پاسخ : صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
(آیه 21)
اینجاست که از ناحیه خداوند یا فرشتگان او به آنها خطاب مى شود آرى «امروز همان روز جدائى است که شما آن را تکذیب مى کردید» (هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ). جدائى حق از باطل، جدائى صفوف بدکاران از نیکوکاران، و روز داورى پروردگار بزرگ.
طبیعت این دنیا آمیزش و اختلاط حق و باطل است، در حالى که طبیعت رستاخیز جدائى این دو از یکدیگر مى باشد.
(آیه 22)
سپس خداوند به فرشتگانى که مأمور کوچ دادن مجرمان به دوزخند فرمان مى دهد: «ظالمان و هم ردیفان آنها و آنچه را مى پرستیدند جمع آورى کنید» (احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ).
(آیه 23)
آرى آنچه را «جز خدا (مى پرستیدند) حرکت دهید و به سوى دوزخ هدایتشان کنید»! (مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِیمِ).
آرى! یک روز به سوى «صراط مستقیم» هدایت شدند ولى پذیرا نگشتند، اما امروز باید به «صراط جحیم» هدایت شوند و مجبورند بپذیرند! این سرزنشى است گرانبار که اعماق روح آنها را مى سوزاند.
(آیه 24)
دانستیم که فرشتگان مجازات، ظالمان و هم فکران آنها را به ضمیمه بتها و معبودان دروغین یک جا کوچ مى دهند و به سوى جاده جهنم هدایت مى کنند.
در ادامه این سخن قرآن مى گوید: در این هنگام خطاب صادر مى شود «آنها را متوقف سازید چون باید مورد بازپرسى قرار گیرند» (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ).
آرى! در این که پیرامون چه چیز سؤال مى شود؟ در روایت معروفى که از طرق اهل سنت و شیعه نقل شده آمده است که از «ولایت على علیه السّلام سؤال مى شود».
ولى این یک مصداق روشن است، چرا که در آن روز از همه چیز سؤال مى شود، از عقائد، از توحید، و ولایت، از گفتار و کردار، و از نعمتها و مواهبى که خدا در اختیار انسان گذارده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/267
پاسخ : صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
(آیه 25)
به هر حال این دوزخیان بینوا که به مسیر جهنم هدایت مى شوند دستشان از همه جا بریده و کوتاه مى گردد، در این هنگام به آنها گفته مى شود شما که در دنیا در مشکلات به هم پناه مى بردید، و از یکدیگر کمک مى گرفتید «چرا در اینجا از هم یارى نمى طلبید»؟! (ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ).
آرى! تمام تکیه گاههائى که در دنیا براى خود مى پنداشتید همه در اینجا ویران گشته است، نه از یکدیگر مى توانید کمک بگیرید، و نه معبودهایتان به یارى شما مى شتابند، که آنها خود نیز بیچاره و گرفتارند.
(آیه 26)
در این آیه مى افزاید: «بلکه آنها در آن روز در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند» و قدرت هیچ گونه اظهار وجود تا چه رسد به مخالفت ندارند (بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ).
(آیه 27)
اینجاست که آنها به سرزنش یکدیگر بر مى خیزند و هر یک اصرار دارد گناه خویش را به گردن دیگرى بیندازد، دنباله روان، رؤسا و پیشوایان خود را مقصر مى شمرند، و پیشوایان پیروان خود را، و در این حال «رو به یکدیگر کرده و از هم مى پرسند ...» (وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ).
(آیه 28)
پیروان گمراه به پیشوایان گمراه کننده خود «مى گویند: (شما رهبران گمراهى بودید که به ظاهر) از طریق خیرخواهى و نیکى وارد شدید» اما جز فریب چیزى در کارتان نبود! (قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ).
ما که به حکم فطرت طالب نیکیها و پاکیها و سعادتها بودیم دعوت شما را لبیک گفتیم، آرى تمام گناهان ما به گردن شما است، ما جز حسن نیت و پاکدلى سرمایهاى نداشتیم و شما دیو سیرتان دروغگو نیز جز فریب و نیرنگ چیزى در بساط نداشتید!
(آیه 29)
به هر حال پیشوایان آنها نیز سکوت نخواهند کرد و در پاسخ «مى گویند: شما خودتان اهل ایمان نبودید» تقصیر ما چیست! (قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ).
اگر مزاج شما آماده انحراف نبود، اگر شما خود طالب شر و شیطنت نبودید، کجا به سراغ ما مى آمدید؟ چرا به دعوت انبیا و نیکان و پاکان پاسخ نگفتید؟
و همین که ما یک اشارت کردیم با سر دویدید؟ پس معلوم مى شود عیب در خود شماست، بروید و خودتان را ملامت کنید!
(آیه 30)
دلیل ما روشن است «ما هیچ گونه سلطهاى بر شما نداشتیم»
و زور و اجبارى در کار نبود! (وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ).
«بلکه خود شما قومى طغیانگر و متجاوز بودید» و خلق و خوى ستمگرى شما باعث بدبختیتان شد (بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ).
و چه دردناک است که انسان ببیند رهبر و پیشواى او که یک عمر دل به او بسته بود موجبات بدبختى او را فراهم کرده است، سپس از او بیزارى مى جوید.
حقیقت این است که هر کدام از این دو گروه از جهتى راست مى گویند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/268
پاسخ : صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
(آیه 31)
لذا این گفتگوها به جایى نمى رسد، و سر انجام این پیشوایان گمراه به این واقعیت اعتراف مى کنند، مى گویند: «اکنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده (و حکم عذاب در باره همه صادر گردیده) و همگى از عذاب او مى چشیم» (فَحَقَّ عَلَیْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ).
شما طاغى بودید و سرنوشت طغیانگران همین است، و ما هم گمراه و گمراه کننده.
(آیه 32)
«ما شما را گمراه کردیم همان گونه که خود گمراه بودیم» (فَأَغْوَیْناکُمْ إِنَّا کُنَّا غاوِینَ).
بنابر این چه جاى تعجب که همگى در این مصائب و عذابها شریک باشیم؟
(آیه 33)
سرنوشت این پیشوایان و آن پیروان: به دنبال بیان مخاصمه پیروان و پیشوایان گمراه در قیامت در کنار دوزخ که در آیات گذشته آمد، در این آیه سرنوشت هر دو گروه را یک جا بیان کرده، و عوامل بدبختى آنها را شرح مى دهد که هم بیان درد است و هم ذکر درمان.
نخست مى فرماید: «همه آنها [پیشوایان و پیروان گمراه] در آن روز در عذاب الهى مشترکند» (فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ).
البته اشتراک آنها در اصل عذاب مانع تفاوتها و اختلاف درکات آنها در دوزخ و عذاب الهى نیست، چرا که مسلما کسى که مایه انحراف هزاران انسان شده است هرگز در مجازات، همسان یک فرد عادى گمراه نخواهد بود.
(آیه 34)
سپس براى تأکید بیشتر مى افزاید: «ما این گونه با مجرمان رفتار مى کنیم» (إِنَّا کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ).
این سنّت همیشگى ماست، سنتى که از قانون عدالت نشأت گرفته است.
(آیه 35)
در این آیه به بیان ریشه اصلى بدبختى آنها پرداخته، مى گوید:
«آنها چنان بودند که وقتى کلمه توحید و لا اله الا اللّه به آنان گفته مى شد استکبار مى کردند» (إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ).
آرى! ریشه تمام انحرافات آنها تکبر و خود بر تر بینى، و زیر بار حق نرفتن و بر سر سنتهاى غلط و تقالید باطل اصرار و لجاجت ورزیدن، و به همه چیز غیر از آن با دیده تحقیر نگریستن بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/268
پاسخ : صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
(آیه 36)
ولى آنها براى این گناه بزرگ خود عذرى بدتر از گناه مى آوردند «و پیوسته مى گفتند: آیا ما خدایان و بتهاى خود را به خاطر شاعر دیوانهاى رها کنیم»؟! (وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ).
شاعرش مى نامیدند چون سخنانش آن چنان در دلها نفوذ داشت و عواطف انسانها را همراه خود مى برد که گوئى موزونترین اشعار را مى سراید، در حالى که گفتارش ابدا شعر نبود، و مجنونش مى خواندند به خاطر این که رنگ محیط به خود نمى گرفت، و در برابر عقائد خرافى انبوه متعصبان لجوج ایستاده بود، کارى که از نظر توده هاى گمراه یک نوع انتحار و خودکشى جنون آمیز است، در حالى که بزرگترین افتخار پیغمبر صلّى اللّه علیه و اله همین بود که تسلیم این شرائط نشد!
(آیه 37)
سپس قرآن براى نفى این سخنان بىاساس و دفاع از مقام وحى و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى افزاید: «چنین نیست، او حق آورده و پیامبران پیشین را تصدیق کرده است» (بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ).
محتواى سخنان او از یک سو، و هماهنگى آن با دعوت انبیا از سوى دیگر دلیل صدق گفتار اوست.
(آیه 38)
«اما شما (اى مستکبران کوردل و گمراهان بدزبان) بطور مسلم عذاب دردناک الهى را خواهید چشید» (إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِیمِ).
(آیه 39)
ولى گمان نکنید که خداوند انتقامجو است و مى خواهد انتقام پیامبرش را از شما بگیرد چنین نیست شما «جز به آنچه انجام مى دادید کیفر داده نمى شوید» (وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
در حقیقت همان اعمال شماست که در برابر شما مجسم مى شود و با شما مى ماند و شما را شکنجه و آزار مى دهد.
(آیه 40)
این آیه که در حقیقت مقدمه اى است براى بحثهاى آینده یک گروه را استثنا کرده، مى گوید: «جز بندگان مخلص پروردگار (کسانى که خدا آنها را خالص کرده است) که از همه این کیفرها به دور و برکنارند» (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
آرى! تنها این گروهند که به اعمالشان جزا داده نمى شوند، بلکه خدا با فضل و کرم با آنها رفتار مى کند و بى حساب پاداش مى گیرند.
(آیه 41)
گوشه اى از نعمتهاى بهشتى: در آیه قبل سخن از (عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ) به میان آمد، در اینجا مواهب و نعمتهاى بى شمارى را که خداوند به آنها ارزانى مى دارد، بیان مى کند که مى توان آن را در هفت بخش خلاصه کرد.
نخست مى گوید: «براى آنان [بندگان مخلص] روزى معین و ویژه اى است» (أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ).
این جمله اشاره به مواهب معنوى و لذات روحانى و درک جلوهه اى ذات پاک حق، و سرمست شدن از باده طهور عشق اوست، همان لذتى که تا کسى نبیند نمى داند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/268
پاسخ : صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
(آیه 42)
سپس به بیان نعمتهاى دیگر بهشتى پرداخته، آن هم نعمتهایى که با نهایت احترام به بهشتیان داده مى شود، مى گوید: «میوه ها (ى گوناگون پر ارزش) و آنها گرامى داشته مى شوند ...» (فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ). و به صورت میهمانهاى عزیزى با نهایت احترام از آنها پذیرائى مى شود.
(آیه 43)
از نعمت میوهه اى رنگارنگ و احترام و گرامى داشت که بگذریم سخن از جایگاه آنها به میان مى آید، مى فرماید: جایگاه آنها «در باغهاى (سرسبز) و پر نعمت بهشت است» (فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ).
هر نعمتى بخواهند در آنجا هست و هر چه اراده کنند در برابر آنها حاضر است.
(آیه 44)
و از آنجا که یکى از بزرگترین لذات انسان بهره گرفتن از مجلس انس با دوستان یکرنگ و با صفاست، در چهارمین مرحله به این نعمت اشاره کرده، مى گوید: «بهشتیان در حالى که بر تختها رو به روى یکدیگر تکیه زده اند» (عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ).
(آیه 45)
در پنجمین مرحله از بیان مواهب بهشتیان، سخن از نوشابه و شراب طهور آنهاست، مى فرماید: «و گرداگردشان قدح هاى لبریز از شراب طهور را مى گردانند» (یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ).
این ظرفها در گوشهاى قرار نگرفته که آنها تقاضاى جامى از آن کنند، بلکه به مقتضاى تعبیر (یُطافُ عَلَیْهِمْ) گرد آنها مى گردانند!
(آیه 46)
سپس به توصیفى از آن شراب طهور پرداخته، مى گوید: «شرابى سفید و درخشنده و لذت بخش براى نوشندگان» (بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ).
شرابى پاک، خالى از رنگهاى شیطانى، سفید و شفاف.
(آیه 47)
از آنجا که نام شراب و پیمانه و مانند اینها ممکن است مفاهیم دیگرى در اذهان تداعى کند بلافاصله در این آیه با ذکر جمله کوتاه و گویائى همه این مفاهیم را از ذهن شنوندگان مى شوید و مى گوید: «شرابى که نه در آن مایه تباهى عقل است، و نه از آن مست مى شوند» (لا فِیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ).
و جز هوشیارى و نشاط و لذت روحانى چیزى در آن نیست.
(آیه 48)
و سر انجام در ششمین مرحله به همسران پاک بهشتى اشاره کرده، مى گوید: «نزد آنها همسرانى است که جز به شوهران خود عشق نمى ورزند، به غیر آنان نگاه نمى کنند و چشمان درشت و زیبا دارند» (وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/268
صفحه ی 266 از قرآن کریم شامل آیات 49 تا 94 از سوره ی الصافات
[golrooz]صفحه ی 266 از قرآن کریم شامل آیات 49 تا 94 از سوره ی الصافات[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ(49)
[از شدت سپيدي] گويي تخم شتر مرغ [زير پ ر ]ند(49)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ يَتَسَآءَلُونَ(50)
پس برخي شان به برخي روي نموده و از همديگر پرس وجو مي كنند(50)
قَالَ قَآئِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ(51)
گوينده اي از آنان مي گويد راستي من [در دنيا] همنشيني داشتم(51)
يَقُولُ أَءِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ(52)
[كه به من] مي گفت آيا واقعا تو از باوردارندگاني(52)
أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ(53)
آيا وقتي مرديم و خاك و [مشتي] استخوان شديم آيا واقعا جزا مي يابيم(53)
قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ(54)
[مؤمن] مي پرسد آيا شما اطلاع داريد [كجاست](54)
فَاطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِي سَوَآءِ الْجَحِيمِ(55)
پس اطلاع حاصل مي كند و او را در ميان آتش مي بيند(55)
قَالَ تَاللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرْدِينِ(56)
[و] مي گويد به خدا سوگند چيزي نمانده بود كه تو مرا به هلاكت اندازي(56)
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ(57)
و اگر رحمت پروردگارم نبود هرآينه من [نيز] از احضارشدگان بودم(57)
أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ(58)
[و از روي شوق مي گويد] آيا ديگر روي مرگ نمي بينيم(58)
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَيٰ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ(59)
جز همان مرگ نخستين خود و ما هرگز عذاب نخواهيم شد(59)
إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(60)
راستي كه اين همان كاميابي بزرگ است(60)
لِمِثْلِ هَٰذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَٰمِلُونَ(61)
براي چنين [پاداشي] بايد كوشندگان بكوشند(61)
أَذَٰلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ(62)
آيا از نظر پذيرايي اين بهتر است يا درخت زقوم(62)
إِنَّا جَعَلْنَٰهَا فِتْنَةً لِّلظَّٰلِمِينَ(63)
در حقيقت ما آن را براي ستمگران [مايه آزمايش و] عذابي گردانيديم(63)
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِيٓ أَصْلِ الْجَحِيمِ(64)
آن درختي است كه از قعر آتش سوزان مي رويد(64)
طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَٰطِينِ(65)
ميوه اش گويي چون كله هاي شياطين است(65)
فَإِنَّهُمْ لَءَاكِلُونَ مِنْهَا فَمَالُِٔونَ مِنْهَا الْبُطُونَ(66)
پس [دوزخيان] حتما از آن مي خورند و شكمها را از آن پر مي كنند(66)
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِيمٍ(67)
سپس ايشان را بر سر آن آميغي از آب جوشان است(67)
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَي الْجَحِيمِ(68)
آنگاه بازگشتشان بي گمان به سوي دوزخ است(68)
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا۟ ءَابَآءَهُمْ ضَآلِّينَ(69)
آنها پدران خود را گمراه يافتند(69)
فَهُمْ عَلَيٰٓ ءَاثَٰرِهِمْ يُهْرَعُونَ(70)
پس ايشان به دنبال آنها مي شتابند(70)
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ(71)
و قطعا پيش از آنها بيشتر پيشينيان به گمراهي افتادند(71)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ(72)
و حال آنكه مسلما در ميانشان هشداردهندگاني فرستاديم(72)
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الْمُنذَرِينَ(73)
پس ببين فرجام هشدارداده شدگان چگونه بود(73)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ(74)
به استثناي بندگان پاكدل خدا(74)
وَلَقَدْ نَادَيٰنَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ(75)
و نوح ما را ندا داد و چه نيك اجابت كننده بوديم(75)
وَنَجَّيْنَٰهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ(76)
و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم(76)
وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ(77)
و [تنها] نسل او را باقي گذاشتيم(77)
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْءَاخِرِينَ(78)
و در ميان آيندگان [آوازه نيك] او را بر جاي گذاشتيم(78)
سَلَٰمٌ عَلَيٰ نُوحٍ فِي الْعَٰلَمِينَ(79)
درود بر نوح در ميان جهانيان(79)
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ(80)
ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم(80)
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ(81)
به راستي او از بندگان مؤمن ما بود(81)
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْءَاخَرِينَ(82)
سپس ديگران را غرق كرديم(82)
۞وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَٰهِيمَ(83)
و بي گمان ابراهيم از پيروان اوست(83)
إِذْ جَآءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(84)
آنگاه كه با دلي پاك به [پيشگاه] پروردگارش آمد(84)
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ(85)
چون به پدر[خوانده] و قوم خود گفت چه مي پرستيد(85)
أَئِفْكًا ءَالِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ(86)
آيا غير از آنها به دروغ خداياني [ديگر] مي خواهيد(86)
فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَٰلَمِينَ(87)
پس گمانتان به پروردگار جهانها چيست(87)
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ(88)
پس نظري به ستارگان افكند(88)
فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ(89)
و گفت من كسالت دارم(89)
فَتَوَلَّوْا۟ عَنْهُ مُدْبِرِينَ(90)
پس پشت كنان از او روي برتافتند(90)
فَرَاغَ إِلَيٰٓ ءَالِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ(91)
تا نهاني به سوي خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت آيا غذا نمي خوريد(91)
مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ(92)
شما را چه شده كه سخن نمي گوييد(92)
فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًۢا بِالْيَمِينِ(93)
پس با دست راست بر سر آنها زدن گرفت(93)
فَأَقْبَلُوٓا۟ إِلَيْهِ يَزِفُّونَ(94)
تا دوان دوان سوي او روي آور شدند(94)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 266 از قرآن کریم شامل آیات 49 تا 94 از سوره ی الصافات
(آیه 49)
در این آیه توصیف دیگرى براى همین همسران بهشتى بیان کرده و پاکى و قداست آنها را با این عبارت بیان مىکند: «گویى (از لطافت و سفیدى) همچون تخم مرغهایى هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده» و دست انسانى هرگز آن را لمس نکرده است! (کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ).
مواهب گوناگونى که در باره بهشتیان در آیات گذشته ذکر شد مجموعهاى از مواهب مادى و معنوى است، گر چه حقیقت نعمتهاى بهشتى آن گونه که هست از اهل دنیا مکتوم خواهد بود، جز این که بروند و ببینند و دریابند!
(آیه 50)
جستجو از دوست جهنّمى! بندگان مخلص پروردگار که طبق آیات گذشته غرق انواع نعمتهاى معنوى و مادى بهشتند، ناگهان بعضى از آنها به فکر گذشته خود و دوستان دنیا مىافتند، همان دوستانى که راه خود را جدا کردند و جاى آنها در جمع بهشتیان خالى است، مىخواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید.
آرى! در حالى که آنها غرق گفتگو هستند و از هر درى سخنى مىگویند «بعضى رو به بعضى دیگر کرده مىپرسند ...» (فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ).
(آیه 51)
ناگهان «یکى از آنها (خاطراتى در نظرش مجسم مىشود رو به سوى دیگران کرده و) مىگوید: من همنشینى (در دنیا) داشتم ...»! (قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/268
پاسخ : صفحه ی 266 از قرآن کریم شامل آیات 49 تا 94 از سوره ی الصافات
(آیه 52)
متأسفانه او به انحراف کشیده شده و در خط منکران رستاخیز قرار گرفت، «او پیوسته مىگفت: آیا (به راستى) تو این سخن را باور کردهاى ...»
(یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ).
(آیه 53)
«که وقتى ما مردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم (بار دیگر) زنده مىشویم و جزا داده خواهیم شد» من که این سخنان را باور ندارم! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِینُونَ).
اى دوستان! کاش مىدانستم الآن او کجاست؟ و در چه شرائطى است؟
آه جاى او در میان ما خالى است!
(آیه 54)
سپس «مىافزاید: (اى دوستان!) آیا شما مىتوانید از او خبرى بگیرید»! (قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ).
(آیه 55)
«اینجاست که نگاهى (به سوى دوزخ) مىکند ناگهان او را در میان دوزخ مىبیند»! (فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الْجَحِیمِ).
(آیه 56)
او را مخاطب ساخته «مىگوید: به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانى»! (قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ).
(آیه 57)
چیزى نمانده بود که وسوسههاى تو در قلب صاف من اثر بگذارد، و مرا به همان خط انحرافى که در آن بودى وارد کنى «و اگر (لطف الهى یار من نشده بود و) نعمت پروردگارم نبود من نیز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم»! (وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ).
این توفیق الهى بود که رفیق راه من شد، و این دست لطف هدایتش بود که مرا نوازش داد و رهبرى کرد.
(آیه 58)
سپس به یاران خود مىگوید: اى دوستان! «آیا ما هرگز نمىمیریم» و در بهشت جاودانه خواهیم بود؟ (أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ).
(آیه 59)
«و جز همان مرگ اول مرگى به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهیم شد» (إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ).
(آیه 60)
به هر حال این گفتگو را با یک جمله پر معنى و بسیار احساس انگیز و مؤکد به انواع تأکیدات پایان داده، مىگوید: «راستى این همان پیروزى بزرگ است» (إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
چه پیروزى و رستگارى از این برتر که انسان غرق نعمت جاودانى و حیات ابدى و مشمول انواع الطاف الهى باشد؟
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/269
پاسخ : صفحه ی 266 از قرآن کریم شامل آیات 49 تا 94 از سوره ی الصافات
(آیه 61)
و سر انجام خداوند بزرگ با یک جمله کوتاه و بیدار کننده و پر معنى به این بحث خاتمه داده، مىفرماید: «براى مثل این باید، عمل کنندگان عمل کنند» و به خاطر این مواهب تلاشگران بکوشند (لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ).
چه تعبیر زیبائى! مىگوید: تلاشگران براى این چنین هدفى باید تلاش کنند، براى بهشتى مملو از لذات روحانى، و پر از نعمتهاى جسمانى که شراب طهورش انسان را در نشئهاى ملکوتى فرو مىبرد، و همنشینى دوستان باصفایش غمى بر دل نمىگذارد.
(آیه 62)
گوشهاى از عذابهاى جانکاه دوزخیان: بعد از بیان نعمتهاى روح بخش و پر ارزش بهشتى، به بیان عذابهاى دردناک و غم انگیز دوزخى مىپردازد، و آن چنان ترسیمى از آن مىکند که در مقایسه با نعمتهاى پیشین در نفوس مستعد عمیقا اثر مىگذارد و آنها را از هر گونه زشتى و ناپاکى باز مىدارد.
نخست مىفرماید: «آیا این (نعمتهاى جاویدان بهشتى بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) زقوم»؟! (أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ).
واژه «شجره» همیشه به معنى «درخت» نیست گاه به معنى گیاه نیز مىآید، و قرائن نشان مىدهد که منظور از آن در اینجا «گیاه» است.
(آیه 63)
سپس قرآن به بعضى از ویژگیهاى این گیاه پرداخته، مىگوید: «ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم» (إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ).
اشاره به این که آنها هنگامى که نام «زقوم» را شنیدند به سخریه و استهزا پرداختند و از این رو وسیلهاى براى آزمایش این ستمگران شد.
(آیه 64)
سپس مىافزاید: «آن درختى است که در قعر جهنم مىروید» (إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ).
ولى این ظالمان مغرور به سخریه ادامه دادند و گفتند: مگر ممکن است گیاه یا درختى از قعر جهنم بروید؟ آتش کجا و درخت و گیاه کجا؟
گویا آنها از این نکته غافل بودند که اصولى که بر زندگى آن جهان (آخرت) حاکم است با این جهان بسیار تفاوت دارد.
(آیه 65)
سپس مىافزاید: «شکوفه آن مانند سرهاى شیاطین است»! (طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ).
این تشبیه براى بیان نهایت زشتى و چهره تنفر آمیز آن است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/269
پاسخ : صفحه ی 266 از قرآن کریم شامل آیات 49 تا 94 از سوره ی الصافات
(آیه 66)
سر انجام قرآن مىگوید: آنها [مجرمان] از آن مىخورند و شکمها را از آن پر مىکنند»! (فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
این همان فتنه و عذابى است که در آیات قبل به آن اشاره شد، خوردن از این گیاه دوزخى با آن بوى بد و طعم تلخ با آن شیرهاى که تماسش با بدن مایه سوزندگى و تورم است، آن هم خوردن به مقدار زیاد، عذابى است دردناک.
(آیه 67)
بدیهى است خوردن از این غذاى ناگوار و تلخ تشنگىآور است، «سپس روى آن آب داغ متعفنى مىنوشند» (ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ).
(آیه 68)
آن غذاى دوزخیان، و این هم نوشابه آنان، اما بعد از این پذیرائى به کجا مىروند، قرآن مىگوید: «سپس بازگشت آنها به سوى جهنم است»! (ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ).
(آیه 69)
در این آیه قرآن دلیل اصلى گرفتارى دوزخیان را در چنگال این مجازاتهاى دردناک در دو جمله کوتاه و پر معنى بیان مىکند، مىگوید: «چرا که آنها پدران خود را گمراه یافتند» (إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّینَ).
(آیه 70)
اما «با این حال بسرعت به دنبال آنان کشانده مىشوند» (فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ یُهْرَعُونَ).
اشاره به این که چنان دل و دین بر تقلید نیاکان باختهاند که گوئى آنها را بسرعت و بىاختیار به دنبالشان مىدوانند و این اشاره به نهایت تعصب و شیفتگى آنها به خرافات نیاکان است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/269