پاسخ : صفحه ی 205 از قرآن کریم شامل آیات 3 تا 18 از سوره ی نور
(آيه 17)
اشاعه فحشا ممنوع است: باز در اينجا سخن از «داستان افك» و عواقب شوم و دردناك شايعه سازى و اتهام ناموسى نسبت به افراد پاك است.
نخست مىگويد: «خداوند شما را اندرز مىدهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد اگر ايمان (به خدا و روز جزا) داريد» (يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).
يعنى اين نشانه ايمان است كه انسان به سراغ اين گناهان عظيم نرود، در حقيقت جمله مزبور يكى از اركان توبه را ترسيم مىكند، چرا كه تنها پشيمانى از گذشته كافى نيست بايد نسبت به عدم تكرار گناه در آينده نيز تصميم گرفت.
(آيه 18)
و بعد براى تأكيد بيشتر كه توجه داشته باشند اين سخنان، سخنان عادى معمولى نيست، بلكه اين خداوند عليم و حكيم است كه در مقام تبيين بر آمده و حقايق سر نوشت سازى را روشن مىسازد، مىگويد: «و خداوند آيات را براى شما بيان مىكند و خداوند دانا و حكيم است» (وَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
به مقتضاى علمش از نيازهاى شما و عوامل خير و شرتان آگاه است و به مقتضاى حكمتش دستورات و احكامش را با آن هماهنگ مىسازد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382.html
صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/51.gif صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/51.gif
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۹﴾
كسانى كه دوست دارند كه زشتكارى در ميان آنان كه ايمان آورده اند شيوع پيدا كند براى آنان در دنيا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود و خدا[ست كه] مىداند و شما نمىدانيد (۱۹)
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّه رَؤُوفٌ رَحِيمٌ ﴿۲۰﴾
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اينكه خدا رئوف و مهربان است [مجازات سختى در انتظارتان بود] (۲۰)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۱﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد پاى از پى گام هاى شيطان منهيد و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد [بداند كه] او به زشتكارى و ناپسند وامىدارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد ولى [اين] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خدا[ست كه] شنواى داناست (۲۱)
وَلَا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُوْلِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۲۲﴾
و سرمايه داران و فراخ دولتان شما نبايد از دادن [مال] به خويشاوندان و تهيدستان و مهاجران راه خدا دريغ ورزند و بايد عفو كنند و گذشت نمايند مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است (۲۲)
إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾
بىگمان كسانى كه به زنان پاكدامن بىخبر [از همه جا] و با ايمان نسبت زنا مىدهند در دنيا و آخرت لعنت شده اند و براى آنها عذابى سخت خواهد بود (۲۳)
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۲۴﴾
در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان بر ضد آنان براى آنچه انجام مىدادند شهادت مىدهند (۲۴)
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ ﴿۲۵﴾
آن روز خدا جزاى شايسته آنان را به طور كامل مىدهد و خواهند دانست كه خدا همان حقيقت آشكار است (۲۵)
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿۲۶﴾
زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليد و زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك اينان از آنچه در باره ايشان مىگويند بر كنارند براى آنان آمرزش و روزى نيكو خواهد بود (۲۶)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿۲۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خانه هايى كه خانه هاى شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد اين براى شما بهتر است باشد كه پند گيريد (۲۷)
فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴿۲۸﴾
و اگر كسى را در آن نيافتيد پس داخل آن مشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد برگرديد برگرديد كه آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مىدهيد داناست (۲۸)
لَّيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ﴿۲۹﴾
بر شما گناهى نيست كه به خانه هاى غيرمسكونى كه در آنها براى شما استفاده اى است داخل شويد و خدا آنچه را آشكار و آنچه را پنهان مىداريد مىداند (۲۹)
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ﴿۳۰﴾
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه تر است زيرا خدا به آنچه مىكنند آگاه است (۳۰)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 19)
باز براى محكم كارى، سخن را از شكل يك حادثه شخصى به صورت بيان يك قانون كلى و جامع تغيير داده و مىگويد: «كسانى كه دوست مىدارند زشتيها و گناهان قبيح در ميان افراد با ايمان اشاعه يابد عذاب دردناكى در دنيا و آخرت دارند» (إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ).
اين تعبير مفهوم وسيعى دارد كه هر گونه نشر فساد و اشاعه زشتيها و قبائح و كمك به توسعه آن را شامل مىشود.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و خدا مىداند و شما نمىدانيد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
او مىداند چه كسانى در قلبشان حب اين گناه است و كسانى را كه زير نامهاى فريبنده به اين عمل شوم مىپردازند مىشناسد اما شما نمىدانيد و نمىشناسيد.
(آيه 20)
در اين آيه كه در عين حال آخرين آيات «افك» و مبارزه با «اشاعه فحشا» و «قذف» مؤمنان پاكدامن است، بار ديگر اين حقيقت را تكرار و تأكيد مىكند كه: «و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اين كه خدا مهربان و رحيم است» مجازات سختى دامانتان را مىگرفت (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ).
(آيه 21)
گر چه در اينجا صريحا داستان افك را دنبال نمىكند ولى تكميلى براى محتواى آن بحث محسوب مىشود، هشدارى است به همه مؤمنان كه هر گاه نخستين وسوسههاى اشاعه فحشا يا هر گناه ديگر آشكار مىشود، بايد همانجا در مقابل آن ايستاد تا آلودگى گسترش پيدا نكند.
نخست روى سخن را به مؤمنان كرده، مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، و هر كس از گامهاى شيطان پيروى كند (به انحراف و گمراهى و فحشا و منكر كشيده مىشود) چرا كه شيطان دعوت به فحشا و منكر مىكند» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ).
هرگز يك انسان پاكدامن و با ايمان را نمىشود يك مرتبه در آغوش فساد پرتاب كرد، بلكه گام به گام اين راه را مىسپرد، و سر انجام گرفتار بدترين كبائر مىشود، درست به كسى مىماند كه زمام خويش را به دست جنايتكارى سپرده او را گام به گام به سوى پرتگاه مىبرد، تا سقوط كند و نابود گردد، آرى اين است «خطوات شيطان».
سپس اشاره به يكى از مهمترين نعمتهاى بزرگش بر انسانها در طريق هدايت كرده، چنين مىگويد: «و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود احدى از شما هرگز پاك نمىشد، ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مىكند و خدا شنوا و داناست» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
از يك سو موهبت عقل را داده، و از سوى ديگر موهبت وجود پيامبر و احكامى كه از طريق وحى نازل مىگردد ولى از اين موهبت گذشته توفيقات خاص او و امدادهاى غيبيش كه شامل حال انسانهاى آماده و مستعد و مستحق مىگردد مهمترين عامل پاكى و تزكيه است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382.html
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 22)
شأن نزول:
اين آيه در باره گروهى از صحابه نازل شد كه بعد از «داستان افك» سوگند ياد كردند كه به هيچ يك از كسانى كه در اين ماجرا درگير بودند و به اين تهمت بزرگ دامن زدند كمك مالى نكنند، و در هيچ موردى با آنها مواسات ننمايند، آيه نازل شد و آنها را از اين شدت عمل و خشونت باز داشت و دستور عفو و گذشت داد.
تفسير:
مجازات هم حسابى دارد! قرآن مىگويد: «و آنها كه از ميان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند (يا تصميم بگيرند) كه انفاق خود را نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا قطع نمايند» (وَ لا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبى وَ الْمَساكِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ).
اين تعبير نشان مىدهد كه جمعى از كسانى كه آلوده افك شدند از مهاجران در راه خدا بودند كه فريب منافقان را خوردند، و خداوند به خاطر سابقه آنها اجازه نداد كه آنان را از جامعه اسلامى طرد كنند و تصميمهايى كه بيش از حد استحقاق باشد در باره آنها بگيرند.
سپس براى تشويق و ترغيب مسلمانان به ادامه اين گونه كارهاى خير اضافه مىكند: «و بايد عفو كنند و گذشت نمايند» (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا).
«آيا دوست نمىداريد خداوند شما را بيامرزد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
پس همان گونه كه شما انتظار عفو الهى را در برابر لغزشها داريد بايد در مورد ديگران عفو و بخشش را فراموش نكنيد.
آيات فوق در حقيقت ترسيمى از تعادل «جاذبه» و «دافعه» اسلامى است آيات افك و مجازات شديد تهمت زنندگان به نواميس مردم نيروى عظيم دافعه را تشكيل مىدهد، و آيه مورد بحث كه سخن از عفو و گذشت و غفور و رحيم بودن خدا مىگويد بيانگر جاذبه است!
(آيه 23)
سپس بار ديگر به مسأله «قذف» و متهم ساختن زنان پاكدامن با ايمان به اتهام ناموسى باز گشته، و بطور مؤكد و قاطع مىگويد: «كسانى كه زنان پاكدامن و بىخبر (از هر گونه آلودگى) و مؤمن را به نسبتهاى ناروا متهم مىسازند در دنيا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست» (إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).
در واقع سه صفت براى اين زنان ذكر شده كه هر كدام دليلى است بر اهميت ظلمى كه بر آنها از طريق تهمت وارد مىگردد.
(آيه 24)
اين آيه چگونگى حال اين گروه تهمت زنندگان را در دادگاه بزرگ خدا مشخص كرده، مىگويد: آنها عذاب عظيمى دارند «در آن روز كه زبانهاى آنها و دستها و پاهايشان بر ضد آنان به اعمالى كه مرتكب شدند گواهى مىدهند» (يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).
زبان آنها بىآنكه خودشان مايل باشند به گردش در مىآيد و حقايق را باز گو مىكند.
دست و پاى آنها نيز به سخن در مىآيد و حتى طبق آيات قرآن پوست تن آنها سخن مىگويد.
آرى! در آنجا كه روز آشكار شدن همه پنهانيهاست ظاهر مىشوند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 25)
سپس مىگويد: «آن روز خداوند جزاى واقعى آنها را بىكم و كاست به آنها مىدهد» (يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ).
و در آن روز «مىدانند كه خداوند حقّ آشكار است» (وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ).
اگر امروز، و در اين دنيا، در حقانيت پروردگار شك و ترديد كنند، يا مردم را به گمراهى بكشانند در آن روز نشانههاى عظمت و قدرت و حقانيتش آن چنان واضح مىشود كه سر سختترين لجوجان را وادار به اعتراف مىكند.
(آيه 26)
نوريان مر نوريان را طالبند! ... اين آيه در حقيقت تعقيب و تأكيدى بر آيات افك و آيات قبل از آن است و بيان يك سنت طبيعى در جهان آفرينش مىباشد كه تشريع نيز با آن هماهنگ است.
مىفرمايد: «زنان ناپاك از آن مردان ناپاكند، همان گونه كه مردان ناپاك، به زنان ناپاك تعلّق دارند» (الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ).
و در نقطه مقابل نيز «زنان پاك به مردان پاك تعلق دارند، و مردان پاك از آن زنان پاكند» (وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ).
و در پايان آيه به گروه اخير يعنى مردان و زنان پاكدامن اشاره كرده، مىگويد:
«آنها از نسبتهاى نادرستى كه به آنان داده مىشود مبرّا هستند» (أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ).
و به همين دليل «آمرزش و مغفرت الهى و همچنين روزى پر ارزش براى آنهاست» (لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ).
(آيه 27)
بدون اذن به خانه مردم وارد نشويد: در اينجا بخشى از آداب معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام كه ارتباط نزديكى با مسائل مربوط به حفظ عفت عمومى دارد بيان شده است.
نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانههايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها).
«اين براى شما بهتر است، شايد متذكر شويد» (ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ).
بايد در خانه و محيط زندگى خصوصى افراد امنيت كافى وجود داشته باشد به همين دليل در تمام قوانين دنيا وارد شدن به خانه اشخاص بدون اجازه آنها ممنوع است در اسلام نيز در اين زمينه دستور بسيار مؤكد داده شده و آداب و ريزه كاريهايى در اين زمينه وجود دارد كه كمتر نظير آن ديده مىشود. از جمله، در حديثى مىخوانيم كه: «پيامبر به يكى از يارانش فرمود: به هنگام اجازه گرفتن رو بروى در نايست!» و خود آن حضرت هنگامى كه به در خانه كسى مىآمد رو بروى در نمىايستاد بلكه در طرف راست يا چپ قرار مىگرفت و مىفرمود: السّلام عليكم و به اين وسيله اجازه ورود مىگرفت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
پاسخ : صفحه ی 206 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 30 از سوره ی نور
(آيه 28)
در اين آيه با جمله ديگرى اين دستور تكميل مىشود: «پس اگر كسى را در آن خانه نيافتيد وارد آن نشويد تا به شما اجازه داده شود» (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ).
ممكن است منظور از اين تعبير آن باشد كه گاه در آن خانه كسانى هستند ولى كسى كه به شما اذن دهد و صاحب اختيار و صاحب البيت باشد حضور ندارد شما در اين صورت حق ورود نخواهيد داشت.
سپس اضافه مىكند «و اگر به شما گفته شود باز گرديد (اين سخن را پذيرا شويد و) باز گرديد، كه براى شما بهتر و پاكيزهترست» (وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ).
و هرگز جواب رد، شما را ناراحت نكند، چه بسا صاحب خانه در حالتى است كه از ديدن شما در آن حالت ناراحت مىشود.
و از آنجا كه به هنگام شنيدن جواب منفى گاهى حس كنجكاوى بعضى تحريك مىشود و به فكر اين مىافتند كه از درز در، يا از طريق گوش فرا دادن و استراق سمع مطالبى از اسرار درون خانه را كشف كنند در ذيل همين آيه مىفرمايد: «و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ).
(آيه 29)
و از آنجا كه هر حكم استثنائى دارد كه رفع ضرورتها و مشكلات از طريق آن استثناء به صورت معقول انجام مىشود در اين آيه مىفرمايد: «گناهى بر شما نيست كه وارد خانههاى غير مسكونى بشويد كه در آنجا متاعى متعلق به شما وجود دارد» (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيها مَتاعٌ لَكُمْ).
و در پايان اضافه مىنمايد: «و خدا آنچه را آشكار مىكنيد و پنهان مىداريد مىداند» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ).
شايد اشاره به اين است كه گاه بعضى از افراد از اين استثنا سوء استفاده كرده و به بهانه اين حكم وارد خانههاى غير مسكونى مىشوند تا كشف اسرارى كنند، و يا در خانههى مسكونى به اين بهانه كه نمىدانستيم مسكونى است داخل شوند اما خدا از همه اين امور با خبر است و سوء استفاده كنندگان را به خوبى مىشناسد.
(آيه 30)
شأن نزول:
از امام باقر عليه السّلام چنين نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى رو برو شد. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد باز همچنان به پشت سر خود نگاه مىكرد ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشهاى كه در ديوار بود صورتش را شكافت! با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پيامبر مىروم و اين ماجرا را باز گو مىكنم، هنگامى كه چشم رسول خدا به او افتاد فرمود: چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل كرد، در اين هنگام جبرئيل، پيك وحى خدا نازل شد و آيه مورد بحث را آورد.
تفسير:
مبارزه با چشم چرانى و ترك حجاب: پيش از اين گفتهايم كه اين سوره در حقيقت سوره عفت و پاكدامنى و پاكسازى از انحرافات جنسى است، در اينجا احكام نگاه كردن و چشم چرانى و حجاب را بيان مىدارد.
نخست مىگويد: «به مؤمنان بگو: چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ كنند» (قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ).
و از آنجا كه گاه به نظر مىرسد كه چرا اسلام از اين كار كه با شهوت و خواست دل بسيارى هماهنگ است نهى كرده، در دنباله آيه مىفرمايد: «اين براى آنها پاكيزهتر است» (ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ).
سپس به عنوان اخطار براى كسانى كه نگاه هوسآلود و آگاهانه به زنان نامحرم مىافكنند و گاه آن را غير اختيارى قلمداد مىكنند، مىگويد: «خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَٰتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَٰرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَيٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِيٓ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُنَّ أَوِ التَّٰبِعِينَ غَيْرِ أُو۟لِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا۟ عَلَيٰ عَوْرَٰتِ النِّسَآءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوٓا۟ إِلَي اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(31)
و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمي] فرو بندند و پاكدامني ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست و بايد روسري خود را بر گردن خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن] بي نيازند يا كودكاني كه بر عورتهاي زنان وقوف حاصل نكرده اند آشكار نكنند و پاهاي خود را [به گونه اي به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مي دارند معلوم گردد اي مؤمنان همگي [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد(31)
وَأَنكِحُوا۟ الْأَيَٰمَيٰ مِنكُمْ وَالصَّٰلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآئِكُمْ إِن يَكُونُوا۟ فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ(32)
بي همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بي نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست(32)
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّيٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَٰبَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِيٓ ءَاتَيٰكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا۟ فَتَيَٰتِكُمْ عَلَي الْبِغَآءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا۟ عَرَضَ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنۢ بَعْدِ إِكْرَٰهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(33)
و كساني كه [وسيله] زناشويي نمي يابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بي نياز گرداند و از ميان غلامانتان كساني كه در صددند با قرارداد كتبي خود را آزاد كنند اگر در آنان خيري [و توانايي پرداخت مال] مي يابيد قرار بازخريد آنها را بنويسيد و از آن مالي كه خدا به شما داده است به ايشان بدهيد [تا تدريجا خود را آزاد كنند] و كنيزان خود را در صورتي كه تمايل به پاكدامني دارند براي اينكه متاع زندگي دنيا را بجوييد به زنا وادار مكنيد و هر كس آنان را به زور وادار كند در حقيقت خدا پس از اجبار نمودن ايشان [نسبت به آنها] آمرزنده مهربان است(33)
وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ ءَايَٰتٍ مُّبَيِّنَٰتٍ وَمَثَلًا مِّنَ الَّذِينَ خَلَوْا۟ مِن قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ(34)
و قطعا به سوي شما آياتي روشنگر و خبري از كساني كه پيش از شما روزگار به سر برده اند و موعظه اي براي اهل تقوا فرود آورده ايم(34)
۞ اللَّهُ نُورُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوٰةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَٰرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَيٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَٰلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(35)
خدا نور آسمانها و زمين است مثل نور او چون چراغداني است كه در آن چراغي و آن چراغ در شيشه اي است آن شيشه گويي اختري درخشان است كه از درخت خجسته زيتوني كه نه شرقي است و نه غربي افروخته مي شود نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشي نرسيده باشد روشني بخشد روشني بر روي روشني است خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مي كند و اين مثلها را خدا براي مردم مي زند و خدا به هر چيزي داناست(35)
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْءَاصَالِ(36)
در خانه هايي كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مي كنند(36)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
(آيه 31)
در اين آيه به شرح وظايف زنان در اين زمينه مىپردازد، نخست به وظايفى كه مشابه مردان دارند اشاره كرده، مىگويد: «و به زنان با ايمان بگو:
چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند و دامان خود را حفظ نمايند» (وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ).
و به اين ترتيب «چشم چرانى» همان گونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مىباشد، و پوشاندن عورت از نگاه ديگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نيز همانند مردان واجب است.
سپس به مسأله حجاب كه از ويژگى زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده:
1- «و آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبيعتا ظاهر است» (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها).
بنا بر اين زنان حق ندارند زينتهايى كه معمولا پنهانى است آشكار سازند هر چند اندامشان نمايان نشود و به اين ترتيب حتى آشكار كردن لباسهاى زينتى مخصوصى را كه در زير لباس عادى با چادر مىپوشند مجاز نيست، چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنين زينتهايى نهى كرده است.
2- حكم ديگرى كه در آيه بيان شده اين است كه: «و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند» تا گردن و سينه با آن پوشانده شود (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ).
از اين جمله استفاده مىشود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانهها يا پشت سر مىافكندند، بطورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مىشد، قرآن دستور مىدهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است مستور گردد.
3- در سومين حكم مواردى را كه زنان مىتوانند در آنجا حجاب خود را بر گيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند با اين عبارت شرح مىدهد:
«و آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند» (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ).
«مگر (در دوازده مورد:)
1- «براى شوهرانشان» (إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ).
2- «يا پدرانشان» (أَوْ آبائِهِنَّ).
3- «يا پدر شوهرانشان» (أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ).
4- «يا پسرانشان» (أَوْ أَبْنائِهِنَّ).
5- «يا پسران همسرانشان» (أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ).
6- «يا برادرانشان» (أَوْ إِخْوانِهِنَّ).
7- «يا پسران برادرانشان» (أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ).
8- «يا پسران خواهرانشان» (أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ).
9- «يا زنان هم كيششان» (أَوْ نِسائِهِنَّ).
10- «يا بردگانشان» كنيزانشان (أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ).
11- «يا مردان سفيهى كه تمايلى به زن ندارند» (أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ).
12- «يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند» (أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ).
- و بالاخره چهارمين حكم را چنين بيان مىكند: «آنها به هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود» و صداى خلخال كه برپا دارند بگوش رسد (وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ).
آنها در رعايت عفت آن چنان بايد دقيق و سختگير باشند كه حتى از رساندن صداى خلخالى كه در پاى دارند به گوش مردان بيگانه خوددارى كنند.
و سر انجام با دعوت عمومى همه مؤمنان اعم از مرد و زن به توبه و بازگشت به سوى خدا آيه را پايان داده، مىگويد: «و همگى به سوى خدا باز گرديد اى مؤمنان! تا رستگار شويد» (وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).
و اگر در گذشته كارهاى خلافى در اين زمينه انجام دادهايد اكنون از خطاهاى خود توبه كنيد و براى نجات و فلاح به سوى خدا آييد كه رستگارى تنها بر در خانه اوست.
فلسفه حجاب:
بدون شك در عصر ما كه بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذاردهاند و افراد غربزده، بىبندوبارى زنان را جزئى از آزادى او مىدانند سخن از حجاب گفتن براى اين دسته ناخوشايند و گاه افسانهاى است متعلق به زمانهاى گذشته! ولى مفاسد بىحساب و مشكلات و گرفتاريهاى روز افزون كه از اين آزاديهاى بىقيد و شرط به وجود آمده سبب شده كه تدريجا گوش شنوايى براى اين سخن پيدا شود.
مسأله اين است كه آيا زنان (با نهايت معذرت) بايد براى بهره كشى از طريق سمع و بصر و لمس- جز آميزش جنسى- در اختيار همه مردان باشند و يا بايد اين امور مخصوص همسرانشان گردد؟
اسلام مىگويد: كاميابيهاى جنسى اعم از آميزش و لذت گيريهاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غير از آن گناه، و مايه آلودگى و ناپاكى جامعه مىباشد كه جمله «ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ» در آيات فوق اشاره به آن است.
فلسفه حجاب چيز مكتوم و پنهانى نيست زيرا:
1- برهنگى زنان كه طبعا پيامدهايى همچون آرايش و عشوهگرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در يك حال تحريك دائم قرار مىدهد تحريكى كه سبب كوبيدن اعصاب آنها و ايجاد هيجانهاى بيمارگونه عصبى و گاه سر چشمه امراض روانى مىگردد.
مخصوصا توجه به اين نكته كه غريزه جنسى نيرومندترين و ريشه دارترين غريزه آدمى است و در طول تاريخ سر چشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناكى شده، تا آنجا كه گفتهاند: «هيچ حادثه مهمى را پيدا نمىكنيد مگر اين كه پاى زنى در آن در ميان است»! آيا دامن زدن مستمر از طريق برهنگى به اين غريزه و شعلهور ساختن آن بازى با آتش نيست؟ آيا اين كار عاقلانهاى است؟
2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مىدهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا بطور مداوم بالا رفته است، زيرا در «بازار آزاد برهنگى» كه عملا زنان به صورت كالاى مشتركى (لااقل در مرحله غير آميزشى جنسى) در آمدهاند ديگر قداست پيمان زناشويى مفهومى نمىتواند داشته باشد.
3- گسترش دامنه فحشاء، و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناكترين پيامدهاى بىحجابى است و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى كاملا نمايان است.
4- مسأله «ابتذال زن» و «سقوط شخصيت او» در اين ميان نيز حائز اهميت فراوان است هنگامى كه جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روز به روز تقاضاى آرايش بيشتر و خود نمايى افزونتر از او دارد، و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسيش وسيله تبلغ كالاها و دكور اتاقهاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سياحان و مانند اينها قرار بدهد، در چنين جامعهاى شخصيت زن تا سر حد يك عروسك، يا يك كالاى بىارزش سقوط مىكند، و ارزشهاى والاى انسانى او بكلى به دست فراموشى سپرده مىشود، و تنها افتخار او جوانى و زيبايى و خود نمائيش مىشود.
و به اين ترتيب مبدل به وسيلهاى خواهد شد براى اشباع هوسهاى سر كش يك مشت آلوده فريبكار و انسان نماهاى ديو صفت! در چنين جامعهاى چگونه يك زن مىتواند يا ويژگيهاى اخلاقيش، علم و آگاهى و دانائيش جلوه كند، و حائز مقام والائى گردد؟!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html
پاسخ : صفحه ی 207 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 36 از سوره ی مومنون
(آيه 32)
ترغيب به ازدواج آسان: از آغاز اين سوره تا به اينجا طرق حساب شده مختلفى براى پيشگيرى از آلودگيهاى جنسى مطرح شده است.
در اينجا به يكى ديگر از مهمترين طرق مبارزه با فحشاء كه ازدواج ساده و آسان، و بىريا و بىتكلف است، اشاره شده، زيرا اين نكته مسلم است كه براى برچيدن بساط گناه، بايد از طريق اشباع صحيح و مشروع غرائز وارد شد، آيه شريفه مىفرمايد: «و مردان و زنان بىهمسر را همسر دهيد، و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را» (وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ).
بدون شك اصل تعاون اسلامى ايجاب مىكند كه مسلمانان در همه زمينهها به يكديگر كمك كنند ولى تصريح به اين امر در مورد ازدواج دليل بر اهميت ويژه آن است.
اهميت اين مسأله تا به آن پايه است كه در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام مىخوانيم: «بهترين شفاعت آن است كه ميان دو نفر براى امر ازدواج ميانجيگرى كنى، تا اين امر به سامان برسد»! و از آنجا كه يك عذر تقريبا عمومى و بهانه همگانى براى فراز از زير بار ازدواج و تشكيل خانواده مسأله فقر و نداشتن امكانات مالى است قرآن به پاسخ آن پرداخته، مىفرمايد: از فقر و تنگدستى آنها نگران نباشيد و در ازدواجشان بكوشيد چرا كه «اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بىنياز مىسازد» (إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
و خداوند قادر بر چنين كارى هست، چرا كه «خداوند واسع و عليم است» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).
قدرتش آن چنان وسيع است كه پهنه عالم هستى را فرا مىگيرد، و علم او چنان گسترده است كه از نيات همه كس مخصوصا آنها كه به نيت حفظ عفت و پاكدامنى اقدام به ازدواج مىكنند آگاه است، و همه را مشمول فضل و كرم خود قرار خواهد داد.
بعد از ازدواج، شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعى مىشود و خود را شديدا مسؤول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمين وسائل زندگى فرزندان آينده مىبيند، به همين دليل تمام هوش و ابتكار و استعداد خود را به كار مىگيرد و در؟؟؟ آمدهاى خود و صرفه جويى تلاش مىكند و در مدت كوتاهى مىتواند بر فقر چيره شود و بدون شك امدادهاى الهى و نيروهاى مرموز معنوى نيز به كمك چنين افراد مىآيد كه براى انجام وظيفه انسانى و حفظ پاكى خود اقدام به ازدواج مىكنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread382-2.html