پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 15)
تمدن درخشانى که بر اثر کفران بر باد رفت! بعد از بیان نعمتهاى مهمى که خداوند به داود و سلیمان ارزانى داشت، و قیام این دو پیامبر به وظیفه شکرگزارى، سخن از قوم دیگرى به میان مى آورد که در نقطه مقابل آنها قرار داشتند، قومى بودند که خدا انواع نعمتها را به آنها بخشید، ولى راه کفران را در پیش گرفتند، و آنها «قوم سبا» بودند.
قرآن مجید سرگذشت عبرت انگیز آنها را ضمن پنج آیه بیان کرده، نخست مى گوید: «براى قوم سبا در محل سکونتشان نشانه اى (از قدرت الهى) بود» (لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ).
معروف این است که «سبا» نام پدر اعراب «یمن» است، ولى ممکن است سبا در ابتدا نام کسى بوده، سپس تمام فرزندان و قوم او به آن نام نامیده شده اند، و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده.
سپس قرآن به شرح این آیت الهى که در اختیار قوم سبا قرار داشت پرداخته چنین مى گوید: «دو باغ (بزرگ) بود از طرف راست و چپ» (جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ).
ماجرا چنین بود که قوم سبا توانستند با سدّ عظیمى که در میان کوههاى مهم آن ناحیه بر پا ساختند سیلابهاى فراوانى را در پشت آن سد عظیم ذخیره کنند، و به این ترتیب سرزمینهاى وسیع و گسترده اى را زیر کشت درآورند.
سپس مى افزاید: ما به آنها گفتیم «از روزى پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید» (کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ).
«شهرى است پاکیزه و پروردگارى آمرزنده و مهربان» (بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ).
از نظر نعمتهاى مادى هوایى پاک و نسیمى فرح افزا داشت، و سرزمینى حاصلخیز و درختانى پربار و اما از نظر نعمت معنوى غفران خداوند شامل حال آنها بود، از تقصیر و کوتاهى آنها صرف نظر مى کرد، و آنها را مشمول عذاب و سرزمینشان را گرفتار بلا نمى ساخت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَأَعْرَضُوا۟ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَٰهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ(16)
پس روي گردانيدند و بر آن سيل [سد] ع رم را روانه كرديم و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه هاي تلخ و شوره گز و نوعي از كنار تنك داشت تبديل كرديم(16)
ذَٰلِكَ جَزَيْنَٰهُم بِمَا كَفَرُوا۟ وَهَلْ نُجَٰزِيٓ إِلَّا الْكَفُورَ(17)
اين [عقوبت] را به [سزاي] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاس را به مجازات مي رسانيم(17)
وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَي الَّتِي بَٰرَكْنَا فِيهَا قُرًي ظَٰهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا۟ فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا ءَامِنِينَ(18)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايي كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاي متصل به هم قرار داده بوديم و در ميان آنها مسافت را به اندازه مقرر داشته بوديم در اين [راه]ها شبان و روزان آسوده خاطر بگرديد(18)
فَقَالُوا۟ رَبَّنَا بَٰعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَٰهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَٰهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ(19)
تا گفتند پروردگارا ميان [منزلهاي] سفرهايمان فاصله انداز و بر خويشتن ستم كردند پس آنها را [براي آيندگان موضوع] حكايتها گردانيديم و سخت تارومارشان كرديم قطعا در اين [ماجرا] براي هر شكيباي سپاسگزاري عبرتهاست(19)
وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ(20)
و قطعا شيطان گمان خود را در مورد آنها راست يافت و جز گروهي از مؤمنان [بقيه] از او پيروي كردند(20)
وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَٰنٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْءَاخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ(21)
و [شيطان] را بر آنان تسلطي نبود جز آنكه كسي را كه به آخرت ايمان دارد از كسي كه در باره آن در ترديد است باز شناسيم و پروردگار تو بر هر چيزي نگاهبان است(21)
قُلِ ادْعُوا۟ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ(22)
بگو كساني را كه جز خدا [معبود خود] پنداشته ايد بخوانيد هموزن ذره اي نه در آسمانها و نه در زمين مالك نيستند و در آن دو شركتي ندارند و براي وي از ميان آنان هيچ پشتيباني نيست(22)
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَٰعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّيٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا۟ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا۟ الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ(23)
و شفاعتگري در پيشگاه او سود نمي بخشد مگر براي آن كس كه به وي اجازه دهد تا چون هراس از دلهايشان برطرف شود مي گويند پروردگارتان چه فرمود مي گويند حقيقت و هموست بلندمرتبه و بزرگ(23)
۞ قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّآ أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَيٰ هُدًي أَوْ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(24)
بگو كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزي مي دهد بگو خدا و در حقيقت يا ما يا شما بر هدايت يا گمراهي آشكاريم(24)
قُل لَّا تُسَْٔلُونَ عَمَّآ أَجْرَمْنَا وَلَا نُسَْٔلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ(25)
بگو [شما] از آنچه ما مرتكب شده ايم بازخواست نخواهيد شد و [ما نيز] از آنچه شما انجام مي دهيد بازخواست نخواهيم شد(25)
قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ(26)
بگو پروردگارمان ما و شما را جمع خواهد كرد سپس ميان ما به حق داوري مي كند و اوست داور دانا(26)
قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَآءَ كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(27)
بگو كساني را كه [به عنوان] شريك به او ملحق گردانيده ايد به من نشان دهيد چنين نيست بلكه اوست خداي عزيز حكيم(27)
وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(28)
و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براي تمام مردم نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمي دانند(28)
وَيَقُولُونَ مَتَيٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(29)
و مي گويند اگر راست مي گوييد اين وعده چه وقت است(29)
قُل لَّكُم مِّيعَادُ يَوْمٍ لَّا تَسْتَْٔخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ(30)
بگو ميعاد شما روزي است كه نه ساعتي از آن پس توانيد رفت و نه پيشي توانيد جست(30)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ بِهَٰذَا الْقُرْءَانِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَيٰٓ إِذِ الظَّٰلِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَيٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا۟ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا۟ لَوْلَآ أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ(31)
و كساني كه كافر شدند گفتند نه به اين قرآن و نه به آن [توراتي] كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد و اي كاش بيدادگران را هنگامي كه در پيشگاه پروردگارشان ازداشت شده اند مي ديدي [كه چگونه] برخي از آنان با برخي [ديگر جدل و] گفتگو مي كنند كساني كه زيردست بودند به كساني كه [رياست و] برتري داشتند مي گويند اگر شما نبوديد قطعا ما مؤمن بوديم(31)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 16)
اما این ناسپاس مردم از بوته آزمایش سالم بیرون نیامدند لذا مىفرماید: «آنها از خدا روى گردان شدند» (فَأَعْرَضُوا).
نعمتهاى خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادى و امنیت را ساده انگاشتند، از یاد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند.
اینجا بود که شلاق مجازات بر پیکر آنها نواخته شد، چنانکه قرآن مىگوید:
«پس ما سیل وحشتناک و بنیانکن را بر آنها فرستادیم» و سرزمین آباد آنها به ویرانهاى مبدّل شد (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ).
سپس قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف مىکند: «ما دو باع وسیع و پرنعمت آنها را به دو باغ بىارزش با میوههاى تلخ و درختان بىمصرف شورهگز و اندکى از درخت سدر مبدل ساختیم» (وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ).
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که چه بر سر آنها و سرزمین آبادشان آمد!
(آیه 17)
در این آیه به عنوان یک نتیجهگیرى با صراحت مىگوید: «این کیفر را به خاطر کفرانشان به آنها دادیم» (ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا).
اما براى این که تصور نشود این سرنوشت مخصوص به این گروه بود، بلکه عمومیت آن نسبت به همه کسانى که داراى اعمال مشابهى هستند مسلم است چنین مىافزاید: «و آیا جز کفران کننده را کیفر مىدهیم»؟ (وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ).
(آیه 18)
چنان آنها را متلاشى کردیم که ضرب المثل شدند! در این آیه شرح و تفصیل بیشترى پیرامون قوم سبأ مىدهد، به گونهاى که براى هر شنونده درسى است بسیار مهم و آموزنده.
مىفرماید: سرزمین آنها را تا آن حد آباد کردیم که نه تنها شهرهایشان را غرق نعمت ساختیم بلکه «میان آنها و سرزمینهایى را که برکت به آن داده بودیم شهرها و آبادیهایى آشکار قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً).
در حقیقت در میان آنها و سرزمین مبارک آبادیهاى متصل و زنجیرهاى وجود داشت، و فاصله این آبادیها به اندازهاى کم بود که از هر یک دیگرى را مىدیدند.
- و این است معنى «قرى ظاهرة» آبادیهاى آشکار.
منظور از «سرزمینهاى مبارک» «صنعاء» یا «مأرب» مىباشد که هر دو در منطقه یمن واقع شده است.
ولى از آنجا که تنها عمران کافى نیست، و شرط مهم و اساسى آن «امنیت» است اضافه مىکند: «ما در میان این آبادیها فاصلههاى مناسب و نزدیک مقرّر کردیم» (وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ).
و به آنها گفتیم: «در میان این قریهها شبها و روزها در امنیت کامل مسافرت کنید» (سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 19)
اما این مردم ناسپاس گرفتار غرور و غفلت شدند، از مسیر حق منحرف شده و به دستورات الهى بىاعتنا گردیدند.
از جمله تقاضاهاى جنونآمیز آنها این بود که از خداوند تقاضا کردند در میان سفرهاى آنها فاصله افکند، «پس گفتند: پروردگارا! میان سفرهاى ما دورى بیفکن» تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! (فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا).
منظورشان این بود که در میان این قریههاى آباد فاصلهاى بیفتد و بیابانهاى خشکى پیدا شود، به این جهت که اغنیا و ثروتمندان مایل نبودند افراد کم درآمد همانند آنها سفر کنند، و به هر جا مىخواهند بىزاد و توشه و مرکب بروند! گویى سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود.
به هر حال «آنها (با این عملشان) به خودشان ستم کردند» (وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).
آرى! اگر فکر مىکردند به دیگران ستم مىکردند در اشتباه بودند، خنجرى برداشته بودند و سینه خود را مىشکافتند.
چه تعبیر جالبى! قرآن به دنبال این جمله که در باره سرنوشت دردناک آنها بیان مىکند، مىگوید: چنان آنها را مجازات کردیم، و زندگیشان را در هم پیچیدیم که «آنها را سرگذشت و داستان و اخبارى براى دیگران قرار دادیم»! (فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ).
آرى! از آن همه زندگانى با رونق و تمدّن درخشان و گسترده چیزى جز اخبارى بر سر زبانها، و یادى در خاطرهها، و سطورى بر صفحات تاریخها باقى نماند، «و آنها را سخت متلاشى و پراکنده ساختیم» (وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ).
چنان سرزمین آنها ویران گشت که براى ادامه زندگى مجبور شدند هر گروهى به سویى روى آورند آن چنان که پراکندگى آنها به صورت «ضرب المثل» در آمد که هرگاه مىخواستند بگویند فلان جمعیت سخت متلاشى شدند، مىگفتند: «تفرّقوا ایادى سبا» همانند قوم سبا و نعمتهاى آنها پراکنده شدهاند»!
و در پایان آیه مىفرماید: «در این ماجرا نشانههاى عبرتى است براى هر صبر کننده شکرگزار» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
این به خاطر آن است که آنها به واسطه صبر و استقامتشان مرکب سرکش هوى و هوس را مهار مىکنند و در برابر معاصى پر قدرتند، و به خاطر شکرگزاریشان در طریق اطاعت خدا آماده و بیدارند به همین دلیل به خوبى عبرت مىگیرند.
(آیه 20)
هیچ کس مجبور به پیروى وسوسههاى شیطان نیست! در اینجا یک نوع نتیجهگیرى کلى از داستان «قوم سبا» کرده، مىفرماید: «به یقین ابلیس گمان خود را در باره آنها (و هر جمعیتى که از ابلیس پیروى کنند) محقق یافت»! (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ).
«پس آنان همگى از او پیروى کردند جز گروه اندکى از مؤمنان» (فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
یا به تعبیر دیگر پیش بینى ابلیس که بعد از سرپیچى از سجده براى آدم و طرد شدن از درگاه کبریایى خداوند گفت: «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد» در باره این گروه درست از آب درآمد. (نمل/ 19)
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 21)
در این آیه در رابطه با وسوسه هاى ابلیس و کسانى که در حوزه نفوذ او قرار مىگیرند، و آنها که بیرون از این حوزهاند، به دو مطلب اشاره مىکند، نخست مىگوید: «شیطان سلطهاى بر آنها نداشت» و کسى را به پیروى خود نمىتواند مجبور کند (وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ).
قرآن در جاى دیگر از گفتار خود شیطان نقل مىکند: «من سلطهاى بر شما نداشتم جز این که شما را دعوت کردم و شما هم دعوت مرا اجابت نمودید. (ابراهیم/ 22).
ولى پیداست بعد از اجابت دعوت او از ناحیه افراد بىایمان و هوىپرست او آرام نمىنشیند و پایههاى سلطه خود را بر وجود آنان مستحکم مىکند.
لذا در دنباله آیه مىافزاید: «هدف (از آزادى ابلیس در وسوسههایش) این بود، که مؤمنان به آخرت از افراد بىایمان و کسانى که در شکّند شناخته شوند» (إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ).
و در پایان آیه به عنوان یک هشدار به همه بندگان مىگوید: «و پروردگار تو حافظ همه چیز و نگاهبان آن است» (وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ).
تا پیروان شیطان تصور نکنند چیزى از اعمال و گفتار آنها در این جهان از بین مىرود یا خداوند آن را فراموش مىکند.
(آیه 22)
بخش قابل ملاحظهاى از آیات این سوره پیرامون مبدأ و معاد و اعتقادات حق سخن مىگوید، و از پیوند آنها مجموعهاى از معارف راستین حاصل مىشود.
در اینجا مشرکان را به محاکمه مىکشد، با ضربات کوبنده سؤالات منطقى آنها را به زانو در مىآورد، و بىپایه بودن منطق پوسیده آنها را در زمینه شفاعت بتها آشکار مىسازد.
مىفرماید: «به آنها بگو: کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مىپندارند بخوانید» (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ). اما بدانید آنها هرگز دعاى شما را اجابت نمىکنند و گرهى از کارتان نمىگشایند.
سپس به دلیل این سخن پرداخته، مىگوید: این به خاطر آن است که «این معبودهاى ساختگى نه مالک ذرهاى در آسمان و زمینند، و نه شرکت و نصیبى در خلقت و مالکیت آنها دارند، و نه هیچ یک از آنها یاور خداوند در آفرینش بودهاند»! (لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِیهِما مِنْ شِرْکٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ).
واجب الوجود یکى است، و بقیه همه ممکن الوجود و وابسته به اویند، که اگر لحظهاى نظر لطفش از آنها برداشته شود راهى دیار عدم مىشوند «اگر نازى کند یک دم، فرو ریزند قالبها»!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/251
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 23)
در اینجا فورا این سؤال به ذهن مىآید که اگر چنین است پس مسأله «شفاعت» شفیعان چه مىشود؟
در این آیه به پاسخ این سؤال پرداخته، چنین مىگوید: اگر شفیعانى در درگاه خدا وجود دارند آن هم به اذن و فرمان اوست، زیرا: «هیچ شفاعتى نزد او جز براى کسانى که اذن داده فایده ندارد» (وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ).
بنابر این، بهانه بتپرستان براى پرستش بتها که مىگفتند: «اینها شفیعان ما نزد خدایند»! (یونس/ 18) به این وسیله قطع مىشود، چرا که خدا هرگز اجازه شفاعتى به آنها نداده است.
بعد از این جمله چنین مىگوید: در آن روز اضطراب و وحشتى بر دلها چیره مىشود هم شفاعت کنندگان و هم شفاعت شوندگان غرق در اضطراب مىشوند، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند به چه کسانى اجازه شفاعت مىدهد؟
و در باره چه کسانى؟ و این حالت اضطراب و نگرانى همچنان ادامه مىیابد «تا زمانى که فزع و اضطراب از دلهاى آنها زایل گردد» و فرمان از ناحیه خدا صادر شود (حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ).
اینجاست که هر دو گروه رو به یکدیگر مىکنند و از هم «مىپرسند (یا مجرمان از شافعان مىپرسند) پروردگار شما چه دستورى داد»؟ (قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ).
در پاسخ «مىگویند: خداوند حق را بیان کرد» (قالُوا الْحَقَّ).
و «حق» چیزى جز اجازه شفاعت در باره آنها که رابطه خود را بکلى از درگاه خدا قطع نکردهاند نمىباشد.
و در پایان آیه اضافه مىکند: «و اوست خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه» (وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ).
در حقیقت آنها مىگویند: چون خداوند على و کبیر است هر دستورى مىدهد عین واقعیت و هر واقعیتى منطبق بر دستور اوست.
(آیه 24)
در این آیه از طریق دیگرى براى ابطال عقائد مشرکان وارد مىشود و مسأله «رازقیّت» را بعد از مسأله «خالقیّت» عنوان مىکند، مىگوید: «بگو:
چه کسى شما را از آسمانها و زمین روزى مىدهد» و برکات آن را در اختیارتان مىگذارد؟! (قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بدیهى است هیچ کس از آنها نمىتوانست بگوید این بتهاى سنگى و چوبى باران را از آسمان نازل مىکنند، گیاهان را از زمین مىرویانند.
جالب این که بدون آن که در انتظار پاسخ آنها باشد بلا فاصله مىفرماید:
«بگو: اللّه» (قُلِ اللَّهُ).
در پایان آیه اشاره به مطلبى مىکند که خود مىتواند پایه دلیلى را تشکیل دهد، دلیلى واقع بینانه و توأم با نهایت انصاف و ادب، به گونهاى که طرف از مرکب لجاج و غرور پایین آید، و به اندیشه و فکر بپردازد، مىگوید: «مسلما ما یا شما بر هدایت یا ضلالت آشکارى هستیم»! (وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
اشاره به این که عقیده ما و شما با هم تضاد روشنى دارد، بنابر این ممکن نیست هر دو حق باشد، چرا که جمع بین نقیضین و ضدین امکان ندارد.
(آیه 25)
این آیه باز همان استدلال را به شکل دیگرى- و با همان لحن منصفانهاى که خصم را از مرکب لجاجت و غرور فرود آورد- ادامه مىدهد، مىگوید: «بگو: شما مسؤول گناهان ما نیستید، و ما نیز در برابر اعمال شما مسؤول نخواهیم بود» (قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
عجیب این که در اینجا پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مأمور است در مورد خودش تعبیر به «جرم» کند، و در مورد مخالفان تعبیر به کارهایى که انجام مىدهند! و به این ترتیب این حقیقت را روشن سازد که هر کس باید پاسخگوى اعمال و کردار خویش باشد، چرا که نتایج اعمال هر انسانى چه زشت و چه زیبا به خود او مىرسد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/252
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 26)
این آیه در حقیقت بیان نتیجه دو آیه قبل است، زیرا هنگامى که به آنها اخطار کرد که یکى از ما دو گروه بر حق و دیگرى بر باطلیم، و نیز اخطار کرد که هر کدام از ما مسؤول اعمال خویشتن هستیم، به بیان این حقیقت مىپردازد که چگونه به وضع همگى رسیدگى مىشود.
مىفرماید: «به آنها بگو: پروردگار ما همه ما را در روز رستاخیز جمع مىکند، سپس در میان ما به حق داورى مىکند» و ما را از یکدیگر جدا مىسازد، تا هدایت شدگان از گمراهان بازشناخته شوند، و هر کدام به نتیجه اعمالشان برسند (قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ).
اگر مىبینید امروز همه با هم آمیختهاند و هر کسى ادعا مىکند من بر حقم و اهل نجاتم، این وضع براى همیشه ادامه پیدا نخواهد کرد، و روز جدایى صفوف سر انجام فراخواهد رسید، چرا که «ربوبیت» پروردگار چنین اقتضا مىکند که «سره» از «ناسره» و «خالص» از «ناخالص» و «حق» از «باطل» سر انجام جدا شوند، و هر کدام در بستر خویش قرار گیرند.
اکنون بیندیشید در آن روز چه خواهید کرد؟ و در کدامین صف قرار خواهید گرفت؟ و آیا پاسخى براى سؤالات پروردگار در آن روز آماده کردهاید؟
در پایان آیه براى این که روشن سازد این کار قطعا شدنى است مىافزاید:
«اوست داور و جدا کننده آگاه» (وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ).
این دو نام که از اسماء الحسنى الهى است، یکى اشاره به قدرت او بر مسأله جداسازى صفوف مىکند، و دیگرى به علم بىپایان او، چرا که جدا ساختن صفوف حق و باطل از یکدیگر بدون این دو ممکن نیست.
(آیه 27)
در این آیه که پنجمین فرمان به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىباشد بار دیگر به مسأله توحید که سخن را از آن آغاز کرده بود باز مىگردد و با این مسأله بحث را خاتمه مىدهد.
مىفرماید: «بگو: کسانى را که به عنوان شریک به خداوند ملحق ساختهاید به من ارائه دهید» (قُلْ أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ).
لذا به دنبال این جمله با یک کلمه خط بطلان بر همه این اوهام کشیده مىگوید: «نه هرگز چنین نیست»! (کَلَّا).
اینها هرگز ارزش معبود بودن را ندارند، و در این پندارهاى شما چیزى از واقعیت نیست، بس است بیدار شوید.
و سر انجام براى تأکید و تحکیم این سخن مىگوید: «بلکه تنها اوست خداوند عزیز و حکیم» (بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
عزت و شکست ناپذیریش ایجاب مىکند که در حریم ربوبیتش کسى راه نیابد، و حکمتش اقتضا مىکند که این قدرت را به جا صرف کند.
(آیه 28)
تو مبعوث براى همه جهانیان هستى! این آیه سخن از نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مىگوید، و آیات بعد از آن پیرامون معاد بحث مىکند.
نخست به وسعت دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و عمومیت نبوت او به همه انسانها اشاره کرده، مىگوید: «و ما تو را نفرستادیم مگر براى همه مردم جهان در حالى که همگان را به پاداشهاى بزرگ الهى بشارت مىدهى، و از عذاب الهى انذار مىکنى، ولى بیشتر مردم از این معنى بىخبرند» (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/252
پاسخ : صفحه ی 255 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 31 از سوره ی سبإ
(آیه 29)
از آنجا که در آیات قبل به این معنى اشاره شده بود که خداوند همه مردم را در روز رستاخیز جمع کرده و میان آنها داورى مىکند، در این آیه سؤالى از ناحیه منکران معاد به این صورت نقل مىکند: «آنها مىگویند: اگر راست مىگویید این وعده رستاخیز در چه زمانى است»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
(آیه 30)
ولى قرآن همواره از پاسخ صریح به این مطلب و تعیین زمان وقوع رستاخیز خوددارى مىکند و تأکید مىکند این از امورى است که علم آن مخصوص خداست، و احدى جز او از آن آگاه نیست.
این آیه همین معنى را با عبارت دیگرى بازگو کرده، مىفرماید: «بگو: وعده شما روزى خواهد بود که نه ساعتى از آن تأخیر خواهید کرد، و نه ساعتى بر آن پیشى خواهید گرفت» (قُلْ لَکُمْ مِیعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ).
این مخفى ماندن تاریخ قیام قیامت- حتى بر شخص پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله- به خاطر آن است که خداوند مىخواهد مردم یک نوع آزادى عمل توأم با حالت آماده باش دائمى داشته باشند، چرا که اگر تاریخ قیامت تعیین مىشد هرگاه زمانش دور بود همه در غفلت و غرور و بىخبرى فرو مىرفتند، و هرگاه زمانش نزدیک بود ممکن بود آزادى عمل را از دست بدهند و اعمالشان جنبه اضطرارى پیدا کند، و در هر دو صورت هدفهاى تربیتى انسان عقیم مىماند.
(آیه 31)
به تناسب بحثى که در آیات گذشته پیرامون موضعگیرى مشرکان در برابر مسأله معاد بود در اینجا بعضى از صحنههاى دردناک معاد را براى آنها مجسم مىسازد تا به سر انجام کار خویش واقف گردند.
نخست مىگوید: «کافران گفتند: ما هرگز به این قرآن و کتابهاى آسمانى دیگرى که قبل از آن بوده ایمان نخواهیم آورد» (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ).
انکار ایمان نسبت به کتب انبیاى پیشین شاید به این منظور بوده که قرآن روى این مطلب تکیه مىکند که نشانههاى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در تورات و انجیل به وضوح آمده است، آنها براى نفى نبوّت پیامبر اسلام کتب آسمانى دیگر را نیز نفى مىکنند.
سپس به وضع آنها در قیامت پرداخته روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مىگوید: «اگر ببینى هنگامى که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (براى حساب و دادرسى) نگه داشته شدهاند در حالى که هر کدام گناه خود را به گردن دیگرى مىاندازد» از وضع آنها تعجّب مىکنى (وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ).
در این حال «مستضعفان به مستکبران مىگویند: اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم» (یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ).
آنها مىخواهند به این وسیله تمام گناهان خویش را بر گردن این «مستکبران» بىرحم بیندازند، هر چند در دنیا حاضر نبودند چنین برخورد قاطعى با آنها داشته باشند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/252
صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا۟ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوٓا۟ أَنَحْنُ صَدَدْنَٰكُمْ عَنِ الْهُدَيٰ بَعْدَ إِذْ جَآءَكُم بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِينَ(32)
كساني كه [رياست و] برتري داشتند به كساني كه زيردست بودند مي گويند مگر ما بوديم كه شما را از هدايت پس از آنكه به سوي شما آمد بازداشتيم [نه] بلكه خودتان گناهكار بوديد(32)
وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا۟ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا۟ بَلْ مَكْرُ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَآ أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا۟ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا۟ الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَٰلَ فِيٓ أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(33)
و كساني كه زيردست بودند به كساني كه [رياست و] برتري داشتند مي گويند [نه] بلكه نيرنگ شب و روز [شما بود] آنگاه كه ما را وادار مي كرديد كه به خدا كافر شويم و براي او همتاياني قرار دهيم و هنگامي كه عذاب را ببينند پشيماني خود را آشكار كنند و در گردنهاي كساني كه كافر شده اند غلها مي نهيم آيا جز به سزاي آنچه انجام مي دادند مي رسند(33)
وَمَآ أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ كَٰفِرُونَ(34)
و [ما] در هيچ شهري هشداردهنده اي نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شده ايد كافريم(34)
وَقَالُوا۟ نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَٰلًا وَأَوْلَٰدًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ(35)
و گفتند ما دارايي و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد(35)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(36)
بگو پروردگار من است كه روزي را براي هر كس كه بخواهد گشاده يا تنگ مي گرداند ليكن بيشتر مردم نمي دانند(36)
وَمَآ أَمْوَٰلُكُمْ وَلَآ أَوْلَٰدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَيٰٓ إِلَّا مَنْ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحًا فَأُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا۟ وَهُمْ فِي الْغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ(37)
و اموال و فرزندانتان چيزي نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند مگر كساني كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند پس براي آنان دو برابر آنچه انجام داده اند پاداش است و آنها در غرفه ها[ي بهشتي] آسوده خاطر خواهند بود(37)
وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ أُو۟لَٰٓئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ(38)
و كساني كه در [ابطال] آيات ما مي كوشند كه [ما را به خيال خود] درمانده كنند آنانند كه در عذاب احضار مي شوند(38)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَآ أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّٰزِقِينَ(39)
بگو در حقيقت پروردگار من است كه روزي را براي هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا براي او تنگ مي گرداند و هر چه را انفاق كرديد عوضش را او مي دهد و او بهترين روزي دهندگان است(39)
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ(40)
و [ياد كن] روزي را كه همه آنان را محشور مي كند آنگاه به فرشتگان مي فرمايد آيا اينها بودند كه شما را مي پرستيدند(40)
قَالُوا۟ سُبْحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ(41)
مي گويند منزهي تو سرپرست ما تويي نه آنها بلكه جنيان را مي پرستيدند بيشترشان به آنها اعتقاد داشتند(41)
فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ ذُوقُوا۟ عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ(42)
اكنون براي يكديگر سود و زياني نداريد و به كساني كه ستم كرده اند مي گوييم بچشيد عذاب آتشي را كه آن را دروغ مي شمرديد(42)
وَإِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٍ قَالُوا۟ مَا هَٰذَآ إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَآؤُكُمْ وَقَالُوا۟ مَا هَٰذَآ إِلَّآ إِفْكٌ مُّفْتَرًي وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ(43)
و چون آيات تابناك ما بر آنان خوانده مي شود مي گويند اين جز مردي نيست كه مي خواهد شما را از آنچه پدرانتان مي پرستيدند باز دارد و [نيز] مي گويند اين جز دروغي بربافته نيست و كساني كه به حق چون به سويشان آمد كافر شدند مي گويند اين جز افسوني آشكار نيست(43)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 256 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 43 از سوره ی سبإ
(آیه 32)
ولى مستکبران خاموش نمى مانند و «در پاسخ به مستضعفین مى گویند: آیا ما شما را از طریق هدایت باز داشتیم بعد از آن که هدایت به سراغ شما آمد» و به قدر کافى اتمام حجت شد و پیامبران گفتنى ها را گفتند (قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ).
نه ما مسؤول نیستیم، «بلکه خود شما گنهکار بودید» (بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ).
که با داشتن آزادى اراده تسلیم سخنان بى اساس ما شدید، به کفر و الحاد روى آوردید و سخنان منطقى انبیا را به دست فراموشى سپردید.
(آیه 33)
«و مستضعفان به مستکبران مى گویند: وسوسه هاى فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهى ما شد) هنگامى که به ما دستور مى دادید که به خداوند کافر شویم و همتایانى براى او قرار دهیم»! (وَ قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً).
درست است که ما در پذیرش آزاد بودیم و مقصر و گنهکار، ولى شما هم به عنوان عامل فساد مسؤولید و گنهکار، بلکه سنگ اول به دست ناپاک شما گذاشته شد، بخصوص این که همواره از موضع قدرت با ما سخن مى گفتید.
لذا هر دو گروه از کرده خود پشیمان مى شوند، مستکبران از گمراه ساختن دیگران و مستضعفان از پذیرش بى قید و شرط این وسوسه هاى شوم، «اما هنگامى که عذاب الهى را مى بینند ندامت خود را کتمان مى کنند (مبادا بیشتر رسوا شوند) و ما غل و زنجیر بر گردن کافران مى نهیم» (وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِی أَعْناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا).
آرى! آنها هر وقت در دنیا به اشتباه خود پى مى بردند و نادم مى شدند شجاعت اظهار ندامت را نداشتند، و همین خصیصه اخلاقى خود را در قیامت نیز به کار مى گیرند اما چه سود؟
به هر حال اینها نتیجه اعمال خودشان است که از پیش فراهم ساخته اند «آیا آنها جزایى جز اعمالى که انجام مى دادند دارند»؟! (هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
آرى! این اعمال و کردار کفار و مجرمین است که به صورت زنجیرهاى اسارت بر گردن و دست و پاى آنها گذارده مى شود.
(آیه 34)
از آنجا که در آیات گذشته سخن از اغواگرى مستکبران بود در اینجا گوشه اى از این اغواگرى را منعکس مى سازد، مى گوید: «و ما هرگز در هیچ شهر و دیارى پیامبر انذار کننده اى نفرستادیم مگر این که مترفین (همان متنعمان مغرور و مست نعمت) مى گفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم»
و آنچه را نامش پیام الهى مى نهید قبول نداریم (وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ).
نه تنها در برابر انبیا که در برابر هر قدم اصلاحى از ناحیه هر دانشمند مصلح و عالم مجاهدى برداشته شود این گروه سر به مخالفت بر مى دارند.
(آیه 35)
مال و فرزند دلیل قرب به خدا نیست! این آیه به منطق پوشالى آنها که در هر زمانى براى اثبات برترى خود به آن متوسل مى شدند و به اغفال عوام مى پرداختند اشاره کرده، مى گوید: «و آنها گفتند: ما از همه ثروتمندتر و پر اولادتریم» (وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً).
خداوند به ما محبت دارد هم اموال فراوان در اختیار ما نهاده، و هم نیروى انسانى بسیار، و این دلیل بر لطف او در حق ما و نشانه مقام و موقعیت ما در نزد اوست «و ما (نور چشمىها) هرگز مجازات نخواهیم شد»! (وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ).
اگر ما مطرود درگاه او بودیم این همه نعمت چرا به ما مى داد؟ خلاصه آبادى دنیاى ما دلیل روشنى بر آبادى آخرت ماست!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/253