تو مرا دیوانه خوانی ، ای فلان / لیک من عاقلترم از عاقلان
نمایش نسخه قابل چاپ
تو مرا دیوانه خوانی ، ای فلان / لیک من عاقلترم از عاقلان
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم میشکند
دید اشکم را
گفت
ها چه خوب آمد بیادم گریه هم کاری است
گاه این پیوند با اشک است یا نفرین
گاه با شوق است یا لبخند
یا اسف یا کین
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است[golrooz]دلش بس تنگ میبینم مگر ساغر نمی گیرد
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
اگه اشتباه بود به بزرگی خودتون ببخشید
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شب وروزم بسوز وساز بي امان طي شد
گهي از ساختن نالم گهي از سوختن گويم
ما سفره ی دل گشوده کردیم ولی
دل محرم آن محرم اسرار نشد
دگرگون گشت بس روزومه و سال / مرا جاوید یکسان بود احوال
لاف عشق و گله از یار زهی لاف و دروغ[golrooz] عشقبازان چنین مستحق هجرانند