-
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/5vanua6qblqyfsw3rcm.gif
وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ ﴿۱۲﴾
هر فرد یا جامعه رقبا و دشمنانی دارد که اگر به صورت صحیح و اصولی با آنها برخورد نشود چه بسا اساس حیات فرد و جامعه را دچار مخاطره کنند از این رو همواره بایستی در برابر این آسیب ها هشیار بود و به درستی عکس العمل نشان داده شود. طبقه بندی دشمنان و چگونگی رویارویی با هرکدام از مهمترین وظایف یک جامعه است. این آیه به برخی دشمنان و ویژگی ها و نحوۀ برخورد با آنان پرداخته است.
«طعن» به معنای زدن با نیزه است و به طور استعاره در عیبجویی و طعنه زدن استفاده می شود.
پیمان صلح
دین اسلام، پیام آور صلح و دوستی است؛ لذا همۀ ملت ها را به سوی صلح فرا می خواند. البته این صلح و دوستی، آداب و شرایطی دارد که منافع همه را در نظر می گیرد و در نهایت، انسانها به سوی خدا پرستی و حق جویی سوق داده می شوند؛ بنابراین انعقاد پیمان صلح با ملل مختلف، با حفظ شرایط آن، بی اشکال است.
-
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
مقابله با پیمان شکنی
کسانی که با مسلمانان، عهد و پیمان می بندند، ممکن است بخواهند قسم ها را شکسته و نقض پیمان نمایند (چنانچه در صدر اسلام چنین کردند) در این صورت، لغو اعتبار پیمان عدم تعرض و اعلان جنگ به آنان بی اشکال خواهد بود.
پیکار با سران شرک و کفر
اگر دشمنان، پیمان شکنی کنند و به دین خدا طعنه زده و آن را به مسخره بگیرند، باید با آنان پیکار کرد. جالب اینجا است که آیه می گوید : با رؤسا و پیشوایانشان به جهاد برخیزید « قَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» این، اشاره ای است به این که تودۀ مردم، پیرو رؤسا و زعمای خود هستند. هدف باید آنها باشند. باید سرچشمه های گمراهی و ضلالت و فساد و ریشه های آن را خشکانید. به علاوه، این تعبیر، دعوت مسلمانان به علو همت است؛ یعنی : خودتان را آمادۀ مبارزه با بزرگان آنان کنید نه افراد کوچکشان؛
از مولا امام علی النّقی(ع) پرسیدند : «چرا علی(ع) فراریان جنگ صفین را تعقیب کردند؛ ولی در جنگ جمل، کاری به فراریان نداشتند؟»
حضرت فرمودند:
«در صفین، رهبر کفر، زنده بود و فراریان، دور او جمع شده، متشکل می شدند و حملۀ مجدد می کردند، اما در جنگ جمل، با کشته شدن رهبرشان، محوری برای تشکیل و سازماندهی مجدد نداشتند.»
هدف جنگ
اسلام دین هدفمندی است و تمام برنامه های آن تأمین کنندۀ اهداف اساسی و عقلایی است. هر جا اسلام، به جهاد و جنگ، دستور می دهد، هدف مهمی را دنبال می کند. اینجا نیز هدف از مقابله با پیمان شکنان و طعنه زنندگان بر دین را، جلوگیری از توطئه دشمن و اهانت به مقدسات دانسته؛ از این رو به جنگ و جهاد دستور می دهد، تا ریشۀ دشمن (که همان پیشوایان و رؤسای قوم هستند) از بین برود یا این که، دست از توطئه و دشمنی و استهزای دین بردارند.
-
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
پیام های این آیۀ شریفه
1 . پیمان صلح با جوامع غیر مسلمان، جایز و پایبندی بر آن، تا هنگامی که طرف معاهده به آن وفادار بماند، لازم است « وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ ».
2 . نابودی عوامل اصلی کفر و شرک پیمان شکن، هدف عمده و اساسی پیکار اسلام با کافران و مشرکان است « فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ ».
3 . هر سوگندی شما را نفریبد. سوگند پیمان شکنان بی اعتبار است « لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ ».
4 . از اهداف جهاد اسلامی، جلوگیری از توطئۀ دشمن است « لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ ».
5 . پیمان شکنی کاری ناشایست و سزاوار عقوبت و تعهد به آن کار می باشد « وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم ... لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ ».
6 . اقدام برای تحکیم پیمان ها و جلوگیری از نقض آن کاری ضروری است « فَقَاتِلُواْ ... إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ ».
برگرفته از کتاب تفسیر همراه
-
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
-
صفحه ی 106 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 27 از سوره ی توبه
صفحه ی 106 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 27 از سوره ی توبه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَٰجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْءَاخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَوٰةَ وَءَاتَي الزَّكَوٰةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَيٰٓ أُو۟لَٰٓئِكَ أَن يَكُونُوا۟ مِنَ الْمُهْتَدِينَ(18)
مساجد خدا را تنها كساني آباد مي كنند كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و نماز برپا داشته و زكات داده و جز از خدا نترسيده اند پس اميد است كه اينان از راه يافتگان باشند(18)
۞ أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْءَاخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُۥنَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(19)
آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسي پنداشته ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مي كند [نه اين دو] نزد خدا يكسان نيستند و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد(19)
الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَهَاجَرُوا۟ وَجَٰهَدُوا۟ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَٰلِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْفَآئِزُونَ(20)
كساني كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند نزد خدا مقامي هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند(20)
يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَٰنٍ وَجَنَّٰتٍ لَّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ(21)
پروردگارشان آنان را از جانب خود به رحمت و خشنودي و باغهايي [در بهشت] كه در آنها نعمتهايي پايدار دارند مژده مي دهد(21)
خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ(22)
جاودانه در آنها خواهند بود در حقيقت خداست كه نزد او پاداشي بزرگ است(22)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَتَّخِذُوٓا۟ ءَابَآءَكُمْ وَإِخْوَٰنَكُمْ أَوْلِيَآءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا۟ الْكُفْرَ عَلَي الْإِيمَٰنِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الظَّٰلِمُونَ(23)
اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند [آنان را] به دوستي مگيريد و هر كس از ميان شما آنان را به دوستي گيرد آنان همان ستمكارانند(23)
قُلْ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَٰنُكُمْ وَأَزْوَٰجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَٰلٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرْضَوْنَهَآ أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا۟ حَتَّيٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَٰسِقِينَ(24)
بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گرد آورده ايد و تجارتي كه از كسادش بيمناكيد و سراهايي را كه خوش مي داريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست داشتني تر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايي نمي كند(24)
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَئًْا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ(25)
قطعا خداوند شما را در مواضع بسياري ياري كرده است و [نيز] در روز حنين آن هنگام كه شمار زيادتان شما را به شگفت آورده بود ولي به هيچ وجه از شما دفع [خطر] نكرد و زمين با همه فراخي بر شما تنگ گرديد سپس در حالي كه پشت [به دشمن] كرده بوديد برگشتيد(25)
ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيٰ رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَذَٰلِكَ جَزَآءُ الْكَٰفِرِينَ(26)
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهياني فرو فرستاد كه آنها را نمي ديديد و كساني را كه كفر ورزيدند عذاب كرد و سزاي كافران همين بود(26)
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنۢ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَلَيٰ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(27)
سپس خدا بعد از اين [واقعه] توبه هر كس را بخواهد مي پذيرد و خدا آمرزنده مهربان است(27)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 106 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 27 از سوره ی توبه
أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۹﴾
آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسى پنداشتهايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مىكند [نه اين دو] نزد خدا يكسان نيستند و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد (۱۹)
«عباس» (عموی پیامبرصلی الله علیه و آله) و «شیبه» با یکدیگر مفاخره می کردند، عباس به آب رسانی خود به زائران خانۀ خدا می بالید و شیبه به کلیدداری کعبه. مولا علی(ع) فرمودند :
«ولی من با سنّ کم خود، به این افتخار می کنم که شما با جهاد و شمشیر من ایمان آوردید».
عباس ، ناراحت شده، نزد پیامبر(ص) از مولا علی(ع) شکایت کرد؛ این آیه نازل شد.
مولا علی(ع) بارها برای اولویّت خویش به این آیه استشهاد کرد؛ چرا که ایمان و جهاد، بالاترین و ارزشمندترین خدمتی است که به مردم ارائه می شود.
-
پاسخ : صفحه ی 106 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 27 از سوره ی توبه
ایمان به خدا « آمَنَ بِاللّهِ »
خداوند در این آیه با توجه دادن به سه اصل {ایمان به خدا، ایمان به معاد و جهاد در راه خدا} معیار ارزشمندی اعمال را بیان کرده است.
اولین اصل ایمان به خداست.
ارزش عمل، به زنده بودن آن و داشتن روح ایمان است. عمل بی ایمان، لاشه ای بی روح است و در بازار حقیقت، هیچ وزن و ارزشی ندارد؛ پس نباید صرف ظاهر اعمال را معتبر شمرد و آن را ملاک فضیلت و قرب خدای تعالی دانست؛ بلکه باید آن را پس از در نظر داشتن حیات ( که همان ایمان و خلوص است) به حساب آورد. درحقیقت آنچه ماندگار است نیت ها و قصدها است.
مجاهدت در راه خدا « وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ »
جهاد، مقیاسی است که خطا نمی کند. هنگام نواختن شیپور جنگ، مؤمن واقعی شناخته می شود؛ البته زمانی که در چهارچوب ایمان قرار گرفته باشد.
در معیار قرآنی و اسلامی، جهاد از برترین اعمال است و بسیاری از اعمال دیگر، پس از آن قرار گرفته اند.
آیا در این زمانه، مناره های مسجد را بالابردن و گلدسته ها را آذین بستن ارزش شایانی دارد، یا مبارزه با صهیونیسم و آزادسازی قدس و پیکار با استکبار جهانی و زمینه سازی برای حکومت حضرت حجّت علیه السلام؟
مقیاس دقیق
هر یک از ما ممکن است طاغوت، یا هم پیمان طاغوت شویم، و به خود فریبی مبتلا گردیم؛ پس بر ما است که به مقیاسی دقیق تمسّک جوییم و خود را محک زنیم، تا دچار بیماری خودفریبی نشویم. این مقیاس دقیق، جهاد است که اگر کسی به آن بی توجهی کرد، روی هدایت را نمی بیند؛ از این رو، قرآن در پایان آیه تأکید می کند (خدا ستمکاران را هدایت نمی کند).
-
پاسخ : صفحه ی 106 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 27 از سوره ی توبه
پیام های این آیۀ شریفه
1 . رزمندگان مؤمن و مخلص، برتر از دیگرانند، هر چند دیگران منشأ خدماتی دیگر باشند « أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ ... جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ ».
2 . عمل زده نشویم؛ عمل بدون ایمان، سرابی پوچ و جسدی بی جان است« أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ ... كَمَنْ آمَنَ ».
3 . برابر دانستن رزمندگان با ایمان، با دیگران، مورد توبیخ و یکی از ظلم های اجتماعی است « وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ».
4 . اعمال ظاهری، مانند اعمال بنیادی نیستند؛ برای مثال، آب دادن حاجیان و تعمیر مسجدالحرام، همانند ایمان به خدا و روز واپسین و جهاد در راه خدا نیست « أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ ... جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ ».
5 . ارزش گذاری بر روی کارها و ترسیم و تعلیل جایگاه هر یک از آنها در جامعه، کاری مهم دقیق و حساس است « أَجَعَلْتُمْ ... لاَ يَسْتَوُونَ ».
برگرفته از کتاب تفسیر همراه
-
پاسخ : صفحه ی 106 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 27 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 106 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 27 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 100 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی انفال
عبرت ها چه زیادن وعبرت گیرنده ها چه کم (حضرت علی) آرزو می کنم عبرت گیرنده باشید
-
صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا۟ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِۦٓ إِن شَآءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(28)
اي كساني كه ايمان آورده ايد حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند پس نبايد از سال آينده به مسجدالحرام نزديك شوند و اگر [در اين قطع رابطه] از فقر بيمناكيد پس به زودي خدا اگر بخواهد شما را به فضل خويش بي نياز مي گرداند كه خدا داناي حكيم است(28)
قَٰتِلُوا۟ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْءَاخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْكِتَٰبَ حَتَّيٰ يُعْطُوا۟ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَٰغِرُونَ(29)
با كساني از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمي آورند و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانيده اند حرام نمي دارند و متدين به دين حق نمي گردند كارزار كنيد تا با [كمال] خواري به دست خود جزيه دهند(29)
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَٰرَي الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَٰلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَٰهِهِمْ يُضَٰهُِٔونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِن قَبْلُ قَٰتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّيٰ يُؤْفَكُونَ(30)
و يهود گفتند عز ير پسر خداست و نصاري گفتند مسيح پسر خداست اين سخني است [باطل] كه به زبان مي آورند و به گفتار كساني كه پيش از اين كافر شده اند شباهت دارد خدا آنان را بكشد چگونه [از حق] بازگردانده مي شوند(30)
اتَّخَذُوٓا۟ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَٰنَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓا۟ إِلَّا لِيَعْبُدُوٓا۟ إِلَٰهًا وَٰحِدًا لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَٰنَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ(31)
اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاي خدا به الوهيت گرفتند با آنكه مامور نبودند جز اينكه خدايي يگانه را بپرستند كه هيچ معبودي جز او نيست منزه است او از آنچه [با وي] شريك مي گردانند(31)
يُرِيدُونَ أَن يُطْفُِٔوا۟ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَٰهِهِمْ وَيَأْبَي اللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَٰفِرُونَ(32)
مي خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند ولي خداوند نمي گذارد تا نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد(32)
هُوَ الَّذِيٓ أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَيٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ(33)
او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند(33)
۞ يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَٰلَ النَّاسِ بِالْبَٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(34)
اي كساني كه ايمان آورده ايد بسياري از دانشمندان يهود و راهبان اموال مردم را به ناروا مي خورند و [آنان را] از راه خدا باز مي دارند و كساني كه زر و سيم را گنجينه مي كنند و آن را در راه خدا هزينه نمي كنند ايشان را از عذابي دردناك خبر ده(34)
يَوْمَ يُحْمَيٰ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَيٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ(35)
روزي كه آن [گنجينه]ها را در آتش دوزخ بگدازند و پيشاني و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند [و گويند] اين است آنچه براي خود اندوختيد پس [كيفر] آنچه را مي اندوختيد بچشيد(35)
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَٰبِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَآ أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا۟ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَٰتِلُوا۟ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُوٓا۟ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(36)
در حقيقت شماره ماه ها نزد خدا از روزي كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب [علم] خدا دوازده ماه است از اين [دوازده ماه] چهار ماه [ماه] حرام است اين است آيين استوار پس در اين [چهار ماه] بر خود ستم مكنيد و همگي با مشركان بجنگيد چنانكه آنان همگي با شما مي جنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است(36)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/5vanua6qblqyfsw3rcm.gif
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ﴿۳۳﴾
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند
اگر بخواهیم آیاتی را که بیانگر اهداف بعثت انبیا است، بررسی و با این آیه مقایسه کنیم، به نظر می رسد این آیه، در بردارندۀ همۀ آن اهداف است و هدف کلی و نتیجۀ نهایی بعثت انبیا در آن جمع شده است.
در این آیۀ کریمه، خداوند ره آورد بعثت پیامبرش را بیان فرموده و این که او از جانب خداوند، با دلایل روشن و براهین آشکار، مردم را به دین حقدعوت کرده است و در جهانی که باطل خلق نشده است، بایستی دین حق در آن غالب گردد و باطل را از صحنه بیرون براند.
ارادۀ حتمی خدا
خداوند ارادۀ همیشگی خود را این گونه بیان کرده است : «يُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ »{انفال : 7} ؛ «خداوند اراده کرده است حق را با کلمات خود تقویت کند».
برای رسیدن به این هدف نیز پیام را نازل و پیامبرصلی الله علیه و آله را مبعوث کرده و دربارۀ پیام فرموده است : «تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ» {آل عمران:108}؛ «ما این آیات الهی را به حق بر تو تلاوت می کنیم».
نسبت به پیام آور هم فرمود: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ» {بقره:119}؛ «ما تو را به حق فرستادیم».
بنابراین قرآن هم در مرحلۀ انزال و هم در مرحلۀ نزول، آمیخته با حق بوده«وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ» {اسراء:105}؛ و باطل از هیچ جهتی به سویش راه ندارد«لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»{فصلت:42} ؛ از این رو، هیچگاه مطالبش قابل نسخ و زوال نیست. چنین دینی، دین حق است.
همچنین به این نکته توجه داده است که با آمدن حق، جایی برای باطل نمی ماند؛«وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا»{اسراء : 81}؛«و بگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ باطل به طور قطع از بین رفتنی است».
این از خصوصیات حق است که بر باطل چیره می شود و جایی برای او نمی گذارد.
-
پاسخ : صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
دین حق کدام است؟
قرآن تنها آیین حق را که ریشه دار و هماهنگ با قوانین طبیعت و مطابق با فطرت بشر است، دین توحیدی دانسته می فرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ...»{روم : 30}
«روی خود را متوجه دین معتدل و میانه کن؛ این فطرتی است که خداوند انسانها را براساس آن آفریده است و در آفرینش خدا دگرگونی نیست».
چنین دینی، چون مطابق فطرت است، حق است و چون حق است، پایدار و استوار است؛بنابراین در ادامۀ همین آیه می فرماید:
« ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ »{روم:30} «این دین محکم و استوار است ولی اکثر مردم نمی دانند».
براساس همین اصل، تنها دین پذیرفته نزد خداوند، اسلام است«إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ»{آل عمران:19} و اگر کسی دینی غیر از آن برگزیند، از او پذیرفته نمی شود.
تحقق ارادۀ الهی
چون دست و قدرت خداوند، بالاترین دست ها و قدرت ها است «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»{فتح:10}، و او بر همۀ بندگان خود مسلط است «وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ »{انعام : 18 و 61} ، کسی نمی تواند برابر او قد علم کند و مانع تحقق اراده و خواستۀ او شود؛ بنابراین، در همین آیه محل بحث و در سورۀ صف و توبه، پس از خبر دادن از غلبۀ حق، فرمود : « وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ »؛ یعنی این امر، تحقق می یابد؛ هرچند که مشرکان ناپسند دارند. مشرکان و سایر رهروان راه باطل، با قدرت ناچیز خود، برای خاموش کردن نور حق می کوشند؛ ولی خداوند تمام تلاش آنها را بیهوده می داند و نور خدا را کامل می کند. در سورۀ توبه قبل از آیۀ محل بحث می فرماید:
«يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ »{توبه:32}
«آ نها می خواهند نور خدا با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خداوند، فقط می خواهد نور خود را کامل کنند؛ ولی خداوند، فقط می خواهد نور خود را کامل کند؛ هر چند برای کافران ناخوشایند است».
کافران برای رسیدن به مقاصد شوم خود، از هر دری وارد می شوند و از شیوه های مختلفی (مانند: مسخره کردن، محاصرۀ اقتصادی، جنگ، حرکت های منافقانه، ایجاد اختلاف در صفوف مسلمین، ترویج انحرافات اخلاقی و برقراری سلطۀ سیاسی، نظامی یا اقتصادی) بهره می برند؛ ولی خداوند وعده داده که پیروزی نهایی با حق است و آن ها با ارادۀ حق؛ نابود می شوند. این همان تحقق وعدۀ الهی است که «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ »{اعراف : 128}.
مرحوم علامه طباطبائی در این باره چنین می نویسد:
«سرانجام، دنیا تسلیم خواهد شد؛ چون این وعدۀ خداوند است که : «وَ العاقبة للتقوی» علاوه بر اینکه نوع انسانی، به واسطۀ فطرتی که در او به ودیعت سپرده اند، طالب سعادت حقیقی خویش است».
-
پاسخ : صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
کیفیت تحقق وعدۀ الهی
شک نیست در حال حاضر، الین موضوع تحقق نیافته است؛ ولی می دانیم این وعدۀ حتمی خدا، به تدریج در حال تحقق است. برای روشن شدن قضیه، سراغ بعضی از روایات می رویم که ذیل این آیه، از منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است:
الف . از مولا امام صادق علیه السلام روایت شده است:
«قسم به خدا؛ تأویل و حقیقت این آیه، تا به حال نازل نشده است و نازل نمی شود، مگر زمانی که قائم خروج کند. زمانی که قائم خروج کرد، هیچ کافر به خدای عظیم و هیچ مشرک به امام نیست، مگر این که از خروج او ناخرسند است».
ب . مولا امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
«قائم ما [=اهل بیت] به وسیلۀ رعب[در دل کفار] یاری می شود؛ با یاری [از جانب خدا] تأیید می شود ... حکومتش مشرق و مغرب را فرا می گیرد و خداوند عزّوجلّ دینش را بر همۀ ادیان غلبه می دهد؛ هرچند مشرکان ناراحت باشند؛ پس در این هنگام، زمین خرابی نیست، مگر اینکه آباد شود. روح الله، عیسی بن مریم نیز فرود می آید و پشت سر آن حضرت نماز می خواند».
آری حکومت جهانی واحد، به دست آن حضرت ایجاد خواهد شد و آن حکومت مصداق کامل آیه است؛ ولی باید از اکنون برای آن روز تلاش کرده و زمینۀ ظهور چنین حکومتی را با مجاهدت فراهم ساخت.
اللّهم عجّل فرجه واجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته و محبیه.
-
پاسخ : صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
پیام های این آیۀ کریمه
1 . اسلام بر همۀ ادیان و مکاتب غلبه خواهد کرد « لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ».
2 . حقانیت اسلام، ضامن غلبۀ آن بر دیگر ادیان و مکاتب است « أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ ...».
3 . ناخرسندی مشرکان از غلبۀ اسلام و تلاش آنان برای جلوگیری از آن، مانع غلبۀ اسلام نخواهد شد « لِيُظْهِرَهُ ... وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ».
برگرفته از کتاب تفسیر همراه چاپ اوقاف
-
پاسخ : صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 107 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 36 از سوره ی توبه
بسم الله الرحمن الرحیم
امام علی (ع)
سال 35 هجری در آغاز خلافت ایراد فرمودند:
...قیامت پیش روی شما و مرگ در پشت سر، شما را می راند.(1) سبکبار شوید تا برسید. همانا آنان که رفتند در انتظار رسیدن شمایند...
"سبکبار شوید تا برسید..."
میبینید چه تعبیر زیبایی؟
1:تعبیری از راندن "با آواز و سرود" (شتر)
-
صفحه ی 108 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 46 از سوره ی توبه
صفحه ی 108 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 46 از سوره ی توبه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
إِنَّمَا النَّسِيٓءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطُِٔوا۟ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا۟ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوٓءُ أَعْمَٰلِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَٰفِرِينَ(37)
جز اين نيست كه جابجا كردن [ماههاي حرام] فزوني در كفر است كه كافران به وسيله آن گمراه مي شوند آن را يكسال حلال مي شمارند و يكسال [ديگر] آن را حرام مي دانند تا با شماره ماههايي كه خدا حرام كرده است موافق سازند و در نتيجه آنچه را خدا حرام كرده [بر خود] حلال گردانند زشتي اعمالشان برايشان آراسته شده است و خدا گروه كافران را هدايت نمي كند(37)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا۟ فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا مِنَ الْءَاخِرَةِ فَمَا مَتَٰعُ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا فِي الْءَاخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ(38)
اي كساني كه ايمان آورده ايد شما را چه شده است كه چون به شما گفته مي شود در راه خدا بسيج شويد كندي به خرج مي دهيد آيا به جاي آخرت به زندگي دنيا دل خوش كرده ايد متاع زندگي دنيا در برابر آخرت جز اندكي نيست(38)
إِلَّا تَنفِرُوا۟ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَئًْا وَاللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(39)
اگر بسيج نشويد [خدا] شما را به عذابي دردناك عذاب مي كند و گروهي ديگر به جاي شما مي آورد و به او زياني نخواهيد رسانيد و خدا بر هر چيزي تواناست(39)
إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ السُّفْلَيٰ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(40)
اگر او [پيامبر] را ياري نكنيد قطعا خدا او را ياري كرد هنگامي كه كساني كه كفر ورزيدند او را [از مكه] بيرون كردند و او نفر دوم از دو تن بود آنگاه كه در غار [ثور] بودند وقتي به همراه خود مي گفت اندوه مدار كه خدا با ماست پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهياني كه آنها را نمي ديديد تاييد كرد و كلمه كساني را كه كفر ورزيدند پست تر گردانيد و كلمه خداست كه برتر است و خدا شكست ناپذير حكيم است(40)
انفِرُوا۟ خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَٰهِدُوا۟ بِأَمْوَٰلِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(41)
سبكبار و گرانبار بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد اگر بدانيد اين براي شما بهتر است(41)
لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَّاتَّبَعُوكَ وَلَٰكِنۢ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَٰذِبُونَ(42)
اگر مالي در دسترس و سفري [آسان و] كوتاه بود قطعا از پي تو مي آمدند ولي آن راه پر مشقت بر آنان دور مي نمايد و به زودي به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر مي توانستيم حتما با شما بيرون مي آمديم [با سوگند دروغ] خود را به هلاكت مي كشانند و خدا مي داند كه آنان سخت دروغگويند(42)
عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّيٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا۟ وَتَعْلَمَ الْكَٰذِبِينَ(43)
خدايت ببخشايد چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسي به آنان اجازه دادي(43)
لَا يَسْتَْٔذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْءَاخِرِ أَن يُجَٰهِدُوا۟ بِأَمْوَٰلِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌۢ بِالْمُتَّقِينَ(44)
كساني كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند در جهاد با مال و جانشان از تو عذر و اجازه نمي خواهند و خدا به [حال] تقواپيشگان داناست(44)
إِنَّمَا يَسْتَْٔذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْءَاخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ(45)
تنها كساني از تو اجازه مي خواهند [به جهاد نروند] كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دلهايشان به شك افتاده و در شك خود سرگردانند(45)
۞ وَلَوْ أَرَادُوا۟ الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا۟ لَهُ عُدَّةً وَلَٰكِن كَرِهَ اللَّهُ انۢبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا۟ مَعَ الْقَٰعِدِينَ(46)
و اگر [به راستي] اراده بيرون رفتن داشتند قطعا براي آن ساز و برگي تدارك مي ديدند ولي خداوند راه افتادن آنان را خوش نداشت پس ايشان را منصرف گردانيد و [به آنان] گفته شد با ماندگان بمانيد(46)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 108 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 46 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/5vanua6qblqyfsw3rcm.gif
انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۱﴾
«[همگی به سوی میدان جنگ]سبكبار و گرانبار بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد اگر بدانيد اين براى شما بهتر است»
گاه بر سر راه انسان، موانعی ایجاد می شود که او را از رسیدن به هدف باز می دارد. خداوند در این آیه، به یکی از مهم ترین موانع حضور در صف جهاد اشاره می کند که توجه به آن، لازم و ضروری است.
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای جنگ تبوک اصحاب را فراخواندند، گروهی تعلل کرده و بهانه آوردند، سپس این آیه نازل شد.
موانع حضور در عرصۀ جهاد
«ثقل» کنایه از وجود موانعی است که انسان را از رفتن به جهاد باز می دارد؛ مانند مشاغل دنیوی، علاقۀ فراوان به همسر، فرزند، پدر و مادر یا نداشتن زاد و توشه و اسلحه و مشکلات دیگری که فرد را از حضئر در جهاد بازمی دارد.بنابراین «خِفَافاً»و«ثِقَالاً» یعنی در هر حال و با هر شرایط و وضعیت به هنگام فرمان جهاد باید حرکت کرد و قدم در راه خدا گذاشت.
کسانی همچون ابو ایوب انصاری، مقداد، ابو طلحه، در سن پیری، وقتی آمادۀ جنگ می شدند، به آن ها گفته می شد، شما سالخورده اید! در پاسخ، این آیه را تلاوت می کردند.
-
پاسخ : صفحه ی 108 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 46 از سوره ی توبه
جهاد فراگیر « بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ »
در برابر دشمن، باید ایستادگی و مقاومت کرد و با چنگ و دندان جنگید.
جهاد، باید همه جانبه و با جان و مال باشد. اگر کسی توانمند بوده و قدرت مالی هم دارد، باید با جان و مال کمک کند؛ اگر فقط توانمند است و ثروت ندارد، باید از جان خود، مایه بگذارد و اگر توان جنگیدن ندارد، یا مانعی برای جهاد او است، باید از مالش در جهت پیشبرد دین استفاده کند.
فقط برای خدا « فِي سَبِيلِ اللّهِ »
باید با اخلاص به جهاد رفت، نه برای کسب عنوان، یا مقام، یا به دست آوردن غنیمت. اگر شرکت در جهاد، با اخلاص باشد، عنایت الهی شامل حال جهادگران خواهد شد.
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» {عنکبوت: 69}
«آن ها که در راه ما[با خلوص نیت] جهاد کنند، قطعا به راه هایمان هدایتشان خواهیم کرد و خداوند، با نیکوکاران است».
سعادت بندگان
خداوند، به همه چیز آگاه است و بر بندگانش رحمت دارد. در هر یک از دستورهای الهی، مصالحی است که مایۀ نجات و سعادت بندگان است. به این ترتیب، بندگان مؤمن، همۀ این دستورات را داروهای شفابخش می دانند و با جان و دل پذیرای آن هستند، گرچه گاه به ظاهر ناخوشایند باشد.
« وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ » {بقره :216}
«چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید».
-
پاسخ : صفحه ی 108 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 46 از سوره ی توبه
پیام های این آیۀ کریمه
1 . در برابر فرمان بسیج عمومی برای جهاد، هیچ بهانه ای قابل قبول نیست « انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا ».
2 . گاهی بسیج همۀ مردم برابر دشمن، ضروری است؛ گرچه تجهیزات نظامی کم باشد « انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا ».
3 . مکتب، از مال و جان با ارزش تر است؛ همه چیز فدای مکتب است «جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ».
4 . بر فقیران جهاد با جان و بر اغنیا، جهاد با مال و جان واجب است «جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ».
5 . ملاک ارزش اعمال اخلاص است « فِي سَبِيلِ اللّهِ ».
برگرفته از کتاب تفسیرهمراه چاپ اوقاف
-
پاسخ : صفحه ی 108 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 46 از سوره ی توبه
-
صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
لَوْ خَرَجُوا۟ فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا۟ خِلَٰلَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّٰعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌۢ بِالظَّٰلِمِينَ(47)
اگر با شما بيرون آمده بودند جز فساد براي شما نمي افزودند و به سرعت خود را ميان شما مي انداختند و در حق شما فتنه جويي مي كردند و در ميان شما جاسوساني دارند [كه] به نفع آنان [اقدام مي كنند] و خدا به [حال] ستمكاران داناست(47)
لَقَدِ ابْتَغَوُا۟ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا۟ لَكَ الْأُمُورَ حَتَّيٰ جَآءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَٰرِهُونَ(48)
در حقيقت پيش از اين [نيز] در صدد فتنه جويي برآمدند و كارها را بر تو وارونه ساختند تا حق آمد و امر خدا آشكار شد در حالي كه آنان ناخشنود بودند(48)
وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلَا تَفْتِنِّيٓ أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا۟ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌۢ بِالْكَٰفِرِينَ(49)
و از آنان كسي است كه مي گويد مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنه ام مينداز هش دار كه آنان خود به فتنه افتاده اند و بي ترديد جهنم بر كافران احاطه دارد(49)
إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا۟ قَدْ أَخَذْنَآ أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّوا۟ وَّهُمْ فَرِحُونَ(50)
اگر نيكي به تو رسد آنان را بدحال مي سازد و اگر پيشامد ناگواري به تو رسد مي گويند ما پيش از اين تصميم خود را گرفته ايم و شادمان روي بر مي تابند(50)
قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَيٰنَا وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(51)
بگو جز آنچه خدا براي ما مقرر داشته هرگز به ما نمي رسد او سرپرست ماست و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند(51)
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحْدَي الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِۦٓ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوٓا۟ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ(52)
بگو آيا براي ما جز يكي از اين دو نيكي را انتظار مي بريد در حالي كه ما انتظار مي كشيم كه خدا از جانب خود يا به دست ما عذابي به شما برساند پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم(52)
قُلْ أَنفِقُوا۟ طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَٰسِقِينَ(53)
بگو چه به رغبت چه با بي ميلي انفاق كنيد هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد چرا كه شما گروهي فاسق بوده ايد(53)
وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَٰتُهُمْ إِلَّآ أَنَّهُمْ كَفَرُوا۟ بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَيٰ وَلَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَٰرِهُونَ(54)
و هيچ چيز مانع پذيرفته شدن انفاقهاي آنان نشد جز اينكه به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند و جز با [حال] كسالت نماز به جا نمي آورند و جز با كراهت انفاق نمي كنند(54)
فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَٰلُهُمْ وَلَآ أَوْلَٰدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَٰفِرُونَ(55)
اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد جز اين نيست كه خدا مي خواهد در زندگي دنيا به وسيله اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بيرون رود(55)
وَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنكُمْ وَمَا هُم مِّنكُمْ وَلَٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ(56)
و به خدا سوگند ياد مي كنند كه آنان قطعا از شمايند در حالي كه از شما نيستند ليكن آنان گروهي هستند كه مي ترسند(56)
لَوْ يَجِدُونَ مَلْجًَٔا أَوْ مَغَٰرَٰتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَّوَلَّوْا۟ إِلَيْهِ وَهُمْ يَجْمَحُونَ(57)
اگر پناهگاه يا غارها يا سوراخي [براي فرار] مي يافتند شتابزده به سوي آن روي مي آوردند(57)
وَمِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَٰتِ فَإِنْ أُعْطُوا۟ مِنْهَا رَضُوا۟ وَإِن لَّمْ يُعْطَوْا۟ مِنْهَآ إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ(58)
و برخي از آنان در [تقسيم] صدقات بر تو خرده مي گيرند پس اگر از آن [اموال] به ايشان داده شود خشنود مي گردند و اگر از آن به ايشان داده نشود بناگاه به خشم مي آيند(58)
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا۟ مَآ ءَاتَيٰهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا۟ حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّآ إِلَي اللَّهِ رَٰغِبُونَ(59)
و اگر آنان بدانچه خدا و پيامبرش به ايشان داده اند خشنود مي گشتند و مي گفتند خدا ما را بس است به زودي خدا و پيامبرش از كرم خود به ما مي دهند و ما به خدا مشتاقيم [قطعا براي آنان بهتر بود](59)
۞ إِنَّمَا الصَّدَقَٰتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَٰكِينِ وَالْعَٰمِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَٰرِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(60)
صدقات تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديان [گردآوري و پخش] آن و كساني كه دلشان به دست آورده مي شود و در [راه آزادي] بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده اختصاص دارد [اين] به عنوان فريضه از جانب خداست و خدا داناي حكيم است(60)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/5vanua6qblqyfsw3rcm.gif
قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۵۱﴾
این آیه پاسخی به مشرکان و دیدگاه آنالن نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله است که در آیۀ قبل مطرح شده، در آن آیه، به یکی از نشانه های منافقین اشاره کرد، که اگر به پیامبر صلی الله علیه و آله خیری برسد، ناراحت، و اگر مصیبتی برسد، خوشحال می شوند. در آیۀ مورد بحث، خداوند به پیامبرش دستور می دهد که باید پاسخی قاطع و منطقی به آن ها بدهی و آن اینکه بگو : « لَّن يُصِيبَنَا ...».
منافقان همیشه منتظر فرصت هستند، تا در صورت شکستِ ظاهری مسلمانان یا بروز مشکلاتی برای آنات، طعنه زده و به مسلمانان ایراد بگیرند و خود را برتر از آنان جلوه دهند. آیۀ مورد بحث، پاسخ دندان شکنی به آن ها است.
اختیار انسان
برخی چنین پنداشته اند که این آیه نفی اختیار از انسان است حال آن که این آیه، با اختیار انسان تنافی ندارد؛ زیرا اگر چیزی مقدر شود، بدون قید و شرط نیست؛ بلکه با وجود شرایطی است که فراهم کردنِ آن، با اختیار انسان صورت می گیرد.
انسان می تواند با اعمال خیر خود، سبب برطرف شدنِ عذاب شود یا با اعمالِ ناشایستِ خود، سبب سلب نعمت گردد.
« ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ » {انفال: 53}
«این، به سبب آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده است، تغییر نمی دهد، جز آن که خودشان را تغییر دهند».
-
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
خوشبینی به (تقدیرالهی)
امام رضا (علیه السلام):
أحْسِنِ الظَّنَ بِاللهِ فَإنَّ مَنْ حَسَّنَ ظَنَّهُ بِاللهِ کانَ اللهُ عِنْدَ ظَنِّهِ
به (تقدیر) خداوند خوشبین باش، زیرا هرکه به خداوند خوشبین باشد، خداوند طبق گمانش رفتار خواهد کرد
Have a good opinion of God, for whoever has a good opinion of God He will treat him in the same way.
تحف العقول، ص 472
-
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
ارتباط « عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ » با اول آیه چیست؟
در ابتدای آیه، بیان شده که: هر حادثه ای برای ما رخ دهد، از جانب خداوندی است که مولای ما است و کسی غیر از خداوند بر مؤمنان ولایت ندارد و نمی تواند به انسان، سود یا ضرری برساند؛ چنانکه در مناجات شعبانیه نیز می خوانیم:
«خدای من! زیاده و نقص و نفع و ضررِ من، همه به دست تو است، نه به دست غیر تو»؛
و در فرازی دیگر می خوانیم:
«خدای من! اگر تو محرومم کنی، چه کسی به من روزی می دهد و اگر تو مرا خوار و ذلیل کنی، چه کسی مرا یاری می کند؟»
حال که خداوند، سرپرستِ انسان است و همه چیز در دستِ با قدرتِ او است، در انتهای آیه می فرماید : «مؤمنان، باید تنها بر خدا توکل کنند».
جالب آن ایت که «علی الله» مقدم شده است و این، انحصار را می فهماند؛ یعنی فقط و فقط باید بر خداوند توکل کرد و توکل بر خداوند، لازمۀ ایمان است.
-
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
«توکل بر خدا» یعنی چه؟
توکل در اصل، از «وکالت» به معنای انتخاب وکیل است. وکیل خوب، کسی است که حداقل دارای چهار صفت باشد : آگاهی کافی ، امانت ، قدرت ، دلسوزی. مفهوم توکل، چشم پوشی از عالم اسباب و دست روی دست گذاشتن نیست؛ بلکه مفهومش، خودسازی و بلند نظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرف نگری است. استفاده از اسباب، عین توکل بر خدا است؛ زیرا هر تأثیری در این اسباب است، به خواست خدا و طبق ارادۀ او است.
از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند :
«از جبرئیل پرسیدم، توکل چیست؟» گفت: «آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان و نفع رساند و نه عطا و منع دارد و چشم امید از خلق برداشتن. هنگامی که بنده ای چنین شد، جز برای خدا کار نمی کند و از غیر او امید ندارد. این، حقیقت توکل است».
شخصی از مولا امام رضا علیه السلام پرسید:
«تعریف توکل چیست؟» حضرت فرمودند :
«با وجود خدا، از هیچ کس نترسی».
بنابراین اشخاص متوکل، تنها به خدا عشق می ورزند و از او یاری می طلبند و سر بر آستانِ او می سایند و تکیه گاه و پناهگاهشان کسی جز او نیست.
-
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
پیام های این آیۀ کریمه
1 . همۀ مقدرات انسانها، از سوی خداوند ثبت شده و مؤمنان راستین، اعتقاد کامل دارند که هیچ خوشی و ناخوشی به آنان نمی رسد، جز بر اساس تقدیر الهی « لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا ... ».
2 . ما مأمور به وظیفه ایم، نه ضامن نتیجه. جهائ می کنیم؛ ولی می دانیم مقدرات و نتیجه به دستِ خدا است « لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا ... ».
3 . مؤمنان، باید تنها به خدا توکل کنند « عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ».
4 . ایمان به خدا و ایمان به ولایت او بر انسان ها، عامل توکل بر او و روی برتافتن از غیر او است « هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ».
برگرفته از کتاب تفسیر همراه چاپ اوقاف
-
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
-
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
-
صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(61)
و از ايشان كساني هستند كه پيامبر را آزار مي دهند و مي گويند او زودباور است بگو گوش خوبي براي شماست به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مي كند و براي كساني از شما كه ايمان آورده اند رحمتي است و كساني كه پيامبر خدا را آزار مي رسانند عذابي پر درد [در پيش] خواهند داشت(61)
يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُوا۟ مُؤْمِنِينَ(62)
براي [اغفال] شما به خدا سوگند ياد مي كنند تا شما را خشنود گردانند در صورتي كه اگر مؤمن باشند [بدانند] سزاوارتر است كه خدا و فرستاده او را خشنود سازند(62)
أَلَمْ يَعْلَمُوٓا۟ أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدًا فِيهَا ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ(63)
آيا ندانسته اند كه هر كس با خدا و پيامبر او درافتد براي او آتش جهنم است كه در آن جاودانه خواهد بود اين همان رسوايي بزرگ است(63)
يَحْذَرُ الْمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِءُوٓا۟ إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ(64)
منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سوره اي در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هست خبر دهد بگو ريشخند كنيد بي ترديد خدا آنچه را كه [از آن] مي ترسيد برملا خواهد كرد(64)
وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَءَايَٰتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ(65)
و اگر از ايشان بپرسي مسلما خواهند گفت ما فقط شوخي و بازي مي كرديم بگو آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مي كرديد(65)
لَا تَعْتَذِرُوا۟ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَٰنِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةًۢ بِأَنَّهُمْ كَانُوا۟ مُجْرِمِينَ(66)
عذر نياوريد شما بعد از ايمانتان كافر شده ايد اگر از گروهي از شما درگذريم گروهي [ديگر] را عذاب خواهيم كرد چرا كه آنان تبهكار بودند(66)
الْمُنَٰفِقُونَ وَالْمُنَٰفِقَٰتُ بَعْضُهُم مِّنۢ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا۟ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَٰفِقِينَ هُمُ الْفَٰسِقُونَ(67)
مردان و زنان دو چهره [همانند] يكديگرند به كار ناپسند وامي دارند و از كار پسنديده باز مي دارند و دستهاي خود را [از انفاق] فرو مي بندند خدا را فراموش كردند پس [خدا هم] فراموششان كرد در حقيقت اين منافقانند كه فاسقند(67)
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَٰفِقِينَ وَالْمُنَٰفِقَٰتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ(68)
خدا به مردان و زنان دو چهره و كافران آتش جهنم را وعده داده است در آن جاودانه اند آن [آتش] براي ايشان كافي است و خدا لعنتشان كرده و براي آنان عذابي پايدار است(68)
كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَٰلًا وَأَوْلَٰدًا فَاسْتَمْتَعُوا۟ بِخَلَٰقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَٰقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَٰقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوٓا۟ أُو۟لَٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَٰلُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْءَاخِرَةِ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْخَٰسِرُونَ(69)
[حال شما منافقان] چون كساني است كه پيش از شما بودند آنان از شما نيرومندتر و داراي اموال و فرزندان بيشتر بودند پس از نصيب خويش [در دنيا] برخوردار شدند و شما [هم] از نصيب خود برخوردار شديد همان گونه كه آنان كه پيش از شما بودند از نصيب خويش برخوردار شدند و شما [در باطل] فرو رفتيد همان گونه كه آنان فرو رفتند آنان اعمالشان در دنيا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زيانكارانند(69)
أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَٰهِيمَ وَأَصْحَٰبِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَٰتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(70)
آيا گزارش [حال] كساني كه پيش از آنان بودند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب م دي ن و شهرهاي زير و رو شده به ايشان نرسيده است پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند ولي آنان بر خود ستم روا مي داشتند(70)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/5vanua6qblqyfsw3rcm.gif
وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۶۱﴾
«و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند او زودباور است بگو گوش خوبى براى شماست به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مىكند و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند رحمتى است و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مىرسانند عذابى پر درد [در پيش] خواهند داشت»
در تفسیر قمی دربارۀ شأن نزول این آیه نقل شده است:
یکی از منافقین به نام «عبدالله بن نبتل» نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می نشست و به سخنان او گوش می داد و آن را به منافقان می رساند و سخن چینی می کرد. حضرت جبرئیل(ع) بر پیامبر نازل شد و فرمود: ای محمد، مردی از منافقان سخن چینی می کند و سخنان تو را به منافقان می رساند. پیامبر فرمودند «او کیست؟» جبرئیل فرمود: مردی است سیاه چهره، با موهایی پرپشت که با چشمانی به سان دو دیگ سیاه نگاه می کند و با تو سخن می گوید. پیامبر او را احضار کرد و او را از گزارش جبرئیل با خبر کرد؛ اما او سوگند خورد که این کار را نکرده است. پیامبر به او فرمودند: «من از تو پذیرفتم (از این به بعد) این کار را مکن.» هنگامی که آن منافق نزد دوستانش بازگشت، گفت: محمد چه خوش باور است، خدا به او خبر داده که من سخن چین ام و اخبار او را برای دیگران نقل می کنم و محمّد(ص) پذیرفته است. من نیز به او گفتم چنین نگفته ام و کاری نکرده ام، آن را نیز پذیرفت. در آن هنگام، این آیه نازل شد؛ یعنی پیامبر(ص) آنچه را که خدا به او می گوید، تصدیق می کند و حرف ها و عذرهای شما را هم می پذیرد؛ اما در حقیقت شما را تصدیق نمی کند و واقعیت کار شما را می داند.{المیزان، ج 9، ص 321}
-
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
«منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سورهاى در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هستخبر دهد بگو ريشخند كنيد بىترديد خدا آنچه را كه [از آن] مىترسيد برملا خواهد كرد»
برای این آیه و چند آیۀ بعد، شأن نزول های متفاوتی نقل شده است؛ اما با سیاق این آیات سازگارتر، خبری است که ابن کیسان نقل کرده است. در آن خبر می خوانیم:
«این آیات دربارۀ دوازده نفر از منافقان نازل شد که تصمیم گرفتند در هنگام بازگشت پیامبر(ص) از غزوۀ تبوک، بر سر گردنه ای کمین کرده، ناگهان به او حمله کنند و او را از پای در آورند. جبرئیل(ع) پیامبر(ص) را از این موضوع باخبر کرد و به پیامبر دستور داد که افرادی را به طرف آن منافقان بفرستد تا با تازیانه به سر و صورت شتران آنان بزنند و آنها را از نقشۀ شومشان منصرف کنند. هنگام بازگشت پیامبر(ص) از تبوک، «عماریاسر» افسار مرکب پیامبر را گرفته بود و «حذیقة بن یمان» آن را از عقب می راند. در این هنگام، گروه منافقان که گویا صورت های خود را پوشانده بودند، فرا رسیدند. پیامبر به حذیقه فرمودند : «به صورت مرکب های آنها بزن و آنها را دور کن» حذیقه چنین کرد. هنگامی که پیامبر بدون خطر از گردنه گذشت، به حذیقه فرمودند: «دانستی از چه قوم و طایفه ای هستند؟» عرض کرد: خیر، هیچ یک از آنها را نشناختم. سپس رسول خدا(ص) فرمودند: «آنها فلانی و فلانی هستند...» و همۀ آنها را نام برد. حذیقه گفت: چرا گروهی را نمی فرستی که آنها را بکشند؟ پیامبر فرمودند: «دوست ندارم عرب بگوید: هنگامی که محمد بر یارانش پیروز شد، به کشتن آنها پرداخت.» مانند این روایت، از مولا امام محمدباقر علیه السلام نیز نقل شده؛ امّا مولا امام باقر(ع) ازوده اند: «آنان در میان خود مشورت کردند که پیامبر(ص) را به قتل برسانند. برخی از آنان به برخی دیگر گفتند: در این میان، اگر پیامبر باخبر شد، می گوییم: ما بازی و شوخی می کردیم و اگر خبردار نشد، او را می کشیم.»{المیزان،ج9 ، ص 353}
-
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/t29blyeyad6l6ikrbya0.gif
وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ ﴿۶۵﴾
«و اگر از ايشان بپرسى مسلما خواهند گفت ما فقط شوخى و بازى مىكرديم بگو آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مىكرديد»
پس از آن که دست منافقان رو شد و نقشۀ آنها نقش بر آب گشت، در پاسخ بازخواست پیامبر(ص) دربارۀ هدفشان از آن کمین و حملۀ ناگهانی گفتند: ما قصد سوئی نداشتیم و آن گونه که شما بدگمان شده اید، نیست؛ بلکه مانند سوارکاران در جاده مشغول بازی و تفریح بودیم و کارمان جدّی نبود. خداوند به پیامبر می فرماید که به آنها بگو: آیا عذر بدتر از گناه می آورید؟! آن نقشۀ شوم، گناهی بود و این عذر تراشی که در حقیقت مسخره کردن پیامبر است، گناهی دیگر و کفر به خدا و آیات او و پیامبرش. {المیزان، ج9 ، 343}
-
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/t29blyeyad6l6ikrbya0.gif
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۶۷﴾
«مردان و زنان دو چهره [همانند] يكديگرند به كار ناپسند وامىدارند و از كار پسنديده باز مىدارند و دستهاى خود را [از انفاق] فرو مىبندند خدا را فراموش كردند پس [خدا هم] فراموششان كرد در حقيقت اين منافقانند كه فاسقند»
بدیهی است که انتساب فراموشی به خدا، واقعی نیست؛ بلکه کنایه از این است که خدا با آنها مثل شخص فراموش کار رفتار می کند؛ یعنی هیچ گونه سهمی از حرمت و توفیق خود برای آنها قائل نمی شود. این گونه تعبیرات در سخنان روزمرۀ ما نیز دیده می شود؛ مثلا می گوییم: چون تو وظیفۀ خود را فراموش کردی، ما هم به هنگام پرداختن مزد و پاداش، تو را فراموش خواهیم کرد؛ یعنی مزد و پاداشی به تو نخواهیم داد. این معنی در روایات اهل بیت(ع) نیز زیاد وارد شده است.{نمونه، ج 8 ، ص 30}
در روایتی از مولا امام علی(ع) در ذیل این آیه می خوانیم:
«منظور این آیه این است که ایشان خدا را در دنیا فراموش کردند و او را اطاعت نکردند و به او و پیامبرش ایمان نیاوردند، خداوند هم آنها را در آخرت فراموش می کند؛ یعنی بهره ای از ثواب خود برای آنها قرار نمی دهد و در تقسیم خوبی ها و رحمت خود، از فراموش شدگان محسوب خواهند شد.»{المیزان، ج9 ، ص 358}