پاسخ : صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
(آیه 33)
این هم نشانه هاى دیگر: از آنجا که بحث در آیات گذشته پیرامون مبارزه فرستادگان پروردگار با شرک و بت پرستى بود، همچنین در آیه قبل اشارهاى به مسأله معاد شده بود در اینجا نشانه هایى از توحید و معاد را توأما بیان مى کند تا وسیله اى باشد براى بیدارى منکران و ایمان به مبدأ و معاد.
نخست از احیاى زمینهاى مرده و برکاتى که از آن عائد انسانها مى شود بحث کرده، مى فرماید: «زمینهاى مرده براى آنها نشانه آشکارى است (از مبدأ و معاد) ما آن را زنده کردیم، و دانه هایى از آن خارج ساختیم و آنها از آن تغذیه مى کنند» (وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ).
مسأله حیات و زندگى از مهمترین دلائل توحید است و با تمام پیشرفت هاى علمى هنوز کسى به درستى نمى داند تحت تأثیر چه عواملى در روز نخست موجودات بىجان تبدیل به سلولهاى زنده شده است؟
(آیه 34)
این آیه توضیح و تشریحى بر آیه قبل است و چگونگى حیات زمینه اى مرده را بیان مى کند، مى فرماید: «و ما در آن باغهایى از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمه هایى از آن جارى ساختیم» (وَ جَعَلْنا فِیها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِیها مِنَ الْعُیُونِ).
در آیه قبل سخن از دانه هاى غذایى در میان بود، اما در اینجا از میوه هاى نیرو بخش و مغذى سخن مى گوید که دو نمونه بارز و کامل آنها «خرما» و «انگور» است که هر یک غذایى کامل محسوب مى شود.
(آیه 35)
این آیه هدف آفرینش این درختان پر بار را چنین بیان مى کند:
«غرض این است که از میوه آن بخورند، در حالى که دست آنها در ساختمان آن کمترین دخالتى نداشته، آیا شکر خدا را به جا نمى آورند»! (لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
آرى! میوه هایى که به صورت غذاى کامل بر شاخسار درختان ظاهر مى شود بىآنکه کمترین نیازى به پختن و یا تغییرات دیگر داشته باشد به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است، و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را در باره انسانها نشان مى دهد.
هدف آن است که حس حق شناسى و شکر گزارى انسانها را تحریک کند تا از طریق شکر گزارى قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.
(آیه 36)
این آیه سخن از تسبیح و تنزیه پروردگار مى گوید، خط بطلان بر شرک مشرکان که در آیات گذشته از آن سخن بود مى کشد، و راه توحید و یکتا پرستى را به همگان نشان مى دهد، مى فرماید: «منزه است کسى که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین مى رویاند، و از خود آنان، و از آنچه نمى دانند»! (سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ).
بدیهى است خداوند نیاز به این ندارد که خویشتن را تسبیح و تنزیه کند، این تعلیمى است براى بندگان و دستور العملى است براى پیمودن خط تکامل.
این آیه یکى دیگر از آیاتى است که محدود بودن علم انسان را بیان مى کند و نشان مى دهد که در این جهان حقایق بسیارى است- از جمله «زوجیّت» در موجودات جهان- که از علم و دانش ما پوشیده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/263
پاسخ : صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
(آیه 37)
هر یک از خورشید و ماه آیتى هستند: در اینجا بخش دیگرى از نشانه هاى عظمت خدا را در جهان هستى بیان مى کند.
نخست مى فرماید: «شب براى آنها آیه و نشانه اى است» از عظمت خدا (وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ).
در حالى که نور آفتاب همه جا را فراگرفته و سپاه ظلمت به عقب رانده شده «ما نور آفتاب و روز را از آن بر مى داریم، ناگهان تاریکى همه آنها را فرا مى گیرد» (نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ).
دقت در این تعبیر این نکته را بازگو مى کند که طبیعت اصلى کره زمین تاریکى است، نور و روشنایى صفتى است عارضى که از منبع دیگرى به او داده مى شود، همچون لباس که بر تن کسى بپوشانند که هرگاه آن لباس را بیرون آورد رنگ طبیعى تن آشکار مى شود!
(آیه 38)
سومین نشانه اى که بعد از آیت شب به آن اشاره شده آیت نور و روشنایى و آفتاب است، مى گوید: «و خورشید نیز (براى آنها آیتى است) که پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است»! (وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها).
این آیه به وضوح حرکت خورشید را بطور مستمر بیان مى کند، اما در این که منظور از این حرکت چیست. جدیدترین تفسیر همان است که اخیرا دانشمندان کشف کرده اند و آن حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسى در وسط کهکشان ما به سوى یک سمت معین و ستاره دور دستى که آن را ستاره «وگا» نامیده اند مى باشد.
به هر حال حرکت دادن خورشید این کره بسیار عظیمى که یک میلیون و دویست هزار مرتبه از کره زمین بزرگتر است آن هم با حرکت حساب شده در این فضاى بیکران از هیچ کس میسر نیست جز از خداوندى که قدرتش فوق همه قدرتها و علم و دانشش بى انتهاست.
و به همین جهت در پایان آیه مى فرماید: «این تقدیر خداوند قادر و داناست» (ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
در تعبیرات این آیه اشاره اى است پر معنى به نظام سال شمسى که از حرکت خورشید در برج ها حاصل مى گردد و به زندگى بشر نظم و برنامه مى دهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/263
پاسخ : صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
(آیه 39)
لذا در این آیه براى تکمیل این بحث از حرکت ماه و منازل آن که نظام بخش ایام ماه است، سخن مى گوید، و مى فرماید: «و ما براى ماه منزل هایى قرار دادیم، و به هنگامى که این منزلها را طى کرد سر انجام به صورت شاخه کهنه قوسى شکل و زرد رنگ خرما در مى آید»! (وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ).
منظور از «منازل» همان منزلگاه هاى دویست و هشت گانه اى است که ماه قبل از «محاق» و تاریکى مطلق طى مى کند.
این نظام عجیب به زندگى انسانها نظم مى بخشد، و یک تقویم طبیعى آسمانى است که با سواد و بى سواد توانایى خواندن آن را دارد.
(آیه 40)
در این آیه سخن از ثبات و دوام این نظم سال و ماه، و شب و روز، است، پروردگار آن چنان برنامه اى براى آنها تنظیم کرده که کمترین دگرگونى در وضع آنها پیدا نمى شود و تاریخ بشر به خاطر همین ثبات کاملا تنظیم مى گردد.
مى فرماید: «نه براى خورشید سزاوار است که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى مى گیرد، و هر کدام از آنها در مسیر خود شناورند»! (لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ).
مى دانیم خورشید دوران خود را در برج هاى دوازده گانه در یک سال طى مى کند، در حالى که کره ماه منزل گاه هاى خویش را در یک ماه طى مى کند.
بنابر این حرکت دورانى ماه در مسیرش دوازده بار از حرکت خورشید در مدارش سریعتر است، لذا مى فرماید: خورشید هرگز در حرکت خود به پاى ماه نمى رسد تا حرکت یک ساله خود را در یک ماه انجام دهد و نظام سالیانه بر هم خورد.
از آنچه گفتیم روشن مى شود که منظور از حرکت خورشید در این بحث حرکت آن بحسب حس ما است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/263
پاسخ : صفحه ی 262 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 42 از سوره ی يس
(آیه 41)
حرکت کشتی ها در دریاها نیز آیتى است! در آیات پیشین سخن از نشانه هاى پروردگار در آفرینش آفتاب و ماه و شب و روز و همچنین زمین و برکات زمین بود، و در این آیه سخن از دریاها و بخشى از نعمتها و مواهب دریا یعنى حرکت کشتی هاى تجارى و مسافربرى بر صحنه آنها مى باشد.
لذا نخست مى فرماید: «این نیز براى آنها آیت و نشانه اى است از عظمت پروردگار که ما فرزندانشان را در کشتی هایى که مملو (از وسائل زندگى) است حمل کردیم» (وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ).
حرکت کشتیها که بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر مى باشد، و کارى که از آنها ساخته است هزاران برابر مرکب هاى دیگر است، نتیجه خواص ویژه آب و وزن مخصوص اجسامى که کشتى از آن ساخته شده، و خاصیت بادها (در کشتی هاى بادبانى) و انرژى اتمى (در کشتی هایى که با نیروى اتم کار مى کند) مى باشد.
و همه اینها قوا و نیروهایى است که خدا مسخّر انسان ساخته و هر یک از آنها و نیز مجموعه آنها آیتى از آیات الهى است.
(آیه 42)
و براى این که توهّم نشود که تنها مرکب خداداد کشتی هاست در این آیه مى افزاید: «و ما براى آنها مرکب هاى دیگرى مانند آن آفریدیم» (وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ).
مرکب هایى که در خشکى یا در هوا و فضا راه مى رود، و انسانها و وسائل آنها را بر دوش خود حمل مى کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/264
صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس
[golrooz]صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنقَذُونَ(43)
و اگر بخواهيم غرقشان مي كنيم و هيچ فريادرسي نمي يابند و روي نجات نمي بينند(43)
إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَٰعًا إِلَيٰ حِينٍ(44)
مگر رحمتي از جانب ما [شامل آنها گردد] و تا چندي [آنها را] برخوردار سازيم(44)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا۟ مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(45)
و چون به ايشان گفته شود از آنچه در پيش رو و پشت سر داريد بترسيد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد [نمي شنوند](45)
وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ ءَايَةٍ مِّنْ ءَايَٰتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا۟ عَنْهَا مُعْرِضِينَ(46)
و هيچ نشانه اي از نشانه هاي پروردگارشان بر آنان نيامد جز اينكه از آن رويگردان شدند(46)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَآءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(47)
و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا به شما روزي داده انفاق كنيد كساني كه كافر شده اند به آنان كه ايمان آورده اند مي گويند آيا كسي را بخورانيم كه اگر خدا مي خواست [خودش] وي را مي خورانيد شما جز در گمراهي آشكاري [بيش] نيستيد(47)
وَيَقُولُونَ مَتَيٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(48)
و مي گويند اگر راست مي گوييد پس اين وعده [عذاب] كي خواهد بود(48)
مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَٰحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ(49)
جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد كه هنگامي كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند(49)
فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَآ إِلَيٰٓ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ(50)
آنگاه نه توانايي وصيتي دارند و نه مي توانند به سوي كسان خود برگردند(50)
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَيٰ رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ(51)
و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاي خود شتابان به سوي پروردگار خويش مي آيند(51)
قَالُوا۟ يَٰوَيْلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ(52)
مي گويند اي واي بر ما چه كسي ما را از آرامگاهمان برانگيخت اين است همان وعده خداي رحمان و پيامبران راست مي گفتند(52)
إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَٰحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ(53)
[باز هم] يك فرياد است و بس و بناگاه همه در پيشگاه ما حاضر آيند(53)
فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَئًْا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(54)
امروز بر كسي هيچ ستم نمي رود جز در برابر آنچه كرده ايد پاداشي نخواهيد يافت(54)
إِنَّ أَصْحَٰبَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَٰكِهُونَ(55)
در اين روز اهل بهشت كار و باري خوش در پيش دارند(55)
هُمْ وَأَزْوَٰجُهُمْ فِي ظِلَٰلٍ عَلَي الْأَرَآئِكِ مُتَّكُِٔونَ(56)
آنها با همسرانشان در زير سايه ها بر تختها تكيه مي زنند(56)
لَهُمْ فِيهَا فَٰكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ(57)
در آنجا براي آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد(57)
سَلَٰمٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ(58)
از جانب پروردگار[ي] مهربان [به آنان] سلام گفته مي شود(58)
وَامْتَٰزُوا۟ الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ(59)
و اي گناهكاران امروز [از بي گناهان] جدا شويد(59)
۞ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا۟ الشَّيْطَٰنَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ(60)
اي فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وي دشمن آشكار شماست(60)
وَأَنِ اعْبُدُونِي هَٰذَا صِرَٰطٌ مُّسْتَقِيمٌ(61)
و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست(61)
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا۟ تَعْقِلُونَ(62)
و [او] گروهي انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد آيا تعقل نمي كرديد(62)
هَٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ(63)
اين است جهنمي كه به شما وعده داده مي شد(63)
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ(64)
به [جرم] آنكه كفر مي ورزيديد اكنون در آن درآييد(64)
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَيٰٓ أَفْوَٰهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَآ أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(65)
امروز بر دهانهاي آنان مهر مي نهيم و دستهايشان با ما سخن مي گويند و پاهايشان بدانچه فراهم مي ساختند گواهي مي دهند(65)
وَلَوْ نَشَآءُ لَطَمَسْنَا عَلَيٰٓ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا۟ الصِّرَٰطَ فَأَنَّيٰ يُبْصِرُونَ(66)
و اگر بخواهيم هر آينه فروغ از ديدگانشان مي گيريم تا در راه [كج] بر هم پيشي جويند ولي [راه راست را] از كجا مي توانند ببينند(66)
وَلَوْ نَشَآءُ لَمَسَخْنَٰهُمْ عَلَيٰ مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَٰعُوا۟ مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ(67)
و اگر بخواهيم هرآينه ايشان را در جاي خود مسخ مي كنيم [به گونه اي] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند(67)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس
(آیه 43)
این آیه براى روشنتر ساختن این نعمت بزرگ حالتى را که از دگرگون شدن این نعمت به وجود مىآید بیان مىکند، مىگوید: «و اگر بخواهیم آنها را غرق مىکنیم، آن چنان که نه فریادرسى داشته باشند، و نه نجات داده شوند» (وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ).
به یک موج عظیم فرمان مىدهیم کشتى آنها را واژگون کند! یا به یک گرداب مأموریت مىدهیم آنها را در کام خود فرو بلعد! یا به یک طوفان دستور مىدهیم آنها را مانند یک پر کاه بردارد و در وسط امواج پرتاب کند! این ماییم که این نظام را تداوم مىبخشیم، تا آنها بهره گیرند، و اگر گهگاه حوادثى از این قبیل مىفرستیم براى این است که اهمیت نعمتى را که در آن غرقند بدانند.
(آیه 44)
و سر انجام در این آیه براى تکمیل سخن فوق مىافزاید: «مگر باز هم رحمت ما شامل حال آنها شود، و تا زمان معینى (که پایان زندگى آنهاست) از این زندگى بهره گیرند» (إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِینٍ).
آرى! با هیچ وسیلهاى آنها نمىتوانند نجات یابند جز این که نسیم رحمت ما بوزد و لطف ما به یارى آنها بشتابد.
(آیه 45)
از آنجا که در آیات گذشته سخن از بحثهاى مهمى از آیات پروردگار در پهنه جهان هستى بود، در اینجا عکس العمل کفار لجوج را در برابر آیات الهى، و همچنین دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و انذار به عذاب پروردگار بیان مىکند.
نخست مىفرماید: «و هنگامى که به آنها گفته مىشود از آنچه پیش رو و پشت سر شماست از عذابهاى الهى بپرهیزید، تا مشمول رحمت الهى شوید» اعراض مىکنند و روى گردان مىشوند (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).
منظور از «ما بین ایدیکم» مجازاتهاى دنیاست که نمونهاى از آن در آیات قبل ذکر شده، و منظور از «ما خلفکم» مجازاتهاى آخرت است که در پشت سر دارند، و تعبیر به «پشت سر» به خاطر آن است که هنوز نیامده، گویى پشت سر انسان در حرکت است، و سر انجام روزى به او مىرسد و دامانش را مىگیرد، و منظور از پرهیز کردن از این مجازاتها این است که عوامل آن را ایجاد نکنند و به تعبیر دیگر کارى نکنند که مستوجب این عقوبات گردد.
(آیه 46)
در این آیه بار دیگر روى همین معنى تأکید مىکند و لجاجت و پافشارى این کوردلان را در نادیده گرفتن آیات الهى و تعلیمات پیامبران مشخص ساخته، مىفرماید: «هیچ آیهاى از آیات پروردگارشان براى آنها نمىآید مگر این که از آن روى گردان مىشوند» (وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ).
نه بیان آیات انفسى در آنها مؤثر است، و نه شرح آیات آفاقى، نه تهدید و انذار، و نه بشارت و نوید به رحمت الهى، آنها به کورانى مىمانند که نزدیکترین اشیاء اطراف خود را مشاهده نمىکنند و حتى نور آفتاب را از ظلمت و تاریکى شب فرق نمى نهند!
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/264
پاسخ : صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس
(آیه 47)
سپس قرآن انگشت روى یکى از موارد مهم لجاجت و اعراض آنها گذارده، مىگوید: «و هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا به شما روزى کرده است (در راه او) انفاق کنید کافران به مؤمنان مىگویند: آیا ما کسى را اطعام کنیم که اگر خدا مىخواست او را سیر مىکرد، شما تنها در گمراهى آشکارید»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
این همان منطق بسیار عوامانهاى است که در هر عصر و زمان از ناحیه افراد خودخواه و بخیل مطرح مىشود که مىگویند: اگر فلانى فقیر است لابد کارى کرده که خدا مىخواهد فقیر بماند، و اگر ما غنى هستیم لا بد عملى انجام دادهایم که مشمول لطف خدا شدهایم، بنابر این نه فقر آنها و نه غناى ما هیچ کدام بىحکمت نیست! غافل از این که جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکى را با تنگ دستى آزمایش مىکند، و دیگرى را با غنا و ثروت، و گاه یک انسان را در دو زمان با این دو، در بوته امتحان قرار مىدهد که آیا به هنگام فقر، امانت و مناعت طبع و مراتب شکر گزارى را به جا مىآورد؟ یا همه را زیر پا مىگذارد، و به هنگام غنا از آنچه در اختیار دارد در راه او انفاق مىکند یا نه!
(آیه 48)
صیحه هاى رستاخیز! به دنبال ذکر منطق سست و بهانه جویانه کفار در مورد انفاقها که در آیات قبل گذشت، در اینجا سخن را از استهزاى آنها نسبت به قیام قیامت شروع مىکند، و منطق پوسیده آنها را در مورد انکار معاد با جواب قاطع درهم مىکوبد.
به علاوه بحثهایى را که در طى آیات پیشین در زمینه توحید بیان شد با بحثهاى معاد تکمیل کرده، مىفرماید: «آنها مىگویند: اگر راست مىگویید این وعدهاى را که شما مىدهید کى خواهد آمد»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
این که شما نمىتوانید تاریخى براى قیام قیامت تعیین کنید دلیل بر این است که در گفتار خود صادق نیستید!
(آیه 49)
این آیه به این سؤال توأم با سخریه یک پاسخ محکم و جدى داده، مىگوید: قیام قیامت و پایان این جهان براى خدا مسأله پیچیده، و کار مشکلى نیست: «آنها جز این انتظار نمىکشند که یک صیحه عظیم آسمانى فرارسد و آنان را ناگهان فروگیرد در حالى که مشغول جنگ و جدال (در مورد دنیاى خویش) هستند»! (ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ).
همین یک فریاد عظیم آسمانى کافى است که همه را در یک لحظه کوتاه، هر کدام در همان مکان و همان حالتى که هستند قبض روح کند، و زندگى پر غوغاى مادى آنها که معرکه دعواها و میدان جنگ دائمى آنان است جاى خود را به دنیایى خاموش و خالى از هر سر و صدا بدهد.
در روایات اسلامى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده است که: «این صیحه آسمانى آن چنان غافلگیرانه است که دو نفر در حالى که پارچهاى را گشودهاند و مشغول معاملهاند پیش از آن که آن را برچینند و بپیچند جهان پایان مىیابد! و کسانى هستند که در آن لحظه لقمه غذا از ظرف برداشته اما پیش از آن که به دهان آنها برسد صیحه آسمانى فرا مىرسد و جهان پایان مىیابد!
کسانى هستند که مشغول تعمیر و گل مالى حوضند تا چهار پایان را سیراب کنند پیش از آنکه چهار پایان سیراب شوند قیامت بر پا مىشود»! به هر حال قرآن با این تعبیر کوتاه و قاطع به آنها هشدار مىدهد که قیامت بطور ناگهانى و غافلگیرانه بر پا مىشود، و ثانیا موضوع پیچیده اى نیست که آنها در امکانش به بحث و مخاصمه برخیزند، با یک صیحه همه چیز پایان مىگیرد و دنیا به آخر مىرسد.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/264
پاسخ : صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس
(آیه 50)
لذا در این آیه مىگوید: این مسأله به قدرى سریع و برق آسا و غافلگیرانه است که «حتى توانایى بر وصیت و سفارش نخواهند داشت، و حتى فرصت مراجعت به سوى خانواده و منزلهاى خود را پیدا نمىکنند»! (فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ).
معمولا هنگامى که حادثهاى به انسان دست مىدهد و انسان احساس مىکند پایان عمرش نزدیک شده، سعى مىکند هر جا هست خود را به منزل و مأواى خویش برساند، و در میان همسر و فرزندانش قرار گیرد، سپس کارهاى نیمه تمام و سرنوشت بازماندگان خود را از طریق وصیت بر عهده این و آن بگذارد و سفارش آنها را به دیگران بکند.
اما مگر صیحه پایان دنیا به کسى مجال مىدهد؟ و یا به فرض این که مجالى باشد مگر کسى زنده مىماند که توصیههاى انسان را بشنود؟
(آیه 51)
سپس به مرحله دیگر که مرحله حیات بعد از مرگ است اشاره کرده، مىگوید: «و بار دیگر در صور دمیده مىشود، پس ناگهان همه آنها از قبرها بیرون آمده، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان رهسپار مىشوند» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ).
خاکها و استخوانهاى پوسیده به فرمان پروردگار لباس حیات در تن مىپوشند، و از قبر سر بر مىآورند، و براى محاکمه و حساب در آن دادگاه عجیب حاضر مىگردند، همان گونه که با یک «صیحه» همگى مردند با یک «نفخه» (دمیدن در صور) جان مىگیرند و زنده مىشوند، نه مرگ آنها براى خدا مشکلى دارد، و نه احیاى آنها.
(آیه 52)
سپس مىافزاید: در این هنگام منکران رستاخیز و معاد «مىگویند: اى واى بر ما! چه کسى ما را از خوابگاهمان برانگیخت»؟! (قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا).
«این همان چیزى است که خداوند رحمن وعده داده است، و فرستادگان او راست گفتند»! (هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ).
آرى! صحنه آن چنان گویا و وحشت انگیز است که انسان همه مسائل باطل و خرافى را به دست فراموشى مىسپرد، و جز اعتراف صریح به واقعیتها راهى نمىیابد، قبرها را به خوابگاهى تشبیه مىکند، و رستاخیز را به بیدار شدن از خواب، چنانکه که در حدیث معروف نیز وارد شده است: «همان گونه که مىخوابید، مىمیرید و همان گونه که از خواب بر مىخیزید، زنده مىشوید».
(آیه 53)
سپس براى توضیح چگونگى سرعت وقوع این نفخ صور، مىفرماید: «آن صیحه واحدى بیش نیست، فریادى عظیم بر مىخیزد، ناگهان همگى نزد ما حاضر مىشوند» (إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ).
بنابر این براى احیاى مردگان و برخاستن آنها از قبرها و حضورشان در دادگاه عدل پروردگار زمان زیادى لازم نیست، همان گونه که براى مرگ انسانها زمان طولانى لازم نبود، صیحه اول فریاد مرگ است، و صیحه دوم فریاد زندگى و حیات و حضور در دادگاه عدل پروردگار!
(آیه 54)
در اینجا بحث پیرامون چگونگى حساب در محشر را سر بسته گذارده و از آن مىگذرد، و به تشریح سر انجام کار مؤمنان صالح و کافران طالح پرداخته، چنین مىگوید: «امروز به هیچ کس ذرّهاى ستم نمىشود» (فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً).
نه از پاداش کسى کاسته مىشود، و نه کیفر کسى افزون مىگردد، و حتى به قدر یک سر سوزن کم و زیاد و بیدادگرى و ظلم و ستم وجود ندارد.
سپس به بیانى مىپردازد که در حقیقت دلیل روشن و زنده اى براى عدم وجود ظلم در آن دادگاه بزرگ است مىفرماید: «شما جز آنچه را عمل مىکردید جزا داده نمىشوید» (وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/264
پاسخ : صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس
(آیه 55)
بهشتیان غرق در مواهب مادى و معنوى! در اینجا به گوشهاى از پاداشهاى مؤمنان پرداخته، و قبل از هر چیز روى مسأله آرامش خاطر انگشت گذارده، مىگوید: «بهشتیان امروز به نعمتهاى خدا مشغولند» که از هر اندیشه ناراحت کننده بر کنار مىباشند (إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ).
«و در نهایت سرور و شادى به سر مىبرند» (فاکِهُونَ).
(آیه 56)
بعد از نعمت آرامش خاطر که خمیر مایه همه نعمتها، و شرط استفاده از همه مواهب است، به شرح نعمتهاى دیگر پرداخته، چنین مىگوید: «آنها و همسرانشان در سایههاى لذت بخش، بر تختها، در خلوتگاهها تکیه کردهاند» (هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ).
«ازواج» به معنى همسران بهشتى، و یا همسران با ایمانى است که در این دنیا داشتند.
تعبیر به «ظلال» (سایهها) نشان مىدهد که در آنجا نیز آفتابى وجود دارد ولى نه آفتابى آزار دهنده آرى! آنها در سایه مطبوع درختان بهشتى نشاط و سرور دیگرى دارند.
(آیه 57)
علاوه بر این «براى آنها میوه بسیار لذت بخشى است، و هر چه بخواهند در اختیار آنها خواهد بود» (لَهُمْ فِیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ).
و به این ترتیب آنچه امروز در فکر انسان بگنجد و آنچه از فکر او خطور نکند از انواع مواهب و نعمتها در آنجا آماده و مهیاست، و پذیرایى خداوند از میهمانان خود در بالاترین سطح ممکن انجام مىشود.
(آیه 58)
اما مهمتر از همه همان مواهب معنوى است که در این آیه به آن اشاره کرده، مىفرماید: «براى آنها سلام و تهنیت الهى است، این سخنى است از ناحیه پروردگار رحیم و مهربان آنها» (سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ).
این نداى روح افزا و نشاط بخش و مملوّ از مهر و محبت او چنان روح انسان را در خود غرق مىکند، و به او لذت و شادى و معنویت مىبخشد، که با هیچ نعمتى برابر نیست، آرى شنیدن نداى محبوب، ندایى آمیخته با محبت، و آکنده از لطف، سر تا پاى بهشتیان را غرق سرور مىکند، که یک لحظه آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برترى دارد. و چنان آنها را مجذوب مىکند که از همه چیز جز او غافل مىشوند، و همه نعمتهاى بهشتى را در آن حال به دست فراموشى مىسپارند.
(آیه 59)
چرا پرستش شیطان مى کنید؟! بخشى از سرگذشت شوق انگیز و پر افتخار بهشتیان در آیات قبل گذشت، و در اینجا به قسمتى از سرنوشت دوزخیان و بندگان شیطان اشاره مىکند.
نخست این که در آن روز با خطابى تحقیر آمیز مخاطب مى شوند و به آنها گفته مى شود: «جدا شوید امروز اى گنهکاران»! (وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ).
شما بودید که در دنیا خود را در صفوف مؤمنان جا زده بودید و گاه به رنگ آنها در مى آمدید، و از حیثیت و اعتبارشان استفاده مى کردید، امروز صفوف خود را از آنها جدا سازید، و در چهره اصلى خود ظاهر شوید!
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/265
پاسخ : صفحه ی 263 از قرآن کریم شامل آیات 43 تا 67 از سوره ی يس
(آیه 60)
این آیه به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روز قیامت اشاره کرده، چنین مىگوید: «آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست»؟
(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ).
این اخطار بطور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، از سوى دیگر این پیمان در عالم «تکوین» به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى مىدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است.
از سوى سوم با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار نیز این پیمان از انسان گرفته شده است، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت ساز امضا شده است.
(آیه 61)
در این آیه براى تأکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است مىفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که: «مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است» (وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).
از یک سو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته.
و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار مىدهد که «صراط مستقیم همین است» و این در حقیقت بهترین محرک انسانهاست.
ضمنا از این تعبیر استفاده مىشود که این جهان سراى اقامت نیست، چرا که راه را به کسى ارائه مىدهند که از گذرگاهى عبور مىکند و مقصدى در پیش دارد.
(آیه 62)
باز براى شناسایى هر چه بیشتر این دشمن قدیمى خطرناک مىافزاید: «او گروه زیادى از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید»؟! (وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ).
آیا نمىبینید چه بدبختیهایى شیطان بر سر پیروان خود آورده؟ آیا تاریخ پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناکى گرفتار شدند؟
پس چرا دشمنى را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدّى نمىگیرید؟ باز با او طرح دوستى مىریزید، و حتى او را رهبر و ولى و راهنماى خویش انتخاب مىکنید.
و به گفته شاعر:
کجا بر سر آیم از این عار و ننگ که با او به صلحیم و با حق به جنگ؟
(آیه 63)
آیات گذشته بخشى از سرزنشهاى خداوند و گفتگوهاى او را به مجرمان در قیامت بازگو کرد، در اینجا همین معنى را در بخش دیگرى ادامه مىدهد.
آرى! در آن روز در حالى که آتش سوزان و شعلهور جهنم در برابر دیدگان مجرمان قرار گرفته به آن اشاره کرده خطاب به مجرمان مىگوید: «این همان دوزخى است که به شما وعده داده مىشد»! (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ).
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/265