یارب مددی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
نمایش نسخه قابل چاپ
یارب مددی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
ترا بهتر که جوید نام جوئی / که ما را نیست در دل آرزوئی
یادم امد روز باران
یکی به قبر عزیزان شهر سیری کن
ببین که نقش عملها چه باطل افتادست
تو پورگَو رستمی..................................ز دستان سام و از نیرمی
یارب به خدایی خداییت...............................وان ه به کمال پادشاهیت
تو به کز توانایی خویش گویی.................................چه می پسی از دوره ناتوانی
یاد ازین مرغ گرفتار کنید ای مرغان...............................چون تماشای گل و لاله و شمشاد کنید.
در شبان غم تنهائي خويشعابد چشم سخنگوي توام
می خور به بانگ چنگ ومخور غصه ور کسی
گوید ترا که باده مخور گو هوالغفور
رندی ز کجا و زهد و سالوس کجا
دین و دنیا بهم ندیده است کسی