صفحه ی 248 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 19 از سوره ی الأحزاب
[golrooz] صفحه ی 248 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 19 از سوره ی الأحزاب [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّۦنَ مِيثَٰقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَيٰ وَعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَٰقًا غَلِيظًا(7)
و [ياد كن] هنگامي را كه از پيامبران پيمان گرفتيم و از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي پسر مريم و از [همه] آنان پيماني استوار گرفتيم(7)
لِّيَسَْٔلَ الصَّٰدِقِينَ عَن صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَٰفِرِينَ عَذَابًا أَلِيمًا(8)
تا راستان را از صدقشان باز پرسد و براي كافران عذابي دردناك آماده كرده است(8)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اذْكُرُوا۟ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَآءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا(9)
اي كساني كه ايمان آورده ايد نعمت خدا را بر خود به ياد آريد آنگاه كه لشكرهايي به سوي شما [در]آمدند پس بر سر آنان تندبادي و لشكرهايي كه آنها را نمي ديديد فرستاديم و خدا به آنچه مي كنيد همواره بيناست(9)
إِذْ جَآءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَٰرُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا۠(10)
هنگامي كه از بالاي [سر] شما و از زير [پاي] شما آمدند و آنگاه كه چشمها خيره شد و جانها به گلوگاه ها رسيد و به خدا گمانهايي [نابجا] مي برديد(10)
هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا۟ زِلْزَالًا شَدِيدًا(11)
آنجا [بود كه] مؤمنان در آزمايش قرار گرفتند و سخت تكان خوردند(11)
وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَٰفِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا(12)
و هنگامي كه منافقان و كساني كه در دلهايشان بيماري است مي گفتند خدا و فرستاده اش جز فريب به ما وعده اي ندادند(12)
وَإِذْ قَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْهُمْ يَٰٓأَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا۟ وَيَسْتَْٔذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا(13)
و چون گروهي از آنان گفتند اي مردم مدينه ديگر شما را جاي درنگ نيست برگرديد و گروهي از آنان از پيامبر اجازه مي خواستند و مي گفتند خانه هاي ما بي حفاظ است و[لي خانه هايشان] بي حفاظ نبود [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزي نمي خواستند(13)
وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا۟ الْفِتْنَةَ لَءَاتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا۟ بِهَآ إِلَّا يَسِيرًا(14)
و اگر از اطراف [مدينه] مورد هجوم واقع مي شدند و آنگاه آنان را به ارتداد مي خواندند قطعا آن را مي پذيرفتند و جز اندكي در اين [كار] درنگ نمي كردند(14)
وَلَقَدْ كَانُوا۟ عَٰهَدُوا۟ اللَّهَ مِن قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَٰرَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسُْٔولًا(15)
با آنكه قبلا با خدا سخت پيمان بسته بودند كه پشت [به دشمن] نكنند و پيمان خدا همواره بازخواست دارد(15)
قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا(16)
بگو اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد هرگز اين گريز براي شما سود نمي بخشد و در آن صورت جز اندكي برخوردار نخواهيد شد(16)
قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوٓءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا(17)
بگو چه كسي مي تواند در برابر خدا از شما حمايت كند اگر او بخواهد براي شما بد بياورد يا بخواهد شما را رحمت كند و غير از خدا براي خود يار و ياوري نخواهند يافت(17)
۞ قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَآئِلِينَ لِإِخْوَٰنِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا(18)
خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما و آن كساني را كه به برادرانشان مي گفتند نزد ما بياييد و جز اندكي روي به جنگ نمي آورند [خوب] مي شناسد(18)
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَيٰ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَي الْخَيْرِ أُو۟لَٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرًا(19)
بر شما بخيلانند و چون خطر فرا رسد آنان را مي بيني كه مانند كسي كه مرگ او را فرو گرفته چشمانشان در حدقه مي چرخد [و] به سوي تو مي نگرند و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايي تند نيش مي زنند بر مال حريصند آنان ايمان نياورده اند و خدا اعمالشان را تباه گردانيده و اين [كار] همواره بر خدا آسان است(19)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 248 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 19 از سوره ی الأحزاب
(آیه 7)
پیمان محکم الهى: از آنجا که در آیه قبل اختیارات وسیع و گسترده پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله بیان شد، در اینجا وظائف سنگین پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سایر پیامبران بزرگ را بیان مى کند، زیرا مى دانیم همواره اختیارات توأم با مسؤلیت هاست.
نخست مى فرماید: به خاطر بیاور «هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بن مریم، و ما از همه آنان پیمان محکمى گرفتیم» که در اداى مسؤلیت تبلیغ و رسالت کوتاهى نکنند! (وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً).
به این ترتیب نخست تمام پیامبران را در مسأله میثاق مطرح مىکند، سپس از پنج پیامبر اولوا العزم نام مىبرد که در آغاز آنها شخص پیامبر اسلام به خاطر شرافت و عظمتى که دارد آمده است.
این پیمان مؤکد همان ادا کردن مسؤلیت تبلیغ و رسالت و رهبرى و هدایت مردم در تمام زمینهها و ابعاد است.
و نیز موظف بودند یکدیگر را تأیید نمایند، و پیامبران پیشین، امتهاى خود را براى پذیرش پیامبران بعد آماده سازند، همانگونه که پیامبران بعد باید دعوت پیامبران پیشین را تصدیق و تأکید نمایند.
(آیه 8)
در این آیه هدف از بعثت انبیاء و پیمان مؤکدى را که از آنها گرفته شده است چنین بیان مى کند: «هدف این است که خداوند از صدق راستگویان پرسش کند و براى کافران عذاب دردناک آماده ساخته است» (لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً أَلِیماً). منظور از «الصَّادِقِینَ» مؤمنانى مى باشند که در میدان حمایت از آیین خدا، و جهاد و ایستادگى در برابر مشکلات، و بذل جان و مال، صداقت و راستگویى خود را به ثبوت رسانده اند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/240
پاسخ : صفحه ی 248 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 19 از سوره ی الأحزاب
(آیه 9)
آزمایش بزرگ الهى در میدان احزاب: این آیه و چندین آیه بعد از آن که مجموعا هفده آیه را تشکیل مىدهد پیرامون یکى از بزرگترین آزمونهاى الهى در مورد «مؤمنان» و «منافقان» و امتحان صدق گفتار آنها در عمل سخن مىگوید.
این آیات از یکى از مهمترین حوادث تاریخ اسلام، یعنى جنگ احزاب، که در سال پنجم هجرى واقع شد بحث مىکند.
جنگ «احزاب» چنانکه از نامش پیداست مبارزه همه جانبهاى از ناحیه عموم دشمنان اسلام و گروههاى مختلفى بود که با پیشرفت این آیین منافع نامشروعشان به خطر مىافتاد.
نخستین جرقه جنگ از ناحیه گروهى از یهود «بنى نضیر» روشن شد که به مکّه آمدند و طایفه «قریش» را به جنگ با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تشویق کردند و به آنها قول دادند تا آخرین نفس در کنارشان بایستند، سپس به سراغ قبیله «غطفان» رفتند، و آنها را نیز آماده کارزار کردند.
این قبائل از هم پیمانان خود مانند قبیله «بنى اسد» و «بنى سلیم» نیز دعوت کردند، و چون همگى خطر را احساس کرده بودند، دست به دست هم دادند تا کار اسلام را براى همیشه یکسره کنند.
مسلمانان به فرمان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به شور نشستند و قبل از هر چیز با پیشنهاد سلمان فارسى، اطراف مدینه را خندقى کندند- و به همین جهت یکى از نامهاى این جنگ، جنگ خندق است.
لحظات بسیار سخت و خطرناکى بر مسلمانان گذشت منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند، جمعیت انبوه دشمن و کمى لشکریان اسلام در مقابل آنها- تعداد لشکر کفر را ده هزار، و لشکر اسلام را سه هزار نفر نوشتهاند- و آمادگى آنها از نظر تجهیزات جنگى آینده سخت و دردناکى را در برابر چشم مسلمانان مجسم مىساخت.
ولى خدا مىخواست در اینجا آخرین ضربه بر پیکر کفر فرود آید وصف منافقین را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد.
سر انجام این غزوه به پیروزى مسلمانان تمام شد، طوفانى سخت به فرمان خدا وزیدن گرفت، خیمه و خرگاه و زندگى کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدى در قلب آنها افکند، و نیروهاى غیبى فرشتگان را به یارى مسلمانان فرستاد.
قدرت نماییهاى شگرفى همچون قدرتنمایى امیر مؤمنان على علیه السّلام در برابر «عمرو بن عبد ود» بر آن افزوده شد، و مشرکان بىآنکه بتوانند کارى انجام دهند پا به فرار گذاردند.
آیات هفدهگانه نازل شد و با تحلیل هاى کوبنده و افشاگرانه خود به عالیترین وجه از این حادثه مهم براى پیروزى نهایى اسلام و کوبیدن منافقان بهره گیرى کرد.
قرآن این ماجرا را نخست در یک آیه خلاصه مى کند سپس در شانزده آیه دیگر به بیان خصوصیات آن مى پردازد.
مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! نعمت بزرگ خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایى (عظیم) به سراغ شما آمدند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ).
«ولى ما باد و طوفان سختى بر آنها فرستادیم و لشکریانى که آنها را نمى دیدید» و به این وسیله آنها را در هم شکستیم (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها).
«و خداوند همیشه به آنچه انجام مى دهید (و کارهایى که هر گروه در این میدان بزرگ انجام دادند) بینا بوده است» (وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً).
(آیه 10)
این آیه که ترسیمى از وضع بحرانى جنگ احزاب، و قدرت عظیم جنگى دشمنان، و نگرانى شدید بسیارى از مسلمان است چنین مى گوید: به خاطر بیاورید «زمانى را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و هنگامى را که چشمها از شدت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مى بردید» (إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/240
پاسخ : صفحه ی 248 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 19 از سوره ی الأحزاب
(آیه 11)
اینجا بود که کوره امتحان الهى سخت داغ شد، چنانکه در این آیه مى گوید: «آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختى خوردند» (هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِیداً).
طبیعى است هنگامى که انسان گرفتار طوفانهاى فکرى مى شود، جسم او نیز از این طوفان بر کنار نمى ماند، و در اضطراب و تزلزل فرو مى رود.
آرى! فولاد را در کوره داغ مى برند تا آبدیده شود، مسلمانان نخستین نیز باید در کوره حوادث سخت قرار گیرند تا آبدیده و مقاوم شوند.
(آیه 12)
منافقان و ضعیف الایمانها در صحنه احزاب گفتیم کوره امتحان جنگ احزاب داغ شد، و همگى در این امتحان بزرگ درگیر شدند.
در اینجا مسلمانان به گروههاى مختلفى تقسیم شدند: جمعى مؤمنان راستین بودند، گروهى خواص مؤمنان، جمعى افراد ضعیف الایمان، جمعى منافق، جمعى منافق لجوج و سر سخت، گروهى در فکر خانه و زندگى خویشتن و در فکر فرار بودند، جمعى سعى داشتند دیگران را از جهاد باز دارند و گروهى تلاش مى کردند رشته اتحاد خود را با منافقین محکم کنند.
در این آیه گفتگوى منافقان و بیماردلان منعکس شده است.
مى فرماید: «و (نیز) به خاطر بیاورید هنگامى را که منافقان و بیماردلان مى گفتند: خدا و پیامبرش چیزى جز وعده هاى دروغین به ما نداده اند»! (وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً).
در تاریخ جنگ احزاب چنین آمده است که، در اثناى حفر خندق که مسلمانان هر یک مشغول کندن بخشى از خندق بودند روزى به قطعه سنگ سخت و بزرگى بر خورد کردند که هیچ کلنگى در آن اثر نمىکرد، خبر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دادند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شخصا وارد خندق شد، و در کنار سنگ قرار گرفت و کلنگى را به دست گرفت و نخستین ضربه محکم را به مغز سنگ فرود آورد، قسمتى از آن متلاشى شد و برقى از آن جستن کرد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تکبیر پیروزى گفت، مسلمانان نیز همگى تکبیر گفتند.
بار دوم ضربه شدید دیگرى بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگرى در هم شکست و برقى از آن جستن نمود پیامبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند.
سر انجام پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرود آورد و برق جستن کرد، و باقیمانده سنگ متلاشى شد، حضرت صلّى اللّه علیه و آله باز تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «در میان برق اول سر زمین حیره و قصرهاى پادشاهان ایران را دیدم، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز مىشوند! و در برق دوم قصرهاى سرخفام شام و روم نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهاى صنعا و یمن را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم بر آنها نیز پیروز خواهند شد، بشارت باد بر شما اى مسلمانان»! منافقان نگاهى به یکدیگر کردند و گفتند: چه سخنان عجیبى؟ و چه حرفهاى باطل و بىاساسى؟ او از مدینه دارد سر زمین حیره و مدائن کسرى را مى بیند، و خبر فتح آن را به شما مى دهد، در حالى که هم اکنون شما در چنگال یک مشت عرب گرفتارید (و حالت دفاعى به خود گرفتهاید) و حتى نمىتوانید به بیت الحذر بروید (چه خیال باطل و پندار خامى؟!).
آیه فوق نازل شد و گفت که این منافقان و بیمار دلان مى گویند خدا و پیغمبرش جز فریب و دروغ وعدهاى به ما نداده است، (آنها از قدرت بىپایان پروردگار بى خبرند.)
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/240
پاسخ : صفحه ی 248 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 19 از سوره ی الأحزاب
(آیه 13)
در این آیه به شرح حال گروه خطرناکى از همین منافقان بیمار دل که نسبت به دیگران خباثت و آلودگى بیشترى داشتند پرداخته، مى گوید: «و (نیز) به خاطر بیاورید هنگامى را که گروهى از آنها گفتند: اى اهل یثرب! (اى مردم مدینه)! اینجا جاى توقف شما نیست، به خانههاى خود باز گردید» (وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا).
و به این ترتیب مى خواستند جمعیت انصار را از لشکر اسلام جدا کنند این از یکسو، از سوى دیگر «و گروهى از آنان از پیامبر اجازه باز گشت مى خواستند و مى گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است، در حالى که بى حفاظ نبود آنها فقط مى خواستند (از جنگ) فرار کنند» (وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلَّا فِراراً).
«یثرب» نام قدیمى مدینه است، پیش از آنکه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به آنجا هجرت کند، بعد از آن کمکم نام مدینة الرسول (شهر پیغمبر) بر آن گذارده شد که مخفف آن همان «مدینه» بود.
(آیه 14)
این آیه به سستى ایمان این گروه اشاره کرده، مى گوید: «آنها چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد مى شدند و پیشنهاد باز گشت به سوى شرک به آنان مىکردند مى پذیرفتند، و جز مدّت کمى (براى انتخاب این راه) درنگ نمى کردند» (وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا یَسِیراً).
پیداست مردمى که این چنین ضعیف و بى پاشنه اند نه آماده پیکار با دشمنند و نه پذیراى شهادت در راه خدا.
(آیه 15)
سپس قرآن، این گروه منافق را به محاکمه مى کشد و مى گوید:
«آنها قبلا با خدا عهد و پیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند، و (بر سر عهد خود در دفاع از توحید و اسلام و پیامبر بایستند، مگر آنها نمى دانند که) عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت» و در برابر آن مسؤلند (وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا).
اصولا هر کسى ایمان مى آورد و با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بیعت مى کند این عهد را با او بسته که از اسلام و قرآن تا سر حدّ جان دفاع کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/240
پاسخ : صفحه ی 248 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 19 از سوره ی الأحزاب
(آیه 16)
بعد از آنکه خداوند نیّت منافقان را افشا کرد که منظورشان حفظ خانه هایشان نیست، بلکه فرار از صحنه جنگ است، با دو دلیل به آنها پاسخ مى گوید.
نخست به پیامبر مى فرماید: «بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید این فرار سودى به حال شما نخواهد داشت و در آن هنگام جز بهره کمى از زندگانى نخواهید گرفت» (قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا).
(آیه 17)
دیگر اینکه مگر نمى دانید تمام سر نوشت شما به دست خداست، و هرگز نمى توانید از حوزه قدرت و مشیت او فرار کنید.
مى فرماید: اى پیامبر! به آنها «بگو: چه کسى مى تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او بدى یا رحمتى را براى شما اراده کند»! (قُلْ مَنْ ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِکُمْ رَحْمَةً).
«و آنها جز خدا هیچ سر پرست و یاورى براى خود نخواهند یافت» (وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
بنا بر این اکنون که همه مقدرات شما به دست اوست فرمان او را در زمینه جهاد که مایه عزت و سر بلندى در دنیا و در پیشگاه خداست به جان بپذیرید، و حتى اگر شهادت در این راه به سراغ شما آید با آغوش باز از آن استقبال کنید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/241
صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
[golrooz] صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا۟ وَإِن يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا۟ لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسَْٔلُونَ عَنْ أَنۢبَآئِكُمْ وَلَوْ كَانُوا۟ فِيكُم مَّا قَٰتَلُوٓا۟ إِلَّا قَلِيلًا(20)
اينان [چنين] مي پندارند كه دسته هاي دشمن نرفته اند و اگر دسته هاي دشمن بازآيند آرزو مي كنند كاش ميان اعراب باديه نشين بودند و از اخبار [مربوط به] شما جويا مي شدند و اگر در ميان شما بودند جز اندكي جنگ نمي كردند(20)
لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُوا۟ اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْءَاخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا(21)
قطعا براي شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقي نيكوست براي آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مي كند(21)
وَلَمَّا رَءَا الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا۟ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّآ إِيمَٰنًا وَتَسْلِيمًا(22)
و چون مؤمنان دسته هاي دشمن را ديدند گفتند اين همان است كه خدا و فرستاده اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده اش راست گفتند و جز بر ايمان و فرمانبرداري آنان نيفزود(22)
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا۟ مَا عَٰهَدُوا۟ اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَيٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا۟ تَبْدِيلًا(23)
از ميان مؤمنان مرداني اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخي از آنان به شهادت رسيدند و برخي از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند(23)
لِّيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّٰدِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَٰفِقِينَ إِن شَآءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا(24)
تا خدا راستگويان را به [پاداش] راستي شان پاداش دهد و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند يا بر ايشان ببخشايد كه خدا همواره آمرزنده مهربان است(24)
وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا۟ خَيْرًا وَكَفَي اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا(25)
و خداوند آنان را كه كفر ورزيده اند بي آنكه به مالي رسيده باشند به غيظ [و حسرت] برگرداند و خدا [زحمت] جنگ را از مؤمنان برداشت و خدا همواره نيرومند شكست ناپذير است(25)
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا(26)
و كساني از اهل كتاب را كه با [مشركان] همپشتي كرده بودند از دژهايشان به زير آورد و در دلهايشان هراس افكند گروهي را مي كشتيد و گروهي را اسير مي كرديد(26)
وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَٰرَهُمْ وَأَمْوَٰلَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَُٔوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا(27)
و زمينشان و خانه ها و اموالشان و سرزميني را كه در آن پا ننهاده بوديد به شما ميراث داد و خدا بر هر چيزي تواناست(27)
يَٰٓأَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوٰةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا(28)
اي پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگي دنيا و زينت آنيد بياييد تا م هرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم(28)
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْءَاخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا(29)
و اگر خواستار خدا و فرستاده وي و سراي آخرتيد پس به راستي خدا براي نيكوكاران شما پاداش بزرگي آماده گردانيده است(29)
يَٰنِسَآءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَٰعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرًا(30)
اي همسران پيامبر هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكاري كند عذابش دو چندان خواهد بود و اين بر خدا همواره آسان است(30)
۞ وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَٰلِحًا نُّؤْتِهَآ أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا(31)
و هر كس از شما خدا و فرستاده اش را فرمان ب ر د و كار شايسته كند پاداشش را دو چندان مي دهيم و برايش روزي نيكو فراهم خواهيم ساخت(31)
يَٰنِسَآءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا(32)
اي همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيماري است طمع ورزد و گفتاري شايسته گوييد(32)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
(آیه 20)
این آیه ترسیم گویاترى از حالت جبن و ترس این گروه است، مىگوید: «آنها (به قدرى وحشتزده شدهاند که) گمان مىکنند هنوز لشکر احزاب نرفتهاند» (یَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ یَذْهَبُوا).
کابوس وحشتناکى بر فکر آنها سایه افکنده، گویى سربازان کفر مرتبا از مقابل چشمانشان رژه مىروند، شمشیرها را برهنه کرده و نیزهها را به آنها حواله مىکنند! سپس اضافه مىکند: «و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست مىدارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند» (وَ إِنْ یَأْتِ الْأَحْزابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ).
آرى! بروند و در آنجا بمانند «و (مرتبا) از اخبار شما جویا گردند» (یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِکُمْ). لحظه به لحظه از هر مسافرى جویاى آخرین خبر شوند، مبادا احزاب به منطقه آنها نزدیک شده باشند، و سایه آنها به دیوار خانه آنها بیفتد! و این منت را بر سر شما بگذارند که همواره جویاى حال و وضع شما بودیم! و در آخرین جمله مىافزاید: «و اگر در میان شما باشند جز اندکى پیکار نمىکنند» (وَ لَوْ کانُوا فِیکُمْ ما قاتَلُوا إِلَّا قَلِیلًا).
نه از رفتن آنها نگران باشید، نه از وجودشان خوشحال، که افرادى بىارزش و بىخاصیتند و نبودنشان از بودنشان بهتر!
(آیه 21)
نقش مؤمنان راستین در جنگ احزاب: تاکنون از گروههاى مختلف و برنامههاى آنها در غزوه «احزاب» سخن به میان آمد.
قرآن مجید در پایان این سخن از «مؤمنان راستین» و روحیه عالى و پایمردى و استقامت و سایر ویژگیهاى آنان در این جهاد بزرگ، سخن مىگوید.
و مقدمه این بحث را از شخص پیامبر اسلام که پیشوا و بزرگ و اسوه آنان بود شروع مىکند، مىگوید: «براى شما در (زندگى) رسول خدا (و عملکرد او در میدان احزاب) سرمشق نیکویى بود براى آنها که امید به (رحمت) خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند» (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً).
بهترین الگو براى شما نه تنها در این میدان که در تمام زندگى، شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.
این ناخداى بزرگ به هنگامى که سفینهاش گرفتار سختترین طوفانها، مىشود کمترین ضعف و سستى و دستپاچگى به خود راه نمىدهد، او هم ناخداست هم لنگر مطمئن این کشتى، هم چراغ هدایت است، و هم مایه آرامش و راحت روح و جان سرنشینان.
جمله «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» مفهومش این است که براى شما در پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تأسى و پیروى خوبى است، مىتوانید با اقتدا کردن به او خطوط خود را اصلاح و در مسیر «صراط مستقیم» قرار گیرید.
این نکته نیز قابل توجه است که على علیه السّلام مىفرماید: «هر گاه آتش جنگ، سخت شعلهور مىشد ما به رسول اللّه پناه مىبردیم و هیچ یک از ما به دشمن نزدیکتر از او نبود».
(آیه 22)
بعد از ذکر این مقدمه به بیان حال مؤمنان راستین پرداخته، مىگوید: «هنگامى که مؤمنان، لشکریان احزاب را دیدند (نه تنها تزلزلى به دل راه ندادند بلکه) گفتند: این همان است که خدا و رسولش به ما وعده فرموده (و طلایه آن آشکار گشته) و خدا و رسولش راست گفتهاند، و این ماجرا جز بر ایمان و تسلیم آنها نیفزود» (وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً).
این وعده اشاره به سخنى است که قبلا پیامبر صلّى اللّه علیه و اله گفته بود که به زودى قبائل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم مى دهند و به سراغ شما مى آیند، اما بدانید سر انجام پیروزى با شماست.
به آنها گفته شده بود که شما در بوته هاى آزمایش سختى آزموده خواهید شد، و آنها با مشاهده احزاب متوجه صدق گفتار خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شدند و بر ایمانشان افزود.
منبع :http://zaeim.parsiblog.com/Posts/241
پاسخ : صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
(آیه 23)
این آیه اشاره به گروه خاصى از مؤمنان است که در تأسّى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از همه پیشگامتر بودند، و بر سر عهد و پیمانشان با خدا یعنى فداکارى تا آخرین نفس و آخرین قطره خون ایستادند.
مىفرماید: «در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند، بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضى دیگر در انتظارند» (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ).
«و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند» (وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا).
به عکس منافقان و یا مؤمنان ضعیف الایمان که طوفان حوادث آنها را به این طرف و آن طرف مىافکند، و هر روز فکر شوم و تازهاى در مغز ناتوان خود مىپروراندند.
آیه چنان مفهوم وسیعى دارد که تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و هر زمان شامل مىشود، چه آنها که جامه شهادت در راه خدا بر تن پوشیدند و چه آنها که بدون هیچ گونه تزلزل بر سر عهد و پیمان با خداى خویش ایستاده اند و آماده جهاد و شهادتند.
(آیه 24)
این آیه نتیجه و هدف نهایى عملکردهاى مؤمنان و منافقان را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مىکند: «هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هر گاه بخواهد عذاب کند و یا (اگر توبه کنند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد، چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است» (لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).
نه صدق و راستى و وفادارى مؤمنان مخلص بدون پاداش مىماند، و نه سستىها و کارشکنیهاى منافقان بدون کیفر.
(آیه 25)
این آیه که آخرین سخن را در باره جنگ احزاب مىگوید و به این بحث خاتمه مىدهد در عبارتى کوتاه جمع بندى روشنى از این ماجرا کرده در جمله اول مىفرماید: «خدا کافران را با دلى پر از خشم باز گرداند بىآنکه نتیجهاى از کار خود گرفته باشند» (وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً).
در جمله بعد مىافزاید: «و خداوند (در این میدان) مؤمنان را از جنگ بىنیاز ساخت» و پیروزى را نصیبشان کرد (وَ کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ).
آن چنان عواملى فراهم کرد که بىآنکه احتیاج به درگیرى وسیع و گستردهاى باشد و مؤمنان متحمل خسارات و ضایعات زیادى شوند جنگ پایان گرفت، زیرا از یکسو طوفان شدید و سردى اوضاع مشرکان را به هم ریخت، و از سوى دیگر رعب و ترس و وحشت را که آن هم از لشکرهاى نامرئى خدا است بر قلب آنها افکند، و از سوى سوم ضربهاى که «علىّ بن ابی طالب علیه السّلام» بر پیکر بزرگترین قهرمان دشمن «عمرو بن عبد ود» وارد ساخت و او را به دیار عدم فرستاد، سبب فرو ریختن پایههاى امید آنها شد، دست و پاى خود را جمع کردند و محاصره مدینه را شکستند و ناکام به قبائل خود باز گشتند.
و در آخرین جمله مىفرماید: «خداوند قوى و شکستناپذیر است» (وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً).
ممکن است کسانى «قوى» باشند اما «عزیز» و شکست ناپذیر نباشند یعنى شخص قویترى بر آنان پیروز شود، ولى تنها «قوى و شکستناپذیر» در عالم خداست که قوت و قدرتش بىانتهاست.
پیامدهاى جنگ احزاب: جنگ احزاب نقطه عطفى در تاریخ اسلام بود و توازن نظامى و سیاسى را براى همیشه به نفع مسلمانان بهم زد، بطور خلاصه مىتوان پیامدهاى پر بار این جنگ را در چند جمله بیان کرد:
الف) ناکام ماندن آخرین تلاش دشمن و در هم شکسته شدن برترین قدرت نهایى آنها.
ب) رو شدن دست منافقین و افشا شدن کامل این دشمنان خطرناک داخلى.
ج) جبران خاطره دردناک شکست احد.
د) ورزیدگى مسلمانان، و افزایش هیبت آنان در قلوب دشمنان.
ه) بالا رفتن سطح روحیه و معنویت مسلمین به خاطر معجزات بزرگى که در آن میدان مشاهده کردند.
و) تثبیت موقعیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در داخل و خارج مدینه.
ز) فراهم شدن زمینه براى تصفیه مدینه از شرّ یهود بنى قریظه.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/242
پاسخ : صفحه ی 249 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 32 از سوره ی الأحزاب
(آیه 26)
غزوه بنى قریظه یک پیروزى بزرگ دیگر! در مدینه سه طایفه معروف از یهود زندگى مى کردند: «بنى قریظه»، «بنى النضیر» و «بنى قینقاع».
هر سه گروه با پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله پیمان بسته بودند که با دشمنان او همکارى و به نفع آنها جاسوسى نکنند.
ولى طایفه «بنى قینقاع» در سال دوم هجرت و طایفه «بنى نضیر» در سال چهارم هجرت، هر کدام به بهانهاى پیمان خود را شکستند و به مبارزه رویاروى با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست زدند، سر انجام مقاومت آنها در هم شکست و از مدینه بیرون رانده شدند.
بنا بر این در سال پنجم هجرت که غزوه «احزاب» رخ داد، تنها طایفه «بنى قریظه» در مدینه باقى مانده بودند، که به مشرکان عرب پیوستند و به روى مسلمانان شمشیر کشیدند.
پس از پایان غزوه احزاب، جبرئیل به فرمان خدا بر پیغمبر وارد شد، و گفت:
چرا سلاح بر زمین گذاردى؟ فرشتگان آماده پیکارند، هم اکنون باید به سوى «بنى قریظه» حرکت کنى، و کار آنها یکسره شود.
منادى از طرف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله صدا زد که پیش از خواندن نماز عصر به سوى بنى قریظه حرکت کنید، مسلمانان بسرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب کرده بود که قلعههاى محکم بنى قریظه را در حلقه محاصره خود در آوردند.
بیست و پنج روز این محاصره به طول انجامید و بعدا همگى تسلیم شدند، گروهى به قتل رسیدند و پیروزى بزرگ دیگرى بر پیروزى مسلمانان افزوده شده این آیه و آیه بعد، پس از حصول این پیروزى نازل شد، و خاطره این ماجرا را به صورت یک نعمت و موهبت بزرگ الهى شرح داد.
نخست مىفرماید: «و خداوند گروهى از اهل کتاب [یهود] را که از آنان [مشرکان عرب] حمایت کردند از قلعههاى محکمشان پایین کشید» (وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ).
از اینجا روشن مىشود که یهود قلعههاى خود را در کنار مدینه در نقطه مرتفعى ساخته بودند و بر فراز برجهاى آنها به دفاع از خویشتن مشغول مىشدند.
سپس مىافزاید: «و خداوند در دلهاى آنها ترس و رعب افکند» (وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ).
و سر انجام کارشان به جایى رسید که «گروهى را به قتل مى رساندید و گروهى را اسیر مى کردید» (فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً).
(آیه 27)
«و زمینها و خانه ها و اموال آنها را در اختیار شما گذارد» (وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ).
و در پایان آیه مىفرماید: «همچنین زمینى (در اختیار شما قرار داد) که هرگز در آن گام ننهاده بودید» (وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها).
ظاهرا این جمله اشاره به باغات و اراضى مخصوصى است که در اختیار «بنى قریظه» بود واحدى حق ورود به آن را نداشت، چرا که یهود در حفظ و انحصار اموال خود سخت مىکوشیدند.
«و خداوند بر هر چیزى قادر و تواناست» (وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً).
پیامدهاى غزوه بنى قریظه: پیروزى بر این گروه ستمگر و لجوج نتایج پر بارى براى مسلمانان داشت از جمله:
الف) پاک شدن جبهه داخلى مدینه و آسوده شدن خاطر مسلمان از جاسوسهاى یهود.
ب) فرو ریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه و قطع امید آنان از شورشى از درون.
ج) تقویت بنیه مالى مسلمین به وسیله غنایم این جنگ.
د) هموار شدن راه پیروزی هاى آینده، مخصوصا فتح خیبر! ه) تثبیت موقعیت حکومت اسلامى در نظر دوست و دشمن در داخل و خارج مدینه.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/242