یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
نمایش نسخه قابل چاپ
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
توئی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس **** ذکر خیـــر تو بود حاصل تسبیح ملک
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
تا لشکر غمـــــت نکند ملکــــــــ دل خرابــــــــ / جان عزیز خود بــــه نــــوا می فرستمت
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
هلا ای آب حیوان از نوایی همی گردان مرا چون اسیایی
يكي عيش گذشته ياد ميكرد
بدان تاريخ دل را شاد مي كرد
در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق / سینه ای آماده بهر تیر باران داشتن
نگو بار گران بوديمو رفتيم
نگو نا مهربان بوديمو رفتيم
اخه اينها دليله محكمي نيست
بگو با ديگران بوديمو رفتيم