توی گفتگوی سایت....
بعدش بهم میوه ای رو که خیلی دوست داشتم...هی تعارف میکرد....هی تعارف میکرد...هی تعارف میکرد...
هی تعارف میکرد...هی خرمالو تعارف میکرد
نمایش نسخه قابل چاپ
توی گفتگوی سایت....
بعدش بهم میوه ای رو که خیلی دوست داشتم...هی تعارف میکرد....هی تعارف میکرد...هی تعارف میکرد...
هی تعارف میکرد...هی خرمالو تعارف میکرد
یک بار به من امتیاز داده بودن
بعد من هم اومدم در تشکر کردن خلاقیت به خرج بدم
به جای این که بنویسم خجالت دادید نوشتم خیلی خیلی [khejalat](شکلک خجالت ) دادید
بعد ایشون هم فکر کردن مقدار امتیاز رو میگم
هر موقع چشمم به اون پیام می خوره خندم میگیره
سلام توی این یک سالی که اینجا بودم از آبجی گلم ساغر خاطره زیاد دارم
البته بیشتر مواقع من ساغر رو اذیت کردم [khejalat]
یادمه یه بار خیلی دلم گرفته بود خیلی ناراحت بودم
ساغر عین یه ابجی به همه ی حرفام گوش داد باهام دردودل کرد
ازش خیلی ممنونم اون روز منو خیلی آروم کرد امیدوارم روزی برسه که تمام لطف هایی که به من کرده رو جبران کنم[shaad]
نظریه داشتن در مورد تولید برق از دود خودرو
من دومین نفری بودم که نظریه رو مورد نقد قرار دادم (چی شد؟ آخرش تصمیم گرفتین برین دانشگاه روی نظریه کار کنین؟ ) [golrooz]
همیشه این شکل هایی که میذاشتن به نظرم جالب میومد (^_^ )[shaad]
عکس آواتارش منو یاد بچگی های یه عزیزی می ندازه.
اگه واقعا سوم راهنمایی هستی باید بگم خیلی بزرگتر از سنت رفتار میکنی و میفهمی. که این قابل تحسینه.
ازشون خوشم میاد[nishkhand]
خاطره.....یادم نمیاد!فقط اولش با دیدن آواتارشون که سلنا گومز هست یکه خوردم چون معمولا کمتر کسی از این نوع آواتار میذاره!
اولین خاطره تو چت باکس بود که اومدن سره کارشون گزاشتیم با بچه ها[khande]