پاسخ : صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
(آیه 16)
در این آیه یکى از چهرههاى زیان آشکار آنها را این گونه توصیف مىکند: «براى آنها از بالاى سرشان سایبانهائى از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهائى» از آتش است! (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ).
و به این ترتیب آنها از هر طرف با شعلههاى آتش محاصره شدهاند، چه خسرانى از این بالاتر؟ و چه عذابى از این دردناکتر؟! این در حقیقت تجسمى از حالات دنیاى آنهاست که جهل و کفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه کرده بود، و از هر سو آنها را مىپوشاند.
سپس براى تأکید و عبرت مىافزاید: «این چیزى است که خداوند با آن بندگانش را مىترساند، اى بندگان من! از نافرمانى من بپرهیزید»! (ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ).
تعبیر به «عباد» (بندگان) اشاره به این است که اگر خداوند تهدیدى به عذاب مىکند آن هم به خاطر لطف و رحمت اوست، تا بندگان حق گرفتار چنین سرنوشت شومى نشوند.
(آیه 17)
بندگان حقیقى خدا: باز در اینجا، قرآن از روش مقایسه بهرهگیرى کرده، و در مقابل مشرکان متعصب و لجوجى که سرنوشتى جز آتش دوزخ ندارند سخن از بندگان خاص و حقیقت جوى پروردگار به میان آورده، مىگوید: و کسانى که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوى خدا بازگشتند بشارت از آن آنهاست» (وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى).
«اجتناب از طاغوت» دورى از هر گونه شرک و بت پرستى و هوى پرستى و شیطان پرستى و تسلیم در برابر حاکمان جبّار و سلطه گران ستمکار را فرا مىگیرد و «أَنابُوا إِلَى اللَّهِ» جامع روح تقوا و پرهیزکارى و ایمان است، و البته چنین کسانى در خور بشارتند.
سپس براى معرفى این بندگان ویژه مىگوید: «پس بندگان مرا بشارت ده» (فَبَشِّرْ عِبادِ).
(آیه 18)
«همان کسانى که سخنان را مىشنوند، و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند» (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ).
«آنها کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند» (أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ).
این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامى درآمده، آزاد اندیشى مسلمانان، و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف به خوبى نشان مىدهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/281
پاسخ : صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
(آیه 19)
و از آنجا که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به هدایت گمراهان و مشرکان سخت علاقه داشت، و از انحراف آنها که گوش شنوا در برابر حقایق نداشتند رنج مىبرد این آیه به او از طریق بیان این حقیقت که این عالم، عالم آزادى و امتحان است، و گروهى سر انجام مستوجب آتشند دلدارى داده، مىگوید: «آیا تو مىتوانى کسى را که فرمان عذاب الهى در باره او قطعى شده رهایى بخشى، آیا تو مىتوانى کسى را که در درون آتش است برگیرى و نجات دهى؟ (أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ).
بدیهى است قطعى شدن فرمان عذاب در باره این گروه جنبه اجبارى نداشته، بلکه به خاطر اعمالى است که مرتکب شدهاند.
(آیه 20)
اما براى شادى قلب پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و امیدوارى مؤمنان، در این آیه چنین مىگوید: «ولى آنها که تقواى الهى پیشه کردند غرفههایى در بهشت دارند که بر فراز آنها غرفههاى دیگرى بنا شده» (لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ).
اگر دوزخیان در میان پردههاى آتش قرار دارند، بهشتیان غرفههایى دارند بر فراز غرفهها، و قصرهایى بر فراز قصرها، چرا که دیدن منظره گلها و آبها و نهرها و باغها از فراز غرفهها لذت بخش و دلپذیرتر است.
این غرفههاى زیباى بهشتى با نهرهائى که از زیر آن جارى مىشود تزیین شده لذا در دنباله آیه مىفرماید: «و از زیر آنها نهرها جارى است» (تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
آرى «این وعده الهى است، و خداوند در وعده خود تخلّف نمىکند» (وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/281
صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
[golrooz] صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَسَلَكَهُ يَنَٰبِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَيٰهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَٰمًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَيٰ لِأُو۟لِي الْأَلْبَٰبِ(21)
مگر نديده اي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد پس آن را به چشمه هايي كه در [طبقات زيرين] زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزاري را كه رنگهاي آن گوناگون است بيرون مي آورد سپس خشك مي گردد آنگاه آن را زرد مي بيني سپس خاشاكش مي گرداند قطعا در اين [دگرگونيها] براي صاحبان خرد عبرتي است(21)
أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَٰمِ فَهُوَ عَلَيٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَٰسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُو۟لَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(22)
پس آيا كسي كه خدا سينه اش را براي [پذيرش] اسلام گشاده و [در نتيجه] برخوردار از نوري از جانب پروردگارش مي باشد [همانند فرد تاريكدل است] پس واي بر آنان كه از سخت دلي ياد خدا نمي كنند اينانند كه در گمراهي آشكارند(22)
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَٰبًا مُّتَشَٰبِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَيٰ ذِكْرِ اللَّهِ ذَٰلِكَ هُدَي اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَآءُ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(23)
خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابي متشابه متضمن وعد و وعيد نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مي هراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مي افتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مي گردد اين است هدايت خدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبري نيست(23)
أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوٓءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ وَقِيلَ لِلظَّٰلِمِينَ ذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ(24)
پس آيا آن كس كه [به جاي دستها] با چهره خود گزند عذاب را روز قيامت دفع مي كند [مانند كسي است كه از عذاب ايمن است] و به ستمگران گفته مي شود آنچه را كه دستاوردتان بوده است بچشيد(24)
كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَيٰهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ(25)
كساني [هم] كه پيش از آنان بودند به تكذيب پرداختند و از آنجا كه حدس نمي زدند عذاب برايشان آمد(25)
فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْءَاخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ(26)
پس خدا در زندگي دنيا رسوايي را به آنان چشانيد و اگر مي دانستند قطعا عذاب آخرت بزرگتر است(26)
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(27)
و در اين قرآن از هر گونه مثلي براي مردم آورديم باشد كه آنان پندگيرند(27)
قُرْءَانًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(28)
قرآني عربي بي هيچ كژي باشد كه آنان راه تقوا پويند(28)
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَآءُ مُتَشَٰكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(29)
خدا مثلي زده است مردي است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيت] او شركت دارند [و هر يك او را به كاري مي گمارند] و مردي است كه تنها فرمانبر يك مرد است آيا اين دو در مث ل يكسانند سپاس خداي را [نه] بلكه بيشترشان نمي دانند(29)
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ(30)
قطعا تو خواهي مرد و آنان [نيز] خواهند مرد(30)
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ(31)
سپس شما روز قيامت پيش پروردگارتان مجادله خواهيد كرد(31)
۞ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَي اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَآءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًي لِّلْكَٰفِرِينَ(32)
پس كيست ستمگرتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست و [سخن] راست را چون به سوي او آمد دروغ پنداشت آيا جاي كافران در جهنم نيست(32)
وَالَّذِي جَآءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِۦٓ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ(33)
و آن كس كه راستي آورد و آن را باور نمود آنانند كه خود پرهيزگارانند(33)
لَهُم مَّا يَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَٰلِكَ جَزَآءُ الْمُحْسِنِينَ(34)
براي آنان هر چه بخواهند پيش پروردگارشان خواهد بود اين است پاداش نيكوكاران(34)
لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا۟ وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(35)
تا خدا بدترين عملي را كه كرده اند از ايشان بزدايد و آنان را به بهترين كاري كه مي كرده اند پاداش دهد(35)
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(36)
آيا خدا كفايت كننده بنده اش نيست و [كافران] تو را از آنها كه غير اويند مي ترسانند و هر كه را خدا گمراه گرداند برايش راهبري نيست(36)
وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انتِقَامٍ(37)
و هر كه را خدا هدايت كند گمراه كننده اي ندارد مگر خدا نيست كه نيرومند كيفرخواه است(37)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 21)
در این آیه بار دیگر قرآن به دلائل توحید و معاد باز مىگردد، و بحثهایى را که در آیات گذشته پیرامون کفر و ایمان بود تکمیل مىکند.
روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، به عنوان سرمشقى براى همه مؤمنان، مىفرماید: «آیا ندیدى که خداوند از آسمان آبى فرستاد و آن را بصورت چشمههائى در زمین وارد نمود»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ).
قطرههاى حیاتبخش باران از آسمان نازل مىشود، قشر «نفوذ پذیر» زمین آنها را به درون مىپذیرد و تا به قشر «نفوذ ناپذیر» مىرسد آنها را متوقف مىسازد و ذخیره مىکند، سپس بصورت چشمهها و قناتها و چاهها بیرون مىفرستد.
بعد مىافزاید: «سپس با آن زراعتى را خارج مىسازد که رنگهاى مختلف دارد» (ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ).
هم انواع آن مختلف است، همچون گندم و جو و برنج و ذرت، و هم کیفیتهاى آن متفاوت است، و هم رنگ ظاهرى آن، بعضى سبز تیره، بعضى سبز کمرنگ، بعضى داراى برگهاى پهن و گسترده، و بعضى برگهاى باریک و لطیف و همچنین ...!
بعد به مراحل دیگر حیات این گیاه پرداخته، مىگوید: «بعد آن گیاه خشک مىشود به گونهاى که آن را زرد و بىروح مىبینى»! (ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا).
تند باد از هر سو مىوزد، و آن را که سست شده است از جا مىکند «سپس آن را درهم شکسته و خرد مىکند» (ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً).
«در این مثال تذکرى است براى خردمندان» از ناپایدارى دنیا (إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ).
تذکرى است از نظام حسابشده و با عظمت عالم هستى و ربوبیت پروردگار در این صحنه عظیم، و نیز تذکرى است از پایان زندگى و خاموش شدن شعلههاى حیات، و سپس مسأله رستاخیز، و تجدید حیات مردگان.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/281
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 22)
به دنبال این درس بزرگ توحید و معاد به مقایسهاى در میان مؤمن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که قرآن و وحى آسمانى نیز همچون دانههاى باران است که بر سرزمین دلها نازل مىشود، همان گونه که تنها زمینهاى آماده از قطرات حیاتبخش باران منتفع مىشود تنها دلهائى از آیات الهى بهره مىگیرد که در سایه لطف او و خودسازى آمادگى و گسترش پیدا کرده است.
مىفرماید: «آیا کسى که خدا سینهاش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مرکبى از نور الهى قرار گرفته» همچون کوردلان گمراه است؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ).
سپس مىافزاید: «واى بر آنها که قلبهائى سخت در برابر ذکر خدا دارند» (فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ).
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آیات تکاندهنده قرآن آن را به حرکت در مىآورد.
آرى «آنها در گمراهى آشکارى هستند» (أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
به دلهائى که در برابر نور حق و هدایت انعطافى از خود نشان نمىدهد، و نرم و تسلیم نمىگردد، و نور هدایت در آن نفوذ نمىکند «قلبهاى قاسیه» یا قساوتمند گفته مىشود، و در فارسى از قساوت به سنگدلى تعبیر مىکنیم.
در روایتى مىخوانیم که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «نشانه شرح صدر توجه به سراى جاوید، و جدا شدن از سراى غرور، و آماده گشتن براى استقبال از مرگ پیش از نزول آن است».
(آیه 23)
شأن نزول:
نقل کردهاند که: روزى جمعى از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله که ملالت خاطرى پیدا کرده بودند عرض کردند: اى رسول خدا! چه مىشد حدیثى براى ما بیان مىکردى تا زنگار ملالت از دلهاى ما بزداید؟
در اینجا آیه نازل شد و قرآن را به عنوان «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» معرفى کرد.
تفسیر:
در آیات گذشته سخن از بندگانى در میان بود که مطالب را مىشنوند و بهترین آنها را برمىگزینند، در اینجا به همین مناسبت سخن از قرآن به میان مىآید تا ضمن تکمیل بحثهاى گذشته حلقههاى توحید و معاد را با ذکر دلائل «نبوت» تکامل بخشد.
نخست مىگوید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است» (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ).
سپس به شرح مزایاى قرآن پرداخته و ضمن بیان سه توصیف امتیازات بزرگ این کتاب آسمانى را شرح داده، مىفرماید: «کتابى است که آیاتش (در لطف و زیبائى و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است» (کِتاباً مُتَشابِهاً).
منظور از «متشابه» در اینجا کلامى است که قسمتهاى مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ مىباشد، هیچ گونه تضاد و اختلافى در میان آن نیست، خوب و بد ندارد.
این درست بر خلاف کلمات انسانهاست که هر قدر در آن دقت شود هنگامى که گسترده و وسیع گردد خواه ناخواه اختلافات و تناقضها و تضادهائى در آن پیدا مىشود، بررسى آثار نویسندگان معروف و بزرگ اعم از نثر و نظم نیز گواه زنده این مطلب است.
سپس مىافزاید: ویژگى دیگر این کتاب این است که: «آیاتى مکرر دارد» با تکرارى شوقانگیز (مَثانِیَ).
این تعبیر ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشتها، مواعظ و اندرزها بوده باشد، اما تکرارى که هرگز ملالتآور نیست، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین، و این یکى از اصول مهم فصاحت است.
بعد از این توصیف به آخرین ویژگى قرآن در این بحث یعنى مسأله نفوذ عمیق و فوق العاده آن پرداخته، مىگوید: «از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مىترسند مىافتد برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا مىشود» (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ).
چه ترسیم جالب و زیبائى از نفوذ عجیب آیات قرآن در دلهاى آماده، نخست در آن خوف و ترسى ایجاد مىکند، خوفى که مایه بیدارى و آغاز حرکت است، و ترسى که انسان را متوجه مسؤولیتهاى مختلفش مىسازد.
در مرحله بعد حالت نرمش و پذیرش سخن حق به او مىبخشد و به دنبال آن آرامش مىیابد.
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «هنگامى که بدن بندهاى از خوف خدا لرزان شود گناهش فرو مىریزد همان گونه که برگ خشک از درختان».
در پایان آیه، بعد از بیان این اوصاف مىگوید: «این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مىکند» (ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ).
درست است که قرآن براى هدایت همگان نازل شده اما تنها حق طلبان و حقیقت جویان و پرهیزگاران از نور هدایتش بهره مىگیرند، و آنها که تاریکى تعصب و لجاجت بر روح آنها حکم فرماست نه تنها بهرهاى از آن نمىگیرند، بلکه بر اثر عناد و دشمنى بر ضلالتشان افزوده مىشود.
لذا در دنبال این سخن مىفرماید: «و هر کس را خداوند گمراه سازد راهنمائى براى او نخواهد بود» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
ضلالتى که پایههاى آن به دست خود او گذارده شده، و زیر بنایش بوسیله اعمال نادرستشان استحکام یافته، و به همین دلیل کمترین منافاتى با اصل اختیار و آزادى اراده انسانها ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/282
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 24)
در این آیه گروه ظالمان و مجرمان را با گروه مؤمنانى که وضع حالشان قبلا بیان شد مقایسه مىکند، تا در این مقایسه واقعیتها بهتر روشن گردد، مىفرماید: «آیا کسى که با صورت خود عذاب دردناک (الهى) را در روز قیامت دور مىسازد» همانند کسى است که هرگز آتش دوزخ به او نمىرسد (أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
حال ظالمان دوزخى در آن روز به گونهاى است که باید با صورت از خود دفاع کنند، چرا که دست و پاى آنها در غل و زنجیر است.
سپس در پایان آیه مىافزاید: در آن روز «به ظالمان گفته مىشود: بچشید آنچه را به دست مىآوردید» و انجام مىدادید! (وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ).
آرى! فرشتگان عذاب این واقعیت دردناک را براى آنها بیان مىکنند که اینها همان اعمال شماست که در کنار شما قرار گرفته، و آزارتان مىدهد.
(آیه 25)
آنچه تاکنون گفته شد اشاره کوتاهى بود به عذابهاى دردناک آنان در قیامت و در این آیه سخن از عذاب دنیاى آنها مىگوید، مبادا تصور کنند که در این زندگى دنیا در امان خواهند بود، مىفرماید: «کسانى که قبل از آنها بودند نیز.
(آیات ما را) تکذیب نمودند، و عذاب (الهى) از جائى که فکر نمىکردند به سراغشان آمد» (کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ).
(آیه 26)
در این آیه نشان مىدهد که عذاب دنیوى آنها تنها جنبه جسمانى نداشته، بلکه کیفر روانى نیز بوده است، مىفرماید: «خداوند خوارى را در زندگى این دنیا به آنها چشانید» (فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).
آرى! اگر انسان گرفتار مصیبتى شود اما آبرومند و سر بلند جان بسپارد مهم نیست، مهم آن است که با خوارى و ذلت جان دهد، و با بىآبروئى و رسوائى گرفتار چنگال عذاب شود.
ولى با این همه «عذاب آخرت شدیدتر است اگر مىدانستند» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
تعبیر به «اکبر» (بزرگتر) کنایه از شدت و سختى عذاب است.
(آیه 27)
قرآنى که هیچ کژى در آن نیست: در اینجا همچنان بحث از قرآن مجید و ویژگیهاى آن است و بحثهاى گذشته را در این زمینه تکمیل مىکند.
نخست از مسأله جامعیت قرآن چنین سخن مىگوید: «ما براى مردم در این قرآن از هر نوع مثلى زدیم» (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).
از سرگذشت دردناک ستمگران و سرکشان پیشین، از عواقب هولناک گناه، از انواع پندها و اندرزها، از اسرار خلقت و نظام آفرینش، از احکام و قوانین متقن، خلاصه هر چه براى هدایت انسانها لازم بود در لباس امثال براى آنها شرح دادیم.
«شاید متذکر شوند» و از راه خطا به راه راست بازگردند (لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/282
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 28)
سپس به توصیف دیگرى از قرآن پرداخته، مىگوید: «قرآنى است فصیح و خالى از هر گونه کجى و نادرستى» (قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ).
در پایان آیه مىگوید: هدف از نزول قرآن با این همه اوصاف این بوده است که «شاید آنها (مردم) پرهیزکارى پیشه کنند» (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).
(آیه 29)
سپس قرآن به ذکر مثالى از این امثال پرداخته و سرنوشت موحد و مشرک را در قالب مثلى گویا و زیبا چنین ترسیم مىکند: «خداوند مثالى زده است:
مردى را که مملوک شریکانى است که در باره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند» (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ). و هر کدام او را به کارى دستور مىدهد.
و از آن بدتر این که براى تأمین نیازهاى زندگى این یکى او را به دیگرى حواله مىدهد، و آن دیگر به این، و از این نظر نیز محروم و بیچاره و بىنوا و سرگردان است «و مردى که تنها تسلیم یک نفر است» (وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ).
خط و برنامه او مشخص، صاحب اختیار او معلوم است، نه گرفتار تردید است و نه سرگردانى، نه تضاد و نه تناقض، با روحى آرام گام برمىدارد.
«آیا این دو یکسانند»؟! (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا).
و این گونه است حال «مشرک» و «موحد»: مشرکان در میان انواع تضادها و تناقضها غوطهورند، هر روز دل به معبودى مىبندند، اما موحدان دل در گرو عشق خدا دارند، از تمام عالم او را برگزیدهاند.
و در پایان آیه مىافزاید: «حمد مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).
«ولى بیشتر آنان نمىدانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ). و با وجود این دلائل روشن به خاطر حبّ دنیا و شهوات سرکش به حقیقت راه نمىبرند.
(آیه 30)
به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک بود در این آیه سخن از نتایج توحید و شرک در صحنه قیامت مىگوید.
نخست از مسأله «مرگ» که دروازه قیامت است شروع مىکند، و عمومیت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن ساخته، مىگوید: «تو مىمیرى، و آنها نیز خواهند مرد»! (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ).
آرى «مرگ» از مسائلى است که همه انسانها در آن یکسانند.
بعضى از مفسران گفتهاند: دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله انتظار مرگ او را مىکشیدند و خوشحال بودند که سر انجام او خواهد مرد! قرآن در این آیه به آنها پاسخ مىگوید که اگر پیامبر بمیرد آیا شما زنده مىمانید؟
(آیه 31)
سپس بحث را به دادگاه قیامت برده، مخاصمه بندگان را در صحنه محشر مجسّم مىکند، و مىفرماید: «سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه مىکنید» (ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ).
آیات بعد نشان مىدهد که این مخاصمه در میان پیامبران و مؤمنان از یک سو، و مشرکان و مکذبان از سوى دیگر خواهد بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/282
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 32)
سخن از حضور مردم در صحنه قیامت و مخاصمه در آن دادگاه بزرگ بود، در اینجا نیز همان بحث را ادامه مىدهد، و مردم را به دو گروه «مکذبان» و «مصدّقان» تقسیم مىکند.
گروه اول داراى دو وصفند، چنانکه مىفرماید: «پس چه کسى ستمکارتر است از آن کسى که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست را هنگامى که به سراغ او آمده تکذیب کند» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ).
افراد بى ایمان و مشرک بسیار دروغ بر خدا مىبستند، گاه فرشتگان را دختران او مىخواندند، گاه عیسى را پسر او مىگفتند، گاه بتها را شفیعان درگاه او مىدانستند، و گاه احکام دروغینى در زمینه حلال و حرام جعل مىکردند و به او نسبت مىدادند، و مانند اینها.
و اما سخن صدقى که به سراغ آنها آمد و تکذیب کردند همان وحى آسمانى قرآن مجید بود.
و در پایان آیه در یک جمله کوتاه کیفر این گونه افراد را چنین بیان مىکند: «آیا در جهنم جایگاهى براى کافران نیست»؟! (أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْکافِرِینَ).
هنگامى که نام «جهنم» برده مىشود بقیه عذابهاى دردناک نیز در آن خلاصه شده است.
(آیه 33)
در باره گروه دوم نیز دو توصیف ذکر کرده، مىفرماید: «اما کسى که سخن راست بیاورد، و کسى که آن را تصدیق کند آنان پرهیزکارانند» (وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).
به این ترتیب سخن از کسانى است که هم آورنده صدقند و هم عمل کننده به آن، سخن از آنهاست که مکتب وحى و سخن حق پروردگار را در عالم نشر داده، و خود به آن مؤمن هستند و عمل مىکنند، اعم از پیامبران و امامان معصوم و تبیین کنندگان مکتب آنها.
(آیه 34)
در این آیه سه پاداش بزرگ براى این گروه بیان مىدارد: نخست مىفرماید: «آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنان موجود است و این است جزاى نیکوکاران» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ).
گستردگى مفهوم این آیه به قدرى است که تمام مواهب معنوى و نعمتهاى مادى را شامل مىشود، آنچه در تصور و وهم ما بگنجد یا نگنجد؟
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/283
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 35)
دومین و سومین پاداش آنان را به این صورت بیان مىکند: «تا خداوند بدترین اعمالى را که انجام داده اند (در سایه ایمان و صداقت آنها) بیامرزد و آنها را به بهترین اعمال که انجام مىدادند پاداش دهد» (لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ).
چه تعبیر جالبى! از یکسو این تقاضا را دارند که بدترین اعمالشان در سایه لطف الهى پوشانده شود، و با آب توبه این لکهها از دامانشان پاک گردد، و از سوى دیگر تقاضایشان این است که خداوند بهترین اعمالشان را معیار پاداش قرار دهد و همه اعمال آنها را به حساب آن بپذیرد! و خداوند نیز با تعبیرى که در این آیات بیان فرموده درخواست آنان را پذیرفته است، بدترین را مىبخشد، و بهترین را معیار پاداش قرار مىدهد.
(آیه 36)
شأن نزول:
نقل کردهاند که: بت پرستان مکه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را از خشم و غضب بتها بر حذر مىداشتند، و مىگفتند: از آنها بدگوئى مکن، و بر خلاف آنها اقدام منما که تو را دیوانه مىکنند و آزار مىرسانند! (آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت).
تفسیر:
«خدا» کافى است! به دنبال تهدیدهائى که خداوند در آیات گذشته نسبت به مشرکان بیان فرمود، و وعدههائى که به پیامبرش داده است در این آیه سخن از تهدیدهاى کفار به میان مىآورد و مىگوید: «آیا خداوند براى (نجات و دفاع از) بندهاش (در برابر دشمنان) کافى نیست؟ اما آنها تو را از غیر او مىترسانند» (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).
خداوندى که قدرتش برتر از همه قدرتهاست و از نیازها و مشکلات بندگانش به خوبى آگاه است و نسبت به آنها نهایت لطف و مرحمت را دارد چگونه ممکن است بندگان با ایمانش را در برابر طوفان حوادث و موج عداوت دشمنان تنها بگذارد؟ هنگامى که او پشتیبان بندهاش باشد،
اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى نبرد رگى چون نخواهد خداى!
و هنگامى که بخواهد کسى را یارى کند،
هزار دشمنم ار مىکنند قصد هلاک گرم تو دوستى از دشمنان ندارم باک
چه رسد به بتها که موجوداتى بىارزش و بىخاصیتند.
این آیه نویدى است براى همه پویندگان راه حق و مؤمنان راستین مخصوصا در محیطهائى که در اقلیت قرار دارند و از هر سو مورد تهدیدند.
در دنباله این آیه و آیه بعد اشاره به مسأله «هدایت» و «ضلالت» و تقسیم مردم به دو گروه «گمراه» و «هدایت یافته» و این که همه اینها از ناحیه خدا است مىکند، تا روشن شود تمامى بندگان نیازمند درگاه اویند، و بىخواست او چیزى در عالم رخ نمىدهد، مىفرماید: «و هر کس را خداوند گمراه کند هیچ هدایت کننده اى ندارد» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/283
پاسخ : صفحه ی 274 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 37 از سوره ی الزمر
(آیه 37)
«و هر کس را خدا هدایت کند هیچ گمراه کنندهاى نخواهد داشت» (وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ).
بدیهى است نه آن ضلالت بىدلیل است، و نه این هدایت بىحساب، بلکه هر یک تداومى است بر خواست خود انسان و تلاش او.
و چه بیخبرند کسانى که رابطه این گونه آیات را از آیات دیگر قرآن بریده و آن را گواه بر مکتب جبر گرفتهاند، گوئى نمىدانند که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مىکنند.
بلکه در ذیل همین آیه شاهد گویائى بر این معنى است، چرا که مىفرماید:
«آیا خداوند توانا و داراى مجازات نیست»؟ (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ).
مىدانیم انتقام از ناحیه خداوند به معنى مجازات در برابر اعمال خلافى است که انجام شده، این نشان مىدهد که اضلال او جنبه مجازات دارد، و عکس العمل اعمال خود انسانهاست، و طبعا هدایت او نیز جنبه پاداش و عکس العمل اعمال خالص و پاک و مجاهده در طریق «اللّه» دارد.
هدایت و ضلالت از سوى خداست!
هدایت در لغت به معنى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است و آن را به دو شعبه تقسیم کردهاند: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب» و به تعبیر دیگر «هدایت تشریعى» و «هدایت تکوینى».
توضیح این که: گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان مىدهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود اوست.
ولى گاه دست طالب راه را مىگیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد مىرساند.
البته نقطه مقابل آن «اضلال» است.
یک نگاه اجمالى به آیات قرآن به خوبى روشن مىسازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا مىشمرد، و هر دو را به او نسبت مىدهد.
مطالعه سطحى این آیات و عدم درک معنى عمیق آنها سبب شده است که گروهى در تفسیر آنها به «ضلالت» بیفتند و زیر آوارهاى مکتب «جبر» مدفون گردند.
اما دقیقترین تفسیرى که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبى تفسیر مىکند این است که بگوئیم:
هدایت تشریعى به معنى ارائه طریق، جنبه عمومى و همگانى دارد و هیچ قید و شرطى در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده: «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران» و در آیه 51 سوره آل عمران مىخوانیم: «تو همه انسانها را به صراط مستقیم دعوت مىکنى» بدیهى است دعوت پیامبر مظهر دعوت خداست چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.
و در باره جمعى از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است:
«هدایت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد».
اما هدایت تکوینى به معنى ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خمهاى راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیارى دیگر از آیات قرآن است هرگز بىقید و شرط نمىباشد، این هدایت مخصوص گروهى است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده و اضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نیز بیان گشته.
قرآن مجید در یک جا سر چشمه ضلالت را فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده. (بقره/ 26) در جاى دیگر تکیه روى مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده. (بقره/ 258) و در جاى دیگر کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده. (بقره/ 264) باز در آیه دیگر اسراف و دروغگوئى را عامل گمراهى شمرده است. (غافر/ 28) نتیجه این که قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مىشمرد که داراى این اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».
آیا کسانى که داراى این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهى نیستند؟! این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدایت» نیز شرائط و اوصافى در قرآن بیان شده که نشان مىدهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نیست.
در یک جا پیروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمینه ساز هدایت الهى شمرده شده است. (مائده/ 16) در جاى دیگر توبه و انابه عامل استحقاق هدایت شمرده شده است. (رعد/ 27) و در آیه دیگر جهاد آن هم جهاد مخلصانه و در راه خدا به عنوان شرط اصلى هدایت ذکر شده است. (عنکبوت/ 69) و بالاخره در آیه دیگر پیمودن مقدارى از راه هدایت به عنوان شرطى براى ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده است. (محمد/ 17) نتیجه این که تا از سوى بندگان توبه و انابهاى نباشد، تا پیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند، لطف الهى شامل حال آنان نمىشود، دست آنان را نمىگیرد و ایصال به مطلوب نمىکند.
آیا شمول هدایت نسبت به کسانى که داراى این اوصافند بىحساب است و یا دلیل بر جبرى بودن هدایت محسوب مىشود! ملاحظه مىکنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویاست، منتهى کسانى که نتوانسته یا نخواستهاند جمع بندى صحیحى از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شدهاند، و «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند» باید گفت زمینه این «ضلالت» را نیز خودشان فراهم ساختهاند! به هر حال مشیت الهى که در آیات هدایت و ضلالت روى آن تکیه شده، هرگز به معنى مشیت بىدلیل و خالى از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او مىکند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/283