בلم בیگر بـہ زندگے گرمـ نیست.
ماבر مے گویـב:
بایـב کمے بـہ خوבتـ برسے
اما چگونـہ
وقتے از هر طرف مے روم،
بـہ تو مے رسمـ
http://jokestoon.com/wp-content/uplo...-ba-aks-84.jpg
.
نمایش نسخه قابل چاپ
בلم בیگر بـہ زندگے گرمـ نیست.
ماבر مے گویـב:
بایـב کمے بـہ خوבتـ برسے
اما چگونـہ
وقتے از هر طرف مے روم،
بـہ تو مے رسمـ
http://jokestoon.com/wp-content/uplo...-ba-aks-84.jpg
.
عشــــق ”
از رفتنت آغــــاز شد !
تا ” تـــــو ” …
چنـــد شعــــر ، باقی مانده است ؟؟!
http://jokestoon.com/wp-content/uplo...ba-aks-111.jpg
زمانی که شیپور جنگ نواخته شود ، مردان از نامردان مشخص خواهند شد .
پس ای شیپورها بنوازید ، و ای تاریخ ، نظاره گر باش ....
تو می خواستی بشی " سنگ صبورم " ..تو شدی "سنگ" و من هنوز "صبورم...........
رفتنـــ بهــانه نمیـــ خواهــد ؛
بهـانهــ های مانـدنـــ که تمـامـــ شــود
کــافـیستــ ــ ـ
http://www.kocholo.org/img/images/wy...8n2qoys2te.jpg
خدایا تو اگر نباشی به که میتوان گفت
حرفایی که به هیچ کس نمیتوان گفت ؟؟؟
مدعیان رفاقت هر کدام تا نقطه ای همراهند
عده ای تا مرز مال ، عده ای تا مرز آبرو، عده ای تا مرز جان
وهمگان تا مرز این جهان !!!!
تنها تویی که هماره می مانی بمان !!!
خدای من ، سبـــــک آمده ام با دستان تهی ،
سنگیــــن، بازم گردان
خدای من سنگیــــن آمده ام ، با کوله باری از گنـــاه ،
سبک، بازم گــــردان
خدای من ، به در گاهت آمده ام ، بازم مگـــردان
مینویسم سرشار از عشق
برای تویی که همیشه
تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی...
برای تو که بخوانی و بدانی
دوست داشتنت در من
بی انتهاست...
http://img11.ownskin.com/powerwall/m...2/b536c34f.gif
همیشه در حالی که...
یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته!
یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...
باید بگی : خب دیگه... واسه همیشه خدافظ
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند
اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند
هم اشکت را در می آورند !
حالمان بد نیست غم کم می خوریم /کم که نه! هر روز کم کم میخوریم
آب می خواهم،سرابم می دهند /عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب /از چه بیدارم نکردی آفتاب؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند/ بی گناه بودم و دارم زدند
دشنه ای نامرد بر پشتم نشست / از غم نامردمی پشتم شکست
سنگ را بستند و سگ آزاد شد / یک شبه بیداد آمد،داد شد
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام /تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
عشق اگر اینست مرتد می شوم / خوب اگر اینست من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است /کافرم دیگر مسلمانی بس است
در میان خلق سردرگم شدم / عاقبت آلوده مردم شدم
بعد از این با بی کسی خومی کنم / هرچه در دل داشتم رو می کنم
نیستم از مردم خنجر بدست / بت پرستم بت پرستم بت پرست
بت پرستم، بت پرستی کار ماست/ چشم مستی تحفه ی بازار ماست
درد می بارد چو لب تر می کنم / طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام/ راه دریا را چرا گم کرده ام؟
قفل غم بر درب سلولم مزن! / من خودم خوش باورم گولم مزن!
من نمی گویم که با من یار باش/ من نمی گویم مرا غم خوار باش
من نمی گویم؛ دگر گفتن بس است /گفتن اما هیچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شیرین ! شاد باش/ دست کم یک شب تو هم فرهاد باش
آه ! در شهر شما یاری نبود/ قصه هایم را خریداری نبود!!!
وای! رسم شهرتان بیداد بود/ شهرتان از خون ما آباد بود
از درو دیوارتان خون می چکد/ خون من، فرهاد، مجنون می چکد
خسته ام از قصه های شومتان / خسته از همدردی مسمومتان
این همه خنجر، دل کس خون نشد/ این همه لیلی،کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فریادتان / بیستون در حسرت فرهادتان
کوه کندن گر نباشد پیشه ام / بویی از فرهاد دارد تیشه ام
عشق از من دورو پایم لنگ بود / قیمتش بسیار و دستم تنگ بود
گرنرفتم هر دو پایم خسته بود / تیشه گر افتاد دستم بسته بود
هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! / فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه!
هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! / هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه!
هیچ کس اشکی برای ما نریخت / هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست / حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم /گاه بر حافظ تفأل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفت:
« ما زیاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه می پنداشتیم»
حمید رضا رجایی
باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب
همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب
آتش عشق است كه در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب
نور خداییست كه در شرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب
آب حیاتست كه در جزء و كل
انسحب ینسحب انسحاب
شكر كه دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب
از سر شوق است كه اشك بصر
انحلب ینحلب انحلاب
صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب یحتجب احتجاب
سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب یغترب اغتراب
آمُلیا موعد پیك اجل
اقترب یقترب اقتراب
شعر از علامه حسن زاده آملی در باب شب قدر
من که مهم نیستم
لااقل یک شب بیا،ماه را ببوس...
از وقتی رفته ای
رنگ از رخش رفته...
بغضم را می گذارم توی جیبم
و تظاهر می کنم خوبم...
این روزها
دهن همه چیز را
می توان با یک شکلک خنده بست،
جز
زخم های نبودنت را !!
هنوز مانده ام
وقتی روح به قتل میرسد
چه باید کرد
وقتی امید به قتل میرسد
چه باید کرد
وقتی ارزوها تباه میشود
چه باید کرد
هنوز مانده ام
کی قرار هست
تاوان تمام شود
a.m
دو ماه که هیچ!
دوسال،
شاید حتی اگر 20 سال هم به عقب بروم چه سود؟! ؛
وقتی در انتهای پاییزی نشسته ام که به ریسه میکشد اشکهایش را....تسبیح می سازد....
وذکر میگوید : سکوت.... سکوت.... سکوت.......
s.h
"دل" ات که صــاف باشد..
عـــزادار آدمـيــت کساني خواهي شد..
که روزي دوستــشـــان داشته اي...
کساني که نــــــاجور..
اين"وادي محبت" را ليــــــز خورده اند...
...
http://8pic.ir/images/vxv2xu4mzgucry...pg?w=298&h=349
- - - به روز رسانی شده - - -
پرسيد:
به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم
"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده
هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به
خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك
تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده
است
http://upcity.ir/images2/56044053387009409559.jpg
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻣﻨﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻗﺮﺻﻪ ﺩﻟﻢ
ﺗﻮ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻨﯽ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﻪ ﺩﻟﻢ
ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﺍﺯﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺑﺬﺍﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺳﯿﺮ
ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﻮﻧﻢ
ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ
ﺩﻟﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﺵ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﻩ
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮ
ﺗﻮ ﯾﺎﺩﻡ ﺩﺍﺩﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻣﻮ
ﺗﻮ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﮐﺸﯿﺪﻡ
ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻡ
ﻧﮕﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﻣﮕﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺗﺤﻤﻞ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺷﯽ
[narahat]
یک آدم هایی هستند که ...وقتی شادی کنارت نیستند ... چون حسودند ..وقتی غمگینی در آغوشت نمی گیرند ... چون خوشحالند ...وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند اما در واقع بی خیال تو هستند...اما ...... وقتی مشکل دارند با تو خیلی مهربونند ... خیلی ...اینها "بدبخت ترین" انسانهای روی زمینند...
ازسرنوشت پرسیدم:باآنانکه مارا بازی گرفتن
چه کنم؟انگشت برلبانم گذاشت وگفت:بسپارش
به ما که هیچ احدی ازسرنوشت خویش خبرندارن……..!!!
Click here to view the original image of 720x266px.
http://8pic.ir/images/73443578628305479983.jpg
تمام ساختمان هارا هم که از شیشه بسازند،
ان سوی شیشه ها،
هیچ گلی نیست....
و این دنیای پوچ
لبخند ندارد.....
s.h
وچه دیر فهمیدم که صدای فریاد کارخانه هابود.......؛
سال ها منتظر باران بودم.....
s.h
خدایا
من همه دردهایم را به امید قولهایت تحمل کرده ام
خدایا صادقانه بگویم
خسته شدم از دنیات
اما به تو امیدوارم ...
خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم،
دلتنگی، نفرت
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس
بنده ام دیگه هر چی توبگی
دستانمان را گره میکنیم در هم
قلبهایمان را به هم میسپاریم
نگاهمان گره که میخورد
ذوق میکند قلبمان
ارام میشویم
از داشتن همدیگر
چه ذوقی دارد
این زندگی
وقتی دو نفر
هم را دارند
هم را دوست میدارند
و چه ذوقی داره دستانی که در دست هم هستند وباعشق زندگی می کنند نه با ظواهر!
از هر طرف بخوانی درد همان درد هست ولی درمان را تنها خدا بلد است .
گاهی به اندازه ی تمام مشکلات روی زمین خودت ناراحتی
خیلی بده وقتی کسی نیست درکت کنه
خیلی بده که تنهایی..خیلی بده که نمیدونی چی کار کنی..
خیلی بده احساس یک طرفه باشه
خیلی بده که باید تو خودت بریزی
خیلی بده خیلـــیsh_dokhtar3
خـــــدا به اندازه ی بزگیــــــت تنـــهامsh_dokhtar3
وقتی موهایم را در باد افشان میکنم
وقتی بوسه های باد را پذیرا هستم
وقتی نگاه خورشید را در اغوش میگیرم
همشان نشانه این هست
که من تنهایم ولی
تنهاییم را به هر کسی نخواهم داد
- - - به روز رسانی شده - - -
وقتی موهایم را در باد افشان میکنم
وقتی بوسه های باد را پذیرا هستم
وقتی نگاه خورشید را در اغوش میگیرم
همشان نشانه این هست
که من تنهایم ولی
تنهاییم را به هر کسی نخواهم داد
تو زندگی اتفاقات زیادی میوفته ولی این روزگار هر طور بخوای میشه گذروند بستگی به خودت داره
شک ندارم
که همه ی ماه ها
رمضان است؛ وقتی هنوز دهانم بسته مانده....!
s.h
کاش استاد راهنمام جواب ایمیلو تلفن شو میداد گیر کردم
به هر دری هم میزنن میگن هنو تو ایران نیومده اینجا کسی متخصص نیست حالا اصل طرح مال یه ایرانی مقیم امریکاس (همایون)
از ما که گذشت اما نخبگان عزیز اگه رفتین برای تحصیلات خارج از کشور بعدش بر گردین تا نسل بعدی به مشکلاته ما دچار نشن
صبر كن چشم دلم نیل شود می آیم
شعر من حضرت هابیل شود می آیم
سر زمین دلتان بتكده شد, پس حالا
آسمان غرق ابابیل شود, می آیم
قوم شاعر, همه ایمان به غزلها دادند
صبر كن دفترم انجیل شود می آیم
قول دادم كه بیایم به خدا حرفی نیست
دل به آیینه كه تبدیل شود می آیم
مشق مان را همه ثانیه ها خط زده اند
دفتر عمر كه تعطیل شود می آیم
فعلا این شعر مرا كشت فقط یك لحظه
صبر كن, قافیه تكمیل شود می آیم
یا لطیف...
داشتم می خواندم این شعر مولانا را که
"آن را که منم چاره بیچاره نخواهد شد"
و رسیدم ...
به لحظه هایی که میان هوا و زمین دست هایم را گرفتی...
به آدم هایی که آمدند و رفتند...اما تو همیشه همدمِ دل کوچکم ماندی...
به لحظه هایی که راه ها را نزدیک کردی تا من زودتر برسم...
به سنگ هایی که از مسیر من دور کردی تا درد زمین خوردن به دلم زخم نزند...
به آرامشی که توی آسمان قلبم باراندی تا دلم قرص شود به ادامه راه...به رفتن...
به طعم مهربانی های بهشتی و بی بهانه ات که با همه مهربانی ها فرق دارد...
به لحظه هایی که همه چیز ِ آدم هیچ می شود...
و تازه می فهمد که بدونِ تو، تمام می شود ...
به زخم هایی که دیگران زدند و تو مرهم شدی...
به راههایی که گفتی نرو و رفتم...شکستم ...گم شدم...
آمدی دست های دلم را گرفتی بازم گرداندی بارهای بارها...
به امید هایی که به تو بستم و نا امیدم نکردی...
به الرحم الراحمینی ات که تمامی ندارد...
- - - به روز رسانی شده - - -
یا رفیقَ من لا رفیق له...
میانِ غربت این خیابان ها...میان آدم هایی که نگاهشان آشنای دلم نیست...میان تمامِ تنهایی هایی که به دلتنگی و بی کسی آغشته می شوند...میان تمام امید هایی که می روند تا کم رنگ شوند..."نگاهِ تو به من. اما تمام نمی شود، شعله های شوقی که میان دلم کاشته ای" *
تــــــــــو... همیشه توی آغوشِ مهربانیت برای قلبِ کوچک و بی پناهِ من جا داری...
خیلی وقت ها حس می کنم که...بهشت همان طعمِ دلنشین مهربانی های آغوش امنِ تواست...
بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی. مولانا
چشم عالم به دقایق نگران خواهد شد
کوچه ها منتظرند ...
دشت ها حوصله ی سبزه ندارند دگر ...
پس چرا دیر آقا ؟! ...
ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ! ...
اندکی تند قدم بردارید.
اللهم عجل لولیک الفرج
شب تا صبح به فکر اینم که فردا چه خواهم کرد
فردا صبح تا شب از بی خوابی دیشب چشمانم از هم باز نمی شوند