سکوت شبم را می شکند صدای قطره های آبی که
با قطره قطره اشکهایم همصدا شده اند
اما افسوس گوشهایت سکوت را هم نمیشنوند
نمایش نسخه قابل چاپ
سکوت شبم را می شکند صدای قطره های آبی که
با قطره قطره اشکهایم همصدا شده اند
اما افسوس گوشهایت سکوت را هم نمیشنوند
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمی توان کرد إلّا به روزگاران
"سعدی"
گفتی: «به روزگاران مهری نشسته...» گفتم:
بیرون نمی توان کرد «حتّی» به روزگاران
"محمدرضا شفیعی کدکنی"
اینم دلنوشته ی من:
"چقدرباورش سخت است..
باوراین که روزهای من
بدون مواظب خودت باش های تو شب میشود...
چه کسی میداند عمق این فاجعه را؟؟"
تو که بودی نسیم عشق میوزید
و گیسوانم دست به نوازش گونه هایم میزدند
تو که نیستی نمیدانی عشقت چه طوفانی به پا کرده
که گیسوان آشفته ام هم سیلی به صورت سرخ و سرمازده ام میزنند
قلب و روحمان را ارزان نفروشیم ،
در فروشگاه هستی روی قلب انسان نوشته اند :http://sacar.ir/wp-content/uploads/aramesh.jpg
قیمت = خدا
با من مدارا کن !
بعدها ...
دلت برایم تنگ خواهد شد ..
با دروغ میشه خیلی چیزارو بدست آورد ولی نمی شه نگهشون داشت!!