پاسخ : صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 11 از سوره ی السجدة
(آیه 31)
در این آیه سخن از دلیل نظم به میان مى آید، و در آیه بعد سخن از توحید فطرى است و مجموعا بحثهایى را که در آیات قبل آمد تکمیل مىکند.
مىگوید: «آیا ندیدى کشتیها بر (صفحه) دریاها به فرمان خدا، و به (برکت) نعمت او حرکت مىکنند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ).
هدف این است: «تا بخشى از آیاتش را به شما نشان دهد» (لِیُرِیَکُمْ مِنْ آیاتِهِ).
آرى «در اینها نشانههایى است براى کسانى که بسیار شکیبا و شکر گزارند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
بدون شک حرکت کشتیها بر صفحه اقیانوسها نتیجه مجموعهاى از قوانین آفرینش است.
(آیه 32)
در گرداب بلا! بعد از بیان نعمت حرکت کشتیها در دریاها که هم در گذشته و هم امروز، بزرگترین و مفیدترین وسیله حمل و نقل انسانها و کالاها بوده است، اشاره به یکى از چهرههاى دیگر همین مسأله کرده، مىگوید: «و هنگامى که (در سفر دریا) موجى همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاى سرشان قرار گیرد) خدا را با اخلاص مىخوانند» (وَ إِذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
یعنى امواج عظیم دریا آن چنان بر مىخیزد، و اطراف آنها را احاطه مىکند که گویى ابرى بر سر آنان سایه افکنده است، سایهاى وحشتناک و هولانگیز.
اینجاست که انسان با تمام قدرتهاى ظاهرى که براى خویش جلب و جذب کرده، خود را ضعیف و ناچیز و ناتوان مىبیند.
و اینجاست که توحید خالص همه قلب او را احاطه مىکند، و دین و آئین و پرستش را مخصوص او مىداند.
سپس اضافه مىکند: «اما وقتى آنها را به خشکى رساند و نجات داد، بعضى راه اعتدال را پیش مىگیرند» و به ایمان خود وفادار مىمانند، در حالى که بعضى دیگر فراموش کرده راه کفر را پیش مىگیرند (فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ).
و در پایان آیه به گروه دوم اشاره کرده، مى فرماید: «ولى آیات ما را هیچ کس جز پیمان شکنان ناسپاس انکار نمى کنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/235
پاسخ : صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 11 از سوره ی السجدة
(آیه 33)
در این آیه به صورت یک جمع بندى از مواعظ و اندرزهاى گذشته، و دلائل توحید و معاد، همه انسانها را به خدا و روز قیامت توجه مى دهد، سپس از غرور ناشى از دنیا و شیطان بر حذر مى دارد، بعد به وسعت دامنه علم خداوند و شمول آن نسبت به همه چیز مى پردازد.
مىفرماید: «اى مردم! تقواى الهى پیشه کنید و بترسید از روزى که نه پدر کیفر (اعمال) فرزندش را تحمل مىکند و نه فرزند چیزى از کیفر (اعمال) پدرش را» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً).
در حقیقت دستور اول، توجه به مبدأ است، و دستور دوم توجه به معاد.
دستور اول، نیروى مراقبت را در انسان زنده مى کند، و دستور دوم احساس پاداش و کیفر را، و بدون شک کسى که این دو دستور را به کار بندد کمتر آلوده گناه و فساد مى شود.
به هر حال در آن روز هر کس چنان به خود مشغول است و در پیچ و خم اعمال خویش گرفتار که به دیگرى نمىپردازد، حتى پدر و فرزند که نزدیکترین رابطهها را با هم دارند هیچ کدام به فکر دیگرى نیستند.
در پایان آیه انسانها را از دو چیز برحذر مىدارد، مىفرماید: «به یقین وعده الهى حق است. پس مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان) فریبکار شما را به (کرم) خدا مغرور سازد»! (إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
(آیه 34)
وسعت علم خداوند! در آخرین آیه این سوره به تناسب بحثى که پیرامون روز رستاخیز در آیه قبل به میان آمده، سخن از علومى به میان مىآورد که مخصوص پروردگار است مىگوید: «آگاهى از زمان قیام قیامت مخصوص خداست» (إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ).
«و اوست که باران را نازل مىکند» و از تمام جزئیات نزول آن آگاه است (وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ).
و نیز «آنچه را که در رحمها (ى مادران) است مىداند» (وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ).
«و هیچ کس نمىداند فردا چه به دست مىآورد» (وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً).
«و هیچ کس نمىداند در چه سر زمینى مىمیرد»؟ (وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ).
«خداوند عالم و آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ).
گویى مجموع این آیه پاسخ به سؤالى است که در زمینه قیامت مطرح مىشود همان سؤالى که بارها مشرکان قریش از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کردند و گفتند: «مَتى هُوَ روز قیامت کى خواهد بود». (اسراء/ 51)
«پایان سوره لقمان»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/235
پاسخ : صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 11 از سوره ی السجدة
سوره سجده [32]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 30 آیه است
نامهاى این سوره:
نام این سوره در بعضى از روایات و در لسان مشهور مفسران «سوره سجده» یا «الم سجده» است، و گاه براى مشخص ساختن آن از سوره حم سجده آن را به نام «سجده لقمان» مىخوانند، چرا که بعد از سوره لقمان قرار گرفته است.
در بعضى از روایات نیز از آن به «الم تنزیل» یاد شده است.
محتواى سوره:
این سوره به حکم آنکه از سورههاى «مکّى» است خطوط اصلى سورههاى مکى یعنى بحث از «مبدأ» و «معاد» و «بشارت» و «انذار» را قویا تعقیب مىکند و روى هم رفته در آن چند بخش جلب توجه مىکند.
1- قبل از هر چیز سخن از عظمت قرآن است.
2- سپس بحثى پیرامون نشانههاى خداوند در آسمان و زمین دارد.
3- بحث دیگرى پیرامون آفرینش انسان از «خاک» و «آب نطفه» و «روح الهى» و اعطاى وسائل فراگیرى علم و دانش مىباشد.
4- بعد از آن از رستاخیز و حوادث قبل از آن یعنى مرگ سخن مىگوید.
5 و 6- بحثهاى مؤثر و تکان دهندهاى از بشارت و انذار دارد.
به این ترتیب هدف اصلى سوره تقویت مبانى ایمان به مبدأ و معاد و ایجاد موج نیرومندى از حرکت به سوى تقوا، و بازدارى از سرکشى و طغیان است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله چنین آمده است: «کسى که سوره الم تنزیل و تبارک را بخواند مانند آن است که شب قدر را احیا گرفته باشد».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده: «هر کس سوره سجده را در هر شب جمعه بخواند خداوند نامه اعمال او را به دست راست او مى دهد، و گذشته او را مى بخشد، و از دوستان محمد صلّى اللّه علیه و آله و اهل بیت او خواهد بود».
بدون شک تلاوتى که سر چشمه اندیشه، و اندیشهاى که مبدأ تصمیم گیرى و حرکت بوده باشد، مى تواند آن چنان انسان را بسازد که مشمول این همه فضیلت و افتخار گردد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/236
پاسخ : صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 11 از سوره ی السجدة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
عظمت قرآن، و مبدأ و معاد: باز در این سوره با حروف مقطعه «الف، لام، میم» (الم). رو به رو مى شویم و این پانزدهمین بار است که در آغاز سورههاى قرآنى این گونه حروف را مى یابیم.
بحثى که در باره اهمیت قرآن بلافاصله بعد از این حروف آمده است بار دیگر بیانگر این حقیقت است که «الم» اشاره به عظمت قرآن و قدرت نمایى عظیم پروردگار است که چنین کتاب بزرگ و پر محتوا که معجزه جاویدان محمد صلّى اللّه علیه و آله است از حروف ساده «الفبا» به وجود آورده است.
(آیه 2)
مى فرماید: «این کتابى است که از سوى پروردگار جهانیان نازل شده و شک و تردیدى در آن نیست» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).
این آیه در واقع پاسخ به دو سؤال است، گویى نخست از محتواى این کتاب آسمانى سؤال مى شود، در پاسخ مىگوید: محتواى آن حق است و جاى کمترین شک و تردید نیست، سپس سؤال در باره ابداع کننده آن به میان مى آید، در پاسخ مى گوید: این کتاب از سوى «رَبِّ الْعالَمِینَ» است.
(آیه 3)
سپس به تهمتى که بارها مشرکان و منافقان بىایمان به این کتاب بزرگ آسمانى بسته بودند اشاره کرده، مىفرماید: «آنها مىگویند: (محمّد) اینها را به دروغ به خداست بسته است» و از ناحیه پروردگار جهانیان نیست (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در پاسخ ادعاى بىدلیل آنها مى گوید: این افترا نیست، «بلکه سخن حقى است از سوى پروردگارت» (بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).
و دلیل حقانیت آن در خود آن آشکار و نمایان است.
سپس به هدف نزول آن پرداخته، مى گوید: «هدف این بوده که گروهى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذار کننده اى براى آنها نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند» (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ).
منظور از «نذیر» در اینجا پیامبر بزرگى است که دعوت خود را آشکارا و توأم با معجزات و در محیطى وسیع و گسترده آشکار سازد، و مىدانیم چنین انذار کنندهاى در جزیره عربستان و در میان قبائل «مکّه» قیام نکرده بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/236
پاسخ : صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 11 از سوره ی السجدة
(آیه 4)
بعد از بیان عظمت قرآن و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به یکى دیگر از مهمترین پایه هاى عقائد اسلامى یعنى توحید و نفى شرکت پرداخته چنین مى گوید: «خداوند کسى که آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است در شش روز [شش دوران] آفرید» (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).
بعد از مسأله آفرینش به مسأله «حاکمیت خداوند» بر عالم هستى پرداخته، مىگوید: «سپس خداوند بر عرش قدرت قرار گرفت» و بر کل عالم هستى حکومت کرد (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ).
قرار گرفتن خداوند بر عرش به این معنى است که او هم خالق جهان هستى است، و هم حاکم بر کل عالم.
و در پایان آیه با اشاره به مسأله توحید «ولایت» و «شفاعت» مراحل توحید را کامل کرده، مىفرماید: «جز او ولى و شفیعى براى شما نیست» (ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ).
با این دلیل روشن چرا بیراهه مىروید و دست به دامن بتها مىزنید؟ «آیا متذکر نمىشوید»؟! (أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ).
در حقیقت مراحل سه گانه توحید که در آیه فوق منعکس است هر کدام دلیلى بر دیگرى محسوب مىشود، توحید خالقیت دلیل بر توحید حاکمیت است و توحید حاکمیت دلیل بر توحید ولى و شفیع و معبود.
(آیه 5)
در این آیه نخست به توحید پروردگار و سپس به مسأله «معاد» اشاره مىکند، و به این ترتیب سه شاخه توحید که در آیات گذشته بیان شده (توحید خالقیت و حاکمیت و عبودیت) در اینجا با ذکر توحید ربوبیت- یعنى تدبیر جهان هستى تنها به وسیله خداوند- تکمیل مى گردد.
مىفرماید: «خداوند امور این جهان را از مقام قرب خود به سوى زمین تدبیر مىکند» (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ).
و مىافزاید: «سپس تدبیر امور در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مىشمارید به سوى او باز مىگردد» (ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ).
منظور از این روز، روز قیامت است یعنى خداوند این جهان را با تدبیر خاصى نظم بخشیده، ولى در پایان جهان این تدبیر را بر مىچیند و به دنبال آن طرحى نوین و جهانى وسیعتر ابداع مى گردد، یعنى پس از پایان این دنیا جهان دیگر آغاز مى شود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/236
پاسخ : صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 11 از سوره ی السجدة
(آیه 6)
مراحل شگفتانگیز آفرینش انسان: این آیه تأکیدى است بر بحثهاى توحیدى که در آیات قبل گذشت و در چهار مرحله خلاصه مى شد (توحید خالقیت، حاکمیت ولایت و ربوبیت) مى فرماید: کسى که با این صفات گفته شد «او خداوندى است که از پنهان و آشکار با خبر است و شکست ناپذیر و مهربان است» (ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
(آیه 7)
این آیه اشارهاى به نظام احسن آفرینش بطور عموم، و سرآغازى براى بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او بطور خصوص است، مىفرماید: «او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید» (الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ).
و به هر چیز آنچه نیاز داشت داد و بناى کاخ عظیم خلقت را بر «نظام احسن» یعنى بر چنان نظمى استوار کرد که از آن کاملتر تص ور نمىشد.
دهندهاى که به گل نکهت و به گل جان داد به هر که آنچه سزا دید حکمتش آن داد!
قرآن سپس با ذکر این مقدمه «آفاقى» وارد بحث «انفسى» مىشود و همان گونه که در بحث آیات آفاقى از چند شاخه توحید سخن گفت در اینجا نیز از چند موهبت بزرگ در مورد انسانها سخن مىگوید.
نخست مى فرماید: خداوند «آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد» (وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ). تا هم عظمت و قدرت خود را نشان دهد و هم به این انسان هشدار دهد که تو از کجا آمدهاى و به کجا خواهى رفت.
پیداست این آیه سخن از آفرینش «آدم» مىگوید، نه همه انسانها، چرا که ادامه نسل او در آیه بعد مطرح است، و ظاهر این آیه دلیل روشنى است بر خلقت مستقل انسان که بدون واسطه از گل صورت گرفته است.
(آیه 8)
این آیه به آفرینش نسل انسان و چگونگى تولد فرزندان آدم در مراحل بعد اشاره کرده، مى گوید: «سپس نسل او را از عصارهاى از آب ناچیز و بى قدر آفرید» (ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/236
صفحه ی 246 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 24 از سوره ی لقمان
[golrooz] صفحه ی 246 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 24 از سوره ی لقمان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ثُمَّ سَوَّيٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَٰرَ وَالْأَفِْٔدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ(9)
آنگاه او را درست اندام كرد و از روح خويش در او دميد و براي شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد چه اندك سپاس مي گزاريد(9)
وَقَالُوٓا۟ أَءِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَءِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍۭ بَلْ هُم بِلِقَآءِ رَبِّهِمْ كَٰفِرُونَ(10)
و گفتند آيا وقتي در [دل] زمين گم شديم آيا [باز] ما در خلقت جديدي خواهيم بود [نه] بلكه آنها به لقاي پروردگارشان [و حضور او] كافرند(10)
۞ قُلْ يَتَوَفَّيٰكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَيٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ(11)
بگو فرشته مرگي كه بر شما گمارده شده جانتان را مي ستاند آنگاه به سوي پروردگارتان بازگردانيده مي شويد(11)
وَلَوْ تَرَيٰٓ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُوا۟ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَآ أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ(12)
و كاش هنگامي را كه مجرمان پيش پروردگارشان سرهاشان را به زير افكنده اند مي ديدي [كه مي گويند] پروردگارا ديديم و شنيديم ما را بازگردان تا كار شايسته كنيم چرا كه ما يقين داريم(12)
وَلَوْ شِئْنَا لَءَاتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَيٰهَا وَلَٰكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ(13)
و اگر مي خواستيم حتما به هر كسي [از روي جبر] هدايتش را مي داديم ليكن سخن من محق ق گرديده كه هر آينه جهنم را از همه جنيان و آدميان خواهم آكند(13)
فَذُوقُوا۟ بِمَا نَسِيتُمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَآ إِنَّا نَسِينَٰكُمْ وَذُوقُوا۟ عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(14)
پس به [سزاي] آنكه ديدار اين روزتان را از ياد برديد [عذاب را] بچشيد ما [نيز] فراموشتان كرديم و به [سزاي] آنچه انجام مي داديد عذاب جاودان را بچشيد(14)
إِنَّمَا يُؤْمِنُ بَِٔايَٰتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا۟ بِهَا خَرُّوا۟ سُجَّدًا وَسَبَّحُوا۟ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ۩(15)
تنها كساني به آيات ما مي گروند كه چون آن [آيات] را به ايشان يادآوري كنند سجده كنان به روي درمي افتند و به ستايش پروردگارشان تسبيح مي گويند و آنان بزرگي نمي فروشند(15)
تَتَجَافَيٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ يُنفِقُونَ(16)
پهلوهايشان از خوابگاهها جدا مي گردد [و] پروردگارشان را از روي بيم و طمع مي خوانند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مي كنند(16)
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَآءًۢ بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(17)
هيچ كس نمي داند چه چيز از آنچه روشني بخش ديدگان است به [پاداش] آنچه انجام مي دادند براي آنان پنهان كرده ام(17)
أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُۥنَ(18)
آيا كسي كه مؤمن است چون كسي است كه نافرمان است يكسان نيستند(18)
أَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمْ جَنَّٰتُ الْمَأْوَيٰ نُزُلًۢا بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(19)
اما كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند به [پاداش] آنچه انجام مي دادند در باغهايي كه در آن جايگزين مي شوند پذيرايي مي گردند(19)
وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا۟ فَمَأْوَيٰهُمُ النَّارُ كُلَّمَآ أَرَادُوٓا۟ أَن يَخْرُجُوا۟ مِنْهَآ أُعِيدُوا۟ فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا۟ عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ(20)
و اما كساني كه نافرماني كرده اند پس جايگاهشان آتش است هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند در آن بازگردانيده مي شوند و به آنان گفته مي شود عذاب آن آتشي را كه دروغش مي پنداشتيد بچشيد(20)
وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَيٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(21)
و قطعا غير از آن عذاب بزرگتر از عذاب اين دنيا [نيز] به آنان مي چشانيم اميد كه آنها [به خدا] بازگردند(21)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَآ إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ(22)
و كيست بيدادگرتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روي بگرداند قطعا ما از مجرمان انتقام كشنده ايم(22)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتَٰبَ فَلَا تَكُن فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَآئِهِ وَجَعَلْنَٰهُ هُدًي لِّبَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ(23)
و به راستي [ما] به موسي كتاب داديم پس در لقاي او [با خدا]ترديد مكن و آن [كتاب] را براي فرزندان اسرائيل [مايه] هدايت قرار داديم(23)
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا۟ وَكَانُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا يُوقِنُونَ(24)
و چون شكيبايي كردند و به آيات ما يقين داشتند برخي از آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مي كردند(24)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 246 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 24 از سوره ی لقمان
(آیه 9)
این آیه اشارهاى است به مراحل پیچیده تکامل انسان در عالم رحم، و همچنین مراحلى که آدم به هنگام آفرینش از خاک طى نمود، مىفرماید:
«سپس (اندام) او را موزون ساخته» (ثُمَّ سَوَّاهُ).
«و از روح خویش در وى دمید»! (وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ).
«و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد» (وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ).
«اما کمتر شکر (نعمتهاى) او را به جا مىآورید» (قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ).
در آغاز که نطفه منعقد مىشود تنها داراى یک نوع «حیات نباتى» است، یعنى فقط تغذیه و رشد و نمو دارد، ولى از حس و حرکت که نشانه «حیات حیوانى» است و همچنین قوه ادراکات که نشانه «حیات انسانى» است در آن خبرى نیست.
اما تکامل نطفه در رحم به مرحلهاى مىرسد که شروع به حرکت مىکند و تدریجا قواى دیگر انسانى در آن زنده مىشود، و این همان مرحلهاى است که قرآن از آن تعبیر به نفخ روح مىکند.
اضافه «روح» به «خدا» به اصطلاح «اضافه تشریفى» است، یعنى یک روح گرانقدر و پر شرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شد.
(آیه 10)
ندامت و تقاضاى بازگشت! قرآن در اینجا بحث گویائى را در باره «معاد» آغاز مىکند، سپس حال «مجرمان» را در جهان دیگر بازگو مىکند، و مجموعا تکمیلى است براى بحثهاى گذشته که پیرامون «مبدأ» سخن مىگفت، زیرا مىدانیم بحث از «مبدأ» و «معاد» در قرآن مجید غالبا توأم با یکدیگر است.
نخست مىگوید: «آنها گفتند: آیا هنگامى که ما (مردیم و خاک شدیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازهاى خواهیم یافت»؟! (وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).
تعبیر به «گم شدن در زمین» اشاره به این است که انسان پس از مردن خاک مىشود، همانند سایر خاکها، و هر ذرهاى از آن بر اثر عوامل طبیعى و غیر طبیعى به گوشهاى پرتاب مىشود، و دیگر چیزى از او باقى به نظر نمىرسد تا آن را در قیامت دوباره بازگردانند.
ولى آنها در حقیقت منکر قدرت خداوند بر این کار نیستند «بلکه آنان لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند» و مىخواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانى خویش ادامه دهند (بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ).
در واقع این آیه شباهت زیادى با آیات نخستین سوره قیامت دارد آنجا که مىگوید: «آیا انسان گمان مىکند ما استخوانهاى پراکنده او را جمع نخواهیم کرد! ما حتى قادریم (خطوط) سر انگشتان او را به نظام نخستین بازگردانیم! ولى هدف انسان این است که ایامى را که در این دنیا در پیش دارد (با انکار قیامت) به گناه و فجور بگذراند لذا سؤال مىکند روز قیامت کى خواهد بود»؟ (قیامت/ 3- 6) بنا بر این آنها از نظر استدلال لنگ نیستند، بلکه شهوات آنها حجابى بر قلبشان افکنده، و نیات سوئشان مانع قبول مسأله معاد است.
(آیه 11)
این آیه پاسخ آنها را از طریق دیگرى بیان مىکند، مى گوید: تصور نکنید شخصیت شما به همین بدن جسمانى شماست، بلکه اساس شخصیتتان را روح شما تشکیل مىدهد، و او محفوظ است «بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده (روح) شما را مىگیرد، سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مىشوید» (قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).
در یک جمع بندى مىتوان چنین گفت که دو آیه فوق به منکران معاد چنین پاسخ مى دهد که: اگر مشکل شما پراکندگى اجزاى جسمانى است که خودتان قدرت خدا را قبول دارید و منکر آن نیستید، و اگر مشکل اضمحلال و نابودى شخصیت انسان بر اثر این پراکندگى است آن نیز درست نیست چرا که پایه شخصیت انسان بر روح قرار گرفته.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/236
پاسخ : صفحه ی 246 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 24 از سوره ی لقمان
(آیه 12)
سپس وضع همین مجرمان کافر و منکران معاد را که در قیامت با مشاهده صحنه هاى مختلف آن از گذشته خود سخت نادم و پشیمان مىشوند چنین مجسّم کرده، مى گوید: «و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده مى گویند: پروردگارا! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم (ما پشیمانیم) ما را بازگردان تا کار شایستهاى انجام دهیم، ما به (قیامت) یقین داریم» در تعجب فرو خواهى رفت (وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ).
به راستى تعجب مى کنى که آیا این افراد سر به زیر و نادم همان مغروران سرکش و چموش هستند که در دنیا در برابر هیچ حقیقتى سر فرود نمىآوردند.
منظور از «مجرمان» در اینجا، کافران و بخصوص منکران قیامتند.
(آیه 13)
و از آنجا که این همه اصرار و تأکید براى پذیرش ایمان، ممکن است این توهّم را ایجاد کند که خداوند توانائى ندارد نور ایمان را در قلب آنها پرتو افکن کند، در این آیه مىافزاید: «و اگر مىخواستیم به هر انسانى هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم) مى دادیم» (وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها).
مسلما ما چنین قدرتى داریم، ولى ایمانى که از طریق اجبار و الزام ما تحقق یابد ارزش چندانى ندارد، اراده ما بر این تعلق گرفته که نوع انسان «مختار» باشد.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «ولى (من آنها را آزاد گذاردهام و) سخن و وعدهام حق است که دوزخ را (از افراد بىایمان و گنهکار) از جن و انس همگى پر کنم»! (وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ).
آرى! آنها با سوء اختیار خود این راه را طى کرد هاند و مستحق مجازاتند، و ما هم اراده قاطع داریم بر این که دوزخ را از آنان پر کنیم.
(آیه 14)
لذا در این آیه مى گوید: ما به این دوزخیان خواهیم گفت: «بچشید (عذاب جهنم را) به خاطر این که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم»! (فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ).
«و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالى که انجام مىدادید» (وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
بار دیگر از این آیه استفاده مىشود که فراموش کردن دادگاه عدل قیامت سر چشمه اصلى بد بختیهاى آدمى است، و در این صورت است که خود را در برابر قانون شکنیها و مظالم آزاد مىبیند، و نیز از این آیه به خوبى روشن مىشود که مجازات ابدى در برابر اعمالى است که انسان انجام مى دهد و نه چیز دیگر.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/237
پاسخ : صفحه ی 246 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 24 از سوره ی لقمان
(آیه 15)
پاداش هاى عظیمى که هیچ کس از آن آگاه نیست! مىدانیم روش قرآن این است که بسیارى از حقایق را در مقایسه با یکدیگر بیان مى کند، تا کاملا مفهوم و دلنشین گردد.
در اینجا نیز بعد از شرحى که در باره مجرمان و کافران در آیات پیشین بیان شد به صفات بر جسته مؤمنان راستین مى پردازد، و اصول عقیدتى و برنامههاى عملى آنها را بطور فشرده ضمن دو آیه با ذکر هشت صفت، بیان مى دارد.
نخست مى فرماید: «تنها کسانى به آیات ما ایمان مىآورند که هر وقت این آیات به آنان یادآورى شود به سجده مىافتند، و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند و تکبر نمىکنند» (إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ) «این آیه سجده واجب دارد.».
در این آیه چهار قسمت از صفات آنها بیان شده:
1- به محض شنیدن آیات الهى به سجده مىافتند.
همین ویژگى در بعضى دیگر از آیات قرآن به عنوان یکى از برجسته ترین صفات انبیا ذکر شده است، چنانکه خداوند در باره گروهى از پیامبران بزرگ مىگوید: «هنگامى که آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى شد به خاک مى افتادند و سجده مى کردند و گریه شوق سر مى دادند» (مریم/ 58) 2 و 3- نشانه دوم و سوم آنها «تسبیح» و «حمد» پروردگار است، از یک سو خدا را از نقائص پاک و منزه مى شمرند، و از سوى دیگر او را به خاطر صفات کمال و جمالش، حمد و ستایش مى نمایند.
4- وصف دیگر آنها تواضع و فروتنى و ترک هر گونه استکبار است.
(آیه 16)
سپس به وصف پنجم آنها اشاره کرده، مى گوید: «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى شود» «این تعبیر کنایه از بر خاستن از خواب و پرداختن به نماز شب و عبادت پروردگار در دل شب است.» و به پا مىخیزند و رو به درگاه خدا مىآورند (تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ).
آرى! آنها به هنگامى که چشم غافلان در خواب است و آرامش و خاموشى همه جا را فراگرفته و خطر آلودگى عبادت و ریا کمتر وجود دارد و بهترین شرایط حضور قلب فراهم است، با تمام وجودشان رو به درگاه معبود مى آورند و آنچه در دل دارند با او در میان مى گذارند.
و در وصف ششم و هفتم مى افزاید: «آنها پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند» (یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
نه از غضب و عذاب او ایمن مىشوند، و نه از رحمتش مأیوس مىگردند، چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یأس و سستى مى کشاند. و غلبه رجا و طمع انسان را به غرور و غفلت وا مى دارد، و این هر دو دشمن حرکت تکاملى انسان در سیر او به سوى خداست.
آخرین و هشتمین ویژگى آنها این است که: «و از آنچه به آنها روزى دادهایم انفاق مى کنند» (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).
نه تنها از اموال خویش به نیازمندان مى بخشند که از علم و دانش، نیرو و قدرت، رأى صائب و تجربه و اندوخته هاى فکرى خود، از نیازمندان مضایقه ندارند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/237