پاسخ : صفحه ی 226 از قرآن کریم شامل آیات 66 تا 86 از سوره ی النمل
(آیه 71)
ولى این منکران لجوج به جاى این که از این هشدار پیامبر دلسوز و مهربان و ملاحظه عاقبت کار مجرمان، پند و اندرز گیرند، باز در مقام سخریه و استهزاء بر آمده «و مىگویند: اگر راست مىگویید این وعده عذاب الهى، کى واقع خواهد شد»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
(آیه 72)
در اینجا قرآن به پاسخ این گفتار سخریهآمیز آنها با لحنى کاملا واقع بینانه پرداخته، مىگوید: «به آنها بگو: شاید بعضى از آنچه را عجله مىکنید نزدیک و در کنار شما باشد»! (قُلْ عَسى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ).
چرا عجله مىکنید؟ چرا مجازات الهى را کوچک مىشمرید؟ چرا به خود رحم نمىکنید؟ آخر عذاب خدا شوخى نیست! احتمال بدهید به خاطر همین سخنانتان قهر و غضب خدا بر سر شما سایه افکنده باشد و به همین زودى بر شما فرود آید و نابودتان کند، این همه سر سختى براى چیست؟
(آیه 73)
سپس به بیان این واقعیت مىپردازد که اگر خداوند در مجازات شما عجله نمىکند، به خاطر فضل و رحمتش بر شماست، تا براى اصلاح خویش و جبران گذشته به قدر کافى مهلت داشته باشید.
مىگوید: «و پروردگار تو نسبت به همه مردم فضل و رحمت دارد، ولى اکثر آنها شکرگزار نیستند» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ).
(آیه 74)
و اگر تصور مىکنند تأخیر مجازات آنها به خاطر آن است که خداوند از نیات سوء و اندیشههاى زشتى که در سر مىپرورانند بىخبر است، اشتباه بزرگى است چرا که: «پروردگار تو آنچه را سینههاشان در خود پنهان مىدارد و آنچه را آشکار مىکنند به خوبى مىداند» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ).
او به همان اندازه از خفایاى درونشان آگاه است که از اعمال برون، و اصولا پنهان و آشکار و غیب و شهود براى او یکسان است.
(آیه 75)
سپس مىافزاید: نه تنها خداوند، اسرار درون و برون آنها را مىداند، بلکه علم او به قدرى وسیع و گسترده است که «هیچ موجودى در آسمان و زمین، پنهان و مکتوم نیست مگر آن که در کتاب آشکار (علم پروردگار) ثبت است» (وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ).
(آیه 76)
در آیات گذشته سخن از «مبدء» و «معاد» در میان بود در اینجا با طرح مسأله «نبوت» و حقانیت قرآن، این بحث را تکمیل مىکند.
به علاوه در گذشته روى سخن با مشرکان بود، و در اینجا از کفار دیگر همچون یهود و اختلافات آنها سخن مىگوید.
نخست مىفرماید «این قرآن، اکثر چیزهایى را که بنى اسرائیل در آن اختلاف دارند براى آنها بیان مىکند» (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
بنى اسرائیل در مسائل زیادى با هم اختلاف داشتند، در مورد «مریم» و «عیسى» و در مورد پیامبرى که بشارتش در تورات داده شده، و همچنین در بسیارى از احکام دینى و مذهبى با یکدیگر اختلافاتى داشتند قرآن آمد و در این زمینه حق مطلب را ادا کرد
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/197
پاسخ : صفحه ی 226 از قرآن کریم شامل آیات 66 تا 86 از سوره ی النمل
(آیه 77)
و از آنجا که مبارزه با هر گونه اختلاف، مایه هدایت و رحمت است در این آیه به صورت یک اصل کلى مىفرماید: «قرآن، هدایت و رحمت است براى مؤمنان» (وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ).
آرى! هدایت و رحمت است از نظر اختلاف زدایى، و مبارزه با خرافات.
(آیه 78)
و از آنجا که گروهى از بنى اسرائیل در برابر حقایقى که قرآن باز گو کرده بود باز مقاومت به خرج دادند و تسلیم نشدند، در این آیه مىافزاید: «پروردگار تو میان آنها (در روز قیامت) به حکم خود داورى مىکند، و او توانا و داناست» (إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ).
(آیه 79)
و از آنجا که این سخنان علاوه بر بیان عظمت قرآن و تهدید بنى اسرائیل، وسیلهاى براى آرامش و آسودگى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است در این آیه مىافزاید: «بنا بر این بر خداوند توکل و تکیه کن» (فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ).
توکل بر خدایى که عزیز است و شکستناپذیر، و به هر چیز عالم و آگاه.
بر او توکل کن و از مخالفتهاى آنها نترس «چرا که تو بر حق آشکار هستى» (إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ).
(آیه 80)
در اینجا این سؤال مطرح مىشود اگر قرآن حق آشکار است، پس چرا این همه با آن مخالفت مىکنند، آیات بعد در واقع جوابگوى این سؤال است.
مىگوید: اگر آنها این حق مبین را پذیرا نمىشوند، و سخنان گرم تو در قلب سرد آنها اثر نمىکند جاى تعجب نیست «چرا که تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى»! (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى).
مخاطب تو زندگانند، آنها که روحى زنده و بیدار و حق طلب دارند، نه مردگان زنده نما که تعصب و لجاجت و استمرار بر گناه، فکر و اندیشه آنها را تعطیل کرده است.
«حتى کسانى که (زندهاند اما) گوشهاى آنها کر است نمىتوانى سخن خود را به آنها برسانى، (مخصوصا) هنگامى که پشت کنند و از تو دور شوند» (وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ).
(آیه 81)
باز اگر آنها به جاى گوش شنوا چشم بینایى داشتند، در این صورت گر چه صدا به گوش آنها نمىرسید، اما ممکن بود با علامت و اشاره صراط مستقیم را پیدا کنند، اما افسوس که آنها نابینا هم هستند «و تو نمىتوانى نابینایان را از گمراهیشان باز گردانى» و هدایت کنى (وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ).
و به این ترتیب تمام راههاى درک حقیقت به روى آنها بسته است، قلبهایشان مرده، گوشهاشان کر و چشمهاشان نابیناست.
«تو فقط مىتوانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند» (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/198
پاسخ : صفحه ی 226 از قرآن کریم شامل آیات 66 تا 86 از سوره ی النمل
(آیه 82)
از آنجا که در آیات گذشته سخن از استعجال کفار در مورد عذاب و یا تحقق رستاخیز بود.
در اینجا اشاره به قسمتى از حوادثى که در آستانه رستاخیز صورت مىگیرد کرده، و سر نوشت دردناک این منکران لجوج را مجسم مىسازد.
مىگوید: «و هنگامى که فرمان عذاب فرا مىرسد (و آنها در آستانه رستاخیز قرار مىگیرند) جبنبدهاى را از زمین، براى آنان خارج مىکنیم که با آنها سخن مىگوید، و سخنش این است که مردم به آیات ما (خدا) ایمان نمىآوردند» (وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ).
«دَابَّةُ الْأَرْضِ» در روایات متعددى بر شخص امیر مؤمنان على علیه السّلام تطبیق شده است و با در نظر گرفتن احادیث فراوان مىتوان از آن مفهوم کلىترى را استفاده کرد که بر هر یک از پیشوایان بزرگ که در آخر زمان قیام و حرکت فوقالعاده مىکنند و حق و باطل و مؤمن و کافر را از هم مشخص مىسازند منطبق مىشود.
(آیه 83)
سپس به یکى دیگر از نشانههاى رستاخیز اشاره کرده، مىگوید:
به خاطر بیاور «روزى را که ما از هر امتى گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مىکردند محشور مىکنیم، و آنها را نگه مىداریم تا به یکدیگر ملحق شوند» (وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ).
بسیارى از بزرگان این آیه را اشاره به مسأله رجعت و بازگشت گروهى از بد کاران و نیکو کاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز مىدانند.
(آیه 84)
«تا زمانى که (به پاى حساب) مىآیند، (به آنان) مىگوید: آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق بر نیامدید»؟ (حَتَّى إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً).
«شما چه اعمالى انجام مىدادید»؟ (أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
گوینده این سخن خداوند است و منظور از آیات، معجزات پیامبران و یا فرمانهاى الهى و یا همه اینهاست.
(آیه 85)
بدیهى است این مجرمان در مقابل هیچ یک از این دو سؤال پاسخى ندارند که بدهند لذا در این آیه اضافه مىکند: «و فرمان عذاب الهى به خاطر ظلم و ستمشان در مورد آنها صادر مىشود و آنها سخنى ندارند که بگویند»! (وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ).
این عذاب به معنى عذاب دنیاست هر گاه آیه را به معنى رجعت «رجعت از عقاید معروف شیعه است و تفسیرش در یک عبارت کوتاه چنین است: بعد از ظهور حضرت مهدى (عج) و در آستانه رستاخیز گروهى از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور به این جهان باز مىگردند، گروه اول مدارجى از کمال را طى مىکنند، و گروه دوم کیفرهاى شدیدى مىبینند.» بدانیم، و به معنى عذاب آخرت است اگر آیه را به معنى قیامت بدانیم.
(آیه 86)
حرکت زمین، یک معجزه علمى قرآن! بار دیگر در اینجا به مسأله مبدأ و معاد و نشانههاى قدرت و عظمت خداوند در عالم هستى، و همچنین حوادث رستاخیز پرداخته چنین مىگوید: «آیا ندیدند که ما شب را براى آرامش آنها قرار دادیم» (أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ).
«و روز را روشنى بخش» (وَ النَّهارَ مُبْصِراً).
«در این امور نشانه ها و دلائل روشنى است (از قدرت و حکمت پروردگار) براى کسانى که آماده پذیرش ایمانند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/198
صفحه ی 227 از قرآن کریم شامل آیات 87تا 93 از سوره ی النمل و آیات 1 تا 7 از سوره ی القصص
[golrooz] صفحه ی 227 از قرآن کریم شامل آیات 87تا 93 از سوره ی النمل و آیات 1 تا 7 از سوره ی القصص [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَآءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَٰخِرِينَ(87)
و روزي كه در صور دميده شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس افتد مگر آن كس كه خدا بخواهد و جملگي با زبوني رو به سوي او آورند(87)
وَتَرَي الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِيٓ أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌۢ بِمَا تَفْعَلُونَ(88)
و كوهها را مي بيني [و] مي پنداري كه آنها بي حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايي است كه هر چيزي را در كمال استواري پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مي دهيد آگاه است(88)
مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ ءَامِنُونَ(89)
هر كس نيكي به ميان آورد پاداشي بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ايمنند(89)
وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(90)
و هر كس بدي به ميان آورد به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند آيا جز آنچه مي كرديد سزا داده مي شويد(90)
إِنَّمَآ أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ(91)
من مامورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدس شمرده و هر چيزي از آن اوست پرستش كنم و مامورم كه از مسلمانان باشم(91)
وَأَنْ أَتْلُوَا۟ الْقُرْءَانَ فَمَنِ اهْتَدَيٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ الْمُنذِرِينَ(92)
و اينكه قرآن را بخوانم پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است و هر كه گمراه شود بگو من فقط از هشداردهندگانم(92)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ ءَايَٰتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(93)
و بگو ستايش از آن خداست به زودي آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت و پروردگار تو از آنچه مي كنيد غافل نيست(93)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسٓمٓ(1)
طا سين ميم(1)
تِلْكَ ءَايَٰتُ الْكِتَٰبِ الْمُبِينِ(2)
اين است آيات كتاب روشنگر(2)
نَتْلُوا۟ عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَيٰ وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(3)
[بخشي] از گزارش [حال] موسي و فرعون را براي [آگاهي] مردمي كه ايمان مي آورند به درستي بر تو مي خوانيم(3)
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَآئِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَآءَهُمْ وَيَسْتَحْيِ نِسَآءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ(4)
فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقه اي از آنان را زبون مي داشت پسرانشان را سر مي بريد و زنانشان را [براي بهره كشي] زنده بر جاي مي گذاشت كه وي از فسادكاران بود(4)
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا۟ فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَٰرِثِينَ(5)
و خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم(5)
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَحْذَرُونَ(6)
و در زمين قدرتشان دهيم و [از طرفي] به فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از جانب آنان بيمناك بودند بنمايانيم(6)
وَأَوْحَيْنَآ إِلَيٰٓ أُمِّ مُوسَيٰٓ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِيٓ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ(7)
و به مادر موسي وحي كرديم كه او را شير ده و چون بر او بيمناك شدي او را در نيل بينداز و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمي گردانيم و از [زمره] پيمبرانش قرار مي دهيم(7)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 227 از قرآن کریم شامل آیات 87تا 93 از سوره ی النمل و آیات 1 تا 7 از سوره ی القصص
(آیه 87)
این آیه به رستاخیز و مقدمات آن مىپردازد و مىگوید: «و (به خاطر بیاورید) روزى را که در صور دمیده مىشود و تمام کسانى که در آسمانها و در زمین هستند در وحشت فرو مىروند، جز کسانى که خدا بخواهد، و همگى با خضوع در پیشگاه او حاضر مىشوند» (وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ).
از مجموعه آیات قرآن استفاده مىشود که دو یا سه بار «نفخ صور» مىشود:
یک بار در پایان دنیا و آستانه رستاخیز، که وحشت همه را فرا مىگیرد.
بار دوم همگى با شنیدن آن قالب تهى مىکنند و مىمیرند.
بار سوم به هنگام بعث و نشور و قیام قیامت است که با نفخ صور همه مردگان به حیات باز مىگردند و زندگى نوینى را آغاز مىکنند.
ولى ظاهر آیه نشان مىدهد که در اینجا اشاره به نفخه اولى است که در پایان جهان صورت مىگیرد.
(آیه 88)
این آیه اشاره به یکى دیگر از آیات عظمت خداوند در پهنه عالم هستى کرده، مىگوید: «و کوهها را مىبینى و آنها را ساکن و جامد مىپندارى در حالى که مانند ابر در حرکتند» (وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ).
«این صنع و آفرینش خداوندى است که همه چیز را متقن آفریده» (صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ).
کسى که این همه حساب و نظم در برنامه آفرینش اوست «مسلما از کارهایى که شما انجام مىدهید آگاه است» (إِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ).
آیه فوق از قبیل آیات توحید و نشانه هاى عظمت خداوند در همین دنیا است و به «حرکت کره زمین» که براى ما محسوس نیست اشاره مىکند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/198
پاسخ : صفحه ی 227 از قرآن کریم شامل آیات 87تا 93 از سوره ی النمل و آیات 1 تا 7 از سوره ی القصص
(آیه 89)
در آیات گذشته سخنى از اعمال بندگان و آگاهى خداوند نسبت به آن در میان بود و در این آیه سخن از پاداش عمل و ایمنى آنها از فزع روز قیامت است. مىفرماید: «کسانى که حسنه و کار نیکى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت در آن روز در امان خواهند بود» (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ).
«حسنه» در اینجا مفهوم وسیعى دارد که همه اعمال نیک را در بر مىگیرد، از جمله ایمان به خدا و پیامبر اسلام و ولایت ائمه علیهم السّلام که در رأس هر کار نیک قرار دارد و مانع از آن نیست که اعمال صالح دیگر نیز در آیه جمع باشد.
(آیه 90)
سپس به نقطه مقابل این گروه پرداخته، مىگوید: «و کسانى که «سیئه» و کار بدى انجام دهند به رو در آتش افکنده مىشوند»! (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ).
و جز این توقعى نمىتوانند داشته باشند «آیا جزایى جز آنچه عمل مىکردید خواهید داشت»؟! (هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
آنها هنگامى که مواجه با حق مىشدند، صورت خود را بر مىگرداندند و با همان صورت از گناه استقبال مىکردند اکنون باید گرفتار چنین مجازاتى شوند.
(آیه 91)
آخرین مأموریت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در سه آیه آخر این سوره، روى سخن را به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله کرده و حقایقى را باز گو مىکند که در واقع بیانگر این واقعیت است که به آنها بگو: من وظایف خودم را انجام مىدهم، چه شما مشرکان لجوج ایمان بیاورید و چه نیاورید.
نخست مىفرماید: «من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم»! (إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ).
این شهر مقدّسى که تمام افتخار شما و موجودیتتان در آن خلاصه مىشود، شهر مقدسى که خدا آن را با برکاتش به شما ارزانى داشته ولى شما به جاى شکر نعمتش، کفران مىکنید.
آرى! من مأمورم «پروردگارى را (عبادت کنم) که این شهر را حرمت نهاده» (الَّذِی حَرَّمَها).
اما تصور نکنید که فقط این سر زمین ملک خداست بلکه «همه چیز (در عالم هستى) به او تعلق دارد» (وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ).
و دومین دستور که به من داده شده این است: «و من مأمورم که از مسلمین باشم» تسلیم مطلق در برابر فرمان پروردگار و نه غیر او (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
و به این ترتیب دو مأموریت اصلى خود را که «پرستش خداوند یگانه» و «تسلیم مطلق در برابر فرمان» اوست بیان مىدارد.
(آیه 92)
سپس ابزار وصول به این دو هدف را چنین بیان مىکند: «و (من مأمورم) قرآن را تلاوت کنم» (وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ).
از فروغ آن شعله گیرم، و از چشمه آب حیاتبخش جرعهها بنوشم، و در همه برنامهها بر راهنمایى آن تکیه کنم، آرى این وسیله من است! و به دنبال آن اضافه مىکند: تصور نکنید ایمان آوردن شما سودى به حال من و یا از آن بالاتر سودى براى خداوند بزرگ دارد، نه «پس هر کس هدایت شود براى خود هدایت مىیابد» (فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ).
و تمام منافع هدایت چه در این جهان و چه در جهان دیگر عائد خود او مىشود.
«و هر کس گمراه شود» (وزر و وبالش به گردن خود اوست) بگو: من فقط از انذار کنندگان و بیم دهندگانم و عواقب شوم آن دامن مرا نمىگیرد» (وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ).
(آیه 93)
و سر انجام در آخرین آیه به پیامبر دستور مىدهد که خدا را در برابر این همه نعمتهاى بزرگ مخصوصا نعمت هدایت، حمد و ستایش کن مىفرماید: «بگو: حمد و ستایش مخصوص ذات خداست» (وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).
این حمد و ستایش هم به نعمت قرآن باز مىگردد، هم هدایت الهى و هم مىتواند مقدمهاى براى جمله بعد باشد که مىگوید: «به زودى آیاتش را به شما نشان مىدهد تا آن را بشناسید» (سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها).
این تعبیر اشاره به آن است که با گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش و خرد آدمى، هر روز پرده از آیات جدید و اسرار تازهاى از عالم هستى برداشته مىشود، و روز به روز به عظمت قدرت و عمق حکمت پروردگار آشناتر مىشوید، و این ارائه آیات هرگز قطع نمىشود و در طول عمر بشر همچنان ادامه دارد.
اما اگر با این همه، باز راه خلاف و انحراف بپیمایید، بدانید: «پروردگار شما هرگز از کارهایى که انجام مىدهید غافل نیست» (وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
و اگر کیفر شما را تأخیر مىاندازد به خاطر لطفش به بندگان است.
«پایان سوره نمل»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/199
پاسخ : صفحه ی 227 از قرآن کریم شامل آیات 87تا 93 از سوره ی النمل و آیات 1 تا 7 از سوره ی القصص
سوره قصص [28]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 88 آیه است
محتواى سوره:
این سوره در شرایطى که مؤمنین در چنگال دشمنان نیرومندى گرفتار بودند، دشمنانى که هم از نظر جمعیت و تعداد، و هم قدرت و قوت بر آنها برترى داشتند، نازل شده است. این اقلیت مسلمان، چنان تحت فشار آن اکثریت بودند، که جمعى از آینده اسلام بیمناک و نگران به نظر مىرسیدند.
از آنجا که این حالت شباهت زیادى به وضع بنى اسرائیل در چنگال فرعونیان داشت، بخشى از محتواى این سوره را داستان «موسى» و «بنى اسرائیل» و «فرعونیان» تشکیل مىدهد، بخشى که در حدود نیمى از آیات این سوره را در بر مىگیرد.
و مخصوصا در آغازش نوید حکومت حق و عدالت را براى مستضعفین و بشارت در هم شکستن شوکت ظالمان را باز گو مىکند، بشارتى آرام بخش و قدرت آفرین.
بخش دیگرى از این سوره داستان «قارون» آن مرد ثروتمند مستکبر را که تکیه بر علم و ثروت خود داشت باز گو مىکند که بر اثر غرور، سر نوشتى همچون سر نوشت فرعون پیدا کرد او در آب فرو رفت و این در خاک.
و میان این دو بخش درسهاى زنده و ارزندهاى از توحید و معاد، و اهمیت قرآن، و وضع حال مشرکان در قیامت، و مسأله هدایت و ضلالت، و پاسخ به بهانه جوییهاى افراد ضعیف، آمده است که در حقیقت نتیجهاى است از بخش اول و مقدمهاى است براى بخش دوم.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «کسى که سوره قصص را بخواند به تعداد هر یک از کسانى که موسى را تصدیق یا تکذیب کردند ده حسنه به او داده خواهد شد، و فرشتهاى در آسمانها و زمین نیست مگر این که روز قیامت گواهى بر صدق او مىدهد».
بدیهى است این همه اجر و پاداش از آن کسانى است که این سوره را مىخوانند و مى اندیشند و برنامه عمل خویش قرار مى دهند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/199
پاسخ : صفحه ی 227 از قرآن کریم شامل آیات 87تا 93 از سوره ی النمل و آیات 1 تا 7 از سوره ی القصص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
«طا، سین، میم» (طسم). این چهاردهمین بار است که با «حروف مقطعه» در آغاز سورههاى قرآن رو به رو مىشویم، مخصوصا «طسم» سومین و آخرین بار است.
در مورد «طسم» از روایات متعددى بر مىآید که این حروف علامتهاى اختصارى از صفات خدا، و یا مکانهاى مقدسى مىباشد، اما در عین حال مانع از آن تفسیر معروف که بارها بر روى آن تأکید کردهایم نخواهد بود که خداوند مىخواهد این حقیقت را بر همه روشن سازد که این کتاب بزرگ آسمانى که سر چشمه انقلابى بزرگ در تاریخ بشر گردید و برنامه کامل زندگى سعادتبخش انسانها را در بر دارد از وسیله سادهاى همچون حروف «الفباء» تشکیل یافته که هر کودکى مىتواند به آن تلفظ کند، این نهایت عظمت است که آن چنان محصول فوقالعاده با اهمیتى را از چنین مواد سادهاى ایجاد کند که همگان آن را در اختیار دارند.
(آیه 2)
و شاید به همین دلیل بلا فاصله بعد از این حروف مقطعه سخن از عظمت قرآن به میان آورده، مىگوید: «این (آیات با عظمت) آیات کتاب مبین (قرآن) است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ). کتابى که هم خود روشن است و هم روشنگر راه سعادت انسانها.
(آیه 3)
قرآن بعد از ذکر این مقدمه کوتاه وارد بیان سر گذشت «موسى» و فرعون شده، مىگوید: «ما به حق بر تو (بخشى) از داستان موسى و فرعون را مىخوانیم براى گروهى که ایمان مىآورند» (نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
آرى! هدف اصلى از این آیات مؤمنانند و این تلاوت به خاطر آنها و براى آنها صورت گرفته، مؤمنانى که مىتوانند از آن الهام گیرند و راه خود را به سوى هدف در میان انبوه مشکلات بگشایند.
(آیه 4)
سپس به تفصیل آن پرداخته، مىگوید: «فرعون (استکبار و سلطهگرى و) برترى جویى در زمین کرد» (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ).
او بنده ضعیفى بود که بر اثر جهل و نادانى شخصیت خود را گم کرد و تا آنجا پیشرفت که دعوى خدایى نمود.
به هر حال او براى تقویت پایههاى استکبار خود به چند جنایت بزرگ دست زد.
نخست: «اهل آن [سر زمین] را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود» (وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً).
چرا که حکومت یک اقلیت ناچیز بر یک اکثریت بزرگ جز با برنامه «تفرقه بینداز و حکومت کن» امکانپذیر نیست! آنها همیشه از «توحید کلمه» و «کلمه توحید» وحشت داشته و دارند، آنها از پیوستگى صفوف مردم به شدت مىترسند.
آرى! فرعون مخصوصا مردم مصر را به دو گروه مشخص تقسیم کرد:
«قبطیان» که بومیان آن سر زمین بودند، و تمام وسائل رفاهى و کاخها و ثروتها و پستهاى حکومت در اختیار آنان بود.
و «سبطیان» یعنى مهاجران بنى اسرائیل که به صورت بردگان و غلامان و کنیزان در چنگال آنها گرفتار بودند.
دومین جنایت او استضعاف گروهى از مردم آن سر زمین بود قرآن مىگوید: «آن چنان این گروه را به ضعف و ناتوانى کشانید که پسران آنها را سر مىبرید و زنان آنها را (براى خدمت) زنده نگه مىداشت» (یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ).
فرعونیان براى تضعیف بنى اسرائیل این نقشه را طرح کرده بودند که نسل ذکور آنها را که مىتوانست قیام کند و با فرعونیان بجنگد بر اندازند، و تنها دختران و زنان را که به تنهایى قدرت بر قیام و مبارزه نداشتند براى خدمتکارى زنده بگذارند.
و در آخرین جمله این آیه به صورت یک جمع بندى و نیز بیان علت مىفرماید: «او بطور مسلم از مفسدان بود» (إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ).
طبیعى است افراد برترى جو و خود پرست تنها حافظ منافع خویشند، و هرگز حفظ منافع شخصى، با حفظ منافع جامعه که نیاز به عدالت و فدا کارى و ایثار دارد هماهنگ نخواهد بود، و بنا بر این هر چه باشد نتیجهاش فساد است در همه ابعاد زندگى.
(آیه 5)
در این آیه و آیه بعد خداوند پرده از روى اراده و مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در این زمینه بیان مىکند که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند.
1- «ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم» و آنها را مشمول مواهب خود نماییم (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ).
2- «و (ما مىخواهیم) آنها را پیشوایان قرار دهیم» (وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً).
3- «و آنها را وارثان (حکومت جباران) قرار دهیم» (وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ)
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/199
پاسخ : صفحه ی 227 از قرآن کریم شامل آیات 87تا 93 از سوره ی النمل و آیات 1 تا 7 از سوره ی القصص
(آیه 6)
چهارم: آنها را نیرومند، قوى و صاحب قدرت «و حکومتشان را در زمین پا بر جا سازیم» (وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ).
5- «و به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را از آنها [بنى اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم» (وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ).
این بشارتى است در زمینه پیروزى حق بر باطل و ایمان بر کفر.
این بشارتى است براى همه انسانهاى آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و بر چیده شدن بساط ظلم و جور.
نمونهاى از تحقق این مشیت الهى، حکومت بنى اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود.
و نمونه کاملترش حکومت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و یارانش بعد از ظهور اسلام بود.
و نمونه گستردهتر آن ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله حضرت مهدى- عج- است.
البته حکومت جهانى حضرت مهدى (عج) در آخر کار هرگز مانع از حکومتهاى اسلامى در مقیاسهاى محدودتر پیش از آن از طرف مستضعفان بر ضد مستکبران نخواهد بود، و هر زمان شرایط آن را فراهم سازند وعده حتمى و مشیت الهى در باره آنها تحقق خواهد یافت و این پیروزى نصیبشان مىشود.
(آیه 7)
در آغوش فرعون! از اینجا قرآن مجید، براى ترسیم نمونه زندهاى از پیروزى مستضعفان بر مستکبران وارد شرح داستان موسى و فرعون مىشود.
نخست مىگوید: «ما به مادر موسى وحى فرستادیم (و الهام کردیم) که موسى را شیر ده و هنگامى که بر او ترسیدى او را در دریا بیفکن»! (وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ).
«و ترس و اندوهى به خود راه مده» (وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی).
«چرا که ما قطعا او را به تو باز مىگردانیم، و او را از رسولان قرار خواهیم داد» (إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ).
این آیه کوتاه مشتمل بر دو امر، و دو نهى، و دو بشارت است که مجموعا خلاصهاى است از یک داستان بزرگ و پر ماجرا که فشردهاش چنین است:
دستگاه فرعون برنامه وسیعى براى کشتن «نوزادان پسر» از بنى اسرائیل ترتیب داده بود، و حتى قابلههاى فرعونى مراقب زنان بار دار بنى اسرائیل بودند.
در این میان یکى از این قابلهها با مادر موسى رابطه دوستى داشت- حمل موسى مخفیانه صورت گرفت و چندان آثارى از حمل در مادر نمایان نبود- هنگامى که احساس کرد تولد نوزاد نزدیک شده به سراغ دوست قابلهاش فرستاد و گفت: ماجراى من چنین است فرزندى در رحم دارم و امروز به محبت و دوستى تو نیازمندم.
هنگامى که موسى تولد یافت از چشمان او نور مرموزى درخشید، و برقى از محبت در اعماق قلب قابله فرو نشست.
زن قابله گفت: حتى راضى نیستم مویى از سر او کم شود، با دقت از او حفاظت کن، من فکر مىکنم دشمن نهایى ما سر انجام او باشد! قابله از خانه مادر موسى بیرون آمد، بعضى از جاسوسان حکومت او را دیدند و تصمیم گرفتند وارد خانه شوند، خواهر موسى ماجرا را به مادر خبر داد، مادر در میان این وحشت شدید نوزاد را در پارچهاى پیچید و در تنور انداخت، مأموران وارد شدند در آنجا چیزى جز تنور آتش ندیدند! خداوند آتش را براى او برد و سلام کرده است- همان خدایى که آتش نمرودى را براى ابراهیم سرد و سالم ساخت- دست کرد و نوزادش را سالم بیرون آورد.
اما باز مادر در امان نبود، چرا که مأموران در حرکت و جستجو بودند.
در اینجا یک الهام الهى قلب مادر را روشن ساخت به سراغ یک نجار مصرى آمد، نجارى که او نیز از قبطیان و فرعونیان بود! از او درخواست کرد صندوق کوچکى براى او بسازد.
شاید صبحگاهانى بود که هنوز مردم مصر در خواب بودند و هوا کمى روشن شده بود، مادر نوزاد خود را همراه صندوق به کنار رود نیل آورد، پستان در دهان نوزاد گذاشت، و آخرین شیر را به او داد، سپس او را در آن صندوق مخصوص که همچون یک کشتى کوچک قادر بود بر روى آب حرکت کند گذاشت و آن را روى امواج نهاد.
در اخبار آمده: فرعون دخترى داشت که از بیمارى شدیدى رنج مىبرد، دست به دامن اطبا زد نتیجهاى نگرفت، به کاهنان متوسل شد آنها گفتند: که اى فرعون! ما پیش بینى مىکنیم که از درون این دریا انسانى به این کاخ گام مىنهد که اگر از آب دهانش به بدن این بیمار بمالند بهبودى مىیابد! فرعون و همسرش آسیه در انتظار چنین ماجرایى بودند که ناگهان روزى صندوقچهاى را که بر امواج در حرکت بود، نظر آنها را جلب کرد، دستور داد مأموران فورا به سراغ صندوق بروند.
صندوق مرموز در برابر فرعون قرار گرفت، هنگامى که چشم همسر فرعون به چشم کودک افتاد، برقى از آن جستن کرد، و همگى مهر او را در دل گرفتند، و هنگامى که آب دهان این نوزاد مایه شفاى بیمار شد این محبت فزونى گرفت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/200
صفحه ی 228 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی القصص
[golrooz] صفحه ی 228 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی القصص [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَالْتَقَطَهُ ءَالُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا۟ خَٰطِِٔينَ(8)
پس خاندان فرعون او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام دشمن [جان] آنان و مايه اندوهشان باشد آري فرعون و هامان و لشكريان آنها خطاكار بودند(8)
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَيٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(9)
و همسر فرعون گفت [اين كودك] نور چشم من و تو خواهد بود او را مكشيد شايد براي ما سودمند باشد يا او را به فرزندي بگيريم ولي آنها خبر نداشتند(9)
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَيٰ فَٰرِغًا إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَآ أَن رَّبَطْنَا عَلَيٰ قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(10)
و دل مادر موسي [از هر چيز جز از فكر فرزند] تهي گشت اگر قلبش را استوار نساخته بوديم تا از ايمان آورندگان باشد چيزي نمانده بود كه آن [راز] را افشا كند(10)
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(11)
و به خواهر [موسي] گفت از پي او برو پس او را از دور ديد در حالي كه آنان متوجه نبودند(11)
۞ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَيٰٓ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَٰصِحُونَ(12)
و از پيش شير دايگان را بر او حرام گردانيده بوديم پس [خواهرش آمد و] گفت آيا شما را بر خانواده اي راهنمايي كنم كه براي شما از وي سرپرستي كنند و خيرخواه او باشند(12)
فَرَدَدْنَٰهُ إِلَيٰٓ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(13)
پس او را به مادرش بازگردانيديم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده خدا درست است ولي بيشترشان نمي دانند(13)
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَيٰٓ ءَاتَيْنَٰهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ(14)
و چون به رشد و كمال خويش رسيد به او حكمت و دانش عطا كرديم و نيكوكاران را چنين پاداش مي دهيم(14)
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَيٰ حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَٰثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَي الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَيٰ فَقَضَيٰ عَلَيْهِ قَالَ هَٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَٰنِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ(15)
و داخل شهر شد بي آنكه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد يافت يكي از پيروان او و ديگري از دشمنانش [بود] آن كس كه از پيروانش بود بر ضد كسي كه دشمن وي بود از او ياري خواست پس موسي مشتي بدو زد و او را كشت گفت اين كار شيطان است چرا كه او دشمني گمراه كننده [و] آشكار است(15)
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(16)
گفت پروردگارا من بر خويشتن ستم كردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت كه وي آمرزنده مهربان است(16)
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ(17)
[موسي] گفت پروردگارا به پاس نعمتي كه بر من ارزاني داشتي هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود(17)
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَآئِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَيٰٓ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِينٌ(18)
صبحگاهان در شهر بيمناك و در انتظار [حادثه اي] بود ناگاه همان كسي كه ديروز از وي ياري خواسته بود [باز] با فرياد از او ياري خواست موسي به او گفت به راستي كه تو آشكارا گمراهي(18)
فَلَمَّآ أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ يَٰمُوسَيٰٓ أَتُرِيدُ أَن تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًۢا بِالْأَمْسِ إِن تُرِيدُ إِلَّآ أَن تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ(19)
و چون خواست به سوي آنكه دشمن هر دوشان بود حمله آورد گفت اي موسي آيا مي خواهي مرا بكشي چنانكه ديروز شخصي را كشتي تو مي خواهي در اين سرزمين فقط زورگو باشي و نمي خواهي از اصلاحگران باشي(19)
صدق الله العلي العظيم