یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
به خداوندی و فضلت که نظر بازنگیری
نمایش نسخه قابل چاپ
یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
به خداوندی و فضلت که نظر بازنگیری
يار سبك روح ، به وقت گريز.................. تيزتر از باد صبا بوده اي
یکی مرغ زیرک ، ز کوتاه بامی / نظر کرد روزی بگسترده دامی
یکی بود و یکی بود و خدا بود[golrooz]خدا بود و خدا بی انتها بود
نه آدم بود در عالم نه هوا[golrooz]علی بود و محمد بود و زهرا
اي آنكه به ملك خويش پاينده تويي
در دامن شب صبح نماينده تويي
آنكه تغير نپذيرد تويي
آنكه نمردست و نميرد تويي...[shaad]
یوسف و موسی ز حق بردند نور
در رخ و رخسار و در ذات صدور
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
نواز نبات گرو برده ای به شیرینی................................به اتفاق، ولیکن نبات خودرویی
یکی به حکم نظر پای در گلستان نه................................که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش
شراب وصلت اندر نه که جام هجر نوشیدم...................................د خت دوست ی بنشان که بیخ صبر بر کندم