یه روزایی تو زندگیمون هست ، که هیچ اتفاق خاصی نمی افته ...
ما به این روزا میگیم : تکراری ... خسته کننده !! ...
ولی حواسمون نیست که میتونست اتفاقای بدی بیفته حتی !! ...
خدایاااااااا
به خاطر همه روزای تکراری ... شکرت !!
نمایش نسخه قابل چاپ
یه روزایی تو زندگیمون هست ، که هیچ اتفاق خاصی نمی افته ...
ما به این روزا میگیم : تکراری ... خسته کننده !! ...
ولی حواسمون نیست که میتونست اتفاقای بدی بیفته حتی !! ...
خدایاااااااا
به خاطر همه روزای تکراری ... شکرت !!
گاهی ...
دلت " به راه " نیست !!
ولی سر به راهی ...
خودت را میزنی به " آن راه " و میروی ...
و همه ،
چه خوش باورانه فکر میکنند ...
که تو ...
" روبراهی " ... !
میگن هر چی تو آغاز راه پیشه کنی تا پایان همراهته
درسته دلتنگتم و ... اما اجازه بده فقط این دلتنگی همراه همیشه من بمونه
از مابقیش خیلی می ترسم ...
به نام خدا
این شعر رو شب عاشورای امسال خداوند منت گذاشت به سر ما که ابیاتی رو در وصف یل و ساقی حرم حضرت ابالفضل العباس سرودم
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/i...9M28IEPCgwOC2Q
آب عطش دارد زعطش یل ساقی حرم
شرم کرده که چرا سیراب نشد پور علی
من نگویم تو بگو دست که بالا آورد
اب را پس زدو برگشت او عباس علی
بر سرش آمد عمود آهنین در کربلا
تازه شد فرق تو شبه فرق بابایت علی
دست وبازوی حسین را قطع کردند دشمنان
اهل کوفه ظلم ها کرده سر آل علی
در کنار پیکر او مادرش خیرالنسا
گوش شد کل جهان از صحبت یار علی
که مبارک باشدت پرهای جاوید بهشت
بوسه بر پیشانیش زد شمع رخسار علی
حاجی است او تازه از کعبه به زمزم آمده
در حریم امن کعبه تولد داشت مولایش علی
بعد از آن پرواز کرد در آسمان جنتش
من چه خواهم دیدن سرو دلارای علی
سکوت...
بعضی حرفارو نمیشه گفت: باید خورد!
ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت نه میشه خورد!
میمونه سر دلت!
میشه دلتنگی....میشه بغض....میشه سکوت...
میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته!
نمیدونم باز امروز چه مرگمه!!!!!
این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست
آن قدر تنهایم کـــــــــه حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچ کس نیست
حتی نفس هــــــــــای مـرا از مـن گرفتند
من مرده ام، در من هوای هیچ کس نیست
دنیــــای مرموزی ست مـــا باید بدانیــــــــم
که هیچ کس این جا برای هیچ کس نیست
باید خدا هـــــــم با خودش روراست باشد
وقتی که می داند خدای هیچ کس نیست
من می روم هرچند می دانـم کــــــه دیگر
پشت سرم حتی دعای هیچ کس نیست...♥
http://8pic.ir/images/50954600711916768864.jpg
من که در عهدت سر مویی نورزیدم خلاف
مو به مو، ناحق به گیسویت قسم دادی مرا
-فروغی بسطامی
آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو میرود نوروزست
دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست
-سعدی
دیگر آن مجنون سابق نیستم
آن بیابان گرد عاشق نیستماینک از اهل نسیم و سایه ام
با تب صحرا موافق نیستمبا سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستمبس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم.....
خسته دل
اي همه سوز و مستي ام
اي همه ساز و هستي اموصل ني و نواي منساز دل و وفاي منعشق تويي ، صفا توييجام جهان نما توييكور شوم ، فدا شومدانه شوم ، خفا شومتا تو مرا دوا دهيزخم مرا شفا دهيخسته و دل رميده اممن به خدا رسيده ام.
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید...
گلوت ابر داره و چشمات بارون...
به جای اینکه بپرسه...
چته ؟ چی شده ؟
بغلت کنه و بگه
...“گریه کن” …
سکوت...
حسین پناهی چه زیبا می گفت :
می خواهم برگردم به روزهای کودکی ان زمان ها که
پدرتنها قهرمان بود
عشق تنهادر اغوش مادر خلاصه می شد
بالاترین نقطه زمین شانه های پدر بود
بدترین دشمنانم ،خواهرو برادرهای خودم بودند
تنها دردم ،زانوهای زخمی ام بودند
تنها چیزی که می شکست ،اسباب بازی هایم بود
ومعنای خداحافظ تا فردا بود..
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .
عادتی که باور شود . . .
باوری که خاطره شود . . .
و خاطره ای که درد شود . . .
یادت هست ، خیالت هست ، خاطراتت هست
فقط کمی جای تو خالیست ، نمی آیی؟
http://www.njavan.com/forum/image/jp...P3ezgfVBBBB//Z
این روزها
مدام دلم بهانه ات را می گیرد!
هی آرامش می کنم
اما ...
نه من آرام کردن بلدم
و نه او آرام شدن !.!.!.!
........................
این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!
.............
تو شبکه هاي اجتماعي مي گردم، عضويت افراد در چند شبکه و اقتباس موضوعات از هم و "باز گفت" مطلب خوب آنها رايج است. ولي ......
به شکل شگفت آوري مي بينم که بعضي مطالب شبهه انگيز، اختلاف انگيز، مغالطه آميز و با مقاصد خاص يک هو به صورت مرموزي در چندين سايت همزمان پخش و ترويج مي شود. جنبه خبري ندارند که بگوييد امروز اين خبر پخش شده و همه دارند به آن مي پردازند! نه!
رد پاي افراد "خاص" را در خيلي جاها مي بيني! البته با مقاصد "خاص" و با نقاب هاي "خاص"!!!!
گويي سايت اولي با سايت دومي خواهر خوانده است!
و کاربران جوان بي خبر از همه جا درگير نظر دادن و مجادله در بحثهايي که توسط اين افراد دامن زده شده!
کاش یکی بود که بهش مگفتم:
مواظب هوای دلت باش که یه وقت ابری نشه.
چون اگه توی دلت بارون بیاد.
توی دل من سیل راه میفته.........
[golrooz]یادمان باشد که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود”
کمی کنجکاوی پشت “همینطوری پرسیدم”
قدری احساسات پشت “به من چه اصلا”
مقداری خرد پشت “چه میدونم”
واندکی درد پشت “اشکالی نداره” وجود دارد[golrooz]
انگار همین دیروز بود...
آقاجان معتقدند آدمها سه جورند :
بعضی ها امروزشون رو به قیمت فردا میفروشند ، اینا از صبح خروس خون تا بوق سگ به هزار در می زنند که پول دربیارند و فردای راحتی داشته باشند،یعنی امروزشونو فدای فردا میکنند،فردایی که هیچوقت از راه نمی رسه،اصلا فردایی وجود نداره ،فرداها همه وقتی می رسن میشن امروز
پس این آدما تا آخرعمر برای تضمین راحتی فردا جون میکنند آخرشم به اون فردای آسودگی دست پیدا نمی کنند
دسته دوم آدمایی اند که امروزشونو در حسرت دیروز فکر میکنند،امروز غصه دیروز رو میخورند،فردا غصه امروز
یه خط درمیونم میگن یادش بخیر... عجب روزگاری بود
و دسته آخر اونایی که زندگی کردن تو امروز رو بلدن:
این گروه نه در حسرت گذشته غصه میخورند نه به امید آینده حرص...
باور کنید زندگی همین روزهاییه که ما توش زندگی میکنیم،حیف نیست این روزها فدای دیروز و فردا بشن؟
دکلمه آغازین روزگار جوانی
bazi dardha mesl chaei mimonan sard mishan vali talkhish mimone
آنروز که سقف خانه ها چوبی بود!
گفتار و عمل در همه جا خوبی بود!
امروز بنای خانه ها سنگ شده!
دلها همه با بنا هماهنگ شده!
شاعر: منصور دانش
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی (ع)
http://h-mofatteh.ir/wp-content/uploads/zarih.jpg
خسته ام آقا نگاهت را برایم پست کن …smilee_new2 (5)
یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن … !smilee_new2 (5)
نه دل دهدش که با تو شمشیر زند
نه صبر کها ز تو روی برگرداند
-سعدی
ماه بالای سر آبادی است
اهل ابادی در خواب است
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش.
ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب كوزه آب
غوك ها می خوانند
مرغ حق هم گاهی.
كوه نزدیك است، پشت افراها، سنجد ها
و بیابان پیداست
سنگ ها پیدا نیست، گلچه ها پیدا نیست
سایه ها یی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست.
نیمه شب بباید باشد
دب اكبر آن است، دو وجب بالاتراز بام
آسمان آبی نیست، روز ابی بود
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بز ها بردارم،
طرحی از جارو ها، سایه ها شان در آب
یاد من باشد , هر چه پروانه كه می افتد در آب , زود از آب
درآورم
یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
سهراب سپهری
رفتن ات بغضی ست...
در گلوی شعر ...!!!
که با اشک هیچ شاعری باز نمی شود...!!!
گر نمی آئی بمیرم زانکه مرگ بی امان را
بر سر بالین من جنگ است با چشم انتظاری
-شهریار
گاهي سخت مي شود
دوستش داري و نمي داند
دوستش داري و نمي خواهد
دوستش داري و نمي ايد
دوستش داري و سهم تو از بودنش
فقط تصويري است رويايي در سرزمين خيالت
دوستش داري و سهم تو
از اين همه ، تنهايي است....
چند وقت پیش پیامکی دستم رسید با این متن :
30 هزار دينار طلا، رقمی بود که يزيد به هر نفراهل خواص کوفه داد و دينشان را خريد!
هر دینار چهار و نيم گرم طلا،
هرگرم طلا 98هزارتومان.
به پول امروز نزديک به 13/3ميليارد تومان.
اگه درآن زمان بودیم یار ح س ی ن علیه السلام می ماندیم؟
( البته که این پول رو به خواص دادند نه عوامی مثل ما ! ولی خواص که فروشنده بشن ، عوام به بهای کمتری فروشندگی می کنن!)
افکار Client...[labkhand]
خدایا، این اشک های مرا، بر دل و چشمان مسببان جاری شدنشان فروریز...
شاید دلشان با من صاف شد و چشمانشان جوری دیگر دید...!
با مهربانی به چشمان خسته ی پدر و چشمان معصوم مادر نگاه کنیم. بی شک گوشه ای از نگاه خدا در این چشمهاست.[golrooz]
شاید دیگه فرصتی نباشه که بتونیم در چشمان پدر ومادر با لطافت و مهربانی نگاه کنیم... [golrooz]
خیلی زود ، دیر میشه...[golrooz]
(ازطرف من بمونه برای یادگاری)
چقدر مردمان هر زمانه شبیه هم شده اند..
همین که
دلتنگ میشوم
لبخند میزنم
اخر میدانم هنوز
تو همینجا در قلبم هستی
بی انکه
به یادت بیایم
a.m
فکر می کردم تو همدردی ، اما نه ! تو هم دردی
دل بــســـپــار...
به آتشی که نمى سوزاند
" ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند
" موسى " را
نهنگی که نمیخورد
"یونس"را
کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
" نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدمی بردار"...