صفحه ی 230 از قرآن کریم شامل آیات 32تا 45 از سوره ی القصص
[golrooz] صفحه ی 230 از قرآن کریم شامل آیات 32تا 45 از سوره ی القصص [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوٓءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَٰنِكَ بُرْهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَإِي۟هِۦٓ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَوْمًا فَٰسِقِينَ(32)
دست خود را به گريبانت ببر تا سپيد بي گزند بيرون بيايد و [براي رهايي ] از اين هراس بازويت را به خويشتن بچسبان اين دو [نشانه] دو برهان از جانب پروردگار تو است [كه بايد] به سوي فرعون و سران [كشور] او [ببري] زيرا آنان همواره قومي نافرمانند(32)
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ(33)
گفت پروردگارا من كسي از ايشان را كشته ام مي ترسم مرا بكشند(33)
وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِيٓ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ(34)
و برادرم هارون از من زبان آورتر است پس او را با من به دستياري گسيل دار تا مرا تصديق كند زيرا مي ترسم مرا تكذيب كنند(34)
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَٰنًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بَِٔايَٰتِنَآ أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَٰلِبُونَ(35)
فرمود به زودي بازويت را به [وسيله] برادرت نيرومند خواهيم كرد و براي شما هر دو تسلطي قرار خواهيم داد كه با [وجود] آيات ما به شما دست نخواهند يافت شما و هر كه شما را پيروي كند چيره خواهيد بود(35)
فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَيٰ بَِٔايَٰتِنَا بَيِّنَٰتٍ قَالُوا۟ مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًي وَمَا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا الْأَوَّلِينَ(36)
پس چون موسي آيات روشن ما را براي آنان آورد گفتند اين جز سحري ساختگي نيست و از پدران پيشين خود چنين [چيزي] نشنيده ايم(36)
وَقَالَ مُوسَيٰ رَبِّيٓ أَعْلَمُ بِمَن جَآءَ بِالْهُدَيٰ مِنْ عِندِهِ وَمَن تَكُونُ لَهُ عَٰقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّٰلِمُونَ(37)
و موسي گفت پروردگارم به [حال] كسي كه از جانب او رهنمودي آورده و [نيز] كسي كه فرجام [نيكوي] آن سرا براي اوست داناتر است در حقيقت ظالمان رستگار نمي شوند(37)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَٰٓأَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَٰهَٰمَٰنُ عَلَي الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحًا لَّعَلِّيٓ أَطَّلِعُ إِلَيٰٓ إِلَٰهِ مُوسَيٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَٰذِبِينَ(38)
و فرعون گفت اي بزرگان قوم من جز خويشتن براي شما خدايي نمي شناسم پس اي هامان برايم بر گل آتش بيفروز و برجي [بلند] براي من بساز شايد به [حال] خداي موسي اطلاع يابم و من جدا او را از دروغگويان مي پندارم(38)
وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوٓا۟ أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ(39)
و او و سپاهيانش در آن سرزمين به ناحق سركشي كردند و پنداشتند كه به سوي ما بازگردانيده نمي شوند(39)
فَأَخَذْنَٰهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَٰهُمْ فِي الْيَمِّ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الظَّٰلِمِينَ(40)
تا او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم بنگر كه فرجام كار ستمكاران چگونه بود(40)
وَجَعَلْنَٰهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَٰمَةِ لَا يُنصَرُونَ(41)
و آنان را پيشواياني كه به سوي آتش مي خوانند گردانيديم و روز رستاخيز ياري نخواهند شد(41)
وَأَتْبَعْنَٰهُمْ فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَٰمَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ(42)
و در اين دنيا لعنتي بدرقه [نام] آنان كرديم و روز قيامت [نيز] ايشان از [جمله] زشت رويانند(42)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتَٰبَ مِنۢ بَعْدِ مَآ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَيٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًي وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(43)
و به راستي پس از آنكه نسلهاي نخستين را هلاك كرديم به موسي كتاب داديم كه [دربردارنده] روشنگري ها و رهنمود و رحمتي براي مردم بود اميد كه آنان پند گيرند(43)
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَآ إِلَيٰ مُوسَي الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّٰهِدِينَ(44)
و چون امر [پيامبري] را به موسي واگذاشتيم تو در جانب غربي [طور] نبودي و از گواهان [نيز] نبودي(44)
وَلَٰكِنَّآ أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِيٓ أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا۟ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتِنَا وَلَٰكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ(45)
ليكن ما نسلهايي پديد آورديم و عمرشان طولاني شد و تو در ميان ساكنان [شهر] م دين مقيم نبودي تا آيات ما را بر ايشان بخواني ليكن ما بوديم كه فرستنده [پيامبران] بوديم(45)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 230 از قرآن کریم شامل آیات 32تا 45 از سوره ی القصص
(آیه 32)
معجزه نخستین، آیتى از وحشت بود، سپس به او دستور داده مىشود که به سراغ معجزه دیگرش برود که آیتى از نور و امید است و مجموع آن دو ترکیبى از «انذار» و «بشارت» خواهد بود، به او فرمان داده شد:
«دست خود را در گریبانت کن (و بیرون آور) هنگامى که خارج مىشود سفید و درخشنده است، بدون عیب و نقص» (اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ).
مشاهده این خارق عادات عجیب، در آن شب تاریک و در آن بیابان خالى، موسى را سخت تکان داد، و براى این که آرامش خویش را باز یابد دستور دیگرى به او داده شد.
دستور این بود: «و دستهایت را بر سینهات بگذار تا ترس و وحشت از تو دور شود» (وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ).
سپس همان ندا به موسى گفت: «این دو [معجزه عصا و ید بیضا] برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافیان اوست که آنها قوم فاسقى هستند» (فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ).
(آیه 33)
در اینجا موسى (ع) به یاد حادثه مهم زندگیش در مصر افتاد، حادثه کشتن مرد ظالم قبطى و بسیج نیروهاى فرعونى براى تلافى خون او.
لذا در اینجا «عرض مىکند: پروردگارا! من از آنها یک نفر را کشتهام، مىترسم (به تلافى خون او) مرا به قتل برسانند» و این مأموریت ناتمام بماند (قالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ).
(آیه 34)
از این گذشته من تنها هستم و زبانم آنقدر فصیح نیست، «و برادرم هارون را نیز با من بفرست که زبانش از من گویاتر است، تا مرا یارى و تصدیق کند، من از این بیم دارم که تنها بمانم و تکذیبم کنند» و این کار بزرگ به انجام نرسد (وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ).
(آیه 35)
خداوند نیز دعوت او را اجابت کرد، و به او اطمینان کافى داد و فرمود: «ما بازوان تو را به وسیله برادرت (هارون) محکم مىکنیم» (قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ).
«و براى شما (در تمام مراحل) سلطه و برترى قرار مىدهیم» (وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً).
کاملا مطمئن باشید «آنها به برکت آیات ما هرگز به شما دست نمىیابند» (فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا).
بلکه «شما و پیروانتان غالب و پیروزید» (أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ)
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/203
پاسخ : صفحه ی 230 از قرآن کریم شامل آیات 32تا 45 از سوره ی القصص
(آیه 36)
موسى در برابر فرعون: در اینجا با هشتمین صحنه از این ماجراى بزرگ رو به رو مىشویم.
موسى (ع) فرمان نبوت و رسالت را در آن شب تاریک و در آن سر زمین مقدس از خداوند دریافت نمود، به مصر آمد و برادرش هارون را با خبر ساخت، هر دو به سراغ فرعون رفتند.
چنانکه قرآن مىگوید: «هنگامى که موسى با معجزات روشن ما به سراغ آنها آمد، آنها گفتند: این چیزى جز سحر نیست که به دروغ (به خدا) بسته شده است»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى بِآیاتِنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرىً).
«ما هرگز چنین چیزى را در نیاکان خود نشنیدهایم»! (وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ).
آنها به حربه سحر متوسل شدند همان حربهاى که همه جباران و گمراهان در طول تاریخ در برابر معجزات انبیا به آن متوسل مىشدند.
(آیه 37)
اما «موسى (در پاسخ آنها با لحن تهدیدآمیزى چنین) گفت:
پروردگار من از حال کسانى که هدایت را از نزد او براى مردم مىآورند آگاهتر است، و همچنین از کسانى که سر انجام دنیا و آخرت از آنهاست» (وَ قالَ مُوسى رَبِّی أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ).
اشاره به این که خدا به خوبى از حال من و حقانیت دعوت من آگاه است، هر چند شما مرا متهم به دروغ کنید.
از این گذشته مطمئن باشید اگر من دروغگو باشم ظالم هستم «و ظالمان هرگز رستگار نخواهند شد» (إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ).
(آیه 38)
در اینجا با نهمین صحنه از این تاریخ پر ماجرا و آموزنده مواجه مىشویم.
آوازه پیروزى موسى (ع) بر ساحران و ایمان ساحران در سراسر مصر پیچید و موقعیت حکومت فرعونیان سخت به خطر افتاد باید افکار عمومى را به هر قیمتى که هست از این مسأله منحرف ساخت و یک سلسله مشغولیات ذهنى که بتواند مردم را اغفال و تحمیق کند فراهم ساخت.
فرعون در این زمینه به مشورت نشست، و در نتیجه فکرش به چیزى رسید که در این آیه آمده است: «فرعون گفت: اى جمعیت اشراف! من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم»! (وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی).
خداى زمینى مسلما منم! و اما خداى آسمان دلیلى بر وجود او در دست نیست، ولى من احتیاط را از دست نمىدهم و به تحقیق مىپردازم! سپس رو به وزیرش هامان کرد گفت: «اى هامان! برایم آتشى بر گل بیفروز» و آجرهاى محکمى بساز (فَأَوْقِدْ لِی یا هامانُ عَلَى الطِّینِ).
«و براى من برج بلندى ترتیب ده تا از خداى موسى خبر گیرم هر چند من گمان مىکنم او از دروغگویان است»! (فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبِینَ).
هنگامى که ساختمان به اتمام رسید، روزى فرعون با تشریفاتى به آنجا آمد، و شخصا از برج عظیم بالا رفت.
معروف است تیرى به کمان گذاشت به آسمان پرتاب کرد تیر بر اثر اصابت به پرندهاى، و یا طبق توطئه قبلى خودش خونآلود بازگشت فرعون از آنجا پایین آمد و به مردم گفت: بروید و فکرتان راحت باشد خداى موسى را کشتم! حتما گروهى از ساده لوحان و مقلدان چشم و گوش بسته حکومت وقت این خبر را باور کردند و در همه جا پخش نمودند، و از آن سر گرمى تازهاى براى اغفال مردم مصر ساختند.
(آیه 39)
قرآن سپس به استکبار فرعون و فرعونیان و عدم تسلیم آنها در برابر «مبدأ» و «معاد» که ریشه جنایات آنها نیز از انکار همین دو اصل سر چشمه مىگرفت- پرداخته چنین مىگوید: «فرعون و لشکریانش به ناحق در زمین استکبار کردند (و خدا را که آفریننده بزرگ زمین و آسمان است انکار نمودند) و گمان کردند که (قیامتى در کار نیست، و) به سوى ما باز گردانده نمىشوند» (وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/204
پاسخ : صفحه ی 230 از قرآن کریم شامل آیات 32تا 45 از سوره ی القصص
(آیه 40)
اما ببینیم سر انجام این کبر و غرور به کجا رسید، قرآن مىگوید:
«ما او و لشکریانش را گرفتیم و آنها را در دریا پرتاب کردیم»! (فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ).
آرى! مرگ آنها را به دست عامل حیاتشان سپردیم، و نیل را که رمز عظمت و قدرت آنها بود به گورستانشان مبدل ساختیم! و در پایان آیه روى سخن را به پیامبر اسلام کرده، مىفرماید: «پس ببین عاقبت کار ظالمان چگونه بود»؟ (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ).
(آیه 41)
بعد مىافزاید: «و آنان [فرعونیان] را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت مىکنند و روز رستاخیز یارى نخواهند شد» (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ).
همان گونه که در این جهان ائمه ضلال بودند، در آنجا نیز پیشوایان دوزخند.
(آیه 42)
باز براى تأکید بیشتر، قرآن چهره آنها را در دنیا و آخرت، چنین ترسیم مىکند: «و در این دنیا نیز لعنتى بدنبال آنان قرار دادیم و روز قیامت از زشت رویانند» (وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ).
لعنت خدا که همان طرد از رحمت است، و لعنت فرشتگان و مؤمنان که نفرین است، هر صبح و شام و هر وقت و بىوقت نثار آنها مىشود.
(آیه 43)
در اینجا به دهمین صحنه یعنى آخرین بخش از آیات مربوط به داستان پر ماجراى موسى (ع) مىرسیم، که سخن از نزول احکام، و تورات مىگوید: یعنى زمانى که دوران «نفى طاغوت» پایان گرفته، و دوران سازندگى و اثبات آغاز مىشود.
نخست مىفرماید: «و ما به موسى کتاب آسمانى دادیم بعد از آن که اقوام قرون نخستین را هلاک کردیم (کتابى که) براى مردم بصیرت آفرین بود، و مایه هدایت و رحمت تا متذکر شوند» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولى بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/204
پاسخ : صفحه ی 230 از قرآن کریم شامل آیات 32تا 45 از سوره ی القصص
(آیه 44)
سپس به بیان این حقیقت مىپردازد که آنچه را در باره موسى و فرعون با تمام ریزه کاریهاى دقیق آن بیان کردیم، خود دلیلى است بر حقانیت قرآن تو، چرا که تو در این صحنهها هرگز حاضر نبودى و این ماجرا را با چشم ندیدى بلکه این لطف خدا بود که این آیات را براى هدایت مردم بر تو نازل کرد.
مىگوید: «و تو در جانب غربى نبودى هنگامى که ما فرمان نبوت را به موسى دادیم، و تو از شاهدان (این ماجراها) محسوب نمىشدى» (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ).
(آیه 45)
سپس مىافزاید: «ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت» که آثار انبیا از دلهایشان محو شد پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم (وَ لکِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).
«تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آیات ما را براى آنها [مشرکان مکّه] بخوانى» (وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا).
«ولى ما بودیم که تو را فرستادیم» و این آیات را در اختیارت قرار دادیم (وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ)
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/205
صفحه ی 231 از قرآن کریم شامل آیات 46تا 59 از سوره ی القصص
[golrooz] صفحه ی 231 از قرآن کریم شامل آیات 46تا 59 از سوره ی القصص [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَٰكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّآ أَتَيٰهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(46)
و آندم كه [موسي را] ندا درداديم تو در جانب طور نبودي ولي [اين اطلاع تو] رحمتي است از پروردگار تو تا قومي را كه هيچ هشداردهنده اي پيش از تو برايشان نيامده است بيم دهي باشد كه آنان پندپذيرند(46)
وَلَوْلَآ أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌۢ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا۟ رَبَّنَا لَوْلَآ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(47)
و اگر نبود كه وقتي به [سزاي] پيش فرست دستهايشان مصيبتي به ايشان برسد بگويند پروردگارا چرا فرستاده اي به سوي ما نفرستادي تا از احكام تو پيروي كنيم و از مؤمنان باشيم [قطعا در كيفر آنان شتاب مي كرديم](47)
فَلَمَّا جَآءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا۟ لَوْلَآ أُوتِيَ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ مُوسَيٰٓ أَوَلَمْ يَكْفُرُوا۟ بِمَآ أُوتِيَ مُوسَيٰ مِن قَبْلُ قَالُوا۟ سِحْرَانِ تَظَٰهَرَا وَقَالُوٓا۟ إِنَّا بِكُلٍّ كَٰفِرُونَ(48)
پس چون حق از جانب ما برايشان آمد گفتند چرا نظير آنچه به موسي داده شد به او داده نشده است آيا به آنچه قبلا به موسي داده شد كفر نورزيدند گفتند دو ساحر با هم ساخته اند و گفتند ما همه را منكريم(48)
قُلْ فَأْتُوا۟ بِكِتَٰبٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَيٰ مِنْهُمَآ أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(49)
بگو پس اگر راست مي گوييد كتابي از جانب خدا بياوريد كه از اين دو هدايت كننده تر باشد تا پيرويش كنم(49)
فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا۟ لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَآءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَيٰهُ بِغَيْرِ هُدًي مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(50)
پس اگر تو را اجابت نكردند بدان كه فقط هوسهاي خود را پيروي مي كنند و كيست گمراه تر از آنكه بي راهنمايي خدا از هوسش پيروي كند بي ترديد خدا مردم ستمگر را راهنمايي نمي كند(50)
۞ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(51)
و به راستي اين گفتار را براي آنان پي در پي و به هم پيوسته نازل ساختيم اميد كه آنان پند پذيرند(51)
الَّذِينَ ءَاتَيْنَٰهُمُ الْكِتَٰبَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ(52)
كساني كه قبل از آن كتاب [آسماني] به ايشان داده ايم آنان به [قرآن] مي گروند(52)
وَإِذَا يُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ قَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَآ إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ(53)
و چون بر ايشان فرو خوانده مي شود مي گويند بدان ايمان آورديم كه آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست ما پيش از آن [هم] از تسليم شوندگان بوديم(53)
أُو۟لَٰٓئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا۟ وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ يُنفِقُونَ(54)
آنانند كه به [پاس] آنكه صبر كردند و [براي آنكه] بدي را با نيكي دفع مي نمايند و از آنچه روزي شان داده ايم انفاق مي كنند دو بار پاداش خواهند يافت(54)
وَإِذَا سَمِعُوا۟ اللَّغْوَ أَعْرَضُوا۟ عَنْهُ وَقَالُوا۟ لَنَآ أَعْمَٰلُنَا وَلَكُمْ أَعْمَٰلُكُمْ سَلَٰمٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَٰهِلِينَ(55)
و چون لغوي بشنوند از آن روي برمي تابند و مي گويند كردارهاي ما از آن ما و كردارهاي شما از آن شماست سلام بر شما جوياي [مصاحبت] نادانان نيستيم(55)
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَآءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(56)
در حقيقت تو هر كه را دوست داري نمي تواني راهنمايي كني ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايي مي كند و او به راه يافتگان داناتر است(56)
وَقَالُوٓا۟ إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَيٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَآ أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا ءَامِنًا يُجْبَيٰٓ إِلَيْهِ ثَمَرَٰتُ كُلِّ شَيْءٍ رِّزْقًا مِّن لَّدُنَّا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(57)
و گفتند اگر با تو از [نور] هدايت پيروي كنيم از سرزمين خود ربوده خواهيم شد آيا آنان را در حرمي امن جاي نداديم كه محصولات هر چيزي كه رزقي از جانب ماست به سوي آن سرازير مي شود ولي بيشترشان نمي دانند(57)
وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍۭ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَٰكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّنۢ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَٰرِثِينَ(58)
و چه بسيار شهرها كه هلاكش كرديم [زيرا] زندگي خوش آنها را سرمست كرده بود اين ست سراهايشان كه پس از آنان جز براي عده كمي مورد سكونت قرار نگرفته و ماييم كه وارث آنان بوديم(58)
وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَيٰ حَتَّيٰ يَبْعَثَ فِيٓ أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُوا۟ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَيٰٓ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَٰلِمُونَ(59)
و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است تا [پيشتر] در مركز آنها پيامبري برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند و ما شهرها را تا مردمشان ستمگر نباشند ويران كننده نبوده ايم(59)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 231 از قرآن کریم شامل آیات 46تا 59 از سوره ی القصص
(آیه 46)
باز براى تأکید همین معنى مىافزاید: «تو در کنار طور نبودى زمانى که ما ندا دادیم» و فرمان نبوّت را به نام موسى صادر کردیم (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا).
«ولى این رحمتى از سوى پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا به وسیله آن قومى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذار کنندهاى براى آنها نیامده است شاید متذکر شوند» (وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
(آیه 47)
هر روز به بهانهاى از حق مىگریزند! از آنجا که در آیات گذشته سخن از ارسال پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عنوان انذار کننده و بیم دهنده بود در این آیه به لطفى که بر وجود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مترتب است اشاره کرده، مىگوید: «هر گاه ما (پیش از فرستادن پیامبرى) آنها را به خاطر اعمالشان مجازات مىکردیم، مىگفتند: پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا آیات تو را پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم» اگر به خاطر این نبود مجازات آنها به جهت اعمال و کفرشان حتى نیاز به ارسال پیامبر نداشت (وَ لَوْ لا أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
در حقیقت آیه اشاره به این نکته است که راه حق روشن است، و هر عقلى حاکم به بطلان شرک و بت پرستى است، و زشتى بسیارى از اعمال آنها همچون مظالم و ستمها از مستقلات حکم عقل مىباشد.
(آیه 48)
سپس به بهانه جوئیهاى آنها اشاره مىکند که آنها بعد از ارسال رسل نیز دست از بهانه گیرى بر نداشتند، و باز به راههاى انحرافى خود ادامه دادند.
مىگوید: «پس هنگامى که حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: چرا به این پیامبر مثل همان چیزى که به موسى داده شد اعطا نگردیده است»؟! (فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِیَ مِثْلَ ما أُوتِیَ مُوسى).
چرا عصاى موسى در دست او نیست؟ چرا ید بیضا ندارد؟ چرا دریا براى او شکافته نمىشود؟ چرا دشمنانش غرق نمىشوند؟ چرا و چرا؟! ...
قرآن به پاسخ این بهانه جویىها پرداخته، مىگوید: «مگر (بهانه جویانى همانند اینها) معجزاتى را که در گذشته به موسى داده شده انکار نکردند»؟! (أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسى مِنْ قَبْلُ).
«گفتند: این دو (موسى و هارون) دو نفر ساحرند که دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه کنند) و گفتند: ما به هر کدام از آنها کافریم»! قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُونَ.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/205
پاسخ : صفحه ی 231 از قرآن کریم شامل آیات 46تا 59 از سوره ی القصص
(آیه 49)
به هر حال مشرکان لجوج اصرار داشتند که چرا پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و سلّم معجزاتى همچون موسى نداشته است؟ و از سوى دیگر نه به گفتهها و گواهى تورات در باره علائم پیامبر صلى اللّه علیه و سلّم اعتماد مىکردند، و نه به قرآن مجید و آیات پرعظمتش.
لذا قرآن، روى سخن را به پیامبر صلى اللّه علیه و سلّم کرده، و مىگوید: «بگو: اگر شما راست مىگویید (که این دو کتاب از سوى خدا نیست) کتابى روشنتر و هدایتبخشتر از آنها از سوى خدا بیاورید تا من از آن پیروى کنم قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.
اگر چیزى در دست پیامبر اسلام جز این قرآن نبود براى اثبات حقانیت دعوتش کفایت مىکرد، ولى آنها حق طلب نیستند بلکه مشتى بهانهجویانند.
(آیه 50)
سپس اضافه مىکند: «اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند بدان که آنان از هوسهاى خود پیروى مىکنند»! فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ.
«و آیا گمراهتر از آن کسى که پیروى هواى نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته کسى پیدا مىشود»؟ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ.
«مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمىکند»! إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.
در روایات متعددى آیه فوق به کسانى تفسیر شده است که امام و رهبر الهى را نپذیرفتهاند و تنها به آراى خویش تکیه مىکنند.
این روایات در حقیقت از قبیل مصداق روشن است و به تعبیر دیگر انسان نیازمند به هدایت الهى است، این هدایت گاهى در کتاب آسمانى منعکس مىشود، و گاه در وجود پیامبر و سنّت او، و گاه در اوصیاى معصومش، و گاه در منطق عقل و خرد.
مهم آن است که انسان در خط هدایت الهى باشد و نه هواى نفس، تا بتواند از این انوار هدایت بهره مند گردد.
منبع: http://zaeim.parsiblog.com/Posts/205
پاسخ : صفحه ی 231 از قرآن کریم شامل آیات 46تا 59 از سوره ی القصص
آیه 51
شأن نزول: در مورد نزول این آیه و چهار آیه بعد از آن روایات گوناگونى نقل شده که قدر مشترک همه آنها ایمان آوردن گروهى از علماى یهود و نصارى و افراد پاکدل به آیات قرآن و پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و سلّم است.
از جمله: از «سعید بن جبیر» نقل شده که: این آیات در باره هفتاد نفر از کشیشهاى مسیحى نازل شده که «نجاشى» آنها را براى تحقیق از «حبشه» به «مکّه» فرستاد، هنگامى که پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و سلّم سوره یس را براى آنها تلاوت کرد اشک شوق ریختند و اسلام آوردند.
تفسیر:
حق طلبان اهل کتاب به قرآن تو ایمان مىآورند! از آنجا که در آیات گذشته سخن از بهانههایى بود که مشرکان براى عدم تسلیم در مقابل حقایق قرآن مطرح مىکردند، در اینجا از دلهاى آمادهاى سخن مىگوید که با شنیدن این آیات، حق را پیدا کرده و به آن سخت وفادار ماندند، و جان و دل تسلیم آن شدند، در حالى که قلبهاى تاریک جاهلان متعصب کمترین اثرى از خود نشان نداد! مىفرماید: «و ما آیات قرآن را یکى بعد از دیگرى براى آنها آوردیم شاید متذکر شوند» وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.
(آیة 52)
ولى «کسانى که قبلا کتاب آسمانى به آنها دادهایم (از یهود و نصارى) به آن [قرآن] ایمان مىآورند» الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ. چرا که آن را هماهنگ با نشانههایى مىبینند که در کتب آسمانى خود یافتهاند.
(آیه 53)
سپس مىافزاید: «و هنگامى که (این آیات) بر آنها خوانده مىشود مىگویند: به آن ایمان آوردیم، اینها مسلما حق است، و از سوى پروردگار ما است، وَ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا.
سپس اضافه مىکند: نه تنها امروز تسلیم سخنان پروردگاریم که «ما پیش از این هم مسلمان بودیم» (إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ).
(آیه 54)
سپس قرآن به پاداش عظیم این گروه تقلید شکن و حق طلب پرداخته چنین مىگوید: «آنها کسانى هستند که اجر و پاداششان را به خاطر صبر و شکیبائیشان دو بار دریافت مىدارند»! (أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا).
یک بار به خاطر ایمان به کتاب آسمانى خودشان که به راستى نسبت به آن وفادار و پایبند بودند، و یک بار هم به خاطر ایمان آوردن به پیامبر اسلام، پیامبر موعودى که کتب پیشین از او خبر داده بود.
سپس به یک رشته از اعمال صالح آنها که هر یک از دیگرى ارزندهتر است اشاره مىکند این اعمال عبارتند از «دفع سیئات به وسیله حسنات» «انفاق از نعمتهاى الهى» و «بر خورد بزرگوارانه با جاهلان» که به انضمام «صبر و شکیبایى» که در جمله قبل آمد، چهار صفت ممتاز مىشود.
نخست مىگوید: «آنها به وسیله نیکیها، بدیها را دفع مىکنند» (وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ).
دیگر این که: «از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىکنند» (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).
نه تنها از اموال و ثروتشان که از علم و دانش و نیروى فکرى و جسمى و وجاهت اجتماعیشان که همه مواهب و روزیهاى الهى است در راه نیازمندان مىبخشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/206
پاسخ : صفحه ی 231 از قرآن کریم شامل آیات 46تا 59 از سوره ی القصص
(آیه 55)
و بالاخره آخرین امتیاز عملى آنان این است که: «هر گاه سخن لغو و بیهودهاى را بشنوند از آن روى مىگردانند» (وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ).
هرگز «لغو» را با «لغو» پاسخ نمىگویند، و جهل را با جهل جواب نمىدهند، بلکه به بیهوده گویان «مىگویند: اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان»! (وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ).
سپس مىافزاید: آنها با جاهلان بیهوده گو و کسانى که با سخنان موذیانه سعى مىکنند اعصاب افراد با ایمان و نیکو کار را در هم بریزند، وداع مىگویند و گفتارشان این است: «سلام بر شما ما طالب جاهلان نیستیم»! (سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ).
ما نه اهل زشت گویى و جهل و فسادیم، و نه خواهان آن، ما خواهان دانشمندان روشن ضمیر و علماى عامل و مؤمنان راستین هستیم.
آرى! این بزرگوارانند که مىتوانند رسالت ایمان را در خود پذیرا شوند و در برابر انواع ناملایمات براى رسیدن به سر منزل ایمان مقاومت به خرج دهند.
(آیه 56)
هدایت تنها به دست خداست! این آیه پرده از روى این حقیقت بر مىدارد که: «تو نمىتوانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى، ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مىکند، و او از هدایت یافتگان آگاهتر است» (إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ).
منظور از هدایت در اینجا «ارائه طریق» نیست، چرا که ارائه طریق کار اصلى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است و بدون استثناء راه را به همه نشان مىدهد، بلکه منظور از هدایت در اینجا «ایصال به مطلوب» و رسانیدن به سر منزل مقصود است.
به هر حال این آیه یک نوع دلدارى براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است که به این واقعیت توجه کند نه اصرار بر شرک از ناحیه گروهى از بت پرستان مکّه بىدلیل است، و نه ایمان مخلصانه مردم حبشه یا نجران و امثال سلمانها و بحیراها. و هرگز از عدم ایمان گروه اول نگرانى به خود راه ندهد.
(آیه 57)
در این آیه سخن از کسانى مىگوید که در دل به حقانیت اسلام معترف بودند ولى روى ملاحظات منافع شخصى، حاضر به قبول ایمان نبودند مىفرماید: «آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم (و از آن پیروى کنیم) ما را از سر زمینمان مىربایند»! (وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا).
این سخن را کسانى مىگویند که قدرت پروردگار را ناچیز مىشمرند و نمىدانند چگونه او یارانش را یارى و دشمنانش را در هم مىشکند.
لذا قرآن در پاسخ آنها چنین مىگوید: «آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى (از هر شهر و دیارى) به سوى آن آورده مىشود رزقى است از جانب ما»؟! أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا.
«ولى بیشترشان نمىدانند» وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ.
خداوندى کم هسرزمین شورهزار و سنگلاخ بىآب و درختى را حرم امن قرار داد، و آنچنان دلها را متوجه آن ساخت که بهترین محصولات از نقاط مختلف جهان را به سوى آن مىآورند، قدت خود را بهخوبى نشان داده است.
بنابراین چگونه ممکن است خداوند بعد از اسلام شما را از آن محروم سازد، دل قوى دارید و ایمان بیاورید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/206