پاسخ : صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس
(آیه 64)
پیامبران الهى یکى بعد از دیگرى آمدند و شما را از چنین روز و چنین آتشى بر حذر داشتند، ولى شما همه را به شوخى و مسخره گرفتید.
«امروز در آن وارد شوید، و با آتش سوزان آن بسوزید که این جزاى کفرى است که داشتید» (اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ).
(آیه 65)
سپس به گواهان روز قیامت اشاره مى کند، گواهانى که جزء پیکر خود انسانند و جایى براى انکار سخنان آنها نیست، مىفرماید: «امروز بر دهان آنها مهر مىنهیم، و دستهاى آنها با ما سخن مىگوید و پاهاى آنها کارهایى را که انجام مىدادند براى ما شهادت مىدهند» (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
آرى! در آن روز، دیگر اعضاى انسان تسلیم تمایلات او نیستند، آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده تسلیم پروردگار مىشوند، و بر آستان مقدس او سر فرود مىآورند، و حقایق را با شهادت خود آشکار مىسازند، و چه دادگاه عجیبى است که گواه آن اعضاى پیکر خود انسان است، همان ابزارى است که گناه را با آن انجام داده! البته گواهى اعضا مربوط به کفّار و مجرمان است لذا در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مىخوانیم: «اعضاى پیکر انسان بر ضدّ مؤمن گواهى نمىدهد، بلکه گواهى بر ضدّ کسى مىدهد که فرمان عذاب بر او مسلّم شده، و اما مؤمن نامه اعمالش را به دست راست او مىدهند (و خودش آن را مىخواند) همان گونه که خداوند متعال فرموده: «آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان داده شده (با سرفرازى و افتخار) نامه اعمال خود را مىخوانند و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد».
(آیه 66)
در این آیه اشاره به یکى از عذابهایى مىکند که ممکن است خداوند در همین دنیا این گروه مجرم را به آن مبتلا سازد، عذابى دردناک و وحشتزا، مىفرماید: «و اگر بخواهیم چشمانشان را محو مىکنیم»! (وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْیُنِهِمْ).
و در این حال وحشتى فوق العاده آنها را فرا مىگیرد، «سپس براى عبور از راه، مىخواهند بر یکدیگر پیشى بگیرند، اما چگونه مىتوانند ببینند»؟ (فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ).
آنها حتى از پیدا کردن راه خانه خود عاجز خواهند ماند، تا چه رسد به این که راه حق را پیدا کنند و در صراط مستقیم قدم بگذارند!
(آیه 67)
مجازات دردناک دیگر این که: «اگر بخواهیم آنها را در جاى خود مسخ مىکنیم (به مجسمههایى بىروح و فاقد حرکت یا اشکال حیوانى افلیج تبدیل مىنماییم) به گونهاى که نتوانند راه خود را ادامه دهند و یا به عقب بازگردند» (وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ).
روشن است که دو آیه فوق مربوط به عذابهاى دنیاست.
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/265
صفحه ی 264 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 83 از سوره ی يس و آیات 1 تا 8 از سوره ی الصافات
[golrooz] صفحه ی 264 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 83 از سوره ی يس و آیات 1 تا 8 از سوره ی الصافات [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَن نُّعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ(68)
و هر كه را عمر دراز دهيم او را [از نظر] خلقت فروكاسته [و شكسته] گردانيم آيا نمي انديشند(68)
وَمَا عَلَّمْنَٰهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنۢبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْءَانٌ مُّبِينٌ(69)
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وي نيست اين [سخن] جز اندرز و قرآني روشن نيست(69)
لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَي الْكَٰفِرِينَ(70)
تا هر كه را [دلي] زنده است بيم دهد و گفتار [خدا] در باره كافران محقق گردد(70)
أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَآ أَنْعَٰمًا فَهُمْ لَهَا مَٰلِكُونَ(71)
آيا نديده اند كه ما به قدرت خويش براي ايشان چهارپاياني آفريده ايم تا آنان مالك آنها باشند(71)
وَذَلَّلْنَٰهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ(72)
و آنها را براي ايشان رام گردانيديم از برخي شان سواري مي گيرند و از بعضي مي خورند(72)
وَلَهُمْ فِيهَا مَنَٰفِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ(73)
و از آنها سودها و نوشيدنيها دارند پس چرا شكرگزار نيستيد(73)
وَاتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ ءَالِهَةً لَّعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ(74)
و غير از خدا[ي يگانه] خداياني به پرستش گرفتند تا مگر ياري شوند(74)
لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ(75)
[ولي بتان] نمي توانند آنان را ياري كنند و آنانند كه براي [بتان] چون سپاهي احضار شده اند(75)
فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ(76)
پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند كه ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مي كنند مي دانيم(76)
أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقْنَٰهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ(77)
مگر آدمي ندانسته است كه ما او را از نطفه اي آفريده ايم پس بناگاه وي ستيزه جويي آشكار شده است(77)
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْيِ الْعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٌ(78)
و براي ما مثلي آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت چه كسي اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگي مي بخشد(78)
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِيٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ(79)
بگو همان كسي كه نخستين بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشي داناست(79)
الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَآ أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ(80)
همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مي افروزيد(80)
أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ بِقَٰدِرٍ عَلَيٰٓ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَيٰ وَهُوَ الْخَلَّٰقُ الْعَلِيمُ(81)
آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند آري اوست آفريننده دانا(81)
إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَئًْا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ(82)
چون به چيزي اراده فرمايد كارش اين بس كه مي گويد باش پس [بي درنگ] موجود مي شود(82)
فَسُبْحَٰنَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(83)
پس [شكوهمند و] پاك است آن كسي كه ملكوت هر چيزي در دست اوست و به سوي اوست كه بازگردانيده مي شويد(83)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالصَّٰٓفَّٰتِ صَفًّا(1)
سوگند به صف بستگان كه صفي [با شكوه] بسته اند(1)
فَالزَّٰجِرَٰتِ زَجْرًا(2)
و به زجركنندگان كه به سختي زجر مي كنند(2)
فَالتَّٰلِيَٰتِ ذِكْرًا(3)
و به تلاوت كنندگان [آيات الهي](3)
إِنَّ إِلَٰهَكُمْ لَوَٰحِدٌ(4)
كه قطعا معبود شما يگانه است(4)
رَّبُّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَٰرِقِ(5)
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و پروردگار خاورها(5)
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَآءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ(6)
ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم(6)
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَٰنٍ مَّارِدٍ(7)
و [آن را] از هر شيطان سركشي نگاه داشتيم(7)
لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَي الْمَلَإِ الْأَعْلَيٰ وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ(8)
[به طوري كه] نمي توانند به انبوه [فرشتگان] عال م بالا گوش فرا دهند و از هر سوي پرتاب مي شوند(8)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 264 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 83 از سوره ی يس و آیات 1 تا 8 از سوره ی الصافات
(آیه 68)
در این آیه به وضع انسان در پایان عمر از نظر ضعف و ناتوانى عقل و جسم اشاره مىکند تا هم هشدارى باشد به آنها که براى انتخاب راه هدایت امروز و فردا مىکنند، و هم پاسخى باشد به کسانى که تقصیرات خود را به گردن کمى عمر مىافکنند، و هم دلیلى باشد بر قدرت خداوند که او همان گونه که مىتواند یک انسان نیرومند را به ضعف و ناتوانى یک نوزاد بازگرداند، قادر است بر مسأله معاد، و همچنین نابینا ساختن مجرمان و از حرکت بازداشتن آنها.
مىفرماید: «هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه مىکنیم، آیا اندیشه نمىکنند»؟ (وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ).
به راستى روزهایى فرا مىرسد بسیار دردناک که عمق ناراحتى آن را به زحمت مىتوان تصور کرد.
(آیه 69)
او شاعر نیست، او انذار کننده زندگان است! گفتیم در این سوره بحثهاى زنده و جامعى پیرامون اصول اعتقادى توحید، معاد، نبوت مطرح شده، و در مقطعهاى متفاوتى سخن را از یکى به دیگرى منتقل مىسازد.
در آیات گذشته بحثهاى مختلفى پیرامون توحید و معاد مطرح بود، در این آیه و آیه بعد به بحث نبوت باز مىگردد، و یکى از رائجترین اتهاماتى را که براى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مطرح مىکردند عنوان کرده پاسخ دندان شکنى و آموزندهاى به آن مىدهد، و آن اتهام شعر و شاعرى است، مىگوید: «ما هرگز شعر به او [پیامبر] نیاموختیم و شایسته او نیست» که شاعر باشد (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ).
جاذبه و نفوذ قرآن در دلها براى همه کس محسوس بود، و زیباییهاى لفظ و معنى و فصاحت و بلاغت آن قابل انکار نبود، حتى خود مشرکان چنان مجذوب آهنگ و بیان قرآن مىشدند که گاه شبانه بطور مخفیانه به نزدیکى منزلگاه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىآمدند تا زمزمه تلاوت او را در دل شب بشنوند.
اینجا بود که براى توجیه این پدیده بزرگ، و اغفال مردم از این وحى آسمانى، زمزمه شعر و شاعرى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در همه جا سر دادند، که این خود اعترافى بود ضمنى به نفوذ فوق العاده قرآن! اما چرا شایسته پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیست که شاعر باشد بخاطر این که خط «وحى» از خط «شعر» کاملا جداست، زیرا:
1- معمولا سر چشمه شعر تخیل و پندار است، در حالى که وحى از مبدأ هستى سر چشمه مىگیرد و بر محور واقعیتها مىگردد.
2- شعر از عواطف متغیر انسانى مىجوشد، و دائما در حال دگرگونى است، در حالى که وحى بیانگر حقایق ثابت آسمانى مىباشد.
3- لطف شعر در بسیارى از موارد در اغراق گوئیها و مبالغههاى آن است، تا آنجا که گفتهاند: «احسن الشّعر اکذبه بهترین شعر دروغ آمیزترین آن است»! در حالى که در وحى جز صداقت چیزى نیست.
4- سر انجام به تعبیر زیباى یکى از مفسران: «شعر» مجموعه شوقهایى است که از زمین به آسمان پرواز مىکند، اما «وحى» مجموعه حقائقى است که از آسمان به زمین نازل مىگردد، و این دو خط کاملا متفاوت است!
البته شاعرانى که در خط اهداف مقدسى گام بر مىدارند و از عوارض نامطلوب شعر، خود را بر کنار مىسازند حساب جداگانهاى دارند.
قرآن در برابر نفى شعر از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله اضافه مىکند: «این آیات چیزى جز وسیله بیدارى و قرآن آشکار نیست» (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ).
(آیه 70)
«هدف از آن این است که افرادى را که زندهاند انذار کند، و (بر کافران اتمام حجت شود) تا فرمان عذاب بر آنها مسلّم گردد» (لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرِینَ).
آرى! این آیات «ذکر» است و مایه یادآورى و وسیله بیدارى، این آیات «قرآن مبین» است که حق را بدون هیچ گونه پرده پوشى با قاطعیت و صراحت بیان مىکند، و به همین دلیل عامل بیدارى و حیات و زندگى است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/265
پاسخ : صفحه ی 264 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 83 از سوره ی يس و آیات 1 تا 8 از سوره ی الصافات
(آیه 71)
منافع سرشار چهار پایان براى شما: بار دیگر قرآن مجید به مسأله توحید و شرک باز مىگردد، و ضمن برشمردن قسمتى از نشانههاى عظمت خدا در زندگى انسانها، و رفع نیازمندیهاى آنها از سوى خدا، به ضعف و ناتوانى و بینوایى بتها اشاره کرده، در یک مقایسه روشن، حقانیت خط توحید، و بطلان خط شرک را آشکار مىسازد.
نخست مىگوید: «آیا آنها ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آوردهایم چهار پایانى براى آنها آفریدیم که آنان مالک آن هستند» (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ).
(آیه 72)
و براى این که به خوبى بتوانند از این چهار پایان بهره گیرند «آنها را رام ایشان ساختیم» (وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ).
این حیوانات زورمند پر قدرت که گاه بطور نادر، به فرمان خدا سر به عصیان و طغیان بر مىدارند، چنان خطرناک مىشوند که دهها نفر در مقابل آنان عاجز مىشود، ولى در حالت عادى گاهى یک قطار شتر را به ریسمانى بسته و به دست کودکى چند ساله مىسپارند.
«پس هم از آنها مرکب راهوار براى خود فراهم مىسازند، و هم از آنها تغذیه مىکنند» (فَمِنْها رَکُوبُهُمْ وَ مِنْها یَأْکُلُونَ).
(آیه 73)
منافع آنها به همین جا ختم نمىشود، بلکه «براى آنان منافع دیگر در این حیوانات و نوشیدنیهاى گوارایى است» (وَ لَهُمْ فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ).
تعبیر به «مشارب» اشاره به شیرهایى است که از چهار پایان مختلف گرفته مىشود، و قسمت مهمى از مواد غذایى انسان از آن و فراوردههاى آن تأمین مىگردد.
«آیا با این حال شکر این نعمتها را به جا نمىآورند»؟! شکرى که وسیله معرفت اللّه و شناخت ولى نعمت است (أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
(آیه 74)
لذا در این آیه به تشریح حال مشرکان پرداخته چنین مىگوید:
«آنها غیر از خدا معبودانى براى خویش برگزیدند به این امید که از سوى آنها یارى شوند» و مورد حمایت بتان قرار گیرند (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ).
چه خیال خام و فکر باطلى؟ که این موجودات ضعیف را که هیچ قدرتى بر دفاع از خویشتن ندارند تا چه رسد به دیگران، در کنار خالق زمین و آسمان و بخشنده آن همه مواهب قرار دهند، و در حوادث مشکل زندگى از آنان یارى طلبند؟
(آیه 75)
لذا در این آیه مىافزاید: «آنها قادر به نصرت و یارى عبادت کنندگان خویش نیستند، و این عابدان در قیامت لشکر آنها خواهند بود و همگى در آتش دوزخ حضور مىیابند» (لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ).
چه دردناک است که این پیروان در آن روز به صورت لشکریانى پشت سر بتها قرار گیرند، و همگى در دادگاه عدل خدا حضور یابند- حاضر ساختن افراد بىآنکه خودشان تمایل داشته باشند نشانه حقارت آنها است- و بعد از آن همگى به دوزخ فرستاده شوند، بىآنکه بتوانند گرهى را از کار لشکر خود بگشایند.
(آیه 76)
سر انجام در این آیه به عنوان دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و تقویت روحیه او در برابر این همه کار شکنیها و فتنه انگیزیها و افکار و اعمال خرافى، مىفرماید:
«اکنون که چنین است سخنان آنها تو را غمگین نکند (که گاهى تو را شاعر مىخوانند و گاهى ساحر و گاه تهمتهاى دیگرى مىبندند) چرا که آنچه را آنها در دل مخفى مىدارند و یا با زبان آشکار مىسازند همه را ما مىدانیم» (فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
نه نیات آنها بر ما پوشیده است، و نه توطئههاى مخفیانه آنها، و نه تکذیبها و شیطنتهاى آشکارشان، همه را مىدانیم و حساب آنها را براى روز حساب نگه مىداریم و تو را از شر آنها در این جهان نیز در امان خواهیم داشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/266
پاسخ : صفحه ی 264 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 83 از سوره ی يس و آیات 1 تا 8 از سوره ی الصافات
(آیه 77)
شأن نزول:
مردى از مشرکان به نام «ابىّ بن خلف» یا «امیة بن خلف» و یا «عاص بن وائل» قطعه استخوان پوسیدهاى را پیدا کرد و گفت: با این دلیل محکم به مخاصمه با محمد بر مىخیزم، و سخن او را در باره معاد ابطال مىکنم آن را برداشت و نزد پیامبر اسلام آمد (و شاید مقدارى از آن را در حضور پیامبر نرم کرد و به روى زمین ریخت) و گفت چه کسى مىتواند این استخوانهاى پوسیده را از نو زنده کند (و کدام عقل آن را باور مىکند).
این آیه و شش آیه بعد از آن که مجموعا هفت آیه را تشکیل مىدهد نازل شد، و پاسخ منطقى و دندان شکنى به او و هم فکران او داد.
تفسیر:
آفرینش نخستین دلیل قاطعى است بر معاد این سوره از قرآن مجید با مسأله نبوت آغاز شد، و با هفت آیه منسجم که قویترین بیانات را در باره معاد در بردارد پایان مىیابد.
نخست دست انسان را مىگیرد و به آغاز حیات خودش در آن روز که نطفه بىارزشى بیش نبود مىبرد، و او را به اندیشه وا مىدارد، مىگوید: «آیا انسان ندید که ما او را از نطفه آفریدیم و او (آن چنان قوى و نیرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد که حتى به مجادله در برابر پروردگارش برخاست و) مخاصمه کننده آشکارى شد»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ).
آرى! این موجود ضعیف و ناتوان آن چنان قوى و نیرومند شد که به خود اجازه داد به پرخاشگرى در برابر دعوت «اللّه» برخیزد، و گذشته و آینده خویش را به دست فراموشى بسپارد، و مصداق روشن «خصیم مبین» شود.
(آیه 78)
براى بىخبرى او همین بس که «او مثلى براى ما زد (و به پندار خودش دلیل دندان شکنى پیدا کرد) و در حالى که آفرینش نخستین خود را به دست فراموشى سپرده گفت: چه کسى مىتواند این استخوانها را زنده کند در حالى که پوسیده است»؟! (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ).
منظور از ضرب المثل در اینجا بیان استدلال و ذکر مصداق به منظور اثبات یک مطلب کلى است.
جالب این که قرآن مجید با جمله کوتاه «و نسى خلقه» تمام پاسخ او را داده است هر چند پشت سر آن توضیح بیشتر و دلائل افزونتر نیز ذکر کرده.
مىگوید: اگر آفرینش خویش را فراموش نکرده بودى هرگز به چنین استدلال واهى و سستى دست نمىزدى، اى انسان فراموشکار! به عقب بازگرد، و آفرینش خود را بنگر، چگونه نطفه ناچیزى بودى، و هر روز لباس تازهاى از حیات بر تن تو پوشانید، تو دائما در حال مرگ و معاد هستى، از جمادى مردى نامى شدى، و از جهان نباتات نیز مردى، از حیوان سرزدى، از عالم حیوان نیز مردى، انسان شدى. اما توى فراموشکار همه اینها را به طاق نسیان زدى حال مىپرسى چه کسى این استخوان پوسیده را زنده مىکند؟! این استخوان هر گاه کاملا بپوسد تازه خاک مىشود، مگر روز اول خاک نبودى؟
(آیه 79)
لذا بلافاصله به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله دستور مىدهد که به این خیرهسر مغرور و فراموشکار «بگو: کسى او را زنده مىکند که در روز نخست او را ایجاد کرد» (قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ).
و اگر فکر مىکنید این استخوان پوسیده وقتى که خاک شد و در همه جا پراکنده گشت چه کسى مىتواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآورى کند؟ پاسخ آن نیز روشن است «او از هر مخلوقى آگاه است» و تمام ویژگیهاى آنها را مىداند (وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ).
کسى که داراى چنین «علم» و چنان «قدرتى» است مسأله معاد و احیاى مردگان مشکلى برایش ایجاد نخواهد کرد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/266
پاسخ : صفحه ی 264 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 83 از سوره ی يس و آیات 1 تا 8 از سوره ی الصافات
(آیه 80)
رستاخیز انرژیها! در ادامه بحث پیرامون مسأله امکان معاد مىفرماید: «همان کسى که براى شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش مىافروزید» قادر است که بر این استخوانهاى پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند (الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ).
در این جا تفسیر دقیقى وجود دارد که به کمک دانشهاى امروز بر آن دست یافتهایم که ما نام آن را رستاخیز انرژیها گذاردهایم.- البته تفسیرهاى دیگر را نیز ردّ نمىکنیم.
توضیح این که: یکى از کارهاى مهم گیاهان مسأله «کربن گیرى» از هوا، و ساختن «سلولز نباتى» است. این سلولز یاختههاى درختان و گیاهان- گاز کربن- را از هوا گرفته و آن را تجزیه مىکنند، اکسیژن آن را آزاد ساخته، و کربن را در وجود خود نگاه مىدارد، و سپس آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن مىسازد.
ولى مسأله مهم این است که طبق گواهى علوم طبیعى هر ترکیب شیمیایى که انجام مىیابد یا باید توأم با جذب انرژى اصلى باشد و یا آزاد کردن آن- دقت کنید.
بنابر این هنگامى که درختان به عمل کربنگیرى مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژى دارند، و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یک انرژى فعال استفاده مىکنند.
به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهاى درختان مقدارى از انرژى آفتاب نیز در دل آنها ذخیره مىشود و به هنگامى که چوبها را به اصطلاح مىسوزانیم همان انرژى ذخیره شده آفتاب آزاد مىگردد، زیرا بار دیگر «کربن» با «اکسیژن» هوا ترکیب شده و گاز کربن را تشکیل مىدهد، و اکسیژن و ئیدروژن (مقدارى آب) آزاد مىگردد.
و این که مىگویند همه انرژیها در کره زمین به انرژى آفتاب باز مىگردد یکى از چهرههایش همین است.
اینجاست که به «رستاخیز انرژیها» مىرسیم، و مىبینیم نور و حرارتى که در این فضا پراکنده مىشود و برگ درختان و چوبهاى آنها را نوازش و پرورش مىدهد هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده، و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامى که یک شعله آتش به چوب خشکیده مىرسد، رستاخیز آنها شروع مىشود، و تمام آنچه از انرژى آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه «حشر و نشورش» ظاهر مىگردد، بىآنکه حتى به اندازه روشنایى یک شمع در یک زمان کوتاه از آن کم شده باشد!- باز هم دقت کنید.
(آیه 81)
او مالک و حاکم بر همه چیز است! بعد از ذکر دلائل معاد از طریق توجه دادن به آفرینش نخستین، و آفرینش آتش از درخت سبز این آیه مسأله را از طریق سومى تعقیب مىکند و آن از طریق قدرت بىپایان خداست.
مىفرماید: «آیا کسى که آسمانها و زمین را (با آن همه عظمت و عجایب و نظامات شگفتانگیز آفریده) توانایى ندارد که همانند این انسانهاى خاک شده را بیافریند؟ (و آنها را به حیات و زندگى جدیدى بازگرداند) آرى مىتواند، و او آفریننده آگاه و داناست» (أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ).
(آیه 82)
این آیه تأکیدى است بر آنچه در آیات قبل گذشت، تأکیدى است بر این حقیقت که هر گونه ایجادى در برابر اراده و قدرت او سهل و آسان است، ایجاد آسمانهاى عظیم، و کره خاکى، با ایجاد یک حشره کوچک براى او یکسان است.
مىفرماید: «فرمان او این است که هر گاه چیزى را اراده کند به آن مىگوید:
موجود باش! آن هم موجود مىشود» همان گونه که خدا خواسته (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
همه چیز به یک اشاره و فرمان او بسته است و کسى که داراى چنین قدرتى است آیا جاى این دارد که در احیاء مردگان به وسیله او تردید شود؟
آرى! تعلق اراده او به چیزى همان، و موجود شدن آن همان است! و تعبیر به «امر» و «قول» و جمله «کن» همه توضیحى است براى مسأله خلق و ایجاد، و بیانگر تحقق سریع اشیا بعد از تعلق اراده الهى.
(آیه 83)
این آیه که آخرین آیه سوره «یس» است به صورت یک نتیجهگیرى کلى در مسأله مبدأ و معاد این بحث را به طرز زیبایى پایان مىدهد.
مىگوید: «پس منزه است خداوندى که ملکوت همه چیز در دست قدرت اوست و همه شما به سوى او باز مىگردید» (فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
«پایان سوره یس»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/266
پاسخ : صفحه ی 264 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 83 از سوره ی يس و آیات 1 تا 8 از سوره ی الصافات
سوره صافّات [37]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و 182 آیه است
محتواى سوره:
بطور کلى محتواى این سوره در پنج بخش خلاصه مىشود.
بخش اول: بحثى پیرامون گروههائى از ملائکه و فرشتگان خداوند، و در مقابل آنها گروهى از شیاطین سرکش و سرنوشت آنها را مطرح مىسازد.
بخش دوم: از کفار، و انکارشان نسبت به نبوت و معاد، و عاقبت کار آنها در قیامت سخن مىگوید، و گرفتارى تمام آنها در چنگال عذاب الهى، و نیز بخشى از نعمتهاى مهم بهشتى و لذات و زیبائیها و شادکامیهاى بهشتیان را شرح مىدهد.
بخش سوم: قسمتى از تاریخ انبیاى بزرگى، مانند «نوح» و «ابراهیم» و «اسحاق» و «موسى» و «هارون» و «الیاس» و «لوط» و «یونس» را به صورت فشرده و در عین حال بسیار مؤثر و نافذ بازگو مىکند، ولى بحث در باره «ابراهیم» قهرمان بت شکن، مشروحتر آمده است.
بخش چهارم: از یکى از انواع شرک که مىتوان آن را «بدترین نوع شرک» دانست. یعنى اعتقاد به رابطه خویشاوندى میان خداوند و جن و خداوند و فرشتگان بحث مىکند.
و سر انجام بخش پنجم که آخرین بخش این سوره است، و در چند آیه کوتاه مطرح شده، پیروزى لشکر حق را بر لشکر کفر و شرک و نفاق، و گرفتار شدن آنها را در چنگال عذاب الهى، ضمن تنزیه و تقدیس پروردگار بیان مىدارد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
«کسى که سوره صافات را بخواند به عدد هر جن و شیطانى ده حسنه به او داده مىشود، و شیاطین متمرد از او فاصله مىگیرند، و از شرک پاک مىشود و دو فرشتهاى که مأمور حفظ او هستند در قیامت در باره او شهادت مىدهند که به رسولان خداوند ایمان داشته است».
و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین مىخوانیم: «کسى که سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند از هر آفتى محفوظ مىماند، و هر بلائى در زندگى دنیا از او دفع مىگردد، خداوند وسیعترین روزى را در اختیارش مىگذارد، و او را در مال و فرزندان و بدن، گرفتار زیانهاى شیطان رجیم و گردنکشان عنود نمىسازد، و اگر در آن روز و شب از دنیا برود خداوند او را شهید مبعوث مىکند، و شهید مىمیراند، و او را در بهشت با شهدا هم درجه مىسازد».
هدف از تلاوت، اندیشه و سپس اعتقاد و بعد از آن عمل است، و بدون شک کسى که تلاوت این سوره را با این کیفیت انجام دهد هم از شر شیاطین محفوظ خواهد ماند، هم از شرک پاک مىگردد، و با داشتن اعتقاد صحیح و اعمال صالح در زمره شهیدان قرار خواهد گرفت.
ضمنا نامگذارى این سوره به نام «صافّات» به مناسبت آیه اول آن است.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
فرشتگانى که آماده انجام مأموریتند: این سوره نخستین سوره از قرآن مجید است که اولین آیات آن با سوگندها شروع مىشود، سوگندهائى اندیشه انگیز، که فکر انسان را همراه خود به جوانب مختلف این جهان مىکشاند.
درست است که خداوند از همه راستگویان راستگوتر است، و نیازى به سوگند ندارد، ولى توجه به دو نکته مشکل سوگند را در تمام آیات قرآن که از این به بعد گهگاه با آن سر و کار داریم حل خواهد کرد.
نخست این که: همیشه سوگند به امور پر ارزش و مهم یاد مىکنند، بنابر این سوگندهاى قرآن دلیل بر عظمت و اهمیت امورى است که به آنها سوگند یاد شده.
دیگر این که سوگند همیشه براى تأکید است، و دلیل بر این است که امورى که براى آن سوگند یاد شده از امور کاملا جدى و مؤکد است.
به هر حال در آغاز این سوره به نام سه گروه برخورد مىکنیم که به آنها سوگند یاد شده است.
نخست مىفرماید: «قسم به آنها که صف کشیدهاند و صفوف خود را منظم ساختهاند»! (وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا).
(آیه 2)
«همانها که قویا نهى مىکنند و باز مىدارند» (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً).
(آیه 3)
«و آنها که پى در پى تلاوت ذکر مىکنند» (فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً).
معروف و مشهور آن است که توصیفات فوق اوصافى است براى گروههائى از فرشتگان.
گروههائى که براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ایستاده و آماده فرمانند.
گروههائى از فرشتگان که انسانها را از معاصى و گناه باز مىدارند، و وسوسههاى شیاطین را در قلوب آنها خنثى مىکنند، و یا مأمور ابرهاى آسمانند و آنها را به هر سو مىرانند و آماده آبیارى سرزمینهاى خشک مىکنند.
و بالاخره گروههائى از فرشتگان که آیات کتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پیامبران مىخوانند.
(آیه 4)
اکنون ببینیم این سوگندهاى پر محتوا سوگند به صفوف فرشتگان و انسانها براى چه منظورى بوده است؟
آیه شریفه این مطلب را روشن ساخته، مىگوید: «معبود شما مسلما یکتاست» (إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ).
سوگند به آن مقدساتى که گفته شد بتها همه بر بادند، و هیچ گونه شریک و شبیه و نظیرى براى پروردگار نیست.
(آیه 5)
سپس مىافزاید: «همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرقها»! (رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ).
خورشید آسمان در هر روز از سال از نقطهاى غیر از نقطه روز قبل و بعد طلوع مىکند، و فاصله این نقاط با یکدیگر آنقدر منظم و دقیق است که حتى یک هزارم ثانیه کم و زیاد نمىشود، و هزاران هزار سال است که نظم «مشارق شمس» بر قرار مىباشد. در طلوع و غروب ستارگان دیگر نیز همین نظام حکمفرماست.
(آیه 6)
پاسدارى آسمان از نفوذ شیاطین! در آیات گذشته سخن از صفوف مختلف فرشتگان الهى بود و در اینجا از نقطه مقابل آنها، یعنى گروههاى شیاطین و سرنوشت آنها، سخن مىگوید، و مىتواند مقدمهاى باشد براى ابطال اعتقاد جمعى از مشرکان که شیاطین و جن را معبود خود قرار مىدادند.
نخست مىگوید: «ما آسمان نزدیک [پائین] را با ستارگان آراستیم» (إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ).
به راستى منظره ستارگان آسمان آنقدر زیباست که هرگز چشم از دیدن آن خسته نمىشود، بلکه خستگى را از تمام وجود انسان بیرون مىکند هر چند این مسائل در عصر و زمان ما براى شهر نشینانى که در دود کارخانهها غوطهورند، و طبعا آسمانى تاریک و سیاه دارند چندان مفهوم نیست، ولى روستانشینان هنوز مىتوانند ناظر این گفته قرآنى یعنى تزیین آسمان با ستارگان درخشان باشند.
(آیه 7)
در این آیه به محفوظ بودن صحنه آسمان از نفوذ شیاطین اشاره کرده، مىگوید: «ما آن را از هر شیطان خبیث و عارى از خیر و نیکى حفظ کردیم» (وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ).
(آیه 8)
سپس مىافزاید: «آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنین کنند) از هر سو هدف (تیرهاى شهاب) قرار مىگیرند»! (لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/267
صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
[golrooz] صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ(9)
با شدت به دور رانده مي شوند و برايشان عذابي دايم است(9)
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ(10)
مگر كسي كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند كه شهابي شكافنده از پي او مي تازد(10)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَآ إِنَّا خَلَقْنَٰهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍۭ(11)
پس [از كافران] بپرس آيا ايشان [از نظر] آفرينش سخت ترند يا كساني كه [در آسمانها] خلق كرديم ما آنان را از گلي چسبنده پديد آورديم(11)
بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ(12)
بلكه عجب مي داري و [آنها] ريشخند مي كنند(12)
وَإِذَا ذُكِّرُوا۟ لَا يَذْكُرُونَ(13)
و چون پند داده شوند عبرت نمي گيرند(13)
وَإِذَا رَأَوْا۟ ءَايَةً يَسْتَسْخِرُونَ(14)
و چون آيتي ببينند به ريشخند مي پردازند(14)
وَقَالُوٓا۟ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ(15)
و مي گويند اين جز سحري آشكار نيست(15)
أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(16)
آيا چون مرديم و خاك و استخوانهاي [خرد] گرديديم آيا راستي برانگيخته مي شويم(16)
أَوَءَابَآؤُنَا الْأَوَّلُونَ(17)
و همين طور پدران اوليه ما(17)
قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَٰخِرُونَ(18)
بگو آري در حالي كه شما خواريد(18)
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَٰحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظُرُونَ(19)
و آن تنها يك فرياد است و بس و بناگاه آنان به تماشا خيزند(19)
وَقَالُوا۟ يَٰوَيْلَنَا هَٰذَا يَوْمُ الدِّينِ(20)
و مي گويند اي واي بر ما اين است روز جزا(20)
هَٰذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ(21)
اين است همان روز داوري كه آن را تكذيب مي كرديد(21)
۞ احْشُرُوا۟ الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ وَأَزْوَٰجَهُمْ وَمَا كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ(22)
كساني را كه ستم كرده اند با همرديفانشان و آنچه غير از خدا مي پرستيده اند(22)
مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَيٰ صِرَٰطِ الْجَحِيمِ(23)
گرد آوريد و به سوي راه جهنم رهبري شان كنيد(23)
وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسُْٔولُونَ(24)
و بازداشتشان نماييد كه آنها مسؤولند(24)
مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ(25)
شما را چه شده است كه همديگر را ياري نمي كنيد(25)
بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ(26)
[نه] بلكه امروز آنان از در تسليم درآمدگانند(26)
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ يَتَسَآءَلُونَ(27)
و بعضي روي به بعضي ديگر مي آورند [و] از يكديگر مي پرسند(27)
قَالُوٓا۟ إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ(28)
[و] مي گويند شما [ظاهرا] از در راستي با ما درمي آمديد [و خود را حق به جانب مي نموديد](28)
قَالُوا۟ بَل لَّمْ تَكُونُوا۟ مُؤْمِنِينَ(29)
[متهمان] مي گويند [نه] بلكه با ايمان نبوديد(29)
وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُم مِّن سُلْطَٰنٍۭ بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَٰغِينَ(30)
و ما را بر شما هيچ تسلطي نبود بلكه خودتان سركش بوديد(30)
فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَآ إِنَّا لَذَآئِقُونَ(31)
پس فرمان پروردگارمان بر ما سزاوار آمد ما واقعا بايد [عذاب را] بچشيم(31)
فَأَغْوَيْنَٰكُمْ إِنَّا كُنَّا غَٰوِينَ(32)
و شما را گمراه كرديم زيرا خودمان گمراه بوديم(32)
فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ(33)
پس در حقيقت آنان در آن روز در عذاب شريك يكديگرند(33)
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ(34)
[آري] ما با مجرمان چنين رفتار مي كنيم(34)
إِنَّهُمْ كَانُوٓا۟ إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ(35)
چرا كه آنان بودند كه وقتي به ايشان گفته مي شد خدايي جز خداي يگانه نيست تكبر مي ورزيدند(35)
وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓا۟ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍۭ(36)
و مي گفتند آيا ما براي شاعري ديوانه دست از خدايانمان برداريم(36)
بَلْ جَآءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ(37)
ولي نه [او] حقيقت را آورده و فرستادگان را تصديق كرده است(37)
إِنَّكُمْ لَذَآئِقُوا۟ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ(38)
در واقع شما عذاب پر درد را خواهيد چشيد(38)
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(39)
و جز آنچه مي كرديد جزا نمي يابيد(39)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ(40)
مگر بندگان پاكدل خدا(40)
أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ(41)
آنان روزي معين خواهند داشت(41)
فَوَٰكِهُ وَهُم مُّكْرَمُونَ(42)
[انواع] ميوه ها و آنان مورد احترام خواهند بود(42)
فِي جَنَّٰتِ النَّعِيمِ(43)
در باغهاي پر نعمت(43)
عَلَيٰ سُرُرٍ مُّتَقَٰبِلِينَ(44)
بر سريرها در برابر همديگر [مي نشينند](44)
يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍۭ(45)
با جامي از باده ناب پيرامونشان به گردش درمي آيند(45)
بَيْضَآءَ لَذَّةٍ لِّلشَّٰرِبِينَ(46)
[باده اي] سخت سپيد كه نوشندگان را لذتي [خاص] مي دهد(46)
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ(47)
نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستي [و فرسودگي] مي افتند(47)
وَعِندَهُمْ قَٰصِرَٰتُ الطَّرْفِ عِينٌ(48)
و نزدشان [دلبراني] فروهشته نگاه و فراخ ديده باشند(48)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
(آیه 9)
آرى «آنها به شدت به عقب رانده مى شوند (و از صحنه آسمان طرد مى گردند) و براى آنان مجازاتى دائم است» (دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ).
اشاره به این که نه تنها شیاطین از نزدیک شدن به عرصه آسمان منع و طرد مى شوند بلکه سر انجام گرفتار عذاب دائم نیز مى گردند.
(آیه 10)
در این آیه به گروهى از شیاطین سرکش و جسور اشاره مى کند که قصد صعود به عرصه بلند آسمان مى کنند، مى فرماید: «مگر آنها که در لحظه اى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شوند که شهاب ثاقب آنها را تعقیب مى کند» و مى سوزاند (إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ).
«شهاب» در اصل به معنى شعله اى است که از آتش افروخته زبانه مى کشد، و به شعله هاى آتشینى که در آسمان به صورت خط ممتد دیده مى شود نیز مى گویند.
مى دانیم اینها ستاره نیستند، بلکه شبیه ستارگانند، قطعات سنگهاى کوچکى هستند که در فضا پراکنده اند، و هنگامى که در حوزه جاذبه زمین قرار گیرند به سوى زمین جذب مى شوند، و بر اثر سرعت و شدت برخورد آنها با هواى اطراف زمین مشتعل و برافروخته مى شوند.
«ثاقب» به معنى نافذ و سوراخ کننده است، و در اینجا اشاره به این است که به هر موجودى اصابت کند آن را سوراخ کرده و آتش مى زند.
(آیه 11)
آنها که هرگز حق را پذیرا نمى شوند! قرآن همچنان مسأله رستاخیز و مخالفت منکران لجوج را تعقیب مى کند و به دنبال بحث گذشته از قدرت خداوند و خالق آسمان و زمین بر همه چیز مى فرماید: «از آنها بپرس آیا آفرینش (و معاد) آنان سخت تر است یا آفرینش فرشتگان» و آسمانها و زمین (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا).
آرى «ما آنها را از گل چسبندهاى آفریدیم»! (إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ).
گویا مشرکان که منکر معاد بودند بعد از شنیدن آیات گذشته در مورد آفرینش آسمان و زمین و فرشتگان اظهار داشتند، آفرینش ما از آن مهمتر است.
قرآن در پاسخ آنها مى گوید: آفرینش انسانها در مقابل آفرینش زمین و آسمان پهناور و فرشتگانى که در این عوالم هستند چیز مهمى نیست، چرا که مبدأ آفرینش انسان یک مشت خاک چسبنده بیش نبوده است.
زیرا مبدأ آفرینش انسان نخست «خاک» بود سپس با «آب» آمیخته شد، کم کم به «صورت لجن بدبوئى» درآمد و بعد به صورت «گل چسبنده اى» شد و با این بیان میان تعبیرات گوناگون در آیات قرآن مجید جمع مى شود.
(آیه 12)
سپس مى افزاید: «تو از (انکار آنها نسبت به معاد) تعجب مى کنى ولى آنها (معاد را) مسخره مى کنند» (بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ).
تو آنقدر با قلب پاکت مسأله را واضح مى بینى که از انکار آن در شگفتى فرو مى روى، و اما این ناپاک دلان آنقدر آن را محال مى شمرند که به استهزا بر مى خیزند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/267
پاسخ : صفحه ی 265 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 48 از سوره ی الصافات
(آیه 13)
عامل این زشتکاریها تنها نادانى و جهل نیست، بلکه لجاجت و عناد است، لذا «هنگامى که به آنها یادآورى شود (یادآورى دلائل معاد و مجازات الهى) هرگز متذکر نمى گردند» و همچنان به راه خویش ادامه مى دهند (وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ).
(آیه 14)
حتى از این بالاتر «هرگاه معجزه اى (از معجزات تو) را ببینند (نه تنها به سخریه و استهزا مى پردازند بلکه) دیگران را نیز به مسخره کردن وا مى دارند»! (وَ إِذا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ).
(آیه 15)
«و مى گویند: این فقط سحر آشکارى است» و نه چیز دیگر! (وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).
(آیه 16)
آیا ما و پدرانمان زنده مى شویم؟ قرآن همچنان گفتگوهاى منکران معاد و پاسخ به آنها را ادامه مى دهد.
نخست استبعاد منکران رستاخیز را به این صورت منعکس مى کند: آنها مى گفتند: «آیا هنگامى که ما مردیم و خاک و استخوان شدیم بار دیگر برانگیخته خواهیم شد»؟! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
(آیه 17)
و از این بالاتر این که «و آیا پدران نخستین ما نیز برانگیخته مى شوند»؟! (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ).
همانها که جز مشتى استخوان پوسیده، یا خاکهاى پراکنده وجودشان باقى نمانده است، چه کسى مى تواند این اجزاى متفرق را جمع کند؟ و چه کسى مىتواند لباس حیات بر آنان بپوشاند؟
اما این کوردلان فراموش کرده بودند که روز نخست همه خاک بودند، و از خاک آفریده شدند، اگر در قدرت خدا شک داشتند باید بدانند خداوند یک بار قدرت خود را به اینها نشان داده بود، و اگر در قابلیت خاک مردد بودند، آن هم یک بار به ثبوت رسیده بود.
(آیه 18)
سپس قرآن به کوبنده ترین پاسخها در برابر آنها پرداخته، به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله مى فرماید: «به آنها بگو: آرى (همه شما، و نیاکانتان مبعوث مى شوید) در حالى که ذلیل و خوار و کوچک خواهید بود»؟! (قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ).
(آیه 19)
گمان مى کنید زنده کردن شما و همه پیشینیان براى خداوند قادر و توانا کار مشکلى است، و عمل مهم سنگینى مى باشد؟ نه «تنها یک صیحه عظیم (از ناحیه مأمور پروردگار زده مى شود) ناگهان همه (از قبرها برمى خیزند، و جان مى گیرند و با چشم خود صحنه محشر را که تا آن روز تکذیب مى کردند) نگاه مى کنند»! (فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ).
(آیه 20)
اینجاست که ناله این مشرکان مغرور و خیره سر که نشانه ضعف و زبونى و بیچارگى آنهاست بر مى خیزد، «و مى گویند: اى واى بر ما این روز جزاست»! (وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ).
آرى! هنگامى که چشمشان به دادگاه عدل الهى، و شهود و قضات این دادگاه، و علائم و نشانه هاى مجازات مى افتد بىاختیار ناله و فریاد سر مى دهند و با تمام وجود اعتراف به حقانیت رستاخیز مىکنند، اعترافى که نمى تواند هیچ مشکلى را براى آنها حل کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/267