پاسخ : صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان
(آیه 6)
شأن نزول:
این آیه در باره «نضر بن حارث» نازل شده است.
او مرد تاجرى بود و به ایران سفر مىکرد، و در ضمن، داستانهاى ایرانیان را براى قریش بازگو مىنمود، و مىگفت: اگر محمّد براى شما سر گذشت عاد و ثمود را نقل مىکند، من داستانهاى رستم و اسفندیار، و اخبار کسرى و سلاطین عجم را باز مىگویم! آنها دور او را گرفته، استماع قرآن را ترک مىگفتند.
بعضى دیگر گفتهاند که این قسمت از آیات در باره مردى نازل شده که کنیز برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 552
خوانندهاى را خریدارى کرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مىکرد و او را از یاد خدا غافل مىساخت.
تفسیر:
غنا یکى از دامهاى بزرگ شیاطین! در اینجا سخن از گروهى است که درست در مقابل گروه «محسنین» و «مؤمنین» قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند.
سخن از جمعیتى است که سرمایههاى خود را براى بیهودگى و گمراه ساختن مردم به کار مىگیرد، و بدبختى دنیا و آخرت را براى خود مىخرد! نخست مىفرماید: «و بعضى از مردم، سخنان باطل و بیهوده را خریدارى مىکنند تا (خلق خدا را) از روى جهل و نادانى، از راه خدا گمراه سازند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
«و آیات خدا را به استهزاء و سخریه گیرند» (وَ یَتَّخِذَها هُزُواً).
و در پایان آیه اضافه مىکند: «عذاب خوار کننده از آن این گروه است» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).
«لهو الحدیث» مفهوم وسیع و گستردهاى دارد که هر گونه سخنان یا آهنگهاى سر گرم کننده و غفلتزا که انسان را به بیهودگى یا گمراهى مىکشاند در بر مىگیرد، خواه از قبیل «غنا» و الحان و آهنگهاى شهوتانگیز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانى که نه از طریق آهنگ، بلکه از طریق محتوا انسان را به بیهودگى و فساد، سوق مىدهد.
تحریم غنا:
بدون شک غنا بطور اجمال از نظر مشهور علما حرام است و شهرتى در حدّ اجماع و اتفاق دارد.
از مجموع کلمات فقهاى اسلام استفاده مىشود که: «غنا» آهنگهایى است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مىباشد، و قواى شهوانى را در انسان تحریک مىنماید.
این نکته نیز قابل توجه است که گاه یک «آهنگ» هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتواى آن، به این ترتیب که اشعار عشقى و فسادانگیز را با آهنگهاى مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ، غناست به این ترتیب که اشعار پر محتوا یا آیات قرآن و دعا و مناجات را به آهنگى بخوانند که مناسب مجالس عیّاشان و فاسدان است، و در هر دو صورت حرام مىباشد.
نکته دیگر اینکه آنچه در بالا گفتیم مربوط به خوانندگى است، و اما استفاده از آلات موسیقى و حرمت آن بحث دیگرى دارد که از موضوع این سخن خارج است.
(آیه 7)
این آیه به عکس العمل این گروه در برابر آیات الهى اشاره کرده، و در واقع آن را با عکس العملشان در برابر لهو الحدیث مقایسه مىکند و مىگوید:
«و هنگامى که آیات ما بر او خوانده مىشود مستکبرانه روى بر مىگرداند، گویى آن را نشنیده، گویى اصلا گوشهایش سنگین است» و هیچ سخنى را نمىشنود (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّى مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً).
و در پایان، کیفر دردناک چنین کسى را این گونه بازگو مىکند: «او را به عذابى دردناک بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ).
(آیه 8)
در این آیه به شرح حال مؤمنان راستین باز مىگردد که در آغاز این مقایسه از آنان شروع شد، در پایان نیز به آنان ختم مىگردد، مىفرماید: «کسانى که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، باغهاى پر نعمت بهشت از آن آنها است» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ).
(آیه 9)
مهمتر اینکه این باغهاى پر نعمت بهشتى، براى آنها جاودانه است «همیشه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها).
«این وعده حتمى الهى است» و عدهاى تخلفناپذیر (وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا).
و خداوند نه وعده دروغین مى دهد، و نه از وفاى به وعده هاى خود عاجز است، چرا که «اوست عزیز و حکیم» شکست ناپذیر و دانا (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/232
پاسخ : صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان
(آیه 10)
این آفرینش خداست، دیگران چه آفریده اند؟ این آیه از دلائل توحید که یکى دیگر از اساسىترین اصول اعتقادى است سخن مىگوید.
نخست به پنج قسمت از آفرینش پروردگار که پیوند ناگسستنى با هم دارند اشاره مىکند، این موارد عبارتند از: آفرینش آسمان، و معلق بودن کرات در فضا و نیز آفرینش کوهها براى حفظ ثبات زمین، و سپس آفرینش جنبندگان، و بعد از آن آب و گیاهان که وسیله تغذیه آنهاست.
مىفرماید: «خداوند آسمانها را بدون ستونى که قابل رؤیت باشد آفرید» (خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها).
این تعبیر اشاره لطیفى است به قانون جاذبه و دافعه که همچون ستونى بسیار نیرومند اما نامرئى کرات آسمانى را در جاى خود نگه داشته بنا بر این، جمله فوق یکى از معجزات علمى قرآن مجید است که شرح بیشتر آن را در ذیل آیه 2 سوره رعد (در جلد دوم) آوردیم.
سپس در باره فلسفه آفرینش کوهها مىگوید: «خداوند در زمین کوههایى افکند تا شما را مضطرب و متزلزل نکند» (وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ).
حال که نعمت آرامش آسمان به وسیله ستون نامرئیش، و آرامش زمین به وسیله کوهها تأمین شد نوبت به آفرینش انواع موجودات زنده و آرامش آنها مىرسد که در محیطى آرام بتوانند قدم به عرصه حیات بگذارند، مىگوید: «و در روى زمین از هر جنبندهاى منتشر ساخت» (وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ).
اما پیداست که این جنبندگان نیاز به آب و غذا دارند، لذا در جملههاى بعد به این دو موضوع اشاره کرده، مىگوید: «و از آسمان آبى فرستادیم و به وسیله آن (در روى زمین) انواع گوناگونى از جفتهاى گیاهان پرارزش رویاندیم» (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ).
سفرهاى است گسترده با غذاهاى متنوع در سر تا سر روى زمین که هر یک از آنها از نظر آفرینش، دلیلى است بر عظمت و قدرت پروردگار.
این آیه بار دیگر به «زوجیت در جهان گیاهان» اشاره مىکند که آن نیز از معجزات علمى قرآن است، چرا که در آن زمان، زوجیت (وجود جنس نر و ماده) در جهان گیاهان بطور گسترده ثابت نشده بود، و قرآن از آن پرده برداشت.
(آیه 11)
بعد از ذکر عظمت خداوند در جهان آفرینش، و چهرههاى مختلفى از خلقت روى سخن را به مشرکان کرده و آنها را مورد باز خواست قرار مىدهد، مىگوید: «این آفرینش خداست، اما به من نشان دهید معبودان غیر او چه چیز را آفریدهاند»؟! (هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).
مسلما آنها نمىتوانستند ادعا کنند هیچ یک از مخلوقات این جهان مخلوق بتها هستند، بنا بر این آنها به توحید خالقیت معترف بودند، با این حال چگونه مىتوانستند شرک در عبادت را توجیه کنند، چرا که توحید خالقیت دلیل بر توحید ربوبیت و یگانگى مدبر عالم، و آن هم دلیل بر توحید عبودیت است.
لذا در پایان آیه، عمل آنها را منطبق بر ظلم و ضلال شمرده، مىگوید: «ولى ظالمان در گمراهى آشکارند» (بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
مىدانیم «ظلم» معنى گستردهاى دارد که شامل قرار دادن هر چیز در غیر محل خودش مىشود، و از آنجا که مشرکان عبادت و گاه تدبیر جهان را در اختیار بتها مى گذاشتند مرتکب بزرگترین ظلم و ضلالت بودند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/232
پاسخ : صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان
(آیه 12)
به تناسب بحثهاى گذشته پیرامون توحید و شرک و اهمیت و عظمت قرآن و حکمتى که در این کتاب آسمانى به کار رفته، در این آیه و چند آیه بعد از آن، سخن از «لقمان حکیم» و بخشى از اندرزهاى مهم این مرد الهى در زمینه توحید و مبارزه با شرک به میان آمده، این اندرزهاى دهگانه که در طى شش آیه بیان شده هم مسائل اعتقادى را به طرز جالبى بیان مىکند، و هم اصول وظایف دینى، و هم مباحث اخلاقى را.
در این که «لقمان» که بود؟ در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله چنین مىخوانیم: «به حق مىگویم که لقمان پیامبر نبود، ولى بندهاى بود که بسیار فکر مىکرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست مىداشت، و خدا نیز او را دوست داشت، و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود ...».
آیه مىفرماید: «ما به لقمان حکمت دادیم (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجاى آور، هر کس شکر گزارى کند، تنها به سود خویش شکر کرده، و هر کس کفران کند (زیانى به خدا نمىرساند) چرا که خداوند، بىنیاز و ستوده است» (وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ).
حکمتى که قرآن از آن سخن مىگوید و خداوند به لقمان عطا فرموده بود «مجموعهاى از معرفت و علم، و اخلاق پاک و تقوا و نور هدایت» بوده است.
«لقمان» به خاطر داشتن این حکمت به شکر پروردگارش پرداخت او هدف نعمتهاى الهى و کاربرد آن را مىدانست، و درست آنها را در همان هدفى که براى آن آفریده شده بودند به کار مىبست، و اصلا حکمت همین است: «به کار بستن هر چیز در جاى خود» بنا بر این «شکر» و «حکمت» به یک نقطه باز مىگردند.
(آیه 13)
بعد از معرفى لقمان و مقام علم و حکمت او به نخستین اندرز وى که در عین حال مهمترین توصیه به فرزندش مىباشد اشاره کرده، مىفرماید:
به خاطر بیاور «هنگامى را که لقمان به فرزندش- در حالى که او را موعظه مىکرد- گفت: پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگى است» (وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ).
چه ظلمى از این بالاتر که هم در مورد خدا انجام گرفته که موجود بىارزشى را همتاى او قرار دهند، و هم در باره خویشتن که از اوج عزت عبودیت پروردگار به قعر درّه ذلت پرستش غیر او سقوط کنند!
(آیه 14)
احترام پدر و مادر: این آیه و آیه بعد در حقیقت جملههاى معترضهاى است که در لابلاى اندرزهاى لقمان از سوى خداوند بیان شده است، که ارتباط روشنى با سخنان لقمان دارد، زیرا در این دو آیه، بحث از نعمت وجود پدر و مادر و زحمات و خدمات و حقوق آنهاست و قرار دادن شکر پدر و مادر در کنار شکر «اللّه».
به علاوه تأکیدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان به فرزندش نیز محسوب مىشود چرا که پدر و مادر با این علاقه وافر و خلوص نیّت ممکن نیست جز خیر و صلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند.
نخست مىفرماید: «و ما به انسان در باره پدر و مادرش سفارش کردیم» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ).
آنگاه به زحمات فوق العاده مادر اشاره کرده، مىگوید: «مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل کرد» و به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازهاى را متحمّل مىشد. (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ).
مادران در دوران باردارى گرفتار و هن و سستى مىشوند، چرا که شیره جان و مغز استخوانشان را به پرورش جنین خود اختصاص مىدهند، و از تمام مواد حیاتى وجود خود بهترینش را تقدیم او مىدارند.
حتى این مطلب در دوران رضاع و شیر دادن نیز ادامه مىیابد، چرا که «شیر، شیره جان مادر است».
لذا به دنبال آن مىافزاید: «و دوران شیر خوارگى او در دو سال پایان مىیابد» (وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ).
همان گونه که در جاى دیگر قرآن نیز اشاره شده است: «مادران فرزندانشان را دو سال تمام شیر مىدهند» (بقره/ 233) البته منظور دوران کامل شیر خوارگى است هر چند ممکن است گاهى کمتر از آن انجام شود.
سپس مىگوید: توصیه کردم که: «براى من و براى پدر و مادرت شکر به جا آور» (أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ).
شکر مرا به جا آور که خالق و منعم اصلى تو هستم و چنین پدر و مادر مهربانى به تو دادهام و هم شکر پدر و مادرت را که واسطه این فیض و عهده دار انتقال نعمتهاى من به تو مى باشند.
و در پایان آیه با لحنى که خالى از تهدید و عتاب نیست مى فرماید: «بازگشت (همه شما) به سوى من است» (إِلَیَّ الْمَصِیرُ).
آرى! اگر در اینجا کوتاهى کنید در آنجا تمام این حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسى قرار مىگیرد و مو به مو حساب مىشود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/233
پاسخ : صفحه ی 243 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی لقمان
(آیه 15)
و از آنجا که توصیه به نیکى در مورد پدر و مادر، ممکن است این توهّم را براى بعضى ایجاد کند که حتى در مسأله عقائد و کفر و ایمان، باید با آنها مماشات کرد، در این آیه مىافزاید: «و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزى را همتاى من قرار دهى که از آن (حد اقل) آگاهى ندارى (بلکه مىدانى باطل است) از ایشان اطاعت مکن» (وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).
هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگز نباید عواطف خویشاوندى حاکم بر اعتقاد مکتبى او گردد.
باز از آنجا که ممکن است، این فرمان، این توهّم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدت عمل و بىحرمتى به خرج داد، بلافاصله اضافه مىکند که عدم اطاعت آنها در مسأله کفر و شرک، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست بلکه در عین حال «با آن دو، در دنیا به طرز شایستهاى رفتار کن» (وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً).
از نظر دنیا و زندگى مادى با آنها مهر و محبت و ملاطفت کن، و از نظر اعتقاد و برنامههاى مذهبى، تسلیم افکار و پیشنهادهاى آنها مباش، این درست نقطه اصلى اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است.
لذا بعدا مى افزاید: «و از راه کسانى پیروى کن که توبهکنان به سوى من آمدهاند» راه پیامبر و مؤمنان راستین (وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ).
«سپس بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از آنچه (در دنیا) عمل مىکردید آگاه مىکنم» و بر طبق آن پاداش و کیفر مىدهم (ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
(آیه 16)
دومین اندرز لقمان در باره حساب اعمال و معاد است که حلقه «مبدأ» و «معاد» را تکمیل مىکند.
مىگوید: «پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یابد) باشد، و در دل سنگى یا در (گوشهاى از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در دادگاه قیامت) مىآورد (و حساب آن را مىرسد چرا که) خداوند دقیق و آگاه است» (یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ).
«خردل» گیاهى است که داراى دانههاى سیاه بسیار کوچکى است که در کوچکى و حقارت ضرب المثل مىباشد.
اشاره به این که اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش، و هر قدر مخفى و پنهان باشد، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین، یا در گوشهاى از آسمانها مخفى باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در سراسر عالم هستى آگاه است آن را براى حساب، و پاداش و کیفر حاضر مىکند، و چیزى در این دستگاه گم نمىشود! توجه به این آگاهى پروردگار از اعمال انسان، خمیر مایه همه اصلاحات فردى و اجتماعى است و نیروى محرک قوى به سوى خیرات و باز دارنده مؤثر از شرور و بدیهاست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/233
صفحه ی 244 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 30 از سوره ی لقمان
[golrooz] صفحه ی 244 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 30 از سوره ی لقمان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰبُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَوٰةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَيٰ مَآ أَصَابَكَ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(17)
اي پسرك من نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار و بر آسيبي كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش اين [حاكي] از عزم [و اراده تو در] امور است(17)
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ(18)
و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لافزن را دوست نمي دارد(18)
وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَٰتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ(19)
و در راه رفتن خود ميانه رو باش و صدايت را آهسته ساز كه بدترين آوازها بانگ خران است(19)
أَلَمْ تَرَوْا۟ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَٰهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًي وَلَا كِتَٰبٍ مُّنِيرٍ(20)
آيا ندانسته ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مسخر شما ساخته و نعمتهاي ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است و برخي از مردم در باره خدا بي[آنكه] دانش و رهنمود و كتابي روشن [داشته باشند] به مجادله برمي خيزند(20)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا۟ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا۟ بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَٰنُ يَدْعُوهُمْ إِلَيٰ عَذَابِ السَّعِيرِ(21)
و چون به آنان گفته شود آنچه را كه خدا نازل كرده پيروي كنيد مي گويند [نه] بلكه آنچه كه پدرانمان را بر آن يافته ايم پيروي مي كنيم آيا هر چند شيطان آنان را به سوي عذاب سوزان فرا خواند(21)
۞ وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَي اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَيٰ وَإِلَي اللَّهِ عَٰقِبَةُ الْأُمُورِ(22)
و هر كس خود را در حالي كه نيكوكار باشد تسليم خدا كند قطعا در ريسمان استوارتري چنگ درزده و فرجام كارها به سوي خداست(22)
وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓا۟ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ الصُّدُورِ(23)
و هر كس كفر ورزد نبايد كفر او تو را غمگين گرداند بازگشتشان به سوي ماست و به [حقيقت] آنچه كرده اند آگاهشان خواهيم كرد در حقيقت خدا به راز دلها داناست(23)
نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَيٰ عَذَابٍ غَلِيظٍ(24)
[ما] آنان را اندكي برخوردار مي سازيم سپس ايشان را در عذابي پر فشار درمانده مي كنيم(24)
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(25)
و اگر از آنها بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است مسلما خواهند گفت خدا بگو ستايش از آن خداست ولي بيشترشان نمي دانند(25)
لِلَّهِ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ(26)
آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست در حقيقت خدا همان بي نياز ستوده[صفات] است(26)
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَٰمٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنۢ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَٰتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(27)
و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياي ديگر به ياري آيد سخنان خدا پايان نپذيرد قطعا خداست كه شكست ناپذير حكيم است(27)
مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَٰحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌۢ بَصِيرٌ(28)
آفرينش و برانگيختن شما [در نزد ما] جز مانند [آفرينش] يك تن نيست كه خدا شنواي بيناست(28)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِيٓ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(29)
آيا نديده اي كه خدا شب را در روز درمي آورد و روز را [نيز] در شب درمي آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا وقت معلومي روانند و [نيز] خدا به آنچه مي كنيد آگاه است(29)
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَٰطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ(30)
اين[ها همه] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مي خوانند باطل است و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است(30)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 244 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 30 از سوره ی لقمان
(آیه 17)
بعد از تحکیم پایههاى مبدأ و معاد که اساس همه اعتقادات مکتبى است به مهمترین اعمال یعنى مسأله نماز پرداخته، مىگوید: «پسرم! نماز را برپا دار» (یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ).
چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است، نماز قلب تو را بیدار و روح تو را مصفّا، و زندگى تو را روشن مىسازد.
آثار گناه را از جانت مىشوید، نور ایمان را در سراى قلبت پرتو افکن مىدارد، و تو را از فحشا و منکرات باز مىدارد.
بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعى یعنى امر به معروف و نهى از منکر پرداخته، مىگوید: «و (مردم را) به نیکیها و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتیها بازدار» (وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
و بعد از این سه دستور مهم عملى به مسأله صبر و استقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به تن است، پرداخته، مىگوید: «و در برابر مصائبى که به تو مى رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم (هر انسانى) است» (وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ).
(آیه 18)
سپس لقمان به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته، نخست تواضع و فروتنى و خوشروئى را توصیه کرده، مىگوید: «با بىاعتنائى از مردم روى مگردان» (وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ).
«و مغرورانه بر زمین راه مرو» (وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً).
«چرا که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ).
و به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت و ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره مىکند: یکى تکبر و بىاعتنائى، و دیگر غرور و خود پسندى که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمى از توهّم و پندار و خود برتربینى فرو مىبرند، و رابطه او را از دیگران قطع مىکنند.
در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «کسى که از روى غرور و تکبر، روى زمین راه رود زمین، و کسانى که در زیر زمین خفته اند، و آنها که روى زمین هستند، همه او را لعنت مىکنند»!
(آیه 19)
در این آیه دو برنامه دیگر اخلاقى را که جنبه اثباتى دارد- در برابر دو برنامه گذشته که جنبه نفى داشت- بیان کرده، مىگوید: پسرم! «در راه رفتن اعتدال را رعایت کند» (وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ).
«از صداى خود بکاه» و هرگز فریاد مزن (وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ).
«چرا که زشتترین صداها صداى خران است»! (إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ).
در واقع در این دو آیه از دو صفت، نهى و به دو صفت، امر شده: «نهى» از «خود برتر بینى»، و «خود پسندى»، که یکى سبب مىشود انسان نسبت به بندگان خدا تکبر کند، و دیگرى سبب مىشود که انسان خود را در حد کمال پندارد، و در نتیجه درهاى تکامل را به روى خود ببندد هر چند خود را با دیگرى مقایسه نکند.
و «امر» به رعایت اعتدال در «عمل» و «سخن»، زیرا تکیه روى اعتدال در راه رفتن یا آهنگ صدا در حقیقت به عنوان مثال است.
و به راستى کسى که این صفات چهار گانه را دارد انسان موفق و خوشبخت و پیروزى است، در میان مردم محبوب، و در پیشگاه خدا عزیز است.
از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده: «بیشترین چیزى که سبب مى شود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى و حسن خلق است».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/233
پاسخ : صفحه ی 244 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 30 از سوره ی لقمان
(آیه 20)
تکیهگاه مطمئن! بعد از پایان اندرزهاى دهگانه لقمان در زمینه مبدأ و معاد و رسم زندگى، قرآن براى تکمیل آن به سراغ بیان نعمتهاى الهى مىرود تا حسّ شکر گزارى مردم را بر انگیزد، شکرى که سر چشمه «معرفة اللّه» و انگیزه اطاعت فرمان او مىشود.
روى سخن را به همه انسانها کرده، مىگوید: «آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر فرمان شما کرد» که در مسیر منافع و سود شما حرکت کند؟ (أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
سپس مىافزاید: «خداوند نعمتهاى خود را- اعم از نعمتهاى ظاهر و باطن- بر شما گسترده و افزون ساخت» (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً).
و در پایان آیه از کسانى سخن مىگوید که نعمتهاى بزرگ الهى را که از درون و برون، انسان را احاطه کرده، کفران مىکنند، و به جدال و ستیز در برابر حق برمىخیزند، مىفرماید: «بعضى از مردم هستند که در باره خداوند بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنى، مجادله مىکنند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ).
و به جاى این که بخشنده آن همه نعمتهاى آشکار و نهان را بشناسند، رو به سوى شرک و انکار، از سر جهل و لجاجت مىآورند.
در حقیقت این گروه لجوج نه خود دانشى دارند، و نه به دنبال راهنما و رهبرى هستند، و نه از وحى الهى استمداد مىجویند، و چون راه هدایت در این سه امر منحصر است لذا با ترک آن به وادى گمراهى و وادى شیاطین کشیده شده اند.
(آیه 21)
این آیه به منطق ضعیف و سست این گروه گمراه اشاره کرده، مى گوید: «هنگامى که به آنها گفته شود، از آنچه خداوند نازل کرده پیروى کنید، مىگویند: نه، ما از چیزى پیروى مىکنیم که پدران خود را بر آن یافته ایم»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
و از آنجا که پیروى از نیاکان جاهل و منحرف، جزء هیچ یک از طرق سه گانه هدایت آفرین فوق نیست، قرآن از آن به عنوان راه شیطانى یاد کرده، مى فرماید: «آیا اگر حتى شیطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان کند» باز هم تبعیت مىکنند؟! (أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعِیرِ).
(آیه 22)
سپس به بیان حال دو گروه مؤمن خالص و کفار آلوده پرداخته، آنها را در مقایسه با یکدیگر و مقایسه با آنچه در مورد پیروان شیطان و مقلدان کور و کر نیاکان بیان کرده، مورد توجه قرار داده، مىگوید: «کسى که روى خود را تسلیم خدا کند در حالى که نیکو کار باشد، به دستگیره محکمى چنگ زده» و به تکیهگاه مطمئنى تکیه کرده است (وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى).
چنگ زدن به دستگیره محکم، تشبیه لطیفى از این حقیقت است که انسان براى نجات از قعر درّه مادّیگرى و ارتقا به بلندترین قلّههاى معرفت و معنویت و روحانیت نیاز به یک وسیله محکم و مطمئن دارد این وسیله چیزى جز ایمان و عمل صالح نیست، غیر آن، همه پوسیده و پاره شدنى و مایه سقوط و مرگ است، علاوه بر این آنچه باقى مىماند این وسیله است، و بقیه همه فانى و نابود شدنى! لذا در پایان آیه مىفرماید: «و عاقبت همه کارها به سوى خداست» (وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ).
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام از پیامبر گرامى اسلام چنین آمده:
«بعد از من فتنهاى تاریک و ظلمانى خواهد بود تنها کسانى از آن رهایى مىیابند که به عروة الوثقى چنگ زنند، عرض کردند: اى رسول خدا! عروة الوثقى چیست؟
فرمود: ولایت سید اوصیا است.
عرض کردند: یا رسول اللّه سید اوصیا کیست؟
فرمود: امیر مؤمنان.
عرض کردند: امیر مؤمنان کیست؟
فرمود: مولاى مسلمانان و پیشواى آنان بعد از من.
باز براى این که پاسخ صریحترى بگیرند، عرض کردند: او کیست؟
فرمود: برادرم علىّ بن أبی طالب علیه السّلام.
روایات دیگرى نیز در همین زمینه که منظور از «عروة الوثقى» دوستى اهل بیت علیهم السّلام یا دوستى آل محمد صلّى اللّه علیه و آله یا امامان از فرزندان حسین علیه السّلام است نقل شده.
بارها گفتهایم که این تفسیرها بیان مصداقهاى روشن است، و منافات با مصادیق دیگرى همچون توحید و تقوا و مانند آن ندارد.
(آیه 23)
سپس به بیان حال گروه دوم پرداخته، مىگوید: «و کسى که کافر شود (و این حقایق روشن را انکار کند) کفر او تو را غمگین نسازد» (وَ مَنْ کَفَرَ فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ). چرا که تو وظیفهات را به خوبى انجام دادهاى، اوست که بر خویشتن ظلم و ستم مىکند.
و نیز نگران مباش که گروهى در دنیا با این که کفر مىورزند و ظلم و ستم مىکنند، از نعمتهاى الهى متنعمند، و گرفتار مجازات نیستند، زیرا دیر نشده است «باز گشت همه آنها به سوى ماست و ما آنها را از اعمالشان (و نتایج شوم آن) آگاه مىسازیم» (إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
نه تنها از اعمالشان آگاهیم که از نیات و اسرار درون دلهایشان نیز با خبریم «زیرا خداوند به آنچه درون سینههاست آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/234
پاسخ : صفحه ی 244 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 30 از سوره ی لقمان
(آیه 24)
سپس مى افزاید: بهره آنها از زندگى دنیا تو را شگفتزده نکند، «ما اندکى از متاع دنیا در اختیار آنان مى گذاریم (و متاع هر چه باشد، کم و ناچیز است) سپس آنها را به تحمل عذاب شدیدى وادار مى سازیم» عذابى مستمر و دردناک (نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِیظٍ).
این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که آنها تصور نکنند، در این جهان از قبضه قدرت خداوند خارجند، خود او مىخواهد آنها را براى آزمایش و اتمام حجت و مقاصدى دیگر آزاد بگذارد.
(آیه 25)
ده وصف از اوصاف پروردگار: در این آیه و پنج آیه بعد از آن مجموعهاى از صفات خداوند بیان شده است که در حقیقت ده صفت عمده یا ده اسم از اسماء الحسنى را بیان مىکند:
غنى، حمید، عزیز، حکیم، سمیع، بصیر، خبیر، حق، على و کبیر.
این از یک نظر، و از سوى دیگر در این آیه از «خالقیت» خداوند سخن مىگوید و در آیه دوم از «مالکیت مطلقه» در آیه سوم از «علم بىانتهایش» بحث مىکند و در آیه چهارم و پنجم از «قدرت نامتناهیش».
و در آخرین آیه نتیجه مىگیرد کسى که داراى این صفات است «حق» است و غیر از او همه باطل و هیچ و پوچند.
نخست مىفرماید: «و هرگاه از آنان سؤال کنى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است مسلما مىگویند: اللّه» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
این تعبیر از یک سو دلیل بر این است که مشرکان هرگز منکر توحید خالق نبودند، و از سوى دیگر دلیل بر فطرى بودن توحید و تجلى این نور الهى در سرشت همه انسانهاست.
سپس مىگوید: حال که آنها به توحید خالق معترفند «بگو: الحمد للّه (که خود شما معترفید) ولى بیشتر آنان نمىدانند» که عبادت باید منحصر به خالق جهان باشد (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
(آیه 26)
سپس به مسأله «مالکیت» حق مىپردازد چرا که بعد از ثبوت خالقیت نیاز به دلیل دیگرى بر مالکیت او نیست، مىفرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست» (لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بدیهى است آن کس که «خالق» و «مالک» است مدبر امور جهان نیز مىباشد.
و کسى که چنین است از همه چیز بىنیاز و شایسته هر گونه ستایش است به همین دلیل در پایان آیه مى افزاید: «خداوند غنى و حمید است» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).
او غنىّ على الاطلاق، و حمید از هر نظر است، چرا که هر موهبتى در جهان است به او باز مىگردد، و هر کس هر چه دارد از او دارد.
(آیه 27)
این آیه ترسیمى از علم بى پایان خداست، که با ذکر مثالى بسیار گویا و رسا مجسّم شده است، مىگوید: «و اگر همه درختان روى زمین قلم شود، و دریا براى آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود اینها همه تمام مىشود ولى کلمات خدا پایان نمىگیرد، خداوند عزیز و حکیم است» (وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
از آنجا که مخلوقات گوناگون این جهان هر کدام بیانگر ذات پاک خدا و علم و قدرت اویند، به هر موجودى «کلمة اللّه» اطلاق شده، و به همین مناسبت «کلمات اللّه» به معنى علم و دانش پروردگار به کار رفته است.
(آیه 28)
بعد از ذکر علم بىپایان پروردگار، سخن از قدرت بىانتهاى او به میان آورده، مى فرماید: «آفرینش و بر انگیختن (و زندگى دوباره) همه شما (در قیامت) همانند یک فرد بیش نیست، خداوند شنوا و بیناست» (ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/234
پاسخ : صفحه ی 244 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 30 از سوره ی لقمان
(آیه 29)
این آیه تأکید و بیان دیگرى است براى قدرت واسعه خداوند، روى سخن را به پیامبر کرده، مىگوید: «آیا ندیدى که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل مىکند»؟ (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ). و نیز آیا ندیدى که خداوند «خورشید و ماه را (در مسیر منافع انسانها) مسخّر ساخته»؟ (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
«و هر کدام تا سر آمد معینى به حرکت خود ادامه مىدهند» (کُلٌّ یَجْرِی إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
و این که «خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است»؟ (وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).
(آیه 30)
و در این آیه به صورت یک نتیجه گیرى جامع و کلى مى فرماید:
«اینها همه دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه غیر از او مى خوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است» (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ).
مجموع بحثهایى که در آیات قبل پیرامون خالقیت و مالکیت و علم و قدرت بى انتهاى پروردگار آمده بود، این امور را اثبات کرد که «حق» تنها اوست و غیر او زائل و باطل و محدود و نیازمند است، و «علىّ و کبیر» که از هر چیز برتر و از توصیف بالاتر است ذات پاک او مى باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/235
صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 8 از سوره ی السجدة
[golrooz] صفحه ی 245 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 34 از سوره ی ا لقمان و آیات 1 تا 8 از سوره ی السجدة [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ ءَايَٰتِهِۦٓ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ(31)
آيا نديده اي كه كشتيها به نعمت خدا در دريا روان مي گردند تا برخي از نشانه هاي [قدرت] خود را به شما بنماياند قطعا در اين [قدرت نمايي] براي هر شكيباي سپاسگزاري نشانه هاست(31)
وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا۟ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّيٰهُمْ إِلَي الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ(32)
و چون موجي كوه آسا آنان را فرا گيرد خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براي او خالص گردانند و[لي] چون نجاتشان داد و به خشكي رساند برخي از آنان ميانه رو هستند و نشانه هاي ما را جز هر خائن ناسپاسگزاري انكار نمي كند(32)
يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا۟ رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا۟ يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَئًْا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ(33)
اي مردم از پروردگارتان پروا بداريد و بترسيد از روزي كه هيچ پدري به كار فرزندش نمي آيد و هيچ فرزندي [نيز] به كار پدرش نخواهد آمد آري وعده خدا حق است زنهار تا اين زندگي دنيا شما را نفريبد و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد(33)
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌۢ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌۢ(34)
در حقيقت خداست كه علم [به] قيامت نزد اوست و باران را فرو مي فرستد و آنچه را كه در رحمهاست مي داند و كسي نمي داند فردا چه به دست مي آورد و كسي نمي داند در كدامين سرزمين مي ميرد در حقيقت خداست [كه] داناي آگاه است(34)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الٓمٓ(1)
الف لام ميم(1)
تَنزِيلُ الْكِتَٰبِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَٰلَمِينَ(2)
نازل شدن اين كتاب كه هيچ [جاي] شك در آن نيست از طرف پروردگار جهانهاست(2)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَيٰهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّآ أَتَيٰهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ(3)
آيا مي گويند آن را بربافته است [نه چنين است] بلكه آن حق و از جانب پروردگار توست تا مردمي را كه پيش از تو بيم دهنده اي براي آنان نيامده است هشدار دهي اميد كه راه يابند(3)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَيٰ عَلَي الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ(4)
خدا كسي است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت براي شما غير از او سرپرست و شفاعتگري نيست آيا باز هم پند نمي گيريد(4)
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَآءِ إِلَي الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ(5)
كار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمين اداره مي كند آنگاه [نتيجه و گزارش آن] در روزي كه مقدارش آن چنان كه شما [آدميان] برمي شماريد هزار سال است به سوي او بالا مي رود(5)
ذَٰلِكَ عَٰلِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَٰدَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(6)
اوست داناي نهان و آشكار كه شكوهمند مهربان است(6)
الَّذِيٓ أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَٰنِ مِن طِينٍ(7)
همان كسي كه هر چيزي را كه آفريده است نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد(7)
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَٰلَةٍ مِّن مَّآءٍ مَّهِينٍ(8)
سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبي پست مقرر فرمود(8)
صدق الله العلي العظيم