پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 66)
در این آیه باز براى تأکید بیشتر مى افزاید: «بلکه تنها خداوند را عبادت کن و از شکرگزاران باش» (بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ). یعنى معبود تو باید منحصرا ذات پاک «اللّه» باشد.
(آیه 67)
در این آیه به بیان دیگرى براى نفى شرک پرداخته، ریشه اصلى انحراف آنها را ذکر کرده، مىگوید: «آنها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند» (وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ). و به همین دلیل نام مقدس او را تا آنجا تنزل دادند که هم ردیف بتها قرار دادند.
آرى! سر چشمه شرک عدم معرفت صحیح در باره خداوند است، کسى که بداند او وجودى است بىپایان و نامحدود از هر نظر و از سوى دیگر آفرینش همه موجودات از ناحیه اوست و حتى در بقاى خود هر لحظه به فیض وجود او نیازمندند و از سوى سوم تدبیر عالم هستى و گشودن گره تمام مشکلات و همه ارزاق به دست با قدرت اوست، و حتى اگر شفاعتى هم انجام گیرد به اذن و فرمان او خواهد بود، معنى ندارد رو به سوى دیگرى آرد.
اصلا چنین وجودى با این صفات، دوگانگى براى او محال است زیرا دو وجود نامحدود از جمیع جهات عقلا غیر ممکن است- دقت کنید.
سپس براى بیان عظمت و قدرت او از دو تعبیر کنائى زیبا استفاده کرده، مىگوید: «در حالى که تمام زمین در روز قیامت در قبضه اوست و آسمانها پیچیده در دست او» (وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ).
کسى که طومارى را درهم پیچیده و در دست راست گرفته کاملترین تسلط را بر آن دارد، مخصوصا انتخاب «یمین» (دست راست) به خاطر آن است که غالب اشخاص کارهاى مهم را با دست راست انجام مىدهند و قوت و قدرت بیشترى در آن احساس مىکنند.
کوتاه سخن این که: همه این تشبیهات و تعبیرات کنایه از سلطه مطلقه پروردگار بر عالم هستى در جهان دیگر است، تا همگان بدانند در عالم قیامت نیز کلید نجات و حل مشکلات در کف قدرت خداوند است، تا به بهانه شفاعت و مانند آن به سراغ بتها و معبودهاى دیگر نروند.
البته در این دنیا نیز زمین و آسمان به همین صورت در قبضه قدرت او است.
ولى در آن روز قدرت خداوند از هر زمان آشکارتر است و همگى به روشنى در مىیابند که همه چیز از آن او و در اختیار اوست.
به هر حال بعد از بیانات فوق در آخر آیه در یک نتیجه گیرى فشرده و گویا مىفرماید: «خداوند منزه و بلند مقام است از شریکهایى که براى او مىپندارند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ).
اگر انسانها با مقیاس هاى کوچک اندیشه هاى خود در باره ذات پاک او قضاوت نمى کردند هرگز به بیراهه هاى شرک و بت پرستى نمى افتادند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/286
پاسخ : صفحه ی 276 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 69 از سوره ی الزمر
(آیه 68)
«نفخه صور» و مرگ و حیات عمومى بندگان: در آیه قبل سخن از قیامت در میان آمد، در این آیه همین مسأله را با ذکر بسیارى از خصوصیات تعقیب مىکند، نخست از پایان دنیا شروع کرده، مىفرماید: «و در صور دمیده مىشود پس همه کسانى که در آسمانها و زمین هستند مىمیرند، مگر کسانى که خدا بخواهد» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ).
البته از روایات به خوبى استفاده مىشود که این گروه باقیمانده نیز سر انجام مىمیرند به گونهاى که در سرتاسر عالم هستى موجودى زنده نخواهد بود، جز خداوند «حىّ لا یموت».
سپس بار دیگر در صور دمیده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند»! (ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ).
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که در پایان جهان و آغاز رستاخیز دو حادثه ناگهانى رخ مىدهد: در حادثه اول همه موجودات زنده فورا مىمیرند، و در حادثه دوم که با فاصله اى صورت مىگیرد همه انسانها ناگهان زنده مىشوند، و به پا مىخیزند و در انتظار حسابند.
(آیه 69)
آن روز که زمین به نور خدا روشن مىشود! در این آیه بحثهاى مربوط به قیامت همچنان ادامه مىیابد.
نخست مىفرماید: «و زمین در (آن روز) به نور پروردگارش روشن مىشود» (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها).
در این که منظور از این «اشراق» و روشنائى به نور الهى چیست؟ تفسیرهاى مختلفى گفته شده است که مهمتر از همه دو تفسیر زیر است:
1- جمعى گفتهاند: منظور از نور رب، حق و عدالت است که خداوند صفحه زمین را در آن روز با آن نورانى مىکند.
2- مفسر عالیقدر نویسنده «المیزان» مىگوید: مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار که از خصوصیات روز قیامت است همان انکشاف غطاء و کنار رفتن پردهها و حجابها و ظاهر شدن حقایق اشیاء و اعمال انسانها از خیر و شر و اطاعت و عصیان و حق و باطل مىباشد، سپس به آیه 22 سوره ق بر این معنى استدلال کرده است: (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ) «تو در غفلت از این موضوع بودى، ما پرده را از برابر چشمت کنار زدیم و امروز چشمت به خوبى مىبیند»! درست است که این اشراق الهى در آن روز همه چیز را شامل مىشود ولى ذکر خصوص زمین در این میان به خاطر آن است که هدف اصلى بیان حال مردم روى زمین در آن روز است.
بدون شک این آیه مربوط به قیامت است و اگر مىبینیم در بعضى از روایات اهل بیت علیهم السّلام به قیام حضرت مهدى- عج- تفسیر شده در حقیقت نوعى تطبیق و تشبیه است، و تأکیدى بر این معنى است که به هنگام قیام حضرت مهدى- عج- دنیا نمونهاى از صحنه قیامت خواهد شد، و عدل و داد به وسیله آن امام به حق، در روى زمین تا آن جا که طبیعت دنیا مىپذیرد حکمفرما خواهد شد.
در جمله دوم این آیه سخن از نامه اعمال است مىگوید: «و نامههاى اعمال را پیش مىنهند» و به آن رسیدگى مىکنند (وَ وُضِعَ الْکِتابُ).
نامههایى که تمامى اعمال انسان کوچک و بزرگ در آن جمع است.
در جمله بعد که سخن از گواهان است مىافزاید: «و پیامبران و گواهان را حاضر مىسازند» (وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ).
پیامبران احضار مىشوند تا از اداى رسالت خود به مجرمان سخن گویند، همان گونه که در آیه 6 سوره اعراف مىخوانیم: «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ» ما از رسولان بطور قطع سؤال خواهیم کرد».
و «گواهان» براى این که در آن محکمه عدل گواهى دهند، درست است که خداوند از همه چیز آگاه است، ولى براى تأکید مراتب عدالت حضور شهود لازم است.
چهارمین جمله مىگوید: «و میان آنها به حق داورى مىشود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و در پنجمین جمله مى افزاید: «و به آنان ستم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
بدیهى است هنگامى که حاکم، خدا باشد، در چنین دادگاهى ظلم و بیدادگرى مفهومى ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/287
صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ(70)
و هر كسي [نتيجه] آنچه انجام داده است به تمام بيابد و او به آنچه مي كنند داناتر است(70)
وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِلَيٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّيٰٓ إِذَا جَآءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَآ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ ءَايَٰتِ رَبِّكُمْ وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا قَالُوا۟ بَلَيٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَي الْكَٰفِرِينَ(71)
و كساني كه كافر شده اند گروه گروه به سوي جهنم رانده شوند تا چون بدان رسند درهاي آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند مگر فرستادگاني از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزي شما را هشدار دهند گويند چرا ولي فرمان عذاب بر كافران واجب آمد(71)
قِيلَ ادْخُلُوٓا۟ أَبْوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ(72)
و گفته شود از درهاي دوزخ درآييد جاودانه در آن بمانيد وه چه بد [جايي] است جاي سركشان(72)
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا۟ رَبَّهُمْ إِلَي الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّيٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَٰلِدِينَ(73)
و كساني كه از پروردگارشان پروا داشته اند گروه گروه به سوي بهشت سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاي آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند سلام بر شما خوش آمديد در آن درآييد [و] جاودانه [بمانيد](73)
وَقَالُوا۟ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَآءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَٰمِلِينَ(74)
و گويند سپاس خدايي را كه وعده اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [بهشت] را به ما ميراث داد از هر جاي آن باغ [پهناور] كه بخواهيم جاي مي گزينيم چه نيك است پاداش عمل كنندگان(74)
وَتَرَي الْمَلَٰٓئِكَةَ حَآفِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(75)
و فرشتگان را مي بيني كه پيرامون عرش به ستايش پروردگار خود تسبيح مي گويند و ميانشان به حق داوري مي گردد و گفته مي شود سپاس ويژه پروردگار جهانيان است(75)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
تَنزِيلُ الْكِتَٰبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ(2)
فرو فرستادن اين كتاب از جانب خداي ارجمند داناست(2)
غَافِرِ الذَّنۢبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(3)
[كه] گناه بخش و توبه پذير [و] سخت كيفر [و] فراخ نعمت است خدايي جز او نيست بازگشت به سوي اوست(3)
مَا يُجَٰدِلُ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَٰدِ(4)
جز آنهايي كه كفر ورزيدند [كسي] در آيات خدا ستيزه نمي كند پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند(4)
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنۢ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍۭ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَٰدَلُوا۟ بِالْبَٰطِلِ لِيُدْحِضُوا۟ بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ(5)
پيش از اينان قوم نوح و بعد از آنان دسته هاي مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند و هر امتي آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند و به [وسيله] باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند پس آنان را فرو گرفتم آيا چگونه بود كيفر من(5)
وَكَذَٰلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَنَّهُمْ أَصْحَٰبُ النَّارِ(6)
و بدين سان فرمان پروردگارت در باره كساني كه كفر ورزيده بودند به حقيقت پيوست كه ايشان همدمان آتش خواهند بود(6)
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا۟ وَاتَّبَعُوا۟ سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ(7)
كساني كه عرش [خدا] را حمل مي كنند و آنها كه پيرامون آنند به سپاس پروردگارشان تسبيح مي گويند و به او ايمان دارند و براي كساني كه گرويده اند طلب آمرزش مي كنند پروردگارا رحمت و دانش [تو بر] هر چيز احاطه دارد كساني را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار(7)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 70)
و ششمین جمله در این آیه این سخن را تکمیل کرده، مىگوید:
«و به هر کس آنچه انجام داده است بىکم و کاست داده مىشود» (وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ).
نه جزا و پاداش و کیفر اعمالشان که خود اعمالشان به آنها داده مىشود! و چه پاداش و کیفرى از این برتر که عمل انسان بطور کامل به او تحویل داده شود.
چه کسى مىتواند این برنامههاى عدالت را دقیقا اجرا کند کسى که علم او به همه چیز احاطه دارد لذا در هفتمین و آخرین جمله مىفرماید: «و او نسبت به آنچه انجام مىدادند از همه آگاهتر است» (وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ).
حتى نیازى به شهود نیست که او از همه شهود اعلم است، اما لطف و عدالتش ایجاب مىکند که گواهان را احضار کند.
(آیه 71)
آنها که گروه گروه، وارد دوزخ مىشوند: قرآن همچنان بحثهاى معاد را ادامه مىدهد، و آنچه را به صورت اجمال در آیات گذشته در مورد پاداش و کیفر مؤمنان و کافران آمده بطور تفصیل بیان مىکند.
نخست از دوزخیان شروع مىکند و مىگوید: «و کسانى که کافر شدند گروه گروه به سوى جهنم رانده مىشوند»! (وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً).
سپس مىافزاید: این امر ادامه پیدا مىکند تا «وقتى به دوزخ مىرسند درهاى آن گشوده مىشود و نگهبانان دوزخ (از روى ملامت) به آنها مىگویند: آیا رسولانى از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند»؟! (حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا).
از این تعبیر به خوبى استفاده مىشود که درهاى جهنم قبل از ورود آنها بسته است درست همانند درهاى زندانها هنگامى که نزدیک آن مىرسند ناگهان به روى آنان گشوده مىشود و این مشاهده ناگهانى وحشت بیشترى در آنها ایجاب مىکند، اما قبل از هر چیز در زیر رگبار ملامت خازنان دوزخ قرار مىگیرند که به آنها مىگویند تمام اسباب هدایت براى شما فراهم بود. با این حال چگونه این تیره روزى دامان شما را گرفت.
به هر حال آنها با یک جمله کوتاه و درد آلود به آنها پاسخ داده «مىگویند: آرى (پیامبران آمدند و آیات الهى را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم) ولى فرمان عذاب الهى بر کافران مسلم شده است» (قالُوا بَلى وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْکافِرِینَ).
به این ترتیب آنها اعتراف مىکنند که راه تکذیب انبیا و انکار آیات الهى را پیش گرفتند و طبعا سرنوشتى بهتر از این نخواهند داشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/287
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 72)
پس از این گفتگوى کوتاه در آستانه جهنم «به آنان گفته مىشود: از درهاى جهنم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید، چه بد جایگاهى است جایگاه متکبران»؟! (قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ).
درهاى جهنم- چنانکه قبلا هم اشاره کردهایم- ممکن است به معنى درهائى باشد که بر حسب اعمال انسانها تنظیم شده است و هر گروهى را به تناسب عمل خود به دوزخ مىبرند، همان گونه که درهاى بهشت نیز چنین است.
جالب این که فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ مىبرد روى مسأله «تکبر» تکیه مىکنند، اشاره به این که سر چشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است.
و به همین دلیل در روایتى از امام صادق و امام باقر علیهم السّلام مىخوانیم: «کسى که به مقدار ذره اى کبر، در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمىشود»!
(آیه 73)
و این جمعیت گروه گروه وارد بهشت مىشوند! قرآن در آخرین آیات این سوره همچنان بحثهاى مربوط به معاد را ادامه مىدهد، و چون در آیات پیشین سخن از چگونگى ورود کافران به جهنم بود در اینجا سخن از چگونگى ورود مؤمنان پرهیزکار در بهشت است، تا به قرینه مقابله مسائل روشنتر و آشکارتر گردد.
نخست مىگوید: «و کسانى که تقواى الهى پیشه کردند گروه گروه به سوى بهشت برده مىشوند» (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً).
کلمه «زمر» که به معنى گروههاى کوچک است نشان مىدهد که بهشتیان در گروههاى مختلف که نشانگر سلسله مراتب مقامات معنوى آنهاست به سوى بهشت مىروند.
«تا این که آنها به بهشت مىرسند در حالى که درهاى آن از قبل براى آنها گشوده شده است، و (در این هنگام) نگهبانان آن [فرشتگان رحمت] به آنها مىگویند: سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید»! (حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ).
جالب این که در مورد دوزخیان مىگوید هنگامى که به دوزخ مىرسند درهایش گشوده مىشود، ولى در مورد بهشتیان مىگوید درهایش از قبل گشوده شده، و این اشاره به احترام و اکرام خاصى است که براى آنها قائلند.
در مورد دوزخیان خواندیم که نخستین سخن فرشتگان عذاب ملامت و سرزنش سخت به آنهاست.
ولى در مورد بهشتیان نخستین سخن «سلام و درود و احترام و اکرام» است.
(آیه 74)
در این آیه چهار جمله کوتاه و پر معنى که حاکى از نهایت خشنودى و رضایت خاطر بهشتیان است از آنها نقل مىکند: «آنها مىگویند: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که به وعده خویش در باره ما وفا کرد» (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ).
در جملههاى بعد مىافزاید: «و زمین (بهشت) را میراث ما قرار داد و به ما بخشید» (وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ).
منظور از زمین در اینجا زمین بهشت است، و تعبیر به «ارث» به خاطر آن است که این همه نعمت در برابر زحمت کمى به آنها داده شده، و مىدانیم میراث چیزى است که انسان براى آن معمولا زحمتى نکشیده است، و یا از این نظر است که هر انسانى مکانى در بهشت دارد و محلى در دوزخ هر گاه به خاطر اعمالش دوزخى شود مکان بهشتى او را به دیگران مىسپارند و هر گاه بهشتى شود مکان دوزخیش براى دیگران باقى مىماند.
در جمله سوم آزادى کامل خود را در استفاده از بهشت وسیع پروردگار چنین بیان مىکنند: «ما هر جا از بهشت را بخواهیم منزلگاه خود قرار مىدهیم» (نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ).
بالاخره در آخرین جمله مىگویند: «چه نیکوست پاداش عمل کنندگان» به دستورات پروردگار (فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ).
اشاره به این که این مواهب وسیع را به «بها» مىدهند، به «بهانه» نمىدهند، ایمان و عمل صالح لازم است تا در پرتو آن چنین شایستگى حاصل شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/287
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 75)
سر انجام در آخرین آیه سوره زمر، پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله را مخاطب ساخته، مىگوید: در آن روز «فرشتگان را مىبینى که بر گرد عرش خدا حلقه زده اند (و طواف مىکنند) و با ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند» (وَ تَرَى الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ).
اشاره به وضع فرشتگان در اطراف عرش خداوند به خاطر این است که آمادگى آنها را براى اجراى اوامر الهى بیان کند.
لذا به دنبال آن مىگوید: «و در میان بندگان به حق داورى مىشود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و از آنجا که این امور نشانههاى ربوبیت پروردگار، و دلائل شایستگى ذات پاکش براى هر گونه حمد و سپاس است در آخرین جمله مىافزاید: در آن روز «گفته خواهد شد حمد مخصوص خدا پروردگار جهانیان است» (وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
گوینده این سخن فرشتگان و بهشتیان و پرهیزکارانند چرا که حمد و سپاس الهى برنامه همه صاحبان عقل و فکر و همه خاصان و مقربان است.
«پایان سوره زمر»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
سوره مؤمن «غافر» [40]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 85 آیه است
محتواى سوره:
سوره مؤمن نخستین سوره از «حوامیم» «1» است. و محتواى آن را مىتوان در شش بخش خلاصه کرد:
بخش اول: توجهى است به خداوند و قسمتى از اسماء حسناى او، مخصوصا آنچه خوف و رجاء را در دلها بر مىانگیزد.
بخش دوم: تهدیدهایى است نسبت به کافران جبار پیرامون عذابهاى این جهان، و عذابهاى قیامت با ذکر خصوصیات و جزئیات آن.
بخش سوم: پس از مطرح کردن داستان موسى (ع) و فرعون سخن را به مؤمن آل فرعون سوق مىدهد و بخش وسیعى از سوره را به شرح گفتگوهاى این مرد هوشمند شجاع با فرعونیان اختصاص مىدهد.
بخش چهارم: مسأله توحید و شرک را که مهمترین مسأله زندگى انسان است به میان آورده، و قسمتى از نشانه هاى توحید و دلائل بطلان شرک را مطرح مىکند.
بخش پنجم: ضمن دعوت پیامبر به صبر و شکیبایى خلاصهاى از آنچه در بخشهاى دیگر این سوره گذشت و ذکر گوشهاى از نعمتهاى الهى، سوره را پایان مىدهد.
نامگذارى سوره به «مؤمن» به خاطر بخشى است که در باره مؤمن آل فرعون بیان مىکند، همان طور که نامگذارى آن به «غافر» به خاطر آغاز سومین آیه آن است.
فضیلت تلاوت سوره:
از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «الحوامیم تاج القرآن سوره هاى (هفتگانه) حم تاج قرآن است»! و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «سورههاى حامیم گلهاى قرآن است، خدا را سپاس گوئید و با حفظ و تلاوت این سورهها او را شکر گذارید، هر بندهاى که از خواب برخیزد و سورههاى حامیم بخواند از دهانش (در قیامت) بوى عطر دل انگیزى بهتر از مشک و عنبر خارج مىشود، و خداوند خواننده این سورهها را رحمت مىکند و نیز همسایگان و دوستان و آشنایان و تمام یاران نزدیک و دور او را مشمول رحمت خویش قرار مىدهد، و در قیامت عرش و کرسى و فرشتگان مقرب خدا براى او استغفار مىکنند».
روشن است این فضائل بزرگ پیوندى با آن محتواى برجسته دارد، محتوایى که هرگاه در زندگى انسان در بعد «اعتقادى» و «عملى» او پیاده شود بدون شک مستحق این فضائل عظیم است، و اگر در این روایات سخن از تلاوت به میان آمده، منظور تلاوتى است که مقدم هاى براى ایمان و عمل باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
در آغاز این سوره نیز به «حروف مقطعه» برخورد مىکنیم که در اینجا از نوع تازهاى از آن است: «حا- میم» (حم).
در بعضى از روایات دو حرف آغاز این سوره به نامهاى خدا که با این دو حرف آغاز مىشود تفسیر شده است، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السّلام به «حمید» و «مجید» تفسیر گردیده است.
بعضى نیز «ح» را به نامهایى مانند «حمید» و «حلیم» و «حنان» و «م» را به نامهایى مانند «ملک» و «مالک» و «مجید» تفسیر کردهاند.
این احتمال نیز وجود دارد که «ح» اشاره به «حاکمیت» و «م» اشاره به «مالکیت خداوند» بوده باشد.
روشن است که این تفسیرها با هم منافاتى ندارد و ممکن است همه در معنى آیه جمع باشد.
(آیه 2)
اوصافى امید بخش! در این آیه- همان گونه که روش قرآن است- بعد از ذکر «حروف مقطعه» سخن از عظمت مقام «قرآن» به میان مىآورد، اشاره به این که این کتاب با این همه عظمت از حروف ساده الفبا ترکیب یافته، بنائى چنان عظیم از مصالحى چنین کوچک، و این خود دلیل بر اعجاز آن است.
مىفرماید: «این کتابى است که از سوى خداوند قادر و دانا نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
عزت و قدرتش موجب شده که احدى نتواند با آن برابرى کند، و علمش سبب گردیده که محتواى آن در اعلى درجه کمال، و فراگیر همه نیازهاى انسانها در طریق تکامل باشد.
(آیه 3)
این آیه خدا را به پنج وصف دیگر از صفات بزرگش که بعضى امید آفرین و بعضى خوف آفرین است توصیف کرده، مىگوید: «خداوندى که آمرزنده گناه» است (غافِرِ الذَّنْبِ).
«و پذیرنده توبه» (وَ قابِلِ التَّوْبِ).
«داراى مجازات سخت» (شَدِیدِ الْعِقابِ).
«و صاحب نعمت فراوان» است (ذِی الطَّوْلِ).
«هیچ معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و بازگشت (همه شما) به سوى اوست» (إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).
آرى! کسى که واجد این اوصاف است فقط او شایسته عبودیت و مالک پاداش و کیفر است.
(آیه 4)
بعد از ذکر نزول قرآن از سوى خداوند و توصیف او به صفاتى که انگیزه خوف و رجا است سخن از گروهى به میان مىآورد که در برابر این آیات الهى به مجادله و پرخاشگرى بر مىخیزند، و سرنوشت این گروه را ضمن جملههایى کوتاه و کوبنده روشن ساخته، مىفرماید: «تنها کسانى در آیات الهى مجادله مىکنند که (از روى عناد) کافر شدهاند» (ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا).
درست است که این گروه احیانا نیرو و جمعیت و قدرتى دارند، ولى «مبادا رفت و آمدهاى آنان در شهرها (و قدرت نمائیهایشان) تو را بفریبد»! (فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ).
هدف آیه فوق این است که به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان آغاز اسلام که غالبا از قشر محروم بودند گوشزد کند مبادا امکانات مالى، و قدرت سیاسى و اجتماعى کافران جبار را دلیلى بر حقانیت، و یا قدرت واقعى آنها بدانند، دنیا این گونه اشخاص را زیاد به خاطر دارد، و تاریخ نشان مىدهد که تا چه اندازه در برابر مجازاتهاى الهى ضعیف و ناتوان بودند، همانند برگهاى پژمرده پائیزى در برابر تندباد خزان.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
پاسخ : صفحه ی 277 از قرآن کریم شامل آیات 70 تا 75 از سوره ی الزمر و آیات 1 تا 7 از سوره ی غافر
(آیه 5)
لذا در این آیه سرنوشت بعضى از اقوام گمراه و سرکش پیشین را در عباراتى کوتاه و کوبنده به این گونه بیان مىکند: «پیش از آنها قوم نوح و اقوامى که بعد از ایشان بودند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ).
آرى! آنها احزابى بودند که دست به دست هم دادند و به تکذیب پیامبران الهى که دعوتشان با منافع نامشروع و هوى و هوسهاى آنها هماهنگ نبود برخاستند.
سپس مىافزاید: به این مقدار نیز قناعت نکردند «و هر امتى در پى آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد» و آزار دهد (وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ).
باز به این هم اکتفا نکردند «و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند» و براى گمراه ساختن مردم اصرار ورزیدند (وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ).
اما این امور براى همیشه ادامه نیافت و به موقع «من آنها را گرفتم (و سخت مجازات کردم) ببین که مجازات من چگونه بود»؟! (فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ).
ویرانههاى شهرهاى آنها در مسیر مسافرتهاى شما به چشم مىخورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سیاه و تاریکشان بر صفحات تاریخ و سینههاى صاحب دلان ثبت است، بنگرید و عبرت گیرید.
(آیه 6)
این آیه علاوه بر مجازات دنیوى، به مجازات آنها در سراى دیگر اشاره کرده، مىگوید: «و این گونه فرمان پروردگارت در باره کسانى که کافر شدند مسلّم شده که آنها همه اهل آتشند» (وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
ظاهر معنى آیه وسیع و گسترده است و کافران لجوج را از همه اقوام شامل مىشود، و بدیهى است مسلم شدن فرمان پروردگار در باره این قوم به دنبال گناهان مستمر و اعمال خلافى است که با اراده خود انجام دادند.
(آیه 7)
حاملان عرش الهى پیوسته به اهل ایمان دعا مىکنند لحن آیات پیشین نشان مىداد که این آیات هنگامى نازل شده که مسلمانان در اقلیت و محرومیت بودند، و دشمنان در اوج قدرت.
و به دنبال آن آیات بعد در حقیقت براى این نازل شده که به مؤمنان راستین بشارت دهد که شما هرگز تنها نیستید.
مىفرماید: «فرشتگانى که حاملان عرشند و آنها که در گرداگرد آن (طواف مىکنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را مىگویند و به او ایمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىکنند» (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا).
گفتار آنها این است که مىگویند: «پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته (تو از گناهان بندگانت با خبرى و نسبت به آنها رحیمى خداوندا!) آنها را که توبه کردهاند و راه تو را پیروى مىکنند بیامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگاه دار» (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).
این آیه از یک سو به مؤمنان مىگوید تنها شما نیستید که عبادت خداوند مىکنید، و تسبیح و حمد او را مىگویید، قبل از شما مقربترین فرشتگان خداوند و حاملان و طواف کنندگان عرش خدا حمد و تسبیحش مىگویند.
از سوى دیگر به کفار هشدار مىدهد که ایمان آوردن یا نیاوردن شما مهم نیست، خدا نیازى به ایمان کسى ندارد.
و از سوى سوم به مؤمنان آگاهى مىدهد که شما در این جهان تنها نیستید- هر چند در محیط زندگى خود در اقلیت باشید- نیرومندترین قدرتهاى غیبى عالم پشتیبان شما و دعاگوى شما هستند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/288
صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 278 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 24 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّٰتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدتَّهُمْ وَمَن صَلَحَ مِنْ ءَابَآئِهِمْ وَأَزْوَٰجِهِمْ وَذُرِّيَّٰتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(8)
پروردگارا آنان را در باغهاي جاويد كه وعده شان داده اي با هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان كه به صلاح آمده اند داخل كن زيرا تو خود ارجمند و حكيمي(8)
وَقِهِمُ السَّئَِّاتِ وَمَن تَقِ السَّئَِّاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(9)
و آنان را از بديها نگاه دار و هر كه را در آن روز از بديها حفظ كني البته رحمتش كرده اي و اين همان كاميابي بزرگ است(9)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَي الْإِيمَٰنِ فَتَكْفُرُونَ(10)
كساني كه كافر بوده اند مورد ندا قرار مي گيرند كه قطعا دشمني خدا از دشمني شما نسبت به همديگر سخت تر است آنگاه كه به سوي ايمان فرا خوانده مي شديد و انكار مي ورزيديد(10)
قَالُوا۟ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَيٰ خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ(11)
مي گويند پروردگارا دو بار ما را به مرگ رسانيدي و دو بار ما را زنده گردانيدي به گناهانمان اعتراف كرديم پس آيا راه بيرون شدني [از آتش] هست(11)
ذَٰلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا۟ فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ(12)
اين [كيفر] از آن روي براي شماست كه چون خدا به تنهايي خوانده مي شد كفر مي ورزيديد و چون به او شرك آورده مي شد آن را باور مي كرديد پس [امروز] فرمان از آن خداي والاي بزرگ است(12)
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ ءَايَٰتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُم مِّنَ السَّمَآءِ رِزْقًا وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَن يُنِيبُ(13)
اوست آن كس كه نشانه هاي خود را به شما مي نماياند و براي شما از آسمان روزي مي فرستد و جز آن كس كه توبه كار است [كسي] پند نمي گيرد(13)
فَادْعُوا۟ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَٰفِرُونَ(14)
پس خدا را پاكدلانه فرا خوانيد هر چند ناباوران را ناخوش افتد(14)
رَفِيعُ الدَّرَجَٰتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَيٰ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ(15)
بالابرنده درجات خداوند عرش به هر كس از بندگانش كه خواهد آن روح [=فرشته] را به فرمان خويش مي فرستد تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند(15)
يَوْمَ هُم بَٰرِزُونَ لَا يَخْفَيٰ عَلَي اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَٰحِدِ الْقَهَّارِ(16)
آن روز كه آنان ظاهر گردند چيزي از آنها بر خدا پوشيده نمي ماند امروز فرمانروايي از آن كيست از آن خداوند يكتاي قهار است(16)
الْيَوْمَ تُجْزَيٰ كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ(17)
امروز هر كسي به [موجب] آنچه انجام داده است كيفر مي يابد امروز ستمي نيست آري خدا زودشمار است(17)
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْءَازِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَنَاجِرِ كَٰظِمِينَ مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ(18)
و آنها را از آن روز قريب[الوقوع] بترسان آنگاه كه جانها به گلوگاه مي رسد در حالي كه اندوه خود را فرو مي خورند براي ستمگران نه ياري است و نه شفاعتگري كه مورد اطاعت باشد(18)
يَعْلَمُ خَآئِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ(19)
[خدا] نگاههاي دزدانه و آنچه را كه دلها نهان مي دارند مي داند(19)
وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(20)
و خداست كه به حق داوري مي كند و كساني را كه در برابر او مي خوانند [عاجزند و] به چيزي داوري نمي كنند در حقيقت خداست كه خود شنواي بيناست(20)
۞ أَوَلَمْ يَسِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا۟ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا۟ هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَءَاثَارًا فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ(21)
آيا در زمين نگرديده اند تا ببينند فرجام كساني كه پيش از آنها [زيسته]اند چگونه بوده است آنها از ايشان نيرومندتر [بوده] و آثار [پايدارتري] در روي زمين [از خود باقي گذاشتند] با اين همه خدا آنان را به كيفر گناهانشان گرفتار كرد و در برابر خدا حمايتگري نداشتند(21)
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَكَفَرُوا۟ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ(22)
اين [كيفر] از آن روي بود كه پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان مي آوردند ولي [آنها] انكار مي كردند پس خدا [گريبان] آنها را گرفت زيرا او نيرومند سخت كيفر است(22)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَيٰ بَِٔايَٰتِنَا وَسُلْطَٰنٍ مُّبِينٍ(23)
و به يقين موسي را با آيات خود و حجتي آشكار فرستاديم(23)
إِلَيٰ فِرْعَوْنَ وَهَٰمَٰنَ وَقَٰرُونَ فَقَالُوا۟ سَٰحِرٌ كَذَّابٌ(24)
به سوي فرعون و هامان و قارون [اما آنان] گفتند افسونگري شياد است(24)
صدق الله العلي العظيم