پاسخ : صفحه ی 267 از قرآن کریم شامل آیات 95 تا 135 از سوره ی الصافات
(آیه 127)
اما این قوم خیرهسر و خودخواه گوش به اندرزهاى مستدل، و هدایتهاى روشن این پیامبر بزرگ الهى فرا ندادند، «و به تکذیب او برخاستند» (فَکَذَّبُوهُ).
خداوند هم مجازات آنها را در یک جمله کوتاه بیان کرده، مىفرماید: «ولى به یقین همگى (در دادگاه عدل الهى) احضار مىشوند» (فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ).
و به کیفر اعمال زشت و شوم خود خواهند رسید.
(آیه 128)
ولى ظاهرا گروه اندکى از پاکان و نیکان و خالصان به الیاس ایمان آوردند، براى آنکه حق آنها فراموش نگردد، بلا فاصله مى فرماید: «مگر بندگان مخلص خدا» (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
(آیه 129)
در قسمت اخیر این داستان همان مسائل چهار گانهاى را که در سرگذشتهاى پیامبران دیگر- موسى و هارون و ابراهیم و نوح- آمده بود به خاطر اهمیتى که دارد تکرار شده است.
نخست مى فرماید: «ما نام نیک او را در میان امتهاى بعد باقى گذاردیم» (وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ).
امتهاى دیگر زحمات این انبیاء بزرگ را که در پاسدارى خط توحید، و آبیارى بذر ایمان منتهاى تلاش و کوشش را به عمل آوردند، هرگز فراموش نخواهند کرد، و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب آنها نیز جاویدان است.
(آیه 130)
در مرحله دوم مى افزاید: «سلام بر الیاسین» (سَلامٌ عَلى إِلْیاسِینَ).
(آیه 131)
در مرحله سوم مى فرماید: «ما این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم» (إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).
(آیه 132)
و در مرحله چهارم ریشه اصلى همه اینها را که «ایمان» است طرح کرده، مىگوید: «مسلما او (الیاس) از بندگان مؤمن ماست» (إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ).
«ایمان» و «عبودیت» سر چشمه احسان و احسان عامل قرار گرفتن در صف مخلصین و مشمول سلام خدا شدن است.
(آیه 133)
سرزمین بلازده این قوم در برابر شماست! پنجمین پیامبرى که در این سوره، نامش به میان آمده «لوط» است، که طبق صریح قرآن همزمان و معاصر با ابراهیم (ع) بوده است.
نخست مى گوید: «و لوط از رسولان (ما) است» (وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 134)
و بعد از بیان این اجمال طبق روش اجمال و تفصیل که قرآن دارد به شرح قسمتى از ماجراى او پرداخته، مىگوید: به خاطر بیاور «زمانى را که او و خاندانش را همگى نجات دادیم» (إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ).
(آیه 135)
«مگر (همسرش) پیر زنى که از بازماندگان بود» و به سرنوشت آنان گرفتار شد» (إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/271
صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات
[golrooz] صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْءَاخَرِينَ(136)
سپس ديگران را هلاك كرديم(136)
وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ(137)
و در حقيقت شما بر آنان صبحگاهان(137)
وَبِالَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(138)
و شامگاهان مي گذريد آيا به فكر فرو نمي رويد(138)
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ(139)
و در حقيقت يونس از زمره فرستادگان بود(139)
إِذْ أَبَقَ إِلَي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ(140)
آنگاه كه به سوي كشتي پر بگريخت(140)
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ(141)
پس [سرنشينان] با هم قرعه انداختند و [يونس] از باختگان شد(141)
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ(142)
[او را به دريا افكندند] و عنبرماهي او را بلعيد در حالي كه او نكوهشگر خويش بود(142)
فَلَوْلَآ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ(143)
و اگر او از زمره تسبيح كنندگان نبود(143)
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِۦٓ إِلَيٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ(144)
قطعا تا روزي كه برانگيخته مي شوند در شكم آن [ماهي] مي ماند(144)
۞ فَنَبَذْنَٰهُ بِالْعَرَآءِ وَهُوَ سَقِيمٌ(145)
پس او را در حالي كه ناخوش بود به زمين خشكي افكنديم(145)
وَأَنۢبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ(146)
و بر بالاي [سر] او درختي از [نوع] كدوبن رويانيديم(146)
وَأَرْسَلْنَٰهُ إِلَيٰ مِا۟ئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ(147)
و او را به سوي يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم(147)
فََٔامَنُوا۟ فَمَتَّعْنَٰهُمْ إِلَيٰ حِينٍ(148)
پس ايمان آوردند و تا چندي برخوردارشان كرديم(148)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ(149)
پس از مشركان جويا شو آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است(149)
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَٰٓئِكَةَ إِنَٰثًا وَهُمْ شَٰهِدُونَ(150)
يا فرشتگان را مادينه آفريديم و آنان شاهد بودند(150)
أَلَآ إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ(151)
هش دار كه اينان از دروغ پردازي خود قطعا خواهند گفت(151)
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَٰذِبُونَ(152)
خدا فرزند آورده در حالي كه آنها قطعا دروغگويانند(152)
أَصْطَفَي الْبَنَاتِ عَلَي الْبَنِينَ(153)
آيا [خدا] دختران را بر پسران برگزيده است(153)
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ(154)
شما را چه شده چگونه داوري مي كنيد(154)
أَفَلَا تَذَكَّرُونَ(155)
آيا سر پند گرفتن نداريد(155)
أَمْ لَكُمْ سُلْطَٰنٌ مُّبِينٌ(156)
يا دليلي آشكار [در دست] داريد(156)
فَأْتُوا۟ بِكِتَٰبِكُمْ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(157)
پس اگر راست مي گوييد كتابتان را بياوريد(157)
وَجَعَلُوا۟ بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ(158)
و ميان خدا و جن ها پيوندي انگاشتند و حال آنكه جنيان نيك دانسته اند كه [براي حساب پس دادن] خودشان احضار خواهند شد(158)
سُبْحَٰنَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ(159)
خدا منزه است از آنچه در وصف مي آورند(159)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ(160)
به استثناي بندگان پاكدل خدا(160)
فَإِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ(161)
در حقيقت شما و آنچه [كه شما آن را] مي پرستيد(161)
مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ بِفَٰتِنِينَ(162)
بر ضد او گمراه گر نيستيد(162)
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِيمِ(163)
مگر كسي را كه به دوزخ رفتني است(163)
وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ(164)
و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست مگر [اينكه] براي او [مقام و] مرتبه اي معين است(164)
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّآفُّونَ(165)
و در حقيقت ماييم كه [براي انجام فرمان خدا] صف بسته ايم(165)
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ(166)
و ماييم كه خود تسبيح گويانيم(166)
وَإِن كَانُوا۟ لَيَقُولُونَ(167)
و [مشركان] به تاكيد مي گفتند(167)
لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنَ الْأَوَّلِينَ(168)
اگر پند [نامه ا]ي از پيشينيان نزد ما بود(168)
لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ(169)
قطعا از بندگان خالص خدا مي شديم(169)
فَكَفَرُوا۟ بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(170)
ولي [وقتي قرآن آمد] به آن كافر شدند و زودا كه بدانند(170)
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ(171)
و قطعا فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است(171)
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ(172)
كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پيروز خواهند شد(172)
وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَٰلِبُونَ(173)
و سپاه ما هرآينه غالب آيندگانند(173)
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّيٰ حِينٍ(174)
پس تا مدتي [معين] از آنان روي برتاب(174)
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ(175)
و آنان را بنگر كه خواهند ديد(175)
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ(176)
آيا عذاب ما را شتابزده خواستارند(176)
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَآءَ صَبَاحُ الْمُنذَرِينَ(177)
[پس هشدارداده شدگان را] آنگاه كه عذاب به خانه آنان فرود آيد چه بد صبحگاهي است(177)
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّيٰ حِينٍ(178)
و از ايشان تا مدتي [معين] روي برتاب(178)
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ(179)
و بنگر كه خواهند ديد(179)
سُبْحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ(180)
منزه است پروردگار تو پروردگار شكوهمند از آنچه وصف مي كنند(180)
وَسَلَٰمٌ عَلَي الْمُرْسَلِينَ(181)
و درود بر فرستادگان(181)
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(182)
و ستايش ويژه خدا پروردگار جهانهاست(182)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات
(آیه 136)
«سپس بقیه را نابود کردیم» (ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ).
جمله هاى کوتاه فوق اشاراتى به تاریخ پر ماجراى این قوم است که شرح آن در سوره هاى «هود» و «شعرا» و «عنکبوت» گذشت.
(آیه 137)
و از آنجا که همه اینها مقدمه اى است براى بیدار کردن غافلان مغرور در پایان این سخن اضافه مى کند: «و شما پیوسته صبحگاهان از کنار (ویرانه هاى شهرهاى) آنها مى گذرید ...» (وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ).
(آیه 138)
«و (همچنین) شبانگاه (نیز از آنجا عبور مىکنید) آیا نمى اندیشید»؟ (وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
این تعبیر به خاطر آن است که شهرهاى قوم لوط در مسیر کاروانهاى مردم حجاز به سوى شام قرار داشت، و اینها در سفرهاى روزانه و شبانه خود از کنار آن عبور مى کردند اگر گوش شنوا داشتند فریاد دلخراش و جانکاه این قوم گنهکار بلادیده را مى شنیدند.
آرى! درس عبرت بسیار است اما عبرت گیرندگان کمند.
(آیه 139)
یونس در بوته امتحان: این ششمین و آخرین سرگذشت انبیا و اقوام پیشین است که در این سوره آمده سرگذشت «یونس» و قوم توبه کارش.
نخست همچون داستانهاى گذشته سخن از مقام رسالت او به میان آورده، مى گوید: «و یونس از رسولان (ما) است» (وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ).
یونس (ع) همانند سایر انبیا دعوت خود را از توحید و مبارزه با بت پرستى شروع کرد، و سپس با مفاسدى که در محیط رائج بود به مبارزه پرداخت، اما آن قوم در برابر دعوت او تسلیم نشدند.
تنها گروه اندکى که شاید از دو نفر تجاوز نکردند عابد و عالمى به او ایمان آوردند.
یونس آنقدر تبلیغ کرد که تقریبا از آنها مأیوس شد و به آنها نفرین کرد، به او وحى آمد که در فلان زمان عذاب الهى نازل مىشود، هنگامى که موعد عذاب نزدیک شد یونس همراه مرد عابد از میان آنها بیرون رفت در حالى که خشمگین بود، تا به ساحل دریا رسید در آنجا یک کشتى پر از جمعیت و بار را مشاهده کرد، و از آنها خواهش نمود که او را نیز همراه خود ببرند.
(آیه 140)
این همان است که قرآن در این آیه به آن اشاره کرده، مى گوید:
به خاطر بیاور «هنگامى را که به سوى کشتى پر (از جمعیت و بار) فرار کرد» (إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ).
(آیه 141)
به هر حال یونس سوار بر کشتى شد، طبق روایات ماهى عظیمى سر راه را بر کشتى گرفت، دهان باز کرد گوئى غذائى مى طلبد، سرنشینان کشتى گفتند: به نظر مى رسد گناهکارى در میان ماست!- که باید طعمه این ماهى شود، و چارهاى جز استفاده از قرعه نیست- در اینجا قرعه افکندند قرعه به نام یونس درآمد! قرآن در اینجا با یک جمله کوتاه به این ماجرا اشاره کرده، مى گوید: «و با آنها قرعه افکند (و قرعه به نام او افتاد) پس مغلوب شد»! (فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ).
(آیه 142)
به هر حال قرآن مى گوید: او را به دریا افکندند «و ماهى عظیمى او را بلعید، در حالى که مستحق سرزنش بود»! (فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ).
مسلم است این ملامت و سرزنش به خاطر ارتکاب گناه کبیره یا صغیرهاى نبود، بلکه علت آن تنها ترک اولائى بود که از او سر زد، و آن عجله در ترک قوم خویش و هجرت از آنان بود.
در روایتى آمده است که: «خداوند به آن ماهى وحى فرستاد که هیچ استخوانى را از او مشکن، و هیچ پیوندى را از او قطع مکن»!
(آیه 143)
یونس خیلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترک اولاى خویش استغفار کرد.
در اینجا ذکر معروف و پر محتوایى از قول یونس نقل شده که در آیه 87 سوره انبیا آمده، و در میان اهل عرفان به ذکر «یونسیّه» معروف است: «فنادى فى الظّلمات ان لا اله الّا انت سبحانک انّى کنت من الظّالمین او در میان ظلمتهاى متراکم فریاد زد که معبودى جز تو نیست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمکاران بودم»! اکنون ببینم آیه در این زمینه چه مىگوید؟ در یک جمله کوتاه مى گوید: «و اگر او از تسبیح کنندگان نبود ...» (فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ).
(آیه 144)
«تا روز قیامت در شکم ماهى باقى مى ماند»! (لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ). و این زندان موقت تبدیل به یک زندان دائم مى شد، و آن زندان دائم مبدل به گورستان او مى گشت!
(آیه 145)
سپس خداوند مى فرماید: «ما او را در یک سرزمین خشک و خالى از درخت و گیاه افکندیم، در حالى که بیمار بود» (فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ).
ماهى عظیم در کنار ساحل خشک و بىگیاهى آمد، و به فرمان خدا لقمهاى را که از او زیاد بود بیرون افکند، اما پیداست این زندان عجیب سلامت جسم یونس را بر هم زده بود، بیمار و ناتوان از این زندان آزاد شد.
(آیه 146)
باز در اینجا لطف الهى به سراغ او آمد، چرا که بدنش بیمار و آزرده، و اندامش خسته و ناتوان بود، آفتاب ساحل او را آزار مى داد، پوششى لطیف لازم بود تا بدنش در زیر آن بیارامد.
قرآن در اینجا مى گوید: «ما بوته کدوئى بر او رویاندیم» تا در سایه برگهاى پهن و مرطوبش آرامش بیابد (وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/272
پاسخ : صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات
(آیه 147)
«یونس» را در اینجا رها مى کنیم و به سراغ قومش مى رویم.
هنگامى که یونس با حالت خشم و غضب قوم را رها کرد، و مقدمات خشم الهى نیز بر آنها ظاهر شد، تکان سختى خوردند و به خود آمدند، اطراف عالم و دانشمندى را که در میان آنها بود گرفتند، و با رهبرى او در مقام توبه برآمدند، گریه سر دادند و مخلصانه از گناهان خویش و تقصیراتى که در باره پیامبر خدا یونس داشتند توبه کردند.
در اینجا پرده هاى عذاب کنار رفت و حادثه بر کوهها ریخت، و جمعیت مؤمن توبه کار به لطف الهى نجات یافتند.
هنگامى که یونس بعد از این ماجرا به سراغ قومش آمد. در تعجب فرو رفت که چگونه آنها در روز هجرتش همه بت پرست بودند ولى اکنون همه موحد خدا پرست شده اند؟
قرآن در اینجا مى گوید: «و او را به سوى جمعیّت یکصد هزار نفرى- یا بیشتر- فرستادیم»! (وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ).
(آیه 148)
«آنها ایمان آوردند، از این رو تا مدت معلومى آنان را از مواهب زندگى بهره مند ساختیم» (فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِینٍ).
البته ایمان اجمالى و توبه آنها قبلا بود، ولى ایمان آنها بطور تفصیل به خدا و پیامبرش یونس و تعلیمات و دستورات او هنگامى صورت گرفت که «یونس» به میان آنها بازگشت.
درسهاى بزرگ:
مى دانیم طرح این سرگذشتها در قرآن مجید همه براى هدف هاى تربیتى است چرا که قرآن کتاب داستان نیست کتاب انسانسازى و تربیت است.
از این سرگذشت عجیب پندهاى بزرگى مى توان گرفت:
الف) این ماجرا نشان مى دهد که چگونه یک قوم گنهکار و مستحق عذاب مى توانند در آخرین لحظات مسیر تاریخ خود را عوض کنند، و به آغوش پر مهر و رحمت الهى بازگردند و نجات یابند.
ب) این ماجرا نشان مى دهد که ایمان به خدا و توبه از گناه علاوه بر آثار و برکات معنوى مواهب ظاهرى دنیا را نیز متوجه انسان مى سازد، عمران و آبادى مى آفریند، و مایه طول عمر و بهره گیرى از مواهب حیات مىشود.
ج) قدرت خداوند آنقدر وسیع و گسترده است که چیزى در برابر آن مشکل نیست، تا آن حد که مى تواند انسانى را در دهان و شکم جانور عظیم و وحشتناکى سالم نگهدارد، و سالم بیرون فرستد.
(آیه 149)
تهمت هاى زشت و رسوا: بعد از ذکر شش داستان از سرگذشت انبیاء پیشین و درسهاى آموزندهاى که در هر یک نهفته بود موضوع سخن را تغییر داده، به مطلب دیگرى که به مشرکان عرب سخت ارتباط داشته مى پردازد.
مسأله این است که جمعى از مشرکان عرب به خاطر انحطاط فکرى و نداشتن هیچ گونه علم و دانش خدا را با خود قیاس مى کردند و براى او فرزند و گاهى همسر قائل بودند.
نخست مى فرماید: «از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانى دارد و پسران از آن آنهاست»؟! (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ).
چگونه آنچه را براى خود نمى پسندید براى خدا قائل هستید! این سخن طبق عقیده باطل آنهاست که از دختر سخت متنفر بودند و به پسر سخت علاقمند، و گر نه پسر و دختر از نظر انسانى و در پیشگاه خدا از نظر ارزش یکسانند و معیار شخصیت هر دو پاکى و تقواست.
(آیه 150)
سپس به دلیل حسى مسأله پرداخته، باز به طریق استفهام انکارى مى گوید: «آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آنها ناظر بودند»؟ (أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ).
بدون شک جواب آنها در این زمینه منفى بود، چه این که هیچ کدام نمى توانستند حضور خود را به هنگام خلقت فرشتگان ادعا کنند.
(آیه 151)
بار دیگر به دلیل عقلى که از مسلمات ذهنى آنها گرفته شده باز مى گردد و مى گوید: «بدانید آنها با این تهمت بزرگشان مى گویند:» (أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ).
(آیه 152)
«خداوند فرزند آورده، ولى آنها به یقین دروغ مى گویند»! (وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
(آیه 153)
در اینجا بار دیگر خداوند آنها را مورد عتاب و سرزنش قرار داده، مى فرماید: «آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است»؟! (أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/272
پاسخ : صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات
(آیه 154)
«شما را چه شده است؟ چگونه حکم مى کنید»؟! هیچ مى فهمید چه مى گوئید؟ (ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ).
(آیه 155)
آیا وقت آن نرسیده است که از این لا طائلات و خرافات زشت و رسوا دست بردارید؟ «آیات متذکر نمى شوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).
این سخنان به قدرى باطل و بىپایه است که اگر آدمى یک ذره عقل و درایت داشته باشد و اندیشه کند باطل بودن آن را درک مى نماید.
(آیه 156)
بعد از ابطال ادعاى خرافى آنها با یک دلیل حسى و یک دلیل عقلى، به سومین دلیل مى پردازد که دلیل نقلى است، مى گوید: اگر چنین چیزى که شما مى گوئید صحت داشت باید اثرى از آن در کتب پیشین باشد «یا شما دلیل روشنى در این باره دارید»؟! (أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ).
(آیه 157)
اگر دارید «پس کتابتان را بیاورید اگر راست مى گوئید»! (فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
در کدام کتاب؟ در کدام نوشته؟ و در کدام وحى آسمانى چنین چیزى آمده، و بر کدام پیامبر نازل شده است؟!
(آیه 158)
در این آیه به یکى دیگر از خرافات مشرکان عرب مى پردازد، و آن نسبتى است که میان «خدا» و «جن» قائل بودند! سخن را از صورت «خطاب» درآورده و به صورت «غائب» مطرح مى کند، گوئى آنها چنان بى ارزشند که بیش از این شایستگى و لیاقت رویاروئى در سخن را ندارند، مى فرماید: «آنها [مشرکان] میان او [خداوند] و جن (خویشاوندى و) نسبتى قائل شدند»! (وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً).
منظور از «نسب» هر گونه نسبت و رابطه است، هر چند جنبه خویشاوندى نداشته باشد، و مى دانیم که جمعى از مشرکان عرب جن را مى پرستیدند و آنها را شریک خدا مى پنداشتند، و به این ترتیب رابطه اى میان آنها و خداوند قائل بودند.
به هر حال قرآن مجید این عقیده خرافى را سخت انکار کرده، مى گوید: «در حالى که جنیان به خوبى مى دانند که این بت پرستان در دادگاه الهى احضار مى شوند» (وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ).
(آیه 159)
بعد مى افزاید: «منزه است خداوند از آنچه توصیف مى کنند» (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ).
(آیه 160)
هیچ توصیفى شایسته ذات مقدس پروردگار نیست «مگر (آنچه) بندگان مخلص خدا» از روى آگاهى در مورد او دارند (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
بندگانى که از هر گونه شرک و هواى نفس و جهل و گمراهى مبرا هستند، و خدا را جز به آنچه خودش اجازه داده توصیف نمى کنند.
آرى! باید به سراغ سخنان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و خطبه هاى نهج البلاغه على علیه السّلام و دعاهاى پر مغز امام سجاد در صحیفه سجادیه رفت، و در پرتو توصیف هاى این بندگان مخلص خدا، خدا را شناخت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/273
پاسخ : صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات
(آیه 161)
ادعاهاى دروغین! در آیات پیشین سخن از معبودهاى مختلف مشرکین به میان آمد، قرآن همین مسأله را تعقیب کرده، نخست این بحث را به میان مى آورد که وسوسه هاى شما بت پرستان در دلهاى پاکان و نیکان اثرى ندارد، و تنها قلوب آلوده و ارواح دوزخى و متمایل به فساد شماست که خود را تسلیم این وسوسه ها مى سازد، مى فرماید: «شما و آنچه را پرستش مى کنید ...» (فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ).
(آیه 162)
«هرگز نمى توانید کسى را (با آن) فریب دهید» و با فتنه و فساد از خداوند منحرف سازید (ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ).
(آیه 163)
«مگر آنها که در آتش دوزخ وارد مى شوند»! (إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ).
(آیه 164)
بعد از این سه آیه که مسأله اختیار انسانها را در برابر فتنه جوئى و اغواگرى بت پرستان روشن مى سازد، ضمن سه آیه دیگر از مقام والاى فرشتگان خدا سخن مى گوید، همان فرشتگانى که بت پرستان آنها را دختران خدا مى پنداشتند، و جالب این که سخن را از زبان خود آنها بیان کرده، مى گوید:
«و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومى دارد» (وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ).
(آیه 165)
«و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند به صف ایستاده ایم» و چشم بر امر او داریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ).
(آیه 166)
«و ما همه تسبیحگوى او هستیم»، و او را از آنچه لایق ذات پاکش نیست منزه مى شمریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ).
آرى! ما بندگانیم که جان و دل بر کف داریم، همواره چشم بر امر، و گوش بر فرمانش سپرده ایم، ما کجا و فرزندى خدا کجا؟
در حقیقت آیات سه گانه فوق به سه قسمت از صفات فرشتگان اشاره مى کند: نخست این که هر کدام رتبه و منزلتى دارند که از آن تجاوز نمى کنند.
دیگر این که آنها دائما آماده اطاعت فرمان خدا در عرصه آفرینش و اجراى اوامر او در پهنه عالم هستى هستند.
سوم این که آنها پیوسته تسبیح خدا مى گویند و او را از آنچه لایق مقامش نیست منزه مى شمرند.
(آیه 167)
سپس در چهار آیه دیگر به یکى از عذرهاى ناموجه این مشرکان در ارتباط با همین مسأله بت پرستى و مطالب دیگر اشاره کرده و پاسخ مى دهد، مى فرماید: «آنها پیوسته مى گفتند:» (وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ).
(آیه 168)
«اگر یکى از کتابهاى پیشینیان نزد ما بود» (لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ).
(آیه 169)
«به یقین ما بندگان مخلص خدا بودیم» (لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
این همه از بندگان مخلص و آنان که خدایشان خالص کرده است سخن مگوى، و پیامبران بزرگى همچون نوح و ابراهیم و موسى و غیر آنها را به رخ ما مکش، ما هم اگر مشمول لطف خدا شده بودیم و یکى از کتب آسمانى بر ما نازل مى شد، در زمره این بندگان مخلص بودیم!
(آیه 170)
این آیه مى گوید این آرزوى آنها هم اکنون جامه عمل به خود پوشیده و بزرگترین کتاب آسمانى خدا «قرآن مجید» بر آنان نازل شده، اما این دروغ پردازان پر ادعا «به آن کافر شدند (و از در مخالفت و انکار و دشمنى درآمدند) ولى به زودى (نتیجه کار خود را) خواهند دانست» (فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/273
پاسخ : صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات
(آیه 171)
حزب اللّه پیروز است! به دنبال بحثهاى گوناگونى که پیرامون مبارزات انبیاى بزرگ و کارشکنی هاى مشرکان بىایمان طى آیات این سوره آمده است، اکنون که به آخرین آیات سوره نزدیک مى شویم مهمترین مسأله را در این رابطه بیان مى کند، و آن خبر از پیروزى نهائى لشکر خدا بر لشکر شیطان و دشمنان حق است، تا مؤمنان در هر عصر و زمان به این وعده بزرگ الهى دلگرم شوند و براى ادامه مبارزه با لشکر باطل آماده و مقاوم گردند.
مى فرماید: «وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده ...»
(وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 172)
«که آنان یارى شدگانند» (إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ).
(آیه 173)
«و لشکر ما (در تمام صحنهها) پیروزند»َ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ).
چون عبارت صریح و گویا، و چه وعده روح پرور و امید بخشى؟!
(آیه 174)
سپس در ادامه این آیات، هم براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان و تأکید بر پیروزى، و هم تهدید مشرکان بىخبر مى گوید: «از آنها [کافران] روى بگردان تا زمان معیّنى» که فرمان جهاد فرارسد (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ).
(آیه 175)
سپس این جمله را با تهدید دیگرى تأکید کرده، مى فرماید: «وضع آنها را بنگر (چه بى محتواست) اما به زودى (نتیجه اعمال خود را) مى بینند» (وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ). به زودى پیروزى تو و مؤمنان، و شکست ذلت بار خود را در این دنیا، و مجازات الهى را در جهان دیگر خواهند دید.
(آیه 176)
و از آنجا که این خیره سران بىشرم پیوسته این سخن را تکرار مى کردند که وعده عذاب الهى چه شد؟ و اگر راست مى گوئى چرا معطلى؟ قرآن با لحنى تهدیدآمیز در پاسخ آنها مى گوید: «آیا اینها براى عذاب ما عجله مى کنند»؟
(أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
گاه مى گویند: این وعده الهى چه شد؟ و گاه مى گویند این پیروزى کى خواهد آمد؟
(آیه 177)
«اما هنگامى که عذاب ما در آستانه خانه هایشان فرود آید انذار شدگان صبحگاه بدى خواهند داشت» (فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ).
این تعبیر نزول عذاب را در متن زندگى آنها و مبدل شدن کانون آرامش آنها را به کانونى از وحشت و اضطراب نشان مى دهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/273
پاسخ : صفحه ی 268 از قرآن کریم شامل آیات 136 تا 182 از سوره ی الصافات
(آیه 178)
به آنها اعتنا مکن! گفتیم آیات آخر این سوره در حقیقت وسیله اى است براى دلدارى پیامبر و مؤمنان راستین و تهدیدى است براى کفار لجوج.
این آیه بار دیگر با لحنى تهدید آمیز مى فرماید: «از آنها روى بگردان (و آنان را به حال خود واگذار) تا زمان معیّنى» (وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ).
(آیه 179)
«و وضع کارشان را ببین، آنها نیز به زودى (نتیجه اعمال خود را) مى بینند»! (وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ).
این تکرار به خاطر تأکید است که آنها بدانند این یک مسأله قطعى است که به زودى مجازات و شکست و ناکامى خود را خواهند دید، و به نتائج مرارت بار اعمالشان گرفتار مى شوند و پیروزى مؤمنان نیز قطعى و مسلم است.
(آیه 180)
سپس سوره با سه جمله پر معنى در باره «خداوند» و «پیامبران» و «جهانیان» پایان مى یابد.
مى فرماید: «منزه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان [مشرکان و جاهلان] توصیف مى کنند» (سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ).
گاه فرشتگان را دختران او مى نامند، گاه در میان او و جن نسبتى قائل مى شوند، و گاه موجودات بى ارزشى همچون قطعات سنگ و چوب را همردیف او قرار مى دهند.
(آیه 181)
و در جمله دوم همه پیامبران را مورد لطف بى پایان خویش قرار داده، مى گوید: «و سلام بر رسولان» (وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ).
سلامى که نشانه سلامت و عافیت از هرگونه عذاب و کیفر روز قیامت، سلامى که امان در برابر شکستها و دلیل بر پیروزى بر دشمنان است.
(آیه 182)
و سر انجام سخن را با حمد الهى پایان داده، مى گوید: «و حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است» (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
سه آیه اخیر مى تواند اشاره و مرورى اجمالى بر تمام مسائل این سوره باشد، چرا که بخش مهمى از این سوره پیرامون توحید و مبارزه با انواع شرک بود، و آیه اول با تسبیح و تنزیه خداوند از توصیفهاى مشرکان، همه را بازگو مى کند.
بخش دیگرى از این سوره بیان گوشه هائى از حالات هفت پیامبر بزرگ بود، آیه دوّم اشارهاى به آنهاست.
و بالاخره بخش دیگرى از نعمتهاى الهى، مخصوصا انواع نعمتهاى بهشتى، و پیروزى جنود الهى بر لشکر کفر سخن مى گفت، و حمد و ستایش خدا در پایان کار اشارهاى به همه اینهاست.
در روایات متعددى مى خوانیم: «کسى که مى خواهد در روز قیامت اجر و پاداش او با پیمانه بزرگ و کامل داده شود باید آخرین سخنش در هر مجلسى که مى نشیند این بوده باشد: سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون و سلام على المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین».
«پایان سوره صافّات»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/273
صفحه ی 269 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی ص
[golrooz] صفحه ی 269 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی ص [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
صٓ وَالْقُرْءَانِ ذِي الذِّكْرِ(1)
صاد سوگند به قرآن پراندرز(1)
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ(2)
آري آنان كه كفر ورزيدند در سركشي و ستيزه اند(2)
كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوا۟ وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ(3)
چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [ما را] به فرياد خواندند و[لي] ديگر مجال گريز نبود(3)
وَعَجِبُوٓا۟ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٌ كَذَّابٌ(4)
و از اينكه هشداردهنده اي از خودشان برايشان آمده درشگفتند و كافران مي گويند اين ساحري شياد است(4)
أَجَعَلَ الْءَالِهَةَ إِلَٰهًا وَٰحِدًا إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ(5)
آيا خدايان [متعدد] را خداي واحدي قرار داده اين واقعا چيز عجيبي است(5)
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا۟ وَاصْبِرُوا۟ عَلَيٰٓ ءَالِهَتِكُمْ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ(6)
و بزرگانشان روان شدند [و گفتند] برويد و بر خدايان خود ايستادگي نماييد كه اين امر قطعا هدف [ما]ست(6)
مَا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْءَاخِرَةِ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا اخْتِلَٰقٌ(7)
[از طرفي] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوي هم] نشنيده ايم اين [ادعا] جز دروغ بافي نيست(7)
أَءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنۢ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَل لَّمَّا يَذُوقُوا۟ عَذَابِ(8)
آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است [نه] بلكه آنان در باره قرآن من دودلند [نه] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيده اند(8)
أَمْ عِندَهُمْ خَزَآئِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ(9)
آيا گنجينه هاي رحمت پروردگار ارجمند بسيار بخشنده تو نزد ايشان است(9)
أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا۟ فِي الْأَسْبَٰبِ(10)
آيا فرمانروايي آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن ايشان است [اگر چنين است] پس [با چنگ زدن] در آن اسباب به بالا روند(10)
جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ(11)
اين سپاهك دسته هاي دشمن در آنجا [=ب در] در هم شكستني اند(11)
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ(12)
پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب [عمارت و] خرگاهها تكذيب كردند(12)
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَٰبُ لَْٔيْكَةِ أُو۟لَٰٓئِكَ الْأَحْزَابُ(13)
و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آنها دسته هاي مخالف بودند(13)
إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ(14)
هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد(14)
وَمَا يَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَيْحَةً وَٰحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ(15)
و اينان جز يك فرياد را انتظار نمي ب رند كه هيچ [مجال] سر خاراندني در آن نيست(15)
وَقَالُوا۟ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ(16)
و گفتند پروردگارا پيش از [رسيدن] روز حساب بهره ما را [از عذاب] به شتاب به ما بده(16)
اصْبِرْ عَلَيٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُۥدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ(17)
بر آنچه مي گويند صبر كن و داوود بنده ما را كه داراي امكانات [متعدد] بود به ياد آور آري او بسيار بازگشت كننده [به سوي خدا] بود(17)
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ(18)
ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مي كردند(18)
وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ(19)
و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگي [به نواي دلنوازش] به سوي او بازگشت كننده [و خدا را ستايشگر] بودند(19)
وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَءَاتَيْنَٰهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ(20)
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله دهنده عطا كرديم(20)
۞ وَهَلْ أَتَيٰكَ نَبَؤُا۟ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا۟ الْمِحْرَابَ(21)
و آيا خبر دادخواهان چون از نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد(21)
إِذْ دَخَلُوا۟ عَلَيٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا۟ لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَيٰ بَعْضُنَا عَلَيٰ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَآ إِلَيٰ سَوَآءِ الصِّرَٰطِ(22)
وقتي [به طور ناگهاني] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعي [هستيم] كه يكي از ما بر ديگري تجاوز كرده پس ميان ما به حق داوري كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش(22)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 269 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی ص
محتواى سوره:
این سوره در حقیقت مکملى براى سوره «صافات» است، و استخوان بندى مطالبش شباهت زیادى با استخوان بندى سوره «صافات» دارد.
محتواى این سوره را در پنج بخش مى توان خلاصه کرد:
بخش اول: از مسأله توحید و مبارزه با شرک و مسأله نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سرسختى و لجاجت دشمنان مشرک در برابر این دو امر سخن مى گوید.
بخش دوم: گوشه هائى از تاریخ نه نفر از پیامبران خدا را منعکس ساخته، و بالخصوص از «داود» و «سلیمان» و «ایوب» بحث بیشترى دارد.
بخش سوم: از سرنوشت کفار طاغى و یاغى در قیامت و تخاصم و جنگ و جدال آنها در دوزخ سخن مى گوید، و به مشرکان و افراد بىایمان نشان مى دهد که پایان کار آنها به کجا خواهد رسید.
چهارمین بخش: از آفرینش انسان و مقام والاى او و سجده کردن فرشتگان براى آدم سخن مى گوید.
پنجمین بخش تهدیدى است براى همه دشمنان لجوج، و تسلى خاطرى است براى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و بیان این واقعیت که او در دعوت خود هیچ گونه اجر و مزدى از کسى نمى طلبد.
فضیلت تلاوت سوره:
در فضیلت این سوره- که به خاطر آغازش به نام سوره «ص» نامیده شده- در روایتى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله مى خوانیم: «کسى که سوره «ص» را بخواند به اندازه هرکوهى که خدا مسخر داود فرموده بود حسنه به او مى دهد، و از آلوده شدن و اصرار بر گناه صغیر و کبیر حفظ مى کند».
و در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام چنین آمده: «کسى که سوره «ص» را در شب جمعه بخواند از خیر دنیا و آخرت آنقدر (از سوى خداوند) به او بخشیده مى شود که به هیچ کس داده نشده، جز پیامبران مرسل، و فرشتگان مقرب، و خدا او و تمام کسانى را که از خانواده اش مورد علاقه او هستند وارد بهشت مى کند، حتّى خدمتگذارى که به او خدمت مى کرده».
البته منظور تلاوتى است اندیشه برانگیز، و تصمیم آفرین، اندیشه و تصمیمى که انگیزه عمل گردد، و محتواى سوره را در زندگى انسان پیاده کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/274