پاسخ : صفحه ی 272 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 88 از سوره ی ص و آیات 1 تا 6 از سوره ی الزمر
(آیه 80)
در اینجا مشیّت الهى- به دلائلى که به زودى اشاره خواهیم کرد- اقتضا نمود که این خواسته ابلیس برآورده شود، اما نه بطور مطلق، که به صورت مشروط، چنانکه آیه شریفه مىفرماید: «گفت: تو از مهلت داده شدگانى» (قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ).
(آیه 81)
ولى نه تا روز رستاخیز و مبعوث شدن خلایق بلکه «تا روز و زمان معینى» (إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).
این تعبیر اشاره به پایان این جهان است چرا که در آن روز همه موجودات زنده مىمیرند، و تنها ذات پاک خداوند مىماند. (قصص/ 88)
(آیه 82)
اینجا بود که ابلیس مکنون خاطر خود را آشکار ساخت، و هدف نهائیش را از تقاضاى عمر جاویدان نشان داد، و «گفت: به عزّتت سوگند که همه آنان را گمراه خواهم کرد»! (قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ).
سوگند به «عزت» نشان مىدهد که او نهایت پافشارى را در تصمیم خویش داشته و دارد، و تا آخرین نفس بر سر گفتار خود ایستاده است.
(آیه 83)
ولى متوجه این واقعیت بود که گروهى از بندگان خاص خدا به هیچ قیمتى در منطقه نفوذ و حوزه وسوسه او قرار نمىگیرند، لذا ناچار آنها را از گفتار بالا استثنا کرد و گفت: «مگر بندگان مخلص تو از میان آنها»! (إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ).
همانها که در راه معرفت و بندگى تو از روى اخلاص و صدق و صفا گام بر مىدارند، تو نیز آنها را پذیرا شدهاى، خالصشان کردهاى، و در حوزه حفاظت خود قرار دادهاى.
سؤال: چرا خداوند درخواست شیطان را در باره ادامه حیاتش پذیرفت، و چرا فورا نابودش نکرد؟! پاسخ این است که عالم دنیا میدان آزمایش و امتحان است- آزمایشى که وسیله پرورش و تکامل انسانهاست- و مىدانیم آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفانها و بحرانها امکان پذیر نیست.
البته اگر شیطان هم نبود هواى نفس و وسوسههاى نفسانى انسان را در بوته آزمایش قرار مىداد، اما با وجود شیطان این تنور آزمایش داغتر شد، چرا که شیطان عاملى است از برون و هواى نفس عاملى است از درون!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/278
پاسخ : صفحه ی 272 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 88 از سوره ی ص و آیات 1 تا 6 از سوره ی الزمر
(آیه 84)
آخرین سخن در باره ابلیس! چند آیه آخر سوره ص در حقیقت خلاصهاى است از تمام محتواى این سوره و نتیجهاى است براى بحثهاى مختلفى که در این سوره آمده است.
نخست در پاسخ ابلیس- که تهدید کرد تمام انسانها را به جز «مخلصین» اغوا مىکند- خداوند «فرمود: به حق سوگند، و حق مىگویم» (قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ).
(آیه 85)
«که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروى کند، پر خواهم کرد» (لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ).
این تأکیدات براى این است که کسى کمترین تردید و شکى در این باره به خود راه ندهد که براى شیطان و پیروانش راه نجاتى نیست و ادامه خط آنها «دار و البوار» منتهى مىگردد.
(آیه 86)
سپس در پایان روى سخن را به پیامبر کرده و چهار مطلب مهم را در عباراتى کوتاه بیان مىکند، در مرحله اول مىفرماید: «بگو: من از شما هیچ اجر و پاداشى نمىطلبم» (قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
و به این ترتیب به بهانههاى بهانه جویان پایان مىدهد، و روشن مىسازد که من تنها طالب نجات و سعادت شما هستم، پاداش من تنها بر خداست، همان گونه که در آیات دیگرى از قرآن مجید از قبیل آیه 47 سوره سبأ به آن تصریح شده است «إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ».
این خود یکى از دلائل صدق پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است.
در مرحله دوم مىگوید: «و من از متکلفین نیستم» (وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ).
سخنانم مقرون به دلیل و منطق است، و هیچ گونه تکلفى در آن وجود ندارد، عباراتم روشن و سخنانم خالى از هرگونه ابهام و پیچیدگى است.
(آیه 87)
در مرحله سوم هدف اصلى این دعوت بزرگ و نزول این کتاب آسمانى را بیان کرده، مىفرماید: «این (قرآن) تذکرى براى همه جهانیان است» (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ).
آرى! مهم آن است که مردم از غفلت به درآیند و به تفکر و اندیشه پردازند.
(آیه 88)
و در چهارمین و آخرین مرحله مخالفان را با عباراتى کوتاه و پر معنى تهدید کرده، مىگوید: «و خبر آن را بعد از مدتى مىشنوید»! (وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ).
ممکن است شما این سخنان را جدى نگیرید، اما به زودى صدق گفتار من آشکار خواهد شد، هم در این جهان در میدانهاى نبرد اسلام و کفر، در منطقه نفوذ اجتماعى و فکرى، در مجازاتهاى الهى، و هم در عالم دیگر و مجازاتهاى دردناک خدا خواهید دید، خلاصه تازیانه الهى آماده است و به زودى بر گرده مستکبران و ظالمان فرود خواهد آمد.
«پایان سوره ص»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/279
پاسخ : صفحه ی 272 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 88 از سوره ی ص و آیات 1 تا 6 از سوره ی الزمر
سوره زمر [39]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 75 آیه است
محتواى سوره:
این سوره از چند بخش مهم تشکیل یافته است:
1- چیزى که بیش از همه در سراسر این سوره منعکس است مسأله دعوت به توحید خالص مىباشد، توصیه در تمام ابعاد و شاخههایش و تعبیراتش در این زمینه آن چنان مؤثر است که قلب انسان را به سوى اخلاص مىکشاند و جذب مىکند.
2- مسأله دیگر مسأله «معاد» و دادگاه بزرگ عدالت خداست، مسأله ثواب و جزا، غرفههاى بهشتى، و سایبانهاى آتشین دوزخى، مسأله ترس و وحشت روز قیامت، و آشکار شدن نتایج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ.
این مسائل که بر محور معاد دور مىزند آن چنان با مسائل توحیدى آمیخته است که گوئى تار و پود یک پارچه را تشکیل مىدهد.
3- بخش دیگرى از این سوره که تنها قسمت کوتاهى از آن را اشغال مىکند اهمیت قرآن مجید است.
4- بخش دیگرى که آن هم نسبتا کوتاه است بیان سرنوشت اقوام پیشین و مجازات دردناک الهى نسبت به تکذیب کنندگان آیات حق مىباشد.
5- بالاخره بخشى از این سوره نیز پیرامون مسأله توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست.
این سوره به نام سوره «زمر» معروف است که از آیه 71 و 73 این سوره گرفته شده.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم: «کسى که سوره زمر را قرائت کند خداوند امیدش را (از رحمت خود) قطع نخواهد کرد، و پاداش کسانى را که از خدا مىترسند به او عطا مىکند».
و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده: «کسى که سوره زمر را تلاوت کند خداوند شرف دنیا و آخرت به او مىدهد، و بدون داشتن مال و قبیله قدرت و عزت به او مىبخشد، آن چنان که هر کس او را ببیند از او حساب مىبرد، و بدن او را بر آتش دوزخ حرام مىکند».
مقایسه فضیلتهاى فوق با محتواى این سوره به خوبى نشان مىدهد که این پاداشها از آن کسانى است که «تلاوت» را مقدمهاى براى «اندیشه» و «اندیشه» را وسیلهاى براى «ایمان و عمل» قرار مىدهند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/279
پاسخ : صفحه ی 272 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 88 از سوره ی ص و آیات 1 تا 6 از سوره ی الزمر
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
این سوره با دو آیه در باره نزول قرآن مجید آغاز شده که در یک آیه مبدأ نزول قرآن یعنى ذات پاک خدا مطرح است، و در آیه دیگر محتوا و هدف قرآن.
نخست مىگوید: «این کتابى است که از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
(آیه 2)
سپس به محتواى این کتاب آسمانى و هدف آن پرداخته، مىگوید: «ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ).
چیزى جز «حق» در آن نیست، و مطلبى جز «حق» در آن مشاهده نمىکنى از همین رو حق طلبان به دنبال آن مىروند و تشنه کامان وادى حقیقت در جستجوى محتواى آنند.
و از آنجا که هدف از نزول آن دادن دین خالص به انسانهاست در پایان آیه مىافزاید: «پس خدا را پرستش کن و دین خود را براى او خالص گردان» (فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ).
«دین» مجموعه حیات معنوى و مادى انسان را در بر مىگیرد، و بندگان خالص خدا باید تمام شؤن زندگى خود را براى او خالص گردانند.
(آیه 3)
در این آیه بار دیگر روى مسأله «اخلاص» تأکید کرده، مىگوید:
«آگاه باشید که دین خالص از آن خداست»! (أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ).
این عبارت تاب دو معنى دارد:
نخست این که: آنچه را خدا مىپذیرد تنها دین خالص و تسلیم بىقید و شرط در برابر فرمان اوست.
دیگر این که: دین و آئین خالص را تنها از خدا باید گرفت، چرا که هر چه ساخته و پرداخته افکار انسانهاست نارساست، و آمیخته با خطا و اشتباه است.
این آیه در حقیقت بیان دلیل براى آیه قبل است، در آنجا مىگوید: خدا را روى اخلاص عبادت کن، و در اینجا مىافزاید: بدانید خدا تنها عمل خالص را مىپذیرد.
سپس به ابطال منطق سست و واهى مشرکان که راه اخلاص را رها کرده و در بیراهه شرک سرگردان شدهاند پرداخته، چنین مىگوید: «و آنها که غیر خدا را اولیاى خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: اینها را نمىپرستیم مگر به خاطر این که ما را به خداوند نزدیک کنند، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىکند» و آنجاست که فساد و تباهى اعمال و افکارشان بر همگان آشکار مىشود (وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
این آیه در حقیقت تهدیدى است قاطع براى مشرکان که در روز قیامت که روز بر طرف شدن اختلافات و آشکار شدن حقائق است در میان آنها داورى مىکند، و آنان را به کیفر اعمالشان مىرساند، علاوه بر این که در صحنه محشر در برابر همگان رسوا مىشوند.
قرآن مجید مخصوصا روى این نکته تأکید مىکند که انسان بدون هیچ واسطهاى مىتواند با خداى خود تماس گیرد.
نه او از ما دور است، و نه ما از او دوریم، تا نیازى به واسطه باشد، او از هر کس دیگر به ما نزدیکتر است، در همه جا حضور دارد، و در درون قلب ما جاى اوست.
بنابر این پرستش واسطهها- خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند، و خواه پرستش بتهاى سنگى و چوبى- یک عمل بىاساس و دروغین است، به علاوه کفران نعمتهاى پروردگار محسوب مىشود، چرا که بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه این موجودات بىجان یا سراپا نیاز.
لذا در پایان آیه مىگوید: «خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمىکند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ).
چرا که خود مقدمات بسته شدن درهاى هدایت را فراهم ساخته است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/279
پاسخ : صفحه ی 272 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 88 از سوره ی ص و آیات 1 تا 6 از سوره ی الزمر
(آیه 4)
او حاکم بر همه چیز است، چه نیازى به فرزند دارد؟
مشرکان علاوه بر این که بتها را واسطه و شفیعان نزد خدا مىدانستند عقیده دیگرى در باره بعضى از معبودان خود مانند فرشتگان داشتند که آنها را دختران خدا مىپنداشتند.
آیه شریفه به پاسخ این پندار زشت پرداخته، مىگوید: «اگر (به فرض محال) خدا مىخواست فرزندى انتخاب کند از میان مخلوقاتش آنچه را مىخواست بر مىگزید» (لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ).
«منزه است (از این که فرزندى داشته باشد) او خداوند یکتاى پیروز است» (سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ).
آیه در صدد بیان این مطلب است که فرزند لابد براى «کمک» یا «انس روحى» است، به فرض محال که خداوند نیاز به چنین چیزى داشت فرزند لزومى نداشت، بلکه از میان مخلوقات شریف خود کسانى را بر مىگزید که این هدف را تأمین کنند چرا فرزند انتخاب کند؟
ولى از آنجا که او واحد و یگانه و قاهر و غالب بر همه چیز و ازلى و ابدى است نه نیازى به کمک کسى دارد، و نه وحشتى در او تصور مىشود که از طریق انس گرفتن با چیزى بر طرف گردد و نه احتیاج به ادامه نسل دارد، بنابر این او منزه و پاک است از داشتن فرزند خواه فرزند حقیقى باشد و یا فرزند انتخابى.
(آیه 5)
سپس براى تثبیت این واقعیت که خدا هیچ نیازى به مخلوقات ندارد، و نیز براى بیان نشانههائى از توحید و عظمتش مىفرماید: «آسمانها و زمین را به حق آفرید» (خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
حق بودن آنها دلیل بر این است که هدفى بزرگ در کار بوده که آن چیزى جز تکامل موجودات، و در پیشاپیش آنها انسان، و سپس منتهى شدن به رستاخیز نیست.
بعد از بیان این آفرینش بزرگ به گوشهاى از تدبیر عجیب و تغییرات حساب شده و نظامات شگرف حاکم بر آنها اشاره کرده، مىگوید: «شب را بر روز مىپیچد و روز را بر شب» (یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیْلِ).
نکته لطیفى که در این تعبیر قرآنى، نهفته این است که زمین کروى است و به دور خود گردش مىکند و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب و نوار سفید روز دائما گرد آن مىگردند، گوئى از یکسو نوار سفید بر سیاه و از سوى دیگر نوار سیاه بر سفید پیچیده مىشود.
به هر حال قرآن مجید در مورد نظام «نور» و «ظلمت» پیدایش شب و روز تعبیرات گوناگونى دارد که هر کدام به نکتهاى اشاره مىکند و از زاویه خاصى به آن مىنگرد.
سپس به گوشه دیگرى از تدبیر و نظم این جهان پرداخته، مىگوید:
«و خورشید و ماه را مسخر فرمان خویش قرار داد که هر کدام تا سر آمد معینى به حرکت خود ادامه مىدهند» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى).
نه خورشید در حرکتى که به گرد خود دارد، یا حرکتى که با مجموع منظومه شمسى به سوى نقطه خاصى از کهکشان پیش مىرود کمترین بىنظمى از خود نشان مىدهد، و نه ماه در حرکت خود به دور زمین و به دور خودش، و در همه حال سر بر فرمان او دارند، «مسخر قوانین آفرینش» اویند، تا سر آمد عمرشان به وضع خود ادامه مىدهند.
در پایان آیه به عنوان تهدید مشرکان در عین گشودن راه بازگشت و لطف و عنایت مىفرماید: «آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است»! (أَلا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ).
به مقتضاى عزت و قدرت بىانتهایش هیچ گنهکار و مشرکى نمىتواند از چنگال عذابش بگریزد، و به مقتضاى غفاریتش پرده بر روى عیوب و گناهان توبه کاران مىافکند و آنها را در سایه رحمتش قرار مىدهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/279
پاسخ : صفحه ی 272 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 88 از سوره ی ص و آیات 1 تا 6 از سوره ی الزمر
(آیه 6)
همه شما را از نفس واحدى آفرید: باز در اینجا سخن از آیات عظمت آفرینش خداوند و بیان قسمت دیگرى از نعمتهاى گوناگون او در مورد انسانهاست.
نخست از آفرینش انسان سخن مىگوید، مىفرماید: «او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گل) او خلق کرد» (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها).
آفرینش همه انسانها از «نفس واحد» اشاره به مسأله آفرینش آدم جد نخستین ماست، که این همه افراد بشر با تنوع خلقت، و خلق و خوى متفاوت، و استعدادها و ذوقهاى مختلف، همه به یک ریشه باز مىگردد که آن «آدم» است.
تعبیر به «ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» در واقع اشاره به این است که خدا آدم را آفرید سپس همسرش را از باقیمانده گل او خلق کرد.
لازم به یادآورى است که آفرینش همسر آدم از اجزاى وجود خود آدم نبوده بلکه از باقیمانده گل او صورت گرفته است، چنانکه در روایات اسلامى به آن تصریح شده.
بعد از آن به مسأله آفرینش چهار پایان که از وسائل مهم زندگى انسانهاست- از یک سو براى تغذیه خود از شیر و گوشت آنها استفاده مىکنند، و از سوى دیگر از پوست و پشم آنها لباس و انواع وسائل زندگى مىسازند، و از سوى سوم به عنوان مرکب و وسیله حمل و نقل از آنها بهره مىگیرند- اشاره کرده، مىفرماید: «و براى شما هشت زوج از چهار پایان ایجاد کرد» (وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ).
منظور از «هشت زوج» گوسفند و بز نر و ماده، شتر و گاو نر و ماده است.
سپس به حلقه دیگرى از حلقههاى آفرینش پروردگار که تطورات خلقت جنین بوده باشد پرداخته، مىگوید: «او شما را در شکم مادرانتان آفرینشى بعد از آفرینش دیگر در میان تاریکیهاى سه گانه مىبخشد» (یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ).
ظلمتهاى سه گانه اشاره به ظلمت شکم مادر، و ظلمت رحم، و مشیمه (کیسه مخصوصى که جنین در آن قرار گرفته است) مىباشد که در حقیقت سه پرده ضخیم است که بر روى جنین کشیده شده.
سید الشهدا، امام حسین علیه السّلام در دعاى معروف «عرفه» به هنگام برشمردن نعمت و قدرت خداوند به پیشگاه او چنین عرض مىکند: «آغاز آفرینش مرا از قطرات ناچیز منى قرار دادى، سپس مرا در ظلمتهاى سه گانه، در میان گوشت و پوست و خون ساکن نمودى، آفرینش مرا آشکار نساختى، و در آن مخفیگاه به تطورات خلقتم ادامه دادى، و هیچیک از امور حیاتى مرا به من واگذار نکردى، سپس مرا به دنیا کامل و سالم منتقل ساختى».
در پایان آیه و بعد از ذکر حلقههاى سه گانه توحیدى پیرامون خلقت انسان، و چهارپایان، و تطورات جنین، مىگوید: «این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستى) از آن اوست، هیچ معبودى جز او نیست پس چگونه از راه حق منحرف مىشوید»؟! (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ).
گوئى انسان را بعد از مشاهده این آثار بزرگ توحیدى به مقام شهود ذات پروردگار رسانده، سپس به ذات مقدسش اشاره کرده، مىگوید: «این است خداوند و معبود و پروردگار شما»
با صد هزار جلوه برون آمدى که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/280
صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
[golrooz] صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِن تَكْفُرُوا۟ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمْ وَلَا يَرْضَيٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِن تَشْكُرُوا۟ يَرْضَهُ لَكُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَيٰ ثُمَّ إِلَيٰ رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ الصُّدُورِ(7)
اگر كفر ورزيد خدا از شما سخت بي نياز است و براي بندگانش كفران را خوش نمي دارد و اگر سپاس داريد آن را براي شما مي پسندد و هيچ بردارنده اي بار [گناه] ديگري را برنمي دارد آنگاه بازگشت شما به سوي پروردگارتان است و شما را به آنچه مي كرديد خبر خواهد داد كه او به راز دلها داناست(7)
۞ وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَٰنَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُوٓا۟ إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَٰبِ النَّارِ(8)
و چون به انسان آسيبي رسد پروردگارش را در حالي كه به سوي او بازگشت كننده است مي خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتي عطا كند آن [مصيبتي] را كه در رفع آن پيشتر به درگاه او دعا مي كرد فراموش مي نمايد و براي خدا همتاياني قرار مي دهد تا [خود و ديگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به كفرت اندكي برخوردار شو كه تو از اهل آتشي(8)
أَمَّنْ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ الَّيْلِ سَاجِدًا وَقَآئِمًا يَحْذَرُ الْءَاخِرَةَ وَيَرْجُوا۟ رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُو۟لُوا۟ الْأَلْبَٰبِ(9)
[آيا چنين كسي بهتر است] يا آن كسي كه او در طول شب در سجده و قيام اطاعت [خدا] مي كند [و] از آخرت مي ترسد و رحمت پروردگارش را اميد دارد بگو آيا كساني كه مي دانند و كساني كه نمي دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند(9)
قُلْ يَٰعِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اتَّقُوا۟ رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا۟ فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَٰسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّي الصَّٰبِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ(10)
بگو اي بندگان من كه ايمان آورده ايد از پروردگارتان پروا بداريد براي كساني كه در اين دنيا خوبي كرده اند نيكي خواهد بود و زمين خدا فراخ است بي ترديد شكيبايان پاداش خود را بي حساب [و] به تمام خواهند يافت(10)
قُلْ إِنِّيٓ أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ(11)
بگو من مامورم كه خدا را در حالي كه آيينم را براي او خالص گردانيده ام بپرستم(11)
وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ(12)
و مامورم كه نخستين مسلمانان باشم(12)
قُلْ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ(13)
بگو من اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزي هولناك مي ترسم(13)
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي(14)
بگو خدا را مي پرستم در حالي كه دينم را براي او بي آلايش مي گردانم(14)
فَاعْبُدُوا۟ مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَٰسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ(15)
پس هر چه را غير از او مي خواهيد بپرستيد [ولي به آنان] بگو زيانكاران در حقيقت كساني اند كه به خود و كسانشان در روز قيامت زيان رسانده اند آري اين همان خسران آشكار است(15)
لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يَٰعِبَادِ فَاتَّقُونِ(16)
آنها از بالاي سرشان چترهايي از آتش خواهند داشت و از زير پايشان [نيز] طبق هايي [آتشين است] اين [كيفري] است كه خدا بندگانش را به آن بيم مي دهد اي بندگان من از من بترسيد(16)
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا۟ الطَّٰغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوٓا۟ إِلَي اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَيٰ فَبَشِّرْ عِبَادِ(17)
و[لي] آنان كه خود را از طاغوت به دور مي دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوي خدا بازگشته اند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان من كه(17)
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ هَدَيٰهُمُ اللَّهُ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمْ أُو۟لُوا۟ الْأَلْبَٰبِ(18)
به سخن گوش فرامي دهند و بهترين آن را پيروي مي كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان(18)
أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النَّارِ(19)
پس آيا كسي كه فرمان عذاب بر او واجب آمده [كجا روي رهايي دارد] آيا تو كسي را كه در آتش است مي رهاني(19)
لَٰكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا۟ رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ(20)
ليكن كساني كه از پروردگارشان پروا داشتند براي ايشان غرفه هايي است كه بالاي آنها غرفه هايي [ديگر] بنا شده است نهرها از زير آن روان است وعده خداست خدا خلاف وعده نمي كند(20)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
(آیه 7)
بعد از ذکر این نعمتهاى بزرگ پروردگار، در این آیه به مسأله «شکر و کفران» پرداخته و جوانب آن را مورد بررسى قرار مى دهد.
نخست مى گوید: نتیجه کفران و شکر شما به خودتان باز مى گردد «اگر کفران کنید، خداوند از شما بىنیاز است» و همچنین اگر شکر نعمت او را به جا آورید نیازى به آن ندارد (إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ).
سپس مىافزاید: این غنا و بىنیازى پروردگار مانع از آن نیست که شما را مکلف به شکر و ممنوع از کفران سازد، چرا که «تکلیف» خود لطف و نعمت دیگرى است، آرى «او هرگز کفران را براى بندگانش نمى پسندد، و اگر شکر او را به جا آورید آن را براى شما مى پسندد» (وَ لا یَرْضى لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ).
بعد از بیان این دو مطلب به مسأله سومى در این رابطه مىپردازد، و آن «مسؤولیت هر کس در برابر عمل خویش است» چرا که مسأله «تکلیف» بدون این معنى کامل نمىشود، مىفرماید: «و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را بر دوش نمىکشد»! (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).
و از آنجا که تکلیف بدون کیفر و پاداش معنى ندارد، در مرحله چهارم به مسأله معاد اشاره کرده، مىگوید: «سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است، و او شما را از آنچه انجام مىدادید آگاه مىسازد» (ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
و چون مسأله محاسبه و جزا بدون علم و آگاهى از اسرار نهان امکان پذیر نیست، آیه را با این جمله پایان مىدهد: «چرا که او به آنچه در سینه هاست آگاه است» (إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
و به این ترتیب مجموعهاى از فلسفه تکلیف و خصوصیات آن، و همچنین مسؤولیت انسانها و مسأله جزا و پاداش و کیفر را در جملههایى کوتاه و منسجم بیان مىدارد.
(آیه 8)
در آیات گذشته سخن از توحید استدلالى و معرفت پروردگار از طریق مطالعه آیات عظمت او در آفاق و انفس بود. در اینجا از توحید فطرى سخن به میان مىآورد و روشن مىسازد آنچه را که انسان از طریق عقل و خرد و مطالعه نظام آفرینش درک مىکند به صورت فطرى در اعماق جانش وجود دارد که در طوفانهاى حوادث، خود را نشان مىدهد. برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 213
مىفرماید: «و هنگامى که انسان را زیانى رسد (نور توحید در قلبش درخشیدن مىگیرد) پروردگار خود را مىخواند در حالى که به سوى او باز مىگردد» و از گناه و غفلت خود پشیمان است (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ).
«اما هنگامى که نعمتى از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلا خدا را مىخواند از یاد مىبرد» (ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ).
«و براى خداوند همتایانى قرار مىدهد تا (علاوه بر گمراهى خویش) مردم را از راه او منحرف سازد» (وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ).
منظور از «انسان» در اینجا انسانهاى عادى و تربیت نایافته در پرتو تعلیمات انبیاء است، و گر نه دست پروردگان مردان حق همچون خود آنان در «سرّاء» و «ضرّاء» در ناراحتیها و راحتیها، در ناکامیها و کامیابیها همواره به یاد او هستند، و دست به دامن لطف او دارند.
در پایان آیه این گونه افراد را با تهدیدى صریح و قاطع مخاطب ساخته، مىگوید: «به او بگو: از کفرت بهره گیر (و چند روزى را به غفلت و غرور طى کن اما بدان) که از دوزخیانى» (قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ).
مگر چنین انسان کوته فکر گمراه و گمراه کننده سرنوشتى غیر از این مىتواند داشته باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/280
پاسخ : صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
(آیه 9)
آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟ در این آیه از روش مقایسه- که روش شناخته شده قرآن براى تفهیم مسائل مختلف است- استفاده کرده، مىگوید:
آیا چنین کسى با ارزش است «یا کسى که در ساعات شب به عبادت مشغول است، و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است» (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ).
آن انسان مشرک و فراموشکار و متلون و گمراه و گمراه کننده کجا و این انسان بیدار دل و نورانى که با خوف و رجاء خدا را مىخواند، کجا؟! تکیه روى ساعات شب به خاطر آن است که در آن ساعات حضور قلب بیشتر و آلودگى به ریا از هر زمان کمتر است.
در دنباله آیه پیامبر را مخاطب ساخته، مىفرماید: «بگو: آیا کسانى که مىدانند با کسانى که نمىدانند یکسانند»؟! (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).
نه، یکسان نیستند «تنها خردمندان متذکر مىشوند» (إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
گر چه سؤال فوق سؤالى است وسیع و گسترده ولى اشارهاى است به سؤال قبل یعنى آیا کسانى که مىدانند آن مشرکان لجوج و کوردل با این مؤمنان پاک و روشن ضمیر و مخلص نابرابرند با کسانى که از این واقعیت روشن آگاه نیستند مساویند؟
این جمله جزء شعارهاى اساسى اسلام است که عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن مىسازد، و معلوم مىشود این دو گروه نه در پیشگاه خدا یکسانند، و نه در نظر خلق آگاه، نه در دنیا در یک صف قرار دارند، و نه در آخرت، نه در ظاهر یکسانند و نه در باطن.
علم در این آیه و آیات دیگر قرآن به معنى دانستن یک مشت اصطلاحات یا روابط مادى در میان اشیاء، و به اصطلاح «علوم رسمى» نیست، بلکه منظور از آن معرفت و آگاهى خاصى است که انسان را به «قنوت» یعنى اطاعت پروردگار، و ترس از دادگاه او و امید به رحمت خدا دعوت مىکند، این است حقیقت علم، و علوم رسمى نیز اگر در خدمت چنین معرفتى باشد علم است، و اگر مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد در ارض شود «قیل و قالى» بیش نیست.
(آیه 10)
خطوط اصلى برنامه بندگان مخلص: در حقیقت آیات گذشته که مقایسهاى میان مشرکان مغرور و مؤمنان مطیع فرمان خدا و نیز میان عالمان و جاهلان شده بود، در اینجا خطوط اصلى برنامههاى بندگان راستین و مخلص را ضمن «هفت دستور» که در طى چند آیه آمده و هر آیه با خطاب «قل» شروع مىشود بیان شده است.
نخست از تقوا شروع مىکند و به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مىدهد: «بگو: اى بندگان من که ایمان آوردهاید! از (مخالفت پروردگارتان بپرهیزید» (قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ).
آرى! تقوا که همان خویشتن دارى در برابر گناه، و احساس مسؤولیت و تعهد در پیشگاه حق است نخستین برنامه بندگان مؤمن خدا و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است.
در دومین دستور به مسأله «احسان و نیکوکارى» در این دنیا که دار عمل است پرداخته، و از طریق بیان نتیجه احسان، مردم را به آن تشویق و تحریص مىکند، مىفرماید: «براى کسانى که در این دنیا نیکى کردهاند پاداش نیکى است» (لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ).
آرى! نیکوکارى بطور مطلق در این دنیا در گفتار، در عمل، در طرز اندیشه و تفکر نسبت به دوستان، و نسبت به بیگانگان، نتیجهاش برخوردارى از پاداش عظیم در هر دو جهان است که نیکى جز نتیجه نیک نخواهد داشت.
در حقیقت تقوا یک عامل بازدارنده است، و احسان یک عامل حرکت آفرین که مجموعا «ترک گناه» و «انجام فرائض و مستحبات» را شامل مىشود.
سومین دستور تشویق به «هجرت» از مراکز شرک و کفر و آلوده به گناه است مىگوید: «و زمین خداوند وسیع است» اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید (وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ).
که در حقیقت پاسخى است به بهانه جویان سست ارادهاى که مىگفتند: ما در سرزمین مکه به خاطر سیطره حکومت مشرکان قادر به انجام وظایف الهى خود نیستیم، قرآن مىگوید: سرزمین خدا محدود به مکه نیست، مکه نشد مدینه، دنیا پهناور است، به جاى دیگر نقل مکان کنید.
این به خوبى نشان مىدهد که فشار و خفقان محیط در آنجا که امکان هجرت وجود دارد به هیچ وجه در پیشگاه خدا عذر نیست.
و از آنجا که هجرت معمولا همراه با مشکلات فراوانى در جنبههاى مختلف زندگى است چهارمین دستور را در باره صبر و استقامت به این صورت بیان مىکند:
«صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت مىدارند» (إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ).
تعبیر «بغیر حساب» نشان مىدهد که صابران با استقامت برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند، و اهمیت هیچ عملى به پایه صبر و استقامت نمىرسد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/280
پاسخ : صفحه ی 273 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 20 از سوره ی الزمر
(آیه 11)
در پنجمین دستور سخن از مسأله اخلاص، و توحید خالص از هر گونه شائبه شرک، به میان آمده، اما در اینجا لحن کلام عوض مىشود و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله از وظائف و مسؤولیتهاى خودش سخن مىگوید، مىفرماید: «بگو: من مأمورم که خدا را پرستش کنم در حالى که دینم را براى او خالص کرده باشم» (قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ).
(آیه 12)
سپس به ششمین دستور اشاره کرده، مىافزاید: «و مأمورم که نخستین مسلمان باشم»! (وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ).
(آیه 13)
هفتمین و آخرین دستور که مسأله خوف از مجازات پروردگار در روز قیامت است نیز با همین لحن عنوان شده، مىفرماید: «بگو: من اگر نافرمانى پروردگارم کنم از عذاب روز بزرگ (قیامت) مىترسم» (قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
تا این حقیقت روشن شود که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نیز بندهاى از بندگان خدا است، او نیز مأمور به پرستش خالصانه است و از کیفر الهى خائف مىباشد، و این خود نشانه روشنى بر عظمت و حقانیت اوست.
(آیه 14)
بعد از ذکر برنامه هفت مادهاى آیات فوق (تقوا، احسان، هجرت، صبر، اخلاص، تسلیم، و خوف) از آنجا که مسأله اخلاص مخصوصا در برابر انگیزههاى مختلف شرک ویژگى خاصى دارد بار دیگر براى تأکید به سراغ آن رفته، و با همان لحن مىفرماید: «بگو: تنها خدا را مىپرستم در حالى که دینم را براى او خالص مىکنم» (قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی).
(آیه 15)
«شما هر کس را جز او مىخواهید بپرستید» (فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ).
سپس مىافزاید: «بگو: این راه، راه زیانکاران است چرا که) زیانکاران واقعى آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادهاند»! (قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
نه از وجود خویش بهرهاى گرفتند، و نه از سرمایه عمر نتیجهاى، نه خانواده و فرزندانشان وسیله نجات آنها هستند و نه مایه آبرو و شفاعت در پیشگاه حق، تازه در برابر از دست دادن این سرمایههاى عظیم، سختترین و دردناکترین عذاب را براى خود فراهم ساخته اند.
«آگاه باشید زیان آشکار همین است»! (أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ).
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/281