پاسخ : صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
(آيه 51)
ايمان و تسليم مطلق در برابر حق: در آيات گذشته عكس العمل منافقان تاريك دل را كه در ظلمات متراكم قرار داشتند، در برابر داورى خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ديديم.
در اينجا نقطه مقابل آن يعنى بر خورد مؤمنان را با اين داورى الهى تشريح كرده، مىگويد: «سخن مؤمنان، هنگامى كه به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند، تنها اين است كه مىگويند: شنيديم و اطاعت كرديم»! (إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا).
كسى كه خدا را عالم به همه چيز مىداند، و بىنياز از هر كس، و رحيم و مهربان به همه بندگان، چگونه ممكن است داورى كسى را بر داورى او ترجيح دهد؟
لذا در پايان آيه مىفرمايد: «و اينها همان رستگاران واقعى هستند» (وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
كسى كه زمام خود را به دست خدا بسپارد، و او را حاكم و داور قرار دهد بدون شك در همه چيز پيروز است، چه در زندگى مادى و چه معنوى.
(آيه 52)
اين آيه همين حقيقت را به صورت كلىتر تعقيب كرده، مىفرمايد: «و كسانى كه اطاعت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كنند و از خدا بترسند و تقوا پيشه نمايند آنها نجات يافتگان و پيروزمندانند» (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ).
(آيه 53)
لحن اين آيه و همچنين شأن نزولى كه در بعضى از تفاسير در مورد آن وارد شدن- نشان مىدهد كه جمعى از منافقان بعد از نزول آيات قبل و ملامتهاى شديد آن از وضع خود سخت ناراحت شدند و خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و شديدا سوگند ياد كردند كه ما تسليم فرمان توايم قرآن در مقام پاسخ بر آمده و با قاطعيت به آنها گفت: «آنها با نهايت تأكيد سوگند ياد كردند كه اگر به آنها فرمان بدهى (از خانه و اموال خود) بيرون مىروند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقديم مىكنند) بگو: سوگند ياد نكنيد شما طاعت خالصانه و صادقانه نشان دهيد كه خدا به آنچه عمل مىكنيد آگاه است» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
منظور از «خروج» خارج شدن از اموال و زندگى و يا همراه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هر جا رفتن و در خدمت او بودن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
پاسخ : صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
(آيه 54)
در اين آيه مجددا روى همين معنى تأكيد كرده، مىگويد: «به آنها بگو: اطاعت خدا و اطاعت پيامبرش را كنيد» (قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ).
سپس اضافه مىكند: در برابر اين فرمان از دو حال خارج نيستيد «پس اگر سر پيچى كنيد و روى گردان شويد پيغمبر مسؤول اعمال خويش است (و وظيفه خود را انجام داده) و شما هم مسؤول اعمال خود هستيد» و وظيفه شما اطاعت صادقانه است (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ).
«اما اگر از او اطاعت كنيد، هدايت خواهيد شد» (وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا).
زيرا او رهبرى است كه جز به راه خدا و حق و صواب دعوت نمىكند.
«و (در هر حال) بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چيزى جز ابلاغ آشكار نيست» (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ).
او موظف است فرمان خدا را آشكارا به همگان برساند خواه بپذيرند يا نپذيرند پذيرش و عدم پذيرش اين دعوت، سود و زيانش متوجه خود آنها خواهد شد.
(آيه 55)
شأن نزول:
«هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان به مدينه هجرت كردند و انصار با آغوش باز آنها را پذيرا گشتند، تمامى عرب بر ضدّ آنها قيام كردند و آن چنان بود كه آنها ناچار بودند اسلحه را از خود دور نكنند، شب را با سلاح بخوابند و صبح با سلاح بر خيزند. ادامه اين حالت بر مسلمانان سخت آمده، بعضى گفتند آيا زمانى فرا خواهد رسيد كه اطمينان و آرامش بر ما حكم فرما گردد، و جز از خدا از هيچ كس نترسيم؟ آيه نازل شد و به آنها اين بشارت را داد كه آرى چنين زمانى فرا خواهد رسيد».
تفسير:
حكومت جهانى مستضعفان! از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از اطاعت و تسليم در برابر فرمان خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود، اين آيه همين موضوع را ادامه داده و نتيجه اين اطاعت را كه همان حكومت جهانى است بيان مىكند، و به صورت مؤكد مىگويد: «خداوند به كسانى كه از شما ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند وعده مىدهد كه آنها را قطعا خليفه روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه پيشينيان را خلافت روى زمين بخشيد» (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
منظور از «پيشينيان» بنى اسرائيل است، زيرا آنها با ظهور موسى (ع) و در هم شكسته شدن قدرت فرعون و فرعونيان مالك حكومت روى زمين شدند.
«و دين و آيينى را كه براى آنها پسنديده، بطور ريشه دار و پا بر جا در صفحه زمين مستقر سازد» (وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ).
«و خوف و ترس آنها را، به امنيت و آرامش مبدل خواهد كرد» (وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً).
و آن چنان مىشود كه «تنها مرا مىپرستند و چيزى را شريك من قرار نخواهند داد» (يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً).
مسلم است بعد از اين سيطره حكومت توحيد و استقرار آيين الهى و از ميان رفتن هر گونه اضطراب و ناامنى و هر گونه شرك «كسانى كه بعد از آن كافر شوند فاسقان واقعى آنها هستند» (وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
از مجموع آيه چنين بر مىآيد كه خداوند به گروهى از مسلمانان كه داراى دو صفت «ايمان» و «عمل صالح» هستند سه نويد داده است:
1- جانشينى و حكومت روى زمين.
2- نشر آيين حق بطور اساسى و ريشهدار در همه جا.
3- از ميان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامنى.
و نتيجه اين امور آن خواهد شد كه با نهايت آزادى خدا را بپرستند و فرمانهاى او را گردن نهند و هيچ شريك و شبيهى براى او قائل نشوند و توحيد خالص را در همه جا بگسترانند.
اين وعده الهى از آن كيست؟ در آيه خوانديم خدا وعده حكومت روى زمين و تمكين دين و آيين و امنيت كامل را به گروهى كه ايمان دارند و اعمالشان صالح است داده اما در اين كه منظور از اين گروه از نظر مصداقى چه اشخاصى است؟
بدون شك آيه شامل مسلمانان نخستين مىشود و حكومت حضرت مهدى (عج)- كه طبق عقيده عموم مسلمانان اعم از شيعه و اهل تسنن سراسر روى زمين را پر از عدل و داد مىكند بعد از آن كه ظلم و جور همه جا را گرفته باشد- مصداق كامل اين آيه است، ولى با اين حال مانع از عموميت و گستردگى مفهوم آيه نخواهد بود.
نتيجه اين كه در هر عصر و زمان پايههاى ايمان و عمل صالح در ميان مسلمانان مستحكم شود، آنها صاحب حكومتى ريشهدار و پر نفوذ خواهند شد.
چنين حكومتى تمام تلاشها و كوششهايش از جنگ و صلح گرفته تا برنامههاى آموزشى و فرهنگى و اقتصادى و نظامى، همه در مسير بندگى خدا، بندگى خالى از هر گونه شرك است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
پاسخ : صفحه ی 209 از قرآن کریم شامل آیات 48 تا 58 از سوره ی مومنون
(آيه 56)
فرار از چنگال مجازات او ممكن نيست! در آيه گذشته وعده خلافت روى زمين به مؤمنان صالح داده شده بود در اين آيه و آيه بعد مردم را براى فراهم كردن مقدمات اين حكومت بسيج مىكند.
نخست مىگويد: «و نماز را بر پا داريد» (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ). همان نمازى كه رمز پيوند خلق با خالق است، و ارتباط مستمر آنها را با خدا تضمين مىكند، و ميان آنها و فحشا و منكر حائل مىشود.
«و زكات را بدهيد» (وَ آتُوا الزَّكاةَ). همان زكاتى كه نشانه پيوند با «خلق خدا» است، و وسيله مؤثرى براى كم كردن فاصلهها، و سبب استحكام پيوندهاى عاطفى است.
«و رسول (خدا) را اطاعت كنيد» (وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ). اطاعتى كه شما را در خط مؤمنان صالح كه شايسته حكومت بر زمينند قرار مىدهد.
«تا (در پرتو انجام اين دستورات) مشمول رحمت او (خدا) شويد» (لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ). و شايسته پرچمدارى حكومت حق و عدالت گرديد.
(آيه 57)
و اگر فكر مىكنيد ممكن است دشمنان نيرومند لجوج در اين راه سنگ بيندازند و مانع تحقق وعده الهى شوند، چنين امرى امكانپذير نيست، چرا كه قدرت آنها در برابر قدرت خدا ناچيز است، بنا بر اين «گمان مبر كه افراد كافر مىتوانند از چنگال مجازات الهى در پهنه زمين فرار كنند» (لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ).
نه تنها در اين دنيا از مجازات خدا مصون نيستند «بلكه در آخرت «جايگاهشان آتش است و چه بد جايگاهى است» (وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ لَبِئْسَ الْمَصِيرُ).
(آيه 58)
آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر: از آنجا كه مهمترين مسألهاى كه در اين سوره، تعقيب شده مسأله عفت عمومى است در اينجا نيز به يكى از امورى كه با اين مسأله ارتباط دارد پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مىكند.
نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بايد مملوكهاى شما (بردگانتان) و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيدهاند در سه وقت از شما اجازه بگيرند» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ).
«قبل از نماز صبح و نيم روز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مىآوريد، و بعد از نماز عشا» (مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ).
اين سه وقت «سه وقت خصوصى براى شماست» (ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ).
بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام اين برنامه كنند، چرا كه آنها هنوز به حد بلوغ نرسيدهاند تا مشمول تكاليف الهى باشند.
ضمنا اطلاق آيه، هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مىشود.
در پايان آيه مىفرمايد: «گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد» و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نماييد (لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ).
آرى «اين چنين خداوند آيات را براى شما تبيين مىكند و خداوند دانا و حكيم است» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-4.html
صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَٰلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَْٔذِنُوا۟ كَمَا اسْتَْٔذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَٰتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(59)
و چون كودكان شما به [سن] بلوغ رسيدند بايد از شما كسب اجازه كنند همان گونه كه آنان كه پيش از ايشان بودند كسب اجازه كردند خدا آيات خود را اين گونه براي شما بيان مي دارد و خدا داناي سنجيده كار است(59)
وَالْقَوَٰعِدُ مِنَ النِّسَآءِ الَّٰتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَٰتٍۭ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(60)
و بر زنان از كار افتاده اي كه [ديگر] اميد زناشويي ندارند گناهي نيست كه پوشش خود را كنار نهند [به شرطي كه] زينتي را آشكار نكنند و عفت ورزيدن براي آنها بهتر است و خدا شنواي داناست(60)
لَّيْسَ عَلَي الْأَعْمَيٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَيٰٓ أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا۟ مِنۢ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَٰتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَٰنِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَٰتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَٰمِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّٰتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَٰلِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَٰلَٰتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا۟ جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا۟ عَلَيٰٓ أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَٰرَكَةً طَيِّبَةً كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْءَايَٰتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(61)
بر نابينا و لنگ و بيمار و بر شما ايرادي نيست كه از خانه هاي خودتان بخوريد يا از خانه هاي پدرانتان يا خانه هاي مادرانتان يا خانه هاي برادرانتان يا خانه هاي خواهرانتان يا خانه هاي عموهايتان يا خانه هاي عمه هايتان يا خانه هاي داييهايتان يا خانه هاي خاله هايتان يا آن [خانه هايي] كه كليدهايش را در اختيار داريد يا [خانه] دوستتان [هم چنين] بر شما باكي نيست كه با هم بخوريد يا پراكنده پس چون به خانه هايي [كه گفته شد] درآمديد به يكديگر سلام كنيد درودي كه نزد خدا مبارك و خوش است خداوند آيات [خود] را اين گونه براي شما بيان مي كند اميد كه بينديشيد(61)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا۟ مَعَهُ عَلَيٰٓ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا۟ حَتَّيٰ يَسْتَْٔذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَْٔذِنُونَكَ أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَْٔذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(62)
جز اين نيست كه مؤمنان كساني اند كه به خدا و پيامبرش گرويده اند و هنگامي كه با او بر سر كاري اجتماع كردند تا از وي كسب اجازه نكنند نمي روند در حقيقت كساني كه از تو كسب اجازه مي كنند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند پس چون براي برخي از كارهايشان از تو اجازه خواستند به هر كس از آنان كه خواستي اجازه ده و برايشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است(62)
لَّا تَجْعَلُوا۟ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُم بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(63)
خطاب كردن پيامبر را در ميان خود مانند خطاب كردن بعضي از خودتان به بعضي [ديگر] قرار مدهيد خدا مي داند [چه] كساني از شما دزدانه [از نزد او] مي گريزند پس كساني كه از فرمان او تمرد مي كنند بترسند كه مبادا بلايي بديشان رسد يا به عذابي دردناك گرفتار شوند(63)
أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا۟ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌۢ(64)
هش دار كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست به يقين آنچه را كه بر آنيد مي داند و روزي كه به سوي او بازگردانيده مي شوند آنان را [از حقيقت] آنچه انجام داده اند خبر مي دهد و خدا به هر چيزي داناست(64)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 59)
در اين آيه حكم بالغان را بيان كرده، مىگويد: «و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد (در همه اوقات) اجازه بگيرند همانگونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه مىگرفتند» (وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
كودكان نابالغ طبق آيه قبل تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آنقدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود، و از اين گذشته احساسات جنسى آنها هنوز بطور كامل بيدار نشده، ولى نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را بطور مطلق براى آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.
اين حكم مخصوص به مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مىكنند، و گر نه وارد شدن در اتاق عمومى آنها اجازه گرفتن لازم ندارد.
در پايان آيه براى تأكيد و توجه بيشتر مىفرمايد: «اين گونه خداوند آياتش را براى شما تبيين مىكند و خداوند عالم و حكيم است» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
(آيه 60)
در اين آيه زنان پير و سالخورده را از حكم حجاب زنان مستثنى كرده، مىگويد: «و زنان از كار افتادهاى كه اميدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالى كه در برابر مردم خود آرايى نكنند» (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ).
در واقع براى اين استثنا دو شرط وجود دارد:
نخست اين كه به سن و سالى برسند كه معمولا اميدى به ازدواج ندارند، و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملا از دست دادهاند.
ديگر اين كه در حال بر داشتن حجاب خود را زينت ننمايند.
البته منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار گذاشتن لباسهاى رويين است كه بعضى روايات از آن تعبير به چادر و روسرى كرده است.
و در پايان آيه اضافه مىكند كه با همه احوال «اگر آنها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است» (وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ).
چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديدهتر و به تقوا و پاكى نزديكتر است.
و از آنجا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند، و احيانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلودهاى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطار مىفرمايد:
«و خداوند شنوا و داناست» (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
آنچه را مىگوييد مىشنود و آنچه را در دل داريد و يا در سر مىپرورانيد مىداند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 61)
خانه هايى كه غذا خوردن از آنها مجاز است: از آنجا كه در آيات سابق سخن از اذن ورود در اوقات معين يا بطور مطلق به هنگام داخل شدن در منزل اختصاصى پدر و مادر بود، اين آيه در واقع استثنايى بر اين حكم است كه گروهى مىتوانند در شرايط معينى بدون اجازه وارد منزل خويشاوندان و مانند آن شوند و حتى بدون استيذان غذا بخورند.
اين در حقيقت حاكى از نهايت صفا و صميميتى است كه در جامعه اسلامى بايد حاكم باشد و تنگ نظرى ها و انحصار طلبى ها و خودخواهى ها از آن دور گردد.
نخست مىفرمايد: «بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست» كه با شما هم غذا شوند (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ).
چرا كه طبق صريح بعضى از روايات، اهل مدينه پيش از آن كه اسلام را پذيرا شوند افراد نابينا و شل و بيمار را از حضور بر سر سفره غذا منع مىكردند و با آنها هم غذا نمىشدند و از اين كار نفرت داشتند.
سپس قرآن مجيد اضافه مىكند: «و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانههاى خودتان [خانههاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مىشود بدون اجازه خاصّى] غذا بخوريد» (وَ لا عَلى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ).
«يا خانه هاى پدرانتان» (أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ).
«يا خانه هاى مادرانتان» (أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ).
«يا خانه هاى برادرانتان» (أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ).
«يا خانه هاى خواهرانتان» (أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ).
«يا خانه هاى عموهايتان» (أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ).
«يا خانه هاى عمههايتان» (أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ).
«يا خانه هاى دائيهايتان» (أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ).
«يا خانه هاى خالههايتان» (أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ).
«يا خانهاى كه كليدهايش در اختيار شماست» (أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ).
«يا خانه هاى دوستانتان» (أَوْ صَدِيقِكُمْ).
و منظور از آن در اينجا دوستان خاص و نزديكند كه رفت و آمد با يكديگر دارند، و ارتباط ميان آنها ايجاب مىكند كه به منزل يكديگر بروند و از غذاى هم بخورند.
البته در صورت اسراف و تبذير يا نهى صريح يا علم به كراهت در هيچ يك از موارد فوق جايز نيست.
سپس ادامه مىدهد: «بر شما گناهى نيست كه بطور دسته جمعى يا جدا گانه غذا بخوريد» (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتاتاً).
گويا جمعى از مسلمانان در آغاز اسلام از غذا خوردن تنهايى، ابا داشتند و اگر كسى را براى هم غذا شدن نمىيافتند مدتى گرسنه مىماندند، قرآن به آنها تعليم مىدهد كه غذا خوردن به صورت جمعى و فردى هر دو مجاز است.
بعضى ديگر گفتهاند كه: جمعى مقيد بودند كه اغنيا با فقيران غذا نخورند، و فاصله طبقاتى راحتى بر سر سفره حفظ كنند، قرآن اين سنّت غلط و ظالمانه را با عبارت فوق نفى كرد.
سپس به يك دستور اخلاقى ديگر اشاره كرده، مىگويد: «پس هنگامى كه وارد خانهاى شديد بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پر بركت و پاكيزه» (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً).
و سر انجام با اين جمله آيه را پايان مىدهد: «اين گونه خداوند آيات (خويش) را براى شما تبيين مىكند، شايد انديشه و تفكر كنيد» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).
به هنگام ورود در هر خانهاى بايد سلام كرد، مؤمنان بر يكديگر، و اهل منزل بر يكديگر، و اگر هم كسى نباشد، سلام كردن بر خويشتن، چرا كه همه اينها در حقيقت باز گشت به سلام بر خويش دارد.
سلام بر خويشتن به اين عبارت است: السّلام علينا من قبل ربّنا، درود بر ما از سوى پروردگار ما يا السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين، درود بر ما و بر بندگان صالح خدا.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 62)
شأن نزول:
در بعضى از روايات مىخوانيم كه اين آيه در مورد «حنظلة بن أبى عياش» نازل شده است كه در همان شب كه فرداى آن جنگ احد در گرفت مىخواست عروسى كند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با اصحاب و ياران مشغول به مشورت در باره جنگ بود، او نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرضه داشت كه اگر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اجازه دهد آن شب را نزد همسر خود بماند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اجازه داد.
صبحگاهان به قدرى عجله براى شركت در برنامه جهاد داشت كه موفق به انجام غسل نشد، با همان حال وارد معركه كارزار گرديد، و سر انجام شربت شهادت نوشيد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در باره او فرمود: «فرشتگان را ديدم كه حنظله را در ميان زمين و آسمان غسل مىدهند»! لذا بعد از آن حنظله به عنوان «غسيل الملائكه» ناميده شد.
تفسير:
پيامبر را تنها نگذاريد! در چند آيه قبل، سخن از لزوم اطاعت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در ميان بود و يكى از شؤون اطاعت آن است كه بدون اذن و فرمان او كارى نكنند، لذا در اين آيه مىفرمايد: «مؤمنان واقعى كسانى هستند كه ايمان به خدا و رسولش آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمى كه حضور جمعيت را ايجاب مىكند با او باشند، بدون اذن و اجازه او به جايى نمىروند» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ).
منظور از «أَمْرٍ جامِعٍ» هر كار مهمى است كه اجتماع مردم در آن لازم است خواه مسأله مهم مشورتى باشد، خواه مطلبى پيرامون جهاد و مبارزه با دشمن، و خواه نماز جمعه در شرايط فوق العاده، و مانند آن.
در حقيقت اين يك دستور انضباطى است كه هيچ جمعيت و گروه متشكل و منسجم نمىتواند نسبت به آن بىاعتنا باشد، چرا كه در اين گونه مواقع گاهى حتى غيبت يك فرد گران تمام مىشود و به هدف نهايى آسيب مىرساند.
ولى اگر رهبر، غيبت او را مضرّ تشخيص نداد، به او اجازه مىدهد و در غير اين صورت بايد بماند و گاهى كار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر كند.
لذا در دنبال اين جمله اضافه مىكند: «كسانى كه از تو اجازه مىگيرند آنها به راستى ايمان به خدا و رسولش آوردهاند» ايمانشان تنها با زبان نيست، بلكه با روح و جان مطيع فرمان تواند (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
«در اين صورت هر گاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهند به هر كس از آنها مىخواهى (و صلاح مىبينى) اجازه ده» (فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ).
و در پايان آيه مىفرمايد: هنگامى كه به آنها اجازه مىدهى «براى آنان استغفار كن كه خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
اين تعبير نشان مىدهد كه تا مىتوانند از گرفتن اجازه خوددارى كنند و فدا كارى و ايثار نمايند كه حتى پس از اجازه باز عمل آنها ترك اولى است، مبادا حوادث جزئى را بهانه ترك گفتن اين برنامههاى مهم قرار دهند.
البته اين دستور انضباطى مهم اسلامى مخصوص پيامبر و يارانش نبوده است بلكه در برابر تمام رهبران و پيشوايان الهى- اعم از پيامبر و امام و علمائى كه جانشين آنها هستند- رعايت آن لازم است، چرا كه مسأله سرنوشت مسلمين و نظام جامعه اسلامى در آن مطرح مىباشد، و حتى علاوه بر دستور قرآن مجيد، عقل و منطق نيز حاكم به آن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
پاسخ : صفحه ی 210 از قرآن کریم شامل آیات 59 تا 64 از سوره ی مومنون
(آيه 63)
سپس دستور ديگرى در ارتباط با فرمانهاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بيان كرده، مىگويد: صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهيد» (لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً).
او هنگامى كه شما را براى مسألهاى فرا مىخواند حتما يك موضوع مهم الهى و دينى است، بايد آن را با اهميت تلقى كنيد، و بطور جدى روى آن بايستيد، كه فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است.
سپس ادامه مىدهد، «خداوند كسانى از شما را كه (براى جدا شدن از برنامههاى مهم پيامبر) پشت سر ديگران پنهان مىشوند، و يكى پس از ديگرى فرار مىكنند مىداند» و مىبيند (قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِواذاً).
«پس آنها كه فرمان او را مخالفت مىكنند بايد بترسند از اين كه فتنهاى دامنشان را بگيرد، يا عذاب دردناك به آنها برسد» (فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(آيه 64)
اين آيه كه آخرين آيه سوره نور است اشاره لطيف و پر معنايى است به مسأله مبدء و معاد كه انگيزه انجام همه فرمانهاى الهى است مىفرمايد:
«آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است» (أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
خدايى كه علم و دانش او همه جهان را در بر مىگيرد و «مىداند آنچه را شما بر آن هستيد» (قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ) روش شما، اعمال شما، عقيده و نيت شما، همه براى او آشكار است.
و تمام اين امور بر صفحه علم او ثبت است «و آن روز كه انسانها به سوى او باز مىگردند آنها را از اعمالى كه انجام دادهاند آگاه مىسازد» و نتيجه آن را هر چه باشد به آنها مىدهد (وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
«و خدا به هر چيزى داناست» (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
قابل توجه اين كه در اين آيه سه بار روى علم خدا نسبت به اعمال انسانها تكيه شده است و اين به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه احساس كند، كسى بطور دائم مراقب اوست، و ذرهاى از پنهان و آشكارش بر او مخفى نمىماند اين اعتقاد و باور اثر تربيتى فوقالعاده روى او مىگذارد و ضامن كنترل انسان در برابر انحرافات و گناهان است.
«پايان سوره نور»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-5.html
صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
[golrooz] صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَيٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَٰلَمِينَ نَذِيرًا(1)
بزرگ [و خجسته] است كسي كه بر بنده خود فرقان [=كتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود تا براي جهانيان هشداردهنده اي باشد(1)
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا(2)
همان كس كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست و فرزندي اختيار نكرده و براي او شريكي در فرمانروايي نبوده است و هر چيزي را آفريده و بدان گونه كه درخور آن بوده اندازه گيري كرده است(2)
وَاتَّخَذُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً لَّا يَخْلُقُونَ شَئًْا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَوٰةً وَلَا نُشُورًا(3)
و به جاي او خداياني براي خود گرفته اند كه چيزي را خلق نمي كنند و خود خلق شده اند و براي خود نه زياني را در اختيار دارند و نه سودي را و نه مرگي را در اختيار دارند و نه حياتي و نه رستاخيزي را(3)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِنْ هَٰذَآ إِلَّآ إِفْكٌ افْتَرَيٰهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءَاخَرُونَ فَقَدْ جَآءُو ظُلْمًا وَزُورًا(4)
و كساني كه كفر ورزيدند گفتند اين [كتاب] جز دروغي كه آن را بربافته [چيزي] نيست و گروهي ديگر او را بر آن ياري كرده اند و قطعا [با چنين نسبتي] ظلم و بهتاني به پيش آوردند(4)
وَقَالُوٓا۟ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَيٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا(5)
و گفتند افسانه هاي پيشينيان است كه آنها را براي خود نوشته و صبح و شام بر او املا مي شود(5)
قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا(6)
بگو آن را كسي نازل ساخته است كه راز نهان ها را در آسمانها و زمين مي داند و هموست كه همواره آمرزنده مهربان است(6)
وَقَالُوا۟ مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا(7)
و گفتند اين چه پيامبري است كه غذا مي خورد و در بازارها راه مي رود چرا فرشته اي به سوي او نازل نشده تا همراه وي هشداردهنده باشد(7)
أَوْ يُلْقَيٰٓ إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا(8)
يا گنجي به طرف او افكنده نشده يا باغي ندارد كه از [بار و ب ر] آن بخورد و ستمكاران گفتند جز مردي افسون شده را دنبال نمي كنيد(8)
انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا۟ لَكَ الْأَمْثَٰلَ فَضَلُّوا۟ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا(9)
بنگر چگونه براي تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتيجه نمي توانند راهي بيابند(9)
تَبَارَكَ الَّذِيٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِّن ذَٰلِكَ جَنَّٰتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورًۢا(10)
بزرگ [و خجسته] است كسي كه اگر بخواهد بهتر از اين را براي تو قرار مي دهد باغهايي كه جويبارها از زير [درختان] آن روان خواهد بود و براي تو كاخها پديد مي آورد(10)
بَلْ كَذَّبُوا۟ بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا(11)
[نه] بلكه [آنها] رستاخيز را دروغ خواندند و براي هر كس كه رستاخيز را دروغ خواند آتش سوزان آماده كرده ايم(11)
إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ سَمِعُوا۟ لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا(12)
چون [دوزخ] از فاصله اي دور آنان را ببيند خشم و خروشي از آن مي شنوند(12)
وَإِذَآ أُلْقُوا۟ مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُّقَرَّنِينَ دَعَوْا۟ هُنَالِكَ ثُبُورًا(13)
و چون آنان را در تنگنايي از آن به زنجير كشيده بيندازند آنجاست كه مرگ [خود] را مي خواهند(13)
لَّا تَدْعُوا۟ الْيَوْمَ ثُبُورًا وَٰحِدًا وَادْعُوا۟ ثُبُورًا كَثِيرًا(14)
امروز يك بار هلاك [خود] را مخواهيد و بسيار هلاك [خود] را بخواهيد(14)
قُلْ أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَآءً وَمَصِيرًا(15)
بگو آيا اين [عقوبت] بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش و سرانجام آنان است(15)
لَّهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ خَٰلِدِينَ كَانَ عَلَيٰ رَبِّكَ وَعْدًا مَّسُْٔولًا(16)
جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند پروردگار تو مسؤول [تحقق] اين وعده است(16)
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا۟ السَّبِيلَ(17)
و روزي كه آنان را با آنچه به جاي خدا مي پرستند محشور مي كند پس مي فرمايد آيا شما اين بندگان مرا به بيراهه كشانديد يا خود گمراه شدند(17)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 211 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 17 از سوره ی فرقان
سوره فرقان [25]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 77 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت از سه بخش تشكيل مىشود:
بخش اول كه آغاز اين سوره را تشكيل مىدهد منطق مشركان را شديدا در هم مىكوبد، و بهانه جوييهاى آنها را مطرح كرده و پاسخ مىگويد، و آنها را از عذاب خدا و حساب قيامت و مجازاتهاى دردناك دوزخ بيم مىدهد، و به دنبال آن قسمتهايى از سر گذشت اقوام پيشين را باز گو مىكند.
در بخش دوم براى تكميل اين بحث قسمتى از دلائل توحيد و نشانههاى عظمت خدا در جهان آفرينش را بيان مىكند.
بخش سوم فشرده بسيار جامع و جالبى از صفات مؤمنان راستين «عِبادُ الرَّحْمنِ» و بندگان خالص خداست كه در مقايسه با كفار متعصب و بهانه گير و آلودهاى كه در بخش اول مطرح بودند، موضع هر دو گروه كاملا مشخص مىشود.
اين صفات مجموعهاى است از اعتقادات، عمل صالح، مبارزه با شهوات، داشتن آگاهى كافى، و تعهد و احساس مسؤوليت اجتماعى.
و نام اين سوره از آيه اول آن گرفته شده كه از قرآن تعبير به «فرقان» (جدا كننده حق از باطل) مىكند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين آمده است: «كسى كه سوره فرقان را بخواند (و به محتواى آن بينديشد و در اعتقاد و عمل از آن الهام گيرد) روز قيامت مبعوث مىشود در حالى كه در صف مؤمنان به رستاخيز است، كسانى كه يقين داشتند كه قيامت فرا مىرسد و خداوند مردگان را به زندگى جديد باز مىگرداند».
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread391.html