پاسخ : صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
(آیه 28)
شأن نزول:
همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از پارهاى از غزوات که غنائم سرشارى در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگى داشتند.
طبق نقل بعضى از تفاسیر، «ام سلمه» از «پیامبر» صلّى اللّه علیه و آله کنیز خدمتگزارى تقاضا کرد و «میمونه» حلهاى خواست، و «زینب» بنت جحش پارچه مخصوص یمنى و «حفصه» جامه مصرى، «جویریه» لباس مخصوص خواست، و «سوده» گلیم خیبرى! خلاصه هر کدام در خواستى نمودند.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که مىدانست تسلیم شدن در برابر این گونه درخواستها که معمولا پایانى ندارد چه عواقبى براى «بیت نبوت» در بر خواهد داشت، از انجام این خواستهها سر باز زد و یک ماه تمام از آنها کناره گیرى نمود، تا این که این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و با لحن قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگى پر زرق و برق دنیا مىخواهید مىتوانید از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله جدا شوید و به هر کجا مىخواهید بروید، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بستهاید و به زندگى ساده و افتخارآمیز خانه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قانع هستید بمانید و از پاداشهاى بزرگ پروردگار بر خوردار شوید.
تفسیر:
یا سعادت جاودان یا زرق و برق دنیا! فراموش نکردهاید که در آیات نخست این سوره خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله زده و آنها را به عنوان «امّ المؤمنین» (مادر مؤمنان) معرفى نموده، بدیهى است همیشه مقامات حساس و افتخار آفرین، وظائف سنگینى نیز همراه دارد، چگونه زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىتوانند ام المؤمنین باشند ولى فکر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پادشاه نیست که حرمسرائى داشته باشد پر زرق و برق، و زنانش غرق جواهرات گرانقیمت و وسائل تجملاتى باشند. در این آیه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مىگوید: «اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا را مىخواهید، و طالب زینت آن هستید، بیایید هدیهاى به شما دهم، و شما را به طرز نیکویى رها سازم» بىآنکه خصومت و مشاجرهاى در کار باشد (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا).
(آیه 29)
در این آیه مى افزاید: «اما اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را مىخواهید (و به زندگى ساده از نظر مادى و احیانا محرومیتها قانع هستید) پس خداوند براى نیکو کاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است» (وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً).
بنا بر این تنها اظهار عشق و علاقه به خدا و سراى دیگر و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کافى نیست، برنامههاى عملى نیز باید هماهنگ با آن باشد.
و به این ترتیب خداوند تکلیف همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را که باید الگو و اسوه زنان با ایمان باشند براى همیشه روشن ساخت.
گرچه مخاطب در این سخنان، همسران پیامبرند، ولى محتواى آیات و نتیجه آن، همگان را شامل مى شود، مخصوصا کسانى که در مقام رهبرى خلق و پیشوایى و تأسى مردم قرار گرفته اند.
(آیه 30)
سپس در این آیه به بیان موقعیت زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر کارهاى نیک و بد، و همچنین مقام ممتاز و مسؤولیت سنگین آنها، با عباراتى روشن پرداخته، مىگوید: «اى همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و این براى خدا آسان است» (یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً).
شما در خانه وحى و مرکز نبوت زندگى مىکنید، دیگران به شما نگاه مىکنند و اعمالتان سر مشقى است براى آنها، بنا بر این گناهتان در پیشگاه خدا عظیمتر است چرا که هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و میزان آگاهى، و همچنین تأثیر آن در محیط داده مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/242
پاسخ : صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
(آیه 31)
اما در نقطه مقابل نیز «و هر کس از شما در برابر خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خضوع و اطاعت کند و عمل صالحى به جا آورد پاداش او را دو چندان خواهیم داد، و روزى پرارزشى را براى او فراهم ساختهایم» (وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً).
(آیه 32)
همسران پیامبر باید چنین باشند! در آیات گذشته سخن از موقعیت و مسؤولیت سنگین همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود، این موضوع همچنان ادامه مىیابد و طى آیاتى هفت دستور مهم به همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىدهد.
نخست در مقدمه کوتاهى مىفرماید: «اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوا پیشه کنید» (یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ).
شما به خاطر انتسابتان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله داراى موقعیت خاصى هستید که مىتوانید سر مشقى براى همه زنان باشید، چه در مسیر تقوا و چه در مسیر گناه.
و به دنبال این مقدمه- که آنان را براى پذیرش مسؤولیتها آماده مىسازد و به آنها شخصیت مىدهد- نخستین دستور را در زمینه عفت صادر مىکند و مخصوصا به سراغ یک نکته باریک مىرود تا مسائل دیگر در این رابطه خود به خود روشن گردد، مىفرماید: «پس بگونهاى هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند» (فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ).
بلکه به هنگام سخن گفتن، جدى و خشک و بطور معمولى سخن بگویید، نه همچون زنان کم شخصیت که سعى دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توأم با ادا و اطوار مخصوصى است که افراد شهوتران را به فکر گناه مى افکند سخن بگویید.
در پایان آیه دومین دستور را این گونه شرح مى دهد: «شما باید به صورت شایسته اى (که مورد رضاى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و توأم با حق و عدالت باشد) سخن بگویید» (وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
[golrooz] صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَٰهِلِيَّةِ الْأُولَيٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ الزَّكَوٰةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(33)
و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاي خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده اش را فرمان بريد خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند(33)
وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَيٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ ءَايَٰتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا(34)
و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانه هاي شما خوانده مي شود ياد كنيد در حقيقت خدا همواره دقيق و آگاه است(34)
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَٰتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ وَالْقَٰنِتِينَ وَالْقَٰنِتَٰتِ وَالصَّٰدِقِينَ وَالصَّٰدِقَٰتِ وَالصَّٰبِرِينَ وَالصَّٰبِرَٰتِ وَالْخَٰشِعِينَ وَالْخَٰشِعَٰتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَٰتِ وَالصَّٰٓئِمِينَ وَالصَّٰٓئِمَٰتِ وَالْحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَٰفِظَٰتِ وَالذَّٰكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا(35)
مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان عبادت پيشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زناني كه خدا را فراوان ياد مي كنند خدا براي [همه] آنان آمرزشي و پاداشي بزرگ فراهم ساخته است(35)
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَٰلًا مُّبِينًا(36)
و هيچ مرد و زن مؤمني را نرسد كه چون خدا و فرستاده اش به كاري فرمان دهند براي آنان در كارشان اختياري باشد و هر كس خدا و فرستاده اش را نافرماني كند قطعا دچار گمراهي آشكاري گرديده است(36)
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَي النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَيٰهُ فَلَمَّا قَضَيٰ زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَٰكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِيٓ أَزْوَٰجِ أَدْعِيَآئِهِمْ إِذَا قَضَوْا۟ مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(37)
و آنگاه كه به كسي كه خدا بر او نعمت ارزاني داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودي مي گفتي همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مي كردي و از مردم مي ترسيدي با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسي پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وي را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهي نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد(37)
مَّا كَانَ عَلَي النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا۟ مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا(38)
بر پيامبر در آنچه خدا براي او فرض گردانيده گناهي نيست [اين] سنت خداست كه از ديرباز در ميان گذشتگان [معمول] بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانايي] است(38)
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَيٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا(39)
همان كساني كه پيامهاي خدا را ابلاغ مي كنند و از او مي ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براي حسابرسي كفايت مي كند(39)
مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّۦنَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا(40)
محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزي داناست(40)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 33)
سپس سومین دستور را که آن نیز در زمینه رعایت عفت است چنین بیان مىکند: «و شما در خانههاى خود بمانید و همچون جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید» و اندام و وسائل زینت خود را در معرض تماشاى دیگران قرار ندهید (وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى).
منظور از «جاهلیّت اولى» همان جاهلیتى است که مقارن عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بوده، و بطورى که در تواریخ آمده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند، و دنباله روسرىهاى خود را به پشت سر مىانداختند بطورى که گلو و قسمتى از سینه و گردنبند و گوشوارههاى آنها نمایان بود، و به این ترتیب قرآن همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را از این گونه اعمال باز مىدارد.
بدون شک این یک حکم عام است، و تکیه آیات بر زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عنوان تأکید بیشتر است.
بالاخره دستور چهارم و پنجم و ششم را به این صورت بیان مىفرماید: شما زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله «نماز را بر پا دارید، و زکات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید» (وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).
این دستورات سه گانه نیز نشان مىدهد که احکام فوق مخصوص به زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیست، بلکه براى همگان است هر چند در مورد آنان تأکید بیشترى دارد.
در پایان آیه مىافزاید: «خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد» (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً).
تعبیر به «انّما» که معمولا براى حصر است، دلیل بر این است که این موهبت ویژه خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.
جمله «یرید» اشاره به اراده تکوینى پروردگار است یعنى معصومان به خاطر تأییدات الهى و اعمال پاک خویش، چنان هستند که در عین داشتن قدرت و اختیار براى گناه کردن به سراغ گناه نمىروند.
روایات بسیار زیادى که در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده شمول همه خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را نفى مىکند و مىگوید: مخاطب در آیه فوق و منظور از «اهل بیت» منحصرا پنج نفرند: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، على علیه السّلام، و فاطمه علیها السّلام و حسن و حسین علیهما السّلام.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 34)
در این آیه «هفتمین» و آخرین وظیفه همسران پیامبر بیان شده و هشدارى است به همه آنان براى استفاده کردن از بهترین فرصتى که در اختیار آنان براى آگاهى بر حقایق اسلام قرار گرفته، مىفرماید: «و آنچه را در خانههاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مىشود، یاد کنید» و خود را در پرتو آن بسازید که بهترین فرصت را در اختیار دارید (وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ).
سر انجام در پایان آیه مىفرماید: «خداوند لطیف و خبیر است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً).
اشاره به این که او از دقیقترین و باریکترین مسائل باخبر و آگاه است، و نیّات شما را به خوبى مىداند، و از اسرار درون سینههاى شما باخبر است.
جاهلیت قرن بیستم!
جمعى از مفسران در تفسیر «الجاهلیّة الاولى» در آیات مورد بحث گرفتار شکّ و تردید شدند گویى نتوانستند باور کنند که بعد از ظهور اسلام، نوعى دیگر جاهلیت در جهان پا به عرصه وجود خواهد گذاشت که جاهلیت عرب قبل از اسلام در مقابل آن موضوع کم اهمیتى خواهد بود.
ولى امروز این امر براى ما که شاهد مظاهر جاهلیت وحشتناک قرن بیستم هستیم کاملا حلّ شده است، و باید آن را به حساب یکى از پیشگوئیهاى اعجازآمیز قرآن مجید گذارد.
اگر عرب در عصر جاهلیت اولى، جنگ و غارتگرى داشت، و فى المثل چندین بار بازار عکاظ صحنه خونریزیهاى احمقانه گردید که چند تن کشته شدند، در جاهلیت عصر ما جنگهاى جهانى رخ مىدهد که گاه بیست میلیون نفر در آن قربانى و بیش از آن مجروح و ناقص الخلقه مىشوند! اگر در جاهلیت عرب زنان، «تبرج به زینت» مىکردند، و روسریهاى خود را کنار مىزدند به گونهاى که مقدارى از سینه و گلو و گردنبند و گوشواره آنها نمایان مىگشت، در عصر ما کلوپهایى تشکیل مىشود به نام کلوپ برهنگان- که نمونه آن در انگلستان معروف است- که با نهایت معذرت افراد در آن برهنه مادرزاد مىشوند، رسوائیهاى پلاژهاى کنار دریا و استخرها و حتى معابر عمومى نگفتنى است.
اگر در جاهلیت عرب، «زنان آلوده ذوات الاعلام» بودند که پرچم بر در خانه خود مىزدند تا افراد را به سوى خود دعوت کنند!، در جاهلیت قرن ما افرادى هستند که در روزنامههاى مخصوص مطالبى را در این زمینه مطرح مىکنند که قلم از ذکر آن جدا شرم دارد، و جاهلیت عرب بر آن صد شرف دارد.
خلاصه چه گوییم از وضع مفاسدى که در تمدن مادى ماشینى منهاى ایمان عصر ما وجود دارد که ناگفتنش بهتر است، و نباید این تفسیر را با آن آلوده کرد.
آنچه گفتیم فقط مشتى از خروار براى نشان دادن زندگى کسانى بود که از خدا فاصله مى گیرند، و با داشتن هزاران دانشگاه و مراکز علمى و دانشمندان معروف، در منجلاب فساد غوطه ورند، و حتى گاهى همین مراکز علمى و دانشمندان شان در اختیار همان فجایع و مفاسد قرار مى گیرند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 35)
شأن نزول:
هنگامى که «اسماء بنت عمیس» همسر «جعفر بن ابى طالب» با شوهرش از «حبشه» بازگشت به دیدن همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد، یکى از نخستین سؤالاتى که مطرح کرد این بود: آیا چیزى از آیات قرآن در باره زنان نازل شده است؟ آنها در پاسخ گفتند: نه! «اسماء» به خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد، عرض کرد: «اى رسول خدا جنس زن گرفتار خسران و زیان است! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: چرا؟ عرض کرد: به خاطر این که در اسلام و قرآن فضیلتى در باره آنها همانند مردان نیامده است.
اینجا بود که آیه نازل شد و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا از نظر قرب و منزلت یکسانند.
تفسیر:
شخصیت و ارزش مقام زن در اسلام- به دنبال بحثهایى که در باره وظائف همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در آیات گذشته ذکر شده در این آیه سخنى جامع و پرمحتوا در باره همه زنان و مردان و صفات بر جسته آنها بیان شده است، و ضمن بر شمردن ده وصف از اوصاف اعتقادى و اخلاقى و عملى آنان، پاداش عظیم آنها را در پایان آیه بر شمرده است.
مىگوید: «مردان مسلمان و زنان مسلمان» (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ).
«و مردان مؤمن و زنان مؤمنه» (وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ).
اشاره به این که اسلام همان اقرار به زبان است که انسان را در صف مسلمین قرار مىدهد، و مشمول احکام آنها مىکند، ولى ایمان تصدیق به قلب و دل است و اعمالى که به دنبال آن مىآید.
«و مردانى که مطیع فرمان خدا هستند و زنانى که از فرمان حق اطاعت مىکنند» (وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ).
سپس به یکى دیگر از مهمترین صفات مؤمنان راستین، یعنى حفظ زبان پرداخته، مىگوید: «و مردان راستگو و زنان راستگو» (وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ).
و از آنجا که ریشه ایمان، صبر و شکیبایى در مقابل مشکلات است، و نقش آن در معنویات انسان همچون نقش «سر» است در برابر «تن» پنجمین وصف آنها را این گونه بازگو مىکند: «و مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا» (وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ).
از طرفى مىدانیم یکى از بدترین آفات اخلاقى، کبر و غرور و حب جاه است، و نقطه مقابل آن «خشوع»، لذا در ششمین توصیف مىفرماید: «و مردان با خشوع و زنان با خشوع» (وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ).
گذشته از حب جاه، حب مال، نیز آفت بزرگى است، و اسارت در چنگال آن، اسارتى است دردناک، و نقطه مقابل آن انفاق و کمک کردن به نیازمندان است، لذا در هفتمین توصیف مىگوید: «و مردان انفاقگر و زنان انفاق کننده» (وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ).
سه چیز است که اگر انسان از شر آن در امان بماند از بسیارى از شرور و آفات اخلاقى در امان است، زبان و شکم و شهوت جنسى، به قسمت اول در چهارمین توصیف اشاره شد، اما به قسمت دوم و سوم در هشتمین و نهمین وصف مؤمنان راستین اشاره کرده، مىگوید: «و مردانى که روزه مىدارند و زنانى که روزه مىدارند» (وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ).
«و مردانى که دامان خود را از آلودگى به بىعفتى حفظ مىکنند، و زنانى که عفیف و پاکند» (وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ).
سر انجام به دهمین و آخرین صفت که تداوم تمام اوصاف پیشین بستگى به آن دارد پرداخته، مىگوید: «و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند، و زنانى که بسیار یاد خدا مىکنند» (وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ).
آرى! آنها با یاد خدا در هر حال و در هر شرایط، پردههاى غفلت و بىخبرى را از قلب خود کنار مىزنند، وسوسهها و همزات شیاطین را دور مىسازند و اگر لغزشى از آنان سر زند، فورا در مقام جبران بر مىآیند.
در پایان آیه، پاداش بزرگ این گروه از مردان و زنانى را که داراى ویژگیهاى ده گانه فوق هستند چنین بیان مىکند: «خداوند براى آنها مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است» (أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً).
نخست با آب مغفرت گناهان آنها را- که موجب آلودگى روح و جان آنها است- مى شوید، سپس پاداش عظیمى که عظمتش را جز او کسى نمى داند در اختیارشان مى نهد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/243
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 36)
شأن نزول:
این آیه در مورد داستان ازدواج زینب بنت جحش (دختر عمّه پیامبر گرامى اسلام) با زید بن حارثه برده آزاد شده پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است.
قبل از زمان بعثت و بعد از آن که خدیجه با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ازدواج کرد خدیجه بردهاى به نام «زید» خریدارى نمود که بعدا آن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بخشید و حضرت او را آزاد فرمود، و چون طائفهاش او را از خود راندند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نام «فرزند خود» بر او نهاد.
هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تصمیم گرفت براى «زید» همسرى برگزیند از «زینب بنت جحش» که دختر «امیه» دختر «عبد المطلب» (دختر عمّهاش) بود براى او خواستگارى نمود «زینب» نخست چنین تصور مىکرد که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىخواهد او را براى خود انتخاب کند، خوشحال شد و رضایت داد، ولى بعدا که فهمید خواستگارى از او براى «زید» است، سخت ناراحت شد و سر باز زد، برادرش «عبد اللّه» نیز با این امر به سختى مخالفت نمود.
در اینجا بود که آیه نازل شد و به امثال زینب و عبد اللّه هشدار داد که آنها نمىتوانند هنگامى که خدا و پیامبرش کارى را لازم مىدانند مخالفت کنند، آنها که این مسأله را شنیدند در برابر فرمان خدا تسلیم شدند.
اما این ازدواج دیرى نپایید و بر اثر ناسازگاریهاى اخلاقى میان طرفین، منجر به طلاق شد.
سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى جبران این شکست زینب در ازدواج، او را به فرمان خدا به همسرى خود برگزید.
تفسیر:
مىدانیم روح اسلام «تسلیم» است، آن هم «تسلیم بىقید و شرط در برابر فرمان خدا» این معنى در آیات مختلفى از قرآن با عبارات گوناگون منعکس شده است، از جمله در این آیه مىفرماید: «هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش مطلبى را لازم بدانند اختیارى از خود در برابر فرمان خدا داشته باشند» (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ). آنها باید اراده خود را تابع اراده حق کنند، همان گونه که سر تا پاى وجودشان وابسته به اوست. برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 614
این درست به آن مىماند که یک طبیب ماهر به بیمار بگوید در صورتى به درمان تو مىپردازم که در برابر دستوراتم تسلیم محض شوى، و از خود ارادهاى نداشته باشى، این نهایت دلسوزى طبیب را نسبت به بیمار نشان مىدهد و خدا از چنین طبیبى برتر و بالاترست.
لذا در پایان آیه به همین نکته اشاره کرده، مىفرماید: «کسى که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند گرفتار گمراهى آشکارى شده است» (وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً).
راه سعادت گم مى کند و به بیراهه و بدبختى کشیده مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/244
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 37)
سپس به داستان معروف «زید» و همسرش «زینب» که یکى از مسائل حساس زندگانى پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله است و ارتباط با مسأله همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله- که در آیات پیشین گذشت دارد- پرداخته، مىگوید: «به خاطر بیاور زمانى را که به کسى که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز به او نعمت بخشیده بودى مىگفتى همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز» و پیوسته این امر را تکرار مىکردى! (وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ).
منظور از «نعمت خداوند» همان نعمت هدایت و ایمان است که نصیب «زید بن حارثه» کرده بود، و نعمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این بود که وى را آزاد کرد و همچون فرزند خویش گرامیش داشت.
از این آیه استفاده مىشود که میان زید و زینب، مشاجرهاى در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدایى و طلاق قرار گرفت، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرارا و مستمرا او را نصیحت مىکرد و از جدایى و طلاق باز مىداشت.
بعد مىافزاید: «تو در دل چیزى را پنهان مىداشتى که خداوند آن را آشکار مىکند، و از مردم مىترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى»! (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ).
مسأله ترس از خدا نشان مىدهد که این ازدواج به عنوان یک وظیفه انجام شده که باید به خاطر پروردگار ملاحظات شخصى را کنار بگذارد تا یک هدف مقدس الهى تأمین شود، هر چند به قیمت زخم زبان کوردلان تمام گردد.
لذا در دنباله آیه مىفرماید: «هنگامى که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد) ما او را به همسرى تو در آوردیم، تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان- هنگامى که از آنها طلاق بگیرند- نباشد» (فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً).
و این کارى بود که مىبایست انجام بشود «و فرمان خدا انجام شدنى است» (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا).
بنا بر این، ازدواج الهى، یک مسأله اخلاقى و انسانى بود و نیز وسیله مؤثرى براى شکستن دو سنّت غلط جاهلى حرمت ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده، و قبح ازدواج با همسر مطلقه یک غلام و برده آزاد شده.
(آیه 38)
این آیه در تکمیل بحثهاى گذشته چنین مىگوید: «هیچ گونه سختى و حرجى بر پیامبر در آنچه خدا براى او واجب کرده است نیست» (ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ).
آنجا که خداوند فرمانى به او مىدهد، ملاحظه هیچ امرى در برابر آن جایز نیست و بدون هیچ چون و چرا باید به مرحله اجرا درآید.
اصولا سنت شکنى و بر چیدن آداب و رسوم خرافى و غیر انسانى همواره با سر و صدا توأم است، و پیامبران هرگز نباید به این سر و صداها اعتنا کنند.
لذا در جمله بعد مىفرماید: «این سنت الهى در مورد پیامبران در امم پیشین نیز جارى بوده است» (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
تنها تو نیستى که گرفتار این مشکلى، بلکه همه انبیا به هنگام شکستن سنتهاى غلط گرفتار این ناراحتیها بودهاند.
و در پایان آیه براى تثبیت، قاطعیت در این گونه مسائل بنیادى مىفرماید: «فرمان خدا همواره روى حساب و برنامه دقیقى است و باید به مرحله اجرا در آید» (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/244
پاسخ : صفحه ی 250 از قرآن کریم شامل آیات 33 تا 40 از سوره ی الأحزاب
(آیه 39)
مبلّغان راستین کیانند؟ به تناسب بحثى که در آیه قبل در باره پیامبران گذشت این آیه به یکى از مهمترین برنامههاى عمومى انبیا اشاره کرده، مىفرماید: پیامبران پیشین «کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و از او مىترسیدند و از هیچ کس جز خدا واهمه نداشتند» (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ).
تو نیز در تبلیغ رسالتهاى پروردگار نباید کمترین وحشتى از کسى داشته باشى! اصولا کار پیامبران در بسیارى از مراحل شکستن سنتهاى غلط است و اگر بخواهند کمترین ترس و وحشتى به خود راه بدهند در انجام رسالت خود پیروز نخواهند شد قاطعانه باید پیش روند، حرفهاى ناموزون بدگویان را به جان خریدار شوند و بىاعتنا به جوسازیها به برنامههاى خود ادامه دهند چرا که همه حسابها به دست خداست.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «همین بس که خداوند (حافظ اعمال بندگان و) حسابگر (و جزا دهنده آنها) است» (وَ کَفى بِاللَّهِ حَسِیباً).
هم حساب ایثار و فداکارى پیامبران را در این راه نگه مىدارد و پاداش مىدهد و هم سخنان ناموزون و یاوه سرایى دشمنان را محاسبه و کیفر مىدهد.
این آیه دلیل روشنى است بر اینکه شرط اساسى براى پیشرفت در مسائل تبلیغاتى قاطعیت و اخلاص و عدم وحشت از هیچ کس جز از خداست.
(آیه 40)
مسأله خاتمیت: این آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مسأله ازدواج پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با «همسر مطلقه زید» براى شکستن یک سنت غلط جاهلى، بیان مىدارد، و ضمنا حقیقت مهم دیگرى را- که مسأله خاتمیت است- در ذیل آن بیان مىکند، مىفرماید: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست» (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ).
نه «زید» و نه دیگرى، و اگر یک روز نام پسر محمّد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنّت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى.
سپس مىافزاید: «ولى (او) رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است» (وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ).
بنا بر این صدر آیه ارتباط نسبى را بطور کلى قطع مىکند، و ذیل آیه ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتمیت را اثبات مىنماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن مى شود.
و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینه ها، و لذا در پایان آیه مى فرماید: «و خداوند به همه چیز آگاه است» (وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/244
صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب
[golrooz] صفحه ی 251 از قرآن کریم شامل آیات 41 تا 52 از سوره ی الأحزاب [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اذْكُرُوا۟ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا(41)
اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد يادي بسيار(41)
وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا(42)
و صبح و شام او را به پاكي بستاييد(42)
هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَٰٓئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا(43)
اوست كسي كه با فرشتگان خود بر شما درود مي فرستد تا شما را از تاريكيها به سوي روشنايي برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است(43)
تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَٰمٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا(44)
درودشان روزي كه ديدارش كنند سلام خواهد بود و براي آنان پاداشي نيكو آماده كرده است(44)
يَٰٓأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّآ أَرْسَلْنَٰكَ شَٰهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(45)
اي پيامبر ما تو را [به سم ت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم(45)
وَدَاعِيًا إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا(46)
و دعوت كننده به سوي خدا به فرمان او و چراغي تابناك(46)
وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيرًا(47)
و مؤمنان را مژده ده كه براي آنان از جانب خدا بخشايشي فراوان خواهد بود(47)
وَلَا تُطِعِ الْكَٰفِرِينَ وَالْمُنَٰفِقِينَ وَدَعْ أَذَيٰهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ وَكَفَيٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا(48)
و كافران و منافقان را فرمان مبر و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد كن و كارسازي [چون] خدا كفايت مي كند(48)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا(49)
اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر زنان مؤمن را به نكاح خود درآورديد آنگاه پيش از آنكه با آنان همخوابگي كنيد طلاقشان داديد ديگر بر عهده آنها عده اي كه آن را بشماريد نيست پس م هرشان را بدهيد و خوش و خرم آنها را رها كنيد(49)
يَٰٓأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَٰجَكَ الَّٰتِيٓ ءَاتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ الَّٰتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِيٓ أَزْوَٰجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(50)
اي پيامبر ما براي تو آن همسراني را كه م هرشان را داده اي حلال كرديم و [كنيزاني] را كه خدا از غنيمت جنگي در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمه هايت و دختران دايي تو و دختران خاله هايت كه با تو مهاجرت كرده اند و زن مؤمني كه خود را [داوطلبانه] به پيامبر ببخشددر صورتي كه پيامبر بخواهد او را به زني گيرد [اين ازدواج از روي بخشش] ويژه توست نه ديگر مؤمنان ما نيك مي دانيم كه در مورد زنان و كنيزانشان چه بر آنان مقرر كرده ايم تا براي تو مشكلي پيش نيايد و خدا همواره آمرزنده مهربان است(50)
۞ تُرْجِي مَن تَشَآءُ مِنْهُنَّ وَتُْٔوِيٓ إِلَيْكَ مَن تَشَآءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَٰلِكَ أَدْنَيٰٓ أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَآ ءَاتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا(51)
نوبت هر كدام از آن زنها را كه مي خواهي به تاخير انداز و هر كدام را كه مي خواهي پيش خود جاي ده و بر تو باكي نيست كه هر كدام را كه ترك كرده اي [دوباره] طلب كني اين نزديكتر است براي اينكه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگي شان به آنچه به آنان داده اي خشنود گردند و آنچه در دلهاي شماست خدا مي داند و خدا همواره داناي بردبار است(51)
لَّا يَحِلُّ لَكَ النِّسَآءُ مِنۢ بَعْدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَٰجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا(52)
از اين پس ديگر [گرفتن] زنان و نيز اينكه به جاي آنان زنان ديگري بر تو حلال نيست هر چند زيبايي آنها براي تو مورد پسند افتد به استثناي كنيزان و خدا همواره بر هر چيزي مراقب است(52)
صدق الله العلي العظيم