گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت...........
نمایش نسخه قابل چاپ
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت...........
گاهی بخاطرش ماندن را تحمل کن ... رفتن از دست همه بر می اید... !
وقـــتی مهـــربآنیــت از دورانقــــدر نزدیـــک است،
حـــس میــکنمـ
جغـــرافیــــــآ
یـــک دروغ تآریـــخیست...!!!
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد …
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست …
با نگاه “تـــــــــــو” گره از همه چیز باز میشود حتی از دل گره خورده من … !
کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .
دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
خـیلـی مـواظـب بـاش..!!اگـه بـاشـنیـدن صـداش دلـت لـرزیـد..
اگـه از بدی هاش فـرار نکردی و مـوندی..دیـگـه تـمومـه..!!اون شـده هـمـه ی "دنـ ـیـ ـاتـ ـ"
دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....پس بگذار که نداند بی او تنهایم...دور میمانم که نزدیک بماند...
از تو که حرفــ می زنمــ همه فعل ها مــاضی اند ...
حتی ماضی بعیـــد!
ماضی خیلــی خیلــی بعید ...
کمی نزدیکتـــر بنشیـــن؛
دلم برای یک حالِ ســـــاده تنگ شده استـــ ...
خدای مهربونم شکرت...........................
خیلی دوسِت دارم
خیلیییییییییییییییییییییی یی
[golrooz]ممنون که هستی[golrooz]