پاسخ : صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
(آیه 36)
این آیه این منطق پوشالى و عوام فریبانه را به عالی ترین وجهى پاسخ مى دهد و درهم مى کوبد، روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى فرماید: «به آنها بگو: پروردگار من روزى را براى هر کس بخواهد گسترش مى دهد، و (براى هر کس بخواهد) سخت مى گیرد» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).
و اینها همه طبق مصالحى است که براى آزمون خلق و نظام زندگى انسان لازم مى داند و ربطى به قدر و مقام در درگاه خدا ندارد.
بنابر این هرگز نباید وسعت روزى را دلیل بر سعادت، و تنگى روزى را دلیل بر شقاوت شمرد «اما اکثر مردم از این واقعیت بى خبرند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ). البته اکثریت ناآگاه و بى خبر چنین هستند.
(آیه 37)
سپس با صراحت بیشترى همین معنى را تعقیب کرده، مى گوید:
«هرگز چنان نیست که اموال و اولادتان شما را نزد ما مقرّب سازد» (وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفى).
این سخن بدان معنى نیست که انسان دست از تلاش و کوشش لازم براى زندگى بردارد، بلکه هدف این است که داشتن امکانات اقتصادى و نیروى انسانى فراوان هرگز معیار ارزش معنوى انسانها در پیشگاه خدا نمى شود.
سپس به معیار اصلى ارزشهاى انسانها و آنچه مایه تقرب به درگاه خدا مى شود پرداخته و به صورت یک استثنا مى گوید: «مگر کسانى که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که براى آنها در برابر اعمالشان پاداش مضاعف است، و در غرفه هاى بهشتى در نهایت امنیت به سر مى برند» (إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ).
بنابر این تمام معیارها به این دو امر باز مى گردد «ایمان» و عمل «صالح».
اینجاست که قرآن با صراحت بى نظیرش قلم بطلان بر تمام پندارهاى انحرافى و خرافى در زمینه عوامل قرب به پروردگار کشیده.
(آیه 38)
در این آیه گروه مقابل آنها را توصیف کرده، مى گوید: «اما آنها که براى انکار و ابطال آیات ما تلاش و کوشش مى کنند (نه خود ایمان دارند و نه اجازه مى دهند دیگران در راه حق گام نهند) در حالى که چنین مى پندارند که مى توانند از چنگال قدرت ما فرار کنند، آنها در عذاب دردناک روز قیامت احضار مى شوند» (وَ الَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ).
آنها همان کسانى هستند که با استفاده از اموال و اولاد و نفرات خود به تکذیب انبیا پرداخته و به وسوسه خلق خدا مشغول شدند.
(آیه 39)
بیزارى معبودان از عابدان: بار دیگر در اینجا به پاسخ گفتار آنها که اموال و اولاد خود را دلیل بر قرب خویش در درگاه خداوند مى پنداشتند باز مى گردد، و به عنوان تأکید مى گوید: «بگو: پروردگار من روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده یا محدود مى کند» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ).
سپس مى افزاید: «آنچه را در راه خدا انفاق کنید خداوند جاى آن را پر مى کند و او بهترین روزى دهندگان است» (وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ).
در روایتى از پیغمبر صلّى اللّه علیه و اله مى خوانیم: «کسى که یقین به عوض و جانشین داشته باشد در انفاق کردن سخاوتمند خواهد بود».
اما مسأله مهم این است که انفاق از اموال حلال و مشروع باشد که خدا غیر آن را قبول نمى کند و برکت نمى دهد.
گر چه محتواى این آیه تأکید بر مطلب گذشته است ولى از دو جهت تازگى دارد:
نخست این که آیه 37 که مفهومش همین مفهوم بود بیشتر ناظر به اموال و اولاد کفار بود در حالى که این آیه ناظر به مؤمنان است.
دیگر این که آیه قبل وسعت و تنگى معیشت را در باره دو گروه مختلف بیان مى کرد در حالى که این آیه ممکن است اشاره به دو حالت مختلف از یک انسان باشد که گاه روزیش گسترده و گاه تنگ و محدود است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/253
پاسخ : صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
(آیه 40)
و از آنجا که این گروه از ثروتمندان ظالم و طاغى در زمره مشرکان بودند و ادعا مى کردند که ما فرشتگان را مى پرستیم و آنها شفیعان ما در قیامت هستند، قرآن به پاسخ این ادعاى بى اساس نیز پرداخته چنین مى گوید: «و به خاطر بیاور روزى را که خداوند همه آنها (چه عبادت کنندگان و چه عبادت شوندگان) را محشور مى کند، سپس فرشتگان را مخاطب ساخته مى گوید: آیا اینها شما را عبادت مى کردند»؟! (وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ).
هدف از سؤال فوق این است که از بیان فرشتگان حقایق گفته شود، تا این گروه عبادت کننده سر افکنده و شرمنده شوند، و بدانند آنها از عمل اینها کاملا بیزارند.
(آیه 41)
اکنون ببینیم «فرشتگان» در پاسخ سؤال پروردگار چه مى گویند؟
آنها جامعترین و مؤدبانه ترین پاسخ را انتخاب کرده چنین «عرض مى کنند: منزهى تو اى پروردگار!» از این نسبتهاى ناروا که به ساحت مقدست داده اند (قالُوا سُبْحانَکَ).
ما به هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشته ایم «تنها تو ولىّ ما هستى نه آنها» (أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ).
آنها ما را پرستش نمى کردند «بلکه جن را مى پرستیدند و اکثرشان به جنیان ایمان داشتند» (بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ).
منظور از «جن» شیطان و سایر موجودات خبیثى است که بت پرستان را به این عمل تشویق مى کردند، بنابراین مراد از عبادت جن همان اطاعت و پیروى از فرمان و پذیرش وسوسه هاى آنهاست.
(آیه 42)
به این ترتیب امید مشرکان در آن روز به نومیدى کامل تبدیل مى شود و به وضوح این حقیقت براى آنها روشن مى گردد که معبودان آنها کوچکترین گره ى از کارشان نخواهند گشود، بلکه از آنان متنفر و بیزارند.
لذا در این آیه به عنوان یک نتیجه گیرى پر معنى مى گوید: «پس امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگرى مالک سود و زیانى نیست» (فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا).
بنابراین نه فرشتگان که ظاهرا معبود آنها بودند مى توانند شفاعتى کنند، و نه آنها نسبت به یکدیگر مى توانند کمکى انجام دهند.
اینجاست که «به این ظالمان مى گوییم: بچشید عذاب آتشى را که آن را تکذیب مى کردید» (وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ).
(آیه 43)
با کدام منطق آیات ما را انکار مى کنند؟
آیات گذشته از وضع مشرکان و افراد بى ایمان در قیامت سخن مى گفت، در اینجا بار دیگر به وضع آنها در این دنیا پرداخته عکس العمل آنان را در برابر شنیدن قرآن بازگو مى کند، تا روشن شود آن سرنوشت شوم در قیامت معلول این موضع گیرى غلط در مقابل آیات الهى در دنیاست.
نخست مى گوید: «هنگامى که آیات روشنگر ما بر آنها خوانده مى شود مى گویند: این مرد فقط مى خواهد شما را از آنچه نیاکانتان پرستش مى کردند باز دارد» (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ).
این نخستین عکس العمل آنها در برابر این «آیات بینات» است که به منظور تحریک حس عصبیت در این قوم متعصب مطرح مى کردند.
سپس دومین گفتارى را که براى ابطال دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مطرح مى ساختند بیان مى کند، مى فرماید: «و آنها مى گویند: این (قرآن) جز دروغ بزرگى که به خدا بسته شده چیز دیگرى نیست»! (قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرىً).
و بالأخره سومین اتهامى را که به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله بستند تهمت «سحر» بود، چنانکه در پایان آیه مى خوانیم: «کسانى که کافر شدند هنگامى که حق به سراغشان آمد گفتند: این چیزى جز سحر آشکار نیست»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/254
صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
[golrooz]صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَآ ءَاتَيْنَٰهُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَآ أَرْسَلْنَآ إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ(44)
و ما كتابهايي به آنان نداده بوديم كه آن را بخوانند و پيش از تو هشداردهنده اي به سويشان نفرستاده بوديم(44)
وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا۟ مِعْشَارَ مَآ ءَاتَيْنَٰهُمْ فَكَذَّبُوا۟ رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ(45)
و كساني كه پيش از اينان بودند [نيز] تكذيب كردند در حالي كه اينان به ده يك آنچه بديشان داده بوديم نرسيده اند [آري] فرستادگان مرا دروغ شمردند پس چگونه بود كيفر من(45)
۞ قُلْ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍ أَن تَقُومُوا۟ لِلَّهِ مَثْنَيٰ وَفُرَٰدَيٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا۟ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ(46)
بگو من فقط به شما يك اندرز مي دهم كه دو دو و به تنهايي براي خدا به پا خيزيد سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگي ندارد او شما را از عذاب سختي كه در پيش است جز هشداردهنده اي [بيش] نيست(46)
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ وَهُوَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(47)
بگو هر مزدي كه از شما خواستم آن از خودتان مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزي گواه است(47)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّٰمُ الْغُيُوبِ(48)
بگو بي گمان پروردگارم حقيقت را القا مي كند [اوست] داناي نهانها(48)
قُلْ جَآءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ(49)
بگو حق آمد و [ديگر] باطل از سر نمي گيرد و برنمي گردد(49)
قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَآ أَضِلُّ عَلَيٰ نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِيٓ إِلَيَّ رَبِّيٓ إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ(50)
بگو اگر گمراه شوم فقط به زيان خود گمراه شده ام و اگر هدايت يابم [اين از بركت] چيزي است كه پروردگارم به سويم وحي مي كند كه اوست شنواي نزديك(50)
وَلَوْ تَرَيٰٓ إِذْ فَزِعُوا۟ فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا۟ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ(51)
و اي كاش مي ديدي هنگامي را كه [كافران] وحشت زده اند [آنجا كه راه] گريزي نمانده است و از جايي نزديك گرفتار آمده اند(51)
وَقَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِهِ وَأَنَّيٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ(52)
و مي گويند به او ايمان آورديم و چگونه از جايي [چنين] دور دست يافتن [به ايمان] براي آنان ميسر است(52)
وَقَدْ كَفَرُوا۟ بِهِ مِن قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ(53)
و حال آنكه پيش از اين منكر او شدند و از جايي دور به ناديده [تير تهمت] مي افكندند(53)
وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ فِي شَكٍّ مُّرِيبٍۭ(54)
و ميان آنان و ميان آنچه [به آرزو] مي خواستند حايلي قرار مي گيرد همان گونه كه از ديرباز با امثال ايشان چنين رفت زيرا آنها [نيز] در دودلي سختي بودند(54)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُو۟لِيٓ أَجْنِحَةٍ مَّثْنَيٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(1)
سپاس خداي را كه پديدآورنده آسمان و زمين است [و] فرشتگان را كه داراي بالهاي دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند پيام آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد مي افزايد زيرا خدا بر هر چيزي تواناست(1)
مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنۢ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(2)
هر رحمتي را كه خدا براي مردم گشايد بازدارنده اي براي آن نيست و آنچه را كه باز دارد پس از [باز گرفتن] گشاينده اي ندارد و اوست همان شكست ناپذير سنجيده كار(2)
يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا۟ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَٰلِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّيٰ تُؤْفَكُونَ(3)
اي مردم نعمت خدا را بر خود ياد كنيد آيا غير از خدا آفريدگاري است كه شما را از آسمان و زمين روزي دهد خدايي جز او نيست پس چگونه [از حق] انحراف مي يابيد(3)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 44)
قرآن در این آیه بر تمام ادعاهاى آنها خط بطلان مىکشد، هر چند ناگفته بطلانش روشن است، تمام ادعاهاى واهى آنها را با یک جمله پاسخ مىدهد، مىگوید: «ما قبلا چیزى از کتابهاى آسمانى را به آنها ندادهایم که آن را بخوانند (و بر اساس آن به انکار دعوت تو بپردازند) و قبل از تو هیچ پیامبرى براى آنها نیز نفرستادیم» (وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ).
اشاره به این که این ادعاها از کسى قابل طرح است که قبلا پیامبرى به سراغ او آمده و کتاب آسمانى براى او آورده و محتواى دعوت تازه را با آن مخالف مىبیند و به تکذیب بر مىخیزد.
اما کسى که تنها به اتکا فکر خود- بدون هیچ گونه وحى آسمانى- و با نداشتن بهرهاى از علم، خرافاتى به هم بافته حق ندارد چنین قضاوت کند.
(آیه 45)
در این آیه این گروه سرکش را با بیانى مؤثر و گویا مورد تهدید قرار داده، چنین مىگوید: «کسانى که قبل از اینها بودند نیز آیات الهى را تکذیب کردند» (وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
«در حالى که اینها (از نظر قوت و قدرت حتى) به یک دهم آنچه به اقوام پیشین دادیم نمىرسند» (وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ).
اما ببینید سرنوشت آنها به کجا رسید؟ آرى «آنها رسولان مرا تکذیب کردند، پس بنگرید مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
شهرهاى ویران شده آنها در زیر ضربات کوبنده مجازات الهى در نزدیکى شما و در مسیرتان به سوى شام قرار دارد، آنها را آیینه عبرت بگیرید، که نه سنّت الهى تغییر پذیر است و نه شما از آنها برترید!
(آیه 46)
انقلاب فکرى ریشه هر انقلاب اصیل: در این آیه و آیات آینده که بحثهاى اواخر این سوره را تشکیل مىدهد بار دیگر به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله دستور مىدهد که آنها را با دلائل مختلف به سوى حق دعوت کند، و از گمراهى باز دارد.
نخست به خمیر مایه همه تحولات و دگرگونیهاى اجتماعى و اخلاقى و سیاسى و اقتصادى و فرهنگى اشاره کرده، و در جملههایى بسیار کوتاه و پرمحتوا مىگوید: «به آنها بگو: من تنها شما را به یک چیز اندرز مىدهم، و آن این که براى خدا قیام کنید دو نفر، دو نفر، با یک نفر، یک نفر، سپس اندیشه کنید» (قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا).
یعنى در همه چیز، در زندگى معنوى، در زندگى مادى، در مسائل مهم، در مسائل کوچک، و خلاصه در هر کار باید نخست اندیشه کرد، ولى از همه مهمتر، اندیشه براى پیدا کردن پاسخ این چهار سؤال است:
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا مىروم؟ و اکنون در کجا هستم؟
«این دوست و همنشین شما (محمّد) هیچ گونه انحراف فکرى و جنون ندارد» (ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ).
بلکه «او فقط بیم دهنده شماست در برابر عذاب شدید الهى» (إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ).
آیه فوق عصاره دین و خمیر مایه تکامل و پیشرفت انسان را همین اندیشه و تفکر مى داند
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/254
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 47)
در آیه قبل سخن از دعوت به تفکر، و نفى هر گونه عدم تعادل روحى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود. در این آیه سخن از عدم مطالبه اجر و مزد در برابر رسالت است.
مى گوید: «بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواستم براى شماست» (قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ).
«اجر و پاداش من تنها بر خداوند است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
من شما را دعوت به تفکر کردم، اکنون بیندیشید، چه چیز سبب شده که من شما را از عذاب شدید الهى انذار کنم؟ چه سود مادّى از این کار عائد من مىشود؟
من اصولا از شما اجر و پاداشى نخواستهام، و اگر مىبینید من در بعضى از سخنانم که از سوى پروردگار آوردهام به شما گفتهام: «من از شما پاداشى نمىطلبم جز دوستى خویشاوندانم» (شورى/ 23). این نیز سودش به خود شما بازگشت مىکند چرا که مودّت ذى القربى بازگشت به مسأله «امامت و ولایت» و «تداوم خط نبوّت» است که آن نیز براى ادامه هدایت شما ضرورى است.
و در پایان آیه مىفرماید: «و او بر هر چیز شاهد و گواه است» (وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ).
اگر من پاداشم را از او مى خواهم به خاطر آن است که او از همه اعمال و نیات من آگاه است.
(آیه 48)
با توجه به آنچه پیرامون حقانیت دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله گفته شد، در این آیه مىگوید: قرآن واقعیتى است انکار ناپذیر که از ناحیه خدا بر قلب پیامبر القا شده است «بگو: پروردگار من حق را مىافکند که او علّام الغیوب است و از تمام اسرار نهان آگاه است» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).
منظور افکندن «حق» یعنى کتب آسمانى و وحى الهى بر قلوب انبیا و فرستادگان پروردگار است. و این بىشباهت به حدیث معروف (العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء) علم نورى است که خداوند به دلهاى کسانى که بخواهد و شایسته ببیند مى افکند» نیست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/254
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 49)
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «بگو: حق آمد و باطل (کارى از آن ساخته نیست و) نمىتواند آغازگر چیزى باشد و نه تجدید کننده آن» (قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ).
و به این ترتیب در برابر حق هیچ گونه نقشى نخواهد داشت، نه یک نقش جدید و آغازگر و نه یک نقش تکرارى چرا که نقشههایش نقش بر آب است و درست به همین دلیل نمىتواند نور حق را بپوشاند و اثر آن را از خاطرهها بزداید.
(آیه 50)
سپس براى این که روشن سازد که آنچه مىگوید از سوى خداست، و هر هدایتى از ناحیه اوست، و در وحى الهى هرگز خطایى رخ نمىدهد، مىافزاید: «بگو: اگر من گمراه شوم از ناحیه خویشتن گمراه مىشوم، و اگر هدایت یابم به وسیله آنچه پروردگارم به من وحى مىکند هدایت مىیابم» (قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی).
یعنى من نیز اگر به حال خود بمانم گمراه مىشوم، چرا که پیدا کردن راه حق از میان انبوه باطلها جز به مدد پروردگار ممکن نیست، و نور هدایتى که هیچ گمراهى در آن راه ندارد نور وحى اوست.
به هر حال جایى که پیامبر با تمام علم و آگاهیش بدون هدایت الهى به جایى نرسد تکلیف دیگران روشن است.
و در پایان آیه مىافزاید: «او شنوا و نزدیک است» (إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ).
مبادا فکر کنید سخنان ما و شما را نمى شنود!
(آیه 51)
آنها راه فرار ندارند: در اینجا با توجه به بحثهایى که پیرامون مشرکان لجوج در آیات پیشین گذشت، روى سخن را بار دیگر به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، حال این گروه را به هنگام گرفتارى در چنگال عذاب الهى مجسّم مىسازد که چگونه آنها پس از گرفتارى به فکر ایمان مىافتند اما ایمانشان سودى نخواهد داشت.
مىفرماید: «اگر ببینى هنگامى که فریادشان بلند مىشود اما نمىتوانند فرار کنند، و از چنگال عذاب الهى بگریزند، و آنها را از مکان نزدیکى مىگیرند» و گرفتار مىسازند از بیچارگى آنها تعجب خواهى کرد (وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ).
این فریاد و فزع و بیتابى مربوط به دنیا و عذاب استیصال، و یا لحظه جان دادن است، چرا که در آخرین آیه همین سوره مىگوید: «میان آنها و آنچه مورد علاقه آنها بود جدایى افکنده مىشود، همان گونه که قبل از آن در باره گروههاى دیگرى از کفار این عمل انجام گرفت».
منظور از جمله «أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ» این است که این افراد بىایمان و ستمگر نه تنها نمىتوانند از حوزه قدرت خدا فرار کنند بلکه خدا آنها را از جایى گرفتار مىکند که بسیار به آنها نزدیک است!
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
(آیه 52)
در این آیه حال آنها را به هنگام گرفتار شدن در چنگال مجازات الهى بیان کرده، مى فرماید: «آنها مى گویند: ما به آن (قرآن و آورندهاش و مبدأ و معاد) ایمان آوردیم» (وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ).
«ولى چگونه آنها مى توانند از آن فاصله دور دسترسى به آن پیدا کنند»؟! (وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ).
آرى! با فرارسیدن مرگ و عذاب استیصال درهاى بازگشت بکلى بسته مىشود، و میان انسان و جبران خلاف کاریهاى گذشته گویى سدّ محکمى ایجاد مىگردد، به همین دلیل اظهار ایمان در آن هنگام گویى از نقطه دور دستى انجام مىگیرد.
اصولا چنین ایمانى که جنبه اضطرارى دارد، ارزشى ندارد.
(آیه 53)
آنها چگونه مى توانند در این لحظهاى که همه چیز پایان گرفته در مقام جبران خطاهاى خویش برآیند و ایمان بیاورند «در حالى که پیش از آن (در همان حالتى که در نهایت اختیار و آزادى اراده بودند) به آن کافر شدند»؟! (وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ).
نه تنها کافر شدند بلکه انواع اتهامات را به پیامبر اسلام و تعلیمات او بستند و «در باره جهان غیب (عالم ماوراء طبیعت، و قیامت و نبوت پیامبر) داوریهاى نادرستى مى کردند و از نقطه دوردستى نسبتهایى به آن مىدادند» (وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ).
(آیه 54)
سپس مى افزاید: «سر انجام میان آنها و آنچه مورد علاقه آنان بود (بوسیله مرگ) جدایى افکنده مىشود، همان گونه که با گروههاى مشابه آنها از قبل چنین عمل شد» (وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ).
در یک لحظه دردناک تمام اموال و ثروتها، تمام کاخها و مقامها، و تمام آرزوهاى خود را مىبینند که از آنها جدا مىشود، آنهایى که سخت به یک درهم و دینار چسبیده بودند و دل از کمترین امکانات مادى بر نمىکندند چه حالى خواهند داشت در آن لحظه که باید با همه آن یکباره وداع گویند، و چشم بپوشند، و به سوى آیندهاى تاریک و وحشتناک گام بردارند؟
بالأخره در آخرین جمله مىگوید: علت همه این مسائل آن است که «آنها پیوسته در حال شک و تردید به سر مىبردند» و طبعا چنین سرنوشتى در انتظار آنها بود (إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ).
«پایان سوره سبأ»
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
سوره فاطر [35]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 45 آیه است
محتواى سوره:
این سوره- به خاطر سر آغاز آن که با عنوان «فاطر» و «ملائکه» شروع مىشود- گاه سوره «فاطر» و گاه سوره «ملائکه» نامیده شده و آیات آن را در پنج بخش مىتوان خلاصه کرد.
1- بخش مهمى پیرامون نشانههاى عظمت خداوند در عالم هستى و دلائل توحید سخن مىگوید.
2- بخش دیگرى از آن از ربوبیت پروردگار و خالقیت و رازقیت او و آفرینش انسان از خاک و مراحل تکامل او بحث مىکند.
3- بخش دیگر پیرامون معاد و نتایج اعمال در آخرت، و رحمت گسترده الهى در این جهان، و سنّت تخلف ناپذیر او در باره مستکبران است.
4- قسمتى به مسأله رهبرى انبیا و مبارزه پىگیر و مستمرشان با دشمنان لجوج و سرسخت و دلدارى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در این زمینه مىباشد.
5- سر انجام بخشى از آن بیان مواعظ و اندرزهاى الهى در زمینههاى مختلف است.
بعضى از مفسران تمام این سوره را در یک حلقه خلاصه کردهاند و آن مسأله قاهریت خداوند در تمام زمینههاست.
فضیلت تلاوت سوره:
علاوه بر روایتى که در آغاز سوره سبأ خواندیم در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آمده است: «هر کس سوره فاطر را بخواند در روز قیامت سه در از درهاى بهشت، او را به سوى خود دعوت مىکند که از هر کدام مىخواهى وارد شو»! با توجه به این که مىدانیم درهاى بهشت همان عقائد و اعمال صالحى است که سبب وصول به بهشت مىشود، ممکن است این روایت اشاره به ابواب سه گانه اعتقاد به توحید، معاد و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله باشد.
چنانکه قبلا هم گفتهایم قرآن برنامه عمل است، و تلاوت آن سر آغازى است براى تفکر و ایمان، و آن نیز وسیله اى است براى عمل به محتواى آن و این همه پاداشهاى عظیم نیز از همین جا و با همین شرائط تحقق مى یابد- دقت کنید.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
پاسخ : صفحه ی 257 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 54 از سوره ی سبإ و آیات 1 تا 3 از سوره ی فاطر
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
گشاینده درهاى بسته اوست! آغاز این سوره با حمد پروردگار شروع مىشود، حمد و ستایش او به خاطر آفرینش جهان پهناور هستى.
مىفرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که خالق آسمانها و زمین است» و همه نعمتها و مواهب هستى از وجود ذى جود او سر چشمه مىگیرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«فاطر» از ماده «فطور» به معنى شکافتن است، و از آنجا که آفرینش موجودات همانند شکافته شدن ظلمت عدم، و بیرون آمدن نور هستى است، این تعبیر در مورد خلقت و آفرینش به کار مىرود.
و از آنجا که تدبیر این عالم از سوى پروردگار- به حکم این که عالم، عالم اسباب است- بر عهده فرشتگان گذارده شده، بلا فاصله از آفرینش آنها و قدرتهاى عظیمى که پروردگار در اختیارشان گذارده سخن مىگوید.
خداوندى که «فرشتگان را رسولانى قرار داد که داراى بالهاى دو گانه و سه گانه و چهار گانهاند» (جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).
رسالت در اینجا در معنى وسیع و گستردهاى به کار رفته که هم «رسالت تشریعى» یعنى همان پیام آوردن از سوى خدا براى انبیا را شامل مىشود و هم «رسالت تکوینى» را یعنى به عهده گرفتن مأموریتهاى مختلف در جهان آفرینش.
سپس مىافزاید: «خداوند هر چه بخواهد در آفرینش مىافزاید چرا که او بر هر چیزى قادر و تواناست» (یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
(آیه 2)
بعد از بیان خالقیت پروردگار و رسالت فرشتگان که واسطه فیضاند سخن از رحمت او به میان مىآورد که زیر بناى تمام عالم هستى است.
مىفرماید: «آنچه را خداوند از رحمت براى مردم بگشاید کسى نمىتواند جلو آن را بگیرد» (ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها).
«و آنچه را باز دارد و امساک کند کسى بعد از او قادر به فرستادن آن نیست» (وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ).
«چرا که او قدرتمندى است شکست ناپذیر و در عین حال حکیم و آگاه» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
خلاصه این که تمام خزائن رحمت نزد اوست و هر کس را لایق ببیند مشمول آن مىسازد.
(آیه 3)
در این آیه به مسأله «توحید عبادت» بر اساس «توحید خالقیت و رازقیت» اشاره کرده، مىفرماید: «اى مردم! نعمت خداوند را بر خودتان به یاد آورید» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ).
درست فکر کنید: این همه مواهب و برکات، و این همه امکانات حیاتى که در اختیار شما قرار گرفته و در آن غوطهورید منشأ اصلى و سر چشمه آنها کیست؟! «آیا خالقى غیر از خدا، از آسمان و زمین به شما روزى مى دهد»؟ (هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
اکنون که مى دانید سر چشمه همه این برکات اوست، پس بدانید «معبودى جز او وجود ندارد» و عبادت و پرستش تنها شایسته ذات پاک اوست (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«با این حال چگونه (از طریق حق) به سوى باطل منحرف مى شوید» و به جاى اللّه در برابر بتها سجده مى کنید! (فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ).
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/255
صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر
[golrooz]صفحه ی 258 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 14 از سوره ی فاطر[golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ وَإِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(4)
و اگر تو را تكذيب كنند قطعا پيش از تو [هم] فرستادگاني تكذيب شدند و [همه] كارها به سوي خدا بازگردانيده مي شود(4)
يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ(5)
اي مردم همانا وعده خدا حق است زنهار تا اين زندگي دنيا شما را فريب ندهد و زنهار تا [شيطان] فريبنده شما را در باره خدا نفريبد(5)
إِنَّ الشَّيْطَٰنَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُوا۟ حِزْبَهُ لِيَكُونُوا۟ مِنْ أَصْحَٰبِ السَّعِيرِ(6)
در حقيقت شيطان دشمن شماست شما [نيز] او را دشمن گيريد [او] فقط دار و دسته خود را مي خوان د تا آنها از ياران آتش باشند(6)
الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ(7)
كساني كه كفر ورزيده اند عذابي سخت خواهند داشت و كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ است(7)
أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوٓءُ عَمَلِهِ فَرَءَاهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِي مَن يَشَآءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَٰتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌۢ بِمَا يَصْنَعُونَ(8)
آيا آن كس كه زشتي كردارش براي او آراسته شده و آن را زيبا مي بيند [مانند مؤمن نيكوكار است] خداست كه هر كه را بخواهد بي راه مي گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مي كند پس مبادا به سبب حسرتها[ي گوناگون] بر آنان جانت [از كف] برود قطعا خدا به آنچه مي كنند داناست(8)
وَاللَّهُ الَّذِيٓ أَرْسَلَ الرِّيَٰحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَٰهُ إِلَيٰ بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَٰلِكَ النُّشُورُ(9)
و خدا همان كسي است كه بادها را روانه مي كند پس [بادها] ابري را برمي انگيزند و [ما] آن را به سوي سرزميني مرده رانديم و آن زمين را بدان [وسيله] پس از مرگش زندگي بخشيديم رستاخيز [نيز] چنين است(9)
مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّٰلِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّئَِّاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُو۟لَٰٓئِكَ هُوَ يَبُورُ(10)
هر كس سربلندي مي خواهد سربلندي يكسره از آن خداست سخنان پاكيزه به سوي او بالا مي رود و كار شايسته به آن رفعت مي بخشد و كساني كه با حيله و مكر كارهاي بد مي كنند عذابي سخت خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مي گردد(10)
وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَٰجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَيٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِۦٓ إِلَّا فِي كِتَٰبٍ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ(11)
و خدا[ست كه] شما را از خاكي آفريد سپس از نطفه اي آنگاه شما را جفت جفت گردانيد و هيچ مادينه اي بار نمي گيرد و بار نمي نهد مگر به علم او و هيچ سالخورده اي عمر دراز نمي يابد و از عمرش كاسته نمي شود مگر آنكه در كتابي [مندرج] است در حقيقت اين [كار] بر خدا آسان است(11)
وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَآئِغٌ شَرَابُهُ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا۟ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(12)
و دو دريا يكسان نيستند اين يك شيرين تشنگي زدا [و] نوشيدنش گواراست و آن يك شور تلخ مزه است و از هر يك گوشتي تازه مي خوريد و زيوري كه آن را بر خود مي پوشيد بيرون مي آوريد و كشتي را در آن موج شكاف مي بيني تا از فضل او [روزي خود را] جستجو كنيد و اميد كه سپاس بگزاريد(12)
يُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّي ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ(13)
شب را به روز درمي آورد و روز را به شب درمي آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا هنگامي معين روانند اين است خدا پروردگار شما فرمانروايي از آن اوست و كساني را كه بجز او مي خوانيد مالك پوست هسته خرمايي [هم] نيستند(13)
إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا۟ دُعَآءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا۟ مَا اسْتَجَابُوا۟ لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَٰمَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ(14)
اگر آنها را بخوانيد دعاي شما را نمي شنوند و اگر [فرضا] بشنوند اجابتتان نمي كنند و روز قيامت شرك شما را انكار مي كنند و [هيچ كس] چون [خداي] آگاه تو را خبردار نمي كند(14)
صدق الله العلي العظيم