پاسخ : صفحه ی 219 از قرآن کریم شامل آیات 120 تا 157 از سوره ی الشعراء
(آیه 150)
حضرت صالح بعد از ذکر این انتقادها به بخش سوم از سخنانش پرداخته، و به آنها هشدار مىدهد: «پس از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و مرا اطاعت کنید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 151)
«و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید» (وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ).
(آیه 152)
«همانها که در زمین فساد مىکنند و هرگز اصلاح نمىکنند» (الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ).
«اسراف» همان تجاوز از حدّ قانون آفرینش و قانون تشریع است و در یک نظام صحیح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسیختگى مىشود، و به تعبیر دیگر سر چشمه فساد، اسراف است و نتیجه اسراف فساد.
(آیه 153)
لجاجت و سر سختى قوم صالح: در آیات گذشته منطق مستدل و خیر خواهانه صالح را در برابر قوم گمراه شنیدید، اکنون در اینجا، منطق قوم را در برابر او بشنوید.
آنها «گفتند: اى صالح! تو مسحور شدهاى و عقل خود را از دست دادهاى» لذا سخنان ناموزونى مىگویى! (قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ).
(آیه 154)
از این گذشته «تو فقط بشرى همچون مایى» (ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا). و هیچ عقلى اجازه نمىدهد از انسانى همچون خودمان اطاعت کنیم! «اگر راست مىگویى آیت و نشانهاى بیاور» تا ما به تو ایمان بیاوریم (فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 155)
به هر حال این گروه سر کش، نه به خاطر حق طلبى که به خاطر بهانه جویى تقاضاى معجزه کردند، و باید به آنها اتمام حجت مىشد، لذا صالح به دستور خداوند «گفت: این ناقهاى است که براى او سهمى از آب قریه است، و براى شما سهم روز معینى» (قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ).
این «ناقه» یک شتر عادى و معمولى نبوده است و بطرز معجزآسایى از دل کوه بر آمد، و از ویژگیهاى آن این بود که یک روز آب آبادى را به خود تخصیص مىداد و مىنوشید.
(آیه 156)
به هر حال صالح مأمور بود که به آنها اعلام کند این شتر عجیب و خارق العاده را که نشانهاى از قدرت بىپایان خداست به حال خود رها کنند، و دستور داد: «کمترین آزارى به آن نرسانید که (اگر چنین کنید) عذاب روز عظیم شما را فرو خواهد گرفت» (وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
(آیه 157)
البته قوم سر کشى که حاضر به بیدارى فریب خوردگان نبودند و آگاهى مردم را مزاحم منافع خود مىدانستند، توطئه از میان بردن ناقه را طرح کردند و «سر انجام بر آن (ناقه) حمله نموده (و با یک یا چند ضربه) آن را از پا در آوردند، و سپس از کرده خود پشیمان شدند» چرا که عذاب الهى را در چند قدمى خود احساس مىکردند (فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/176
صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
[golrooz] صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(158)
آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتي است و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(158)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(159)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(159)
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ(160)
قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند(160)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ(161)
آنگاه برادرشان لوط به آنان گفت آيا پروا نداريد(161)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(162)
من براي شما فرستاده اي در خور اعتمادم(162)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(163)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد(163)
وَمَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(164)
و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست(164)
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَٰلَمِينَ(165)
آيا از ميان مردم جهان با مردها در مي آميزيد(165)
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَٰجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ(166)
و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براي شما آفريده وامي گذاريد [نه] بلكه شما مردمي تجاوزكاريد(166)
قَالُوا۟ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَٰلُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ(167)
گفتند اي لوط اگر دست برنداري قطعا از اخراج شدگان خواهي بود(167)
قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ(168)
گفت به راستي من دشمن كردار شمايم(168)
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ(169)
پروردگارا مرا و كسان مرا از آنچه انجام مي دهند رهايي بخش(169)
فَنَجَّيْنَٰهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ(170)
پس او و كسانش را همگي رهانيديم(170)
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَٰبِرِينَ(171)
جز پيرزني كه از باقي ماندگان [در خاكستر آتش] بود(171)
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْءَاخَرِينَ(172)
سپس ديگران را سخت هلاك كرديم(172)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَآءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ(173)
و بر [سر] آنان باراني [از آتش گوگرد] فرو ريختيم و چه بد بود باران بيم داده شدگان(173)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(174)
قطعا در اين [عقوبت] عبرتي است و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(174)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(175)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(175)
كَذَّبَ أَصْحَٰبُ لَْٔيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ(176)
اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند(176)
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ(177)
آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد(177)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(178)
من براي شما فرستاده اي در خور اعتمادم(178)
فَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(179)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد(179)
وَمَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَيٰ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(180)
و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست(180)
۞ أَوْفُوا۟ الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا۟ مِنَ الْمُخْسِرِينَ(181)
پيمانه را تمام دهيد و از كم فروشان مباشيد(181)
وَزِنُوا۟ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ(182)
و با ترازوي درست بسنجيد(182)
وَلَا تَبْخَسُوا۟ النَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا۟ فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ(183)
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد(183)
وَاتَّقُوا۟ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ(184)
و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد(184)
قَالُوٓا۟ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ(185)
گفتند تو واقعا از افسون شدگاني(185)
وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَٰذِبِينَ(186)
و تو جز بشري مانند ما [بيش] نيستي و قطعا تو را از دروغگويان مي دانيم(186)
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَآءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(187)
پس اگر از راستگوياني پاره اي از آسمان بر [سر] ما بيفكن(187)
قَالَ رَبِّيٓ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ(188)
[شعيب] گفت پروردگارم به آنچه مي كنيد داناتر است(188)
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ(189)
پس او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت به راستي آن عذاب روزي هولناك بود(189)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(190)
قطعا در اين [عقوبت درس] عبرتي است و[لي] بيشترشان ايمان آورنده نبودند(190)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 158)
چون طغیانگرى آنها از حد گذشت و عملا نشان دادند که آماده پذیرش حق نیستند اراده خدا بر این قرار گرفت که زمین را از لوث وجودشان پاک کند «در این هنگام عذاب الهى آنها را فرو گرفت» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ).
قرآن در پایان این ماجرا همان مىگوید که در پایان ماجراى قوم هود و نوح و ابراهیم بیان کرد، مىفرماید: «در این سر گذشت (قوم صالح و آن همه پایمردى و تحمل این پیامبر بزرگ و آن منطق شیوا، و نیز سر سختى و لجاجت و مخالفت آن سیه رویان با معجزه بیدارگر و سر نوشت شومى که به آن گرفتار شدند) آیت و درس عبرتى است، اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
(آیه 159)
آرى هیچ کس نمىتواند بر قدرت خدا چیره شود همان گونه که این قدرت عظیم مانع رحمت او نسبت به دوستان و حتى نسبت به دشمنان نیست «و پروردگار تو عزیز و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/176
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 160)
قوم ننگین و متجاوز! ششمین پیامبرى که گوشهاى از زندگى او و قوم گمراهش در این سوره آمده حضرت لوط (ع) است.
نخست مىگوید: «قوم لوط فرستادگان خدا را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 161)
سپس اشارهاى به دعوت حضرت لوط مىکند که هماهنگ با کیفیت دعوت دیگر پیامبران گذشته است مىگوید: «در آن هنگام که برادرشان لوط به آنها گفت: آیا تقوا پیشه نمىکنید»؟! (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
(آیه 162)
لحن گفتار او و دلسوزى عمیق و فوقالعادهاش نشان مىداد که همچون یک برادر سخن مىگوید.
سپس افزود: «من براى شما رسول امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
آیا تاکنون خیانتى از من دیدهاید؟ و از این به بعد نیز نسبت به وحى الهى و رساندن پیام پروردگار شما قطعا رعایت امانت را خواهم کرد.
(آیه 163)
«اکنون (که چنین است) پرهیز کارى پیشه کنید، و از خدا بترسید و مرا اطاعت نمایید» که رهبر راه سعادت شما هستم (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 164)
فکر نکنید این دعوت، وسیلهاى براى آب و نان است و یک هدف مادى را تعقیب مىکند، نه، «من کمترین پاداشى در برابر این دعوت از شما نمىخواهم، اجر و پاداشم تنها بر پروردگار عالمیان است» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 165)
سپس به انتقاد از اعمال ناشایست و بخشى از انحرافات اخلاقى آنها مىپردازد و از آنجا که مهمترین نقطه انحراف آنها، انحراف جنسى و هم جنس گرایى بود روى همین مسأله تکیه کرد و چنین گفت: «آیا شما در میان جهانیان به سراغ جنس ذکور مىروید»؟! (أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ).
یعنى با این که خداوند این همه افراد از جنس مخالف براى شما آفریده و مىتوانید با ازدواج صحیح و سالم با آنان زندگى پاک و آرام بخشى داشته باشید، این نعمت پاک و طبیعى خدا را رها کرده، و خود را به چنین کار پست و ننگینى آلوده ساخته اید!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 166)
سپس افزود: «و همسرانى را که پروردگار براى شما آفریده است رها مىکنید»؟ (وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ).
«بلکه شما قوم تجاوزگرى هستید»! (بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ).
هرگز نیاز طبیعى، اعم از روحى و جسمى شما را به این کار انحرافى نکشانده است، بلکه تجاوز و طغیان است که دامانتان را به چنین ننگى آلوده کرده.
(آیه 167)
سر انجام قوم لوط: قوم لوط که سر گرم باده شهوت و غرور بودند به جاى این که اندرزهاى این رهبر الهى را با جان و دل پذیرا شوند، و خود را از منجلابى که در آن غوطهور بودند رهایى بخشند به مبارزه با او برخاستند، و «گفتند: اى لوط! (بس است، خاموش باش) اگر از این سخنان خوددارى نکنى از اخراج شوندگان (این شهر و دیار) خواهى بود» (قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ).
کار مردم گمراه و آلوده به جایى مىرسد که پاکى و تقوا در میان آنها بزرگترین عیب است، و ناپاکى و آلودگى افتخار! از این آیه استفاده مىشود که این جمعیت فاسد، گروهى از افراد پاک را که مزاحم اعمال زشت خود مىدیدند، قبلا از شهر و آبادى خود بیرون رانده بودند.
(آیه 168)
اما لوط بىآنکه به تهدیدهاى آنها اعتنا کند به سخنان خود ادامه داد و گفت: من دشمن اعمال شما هستم» (قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ).
یعنى من به اعتراضهاى خودم همچنان ادامه خواهم داد، هر کارى از دست شما ساخته است انجام دهید، من در راه خدا و مبارزه با زشتیها از این تهدیدها پروا ندارم!
(آیه 169)
سر انجام آن همه اندرزها و نصیحتها اثر نگذارد، فساد سراسر جامعه آنها را به لجنزار متعفنى مبدل ساخت، اتمام حجت به اندازه کافى شد.
رسالت لوط (ع) به آخر رسیده است.
در مقام نیایش و تقاضا به پیشگاه خداوند بر آمده چنین عرض کرد:
«پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام مىدهند رهایى بخش» (رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ).
(آیه 170)
خداوند این دعا را اجابت کرد، چنانکه مىفرماید: «ما لوط و خاندانش را همگى نجات دادیم» (فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 171)
«جز پیر زنى که در میان آن گروه گمراه باقى ماند» (إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ). این پیر زن کسى جز همسر لوط نبود که هرگز به لوط ایمان نیاورد.
(آیه 172)
آرى خداوند، لوط و مؤمنان اندک را با او نجات داد، آنها شبانه به فرمان خدا از دیار آلودگان رخت سفر بر بستند، و آنها را که غرق فساد و ننگ بودند به حال خود رها ساختند، در آغاز صبح، فرمان عذاب الهى فرا رسید، زلزله وحشتناکى سر زمین آنها را بکلى زیر و رو کرد.
چنانکه قرآن در اینجا در یک جمله کوتاه مىفرماید: «سپس ما آن جمعیت را هلاک و نابود کردیم» (ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ).
(آیه 173)
«و بارانى بر آنها فرستادیم» (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً).
اما چه بارانى، بارانى از سنگ که حتى ویرانههاى آنها را از نظرها محو کرد! «چه باران بدى بود باران انذار شدگان» (فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ).
بارانهاى معمولى حیاتبخش است و زنده کننده، اما این باران، وحشتناک و نابود کننده بود و ویرانگر.
از آیه 82 سوره هود استفاده مىشود که نخست شهرهاى قوم لوط زیر و رو شدند، سپس بارانى از سنگریزه متراکم بر آنها فرود آمد.
(آیه 174)
باز در پایان این ماجرا به همان دو جملهاى مىرسیم که در پایان ماجراهاى مشابهش در این سوره در باره پنج پیامبر بزرگ دیگر آمده است، مىفرماید: «در این (ماجراى قوم لوط سر نوشت شوم آنها) آیتى است (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
«اما بیشترشان مؤمن نبودند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
(آیه 175)
«و پروردگار تو عزیز و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
چه رحمتى از این برتر که اقوامى چنین آلوده را فورا مجازات نمىکند و به آنها مهلت کافى براى هدایت و تجدید نظر مىدهد.
و نیز چه رحمتى از این برتر که مجازاتش خشک و تر را با هم نمىسوزاند حتى اگر یک خانواده با ایمان در میان هزاران هزار خانواده آلوده باشد آنها را نجات مىبخشد.
و چه عزت و قدرتى از این بالاتر که در یک چشم بر هم زدن چنان دیار آلودگان را زیر و رو مىکند که اثرى از آن باقى نمىماند.
(آیه 176)
«شعیب» و اصحاب «ایکه»! این هفتمین و آخرین حلقه از داستانهاى پیامبران است که در این سوره آمده، و آن داستان پیامبر بزرگ خدا «شعیب» و قوم سر کش اوست.
این پیامبر در سر زمین «مدین» (شهرى در جنوب شامات) و «ایکه» (آبادى معروفى نزدیک مدین) زندگى داشت.
نخست مىگوید: «اصحاب ایکه رسولان (خدا) را تکذیب کردند» (کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 177)
سپس به شرح این اجمال پرداخته، مىگوید: «هنگامى که شعیب به آنها گفت: آیا تقوا را پیشه نمىکنید»؟ (إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
در حقیقت دعوت شعیب از همان نقطه شروع شد که سایر پیامبران شروع مىکردند دعوت به تقوا و پرهیزگارى که ریشه و خمیر مایه همه برنامههاى اصلاحى و دگرگونیهاى اخلاقى و اجتماعى است.
(آیه 178)
سپس افزود: «من براى شما رسول امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
(آیه 179)
«پس تقوا را پیشه کنید و از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت نمایید» که اطاعتم اطاعت اوست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 180)
این را نیز بدانید که «من در برابر این دعوت از شما اجر و پاداشى نمىطلبم تنها اجر و مزد من بر پروردگار عالمیان است» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 181)
«شعیب» نیز مانند سایر پیامبرانى که گوشهاى از تاریخشان در این سوره قبلا آمده است بعد از دعوت کلى خود به تقوا و اطاعت فرمان خدا، در بخش دوم از تعلیماتش روى انحرافات اخلاقى و اجتماعى آن محیط انگشت گذارد، و آن را زیر نقد کشید و از آنجا که مهمترین انحراف این قوم مرفه نابسامانیهاى اقتصادى، و ظلم فاحش و حق کشى و استثمار بود، بیش از همه روى این مسائل تکیه کرد.
نخست مىگوید: «حق پیمانه را ادا کنید» و کم فروشى نکنید (أَوْفُوا الْکَیْلَ).
«و دیگران را به خسارت نیفکنید» (وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ).
(آیه 182)
«و با ترازوى صحیح، وزن کنید» (وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ).
(آیه 183)
«و حق مردم را کم نگذارید» و بر اشیاء و اجناس مردم، عیب ننهید (وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ).
«و در زمین تلاش براى فساد نکنید» (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/177
پاسخ : صفحه ی 220 از قرآن کریم شامل آیات 158 تا 190 از سوره ی الشعراء
(آیه 184)
سپس شعیب در آخرین دستورش در این بخش از سخن، بار دیگر آنها را به تقوا دعوت مىکند، و مىگوید: «و از خدایى بپرهیزید که شما و اقوام پیشین را آفرید» (وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ).
شما تنها قوم و جمعیتى نیستید که روى این زمین گام نهادهاید، قبل از شما پدرانتان و اقوام دیگر آمدند و رفتند، گذشته آنها، و آینده خویش را فراموش نکنید.
(آیه 185)
سر نوشت این قوم خیره سر! جمعیت ظالم و ستمگر که خود را در برابر حرفهاى منطقى شعیب بىدلیل دیدند براى این که به خودکامگى خود ادامه دهند، سیل تهمت و دروغ را متوجه او ساختند.
نخست همان بر چسب همیشگى را که مجرمان و جباران به پیامبران مىزدند به او زدند و «گفتند: تو فقط از افسون شدگانى»! (قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ).
(آیه 186)
به علاوه «تو فقط بشرى هستى همچون ما» چه انتظارى دارى که ما پیرو تو شویم، اصلا چه فضیلت و برترى بر ما دارى؟ (وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا).
«تنها گمانى که در باره تو داریم این است که از دروغگویانى»! (وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ).
(آیه 187)
بعد از گفتن این سخنان ضد و نقیض که گاهى او را دروغگو و انسانى فرصت طلب که مىخواهد با این وسیله بر آنها برترى جوید، و گاه او را مجنون خواندند، آخرین سخنشان این بود که بسیار خوب «پس اگر راست مىگویى سنگهاى آسمانى را بر سر ما فرو ریز» و ما را به همان بلایى که به آن تهدیدمان مىکنى مبتلا ساز تا بدانى ما از این تهدیدها نمىترسیم! (فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 188)
«شعیب» در برابر این سخنان ناموزون، و تعبیرات زشت و زننده، و تقاضاى عذاب الهى، تنها پاسخى که داد این بود «گفت: پروردگار من به اعمالى که شما انجام مىدهید آگاهتر است» (قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ).
و از میزان استحقاقتان با خبر است هر زمان شما را مستحق مجازات دید عذاب را نازل مىکند.
(آیه 189)
ولى به هر حال زمان پاکسازى صفحه زمین از این آلودگان فرا رسید، چنانکه قرآن مىگوید: «پس آنها شعیب را تکذیب کردند و به دنبال آن عذاب روز ابر سایه افکن آنها را فرو گرفت»! (فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ).
و «این عذاب، عذاب روز بزرگى بود» (إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
هفت روز، گرماى سوزانى سر زمین آنها را فرا گرفت، و مطلقا نسیمى نمىوزید، ناگاه قطعه ابرى در آسمان ظاهر شد و نسیمى وزیدن گرفت، آنها از خانههاى خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتى به سایه ابر پناه بردند.
در این هنگام صاعقهاى مرگبار از ابر برخاست، صاعقهاى با صداى گوش خراش، و به دنبال آن آتش بر سر آنها فرو ریخت، و لرزهاى بر زمین افتاد، و همگى هلاک و نابود شدند.
(آیه 190)
در پایان این داستان همان را مىگوید که در پایان شش داستان گذشته از انبیاء بزرگ آمده بود.
مىفرماید: «در این سر گذشت (مردم سر زمین «ایکه» و دعوت پر مهر پیامبرشان شعیب، و لجاجتها و سر سختیها و تکذیبهاى آنان، و سر انجام نابودى این قوم ستمگر با صاعقه مرگبار) نشانه و درس عبرتى است» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
«اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178
صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
[golrooz]صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(191)
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است(191)
وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(192)
و راستي كه اين [قرآن] وحي پروردگار جهانيان است(192)
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ(193)
روح الامين آن را بر دلت نازل كرد(193)
عَلَيٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ(194)
تا از [جمله] هشداردهندگان باشي(194)
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ(195)
به زبان عربي روشن(195)
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ(196)
و [وصف] آن در كتابهاي پيشينيان آمده است(196)
أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ ءَايَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَٰٓؤُا۟ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ(197)
آيا براي آنان اين خود دليلي روشن نيست كه علماي بني اسرائيل از آن اطلاع دارند(197)
وَلَوْ نَزَّلْنَٰهُ عَلَيٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ(198)
و اگر آن را بر برخي از غير عرب زبانان نازل مي كرديم(198)
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ مُؤْمِنِينَ(199)
و پيامبر آن را برايشان مي خواند به آن ايمان نمي آوردند(199)
كَذَٰلِكَ سَلَكْنَٰهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ(200)
اين گونه در دلهاي گناهكاران [انكار را] راه مي دهيم(200)
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّيٰ يَرَوُا۟ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(201)
كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند(201)
فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(202)
كه به طور ناگهاني در حالي كه بي خبرند بديشان برسد(202)
فَيَقُولُوا۟ هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ(203)
و بگويند آيا مهلت خواهيم يافت(203)
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ(204)
پس آيا عذاب ما را به شتاب مي خواهند(204)
أَفَرَءَيْتَ إِن مَّتَّعْنَٰهُمْ سِنِينَ(205)
مگر نمي داني كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم(205)
ثُمَّ جَآءَهُم مَّا كَانُوا۟ يُوعَدُونَ(206)
و آنگاه آنچه كه [بدان] بيم داده مي شوند بديشان برسد(206)
مَآ أَغْنَيٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يُمَتَّعُونَ(207)
آنچه از آن برخوردار مي شدند به كارشان نمي آيد [و عذاب را از آنان دفع نمي كند](207)
وَمَآ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ(208)
و هيچ شهري را هلاك نكرديم مگر آنكه براي آن هشداردهندگاني بود(208)
ذِكْرَيٰ وَمَا كُنَّا ظَٰلِمِينَ(209)
[تا آنان را] تذكر [دهند] و ما ستمكار نبوده ايم(209)
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَٰطِينُ(210)
و شيطانها آن را فرود نياورده اند(210)
وَمَا يَنۢبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ(211)
و آنان را نسزد و نمي توانند [وحي كنند](211)
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ(212)
در حقيقت آنها از شنيدن معزول [و محروم]اند(212)
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ(213)
پس با خدا خداي ديگر مخوان كه از عذاب شدگان خواهي شد(213)
وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ(214)
و خويشان نزديكت را هشدار ده(214)
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(215)
و براي آن مؤمناني كه تو را پيروي كرده اند بال خود را فرو گستر(215)
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيٓءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ(216)
و اگر تو را نافرماني كردند بگو من از آنچه مي كنيد بيزارم(216)
وَتَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ(217)
و بر [خداي] عزيز مهربان توكل كن(217)
الَّذِي يَرَيٰكَ حِينَ تَقُومُ(218)
آن كس كه چون [به نماز] برمي خيزي تو را مي بيند(218)
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّٰجِدِينَ(219)
و حركت تو را در ميان سجده كنندگان [مي نگرد](219)
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(220)
او همان شنواي داناست(220)
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَيٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّيَٰطِينُ(221)
آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسي فرود مي آيند(221)
تَنَزَّلُ عَلَيٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ(222)
بر هر دروغزن گناهكاري فرود مي آيند(222)
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَٰذِبُونَ(223)
كه [دزدانه] گوش فرا مي دارند و بيشترشان دروغگويند(223)
وَالشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُۥنَ(224)
و شاعران را گمراهان پيروي مي كنند(224)
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ(225)
آيا نديده اي كه آنان در هر واديي سرگردانند(225)
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ(226)
و آنانند كه چيزهايي مي گويند كه انجام نمي دهند(226)
إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ وَذَكَرُوا۟ اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا۟ مِنۢ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا۟ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوٓا۟ أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ(227)
مگر كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته اند ياري خواسته اند و كساني كه ستم كرده اند به زودي خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت(227)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 221 از قرآن کریم شامل آیات 191 تا 227 از سوره ی الشعراء
(آیه 191)
با این حال خداوند رحیم و مهربان به آنها مهلت کافى داد تا به خود آیند و خویشتن را اصلاح کنند، و هنگامى که مستوجب عذاب شدند با قدرت قهارش آنها را گرفت، آرى «پروردگار تو شکستناپذیر و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
نکته: در پایان سرگذشت این هفت پیامبر بزرگ توجه به این نکته لازم است که سر گذشت این پیامبران در سورههاى دیگرى از قرآن نیز آمده است، ولى در هیچ موردى چنین نیست که آغاز دعوت همه آنها هماهنگ، و پایان همه آنها نیز هماهنگ بیان شده باشد.
این هماهنگى قبل از هر چیز انعکاس «توحید» را در دعوت انبیا نشان مىدهد، که داراى برنامه واحدى بودند که آغاز و پایانش یکى بود.
(آیه 192)
عظمت قرآن در کتب پیشین: بعد از بیان هفت داستان از ماجراى انبیاى پیشین و درسهاى عبرت انگیزى که در تاریخ آنها نهفته بود بار دیگر قرآن به همان بحثى باز مىگردد که سوره با آن آغاز شده بود، بحث عظمت قرآن و حقانیت این کلام مبین الهى، مىگوید: «این از سوى پروردگار عالمیان نازل شده است» (وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 193)
لذا اضافه مىکند: «آن را روح الامین (از سوى خداوند) نازل کرده است» (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ).
اگر آن فرشته وحى آن را از سوى خداوند نیاورده بود، این چنین درخشان و پاک و خالى از آلودگى به خرافات و اباطیل نبود.
(آیه 194)
آرى این روح الامین قرآن را «بر قلب تو (از سوى پروردگار نازل کرد) تا از انذار کنندگان باشى» (عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ).
هدف بیان تاریخ گذشتگان به عنوان سر گرمى و داستانسرایى نبوده هدف ایجاد احساس مسؤولیت و بیدارى است، هدف تربیت و انسانسازى است.
(آیه 195)
و براى این که جاى هیچ گونه عذر و بهانهاى براى کسى باقى نماند آن را «به زبان عربى آشکار» نازل کرد (بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ).
البته هدف تکیه روى زبان عرب نیست، بلکه روى صراحت قرآن و روشنایى مفاهیم آن است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/178