صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَسَْٔلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا(63)
مردم از تو در باره رستاخيز مي پرسند بگو علم آن فقط نزد خداست و چه مي داني شايد رستاخيز نزديك باشد(63)
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَٰفِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا(64)
خدا كافران را لعنت كرده و براي آنها آتش فروزاني آماده كرده است(64)
خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا لَّا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا(65)
جاودانه در آن مي مانند نه ياري مي يابند و نه ياوري(65)
يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيْتَنَآ أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا۠(66)
روزي كه چهره هايشان را در آتش زيرورو مي كنند مي گويند اي كاش ما خدا را فرمان مي برديم و پيامبر را اطاعت مي كرديم(66)
وَقَالُوا۟ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا۠(67)
و مي گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند(67)
رَبَّنَآ ءَاتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا(68)
پروردگارا آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ(68)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَكُونُوا۟ كَالَّذِينَ ءَاذَوْا۟ مُوسَيٰ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا۟ وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهًا(69)
اي كساني كه ايمان آورده ايد مانند كساني مباشيد كه موسي را [با اتهام خود] آزار دادند و خدا او را از آنچه گفتند مبرا ساخت و نزد خدا آبرومند بود(69)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اتَّقُوا۟ اللَّهَ وَقُولُوا۟ قَوْلًا سَدِيدًا(70)
اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا پروا داريد و سخني استوار گوييد(70)
يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَٰلَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا(71)
تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان برد قطعا به رستگاري بزرگي نايل آمده است(71)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَٰنُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا(72)
ما امانت [الهي و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لي] انسان آن را برداشت راستي او ستمگري نادان بود(72)
لِّيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَٰفِقِينَ وَالْمُنَٰفِقَٰتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَٰتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًۢا(73)
[آري چنين است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را عذاب كند و توبه مردان و زنان با ايمان را بپذيرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است(73)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْءَاخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ(1)
سپاس خدايي را كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و در آخرت [نيز] سپاس از آن اوست و هم اوست سنجيده كار آگاه(1)
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ(2)
آنچه در زمين فرو مي رود و آنچه از آن بر مي آيد و آنچه از آسمان فرو مي شود و آنچه در آن بالا مي رود [همه را] مي داند و اوست مهربان آمرزنده(2)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَيٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَٰلِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَآ أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَٰبٍ مُّبِينٍ(3)
و كساني كه كافر شدند گفتند رستاخيز براي ما نخواهد آمد بگو چرا سوگند به پروردگارم كه حتما براي شما خواهد آمد [همان] داناي نهان[ها] كه هموزن ذره اي نه در آسمانها و نه در زمين از وي پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اينكه در كتابي روشن [درج شده] است(3)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
(آیه 63)
مى پرسند: قیامت کى بر پا مى شود؟ آیات گذشته سخن از توطئه هاى منافقان و اشرار مى گفت، در اینجا به یکى دیگر از برنامه هاى مخرب آنها اشاره شده است که گاه به عنوان استهزاء و یا به منظور ایجاد شک و تردید در قلوب ساده دلان این سؤال را مطرح مى کردند که قیامت با آن همه اوصافى که محمّد از آن خبر مى دهد کى بر پا مى شود؟
مى فرماید: «مردم از تو پیرامون زمان قیام قیامت سؤال مى کنند» (یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ).
سپس به آنها چنین پاسخ مىگوید: «بگو: (اى پیامبر!) آگاهى بر این موضوع تنها نزد خداست» و هیچ کس جز او از این موضوع آگاه نیست (قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ). حتى پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب نیز از آن بىخبرند.
و به دنبال آن مى افزاید: «چه مى دانى؟ شاید قیام قیامت نزدیک باشد» (وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً).
(آیه 64)
سپس به تهدید کافران و گوشهاى از مجازات دردناک آنها پرداخته، مى فرماید: «خداوند کافران را از رحمت خود دور ساخته و براى آنان آتش سوزاننده اى فراهم کرده است» (إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً).
(آیه 65)
«آنها جاودانه در این آتش سوزان خواهند ماند و سر پرست و یاورى نخواهند یافت» (خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
تفاوت میان «ولىّ» و «نصیر» در اینجاست که «ولىّ» انجام تمام کار را بر عهده مى گیرد ولى «نصیر» کسى است که انسان را کمک مى دهد تا به مقصود خود برسد، اما این کافران در قیامت نه ولیى دارند و نه نصیرى.
(آیه 66)
سپس قسمت دیگرى از عذاب دردناک آنها را در قیامت بیان کرده، مى فرماید: «روزى را به خاطر بیاور که صورتهاى آنها در آتش دوزخ دگرگون مى شود» (یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ).
این دگرگونى یا از نظر رنگ چهره هاست که گاه سرخ و کبود مى شود و گاه زرد و پژمرده، و یا از نظر قرار گرفتن بر شعلههاى آتش است که گاه این سمت صورت آنها بر آتش قرار مى گیرد، و گاه سمت دیگر (نعوذ باللّه).
اینجاست که فریادهاى حسرت بارشان بلند مى شود و «مىگویند: اى کاش ما خدا و پیامبرش را اطاعت کرده بودیم» (یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا). که اگر اطاعت مى کردیم چنین سر نوشت دردناکى در انتظار ما نبود.
(آیه 67)
«و مىگویند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگترهاى خود اطاعت کردیم پس آنها ما را گمراه ساختند» (وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/248
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
(آیه 68)
در اینجا این دوزخیان گمراه به هیجان مى آیند و مجازات شدید گمراه کنندگان خود را از خدا مى خواهند و مى گویند: «پروردگارا! آنها را دو چندان عذاب کن» عذابى بر گمراهیشان و عذابى بر گمراه کردن ما! (رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ).
«و آنها را لعن کن لعن بزرگى»! (وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً).
مسلما آنها مستحق عذاب و لعن هستند ولى «عذاب مضاعف» و «لعن کبیر» به خاطر تلاش و کوششى است که براى گمراه کردن دیگران داشته اند.
(آیه 69)
چه نسبتهاى ناروا به موسى (ع) دادند؟ به دنبال بحثهایى که پیرامون احترام مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ترک هر گونه ایذاء نسبت به آن حضرت در آیات گذشته آمد، در اینجا روى سخن را به مؤمنان کرده، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! مانند کسانى نباشید که موسى را اذیت و آزار کردند، اما خدا او را از همه نسبتهاى ناروا مبرّا و پاک نمود، و او در پیشگاه خدا آبرومند و بزرگ منزلت بود» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً).
انتخاب موسى از میان تمام پیامبرانى که مورد ایذاء قرار گرفتند به خاطر آن است که موذیان بنى اسرائیل بیش از هر پیامبرى او را آزار دادند.
منظور از ایذاء موسى (ع) در اینجا یک حکم کلى و جامع است زیرا بنى اسرائیل از جنبه هاى مختلف موسى (ع) را ایذاء کردند، ایذاءهائى که بىشباهت به آزار بعضى از مردم مدینه نسبت به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نبود مانند پخش شایعات و نقل اکاذیب و نسبت ناروایى که به همسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دادند که شرح آن در تفسیر سوره نور ذیل آیات 11 تا 20 گذشت.
از این آیه مى توان استفاده کرد که هر گاه کسى در پیشگاه خدا وجیه و صاحب قدر و منزلت باشد خدا به دفاع از او در برابر افراد موذى که نسبتهاى ناروا به او مىدهند مى پردازد.
(آیه 70)
سخن حق بگویید تا اعمالتان اصلاح شود: این آیه به دنبال بحثهایى که در باره شایعه پراکنان و موذیان بدزبان گذشت دستورى صادر مى کند که در حقیقت درمان این درد بزرگ اجتماعى است، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید، و سخن حق بگویید ...» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً).
«قول سدید» سخنى است که همچون یک سد محکم جلو امواج فساد و باطل را مى گیرد.
(آیه 71)
این آیه نتیجه «قول سدید» و سخن حق را چنین بیان مى فرماید:
«تا کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد» (یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ).
در حقیقت تقوا پایه اصلاح زبان و سر چشمه گفتار حق است، و گفتار حق یکى از عوامل مؤثر اصلاح اعمال، و اصلاح اعمال سبب آمرزش گناهان است، چرا که «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ اعمال نیک گناهان را از بین مىب رند». (هود/ 114).
در پایان آیه مى افزاید: «و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند به رستگارى (و پیروزى) عظیمى دست یافته است» (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً).
چه رستگارى و پیروزى از این برتر و بالاتر که اعمال انسان پاک گردد، و گناهانش بخشوده شود و در پیشگاه خدا رو سفید گردد؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/248
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
(آیه 72)
حمل امانت الهى بزرگترین افتخار بشر: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره احزاب است مسائل مهمى را که در این سوره در زمینه ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تکمیل مى کند، و نشان مى دهد که انسان چگونه داراى موقعیت بسیار ممتازى است که مىتواند حامل رسالت عظیم الهى باشد.
نخست بزرگترین و مهمترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت بیان فرموده، مى گوید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ).
«اما آنها (موجودات عظیم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند» (فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها).
بدیهى است ابا کردن آنان از سر استکبار نبود بلکه ابا کردن آنها توأم با اشفاق یعنى ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود.
«اما انسان (این اعجوبه عالم آفرینش جلو آمد و) آن را بر دوش کشید»! (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ).
ولى افسوس که «او بسیار ظالم و جاهل بود» چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد! (إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا).
«امانت الهى» همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
اما منظور از «عرضه داشتن» این امانت به آسمانها و زمین و کوهها همان مقایسه نمودن است یعنى هنگامى که این امانت، با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگى خویش را براى پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند.
به این ترتیب آسمانها و زمین و کوهها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است.
ولى انسان آن چنان آفریده شده بود که مى توانست تعهد و مسؤولیت را بر دوش کشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوى معبود لایزال سیر کند، و این راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد.
البته این پذیرش یک پذیرش قراردادى و تشریفاتى نبوده، بلکه پذیرشى است تکوینى بر حسب عالم استعداد.
اما توصیف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش کارى غالب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان کارى که از آغاز در نسل آدم به وسیله «قابیل» و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد.
(آیه 73)
این آیه در حقیقت بیان علت عرضه این امانت به انسان است، بیان این واقعیت است که افراد انسان بعد از حمل این امانت بزرگ الهى به سه گروه تقسیم شدند: منافقان، مشرکان و مؤمنان، مى فرماید: «هدف این بوده که خداوند، مردان منافق و زنان منافق، و مردان مشرک و زنان مشرک را عذاب کند و کیفر دهد، و نیز خداوند بر مردان با ایمان و زنان با ایمان رحمت فرستد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
«پایان سوره احزاب»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/248
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 54 آیه است
محتواى سوره:
بحثهاى این سوره- که به مناسبت شرح سرگذشت قوم «سبأ» به نام «سبا» نامیده شده- ناظر به پنج مطلب است:
1- «مسأله توحید» و قسمتى از نشانههاى خداوند در عالم هستى، و صفات پاک او از جمله «توحید» «ربوبیّت» و «الوهیّت».
2- «مسأله معاد» که از همه مسائل در این سوره بیشتر مطرح شده.
3- «مسأله نبوت انبیاى پیشین و مخصوصا پیامبر اسلام» و پاسخ به بهانه جوئیهاى دشمنان در باره او، و بیان پارهاى از معجزات انبیاى سلف.
4- بیان بخشى از نعمتهاى بزرگ خداوند و سرنوشت شکرگزاران و کفران کنندگان، ضمن بیان گوشهاى از زندگى سلیمان و قوم سبا.
5- دعوت به تفکر و اندیشه و ایمان و عمل صالح.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله چنین مىخوانیم:
«کسى که سوره سبأ را بخواند در قیامت تمام انبیا و رسولان رفیق و همنشین او خواهند بود، و همگى با او مصافحه مىکنند».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده است: «کسى که دو سورهاى را که با حمد آغاز مىشود (سوره سبأ و فاطر) در یک شب بخواند، تمام آن شب را در حفظ و حراست الهى خواهد بود، و اگر آن دو را در روز بخواند هیچ مکروهى به او نمىرسد، و آن قدر از خیر دنیا و آخرت به او داده مى شود که هرگز به قلبش خطور نکرده، و فکر و آرزویش به آن نرسیده است»! مسلما این پاداشهاى عظیم نصیب کسانى نمى شود که تنها به خواندن و لقلقه زبان قناعت کنند، بلکه خواندن باید مقدمهاى باشد براى اندیشیدن که آن نیز انگیزه عمل است.
منببع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/249
پاسخ : صفحه ی 253 از قرآن کریم شامل آیات 63 تا 73 از سوره ی الأحزاب و آیات 1 تا 3 از سوره ی سبإ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
او مالک همه چیز و عالم به همه چیز است: پنج سوره از سورههاى قرآن مجید با حمد پروردگار شروع مىشود که در سه سوره، حمد و ستایش خداوند به خاطر آفرینش آسمان و زمین و موجودات دیگر است (سوره سبأ، فاطر، و انعام).
و در یک سوره (سوره کهف) این حمد و ستایش به خاطر نزول قرآن بر قلب پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىباشد.
در حالى که در سوره حمد تعبیر جامعى شده که همه این امور را در بر مىگیرد «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
به هر حال سخن در آغاز سوره «سبأ» از حمد و سپاس خداست به خاطر مالکیت و حاکمیت او در دنیا و آخرت.
مى فرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
«و نیز حمد و سپاس براى او در سراى آخرت است» (وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ).
چرا که هر نعمتى، و هر فایده و برکتى، و هر خلقت موزون و شگرف و عجیبى، همه تعلق به ذات پاک او دارد.
بنابر این هر کس در این عالم مدح و ستایشى از چیزى کند این حمد و ستایش سر انجام به ذات پاک او بر مىگردد، و به گفته شاعر:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست و در پایان آیه مىافزاید: «و او حکیم و خبیر است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ).
بر اساس حکمت بالغه اوست که این نظام عجیب بر جهان حکومت مىکند، و بر اساس علم و آگاهى اوست که هر چیز به جاى خود قرار گرفته، و هر موجودى آنچه را که نیاز دارد در اختیار دارد.
این حمد نه تنها از زبان انسانها و فرشتگان است که از تمام ذرات جهان هستى نیز زمزمه حمد و تسبیح او به گوش هوش مىرسد، هیچ موجودى نیست جز این که حمد و تسبیح او مىگوید.
(آیه 2)
این آیه به شرح گوشهاى از علم بىپایان پروردگار به تناسب توصیف خداوند به «حکیم» و «خبیر» در آیه قبل پرداخته، چنین مىگوید: «آنچه را در زمین فرو مىرود و آنچه را از آن خارج مى شود مى داند» (یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها).
آرى! او از تمام قطرات باران و امواج سیلاب که در اعماق زمین فرو مىروند و به طبقه نفوذ ناپذیر مىرسند و در آنجا متمرکز و براى انسانها ذخیره مىشوند آگاه است.
او از دانههاى گیاهان که در زمین فرو مىروند و روزى به درخت سرسبز یا گیاه پر طراوتى تبدیل مىگردند با خبر است.
از ریشه هاى درختان به هنگامى که در جستجوى آب و غذا به اعماق زمین پیشروى مىکنند.
از امواج الکتریسته، از گازهاى مختلف و ذرات هوا که به داخل زمین نفوذ مىکنند، و نیز از گنجها و دفینهها و اجساد مردگان اعم از انسانها و غیر انسانها که در این زمین گسترده دفن مىشوند، آرى از همه اینها با خبر است.
همچنین از گیاهانى که از زمین خارج مىشوند، از انسانها که از آن برخاستهاند، از چشمههایى که از آن مىجوشد، از گازهایى که از آن بر مىخیزد، از آتشفشانهایى که از آن زبانه مىکشد، و خلاصه از تمام موجوداتى که از اعماق زمین بیرون مىریزند، اعم از آنچه ما مىدانیم و نمىدانیم، او از همه آنها مطلع و آگاه است.
سپس مىافزاید: «او از آنچه از آسمان نازل مىشود و یا به آسمان بالا مىرود باخبر است» (وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها).
از دانههاى باران، از اشعه حیاتبخش خورشید، از امواج نیرومند وحى و شرایع آسمانى، از فرشتگانى که براى ابلاغ رسالت یا انجام مأموریتهاى دیگر به زمین نزول مىکنند، از اشعه کیهانى که از ماوراء جوّ به زمین نازل مىشود، از شهابها و سنگریزههاى سرگردان فضا که به سوى زمین جذب مىشوند، او از همه اینها مطلع است.
و نیز از اعمال بندگان که به آسمان عروج مىکند، از فرشتگانى که پس از اداى رسالت خود به آسمان باز مىگردند، از شیاطینى که براى استراق سمع به آسمانها مىروند، از بخارهایى که از دریا بر مىخیزد و بر فراز آسمان ابرها را تشکیل مىدهد، از آهى که از دل مظلومى بر مىخیزد و به آسمان صعود مىکند، آرى از همه اینها آگاه است.
و در پایان مى افزاید: «اوست مهربان و آمرزنده» (وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ).
(آیه 3)
به پروردگار سوگند قیامت خواهد آمد! آیات گذشته در عین این که از توحید و صفات خدا سخن مىگفت زمینهساز مسأله معاد بود، زیرا بحث معاد جز از طریق علم بىپایان حق حل نمىشود.
لذا آیه مىگوید: «و کافران گفتند: (این دروغ است که قیامتى در پیش داریم) هرگز قیامت به سراغ ما نمىآید»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ).
آنها مىخواستند از این طریق آزادى عمل پیدا کنند و هر کارى از دستشان ساخته است- به این امید که حساب و کتاب و عدل و دادى در کار نیست- انجام دهند.
اما از آنجا که دلائل قیامت روشن است قرآن با یک جمله قاطع و به صورت بیان نتیجه به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىگوید: «بگو: آرى، به پروردگارم سوگند که قیامت به سراغ همه شما خواهد آمد» (قُلْ بَلى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ).
تکیه روى کلمه «ربّ» به خاطر این است که قیامت از شؤون ربوبیّت است، چگونه ممکن است خداوند مالک و مربى انسانها باشد و آنها را در مسیر تکامل پیش ببرد اما نیمه کاره رها کند و با مرگ همه چیز پایان گیرد! و از آنجا که یکى از اشکالات مخالفان معاد این بوده که به هنگام خاک شدن بدن انسان، و پراکنده شدن اجزاى آن در اطراف زمین، چه کسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین بازگرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین باز گرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مىتواند حساب این همه اعمال بندگان را در نهان و آشکار و درون و برون نگاه دارد و به موقع به این حسابها برسد؟ لذا در دنباله آیه اضافه مىکند: «او از تمام امور پنهانى باخبر است و به اندازه سنگینى ذرهاى در تمام آسمانها و نه در زمین از حوزه علم بىپایان او بیرون نخواهد بود» (عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).
«و نه کوچکتر از ذره، و نه بزرگتر از آن، مگر این که همه اینها در کتاب مبین ثبت و ضبط است» (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ).
منببع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/249
صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
[golrooz] صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لِّيَجْزِيَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ(4)
تا كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند به پاداش رساند آنانند كه آمرزش و روزي خوش برايشان خواهد بود(4)
وَالَّذِينَ سَعَوْ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ(5)
و كساني كه در [ابطال] آيات ما كوشش مي ورزند كه ما را درمانده كنند برايشان عذابي از بلايي دردناك باشد(5)
وَيَرَي الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ الَّذِيٓ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِيٓ إِلَيٰ صِرَٰطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ(6)
و كساني كه از دانش بهره يافته اند مي دانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده حق است و به راه آن عزيز ستوده[صفات] راهبري مي كند(6)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَيٰ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ(7)
و كساني كه كفر ورزيدند گفتند آيا مردي را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مي دهد كه چون كاملا متلاشي شديد [باز] قطعا در آفرينشي جديد خواهيد بود(7)
أَفْتَرَيٰ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌۢ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَٰلِ الْبَعِيدِ(8)
آيا [اين مرد] بر خدا دروغي بسته يا جنوني در اوست [نه] بلكه آنان كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهي دور و درازند(8)
أَفَلَمْ يَرَوْا۟ إِلَيٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَآءِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ(9)
آيا به آنچه از آسمان و زمين در دسترسشان و پشت سرشان است ننگريسته اند اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مي بريم يا پاره سنگهايي از آسمان بر سرشان مي افكنيم قطعا در اين [تهديد] براي هر بنده توبه كاري عبرت است(9)
۞ وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُۥدَ مِنَّا فَضْلًا يَٰجِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ(10)
و به راستي داوود را از جانب خويش مزيتي عطا كرديم [و گفتيم] اي كوهها با او [در تسبيح خدا] همصدا شويد و اي پرندگان [هماهنگي كنيد] و آهن را براي او نرم گردانيديم(10)
أَنِ اعْمَلْ سَٰبِغَٰتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا۟ صَٰلِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(11)
[كه] زره هاي فراخ بساز و حلقه ها را درست اندازه گيري كن و كار شايسته كنيد زيرا من به آنچه انجام مي دهيد بينايم(11)
وَلِسُلَيْمَٰنَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ(12)
و باد را براي سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براي او ذوب [و روان] گردانيديم و برخي از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار مي كردند و هر كس از آنها از دستور ما سر برمي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم(12)
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَآءُ مِن مَّحَٰرِيبَ وَتَمَٰثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَٰتٍ اعْمَلُوٓا۟ ءَالَ دَاوُۥدَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ(13)
[آن متخصصان] براي او هر چه مي خواست از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و ديگهاي چسبيده به زمين مي ساختند اي خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكي سپاسگزارند(13)
فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَيٰ مَوْتِهِۦٓ إِلَّا دَآبَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا۟ فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ(14)
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم جز جنبنده اي خاكي [=موريانه] كه عصاي او را [به تدريج] مي خورد [آدميان را] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [سليمان] فرو افتاد براي جنيان روشن گرديد كه اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خفت آور [باقي] نمي ماندند(14)
لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا۟ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا۟ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ(15)
قطعا براي [مردم] سبا در محل سكونتشان نشانه [رحمتي] بود دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم] از روزي پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد شهري است خوش و خدايي آمرزنده(15)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 4)
سپس ضمن دو آیه هدف قیام قیامت را بیان مى کند، و یا به تعبیر دیگر دلیل بر لزوم چنین عالمى را بعد از جهان کنونى در برابر منکران شرح داده، مى فرماید: «هدف این است آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند پاداش دهد» (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
آرى «براى آنها مغفرت و روزى پرارزشى است» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ).
آیا اگر مؤمنان صالح العمل به پاداش خود نرسند اصل عدالت که از اساسى ترین اصول خلقت است تعطیل نمى گردد؟
(آیه 5)
و از آنجا که بخش دیگر عدالت در مورد مجازات گنهکاران و مجرمان است در این آیه مى افزاید: «و کسانى که سعى در (تکذیب) آیات ما داشتند، و گمان کردند از حوزه قدرت ما مى توانند بگریزند، عذابى بد و دردناک خواهند داشت» (وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ).
(آیه 6)
عالمان، دعوت تو را حق مى دانند: در آیات گذشته سخن از بى خبران کوردلى بود که قاطعانه معاد را با آن همه دلائل، انکار مى کردند.
به همین مناسبت در این آیه سخن از عالمان و اندیشمندانى مى گوید که به تصدیق آیات الهى و تشویق دیگران به پذیرش آن مى پردازند، مى فرماید: «کسانى که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مى دانند که به راه خداوند عزیز و حمید هدایت مى کند» (وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).
(الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ) همه دانشمندان و اندیشمندان را در هر عصر و هر زمان و مکان در بر مى گیرد.
امروز کتابهاى مختلفى از سوى دانشمندان غربى و شرقى در باره اسلام و قرآن تألیف یافته که در آنها اعترافات بسیار گویا و روشنى بر عظمت اسلام و صدق آیه فوق دیده مى شود.
(آیه 7)
در این آیه بار دیگر به مسأله قیامت و رستاخیز باز مى گردد و بحثهاى گذشته را به صورت دیگرى تکمیل مى کند، مى فرماید: «و کافران گفتند:
آیا مردى را به شما نشان دهیم که خبر مى دهد هنگامى که همگى خاک شدید و ذرات بدن شما از یکدیگر جدا شد و هر یک در گوشهاى قرار گرفت (و یا شاید جزء بدن حیوان یا انسان دیگرى شد) بار دیگر به آفرینش تازه اى باز مى گردید»؟! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).
به نظر مى رسد اصرار آنها بر مسأله انکار معاد از دو امر سر چشمه گرفته، نخست این که: چنین مى پنداشتند معادى که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مطرح مى کرد (معاد جسمانى) مطلبى است آسیب پذیر ! دیگر این که اعتقاد به معاد و یا حتى قبول احتمالى آن به هر حال در انسان ایجاد مسؤولیت و تعهد مى کند، و این مطلبى بود که براى سردمداران کفر سخت خطرناک محسوب مى شد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/249
پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 8)
و عجب این که آنها این سخن را دلیل بر دروغگویى و یا جنون گوینده اش مى گرفتند، و مى گفتند: «آیا او بر خدا دروغ بسته؟ یا نوعى جنون دارد»؟
(أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ). و گرنه آدم راستگو و عاقل چگونه ممکن است لب به چنین سخنى بگشاید؟! ولى قرآن به طرز قاطعى به آنها چنین پاسخ مى گوید: چنین نیست نه او دیوانه است و نه دروغگو «بلکه آنها که ایمان به آخرت ندارند (هم اکنون) در عذاب و گمراهى دورى هستند» (بَلِ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِیدِ). چه گمراهى از این آشکارتر که انسان منکر معاد شود.
به راستى اگر زندگى محدود به همین چند روز عمر دنیا بود تصور مرگ براى هر انسانى کابوس وحشتناکى مى شد به همین دلیل منکران معاد همیشه در یک نوع نگرانى جانکاه و عذاب الیم به سر مى برند در حالى که مؤمنان به معاد مرگ را دریچه اى به سوى جهان بقا، و وسیله اى براى شکسته شدن قفس و آزادى از این زندان مى شمرند.
(آیه 9)
سپس به دلیل دیگرى پیرامون معاد، دلیلى توأم با تهدید غافلان لجوج، پرداخته چنین مى گوید: «آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار گرفته نگاه نکردند»؟ (أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلى ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
این آسمان با این همه اختران ثابت و سیار و همچنین این زمین با تمام موجودات زنده و برکات و مواهبش، گویاترین دلیل بر قدرت آفریدگار است.
این همان «برهان قدرت» است که در آیات دیگر قرآن در برابر منکران معاد به آن استدلال شده از جمله در آیه 82 سوره یس و آیه 99 سوره اسراء.
در ضمن، این جمله مقدمه اى است براى تهدید این گروه متعصب تیره دل که اصرار دارند چشم به روى همه حقایق بب ندند، لذا به دنبال آن مى فرماید: «اگر ما بخواهیم به زمین دستور مى دهیم پیکر آنها را در خود فرو برد» زلزلهاى ایجاد شود، زمین شکاف بردارد و در میان آن دفن گردند! (إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ).
«و یا (اگر بخواهیم) فرمان مى دهیم قطعات سنگهاى آسمانى بر آنها فرو بارد» و خودشان و خانه و زندگیشان را در هم بکوبد (أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ).
آرى «در این موضوع، نشانه روشنى است (بر قدرت خداوند و توانایى او بر همه چیز، اما براى هر بنده اى که به سوى خدا بازگردد» و فکر و اندیشه خود را به کار گیرد (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ).
ما که از هر سو در قبضه قدرت او قرار داریم چگونه مى توانیم توانائیش را بر معاد انکار کنیم! و یا چگونه مى توانیم از حوزه حکومت او فرار نمائیم.
(آیه 10)
مواهب بزرگ خدا بر داود! از آنجا که در آیه قبل سخن از «عبد منیب» و بنده توبه کار بود و مى دانیم این توصیف در بعضى از آیات قرآن (ص/ 24) براى داود پیامبر ذکر شده است چه بهتر که گوشهاى از حال این پیامبر بزرگ و فرزندش سلیمان به عنوان یک الگو بازگو شود و بحث گذشته تکمیل گردد.
ضمنا هشدارى باشد براى همه کسانى که نعمتهاى خدا را به دست فراموشى مى سپرند و به هنگامى که بر اریکه قدرت مى نشینند خدا را بنده نیستند.
آیه مى گوید: «ما به داود از فضل خود نعمتى بزرگ بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا).
بعد از این اشاره سر بسته به شرح آن مى پردازد و قسمتى از فضائل معنوى و بخشى از فضیلتهاى مادى داود را بدین گونه شرح مى دهد: ما گفتیم «اى کوهها! با داود هم صدا شوید و همچنین شما اى پرندگان با او هم آواز گردید» و هر گاه او ذکر و تسبیح خدا مى گوید زمزمه را سر دهید (یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ).
در روایتى از امام صادق علیه السّلام مى خوانیم: «داود به سوى دشت و بیابان خارج شد، و هنگامى که زبور را تلاوت مى کرد هیچ کوه و سنگ و پرنده اى نبود مگر این که با او هم صدا مى شد».
بعد از ذکر این فضیلت معنوى به ذکر یک فضیلت مادّى پرداخته، مى گوید:
«و ما آهن را براى او نرم کردیم» (وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ).
ظاهر آیه این است که، نرم شدن آهن در دست داود به فرمان الهى و به صورت اعجاز انجام مى گرفت.
در حدیثى آمده است که خداوند به داود وحى فرستاد «تو بنده خوبى هستى جز این که از بیت المال ارتزاق مى کنى، داود چهل روز گریه کرد (و از خدا راه حلى خواست) خداوند آهن را براى او نرم کرد، و هر روز زرهى مى ساخت ...
و به این وسیله از بیت المال بى نیاز شد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/250
پاسخ : صفحه ی 254 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی سبإ
(آیه 11)
این آیه شرحى براى زره ساختن داود و فرمان بسیار پر معنى پروردگار در این زمینه است، مى گوید: ما به او گفتیم «زره هاى کامل بساز، و حلقه هاى آنها را به اندازه و متناسب کن» (أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ).
در واقع خداوند به داود دستورى مى دهد که باید سرمشقى براى همه صنعتگران و کارگران با ایمان جهان باشد، دستور محکم کارى و رعایت دقت در کیفیت و کمیت در مصنوعات، آن چنان که مصرف کنندگان به خوبى و راحتى بتوانند از آن استفاده کنند، و از استحکام کامل برخوردار باشد.
و در پایان آیه داود و خاندانش را مخاطب ساخته، مى گوید: «عمل صالح به جا آورید که من نسبت به آنچه انجام مى دهید بصیر و بینا هستم» (وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
هدف ساختن زره و کسب درآمد نیست، هدف عمل صالح است، و اینها وسیله اى است در آن مسیر که هم داود از آن بهره مى گرفت و هم خاندان و قومش.
(آیه 12)
حشمت سلیمان و مرگ عبرت انگیز او! به دنبال بحث از مواهبى که خدا به داود داده بود سخن را به فرزندش سلیمان مى کشاند، و از سه موهبت بزرگ- که از عوامل مهم اداره یک کشور پهناور است- بحث مى کند، مى فرماید:
«و براى سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را مى پیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را»! (وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ).
جالب این که براى پدر جسم خشن و فوق العاده محکمى یعنى آهن را مسخّر مى کند و براى فرزند موجود بسیار لطیف! ولى هر دو کار سازنده و اعجاز آمیزند.
در این که باد چگونه دستگاه سلیمان (کرسى یا فرش او را) به حرکت در مى آورد، بر ما روشن نیست، همین قدر مى دانیم هیچ چیز در برابر قدرت خدا مشکل و پیچیده نمى باشد.
سپس به دومین موهبت الهى نسبت به سلیمان اشاره کرده، مى گوید: «و براى او چشمه مس (مذاب) را روان ساختیم»! (وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ).
چگونگى این امر نیز دقیقا بر ما روشن نیست، همین اندازه مى دانیم که از الطاف الهى در باره این پیامبر بزرگ بود.
و بالأخره به بیان سومین موهبت پروردگار نسبت به سلیمان یعنى تسخیر گروه عظیمى از جن پرداخته، چنین مى گوید: «و گروهى از جن پیش روى او به اذن پروردگار برایش کار مى کردند» (وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ).
«و هرگاه کسى از آنها از فرمان ما سرپیچى مى کرد او را با آتش سوزان مجازات مى کردیم» (وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ).
(آیه 13)
در این آیه به بخشى از کارهاى مهم تولیدى گروه جن که به فرمان سلیمان انجام مى دادند اشاره کرده، چنین مى گوید: «سلیمان هر چه مى خواست از معبدها، و تمثال ها، و ظرفهاى بزرگ غذا که همچون حوضهاى بزرگ بود، و دیگ هاى عظیم ثابت براى او تهیه مى کردند» (یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ).
که بخشى از آنها مربوط به مسائل معنوى و عبادى بود، و بخشى با نیازهاى جسمانى انسانها و جمعیت عظیم لشکریان و کارگزارانش تناسب داشت.
در پایان آیه، بعد از ذکر این مواهب خداوند خطاب به دودمان حضرت داود کرده، مى فرماید: «اى آل داود! شکرگزارى کنید» (اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً).
«اما عده کمى از بندگان من شکرگزارند»! (وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ).
منظور از شکرگزارى در اینجا «شکر در عمل» است یعنى استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافى که به خاطر آن آفریده و اعطا شده اند، و مسلم است کسانى که مواهب الهى را عموما در جاى خود به کار گیرند اندکى بیش نیستند.
(آیه 14)
این آیه که در عین حال آخرین سخن پیرامون «سلیمان» در اینجا است، از مرگ عجیب و عبرت انگیز این پیامبر بزرگ خدا سخن مى گوید، و این واقعیت را روشن مى سازد که پیامبر با آن عظمت، و حکمرانى با آن قدرت و ابهت، چگونه به آسانى جان به جانآفرین سپرد.
مى فرماید: «هنگامى که مرگ را براى سلیمان مقرر کردیم کسى مردم را از مرگ او آگاه نساخت، مگر جنبنده اى از زمین که عصاى او را مىخورد» تا عصا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد (فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ).
لذا بعد از آن مى افزاید: «هنگامى که سلیمان فرو افتاد جنیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقى نمى ماندند» (فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ).
یعنى تا آن زمان گروه جن از مرگ سلیمان آگاه نبودند و فهمیدند که اگر از اسرار غیب آگاه بودند در این مدت در زحمت و رنج کارهاى سنگین باقى نمى ماندند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/250