پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 196)
سپس به یکى دیگر از دلائل حقانیت قرآن اشاره کرده، مىگوید:
«وصف این کتاب در کتب پیشینیان نیز آمده است» و از ظهور آن در آینده بشارت دادهاند (وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ).
(آیه 197)
لذا قرآن در اینجا اضافه مىکند: «آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل به خوبى از آن آگاهند»؟! (أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ).
روشن است در محیطى که آن همه دانشمندان بنى اسرائیل وجود داشتند و با مشرکان کاملا محشور بودند ممکن نبود چنین سخنى را قرآن به گزاف در باره خودش بگوید، چرا که فورا از هر سو بانگ انکار برمىخاست، این خود نشان مىدهد که در محیط نزول آیات به قدرى این مسأله روشن بوده که جاى انکار نداشته است.
(آیه 198)
اگر قرآن بر عجم نازل شده بود ...! در اینجا نخست به یکى دیگر از بهانههاى احتمالى کفار و پیشگیرى از آن پرداخته و بحثى را که در آیات گذشته در باره نزول قرآن به زبان عربى مبین آمده است تکمیل مىکند.
مىفرماید: «و اگر ما این قرآن را بر بعضى از مردم عجم (غیر عرب و غیر فصیح) نازل مىکردیم» ... (وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ).
(آیه 199)
«و او این آیات را بر آنها مىخواند هرگز به وى ایمان نمىآوردند» (فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ).
یعنى نژادپرستى و تعصبهاى قومى آنها به قدرى شدید است که اگر قرآن بر فردى غیر عرب نازل مىشد، امواج تعصبها مانع از پذیرش آن مىگردید، تازه حالا که بر مردى شریف از خانواده اصیل عربى، و با بیانى رسا و گویا، نازل شده، و در کتب آسمانى پیشین نیز بشارت آن آمده، و علماى بنى اسرائیل نیز به آن گواهى دادهاند، بسیارى از آنها ایمان نمىآورند، چه رسد اگر پیامبرشان اصلا چنین شرایطى را نداشت.
(آیه 200)
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «این گونه ما قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىکنیم» (کَذلِکَ سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ).
با بیانى رسا، و با زبان مردى که از میان خودشان برخاسته است و با تمام شرایطى که پذیرش آن را سهل و آسان و مطبوع سازد ولى این دلهاى بیمار از پذیرش آن، امتناع مىکنند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 201)
لذا مىفرماید: با این حال این قوم لجوج «به آن ایمان نمىآورند، تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند» (لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ).
(آیه 202)
آرى آنها ایمان نمىآورند «تا عذاب الهى ناگهانى و بطور غافلگیرانه و در حالى که آنها توجه ندارند دامانشان را فرو گیرد» (فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
بدون شک منظور از این عذاب الهى که آنها را ناگهانى فرو مىگیرد، عذابهاى دنیا و بلاهاى نابود کننده و مجازات «استیصال» است.
(آیه 203)
لذا به دنبال آن مىفرماید: در این حال آنها به خود مىآیند و از گذشته ننگین خود پشیمان، و از آینده وحشتناک خویش سخت نگران مىشوند و «مىگویند: آیا به ما مهلت داده مىشود» تا ایمان بیاوریم و گذشته خراب خود را آباد سازیم؟! (فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ). اما این تقاضا هرگز پذیرفته نخواهد شد.
(آیه 204)
تهمتى دیگر بر قرآن! از آنجا که آیات گذشته با این جمله ختم شد که مجرمان و گنهکاران، بعد از مشاهده عذاب الهى و هنگامى که در آستانه مرگ قرار مىگیرند، تقاضاى مهلت و باز گشت براى جبران مىکنند، در اینجا از دو راه به آنها پاسخ مىگوید.
نخست این که: «آیا براى عذاب ما عجله مىکنند» (أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
(آیه 205)
دیگر این که: «به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانى آنها را از این زندگى بهرهمند سازیم» ... (أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ).
(آیه 206)
«سپس عذابى که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید» ...
(ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 207)
«این تمتع و بهره گیرى از دنیا براى آنها سودى نخواهد داشت» (ما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ).
به فرض که به آنها مهلت جدیدى داده شود- که بعد از اتمام حجت داده نخواهد شد- آیا کارى جز تمتع و بهره گیرى بیشتر از مواهب مادى خواهند داشت؟
آیا آنها به جبران گذشته خواهند پرداخت؟ مسلما نه.
(آیه 208)
در اینجا سؤال یا سؤالهایى پیش مىآید و آن این که: اصولا با توجه به علم خداوند به آینده هر قوم و گروه چه نیازى به مهلت است؟
به علاوه با این که امتهاى گذشته پى در پى به تکذیب انبیا برخاستند، چرا باز پیامبران پشت سر هم مىآیند و انذار و تبلیغ مىکنند؟
قرآن در پاسخ مىگوید: این سنت ما است که «ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر این که انذار کنندگانى براى آنها بود» و پیامبرانى به اتمام حجت و موعظه و اندرز کافى برخاستند (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ).
(آیه 209)
«تا متذکّر شوند» و بیدار گردند، و امکان براى بازگشت داشته باشند (ذِکْرى).
و اگر بدون اتمام حجت، بوسیله بیم دهندگان الهى و بیدار باش رسولان پروردگار، آنها را مجازات مىکردیم، ظلم بود، در حالى که «ما هرگز ستمکار نبودیم» و اصلا ظلم و ستم شایسته ما نیست (وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ).
این ظلم است که گروهى غیر ظالم را هلاک کنیم، و یا ظالمان را بدون اتمام حجت کافى.
(آیه 210)
سپس به پاسخ یکى دیگر از بهانهها، یا تهمتهاى نارواى دشمنان قرآن مىپردازد که مىگفتند: محمّد صلّى اللّه علیه و آله با فردى از جنّ! مربوط است، و او این آیات را تعلیمش مىدهد! در حالى که قرآن تأکید مىکند این آیات از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است.
در اینجا اضافه مىکند: «شیاطین و جنیان این آیات را نازل نکردند» (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 211)
سپس به بیان پاسخ این تهمت واهى دشمنان پرداخته، مىگوید:
«و براى جنیان و شیاطین، هرگز سزاوار نیست» که چنین کتابى را نازل کنند (وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ).
یعنى محتواى این کتاب بزرگ که در مسیر حق و دعوت به پاکى و عدالت و تقوا و نفى هر گونه شرک است به خوبى نشان مىدهد که با افکار شیطانى و القائات شیاطین هیچ گونه شباهت ندارد.
به علاوه «آنها توانایى (بر چنین کارى) ندارند» (وَ ما یَسْتَطِیعُونَ).
اگر آنها چنین قدرتى مىداشتند باید سایر کسانى که در محیط نزول قرآن- همانند کاهنان به اعتقاد مشرکان- با شیاطین مربوط بودند بتوانند همانند آن را بیاورند، با این که همگى عاجز ماندند.
(آیه 212)
به علاوه «کاهنان» خود معترف بودند که بعد از تولد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، رابطه شیاطینى که با آنها در ارتباط بودند از اخبار آسمانها قطع شد «و آنها از شنیدن (اخبار آسمان) معزول و بر کنارند» (إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ).
(آیه 213)
اقوام نزدیکت را به اسلام دعوت کن: در تعقیب بحثهایى که در آیات گذشته در زمینه موضع گیریهاى مشرکان در برابر اسلام و قرآن آمد، خداوند در اینجا برنامه و خط مشى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را در ضمن بیان پنج دستور، در مقابل آنان مشخص مىکند.
قبل از هر چیز، شخص پیامبر را دعوت به اعتقاد هر چه راسختر به توحید مىکند توحیدى که ریشه و اساس دعوت همه پیامبران را تشکیل مىدهد، مىگوید: «هیچ معبودى را با خداوند مخوان که از معذّبین خواهى بود»! (فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ).
(آیه 214)
سپس به مرحلهاى فراتر از آن پرداخته، چنین دستور مىدهد:
«و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن» و از شرک و مخالفت فرمان پروردگار بترسان (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ).
بدون شک براى دست زدن به یک برنامه انقلابى گسترده باید از حلقههاى کوچکتر و فشردهتر شروع کرد.
(آیه 215)
در مرحله سوم دایره وسیعترى مورد توجه قرار گرفته، مىفرماید:
«و بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند بگستر» (وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 216)
سپس به چهارمین دستور پرداخته، مىگوید: «اگر تو را نافرمانى کنند بگو: من از آنچه شما انجام مىدهید بیزارم» (فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ).
(آیه 217)
سر انجام در پنجمین دستور براى تکمیل برنامههاى گذشته به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین مىگوید: «و بر خداوند عزیز و رحیم توکل نما» (وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ).
این مخالفتها هرگز تو را دلسرد نکند و کمى دوستان و پیروان در عزم آهنین تو اثر نگذارد، تو تنها نیستى، تکیهگاهت خداوندى است شکستناپذیر و بسیار رحیم و مهربان.
(آیه 218)
«همان خدایى که تو را به هنگامى که بر مىخیزى مىبیند» (الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ)
(آیه 219)
«و حرکت تو را در میان سجده کنندگان» مشاهده مىکند (وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ).
(آیه 220)
آرى «اوست خداى شنوا و دانا» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
و به این ترتیب بعد از توصیف خداوند به عزیز و رحیم، سه وصف دیگر که امید بخشتر است در این آیات آمده است: خدایى که زحمات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مىبیند، و از قیام و سجده و حرکت و سکون او با خبر است. خدایى که صداى او را مىشنود. و خدایى که از خواستهها و نیازهاى او آگاه است.
انذار بستگان نزدیک (حدیث یوم الدّار):
بر اساس آنچه در تواریخ اسلامى آمده، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در سال سوم بعثت مأمور ابلاغ این دعوت شد بستگان نزدیکش را به خانه ابو طالب دعوت کرد، آنها در آن روز حدود چهل نفر بودند، بعد از صرف غذا چنین فرمود: «... من خیر دنیا و آخرت را براى شما آوردهام، و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم، کدامیک از شما مرا در این کار یارى خواهد کرد، تا برادر من و وصىّ و جانشین من باشد؟
جمعیت همگى سر باز زدند جز على علیه السّلام که از همه کوچکتر بود برخاست و عرض کرد: اى پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست بر گردن على علیه السّلام نهاد و فرمود: «این برادر و وصى و جانشین من در میان شماست، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید».
(آیه 221)
در اینجا بار دیگر به بحث آیات قبل پیرامون تهمت دشمنان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در باره این که قرآن القائات شیاطین است باز مىگردد و با بیانى رسا و کوبنده مجددا به آنها پاسخ مىدهد.
مىگوید: «آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسى نازل مىشوند»؟! (هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ).
(آیه 222)
«آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مىگردند»؟ (تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ).
(آیه 223)
«شیاطین آنچه را مىشنوند (توأم با دروغهاى بسیار به دوستان خود) القاء مىکنند و اکثرشان دروغگو هستند» (یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ).
کوتاه سخن این که القائات شیطانى، نشانههاى روشنى دارد که با آن نشانهها مىتوان آن را باز شناخت، شیطان وجودى است ویرانگر و موذى و مخرب و القائات او در مسیر فساد و تخریب است و مشتریان او دروغگویان گنهکارند، هیچ یک از این امور بر قرآن و آورنده آن تطبیق نمىکند، و کمترین شباهتى با آن ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 224)
در این آیه به پاسخ یکى دیگر از تهمتهاى کفار به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که او را شاعر مىخواندند مىپردازد.
مىگوید: خط مشى پیامبر از خط شعرا جداست، شعرا در عالم خیال و پندار حرکت مىکنند و او در عالمى مملو از واقع بینى براى نظام بخشیدن به جهان انسانى. شعرا غالبا طالب عیش و نوشند، و در بند زلف و خال یار- مخصوصا شاعرانى که در آن عصر و در محیط حجاز مىزیستند چنانکه از نمونه اشعارشان پیداست.
و به همین دلیل «شعرا (کسانى هستند که) گمراهان از آنها پیروى مىکنند» (وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ).
(آیه 225)
سپس به دنبال آن این جمله را اضافه مىکند: «آیا ندیدى که آنها در هر وادى سر گردانند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ).
آنها غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویشتند، حتى هنگامى که قافیهها آنها را به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادى سر گردان مىشوند.
هنگامى که از کسى راضى و خشنود شوند او را با مدایح خود به اوج آسمانها مىبرند، هر چند شیطان لعینى باشد! و هنگامى که از کسى برنجند چنان به هجو او مىپردازند که گویى مىخواهند او را به اسفل السافلین بکشانند، هر چند موجودى آسمانى و پاک باشد.
(آیه 226)
به علاوه شاعران معمولا مردان بزمند نه جنگاوران رزم، اهل سخنند نه عمل، لذا در این آیه اضافه مىکند: «و (آیا نمىبینى که) آنها سخنانى مىگویند که عمل نمىکنند» (وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ).
اما پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله سر تا پا عمل است، و حتى دشمنان او وى را به عزم راسخ و استقامت عجیبش و اهمیت دادن به جنبههاى عملى مسائل مىستایند شاعر کجا و پیامبر اسلام کجا؟
(آیه 227)
ولى از آنجا که در میان شاعران افراد پاک و هدفدارى پیدا مىشوند که اهل عمل و حقیقتند، و دعوت کننده به راستى و پاکى- هر چند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت مىشد- قرآن براى این که حق این هنرمندان با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نگردد، با یک استثنا صف آنها را از دیگران جدا کرده، مىگوید: «مگر کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند» (إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
شاعرانى که هدف آنها تنها شعر نیست، بلکه در شعر، هدفهاى الهى انسانى مىجویند، شاعرانى که غرق در اشعار نمىشوند و غافل از خدا، بلکه «خدا را بسیار یاد مىکنند» و اشعارشان مردم را به یاد خدا وا مىدارد (وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً).
«و به هنگامى که مورد ستم قرار مىگیرند (از این ذوق خویش) براى دفاع از خویشتن (و مؤمنان) به پا مىخیزند» (وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا).
و به این ترتیب چهار صفت براى این شاعران با هدف بیان کرده: «ایمان»، «عمل صالح» «بسیار به یاد خدا بودن» و «در برابر ستمها به پا خواستن و از نیروى شعر براى دفع آن کمک گرفتن».
و از آنجا که بیشتر آیات این سوره دلدارى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان اندک آن روز در برابر انبوه دشمنان است، و نیز از آنجا که بسیارى از آیات این سوره در مقام دفاع از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر تهمتهاى ناروا نازل شده، سوره را با یک جمله پر معنى و تهدیدآمیز به این دشمنان لجوج پایان داده، مىگوید: «آنها که ستم کردند به زودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست» و سر نوشتشان چگونه است! (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ).
«پایان سوره شعراء»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/179
صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
[golrooz] صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسٓ تِلْكَ ءَايَٰتُ الْقُرْءَانِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ(1)
طا سين اين است آيات قرآن و [آيات] كتابي روشنگر(1)
هُدًي وَبُشْرَيٰ لِلْمُؤْمِنِينَ(2)
كه [مايه] هدايت و بشارت براي مؤمنان است(2)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوٰةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوٰةَ وَهُم بِالْءَاخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(3)
همانان كه نماز برپا مي دارند و زكات مي دهند و خود به آخرت يقين دارند(3)
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَٰلَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ(4)
كساني كه به آخرت ايمان ندارند كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند(4)
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوٓءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْءَاخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ(5)
آنان كساني اند كه عذاب سخت براي ايشان خواهد بود و در آخرت خود زيانكارترين [مردم] اند(5)
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْءَانَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ(6)
و حقا تو قرآن را از سوي حكيمي دانا دريافت مي داري(6)
إِذْ قَالَ مُوسَيٰ لِأَهْلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسْتُ نَارًا سََٔاتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ ءَاتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ(7)
[يادكن] هنگامي را كه موسي به خانواده خود گفت من آتشي به نظرم رسيد به زودي براي شما خبري از آن خواهم آورد يا شعله آتشي براي شما مي آورم باشد كه خود را گرم كنيد(7)
فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَٰنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(8)
چون نزد آن آمد آوا رسيد كه خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است و منزه است خدا پروردگار جهانيان(8)
يَٰمُوسَيٰٓ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(9)
اي موسي اين منم خداي عزيز حكيم(9)
وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنٌّ وَلَّيٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَٰمُوسَيٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ(10)
و عصايت را بيفكن پس چون آن را همچون ماري ديد كه مي جنبد پشت گردانيد و به عقب بازنگشت اي موسي مترس كه فرستادگان پيش من نمي ترسند(10)
إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًۢا بَعْدَ سُوٓءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ(11)
ليكن كسي كه ستم كرده سپس بعد از بدي نيكي را جايگزين [آن] گردانيده [بداند] كه من آمرزنده مهربانم(11)
وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوٓءٍ فِي تِسْعِ ءَايَٰتٍ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِۦٓ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَوْمًا فَٰسِقِينَ(12)
و دستت را در گريبانت كن تا سپيد بي عيب بيرون آيد [اينها] از [جمله] نشانه هاي نه گانه اي است [كه بايد] به سوي فرعون و قومش [بب ري] زيرا كه آنان مردمي نافرمانند(12)
فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ ءَايَٰتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا۟ هَٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ(13)
و هنگامي كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند اين سحري آشكار است(13)
وَجَحَدُوا۟ بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَآ أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ(14)
و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روي ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود(14)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُۥدَ وَسُلَيْمَٰنَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَيٰ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ(15)
و به راستي به داوود و سليمان دانشي عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايي را كه ما را بر بسياري از بندگان باايمانش برتري داده است(15)
وَوَرِثَ سُلَيْمَٰنُ دَاوُۥدَ وَقَالَ يَٰٓأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ(16)
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اي مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزي به ما داده شده است راستي كه اين همان امتياز آشكار است(16)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
سوره نمل [27]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و 93 آیه است
محتواى سوره:
محتواى این سوره از نظر کلى همان محتواى سورههاى مکى است، از نظر اعتقادى بیشتر روى مبدء و معاد تکیه مىکند.
و از نظر مسائل عملى و اخلاقى، بخش قابل ملاحظهاى از سر گذشت پنج پیامبر بزرگ الهى، و مبارزات آنها با اقوام منحرف بحث مىکند، تا هم دلدارى و تسلّى خاطر براى مؤمنانى باشد که مخصوصا در آن روز در مکه در اقلیت شدید قرار داشتند، و هم هشدارى باشد براى مشرکان لجوج و بیدادگر.
یکى از امتیازات این سوره بیان بخش مهمى از داستان «سلیمان» و «ملکه سبأ» و چگونگى ایمان آوردن او به توحید، و سخن گفتن پرندگانى، همچون هدهد، و حشراتى همچون مورچه، با سلیمان است.
این سوره به خاطر همین معنى، سوره «نمل» (مورچه) نامیده شده، و عجب این که در بعضى از روایات به نام سوره سلیمان آمده است.
ضمنا این سوره از علم بىپایان پروردگار، و نظارت او بر همه چیز در عالم هستى، و حاکمیت او در میان بندگان سخن مىگوید.
این سوره با «بشارت» شروع مىشود، و با «تهدید» پایان مىیابد، بشارتى که قرآن براى مؤمنان آورده، و تهدید به این که خداوند از اعمال شما بندگان غافل نیست.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله چنین آمده است: «هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند خداوند به تعداد کسانى که سلیمان را تصدیق و یا تکذیب کردند، و همچنین هود و شعیب و صالح و ابراهیم را، ده حسنه به او مىدهد، و به هنگام رستاخیز که از قبرش بیرون مىآید، نداى لا اله الّا اللّه سر مىدهد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/190/
پاسخ : صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
قرآن از سوى حکیم دانایى است: باز در آغاز این سوره به «حروف مقطّعه» قرآن بر خورد مىکنیم «طا، سین» (طس).
با توجه به این که بلا فاصله بعد از آن از عظمت قرآن سخن مىگوید به نظر مىرسد که یکى از اسرار آن این باشد که این کتاب بزرگ و آیات مبین از حروف ساده الفبا تشکیل یافته، و زیبنده ستایش، آن آفریدگارى است که چنین اثر بدیعى را از چنان مواد سادهاى به وجود آورده.
سپس مىافزاید: «این آیات قرآن و کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبِینٍ).
(آیه 2)
در این آیه دو توصیف دیگر براى قرآن بیان شده: قرآنى که «مایه هدایت، و وسیله بشارت براى مؤمنان است» (هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ).
چرا که تا مرحلهاى از تقوا و تسلیم و ایمان به واقعیتها در دل انسان نباشد به دنبال حق نمىرود.
(آیه 3)
«همان کسانى که نماز را بر پامىدارند و زکات را ادا مىکنند و به آخرت یقین دارند» (الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ).
و به این ترتیب هم اعتقاد آنها به مبدأ و معاد محکم است، و هم پیوندشان با خدا و خلق. بنا بر این اوصاف فوق اشارهاى به اعتقاد کامل و برنامه عملى جامع آنهاست.
(آیه 4)
سپس به بیان حال گروهى که در نقطه مقابل مؤمنان قرار دارند پرداخته و یکى از خطرناکترین حالاتشان را چنین باز گو مىکند: «کسانى که ایمان به آخرت ندارند اعمال سوئشان را براى آنها زینت مىدهیم پس در طریق زندگى حیران و سر گردان مىشوند» (إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ).
آلودگى در نظر آنها پاکى، زشتیها نزد آنها زیبا، پستیها افتخار، و بد بختیها و سیه روزیها سعادت و پیروزى محسوب مىشود.
این دگرگونى ارزشها، و به هم ریختن معیارها در نظر انسان، که نتیجهاش سرگردان شدن در بیراهههاى زندگى است از بدترین حالاتى مىباشد که به یک انسان دست مىدهد.
(آیه 5)
سپس به نتیجه «تزیین اعمال» پرداخته و سر انجام کار چنین کسانى را این گونه بیان مىکند: «آنها کسانى هستند که عذابى بد (و شدید و دردناک) دارند) (أُوْلئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ).
در دنیا سر گردان و مأیوس و پریشان خواهند بود، و در آخرت گرفتار مجازاتى هولناک.
«و آنها در آخرت زیانکارترین مردمند» (وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ).
چه زیانى از این بالاتر که انسان اعمال زشتش را زیبا ببیند و تمام نیروى خود را براى آن به کار گیرد، اما سر انجام ببیند جز بد بختى و سیه روزى به بار نیاورده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/190/
پاسخ : صفحه ی 222 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 16 از سوره ی النمل
(آیه 6)
و در این آیه به عنوان تکمیلى بر اشارات گذشته در زمینه عظمت محتواى قرآن، و مقدمهاى براى داستانهاى انبیا که بلا فاصله بعد از آن شروع مىشود مىفرماید: «بطور مسلم این قرآن از سوى حکیم دانایى بر تو القا مىشود» (وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ).
گر چه «حکیم» و «علیم» هر دو اشاره به دانایى پروردگار است، ولى «علیم» از آگاهى بىپایان خدا خبر مىدهد، و «حکیم» از حساب و هدفى که در ایجاد این عالم و نازل کردن قرآن به کار رفته است.
(آیه 7)
موسى اینجا به امید قبسى مىآید! چنانکه گفتیم در این سوره، بعد از بیان اهمیت قرآن، گوشهاى از سر گذشت پنج تن از پیامبران بزرگ و قوم آنها به میان آمده است، و وعده پیروزى مؤمنان و مجازات کافران در آنها به روشنى باز گو شده.
نخست از پیامبر اولوا العزم موسى (ع) شروع مىکند و مستقیما به سراغ لحظهاى که نخستین جرقه وحى در دل او درخشید، و با پیام و سخن الهى آشنا شد، مىرود، و مىگوید: به خاطر بیاور «هنگامى را که موسى به خانواده خود گفت: من آتشى از دور دیدم»! (إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً).
همین جا توقف کنید «من به زودى خبر از آن براى شما مىآورم و یا شعلهاى از آتش، تا گرم شوید» (سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ).
و این در همان شبى بود که با همسرش دختر شعیب در طریق مصر در بیابانى تاریک و ظلمانى گرفتار آمد، راه را گم کرد، و در همین حال درد وضع حمل به همسرش دست داد، موسى احساس نیاز شدیدى به افروختن آتش و استفاده از گرماى آن مىکرد، همین که شعله آتش را از دور دید خوشحال شد، و آن را دلیل بر وجود انسان یا انسانهایى گرفت، و گفت مىروم، یا براى شما خبرى مىآورم و یا شعله آتشى که با آن گرم شوید.
(آیه 8)
موسى خانوادهاش را در همانجا گذاشت و به آن سو که آتش دیده بوده حرکت کرد «پس هنگامى که نزد آتش رسید، ندایى برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است، و کسى که در اطراف آن است، و منزه است خداوندى که پروردگار عالمیان است» (فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
منظور از کسى که در آتش است موسى (ع) بوده که به آن شعله آتش که از میان درخت سبز نمایان شده بوده، آنقدر نزدیک گردیده که گویى در درون آن قرار داشت، و منظور از کسى که اطراف آن قرار دارد فرشتگان مقرب پروردگار است که در آن لحظه خاص، آن سر زمین مقدس را احاطه کرده بودند.
و یا این که به عکس منظور از کسانى که در آتشند فرشتگان الهى مىباشند و کسى که در گرد آن قرار دارد موسى (ع).
(آیه 9)
بار دیگر ندایى برخاست و موسى را مخاطب ساخته، گفت:
«اى موسى! من خداوند عزیز و حکیمم» (یا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
این جمله براى این بود که هر گونه شک و تردید از موسى، بر طرف شود، و بداند که این خداوند عالمیان است که با او سخن مىگوید نه شعله آتش یا درخت خداوندى که «شکستناپذیر» و «صاحب حکمت و تدبیر» است.
(آیه 10)
از آنجا که مأموریت رسالت آن هم در برابر ظالم و جبّارى همچون فرعون نیاز به قدرت و قوت ظاهرى و باطنى و سند حقانیت محکم دارد، در اینجا به موسى (ع) دستور داده شد «و عصایت را بیفکن» (وَ أَلْقِ عَصاکَ).
موسى عصاى خود را افکند، ناگاه تبدیل به مار عظیمى شد «هنگامى که موسى نظر به آن افکند، دید با سرعت همچون مارهاى کوچک به هر سو مىدود و حرکت مىکند (ترسید و) به عقب برگشت و حتى پشت سر خود را نگاه نکرد» (فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ).
در اینجا بار دیگر به موسى خطاب شد: «اى موسى! نترس که رسولان در نزد من ترس و وحشتى ندارند» (یا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ).
یعنى اى موسى! تو در حضور پروردگار بزرگ هستى، و حضور او ملازم با امنیت مطلق است!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/190/