مترس از جوانان شمشیر زن........حذر کن ز پیران بسیار فن
نمایش نسخه قابل چاپ
مترس از جوانان شمشیر زن........حذر کن ز پیران بسیار فن
ني دولت دنيا به ستم مي ارزد
تي لذت مستي اش الم مي ارزد
ديگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته كه جان در بدني
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم؟......................یارب از جنت که آورد این پیام؟
ما را که درد عشق و بلای خمار هست
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر..........کز دیـو و دد ملولم و انسانم آرزوست
تلخست زخم خوردن و دیدن جفای سنگ / گر زانکه سنگ کودک دگر زخم سوزن است
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
بیدار گرد هان که گذشت اختیار عمر
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور / گلبانگ زد که چشم بد از روی گل بدور