دارم کم کم کوله بارم رو میبندم.....[bihes]
نمایش نسخه قابل چاپ
دارم کم کم کوله بارم رو میبندم.....[bihes]
خوب منم که اصفهانی حالا شدیم سه نفر شما ساک و کوله بردارید من برنمیدارم غذا زاد بردارید من اشتهام زیاده مخصوصا وقتی رایگانه فقط لطفا همسفرای خوبی باشید من خوش سفرم
[nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand]
اگر قرار بود هر بار
هر چه میخواهد دل تنگم بگویم و بنویسم
بگذریم ....
بگذار سه نقطه ها
آبروی دلم را بخرند...
واقعاً
وقتی که تونیستی،
من هم
تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام...
-سید علی صالحی
ن ن ن من كه خوابيدم باي[cheshmak][cheshmak][sootzadan][ghahr][nishkhand]
سلام دوستام ،[esteghbal] اسپم میدین؟؟!! چِشمِ آقا مازرون رو دور دیدینا! الان میان هممونو برا اسپم یه هفته اخراج میکنن[sootzadan]
وروجکا اول آخه ببیین کجا دارم میرم بعد اصرار کنین که باهام بیاین[sootzadan][khanderiz]...
باشه حالا چون خیلی ذوق سفر دارین اول میریم سفر...وای بچه ها یهو دلم ازین مسافرتای دوستانه خواست[entezar2]
خب چون اسپم نشه و آقا مازرون توبیخ نکنن...اینم دلنوشته
بعضی آدم های مجازی /حقیقی هستند وقتی میشناسیشان گویی مدت هااااست که با او بودی. از هرآشنایی آشناتر می شود برایت. این آدم ها باعث می شوند که یک حس ناب داشته باشی، باعث می شود که روی تنهایی خط بزنی.... بعضی از مجازی ها از حقیقی ها هم حقیقی تر می شوند. آنچنان احساس و افکار هم را می فهمید که هرگز هیچ حقیقی اینطور نبوده است...
[golrooz][golrooz][golrooz]
حرف ميزني اما تلخ !
محبت ميکني ولي سرد !
چه اجباري است دوست داشتن من ؟
http://amirhesamkochebagh.parsiblog....pg?w=400&h=533
بهتر از سهراب چه کسی می تواند حرفِ حال مرا بگوید :
ماه بالای سر آبادی است ،
اهل آبادی در خواب .
روی این مهتابی خشت غربت را می بویم.
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش .
ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب کوزه آب .
غوک ها می خوانند .
مرغ حق هم گاهی.
کوه نزدیک من است : پشت افراها، سنجد ها.
وبیابان پیداست .
سنگ ها پیدا نیست، گلچه ها پیدا نیست .
سایه هایی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست.
نیمه شب باید باشد .
دب کبر آن است ، دو وجب بالاتر از بام.
آسمان آبی نیست، روز آبی بود .
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم ،
طرحی از جارو ها ، سایه هاشان در آب.
یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب، زود از آب درآرم.
یاد من باشد کاری نکنم، که به قانون زمین بر بخورد .
یاد من باشد فردا لب جوی حوله ام را هم با چوبه بشویم.
یادمن باشد تنها هستم .
ماه بالای سر تنهایی است.
دلم نوشت دست نوشته هایت را به من ربط نده !!!
هوایم را داشته باش ...
وقتی تـــــ♥ـــو هوایم را داری هوا هم خوب میشود ...
اصلا هوا هم به هوای تـــــ♥ـــو خوب میشود ...!
زندگی در آن وقت
صفی از نور و عروسک بود
یک بغل آزادی بود
زندگی در آن وقت ، حوضِ موسیقی بود.
یه گوشه از قلبم هست که همیشه فقط برای بابام میمونه..!
همون جایی که خاطرات کودکیم هنوز زنده اند حتی وقتی بزرگ میشم..
http://8pic.ir/images/77234773760026729799.jpg
درد ما بی خبریست
درد ما تنهاییست
درد ما روز وشبهای همه تکراریست . . .
درد ما آسمانیست که هوایش سرب ست
و زمینش زندان. . .
مردمانش پی نان
.
لبهایم را پر از واژه های حضور میکنم
قلبم را لبریز دوست داشتن
کنار دلتنگی پهلو میگیرم
گویی برای شکستن آماده ام. . .
من واژگان را جز برای دوست داشتن صدا نمیزنم
و سکوت را در پی فریاد دقیقه ها میرقصانم
شاید باز رهگذر روزهای خالی از دلهره باشم
این روزها چه غمگیندلم
چشم ها خیس اشکند
لبان خنده ای ندارند
جنگیست عظیم
نه فقط میان پسر معاویه(یزید)
با پسر علی(حسین)
که بین همه مردم جنگ است
چه زیباست علمدارت باشم
برای علی اصغر آب بیاورم
اصلا چه می شد مثل علی اکبر
شمشیر میگرفتم
کجایید سینه زنان
زنجیر زنان
برخیزید بجنگید
با نفس خود
همراه با سربازان حسین
که وفادار مانده اند
برخیزید
فقط اشک کافی نیست بهتر که عاشق باشیم
خبر محرم ملکوت را عزادار کرده
کمی اب بیاورید
تمام خاک تشنه است
یک روز آب تمام می شود
هر روز عاشوراست می دانم
ایناز
http://graphic.ir/originals/__2/___2...1521145683.jpg
ﺧﺪﺍﯾـــــــــــا...
ﺍینروزها خیلی ها ﺩﺍﺭند ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺻﺪﺍیت می کنند:
یک نفر ﺭﻭی ﺗﺨﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ
یک نفر داخل یک سلول ﺯﻧﺪﺍﻥ
یک نفر ﮐﺎﺭتن خواب ﮔﻮﺷۀ ﺧﯿﺎﺑاﻥ
یک نفر ﺗﻨﻬﺎیی در ﺍﺗﺎﻗﺶ وچشم انتظاربه زنگ درخانه اش...
و خیلی های دیگر...
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺩلهایشان ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ و ﺣﺮفهایشان را بشنو...
ﺧﯿﻠﯽ ها به تو ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭند...
ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺯندگی هایشان ﺑﮑﺶ...
خدایا اینروزها خیلی ها دستهاشون به سمت اسمونت بلنده...
خدایاهیچ دستی راناامیدازدردرگاهت برنگردان..
آمیــــــــــــــــــــن یارب العالمین
از گوشه ی اشكهایت یادی زما كن التماس دعا
خدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گمم !
هم خود را و هم تو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی …
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” !
خدایا هیچ وقت رهایم نکن !
ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻻﯾﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ! ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ !
ﻣﮕﺮ ﺩﺭﺩ ﻫﻢ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟
ﻫﯽ ﺭﻓﯿﻖ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﻦ ...
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ ﻭ ﻣﻦ ...
ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ .
ﺑﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻢ ﻭ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺗــﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﻓﻘــﻂ ﻭ ﻓﻘـــﻂ ...
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ...
ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩﺍﻧﺪ !!
و من روزی پـــایــــان خواهــــم داد به این روز هـــای تلـــــخ
این روز هایی که در کنار تمام خوشـــی هایم باز هم تلــــــخ است
پــــایــــان میدهم به این پـــایـــان تلـــخ روزی
و آن روز است که نمایش میدهم این پـــایــان را
به تمام کسانی که
تمام این خوشـــی هایم را به تلخــی تبدیل کردند[golrooz]
ع.ط
دل به غم سپردم در عبور سالها
زخمی از زمانه و خسته از خیالها
چون حکایتی مگو رفتهام ز یادها
برگ بی درختم و در مسیر بادها
نه صدایی نه سکوتی، نه درنگی نه نگاهی
نه تو را مانده امیدی، نه مرا مانده پناهی
نیشها و نوشها چشیدهام
بس روا و ناروا شنیدهام
هر چه داغ را به دل سپردهام
هر چه درد را به جان خریدهام
در مسیر بادهاهر چه داغ را به دل سپردهام
هر چه درد را به جان خریدهام
در عبور سالها
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
دکتر شریعتی
یارمن یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبا کسی از غربتت اشکی نریخت
نازنین اینجا خدا هم پیششان مرغوب نیست
نوبهارم در فراقت هیچ کس محزون نیست
منجی انسانیت اینجا شرایط خوب نیست
گر چه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنند
این دعاها بر زبان است جنسشان مرغوب نیست
http://atasheentezar.persiangig.com/14.gif
"الهم عجل لولیک الفرج"
اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت ... دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او
آنگاه که مهر مي ورزي مهربانيت تو را زيباترين معصوم دنيا ميکند ... پس خود را گناهکار مبين
من عيسي نامي را مي شناسم که ده بيمار را در يک روز شفا داد ... و تنها يکي سپاسش گفت!!!
من خدايي مي شناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان باريده ... يکي سپاسش مي گويد و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند ... از تو براي مهربانيت قدرداني مي کنند.
پس از ناسپاسي هايشان مرنج و در شاد کردن دلهايشان بکوش... که اين روح توست كه با مهرباني آرام ميگيرد
تو با مهر ورزيدنت بال و پر ميگيري
خوبي دليل جاودانگي تو خواهد شد ...
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه براي آنکه دوستت بدارند ...
تو به پاس زيبايي عشق ، عشق بورز و جاودانه باش...
پِـيِ كدام نخود سياه بفرستم دلم را ؟!
وقتي فقط بهانه
شش گوشه
حُــ
سِــ
ـيــ
ــن ••••
را گرفته است ؟! "حســــــــــــــيـن جــــــــان"
هوای دو نفره نه چتر می خواهد و نه باران ...!
فقط یک حرم می خواهد و زائری خسته ...!
بطلب اقا دلتنگم ...!
http://hamechiz13.persiangig.com/image/mazhabi/25.jpg
همه چیز دست خداست پس هرگز دردت را بی حکمت ندان شاید تو ندانی ولی پشت ان شر حتم داشته باش خدا هوایت را دارد
هر وقت صادقانه برخورد می کنی، حتی از نزدیکترین اشخاص زندگیت بدجور ضربه می خوری...
بیا و صادق باش حالا، حالا زهرا بگو چرا مردم دو روَن یا چند رو؟!؟!
من دیگه حرفی ندارم... حق دارین مردم...
هر چند من نمی تونم...
اگر راست است که هرکسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستاره من باید دور، تاریک و بی معنی باشد - شاید من اصلا ستاره نداشته ام.
- صادق هدایت
"حر" کن مرا
که جان "من" از شرم پر شده...
"من" را که راه نیست به جمع "حبیب"ها ..
.................................................. ............................
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)
یک کربلا بده همه ی هستی ام بگیر
یک کربلا بده به من اصلا بگو بمیر
یک کربلا بده طلبت بیشتر بکن...
یک کربلا به راه خدا بر من فقیر..
آقا برای کرب وبلا زار می زنم
از فرط هجر کرب وبلا جار می زنم
این آخرین امید دل خسته ی من است
دست طلب به نام علمدار می زنم.
بر نیمکت شکسته ای در باران
در دست تو چتر بسته ای در باران
باران باران باران باران باران
تنها تنها نشسته ای در باران
.....
چنان چوبی در آستینم کرد روزگار که معنای سکوت "تلخ" مترسک را فهمیدم...[afsoorde]
باز دلم هوایی شده
میان دو راهی
سکوت چیزی را فریاد نمیکند
حالا سر به زیر بیانداز
فرات!
تو که دیدی مشک از دست عباس افتاد
مگر تشنگی کودکان خیمه را ندیدی
چقدر خون خورده ای
خورشید بی رنگ
برو پشت نیزه ها
تماشا کن سر بر نیزه ها را
سکوت کربلا را ماتم باران گرفته
به کجا سفر کنم
وقتی آسمانی ترین مرد خدا به آسمان رفت
چشمانم ببارید
نه بر شهد شهادت
بر مظلومیت آقایم ببارید
قلم بنویس برای حسین
تو علمدار شدی
علم به اندازه یک قلم داری
آیناز