شرف کیهانم من
تازیانه خورده خویش که اتش سیاه اندوهم
دوزخ را
از بضاعت ناچیزش شرم سار میکند
.شاملو.
نمایش نسخه قابل چاپ
شرف کیهانم من
تازیانه خورده خویش که اتش سیاه اندوهم
دوزخ را
از بضاعت ناچیزش شرم سار میکند
.شاملو.
چشامو بستم تا نبینم قلبت سهم کی داره می شه
چشاتو وا کن تا ببینی قلبم بی تو آواره می شه
بیا تماشا کن بی تو چیزی از دلم نمی مونه
واسه تو که قلبت از سنگه دل کندن ازم چه آسونه
گاه سکوت یک دوست معجزه می کند و تو می آموزی که همیشه بودن در فریاد نیست ...
چقدر سخته اون لحظه که نیستی
نیستی که آرومم کنی
اینجا حریم من است حریم قلب کوچکم!
قفس تنهایی من و حرف های ناگفته ام...
کسی دلش برایم نسوزد
من این قفس را دوس دارم و تنهایی ام را
تنهایی...
تنها اتفاق این روزهای من است...
http://www.loverofsadness.net/LOS/im...ne_unknown.jpgبعضی زخمها هست
که هر روز صبح ، باید پانسمانش را باز کنیو روش نمک بپاشی !تا یادت نرود…
دیگر ،سراغ بعضی آدما نبــاید رفت !!http://aalfahad.com/main/wp-content/.../02/lonely.jpg
چه شبی است!
چه لحظههای سبک و مهربان و لطیفی،
گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشستهام.
میبارد و میبارد و هر لحظه بیشتر نیرو میگیرد.
هر قطرهاش فرشتهای است که از آسمان بر سرم فرود میآید.
چه میدانم؟
خداست که دارد یک ریز، غزل میسراید؛
غزلهای عاشقانهی مهربان و پر از نوازش.
هر قطرهی این باران،
کلمهای از آن سرودهاست.
دکتر شریعتی
آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم
احساس سوختن به تماشا نمی شود
یک شاعر شکست خورده
زمانی که از دوری ات
به شعر می پیچیدم
یقه ی دردهایم را گرفت
یک شاعر شکست خورده
قاضی شد و
با چاقوی تلخ عدالتش
حکم شیرین نا شاعری ام را برید
چگونه نظم جدایی مان را رعایت کنم؟
سطر های دلتنگی ام را می برنُد
خاطراتم را
تکه های بودنت را می برنَد
و چکشی که بر فرق عاشقانه هایم کوبیده می شود
ارتباط مستقیمی با تپش های قلبم دارد
یک قلب در حال
تاپ
ش کس تن
است
یک قلب در حال
تاپ
ش ک س ت ن
است
" یک قلب در حال شکستن است "
و این تیتر درشت روزنامه های رسمی ست
منتقد بی احساس
مردی از عاشقانه هایم عاشق می شد
مردی با عاشقانه هایم قدم می زد
کردی در عاشقانه هایم زندگی می کرد
حرف اضافه اگر
در دادگاه تو نباشد
مردی
عاشق می شد
قدم می زد
زندگی می کرد
و عشقی ک تو به حاشیه ی روزنامه ها کشیده ای
دیگر عشق نیست
عاشقانه های جنجالی " اثر منیره حسینی
http://www.farsbook.ir/file/pic/phot...2494f4_500.jpg
ا احساس... ، امید .... ، یقین....و اما : ایمان
میگویند، در مکانی برای بارش باران مردم دریک جایی جمع شده بودند و برای
بارش باران دعا و نماز جماعت می خواندند. ولی در میان آن همه نمازگزار و پیش نماز
پسرکی با خود چتر آورده بود.
و این همان ایمان است.....