پاسخ : صفحه ی 235 از قرآن کریم شامل آیات 12تا 25 از سوره ی العنكبوت
(آیه 15)
در این آیه مىافزاید: «ما او و سر نشینان کشتى را رهایى بخشیدیم، و آن را آیتى براى جهانیان قرار دادیم» (فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَةِ وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمِینَ).
(آیه 16)
سپس به دنبال ماجراى فشرده نوح (ع) و قومش به سراغ داستان ابراهیم (ع) دومین پیامبر بزرگ اولوا العزم مىرود و مىفرماید: «ما ابراهیم را (نیز فرستادیم) هنگامى که به قومش گفت: خداى یگانه را پرستش کنید و از او بپرهیزید که این براى شما بهتر است اگر بدانید» (وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
چرا که دنیایتان را از آلودگیهاى شرک و گناه و بد بختى نجات مىدهد، و آخرت شما نیز سعادت جاویدان است.
(آیه 17)
سپس ابراهیم (ع) به دلائل بطلان بت پرستى مىپردازد و با چند تعبیر مختلف که هر کدام متضمن دلیلى است، آیین آنها را شدیدا محکوم مىکند.
نخست مىگوید: «شما غیر از خدا فقط بتهایى (از سنگ و چوب) را مىپرستید» (إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً).
مجسمههایى بىاراده، بىعقل و شعور و فاقد همه چیز که چگونگى منظره آنها خود دلیل گویایى بر بطلان عقیده بت پرستى است.
بعد از این فراتر مىرود و مىگوید: نه تنها وضع این بتها نشان مىدهد که معبود نیستند، بلکه شما نیز مىدانید که «دروغى به هم مىبافید» و نام معبود را بر این بتها مىگذارید (وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً).
سپس به دلیل سومى مىپردازد که پرستش شما نسبت به این بتها یا به خاطر منافع مادى است و یا سر نوشتتان در جهان دیگر، و هر کدام باشد باطل است، چرا که «آنهایى را که غیر از خدا پرستش مىکنید، مالک هیچ رزقى براى شما نیستند» (إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً).
شما خود قبول دارید که بتها خالق نیستند، بلکه خالق، خداست بنا بر این روزى دهنده نیز اوست «پس روزى را تنها نزد خدا بطلبید» (فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ).
و چون روزى دهنده اوست «او را پرستش کنید و شکر او را به جا آورید» (وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ).
و اگر زندگى سراى دیگر را مىطلبید بدانید «که بسوى او بازگشت داده مىشوید» و نه به سوى بتها! (إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
بتها نه در اینجا منشأ اثرى هستند و نه آنجا.
(آیه 18)
سپس ابراهیم (ع) به عنوان تهدید، و همچنین بىاعتنایى نسبت به آنها، مىگوید: «اگر شما (مرا) تکذیب کنید (جاى تعجب نیست) امتهایى پیش از شما نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» و به سر نوشت دردناکى گرفتار شدند (وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ).
«وظیفه رسول و فرستاده خدا جز ابلاغ آشکار نیست» خواه پذیرا شوند یا نشوند (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ).
منظور از امتهاى پیشین، قوم نوح و اقوامى بودند که بعد از آنها روى کار آمدند.
(آیه 19)
در اینجا قرآن داستان ابراهیم را موقتا رها کرده و بحثى را که ابراهیم در زمینه توحید و بیان رسالت خویش داشت به وسیله ذکر دلیل بر معاد تکمیل مىکند.
مىگوید: «آیا این منکران معاد، ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز مىکند سپس آن را باز مىگرداند»؟ (أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ).
در پایان آیه به عنوان تأکید مىافزاید: «این کار براى خدا سهل و آسان است» (إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ).
چرا که تجدید حیات در برابر ایجاد روز نخست مسأله سادهترى محسوب مىشود، گر چه ساده و مشکل در برابر کسى که قدرتش بىانتهاست مفهومى ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/212
پاسخ : صفحه ی 235 از قرآن کریم شامل آیات 12تا 25 از سوره ی العنكبوت
(آیه 20)
قرآن همچنان بحث معاد را تعقیب مىکند و در این آیه مردم را به «سیر آفاقى» در مسأله معاد دعوت مىکند در حالى که آیه قبل، بیشتر جنبه «سیر انفسى» داشت.
مىفرماید: «بگو: در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند (به همین گونه) جهان آخرت را ایجاد مىکند» (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ).
چرا که او با خلقت نخستین، قدرتش را بر همگان ثابت کرده است، آرى «خداوند بر هر چیز تواناست» (إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
هم این آیه و هم آیه قبل از آن، امکان معاد را از طریق وسعت قدرت خداوند اثبات مىکند.
(آیه 21)
سپس به ذکر یکى از مسائل مربوط به معاد مىپردازد، و آن مسأله رحمت و عذاب است مىگوید: «او در قیامت هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات مىکند، و هر کس را بخواهد (و لایق ببیند) مورد رحمت قرار مىدهد، و به سوى او بازگشت مىکنید» (یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ).
با این که رحمت الهى بر غضبش پیشى گرفته اما در اینجا نخست سخن از عذاب مىگوید بعد رحمت، چرا که در مقام تهدید است.
(آیه 22)
در تکمیل این بحث که عذاب و رحمت به دست خداست، و باز گشت همه به سوى اوست، مىافزاید: اگر تصور کنید مىتوانید از قلمرو حکومت خداوند بیرون روید و چنگال مجازات گریبان شما را نگیرد، سخت در اشتباهید چرا که «شما نمىتوانید بر اراده خداوند چیره شوید و از دست قدرت او در زمین یا آسمان فرار کنید» (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ).
و اگر تصور کنید سر پرست و یاورى از شما دفاع مىکند، آن هم اشتباه محض است زیرا «براى شما جز خدا، ولى و یاورى نیست» (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).
و به این ترتیب قرآن تمام درهاى فرار از چنگال مجازات الهى را به روى این مجرمان مىبندد.
(آیه 23)
لذا در این آیه بطور قاطع مىفرماید: «و کسانى که به آیات خدا و لقاى او کافر شدند از رحمت من مأیوسند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی).
سپس براى تأکید مىافزاید: «و براى آنها عذاب دردناکى است» (وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
این «عذاب الیم» لازمه مأیوس شدن از رحمت خداست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/212
پاسخ : صفحه ی 235 از قرآن کریم شامل آیات 12تا 25 از سوره ی العنكبوت
(آیه 24)
طرز پاسخ مستکبران به ابراهیم (ع) حال نوبت آن است که ببینیم این قوم گمراه در برابر دلائل سه گانه ابراهیم (ع) در زمینه توحید و نبوت و معاد چه گفتند؟ آنها قطعا پاسخ منطقى نداشتند و لذا مانند همه زورمندان قلدر بىمنطق تکیه بر قدرت شیطانیشان کردند، و فرمان قتل او را صادر نمودند.
چنانکه قرآن مىگوید: «اما جواب قوم او [ابراهیم] جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید»! (فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ).
سر انجام پیشنهاد اول پذیرفته شد چون معتقد بودند بدترین نوع اعدام همان سوزاندن به آتش است.
در اینجا سخنى در مورد چگونگى آتش سوزى ابراهیم به میان نیامده است، همین اندازه در دنباله آیه مىخوانیم: «ولى خداوند او را از آتش رهایى بخشید» (فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ).
شرح ماجراى آتش سوزى در سوره انبیا آیه 68- 70 آمده است.
در پایان مىافزاید: «در این ماجرا نشانههایى است براى کسانى که ایمان مىآورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
(آیه 25)
به هر حال ابراهیم (ع) از آن آتش عظیم به صورت خارق العادهاى به لطف پروردگار رهایى یافت، ولى نه تنها دست از بیان هدفهاى خود بر نداشت بلکه شتاب و سرعت و حرارت بیشترى به آن داد.
ابراهیم «گفت: شما غیر از خدا بتهایى براى خود انتخاب کردهاى که مایه دوستى و محبت میان شما در زندگى دنیا باشد سپس روز قیامت از یکدیگر بیزارى مىجویید و یکدیگر را لعن مىکنید و جایگاه شما آتش است و هیچ یار و یاورى براى شما نخواهد بود» (وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ).
پرستش براى هر قوم و قبیلهاى به اصطلاح رمز وحدت بود و نیز پیوندى میان آنها و نیاکانشان ایجاد مىکرد. از این گذشته سران کفار پیروان خود را دعوت به پرستش بتها مىکردند و این حلقه اتصالى بین «سران» و «پیروان» بود.
ولى در قیامت همه این پیوندهاى پوچ و پوسیده و پوشالى از هم گسسته مىشود و هر یک گناه را به گردن دیگرى مى اندازد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/213
صفحه ی 236 از قرآن کریم شامل آیات 26تا 39 از سوره ی العنكبوت
[golrooz] صفحه ی 236 از قرآن کریم شامل آیات 26تا 39 از سوره ی العنكبوت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ فََٔامَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَيٰ رَبِّيٓ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(26)
پس لوط به او ايمان آورد و [ابراهيم] گفت من به سوي پروردگار خود روي مي آورم كه اوست ارجمند حكيم(26)
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَٰقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَٰبَ وَءَاتَيْنَٰهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْءَاخِرَةِ لَمِنَ الصَّٰلِحِينَ(27)
و اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و در ميان فرزندانش پيامبري و كتاب قرار داديم و در دنيا پاداشش را به او بخشيديم و قطعا او در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود(27)
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِۦٓ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَٰلَمِينَ(28)
و [ياد كن] لوط را هنگامي كه به قوم خود گفت شما به كاري زشت مي پردازيد كه هيچ يك از مردم زمين در آن [كار] بر شما پيشي نگرفته است(28)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوا۟ ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(29)
آيا شما با مردها درمي آميزيد و راه [توالد و تناسل] را قطع مي كنيد و در محافل [انس] خود پليدكاري مي كنيد و[لي] پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند اگر راست مي گويي عذاب خدا را براي ما بياور(29)
قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَي الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ(30)
[لوط] گفت پروردگارا مرا بر قوم فسادكار غالب گردان(30)
وَلَمَّا جَآءَتْ رُسُلُنَآ إِبْرَٰهِيمَ بِالْبُشْرَيٰ قَالُوٓا۟ إِنَّا مُهْلِكُوٓا۟ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا۟ ظَٰلِمِينَ(31)
و چون فرستادگان ما براي ابراهيم مژده آوردند گفتند ما اهل اين شهر را هلاك خواهيم كرد زيرا مردمش ستمكار بوده اند(31)
قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا۟ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَٰبِرِينَ(32)
گفت لوط [نيز] در آنجاست گفتند ما بهتر مي دانيم چه كساني در آنجا هستند او و كسانش را جز زنش كه از باقي ماندگان [در خاكستر آتش] است حتما نجات خواهيم داد(32)
وَلَمَّآ أَن جَآءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيٓءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا۟ لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَٰبِرِينَ(33)
و هنگامي كه فرستادگان ما به سوي لوط آمدند به علت [حضور] ايشان ناراحت شد و دستش از [حمايت] آنها كوتاه گرديد گفتند مترس و غم مدار كه ما تو و خانواده ات را جز زنت كه از باقي ماندگان [در خاكستر آتش] است حتما مي رهانيم(33)
إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَيٰٓ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا كَانُوا۟ يَفْسُقُونَ(34)
ما بر مردم اين شهر به [سزاي] فسقي كه مي كردند عذابي از آسمان فرو خواهيم فرستاد(34)
وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَآ ءَايَةًۢ بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(35)
و از آن [شهر سوخته] براي مردمي كه مي انديشند نشانه اي روشن باقي گذاشتيم(35)
وَإِلَيٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَٰقَوْمِ اعْبُدُوا۟ اللَّهَ وَارْجُوا۟ الْيَوْمَ الْءَاخِرَ وَلَا تَعْثَوْا۟ فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ(36)
و به سوي [مردم] م دي ن برادرشان شعيب را [فرستاديم] گفت اي قوم من خدا را بپرستيد و به روز بازپسين اميد داشته باشيد و در زمين سر به فساد برمداريد(36)
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا۟ فِي دَارِهِمْ جَٰثِمِينَ(37)
پس او را دروغگو خواندند و زلزله آنان را فرو گرفت و بامدادان در خانه هايشان از پا درآمدند(37)
وَعَادًا وَثَمُودَا۟ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَٰكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَٰنُ أَعْمَٰلَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا۟ مُسْتَبْصِرِينَ(38)
و عاد و ثمود را [نيز هلاك نموديم] قطعا [فرجام آنان] از سراهايشان بر شما آشكار گرديده است و شيطان كارهايشان را در نظرشان بياراست و از راه بازشان داشت با آنكه [در كار دنيا] بينا بودند(38)
وَقَٰرُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَٰمَٰنَ وَلَقَدْ جَآءَهُم مُّوسَيٰ بِالْبَيِّنَٰتِ فَاسْتَكْبَرُوا۟ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا۟ سَٰبِقِينَ(39)
و قارون و فرعون و هامان را [هم هلاك كرديم] و به راستي موسي براي آنان دلايل آشكار آورد و[لي آنها] در آن سرزمين سركشي نمودند و [با اين همه بر ما] پيشي نجستند(39)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 236 از قرآن کریم شامل آیات 26تا 39 از سوره ی العنكبوت
(آیه 26)
در این آیه اشاره به ایمان لوط و هجرت ابراهیم مىکند، مىگوید:
«و لوط به او [ابراهیم] ایمان آورد» (فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ).
«لوط» خود از پیامبران بزرگ خدا بود- مىگویند: پسر خواهر ابراهیم بود- و از آنجا که پیروى یک فرد بزرگ به منزله پیروى یک امت و ملت است، خداوند در اینجا مخصوصا از ایمان لوط آن شخصیت والاى معاصر ابراهیم سخن مىگوید: تا روشن شود اگر دیگران ایمان نیاوردند مهم نبود.
سپس مىافزاید: «و (ابراهیم) گفت: من بسوى پروردگارم هجرت مىکنم که او صاحب قدرت و حکیم است» (وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
ابراهیم (ع) از سر زمین بابل- به اتفاق لوط و همسرش ساره- به سوى سر زمین شام، مهد انبیا و توحید، حرکت کرد، تا بتواند در آنجا دعوت توحید را وسعت بخشد.
(آیه 27)
در این آیه سخن از مواهب چهار گانهاى است که خداوند بعد از این هجرت بزرگ به ابراهیم داد.
نخست فرزندان لایق و شایسته بود، فرزندانى که بتوانند چراغ ایمان و نبوت را در دودمان او روشن نگهدارند، مىگوید: «و (در اواخر عمر) اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم» (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ).
دیگر این که: «نبوّت و کتاب آسمانى را در دودمانش قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ).
سوم این که: «و پاداش او را در دنیا دادیم» (وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا).
این پاداش ممکن است اشاره به امور مختلفى باشد: مانند نام نیک و لسان صدق در میان همه امتها، چرا که همه به ابراهیم (ع) به عنوان یک پیامبر عظیم الشأن احترام مىگذارند، به وجود او افتخار مىکنند و شیخ الانبیایش مىنامند.
آبادى سر زمین مکه به دعاى او یکى دیگر از این پاداشها است.
چهارم این که: «او در آخرت از صالحان است» (وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ). و این یک مجموعه کامل از افتخارات را تشکیل مىدهد.
(آیه 28)
آلوده دامنان خیره سر! بعد از بیان گوشهاى از ماجراى ابراهیم (ع) به سراغ ذکر بخشى از سر گذشت پیامبر هم عصرش لوط (ع) پرداخته، مىفرماید: «و لوط را فرستادیم (به خاطر بیاور) هنگامى که به قومش گفت: شما عمل بسیار زشتى انجام مىدهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است» (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ).
«الْفاحِشَةَ» در اینجا کنایه از «همجنس گرایى» است.
(آیه 29)
«لوط» (ع) این پیامبر بزرگ سپس مقصد خود را فاشتر بیان ساخت و گفت: «آیا شما به سراغ مردان مىروید»؟! (أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ).
«و آیا راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىکنید»؟! (وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ).
«و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهید» (وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ).
اکنون ببینیم پاسخ این قوم گمراه و ننگین در برابر سخنان منطقى حضرت لوط (ع) چه بود.
قرآن مىگوید: «اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست مىگویى عذاب الهى را براى ما بیاور» (فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 30)
در اینجا بود که لوط (ع) دستش از همه جا کوتاه شد، رو به درگاه خدا آورد و با قلبى آکنده از غم و اندوه «عرض کرد: پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ).
قومى که روى زمین را به فساد و تباهى کشیده اند، اخلاق و تقوا را بر باد دادهاند، عفت پاکدامنى را پشت سر انداخته اند، شرک و بت پرستى را با فساد اخلاق و ظلم و ستم آمیخته اند و نسل انسان را به فنا و نیستى تهدید کرده اند.
منبع:http://zaeim.parsiblog.com/Posts/213
پاسخ : صفحه ی 236 از قرآن کریم شامل آیات 26تا 39 از سوره ی العنكبوت
(آیه 31)
و این هم سر نوشت آلودگان! سر انجام دعاى لوط مستجاب شد، فرشتگانى که مأمور عذاب بودند قبل از آن که به سر زمین لوط (ع) براى انجام مأموریت خود بیایند به سر زمینى که ابراهیم (ع) در آن بود براى اداى رسالتى دیگر، یعنى بشارت ابراهیم (ع) به تولد فرزندان رفتند.
آیه مىگوید: «و هنگامى که فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهیم آوردند، گفتند: ما اهل این شهر و آبادى را [و به شهرهاى قوم لوط اشاره کردند] هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند» (وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى قالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ).
(آیه 32)
هنگامى که ابراهیم این سخن را شنید نگران لوط پیامبر بزرگ خدا شد و «گفت: در این آبادى لوط است»! (قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً).
سرنوشت او چه خواهد شد؟! اما فورا در پاسخ او «گفتند: (نگران مباش) ما به کسانى که در آن هستند آگاهتریم» (قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها). ما هرگز تر و خشک را با هم نمىسوزانیم و برنامه ما کاملا دقیق و حساب شده است.
و افزودند: «او و خانوادهاش را نجات مىدهیم جز همسرش که در میان قوم (گنهکار) باقى خواهد ماند»! (لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ).
(آیه 33)
گفتگوى فرشتگان با ابراهیم در اینجا پایان گرفت و آنها روانه دیار لوط (ع) شدند.
قرآن مىگوید: «هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند از دیدن آنها بد حال و دلتنگ شد» (وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً).
آنها به صورت جوانانى خوش قیافه بودند، و آمدن چنین میهمانانى در چنان محیط آلودهاى، ممکن بود براى لوط موجب درد سر و احتمالا آبرو ریزى نزد میهمانان شود.
ولى میهمانان که ناراحتى او را درک کردند به زودى خود را معرفى نموده و او را از نگرانى بیرون آوردند: «گفتند: نترس، و غمگین مباش (کارى از این بىشرمان ساخته نیست و به زودى همگى نابود خواهند شد) ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقى مىماند» و هلاک مىشود (وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلَّا امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ).
(آیه 34)
بعد براى این که سر نوشت این گروه آلوده به ننگ را در برنامه مأموریت خود روشنتر سازند افزودند: «ما بر اهل این شهر و آبادى عذابى از آسمان به خاطر فسق و گناهشان فرو خواهیم ریخت»! (إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).
(آیه 35)
در اینجا چگونگى عذاب دردناک آنها توضیح داده نشده، همین اندازه مىفرماید: «ما از آن آبادیها (از ویرانههاى در هم ریخته و شهرهاى بلا دیده و نابود شده) آنها درس عبرت و نشانه روشنى براى کسانى که اندیشه مىکنند باقى گذاردیم» (وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
ولى در آیه 84 سوره اعراف و همچنین آیه 82 سوره هود آمده است که نخست زلزله شدیدى شهرهاى آنها را بکلى زیر و رو کرد و سپس بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو ریخت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/214
پاسخ : صفحه ی 236 از قرآن کریم شامل آیات 26تا 39 از سوره ی العنكبوت
(آیه 36)
هر گروه ستمگر به نوعى مجازات شدند: بعد از داستان لوط و قومش نوبت به اقوام دیگرى همچون «قوم شعیب» و «عاد» و «ثمود» و «فرعون» مىرسد.
نخست مىگوید: «ما به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم» (وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً).
تعبیر به برادر، اشاره به نهایت محبت این پیامبران نسبت به امتهایشان و عدم سلطهجویى آنها است.
«مدین» شهرى است در جنوب غربى «اردن» که امروز به نام «معان» خوانده مىشود، در شرق «خلیج عقبه» قرار گرفته، و حضرت شعیب و قومش در آنجا مىزیستند.
«شعیب» مانند سایر پیامبران بزرگ خدا دعوت خود را از اعتقاد به مبدأ و معاد که پایه و اساس هر دین و آیین است آغاز کرد، «گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید و به روز قیامت امیدوار باشید» (فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ).
اعتقاد به این دو اصل مسلما در تربیت و اصلاح انسان تأثیر فوق العادهاى خواهد داشت.
دستور سوم «شعیب» یک دستور جامع عملى بود که تمام برنامههاى اجتماعى را در بر مىگیرد گفت: «سعى در فساد در زمین مکنید» (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
«فساد» مفهوم وسیعى دارد که هر گونه نابسامانى و ویرانگرى و انحراف و ظلم را در بر مىگیرد و نقطه مقابل آن صلاح و اصلاح است.
(آیه 37)
اما آن گروه به جاى این که اندرزهاى این مصلح بزرگ را به گوش جان بشنوند در مقام مخالفت بر آمده «او را تکذیب کردند» (فَکَذَّبُوهُ).
«و به این سبب زلزله آنها را فرا گرفت»! (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ).
«و بامدادان در خانههاى خود به رو افتاده و مرده بودند»! (فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ).
(آیه 38)
این آیه سخن از قوم «عاد» و «ثمود» مىگوید، بىآنکه از پیامبر آنها (هود و صالح)، و گفتگوهایشان با این دو قوم سر کش سخنى به میان آورد، چرا که اقوامى بودند شناخته شده و داستان پیامبرشان در آیات دیگر قرآن کرارا آمده است.
مىفرماید: «ما طایفه عاد و ثمود» را هلاک کردیم (وَ عاداً وَ ثَمُودَ).
سپس مىافزاید: «و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است» و ویرانههاى شهرهایشان در سر زمین حجر و یمن بر سر راهتان (وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ).
سپس به علت اصلى بد بختى آنها اشاره کرده، مىگوید: «شیطان اعمالشان را براى آنها آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) باز داشت» (وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ).
«در حالى که بینا بودند» (وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ).
فطرت آنها بر توحید و تقوا بود، و پیامبران الهى نیز بقدر کافى راه را به آنها نشان داده بودند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/214
پاسخ : صفحه ی 236 از قرآن کریم شامل آیات 26تا 39 از سوره ی العنكبوت
(آیه 39)
این آیه از سه نفر از گردنکشان که هر کدام نمونه بارزى از یک قدرت شیطانى بودند نام برده، مىگوید: «و قارون و فرعون و هامان را نیز» هلاک کردیم (وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ).
قارون مظهر ثروت توأم با غرور و خود خواهى و غفلت، فرعون مظهر قدرت استکبارى توأم با شیطنت، و هامان الگویى براى معاونت از ظالمان مستکبر بود.
سپس مىافزاید: «موسى با دلائل روشن به سراغ این سه آمد» و حجت را بر آنها تمام کرد (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى بِالْبَیِّناتِ).
«اما آنها راه استکبار و غرور و سر کشى را در زمین پیش گرفتند» (فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ).
ولى «آنها (با این همه) نتوانستند بر خدا پیشى گیرند» و از چنگال قدرت او فرار کنند (وَ ما کانُوا سابِقِینَ).
زیرا آنها نتوانستند از قلمرو قدرت خدا با امکاناتى که در اختیار داشتند بگریزند، و از عذاب الهى رهایى یابند، بلکه در همان لحظه اى که خداوند اراده کرد آنها را با ذلت و زبونى به دیار عدم فرستاد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/215
صفحه ی 237 از قرآن کریم شامل آیات 40تا 52 از سوره ی العنكبوت
[golrooz] صفحه ی 237 از قرآن کریم شامل آیات 40تا 52 از سوره ی العنكبوت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنۢبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(40)
و هر يك [از ايشان] را به گناهش گرفتار [عذاب] كرديم از آنان كساني بودند كه بر [سر] ايشان بادي همراه با شن فرو فرستاديم و از آنان كساني بودند كه فرياد [مرگبار] آنها را فرو گرفت و برخي از آنان را در زمين فرو برديم و بعضي را غرق كرديم و [اين] خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد بلكه خودشان بر خود ستم مي كردند(40)
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَآءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ(41)
داستان كساني كه غير از خدا دوستاني اختيار كرده اند همچون عنكبوت است كه [با آب دهان خود] خانه اي براي خويش ساخته و در حقيقت اگر مي دانستند سست ترين خانه ها همان خانه عنكبوت است(41)
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(42)
خدا مي داند هر آنچه را كه جز او مي خوانند و هم اوست شكست ناپذير سنجيده كار(42)
وَتِلْكَ الْأَمْثَٰلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَآ إِلَّا الْعَٰلِمُونَ(43)
و اين مثلها را براي مردم مي زنيم و[لي] جز دانشوران آنها را درنيابند(43)
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ(44)
خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد قطعا در اين [آفرينش] براي مؤمنان عبرتي است(44)
اتْلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَٰبِ وَأَقِمِ الصَّلَوٰةَ إِنَّ الصَّلَوٰةَ تَنْهَيٰ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ(45)
آنچه از كتاب به سوي تو وحي شده است بخوان و نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مي دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است و خدا مي داند چه مي كنيد(45)
۞ وَلَا تُجَٰدِلُوٓا۟ أَهْلَ الْكِتَٰبِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ مِنْهُمْ وَقُولُوٓا۟ ءَامَنَّا بِالَّذِيٓ أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمْ وَٰحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(46)
و با اهل كتاب جز به [شيوه اي] كه بهتر است مجادله مكنيد مگر [با] كساني از آنان كه ستم كرده اند و بگوييد به آنچه به سوي ما نازل شده و [آنچه] به سوي شما نازل گرديده ايمان آورديم و خداي ما و خداي شما يكي است و ما تسليم اوييم(46)
وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتَٰبَ فَالَّذِينَ ءَاتَيْنَٰهُمُ الْكِتَٰبَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَٰٓؤُلَآءِ مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا الْكَٰفِرُونَ(47)
و همچنين ما قرآن را بر تو نازل كرديم پس آنان كه بديشان كتاب داده ايم بدان ايمان مي آورند و از ميان اينان كساني اند كه به آن مي گروند و جز كافران [كسي] آيات ما را انكار نمي كند(47)
وَمَا كُنتَ تَتْلُوا۟ مِن قَبْلِهِ مِن كِتَٰبٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ(48)
و تو هيچ كتابي را پيش از اين نمي خواندي و با دست [راست] خود [كتابي] نمي نوشتي و گر نه باطل انديشان قطعا به شك مي افتادند(48)
بَلْ هُوَ ءَايَٰتٌۢ بَيِّنَٰتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا الظَّٰلِمُونَ(49)
بلكه [قرآن] آياتي روشن در سينه هاي كساني است كه علم [الهي] يافته اند و جز ستمگران منكر آيات ما نمي شوند(49)
وَقَالُوا۟ لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَٰتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْءَايَٰتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(50)
و گفتند چرا بر او از جانب پروردگارش نشانه هايي [معجزه آسا] نازل نشده است بگو آن نشانه ها پيش خداست و من تنها هشداردهنده اي آشكارم(50)
أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَٰبَ يُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَيٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(51)
آيا براي ايشان بس نيست كه اين كتاب را كه بر آنان خوانده مي شود بر تو فرو فرستاديم در حقيقت در اين [كار] براي مردمي كه ايمان دارند رحمت و يادآوري است(51)
قُلْ كَفَيٰ بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِالْبَٰطِلِ وَكَفَرُوا۟ بِاللَّهِ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْخَٰسِرُونَ(52)
بگو كافي است خدا ميان من و شما شاهد باشد آنچه را كه در آسمانها و زمين است مي داند و آنان كه به باطل گرويده و خدا را انكار كرده اند همان زيانكارانند(52)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 237 از قرآن کریم شامل آیات 40تا 52 از سوره ی العنكبوت
(آیه 40)
در این آیه مىفرماید: «پس ما هر یک از آنها را به گناهش گرفتیم» (فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ).
«بر بعضى از آنها توفانى شدید و کوبنده توأم با سنگریزه فرستادیم» (فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً). منظور از این گروه، قوم عاد است.
«و بعضى دیگر را صیحه آسمانى فرو گرفت» (وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ).
و این عذابى بود که بر قوم ثمود، و بعضى اقوام دیگر نازل گردید.
«و بعضى دیگر از آنها را در زمین فرو بردیم» (وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ).
این مجازاتى بود که در مورد قارون تحقق یافت و بالاخره «بعضى دیگر را غرق کردیم» (وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا).
این اشاره به فرعون و هامان و اتباع آنهاست.
در پایان آیه براى تأکید این واقعیت که اینها همه گرفتار عکس العمل کارهاى خویش شدند و محصولى را درو مىکردند که بذر آن را خودشان پاشیده بودند، مىفرماید: «خداوند هرگز به آنها ظلم و ستم نکرد، آنها بودند که بر خویشتن ستم مىکردند» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
آرى! مجازاتهاى این جهان و جهان دیگر باز تاب و تجسمى است از اعمال انسانها، در آنجا که تمام راههاى اصلاح و باز گشت را به روى خود ببندند.
(آیه 41)
تکیه گاه هاى سست همچون لانه عنکبوت! در آیات گذشته سر نوشت دردناک و غمانگیز مشرکان مفسد و مستکبران لجوج و ظالمان بیدادگر و خود خواه بیان شد، به همین تناسب در اینجا مثال جالب و گویایى براى کسانى که غیر خدا را معبود و ولى خود قرار مىدهند بیان کرده، مىفرماید: «مثل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود بر گزیدند، مثل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده، در حالى که سستترین خانهها، خانه عنکبوت است، اگر مىدانستند»! (مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
ولى آنها که بر ایمان و توکل بر خدا تکیه مىکنند تکیه بر سدّ پولادین دارند.
ذکر این نکته نیز در اینجا ضرورى است: خانه عنکبوت و تارهاى او با این که ضرب المثل در سستى مىباشد خود از عجایب آفرینش است که دقت در آن انسان را به عظمت آفریدگار آشناتر مىکند.
اگر به خانههاى سالم عنکبوت دقت کنیم منظره جالبى همچون یک خورشید با شعاعهایش بر روى پایههاى خصوصى از تارها مشاهده مىکنیم البته این خانه براى عنکبوت خانه مناسب و ایده آلى است ولى در مجموع سستتر از آن تصور نمىشود، و این چنین است معبودهایى که غیر از خدا مىپرستند.
(آیه 42)
در این آیه هشدار تهدیدآمیزى به این مشرکان غافل و بىخبر مىدهد، مىگوید: «خداوند آنچه را آنها غیر از او مىخوانند مىداند» (إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ).
شرک آشکار آنها، و شرک مخفى و پنهانشان، هیچ یک بر خدا پوشیده نیست.
«و اوست قادر شکستناپذیر و حکیم على الاطلاق» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
اگر مهلت به آنها مىدهد، نه به خاطر آن است که نمىداند یا قدرتش محدود است، بلکه حکمت او ایجاب مى کند که فرصت کافى دهد تا بر همه اتمام حجت شود، و آنها که شایسته هدایتند، هدایت گردند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/215