پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 4)
در بخش دوم از آیات این سوره به دنبال سخنى که پیرامون توحید خالقیت و رازقیت بود، روى سخن را نخست به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و بعد به عموم مردم کرده برنامههاى عملى آنها را به دنبال برنامههاى عقیدتى گذشته تشریح مىکند.
نخست به پیغمبر درس استقامت در مسیر راهش مىدهد که مهمترین درس براى او همین است، مىفرماید: «اگر تو را تکذیب کنند (غم مخور، این چیز تازهاى نیست) پیامبران قبل از تو نیز مورد تکذیب قرار گرفتند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ). آنها نیز در این راه مقاومت کردند.
مهم این است که «همه کارها به سوى خدا باز مىگردد» و او ناظر بر همه چیز و حساب کننده همه کارهاست (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
او هرگز زحمات تو را در این راه نادیده نمىگیرد، همان گونه که تکذیبهاى این مخالفان لجوج را بىکیفر نمىگذارد.
(آیه 5)
سپس به بیان مهمترین برنامه انسانها پرداخته، مىگوید: «اى مردم! وعده خداوند حق است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
قیامت و حساب کتاب و میزان و مجازات و کیفر و جنت و نار وعدههایى است تخلف ناپذیر از سوى خداوند قادر حکیم.
با توجه به این وعده حق «مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان مغرور کننده شما را فریب دهد» و به عفو و کرم خدا مغرور سازد (فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
آرى! عوامل سرگرم کننده، و زرق و برقهاى دل فریب این جهان مىخواهد تمام قلب شما را پرکند، و از آن وعده بزرگ الهى غافل سازد مراقب آنها باشید.
(آیه 6)
این آیه هشدارى است به همه مؤمنان در ارتباط با مسأله وسوسههاى شیطان که در آیه قبل مطرح شده بود، مىگوید: «شیطان بطور مسلم دشمن شماست، شما نیز او را دشمن خود بدانید» (إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا). عداوت او از نخستین روز آفرینش آدم شروع شد.
در دنباله آیه براى تأکید بیشتر مىافزاید: «او فقط حزبش را براى این دعوت مىکند که اهل آتش سوزان جهنّم باشند» (إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ).
شیطان حزب خود را به آلودگى و گناه، به پلیدیهاى شهوات، به شرک و طغیان و ستم و سر انجام به آتش جهنم دعوت مىکند.
(آیه 7)
در این آیه سر انجام کار «حزب اللّه» و عاقبت دردناک «حزب شیطان» را این چنین بیان مىکند: «کسانى که کافر شدند عذاب دردناک از آن آنهاست، و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند مغفرت و پاداش بزرگ دارند» (الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ).
طبق این آیه کفر به تنهایى موجب عذاب است ولى ایمان بدون عمل مایه نجات نخواهد بود.
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/256
پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 8)
از آنجا که در آیات گذشته مردم به دو گروه تقسیم شدند در این آیه یکى از ویژگیهاى مهم این دو گروه را که در واقع سر چشمه سایر برنامههاى آنهاست بیان کرده، مىگوید: «آیا کسى که زشتى عملش در نظر او زینت داده شده، و آن را زیبا مىبیند» همانند کسى است که واقعیات را آن گونه که هست زشت و زیبا درک مىکند؟ (أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً).
در حقیقت این مسأله کلید همه بدبختیهاى اقوام گمراه و لجوج است که اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با شهوات و قلبهاى سیاهشان در نظرشان زیباست.
اما چه کسى اعمال سوء بدکاران را در نظرشان جلوه مىدهد؟
بدون شک عامل اصلى، هواى نفس و شیطان است، اما چون خدا این اثر را در اعمال آنها آفریده مىتوان آن را به خدا نیز نسبت داد، زیرا انسانها هنگامى که گناهى را مرتکب مىشوند در آغاز از عمل خود ناراحت مىشوند، اما هر قدر آن را تکرار مىکنند از ناراحتى آنها کاسته مىشود. تدریجا به مرحله بىتفاوتى مىرسند، و اگر باز هم تکرار کنند زشتیها در نظرشان زیبا مىشود.
سپس قرآن به بیان علت تفاوت این دو گروه پرداخته، مىافزاید: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىکند و هر کس را بخواهد هدایت مىنماید» (فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
روشن است این مشیت الهى توأم با حکمت اوست و به هر کس آنچه لایق است مىدهد.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «مبادا بر اثر شدت تأسف و حسرت بر وضع آنها جان خود را از دست دهى» (فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ).
اما چرا حسرت نخورى؟ «براى این که خداوند از اعمال آنها آگاه است» و آنچه را شایسته آنند به آنها مىدهد (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ).
(آیه 9)
در این آیه با توجه به بحثهایى که قبلا پیرامون هدایت و ضلالت و ایمان و کفر گذشت به بیان کوتاه و روشنى پیرامون مبدأ و معاد مىپردازد و اثبات «مبدأ» را با اثبات «معاد» در یک دلیل جالب قرین کرده، مىفرماید: «خداوند همان کسى است که بادها را فرستاد تا ابرهایى را به حرکت در آورند» (وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً).
«پس ما این ابرها را به سوى سرزمین مرده و خشکى مىرانیم» (فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ).
«سپس به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده مىکنیم» (فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«آرى! زنده شدن مردگان بعد از مرگ نیز همین گونه است»! (کَذلِکَ النُّشُورُ).
نظام حساب شدهاى که بر حرکت بادها، و سپس حرکت ابرها، و بعد از آن نزول قطرههاى حیات بخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمینهاى مرده حاکم است، خود بهترین دلیل و گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمى در پشت این دستگاه قرار دارد و آن را تدبیر مى کند.
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/256
پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 10)
به دنبال این بحث توحیدى، به اشتباه بزرگ مشرکان که عزت خویش را از بتها مى خواستند، اشاره کرده، مى فرماید: «کسانى که عزت مىخواهند (از خدا بطلبند چرا که) تمام عزت از آن خداست» (مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً).
از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است، لذا تمام عزت از آن اوست، و هر کس عزتى کسب مىکند از برکت دریاى بىانتهاى اوست.
در حالات امام حسن مجتبى علیه السّلام مىخوانیم که در ساعات آخر عمرش هنگامى که یکى از یاران به نام «جنادة بن ابى سفیان» از او اندرز خواست نصایح ارزنده و مؤثرى براى او بیان فرمود که از جمله این بود: «هر گاه بخواهى بدون داشتن قبیله «عزیز» باشى و بدون قدرت حکومت و هیبت داشته باشى، از سایه ذلت معصیت خدا به درآى و در پناه عزت اطاعت او قرار گیر»! سپس راه وصول به «عزت» را چنین تشریح مىکند: «سخنان پاکیزه و عقاید پاک به سوى او صعود مىکند» (إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ).
«و عمل صالح را او بالا مىبرد» (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ).
«الکلم الطّیّب» به اعتقادات صحیح نسبت به مبدأ و معاد و آیین خداوند تفسیر شده است.
سپس به نقطه مقابل آن پرداخته، مىگوید: «و کسانى که نقشه سوء مىکشند عذاب شدیدى براى آنهاست» (وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ).
«و تلاش و کوشش آلوده و ناپاک و فاسد آنها نابود مىگردد» و به جایى نمىرسد (وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ).
(آیه 11)
با توجه به این که در آیات گذشته سخن از مسأله توحید و معاد و صفات خدا در میان بود، در این آیه نخست به آفرینش انسان در مراحل مختلف اشاره کرده، مىگوید: «خداوند شما را از خاک آفرید» (وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ).
«سپس از نطفه» (ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ).
«بعد از آن شما را به صورت همسران یکدیگر درآورد» (ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً).
مسلم است که انسان از خاک است هم از این نظر که جدّ انسانها، آدم از خاک آفریده شده، و هم از این نظر که تمام موادى که جسم انسان را تشکیل مىدهد و یا انسان از آن تغذیه مىکند، و یا نطفه او از آن منعقد مىشود همه سر انجام به موادى که در خاکها نهفته است منتهى مىشود.
سپس وارد چهارمین و پنجمین مرحله حیات انسان شده، موضوع «باردارى مادران» و «وضع حمل» آنها را پیش کشیده، مىگوید: «هیچ جنس مادهاى باردار نمىشود و وضع حمل نمىکند مگر به علم پروردگار» (وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ).
خاک بىجان و مرده کجا و انسان زنده عاقل و هوشیار و پرابتکار کجا؟! نطفه بىارزش که از چند قطره آب متعفن تشکیل شده کجا و انسانى رشید و زیبا و مجهز به حواس مختلف و دستگاههاى گوناگون کجا؟! بعد به مرحله «ششم» و «هفتم» این برنامه شگرف در حلقه دیگر پرداخته و به مراحل مختلف عمر و فزونى و کاستى آن بر اثر عوامل مختلف اشاره کرده، مىگوید:
«و هیچ انسانى عمر طولانى نمىکند، یا از عمرش کاسته نمىشود مگر این که در کتاب (علم خداوند) ثبت است» و از قوانین و برنامههایى تبعیت مىکند که حاکم بر آنها علم و قدرت اوست (وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ).
و سر انجام آیه را با این جمله پایان مىدهد: «همه اینها بر خداوند آسان است» (إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ).
آفرینش این موجود عجیب و همچنین مسائل مربوط به جنسیت، و زوجیت، و باردارى، و وضع حمل، و افزایش و کاستى عمر، چه از نظر قدرت، و چه از نظر علم و محاسبه همه براى او سهل و ساده است، و اینها گوشهاى از آیات انفسى هستند که از یک سو ما را به مبدأ عالم هستى مربوط و آشنا مىکنند و از سوى دیگر دلائل زندهاى بر مسأله امکان معاد محسوب مىشوند.
یک سلسله عوامل طبیعى در افزایش یا کوتاهى عمر دخالت دارند که بسیارى از آنها براى بشر تا کنون شناخته شده است، همانند تغذیه صحیح، کار و حرکت مداوم، دورى از هیجانات مداوم، و داشتن ایمان قوى که بتواند انسان را در ناملایمات زندگى آرامش و قدرت بخشد.
ولى علاوه بر اینها عواملى وجود دارد که در روایات اسلامى روى آن تأکید شده است، به عنوان نمونه به دو روایت زیر توجه فرمایید:
الف) پیغمبر گرامى صلّى اللّه علیه و اله مىفرماید: «انفاق در راه خدا و صله رحم خانهها را آباد و عمرها را طولانى مىکند».
ب) امام باقر علیه السّلام مىفرماید: «نیکوکارى و انفاق پنهانى فقر را بر طرف ساخته، و عمر را افزون مىکند».
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/256
پاسخ : صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
(آیه 12)
دریاى آب شیرین و شور یکسان نیستند! در این آیه به بخش دیگرى از آیات آفاقى که نشانههاى عظمت و قدرت اویند در مورد آفرینش دریاها و برخى برکات و فوائد آنها اشاره کرده، مىفرماید: «دو دریا یکسان نیستند، این یکى گوارا و شیرین و براى نوشیدن خوشگوار است، و آن دیگر شور و تلخ» (وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ).
با آن که هر دو، روز نخست به صورت قطرات باران شیرین و گوارا از آسمان بر زمین نازل شدهاند، و هر دو از یک ریشه مشتقند، اما در دو چهره کاملا مختلف با فوائد متفاوت ظاهر گشتهاند.
و عجیب این که: «از هر دو گوشت تازه مىخورید» (وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا).
«و از هر دو وسائل زینتى براى پوشیدن استخراج مىکنید» (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها).
به علاوه از هر دو مىتوانید براى نقل و انتقالات خود و متاعها بهره بگیرید لذا «کشتیها را مىبینى که از هر طرف دریاها را مىشکافند و پیش مىروند، تا از فضل خداوند بهره گیرید و شاید حق شکر او را ادا کنید» (وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
(آیه 13)
باز در اینجا به قسمت دیگرى از آیات توحید و نعمتهاى بىپایان پروردگار اشاره مىکند تا ضمن آگاهى دادن به انسان حسّ شکرگزارى آنان را در مسیر شناخت معبود حقیقى برانگیزد، مىفرماید: «او شب را در روز داخل مىکند و روز را در شب» (یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ).
بعد به مسأله تسخیر خورشید و ماه اشاره کرده، مىگوید: «و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
چه تسخیرى از این برتر و بالاتر که همه آنها در مسیر منافع انسان حرکت مىکنند، و سر چشمه انواع برکات در زندگى بشرند.
اما این خورشید و ماه در عین این که بطور کاملا منظم در مسیر خود مىگردند و خدمتگزار لایق و خوبى براى انسانند نظامى که حاکم بر آنهاست جاودانى نیست.
لذا به دنبال بحث تسخیر مىافزاید: «هر یک تا سر آمد معینى به حرکت خود ادامه مىدهد» (کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى).
سپس به عنوان نتیجهگیرى از این بحث توحیدى مىفرماید: «این است خداوند، پروردگار شما» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ). خداوندى که نظام نور و ظلمت و حرکات حساب شده خورشید و ماه را با تمام برکاتشان مقرّر فرموده است.
«حاکمیت در عالم مخصوص اوست» (لَهُ الْمُلْکُ).
«و معبودهایى را که شما جز او مىخوانید حتى حاکمیت و مالکیت (به اندازه) پوست نازکى که روى هسته خرما کشیده شده (در سرتاسر عالم هستى) ندارند» (وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ).
(آیه 14)
سپس مى افزاید: «اگر آنها را (براى حل مشکلات خود) بخوانید هرگز صداى شما را نمى شنوند» (إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ).
چرا که قطعاتى از سنگ و چوب بیش نیستند جمادند و بىشعور! «و به فرض که (ناله و اصرار و الحاح شما را) بشنوند هرگز توانایى پاسخگویى به نیازهاى شما ندارند» (وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ).
چرا که روشن شد حتى به اندازه پوست نازک هسته خرمایى مالک سود و زیانى در جهان هستى نیستند.
و از این بالاتر «روز قیامت که مىشود آنها پرستش و شرک شما را منکر مىشوند» (وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ).
و مىگویند: خداوندا! اینها پرستش ما نمىکردند بلکه هواى نفس خویش را در حقیقت مىپرستیدند.
در پایان آیه براى تأکید بیشتر مىفرماید: «هیچ کس مانند خداوندى که از همه چیز آگاه است تو را با خبر نمىسازد» (وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ).
اگر مىگوید: بتها در قیامت پرستش شما را انکار مىکنند، و از شما بیزارى مىجویند، تعجب نکنید، زیرا کسى از این موضوع خبر مىدهد که از تمام عالم هستى و ذرّه ذرّه آن آگاه است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/257
صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
[golrooz] صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ(15)
اي مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بي نياز ستوده است(15)
إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ(16)
و اگر بخواهد شما را مي ب رد و خلقي نو [بر سر كار] مي آورد(16)
وَمَا ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ بِعَزِيزٍ(17)
و اين [امر] براي خدا دشوار نيست(17)
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَيٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَيٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَيٰٓ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَمَن تَزَكَّيٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّيٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ(18)
و هيچ بارب ردارنده اي بار [گناه] ديگري را برنمي دارد و اگر گرانباري [ديگري را به ياري] به سوي بارش فرا خواند چيزي از آن برداشته نمي شود هر چند خويشاوند باشد [تو] تنها كساني را كه از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز برپا مي دارند هشدار مي دهي و هر كس پاكيزگي جويد تنها براي خود پاكيزگي مي جويد و فرجام [كارها] به سوي خداست(18)
وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَيٰ وَالْبَصِيرُ(19)
و نابينا و بينا يكسان نيستند(19)
وَلَا الظُّلُمَٰتُ وَلَا النُّورُ(20)
و نه تيرگيها و روشنايي(20)
وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ(21)
و نه سايه و گرماي آفتاب(21)
وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَآءُ وَلَا الْأَمْوَٰتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَآءُ وَمَآ أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ(22)
و زندگان و مردگان يكسان نيستند خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مي گرداند و تو كساني را كه در گورهايند نمي تواني شنوا سازي(22)
إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ(23)
تو جز هشداردهنده اي [بيش] نيستي(23)
إِنَّآ أَرْسَلْنَٰكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ(24)
ما تو را بحق [به سم ت] بشارتگر و هشداردهنده گسيل داشتيم و هيچ امتي نبوده مگر اينكه در آن هشداردهنده اي گذشته است(24)
وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَٰبِ الْمُنِيرِ(25)
و اگر تو را تكذيب كنند قطعا كساني كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشته ها و كتاب روشن براي آنان آوردند(25)
ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ(26)
آنگاه كساني را كه كافر شده بودند فرو گرفتم پس چگونه بود كيفر من(26)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَٰتٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌۢ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ(27)
آيا نديده اي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد و به [وسيله] آن ميوه هايي كه رنگهاي آنها گوناگون است بيرون آورديم و از برخي كوهها راهها [و رگه ها]ي سپيد و گلگون به رنگهاي مختلف و سياه پر رنگ [آفريديم](27)
وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَآبِّ وَالْأَنْعَٰمِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهُ كَذَٰلِكَ إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَٰٓؤُا۟ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ(28)
و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است [پديد آورديم] از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مي ترسند آري خدا ارجمند آمرزنده است(28)
إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَٰبَ اللَّهِ وَأَقَامُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُوا۟ مِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَٰرَةً لَّن تَبُورَ(29)
در حقيقت كساني كه كتاب خدا را مي خوانند و نماز برپا مي دارند و از آنچه بديشان روزي داده ايم نهان و آشكارا انفاق مي كنند اميد به تجارتي بسته اند كه هرگز زوال نمي پذيرد(29)
لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِۦٓ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ(30)
تا پاداششان را تمام بديشان عطا كند و از فزون بخشي خود در حق آنان بيفزايد كه او آمرزنده حق شناس است(30)
وَالَّذِيٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَٰبِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌۢ بَصِيرٌ(31)
و آنچه از كتاب به سوي تو وحي كرده ايم خود حق [و] تصديق كننده [كتابهاي] پيش از آن است قطعا خدا نسبت به بندگانش آگاه بيناست(31)
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَٰبَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌۢ بِالْخَيْرَٰتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ(32)
سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم به ميراث داديم پس برخي از آنان بر خود ستمكارند و برخي از ايشان ميانه رو و برخي از آنان در كارهاي نيك به فرمان خدا پيشگامند و اين خود توفيق بزرگ است(32)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 15)
در تعقیب دعوت مؤکدى که در آیات گذشته به سوى توحید و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستى آمده بود ممکن است این توهّم براى بعضى پیش آید که خداوند چه نیازى به پرستش ما دارد؟
در این آیه مى فرماید: «اى مردم! شما نیازمند به خدا هستید و خداوند از هر نظر بى نیاز و شایسته حمد و ستایش است» (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).
آرى! بى نیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى یکى است و او خدا است، همه انسانها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهاى ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.
این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را مى پیماییم و به آن مبدأ بى پایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر مى شویم.
بنابر این او هم «غنى» است و هم «حمید» یعنى در عین بى نیازى آنقدر بخشنده و مهربان است که شایسته هر گونه حمد و سپاسگزارى است.
(آیه 16)
در این آیه براى تأکید همین فقر و نیاز انسانها به او مى فرماید: «اگر بخواهد شما را مى برد و خلق جدیدى را مى آورد» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ). او نه نیازى به طاعت شما دارد و نه بیمى از گناهانتان.
(آیه 17)
و در این آیه باز به عنوان تأکید مجدد مى فرماید: «و این کار براى خدا ناممکن نیست» (وَ ما ذلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ).
آرى! او هر چه را اراده کند به آن فرمان مى دهد موجود باش آن نیز بلافاصله موجود مى شود.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/257
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 18)
این آیه به پنج «نکته» در ارتباط با آیات قبل اشاره مى کند:
نخست این که در آیات گذشته آمده بود که «اگر خدا بخواهد شما را مى برد و قوم دیگرى را به جاى شما مى آورد» این سخن ممکن است براى بعضى این سؤال را به وجود آورد که مخاطبین این آیه همه از افراد گنهکار نیستند، آیا ممکن است مؤمنان صالح نیز گرفتار عواقب گناهان دیگران شوند و محکوم به فنا گردند؟
اینجاست که مى فرماید: «و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد» (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).
این جمله از یک سو ارتباط به عدل خداوند دارد که هر کس را در گرو کار خود مى شمرد، و از سوى دیگر به شدت مجازات روز رستاخیز اشاره دارد.
در جمله دوم همین مسأله را به صورت دیگرى مطرح مى کند، مى گوید:
«و اگر شخص سنگین بارى، دیگرى را براى حمل گناهان خود بخواند (پاسخ منفى به دعوت او مى دهد و) چیزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزدیکان او باشد» (وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى).
بالأخره در سومین جمله پرده از این حقیقت بر مى دارد که انذارهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله تنها در دلهاى آماده اثر مى گذارد، مى فرماید: «تو فقط کسانى را بیم مى دهى که از پروردگار خود در پنهانى مى ترسند و نماز را بر پا مى دارند» (إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
تا در دلى خوف خدا نباشد، و در نهان و آشکار احساس مراقبت یک نیروى معنوى بر خود نکند، و با انجام نماز که قلب را زنده مى کند و به یاد خدا وا مى دارد به این احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى انبیا و اولیا بىاثر خواهد بود.
در جمله چهارم باز به این حقیقت بر مى گردد که خدا از همگان بى نیاز است، مى افزاید: «و هر کس پاکى (و تقوا) پیشه کند نتیجه آن به خودش باز مى گردد» (وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ).
و سر انجام در پنجمین و آخرین جمله هشدار مى دهد که اگر نیکان و بدان به نتائج اعمال خود در این جهان نرسند مهم نیست چرا که «بازگشت (همگان) به سوى خداست» و سر انجام حساب همه را خواهد رسید! (وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ).
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/257
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 19)
نور و ظلمت یکسان نیست! به تناسب بحثهایى که پیرامون ایمان و کفر در آیات گذشته بود، در اینجا چهار مثال جالب براى مؤمن و کافر ذکر مىکند که آثار «ایمان» و «کفر» به روشنترین وجه در آن مجسّم شده است.
در نخستین مثال «کافر» و «مؤمن» را به «نابینا» و «بینا» تشبیه کرده، مىگوید:
«هرگز کور و بینا مساوى نیستند» (وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ).
ایمان به انسان در جهان بینى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنایى و آگاهى مىدهد، اما کفر ظلمت است و تاریکى، و در آن نه بینش صحیحى از کل عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى.
(آیه 20)
و از آن جا که چشم بینا به تنهایى کافى نیست باید روشنایى و نورى نیز باشد، تا انسان با کمک این دو عامل موجودات را مشاهده کند، در این آیه مىافزاید: «و نه تاریکیها با نور برابرند» (وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ).
چرا که تاریکى منشأ گمراهى و عامل سکون و رکود است، اما نور و روشنایى منشأ حیات و زندگى و حرکت و جنبش و رشد و نمو و تکامل است.
(آیه 21)
سپس مى افزاید: «و هرگز سایه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان یکسان نیستند» (وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ).
مؤمن در سایه ایمانش در آرامش و امن و امان به سر مىبرد، اما کافر به خاطر کفرش در ناراحتى و رنج مىسوزد.
(آیه 22)
و سر انجام در آخرین تشبیه مىگوید: «و هرگز زندگان و مردگان یکسان نیستند»! (وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ).
مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و کوشش و حرکت و جنبش، اما کافر همچون چوب خشکیدهاى است که نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سایه دارد و جز براى سوزاندن مفید نیست.
و در پایان آیه مىفزاید: «خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مىرساند» (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ). تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى منادیان توحید لبیک گوید.
«و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانى»! (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ).
فریاد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشین، و گویا باشد، مردگان و کسانى که بر اثر اصرار در گناه و غوطهور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست داده اند مسلما آمادگى براى پذیرش دعوت تو ندارند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/258
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 23)
بنابر این از عدم ایمان آنها نگران مباش، و بیتابى مکن، وظیفه تو ابلاغ و انذار است «تو تنها بیم دهندهاى» (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِیرٌ).
(آیه 24)
اگر کوردلان ایمان نیاورند عجیب نیست در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که افرادى هستند همچون مردگان و نابینایان که سخنان انبیا در دل آنان کمترین اثرى ندارد، به دنبال آن در اینجا براى این که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را در این زمینه دلدارى دهد، مىفرماید: «ما تو را به حق براى بشارت و انذار فرستادیم، و هیچ امتى در گذشته نبود مگر این که انذار کنندهاى داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ).
تو نداى خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهاى الهى بشارت ده، و از کیفرهاى پروردگار آنها را بترسان، خواه پذیرا شوند یا بر سر عناد و لجاج بایستند.
(آیه 25)
در این آیه مى افزاید: «اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست و غمگین مباش) زیرا کسانى که قبل از آنها بودند نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند، در حالى که فرستادگان آنها با معجزات و دلائل روشن، و کتابهاى محتوى پند و اندرز، و کتابهاى آسمانى مشتمل بر احکام و قوانین روشنى بخش، به سراغشان آمدند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ).
(آیه 26)
در این آیه به کیفر دردناک این گروه اشاره کرده، مىفرماید: چنان نبود که آنها از کیفر الهى مصون بمانند، و دائما به تکذیبهاى خود ادامه دهند، «سپس، کافران را گرفتم» و سخت مجازات کردم (ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا).
جمعى را گرفتار طوفان ساختیم، گروهى را گرفتار تندباد ویرانگر، و جمعى را بوسیله صیحه آسمانى و صاعقه و زلزله درهم کوبیدیم! سپس در پایان براى تأکید و بیان عظمت و شدت مجازات آنها مىگوید:
«مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
این درست به آن مى ماند که شخصى عمل مهمى را انجام مى دهد و بعد از حاضران سؤال مى کند کار من چگونه بود؟
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/258
پاسخ : صفحه ی 259 از قرآن کریم شامل آیات 15 تا 32 از سوره ی فاطر
(آیه 27)
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود! در اینجا بار دیگر به مسأله توحید باز مىگردد، و صفحه تازهاى از کتاب تکوین را در برابر دیدگان انسانها مىگشاید، تا پاسخى دندان شکن به مشرکان لجوج و منکران سرسخت توحید باشد.
نخست مىگوید: «آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى نازل کرد و بوسیله آن میوههایى به وجود آوردیم با الوان مختلف» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها).
آرى! مىبینید که از آب و زمین واحد یکى بىرنگ و دیگرى تنها داراى یک رنگ این همه رنگهاى مختلفى از میوههاى گوناگون، گلهاى زیبا، برگها و شکوفهها، در چهرههاى مختلف به وجود آمده است.
«الوان» ممکن است به معنى رنگهاى ظاهرى میوهها باشد و ممکن است کنایه از تفاوت در طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها بوده باشد.
در دنباله آیه به تنوع طرقى که در کوهها وجود دارد، و سبب شناخت جادهها از یکدیگر مىشود اشاره کرده، مىگوید: «و از کوهها نیز جادههایى آفریده شده به رنگ سفید و سرخ، با رنگهایى متفاوت و (گاه) به رنگ کاملا سیاه» (وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ).
(آیه 28)
در این آیه مسأله تنوع الوان را در انسانها و جانداران دیگر مطرح کرده، مىگوید: «از انسانها و جنبندگان و چهار پایان نیز (افرادى آفریده شده که) رنگهاى متفاوتى دارند» (وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
آرى! انسانها با این که همه از یک پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى کاملا متفاوتند، بعضى سفید همچون برف، بعضى سیاه همچون مرکب، حتى در یک نژاد نیز تفاوت در میان رنگها بسیار است.
گذشته از چهره ظاهرى، رنگهاى باطنى آنها، و خلق و خوهاى آنها، و استعداد و ذوقهایشان، کاملا متنوع و مختلف است.
پس از بیان این نشانههاى توحیدى در پایان به صورت یک جمع بندى مىگوید: «آرى مطلب چنین است» (کَذلِکَ).
و از آنجا که بهرهگیرى از این آیات بزرگ آفرینش بیش از همه براى بندگان خردمند و دانشمند است در دنباله آیه مىفرماید: «تنها بندگان عالم و دانشمندند که از خدا مىترسند» (إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ).
آرى! از میان تمام بندگان، دانشمندانند که به مقام عالى خشیت یعنى «ترس از مسؤولیت توأم با درک عظمت مقام پروردگار» نائل مىگردند، این حالت «خشیت» مولود سیر در آیات آفاقى و انفسى و آگاهى از علم و قدرت پروردگار، و هدف آفرینش است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام در تفسیر همین آیه مىخوانیم: «منظور از علما کسانى هستند که اعمالشان آنها هماهنگ با سخنانشان باشد کسى که گفتارش با کردارش هماهنگ نباشد عالم نیست».
و در پایان آیه به عنوان یک دلیل کوتاه بر آنچه گذشت مىفرماید: «خداوند تواناى شکست ناپذیر و آمرزنده است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ).
«عزت» و قدرت بى پایانش سر چشمه خوف و خشیت اندیشمندان است، و «غفوریتش» که نشانه رحمت بى انتهاى اوست سبب رجاء و امید آنان است، و به این ترتیب این دو نام مقدس، بندگان خدا را در میان خوف و رجاء نگه مى دارد، و مى دانیم حرکت مداوم به سوى تکامل بدون اتصاف به این دو وصف ممکن نیست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/258