من هم رباب عشقم و عشقم ربابي است
وان لطف هاي زخمه رحمانم آرزوست
نمایش نسخه قابل چاپ
من هم رباب عشقم و عشقم ربابي است
وان لطف هاي زخمه رحمانم آرزوست
سلام
دوستان مشاعره ديشب خيلي خوب بود.ممنون از شما.[cheshmak]
اگه تونستم كه امشب ميام و مشاعره رو ادامه ميديم .اگرم نتونستم ، شرمنده.[narahat]
ادامه بدين ، من ايشالا ميام.[nishkhand]
موفق باشيد.
تا چقدر باید شعر گفت
برای دنیایی که هیچ رنگ شعر نمیگیرد
ما به ازای هر جمجمه که زاییدیم
ده گلوله ساختیم
می نوش بماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد مارا
آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست
تو نی خود و زخود ، بیخود شده ای
همدم ساقی و پیمانه و باده شده ای
شدی شبگرد هر کوی و گذر چون سایه
بکدوم روی؟ گرفتار و مجنون شده ای
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
سکوت بند گسسته است
کنار دره، درخت شکوه پيکر بيدی
در آسمان شفق رنگ
عبور ابر سپيدی
یه روز از همین روزا روی شب پا می ذارم ** توی قاب لحظه ها عکس فردا می ذازم
موی سپید رافلکم آسان نداد این رشته را به نقد جوانی داده ام
ممنون از دوستان خوبم از بابت شرکت کردن گرمشون در مشاعره