پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 8)
در این آیه در ادامه دعاهاى حاملان عرش در باره مؤمنان مىافزاید: «پروردگارا! آنها را در باغهاى جاویدان بهشت که به آنها وعده فرمودهاى وارد کن» (رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ).
«و همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند» (وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ).
چرا «که تو توانا و حکیمى» (إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
وعده الهى که در این آیات به آن اشاره شده همان وعدهاى است که بارها خداوند به وسیله پیامبران به مردم داده است.
تقسیم مؤمنان به دو گروه بیانگر این واقعیت است که گروهى در ردیف اول قرار دارند، و در پیروى اوامر خداوند کاملا کوشا هستند، اما گروه دیگرى در این حد نیستند امام به خاطر پیروى نسبى از گروه اول و انتسابشان به آنها نیز مشمول دعاى فرشتگانند.
(آیه 9)
سپس آنها در چهارمین دعایشان در حق مؤمنان چنین مىگویند:
«و آنها را از بدیها نگاهدار که هر کس را در آن روز از بدیها نگاهدارى مشمول رحمتت ساختهاى» (وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ).
و بالأخره دعاى خود را با این جمله پر معنى پایان مىدهند: «و این است همان رستگارى عظیم» (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
چه فوز و نجاتى از این برتر که گناهان انسان بخشوده شود، عذاب و بدیها از او دور گردد، مشمول رحمت الهى شود، و در بهشت جاویدانش قدم بگذارد و بستگان مورد علاقهاش نیز به او ملحق گردند.
(آیه 10)
ما به گناه خود معترفیم آیا راه جبرانى هست؟
در آیات گذشته سخن از شمول «رحمت» الهى نسبت به مؤمنان بود، و در اینجا سخن از چگونگى «غضب» پروردگار بر افراد بىایمان است، تا با قرینه مقابله هر دو بحث روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «کسانى را که کافر شدند روز قیامت صدا مىزنند که عداوت و خشم پروردگار نسبت به شما از عداوت و خشم شما به خودتان بیشتر است چرا که دعوت به سوى ایمان مىشدید ولى راه کفر را پیش مىگرفتید» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ).
چه کسى آنها را چنین ندا مىکند؟ ظاهر این است که فرشتگان عذاب براى ملامت و سرزنش و رسوا کردن آنها چنین ندائى سر مىدهند، در حالى که فرشتگان رحمت همواره آماده اکرام و احترام مردم با ایمان و صالح مىباشند.
منظور از خشم و عداوت کفار نسبت به خودشان این است که آنها بزرگترین دشمنى را در حق خود در دنیا انجام دادهاند، آیا دشمنى با خویشتن از این شدیدتر مىشود که انسان به خاطر پیروى هواى نفس و بهره گیرى از متاع چند روزه دنیا راه سعادت جاویدان را به روى خویش ببندد و درهاى عذاب ابدى را بگشاید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/289
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 11)
به هر حال مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قیامت و آگاهى بر خشم خداوند نسبت به آنها از خواب غفلت طولانى خویش بیدار مىشوند و در فکر چاره افتاده «مىگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده کردى (و ما در این مرگ و حیاتها همه چیز را فهمیدیم) اکنون به گناهان خود اعتراف مىکنیم، پس آیا راهى براى خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران ما فات) وجود دارد؟! (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ).
آرى! در آنجا پردههاى غرور و غفلت کنار مىرود، و چشم حقیقت بین انسان باز مىشود، لذا چارهاى جز اعتراف به گناه ندارد.
منظور از دو بار میراندن، مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است، و منظور از دو مرتبه احیا، احیاى برزخى و احیاى در قیامت است.
به این ترتیب ما یک حیات جسمانى داریم و یک حیات برزخى، در پایان عمر از حیات جسمانى مىمیریم، و در پایان این جهان از حیات برزخى و نیز داراى دو حیات به دنبال این دو مرگ هستیم: حیات برزخى، و حیات روز قیامت.
(آیه 12)
اما ناگفته پیداست که پاسخ این تقاضاى کافران که از دوزخ بیرون آیند و به دنیا برگردند تا به گمان خود گذشته تاریک را جبران نمایند منفى است و منفى بودن آن به قدرى روشن است که حتى در آیات مورد بحث سخنى از آن به میان نیامده، تنها در این آیه مطلبى ذکر مىکند که به منزله دلیل آن است، مىفرماید:
«این به خاطر آن است که وقتى خداوند به یگانگى خوانده مىشد انکار مىکردید و اگر براى او همتایى مىپنداشتند ایمان مىآورید» (ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا).
آرى! هر جا سخن از توحید و پاکى و تقوا و فرمان حق بود چهره درهم مىکشیدید، و هر جا از کفر و نفاق و شرک و آلودگى سخن به میان مىآمد خوشحال و شادان مىشدید، و به همین دلیل سرنوشتى غیر از این ندارید.
در پایان آیه براى آن که این تاریکدلان مشرک را براى همیشه مأیوس کند، مىفرماید: «اکنون داورى مخصوص خداوند بلند مرتبه و بزرگ است» و شما را مطابق عدل خود کیفر مىدهد (فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ).
جز او قاضى و دادخواه و دادرسى در این محکمه نیست، و چون او «علىّ» و «کبیر» است نه مغلوب کسى مىگردد، نه توصیهاى در او مؤثر مىشود، و هیچ راه فرارى در برابر حکمش وجود ندارد.
(آیه 13)
تنها خدا را بخوانید هر چند کافران نپسندند این آیه و دو آیه بعد استدلالى است بر توحید و وحدانیت خداوند و ربوبیت او، و نفى شرک و بت پرستى.
نخست مىگوید: «او کسى است که آیاتش را به شما نشان مىدهد» (هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ).
همان آیات و نشانههاى آفاقى و انفسى که تمام عالم هستى را پر کرده است.
سپس به بیان یکى از این آیات پرداخته، مىافزاید: «او از آسمان براى شما روزى (پر ارزشى) مىفرستد» (وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً).
دانههاى حیات بخش باران، نور آفتاب که زنده کننده تمام موجودات است، و هوائى که مایه حیات همه حیوانات و گیاهان مىباشد همه از آسمان نازل مىشود.
و در پایان آیه مىافزاید: با وجود این همه آیات در پهنه جهان هستى چشمهاى نابینا و قلوبى که حجاب بر آنها افکنده شده چیزى نمىبینند «تنها کسانى متذکر مىشوند که به سوى خدا باز گردند» و قلب و جان خود را از آلودگیها بشویند. (وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ).
(آیه 14)
در این آیه چنین نتیجه گیرى مىکند: «اکنون (که چنین است) خدا را بخوانید و دین خود را براى او خالص کنید» (فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
برخیزید و با تیشه ایمان به جان بتهاى مشرکان بیفتید، و همه را از صفحه فکر و فرهنگ و اجتماع خود محو کنید.
البته این کار شما کافران لجوج و متعصب را سخت ناراحت مىکند ولى ترس و هراسى به خود راه ندهید، آئین خود را خالص کنید «هر چند کافران ناخشنود باشند» (وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/289
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 15)
این آیه خدا را با چند وصف مهم از اوصافش توصیف کرده، مىگوید: «او درجات (بندگان صالح) را بالا مىبرد» (رَفِیعُ الدَّرَجاتِ).
او در علمش بلند مرتبه است، و در قدرتش نیز بلند مرتبه، تمام اوصاف کمال و جمالش آن قدر مرتفع و بالاست که هماى بلند پرواز و دانش بشرى هرگز به اوج آن نمىرسد.
سپس مىافزاید: «او صاحب عرش است» (ذُو الْعَرْشِ).
سر تا سر عالم هستى تحت قدرت و حکومت اوست.
در سومین توصیف مىگوید: «روح (مقدس) را به فرمانش بر هر کسى از بندگانش که بخواهد القاء مىکند» (یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
این روح همان قرآن و مقام نبوت و وحى است که مایه حیات دلها و همانند روح در پیکر انسانى است.
جالب این که در آیات پیشین سخن از نزول باران و ارزاق جسمانى در میان بود و در اینجا سخن از نزول وحى و رزق روحانى است.
اکنون ببینیم هدف از القاى «روح القدس» بر پیامبران چیست؟ و آنها این راه پر نشیب و فراز و طولانى و پر مشقت را براى چه هدفى تعقیب مىکنند؟
در آخرین جمله آیه به این سؤال پاسخ داده شده، مىگوید: «هدف این است «تا (مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخیز] بیم دهد»! (لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ).
روزى که بندگان با پروردگارشان از طریق شهود باطنى ملاقات مىکنند.
روزى که گذشتگان و آیندگان همه با هم تلاقى دارند.
روز ملاقات پیشوایان حق و باطل با پیروانشان.
روز لقاى مستضعفین و مستکبرین و ملاقات ظالم و مظلوم.
روز دیدار انسانها و فرشتگان.
و بالأخره روز تلاقى انسان با اعمال و گفتار و کردارش و با دادگاه عدل خداوند.
(آیه 16)
روز تلاقى! این آیه و چند آیه بعد از آن توضیح و تفسیرى است براى «یوم التلاق» که از نامهاى قیامت است، و در آیه قبل به آن اشاره شد.
نخست مىفرماید: روز تلاقى «روزى که همه آنان آشکار مىشوند» (یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ). و تمام پردهها و حجابها کنار مىرود و اسرار درون همگان آشکار مىگردد.
در دومین توصیف از آن روز مىافزاید: «چیزى از مردم بر خدا پنهان نخواهد ماند» (لا یَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ).
در این جهان و امروز نیز چیزى بر خداوند عالم و قادر مخفى نیست، ولى ظهور اشیاء در آن روز از تأکید بیشترى برخوردار است، جایى که دیگران نیز از اسرار هم آگاه شوند در مورد خداوند مسأله نیاز به بحث و گفتگو ندارد.
سومین ویژگى آن روز حاکمیت مطلقه پروردگار است، چنانکه در دنباله آیه مىفرماید: در آن روز گفته مىشود: «حکومت امروز براى کیست»؟ (لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ).
و در پاسخ مىگویند: «براى خداوند یکتاى قهّار است» (لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ).
این سؤال و جواب از سوى فرد خاصى عنوان نمىشود سؤالى است که از سوى خالق و مخلوق، فرشته و انسان، مؤمن و کافر و از تمام ذرات وجود و در دیوار عالم هستى بدون استثنا مطرح است، و همگى نیز با زبان حال به آن پاسخ مىگویند، یعنى به هر جا بنگرى آثار حاکمیت او نمایان است و بر هر چه نگاه کنى نشانه هاى قاهریت او در آن ظاهر است.
به زمزمه هر ذره اى گوش فرادهى «لمن الملک» مىگوید، و در پاسخ «للّه الواحد القهّار» از آن مىشنوى.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/289
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 17)
ویژگى چهارم آن روز این است که روز پاداش و کیفر است، چنانکه در آیه شریفه مىفرماید: «امروز هرکسى در برابر کارى که انجام داده جزا داده مىشود» (الْیَوْمَ تُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ).
آرى! آن ظهور و بروز و آن احاطه علمى خداوند و حاکمیت و مالکیت و قهاریت او همه دلیلى است روشن بر این حقیقت بزرگ و امید بخش و بیم آفرین.
ویژگى پنجم همان است که در جمله بعد مىافزاید: «امروز هیچ ظلم و ستمى (بر هیچ کس) نخواهد بود» (لا ظُلْمَ الْیَوْمَ).
چگونه ممکن است ظلم و ستمى تحقق یابد در حالى که ظلم یا به خاطر جهل است که او بر همه چیز احاطه علمى دارد. یا به خاطر عجز است که او قاهر و مالک و حاکم بر همه چیز است.
ششمین و آخرین ویژگى سرعت محاسبه اعمال بندگان است، چنانکه در پایان آیه مىفرماید: «خداوند سریع الحساب است» (إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
سرعت حسابش در آنجا به قدرى است که در حدیث آمده است: «خداوند حساب همه بندگان را در یک چشم بر هم زدن مىرسد»!
(آیه 18)
روزى که جانها به لب مىرسد! این آیه همچنان ادامه توصیف قیامت است.
نخست مىگوید: «آنها را از روز نزدیک بترسان» (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ).
اگر درست بنگریم مجموعه عمر دنیا در برابر عمر قیامت لحظه زود گذرى بیش نیست، و چون هیچ تاریخى از سوى خداوند براى آن به کسى حتى به پیامبران اعلام نشده است باید همیشه آماده استقبال از آن بود.
دومین توصیف این که: «در آن روز (از شدت هول و ترس) دلها به گلوگاه مىرسد»! (إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ).
در توصیف سوم مىگوید: «تمامى وجود آنها مملو از اندوه مىگردد» اما توانایى اظهار آن را ندارند (کاظِمِینَ).
اگر انسان گرفتار اندوه و غم جانکاهى شود اما بتواند فریاد کند ممکن است کمى آرام گیرد، اما افسوس که در آنجا حتى جاى فریاد و نعره زدن نیست، آنجا پیشگاه داورى حق و محضر عدل پروردگار، و حضور جمیع خلایق است، فریاد چه سودى دارد؟! چهارمین توصیف این که: «براى ستمکاران دوستى وجود ندارد» (ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ).
آن گروه از دغل دوستان که همچون مگسان گرد شیرینى به هنگام قدرت اطراف آنها را گرفته بودند، همه گرفتار کار خویشند، و به دیگرى نمىپردازند، آرى در آن روز نه دوستى براى انسان وجود دارد و نه غمخوارى براى درد دل کردن.
در پنجمین توصیف مىفرماید: «و نه شفاعت کنندهاى که شفاعتش پذیرفته شود» (وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ).
چرا که شفاعت شافعان راستین مانند انبیا و اولیاء نیز به اذن پروردگار است، و به این ترتیب قلم بطلان بر پندار بت پرستان مىکشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 19)
در ششمین مرحله یکى از اوصاف خدا را بیان مىکند که در ضمن توصیفى براى چگونگى قیامت است، مىگوید: «خدا چشمهایى را که به خیانت گردش مىکند مىداند، و آنچه را در سینهها پنهان مىدارند» مىداند (یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ).
آرى! خدائى که از حرکات مخفیانه چشمها و اسرار درون سینهها آگاه است در آن روز در باره خلایق دادرسى و قضاوت مىکند.
(آیه 20)
در هفتمین توصیف از قیامت که آن نیز به صورت توصیف خداوند مطرح شده، مىفرماید: «خداوند به حق داورى مىکند» (وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ).
«و معبودهایى را که غیر از او مىخوانند هیچ گونه داورى ندارند» (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ).
آرى! آن روز مقام داورى مخصوص به خداست، و او هم جز به حق داورى نمىکند.
سر انجام به عنوان تأکید بر آنچه در این آیات گذشت سخن را با این جمله پایان مىدهد: «خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
بلکه بینائى و شنوائى به معنى واقعى کلمه، یعنى حضور همه مسموعات و مبصرات و تمام شنیدنیها و دیدنیها نزد او منحصر به ذات پاک خداست، و این تأکیدى است بر علم و آگاهى او بر همه چیز، و داورى او به حق چرا که تا کسى سمیع و بصیر مطلق نباشد داور حق نخواهد بود.
(آیه 21)
عاقبت دردناک پیشینیان ستمگر را بنگرید! از آنجا که روش قرآن در بسیارى از آیات این است که بعد از ذکر کلیات در مورد مسائل حساس و اصولى آن را با مسائل جزئى و محسوس مىآمیزد، در اینجا نیز بعد از گفتگوهاى گذشته پیرامون مبدأ و معاد مردم را به مطالعه حالات پیشینیان و از جمله وضع فرعون و فرعونیان دعوت مىکند.
نخست مىفرماید: «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود»؟! (أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ).
این تاریخ مدون نیست که در اصالت و صحت آن تردید شود، این تاریخ زندهاى است که با زبان بىزبانى فریاد مىکشد، و تاریخ واقعى را بىکم و کاست شرح مىدهد.
سپس مىافزاید: «آنها کسانى بودند که در قوت و قدرت و به وجود آوردن آثار مهمى در زمین از اینها نیرومندتر بودند» (کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ).
آن چنان حکومت قوى و لشکریان عظیم و تمدن مادى درخشان داشتند که زندگى مشرکان مکّه در برابر آنها بازیچهاى بیش نیست! و در پایان آیه سرنوشت این اقوام سرکش را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مىکند: «ولى خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند»! (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ).
نه کثرت نفرات آنها مانع از عذاب الهى شد، و نه قدرت و شوکت و مال و ثروت بى حسابشان.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
پاسخ : صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
(آیه 22)
در این آیه آنچه را بطور اجمال قبلا گفته است شرح داده، مىفرماید: «این (مجازات دردناک الهى) بخاطر این بود که فرستادگان آنها پیوسته با دلائل روشن به سراغشان مىآمدند و آنها همه را انکار مىکردند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا).
چنان نبود که آنها غافل و بىخبر باشند، و یا کفر و گناهشان ناشى از عدم اتمام حجت گردد، نه رسولان آنها پى در پى مىآمدند اما آنها هرگز در برابر اوامر الهى تسلیم نشدند.
«اینجا بود که خداوند آنها را گرفت و کیفر داد» (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ).
«زیرا او قوى و مجازاتش شدید است» (إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ).
در جاى رحمت «ارحم الراحمین» است، و در جاى خشم و غضب «اشد المعاقبین».
(آیه 23)
به دنبال اشارهاى که در آیات قبل پیرامون سرنوشت دردناک اقوام پیشین آمده بود در اینجا به شرح یکى از این ماجراها پرداخته، و انگشت روى داستان موسى و فرعون و هامان و قارون مىگذارد.
نخست مىفرماید: «ما موسى را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم ...»
(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ).
تعبیر به «آیات» اشاره به «معجزات موسى» و «سلطان مبین» به معنى منطق نیرومند و دلائل دندان شکنى است که موسى در برابر فرعونیان داشت.
به این ترتیب موسى (ع) مأمور بود به ظلم حاکمان بیدادگر، و شیطنت سیاستمداران خائن، و تعدّى ثروتمندان مستکبر پایان دهد و جامعهاى بر اساس عدالت و داد از نظر سیاسى و فرهنگى و اقتصادى بسازد.
(آیه 24)
آرى! ما موسى را فرستادیم «به سوى فرعون و هامان و قارون، اما آنها گفتند: او ساحرى بسیار دروغگوست»! (إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَلَمَّا جَآءَهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا۟ اقْتُلُوٓا۟ أَبْنَآءَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا۟ نِسَآءَهُمْ وَمَا كَيْدُ الْكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ(25)
پس وقتي حقيقت را از جانب ما براي آنان آورد گفتند پسران كساني را كه با او ايمان آورده اند بكشيد و زنانشان را زنده بگذاريد و[لي] نيرنگ كافران جز در گمراهي نيست(25)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِيٓ أَقْتُلْ مُوسَيٰ وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ(26)
و فرعون گفت مرا بگذاريد موسي را بكشم تا پروردگارش را بخواند من مي ترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند(26)
وَقَالَ مُوسَيٰٓ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ(27)
و موسي گفت من از هر متكبري كه به روز حساب عقيده ندارد به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده ام(27)
وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَٰنَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَآءَكُم بِالْبَيِّنَٰتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَٰذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ(28)
و مردي مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مي داشت گفت آيا مردي را مي كشيد كه مي گويد پروردگار من خداست و مسلما براي شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكاري آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راستگو باشد برخي از آنچه به شما وعده مي دهد به شما خواهد رسيد چرا كه خدا كسي را كه افراطكار دروغزن باشد هدايت نمي كند(28)
يَٰقَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَٰهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِنۢ بَأْسِ اللَّهِ إِن جَآءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَآ أُرِيكُمْ إِلَّا مَآ أَرَيٰ وَمَآ أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ(29)
اي قوم من امروز فرمانروايي از آن شماست [و] در اين سرزمين مسلطيد و[لي] چه كسي ما را از بلاي خدا اگر به ما برسد حمايت خواهد كرد فرعون گفت جز آنچه مي بينم به شما نمي نمايم و شما را جز به راه راست راهبر نيستم(29)
وَقَالَ الَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوْمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ(30)
و كسي كه ايمان آورده بود گفت اي قوم من من از [روزي] مثل روز دسته ها[ي مخالف خدا] بر شما مي ترسم(30)
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنۢ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ(31)
[از سرنوشتي] نظير سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و كساني كه پس از آنها [آمدند] و [گرنه] خدا بر بندگان [خود] ستم نمي خواهد(31)
وَيَٰقَوْمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ(32)
و اي قوم من من بر شما از روزي كه مردم يكديگر را [به ياري هم] ندا درمي دهند بيم دارم(32)
يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(33)
روزي كه پشت كنان [به عنف] بازمي گرديد براي شما در برابر خدا هيچ حمايتگري نيست و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبري نيست(33)
وَلَقَدْ جَآءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَٰتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِ حَتَّيٰٓ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِنۢ بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ(34)
و به يقين يوسف پيش از اين دلايل آشكار براي شما آورد و از آنچه براي شما آورد همواره در ترديد بوديد تا وقتي كه از دنيا رفت گفتيد خدا بعد از او هرگز فرستاده اي را برنخواهد انگيخت اين گونه خدا هر كه را افراطگر شكاك است بي راه مي گذارد(34)
الَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَٰنٍ أَتَيٰهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ(35)
كساني كه در باره آيات خدا بدون حجتي كه براي آنان آمده باشد مجادله مي كنند [اين ستيزه] در نزد خدا و نزد كساني كه ايمان آورده اند [مايه] عداوت بزرگي است اين گونه خدا بر دل هر متكبر و زورگويي مهر مي نهد(35)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَٰهَٰمَٰنُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَّعَلِّيٓ أَبْلُغُ الْأَسْبَٰبَ(36)
و فرعون گفت اي هامان براي من كوشكي بلند بساز شايد من به آن راهها برسم(36)
أَسْبَٰبَ السَّمَٰوَٰتِ فَأَطَّلِعَ إِلَيٰٓ إِلَٰهِ مُوسَيٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَٰذِبًا وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوٓءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ(37)
راههاي [دستيابي به] آسمانها تا از خداي موسي اطلاع حاصل كنم و من او را سخت دروغپرداز مي پندارم و اين گونه براي فرعون زشتي كارش آراسته شد و از راه [راست] بازماند و نيرنگ فرعون جز به تباهي نينجاميد(37)
وَقَالَ الَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ(38)
و آن كس كه ايمان آورده بود گفت اي قوم من مرا پيروي كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم(38)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 25)
این آیه بخشى از طرحهاى شیطانى آنها را بازگو کرده، مى گوید:
«پس هنگامى که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد (به جاى این که آن را مغتنم بشمرند به مقابله برخاستند، و) گفتند: پسران کسانى را که با موسى ایمان آورده اند به قتل برسانید، و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذارید»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ).
این تعبیر نشان مى دهد که مسأله قتل فرزندان پسر و زنده نگهداشتن دختران تنها در دوران قبل از تولد موسى (ع) نبوده، بلکه بعد از قیام و نبوت او نیز این کار تکرار شد.
و این یک نقشه شوم و مستمر حکومتهاى شیطانى است که نیروهاى فعال را به نابودى مى کشانند و نیروهاى غیر فعال را براى بهره کشى زنده نگه مى دارند.
قرآن در پایان آیه مى افزاید: «اما نقشه کافران جز در گمراهى نیست» (وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ). تیرهایى است که در تاریکى جهل و ضلال پرتاب مى کنند و به سنگ مى خورد. و از آنجایى که هرگز باور ندارند، فاجعه ها دامن گیرشان مىشود، این مشیت الهى است که نیروهاى حق سر انجام بر نیروى باطل غلبه کنند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/290
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 26)
درگیرى و نزاع میان موسى (ع) و پیروانش از یک سو، و فرعون و طرفدارانش از سوى دیگر بالا گرفت.
قرآن مى گوید: «فرعون گفت: بگذارید موسى را بکشم و او پروردگارش را بخواند» تا نجاتش دهد! (وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسى وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ).
از این تعبیر استفاده مى شود که اکثریت مشاوران که مانع قتل موسى بودند یا لا اقل بعضى از آنان به این امر استدلال مى کردند که با توجه به کارهاى خارق العاده موسى ممکن است نفرینى کند و خدایش عذاب بر ما نازل کند، اما فرعون مغرور مى گوید: من او را مى کشم هر آنچه بادا باد! سپس فرعون براى توجیه تصمیم قتل موسى دو دلیل براى اطرافیانش؟
مى کند: یکى جنبه به اصطلاح دینى و معنوى دارد، و دیگر جنبه دنیوى و مادى مى گوید: «من از این مىترسم که آیین شما را عوض کند!» و دین نیاکانتان را بر هم زند! (إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ).
«یا این که فسادى بر روى زمین آشکار سازد» (أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ).
و اگر امروز سکوت کنم و بعد از مدتى اقدام به مبارزه با موسى نمایم هواخواهان بسیارى پیدا مىکند و درگیرى شدیدى به وجود مى آید که مایه خونریزى و فساد و ناآرامى در سطح کشور خواهد بود، بنابر این مصلحت این است که هر چه زودتر او را به قتل برسانم.
(آیه 27)
اکنون ببینیم موسى (ع) که ظاهرا در آن مجلس حضور داشت چه عکس العملى نشان داد؟
آیه شریفه مى گوید: «موسى گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مى برم از هر متکبرى که به روز حساب ایمان نمى آورد»! (وَ قالَ مُوسى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ).
این گفتار موسى (ع) به خوبى نشان مى دهد افرادى که داراى دو ویژگى «تکبر» و «عدم ایمان به روز قیامت» باشند آدمهاى خطرناکى محسوب مى شوند.
و باید از چنین افرادى به خدا پناه برد!
(آیه 28)
آیا کسى را به خاطر دعوت به سوى خدا مىکشند؟
از اینجا فراز دیگرى از تاریخ موسى (ع) و فرعون شروع مى شود که در قرآن مجید تنها در این سوره مطرح شده است و آن داستان «مؤمن آل فرعون» است، که از نزدیکان فرعون بود دعوت موسى (ع) را به توحید پذیرفت ولى ایمان خود را آشکار نمى کرد، هنگامى که مشاهده کرد با خشم شدید فرعون جان موسى (ع) به خطر افتاده مردانه قدم پیش نهاد و با بیانات مؤثر خود توطئه قتل او را بر هم زد.
چنانکه آیه مى فرماید: «و مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خود را کتمان مى کرد گفت: آیا مىخواهید مردى را بکشید به خاطر این که مى گوید: پروردگار من اللّه است»؟! (وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ).
«در حالى که معجزات و دلائل روشنى از سوى پروردگارتان با خود آورده است» (وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ).
آیا شما مى توانید معجزات او را مانند معجزه «عصا» و «ید بیضا» انکار کنید؟
خوب فکر کنید، دست به کار عجولانه و شتاب زده اى نزنید، و در عاقبت کار خود درست بیندیشید و گر نه پشیمان خواهید شد.
از همه اینها گذشته از دو حال خارج نیست: «اگر او دروغگو باشد دروغش دامن خودش را خواهد گرفت، و اگر راستگو باشد لا اقل بعضى از عذابهایى را که وعده مى دهد دامن شما را خواهد گرفت» (وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ).
سپس افزود: «خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمى کند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ).
اگر موسى راه تجاوز و اسراف و دروغ را پیش گرفته باشد مسلما مشمول هدایت الهى نخواهد شد، و اگر شما چنین باشید شما نیز از هدایتش محروم خواهید گشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/291
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 29)
مؤمن آل فرعون به این مقدار هم قناعت نکرد و باز ادامه داد، با لحنى دوستانه و خیرخواهانه آنها را مخاطب ساخته، چنین گفت: «اى قوم من! امروز حکومت (در این سرزمین پهناور مصر) از آن شماست، و از هر نظر غالب و پیروزید (این نعمتهاى فراوان را کفران نکنید) اگر عذاب الهى به سراغ ما آید چه کسى ما را یارى خواهد کرد»؟! (یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا).
این سخنان ظاهرا در «اطرافیان فرعون» بىاثر نبود، آنها را ملایم ساخت، و از خشمشان فرو کاست.
ولى «فرعون گفت: من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمى دهم» (قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِیکُمْ إِلَّا ما أَرى).
«و (بدانید) شما را جز به راه صحیح راهنمایى نمى کنم» دستور همان قتل موسى است (وَ ما أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشادِ).
و چنین است حال همه جبّاران و طاغوتها در طول تاریخ، و در گذشته و امروز که همیشه رأى صواب را رأى خود مى پندارند.
(آیه 30)
من به شما اخطار مى کنم! مردم مصر به حکم این که در آن زمان نیز نسبتا متمدن و با سواد بودند گفتگوهاى مورخان را در باره اقوام پیشین، اقوامى همچون قوم نوح و عاد و ثمود که سرزمین آنها غالبا فاصله زیادى از آنها نداشت شنیده بودند، و از سرنوشت دردناک آنها کم و بیش خبر داشتند.
لذا مؤمن آل فرعون بعد از آن که با نقشه قتل موسى به مخالفت پرداخت و با مقاومت سر سختانه فرعون رو برو شد که دستور قبل را مجددا تأیید کرد به این فکر افتاد که این بار دست این قوم سرکش را گرفته و به اعماق تاریخ پیشینیان ببرد، شاید بیدار شوند و در تصمیم خود تجدید نظر کنند. آیه مى گوید: «آن مرد با ایمان گفت:
اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم» (وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ).
(آیه 31)
سپس به شرح این سخن پرداخت و گفت: «و از عادتى همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانى که بعد از آنها بودند» از شرک و کفر و طغیان بیمناکم (مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
آیا دلیلى دارید که این گونه عذابهاى الهى دامانتان را نخواهد گرفت؟ مگر آنها چه کرده بودند که آن چنان گرفتار شدند؟ جز این که در برابر دعوت پیامبران الهى ایستادند و گاهى پیامبران را کشتند، و یا تکذیب کردند؟
ولى بدانید هر چه بر سر شما آید از ناحیه خود شماست «چرا که خداوند ظلم و ستمى بر بندگانش نمى خواهد» (وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ).
(آیه 32)
سپس افزود: «اى قوم! من بر شما از روزى مى ترسم که مردم یکدیگر را صدا مى زنند» از هم یارى مى طلبند و صدایشان به جایى نمى رسد! (وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ).
«یوم التّناد» مفهومش «روز ندا دادن یکدیگر» است، و این تعبیر نشانه نهایت عجز و بیچارگى است در زمانى که کارد به استخوان مى رسد، و افرادى که دستشان از همه جا بریده یکدیگر را صدا مى کنند و فریادشان به جایى نمى رسد.
در این جهان نیز «یوم التّناد» فراوان است، روزهایى که عذاب الهى نازل مى شود، بحرانها و حوادث سخت همه را تحت فشار قرار مىدهد، و پناهگاهى مى جویند اما پناهگاهى وجود ندارد، و همه فریاد مى کشند!
(آیه 33)
این آیه در تفسیر یوم التناد مى گوید: «روزى که روى مى گردانید و فرار مى کنید، اما هیچ پناهگاه و نگهدارنده اى در برابر عذاب الهى براى شما نیست» (یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ).
«آرى! کسى را که خدا (بر اثر اعمالش) گمراه ساخته هدایت کننده اى براى او نیست» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
آنها در این دنیا از طریق هدایت گمراه مى شوند و در حجابى از جهل و ضلالت فرو مى روند، و در آخرت از طریق بهشت و نعمتهاى الهى گمراه خواهند شد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/291