smilee_new2 (18)
نمایش نسخه قابل چاپ
smilee_new2 (18)
از ویژگیهای شهرهای شلوغ عصبیت و درنتیجه خشونتی است که در لابلای شهر هر روز موج میزند. از صدای بوق و آلودگی هوا و ترافیک خودروها و پلهای بلاتکلیف و آشغالهای وسط خیابانریخته و گربههای بیچشم و دم و پرندگان زخمی گرفته تا آدمهایی که نگاههایشان خالیتر و تصویرشان خاکستریتر میشود. بعد فکر میکنم که چطور میشود آذرخشی از هیجان، نشاط یا مهربانی را بر این شهر و آدمهایش تاباند تا بفهمند روزهای این شهر همهاش گرانی اخبار صفحه حوادث روزنامهها نبوده. به اندازه سهم خودم، به اندازه سهم تکتک ما باید کار کنیم وگرنه کوه عظیم این زباله خشونت را با هیچ بمبی نمیتوان منهدم کرد، مگر دینامیتهای کوچک مهربانی. همین لبخندزدن به همسایهها، همین گذشت از تصادفهای سطحیای که با یک عذرخواهی و یک پولیش ساده حل میشود... همین آشغالنینداختن در خیابانها. همین گفتن یک خسته نباشید ساده به پلیس سر چهارراه که زیر باران ناشی از آلودگی هوای شدید تهران، یکدفعه با جمله تو از این رو به آن رو میشود. من کار دیگری هم انتخاب کردهام. داستان عاشقانه مینویسم، نمایش عاشقانه بازی میکنم و وقتی بعد از چهارسال بلاتکلیفی، کتاب عاشقانه اخیرم به بازار میآید در کمال تعجب میبینم که در عرض یک هفته چاپ اولش تمام میشود. در جشنواره شاپرکهای شهر جلیلی به من گفت از تو کتابی نخواندهام. موضوع داستانهایت چیست. خندیدم و با شرمندگی گفتم، چیز خیلی سادهای: عشق! و او خندید و گفت: چیزی که اغلب یادمان رفته. مطمئنم که کتابت زیاد خوانده میشود. هر کدام از ما چیزهایی بلدیم که همان آذرخشهای کوچک لطافت و شاعرانگی است که اگر ذرهذره جمع شود بالاخره اینهمه خشونت را کمرنگ میکند. دوست دارم این هفته فکر کنیم به راههایی که هر کداممان میتوانیم حتی با زیاد کردن تعداد لبخندهایمان در روز به جنگ این همه خشونت مسری برویم.
بهاره رهنما
روزنامه شرق
13 آذز
نشه اخم کنی به اون دختر بچه ای که گلی داره تو دستشو میخواد بهت بفروشه رو برگردونی و با خودت بگی فرق داری
حتما اره فرق داری دایی
اون که بچه کارگره از پایینه شهر فقر و ترس و سیاهی همراهشن
باباش معتاده دایی ببین صورتشو .جای سرخ سیلیه سرد پدرشو
فقط ۹ سال داره و تو مدرسه نیست و طمع تلخ کارو به دوش کشیده و گلی که پرپر میشه تو
دسته مشتری اون گلی که با تلخی ازش میخری
واسه اون گل نیست یه لقمه نونه
ضامن اینکه کتک نخوره تو خونه
نپرس تقصیر کیه؟
خودت یه روز میفهمی
نپرس قصش طولانیه
دایی زمین پر از ادمان که کار میکنن و یه عده ای فقط ول دارنو یه مشت عقده ای
که از کاره کارگرا کاخ ساختن و چه کسایی تو این راه جون باختن
این چیزارو به دیگرون بگی بهت میخندن
اخه زشتی هم عادت میشه واسه ادم
http://uploadkon.ir/?file=shahin_najafi-Sarina-(IroMusic)-195.mp3
فریاد شلوغی روز، کم داره صداتو هنوز
تقدیر سکوت تو بود، خورشید هرچی که سرود
هر واژه که از تو گسست، بیداری خونه شکست
ای ظلمت خواب عمیق
از تو،آه از تو دریغ
باید دل سپرد، بی دلیل انگار
باید دل سپرد، تا عبور از تکرار
حرفی تازه بود در سکوت، سایه وار
تا آواز نو، نغمه ای خوش تر
تا شعری بلند، تا زبانی دیگر
باید دل سپرد در سکوت، ساده تر
سنگینی خاطره ها، دلتنگی ساده ی ما
ترسی شد و در تو خزید
در سایه ی این پرواز نرسیدن دید
تصویر گذشته ی دور، این فاصله های صبور
هر ثانیه در تو گریست
افسوس من از فرداست که نبود و نیست
باید دل سپرد، بی دلیل انگار
باید دل سپرد، تا عبور از تکرار
حرفی تازه بود در سکوت، سایه وار
تا آواز نو، نغمه ای خوش تر
تا شعری بلند، تا زبانی دیگر
باید دل سپرد در سکوت، ساده تر
دانلود
زندگی یعنی دیدن "داشته" ها و ندیدن "نداشته" ها
http://bayanbox.ir/id/927216546323554030?view
http://bayanbox.ir/id/927216546323554030?view
نمیدونم به تاپیکت ربط داره یا نه! اگه نداره عذر... [khejalat]
زندگـــــی یک اثر هنـــــــــــــریست
نه یک مسئله ی ریاضــــــی
بهش فکــــــــــر نکن... ازش لذت ببر...
مخالفم ...[sootzadan]
زندګی هم هنره و هم مسئله ...
هم بهش فکر کن و هم ازش لذت ببر ...
زندګی می تونه یک مسیر باشه همراه با مسئله و هنر ، دو تاش در کنار هم قشنګه ...
http://uc-njavan.ir/images/lmxexd3eix92bbijoxkq.jpg
فدم هایمان به سمت مرگ
به اندازه ای دفن شدن آرزوهایمان
برایمان گران تمام میشود
بس در تعجبم
که چرا مردمانی با این سرعت خودشتان و تمام آرزوهاشان رو له میکنند
بدون هیچ توجهی
پس حقیقت زندگی را کی میفهمیم
حقیقت زندگی در میان همین قدم هاست
حقیقت زندگی مثل تکه نانی است که اگر نبینی ممکن است زیر پایت تباهش کنی
ولی اگه برش داری میتوانی تا قدم بدی ،امیدوار بمانی
امید به رسیدن به تمامی حقیقت ها[golrooz]