پاسخ : صفحه ی 201 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 49 از سوره ی مومنون
(آيه 41)
و همين طور شد «ناگهان صيحه آسمانى آنها را به حق زير ضربات خود فرو گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ).
صاعقهاى مرگبار با صدايى وحشت انگيز و مهيب فرود آمد، همه جا را تكان داد و در هم كوبيد و ويران كرد، و اجساد بىجان آنها را روى هم ريخت، به قدرى سريع و كوبنده بود كه حتى قدرت فرار از خانههاشان پيدا نكردند و در درون همان خانههايشان مدفون گشتند.
چنانكه قرآن در پايان اين آيات مىگويد: «ما آنها را همچون خار و خاشاك برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 252
در هم كوبيده شده روى سيلاب قرار داديم» (فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً).
«دور باد قوم ستمگر» از رحمت خداوند! (فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
اين در حقيقت نتيجه گيرى نهايى از كل اين آيات است كه آنچه در اين ماجرا گفته شد از انكار و تكذيب آيات الهى و انكار معاد و رستاخيز سر چشمه مىگيرد، و نتيجه دردناك آن، مخصوص جمعيت و گروه معينى نيست، بلكه همه ستمگران را در طول تاريخ شامل مىشود.
(آيه 42)
اقوام سر كش يكى بعد از ديگرى هلاك شدند: پس از پايان داستان قوم ثمود، قرآن در اينجا به اقوام ديگرى كه بعد از آنها و قبل از موسى (ع) روى كار آمدند اشاره كرده، مىگويد: «سپس اقوام ديگرى را پس از آنها پديد آورديم» (ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ).
چرا كه اين قانون و سنت خداوند بزرگ است كه فيض خود را قطع نمىكند و اگر گروهى مانعى بر سر راه تكامل نوع بشر شدند آنها را كنار زده و اين قافله را در مسيرش همچنان پيش مىبرد.
(آيه 43)
اما اين اقوام و طوائف گوناگون هر كدام داراى زمان و اجل معينى بودند و «هيچ امتى بر اجل و سر رسيد حتمى خود پيشى نمىگيرد و از آن تأخير نيز نمىكنند» (ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ). بلكه هنگامى كه فرمان قطعى پايان حيات آنها صادر مىشد از ميان مىرفتند، نه يك لحظه زودتر و نه ديرتر.
(آيه 44)
اين آيه ناظر به اين حقيقت است كه دعوت پيامبران در طول تاريخ هيچگاه قطع نشده، مىفرمايد: «ما سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم» (ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا).
اين معلمان آسمانى يكى پس از ديگرى مىآمدند و مىرفتند، ولى اقوام سركش همچنان بر كفر و انكار خود باقى بودند بطورى كه «هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مىآمد او را تكذيب مىكردند» (كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ).
هنگامى كه اين كفر و تكذيب از حد گذشت و به قدر كافى اتمام حجت شد «ما اين امتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم» و از صحنه روزگار برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 253
محوشان كرديم (فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً).
آن چنان نابود شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنها باقى ماند. آرى! «ما آنها را احاديثى قرار داديم» (وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ).
و در پايان آيه، همچون آيات پيشين مىگويد: «دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمىآورند» (فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ).
آنها نه تنها در اين دنيا دور از رحمت خدا بودند كه در سراى ديگر نيز از رحمت الهى دورند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 201 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 49 از سوره ی مومنون
(آيه 45)
قيام موسى و نابودى فرعونيان فرا مىرسد: تا اينجا سخن در باره اقوامى بود كه پيش از موسى (ع) پيامبر اولوا العزم پروردگار روى كار آمدند و رفتند، اما در اينجا اشاره بسيار كوتاهى به قيام موسى و هارون در برابر فرعونيان و سر انجام كار اين قوم مستكبر كرده، مىفرمايد: «سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دليل آشكار و روشن فرستاديم» (ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ).
منظور از «آيات» معجزاتى است كه خداوند به موسى بن عمران داد (آيات نه گانه) و منظور از «سلطان مبين»، منطق نيرومند و دلائل دندان شكن موسى (ع) در برابر فرعونيان است.
(آيه 46)
آرى! موسى و برادرش هارون را با اين آيات و سلطان مبين فرستاديم «به سوى فرعون و اطرافيان اشرافى و مغرور او» (إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).
اشاره به اين كه ريشه همه فساد، اينها بودند و هيچ كشورى اصلاح نخواهد شد مگر اين كه سردمدارانش اصلاح شوند.
«ولى (فرعون و اطرافيانش) استكبار كردند» و زير بار آيات حق و سلطان مبين نرفتند (فَاسْتَكْبَرُوا).
«و اصولا آنها مردمى برترى جو و سلطه طلب بودند» (وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ).
(آيه 47)
يكى از نشانههاى روشن برترى جويى آنها اين بود كه «گفتند: آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم در حالى كه قوم آنها (بنى اسرائيل) برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 254
بندگان و بردگان ما هستند»؟! (فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ).
(آيه 48)
با اين استدلالات واهى به مخالفت با حق برخاستند «پس موسى و هارون را تكذيب كردند و سر انجام همگى هلاك و نابود شدند» و ملك و حكومتشان بر باد رفت (فَكَذَّبُوهُما فَكانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ).
(آيه 49)
و سر انجام به اين ترتيب دشمنان اصلى بنى اسرائيل كه سد راه دعوت موسى و هارون بودند از ميان رفتند، و دوران آموزش و تربيت الهى بنى اسرائيل فرا رسيد.
در همين مرحله بود كه: «ما به موسى كتاب آسمانى داديم شايد آنان [بنى اسرائيل] هدايت شوند» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ ءَايَةً وَءَاوَيْنَٰهُمَآ إِلَيٰ رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ(50)
و پسر مريم و مادرش را نشانه اي گردانيديم و آن دو را در سرزمين بلندي كه جاي زيست و [داراي] آب زلال بود جاي داديم(50)
يَٰٓأَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا۟ مِنَ الطَّيِّبَٰتِ وَاعْمَلُوا۟ صَٰلِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ(51)
اي پيامبران از چيزهاي پاكيزه بخوريد و كار شايسته كنيد كه من به آنچه انجام مي دهيد دانايم(51)
وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَٰحِدَةً وَأَنَا۠ رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ(52)
و در حقيقت اين امت شماست كه امتي يگانه است و من پروردگار شمايم پس از من پروا داريد(52)
فَتَقَطَّعُوٓا۟ أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍۭ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ(53)
تا كار [دين]شان را ميان خود قطعه قطعه كردند [و] دسته دسته شدند هر دسته اي به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند(53)
فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّيٰ حِينٍ(54)
پس آنها را در ورطه گمراهي شان تا چندي واگذار(54)
أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِينَ(55)
آيا مي پندارند كه آنچه از مال و پسران كه بديشان مدد مي دهيم(55)
نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَٰتِ بَل لَّا يَشْعُرُونَ(56)
[از آن روي است كه] مي خواهيم به سودشان در خيرات شتاب ورزيم [نه] بلكه نمي فهمند(56)
إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ(57)
در حقيقت كساني كه از بيم پروردگارشان هراسانند(57)
وَالَّذِينَ هُم بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ(58)
و كساني كه به نشانه هاي پروردگارشان ايمان مي آورند(58)
وَالَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمْ لَا يُشْرِكُونَ(59)
و آنان كه به پروردگارشان شرك نمي آورند(59)
وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَآ ءَاتَوا۟ وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَيٰ رَبِّهِمْ رَٰجِعُونَ(60)
و كساني كه آنچه را دادند [در راه خدا] مي دهند در حالي كه دلهايشان ترسان است [و مي دانند] كه به سوي پروردگارشان بازخواهند گشت(60)
أُو۟لَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي الْخَيْرَٰتِ وَهُمْ لَهَا سَٰبِقُونَ(61)
آنانند كه در كارهاي نيك شتاب مي ورزند و آنانند كه در انجام آنها سبقت مي جويند(61)
وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَٰبٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(62)
و هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمي كنيم و نزد ما كتابي است كه به حق سخن مي گويد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت(62)
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِّنْ هَٰذَا وَلَهُمْ أَعْمَٰلٌ مِّن دُونِ ذَٰلِكَ هُمْ لَهَا عَٰمِلُونَ(63)
[نه] بلكه دلهاي آنان از اين [حقيقت] در غفلت است و آنان غير از اين [گناهان] كردارهايي [ديگر] دارند كه به انجام آن مبادرت مي ورزند(63)
حَتَّيٰٓ إِذَآ أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجَْٔرُونَ(64)
تا وقتي خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زاري درمي آيند(64)
لَا تَجَْٔرُوا۟ الْيَوْمَ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ(65)
امروز زاري مكنيد كه قطعا شما از جانب ما ياري نخواهيد شد(65)
قَدْ كَانَتْ ءَايَٰتِي تُتْلَيٰ عَلَيْكُمْ فَكُنتُمْ عَلَيٰٓ أَعْقَٰبِكُمْ تَنكِصُونَ(66)
در حقيقت آيات من بر شما خوانده مي شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مي رفتيد(66)
مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَٰمِرًا تَهْجُرُونَ(67)
در حالي كه از [پذيرفتن] آن تكبر مي ورزيديد و شب هنگام [در محافل خود] بدگويي مي كرديد(67)
أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا۟ الْقَوْلَ أَمْ جَآءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ ءَابَآءَهُمُ الْأَوَّلِينَ(68)
آيا در [عظمت] اين سخن نينديشيده اند يا چيزي براي آنان آمده كه براي پدران پيشين آنها نيامده است(68)
أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا۟ رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ(69)
يا پيامبر خود را [درست] نشناخته و [لذا] به انكار او پرداخته اند(69)
أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌۢ بَلْ جَآءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَٰرِهُونَ(70)
يا مي گويند او جنوني دارد [نه] بلكه [او] حق را براي ايشان آورده و[لي] بيشترشان حقيقت را خوش ندارند(70)
وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَآءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَٰوَٰتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَٰهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ(71)
و اگر حق از هوسهاي آنها پيروي مي كرد قطعا آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست تباه مي شد [نه] بلكه يادنامه شان را به آنان داده ايم ولي آنها از [پيروي] يادنامه خود رويگردانند(71)
أَمْ تَسَْٔلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّٰزِقِينَ(72)
يا از ايشان مزدي مطالبه مي كني و مزد پروردگارت بهتر است و اوست كه بهترين روزي دهندگان است(72)
وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَيٰ صِرَٰطٍ مُّسْتَقِيمٍ(73)
و در حقيقت اين تويي كه جدا آنها را به راه راست مي خواني(73)
وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ عَنِ الصِّرَٰطِ لَنَٰكِبُونَ(74)
و به راستي كساني كه به آخرت ايمان ندارند از راه [درست] سخت منحرفند(74)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون
(آيه 50)
آيتى ديگر از آيات خدا: در آخرين مرحله از شرح سر گذشت پيامبران اشاره كوتاه و مختصرى به حضرت مسيح (ع) و همچنين مادرش مريم كرده، مىگويد: «و ما فرزند مريم و مادرش را آيت و نشانهاى (از عظمت و قدرت خود) قرار داديم» (وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً).
سپس به بخشى از نعمتها و مواهب بزرگى كه به اين مادر و فرزند عطا فرموده اشاره كرده، مىگويد: «و آنها را در سر زمين بلندى كه داراى آرامش و امنيت و آب جارى بود جاى داديم» (وَ آوَيْناهُما إِلى رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِينٍ).
احتمال دارد كه جمله فوق اشاره به محل تولد مسيح (ع) در بيابان بيت المقدس باشد، جايى كه خداوند آن را محل امنى براى اين مادر و فرزند قرار داد، و آب گوارا در آن جارى ساخت و از درخت خشكيده خرما به او روزى مرحمت كرد.
به هر حال آيه دليلى است بر حمايت مستمر و دائم خداوند نسبت به رسولان خود و كسانى كه از آنها حمايت مىكردند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون
(آيه 51)
همگى امت واحديد: در آيات پيشين سخن از سر گذشت پيامبران و امتهايشان بود، در اين آيه همه پيامبران را مخاطب ساخته، مىگويد: «اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه بخوريد و عمل صالح به جا آوريد كه من به آنچه شما انجام مىدهيد آگاهم» (يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 255
تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ).
در اين آيه از سه جهت براى انجام عمل صالح كمك گرفته شده است: از جهت تأثير غذاى پاك بر صفاى قلب، و از جهت تحريك حس شكر گزارى، و از جهت توجه دادن به اين كه خدا شاهد و ناظر اعمال آدمى است.
(آيه 52)
سپس همه پيامبران و پيروان آنها را به توحيد و تقوا دعوت كرده، چنين مىگويد: «و اين امت شما امت واحدى است» (وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
و تفاوتهاى ميان شما و همچنين پيامبرانتان هرگز دليل بر دو گانگى و چند گانگى نيست.
«و من پروردگار شما هستم، پس از مخالفت فرمان من بپرهيزيد» (وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ).
به اين ترتيب آيه فوق به وحدت و يگانگى جامعه انسانى، و حذف هر گونه تبعيض و جدايى دعوت مىكند، همانگونه كه او پروردگار واحد است انسانها نيز امت واحد هستند.
به همين دليل بايد از يك برنامه پيروى كنند همانگونه كه پيامبرانشان نيز به آيين واحدى دعوت مىكردند.
(آيه 53)
اين آيه- به دنبال دعوتى كه به وحدت و يگانگى در آيه قبل شد- انسانها را از پراكندگى و اختلاف با اين عبارت بر حذر مىدارد: «اما آنها كارهاى خود را در ميان خويش به پراكندگى كشاندند و هر گروهى به راهى رفتند» (فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً).
و عجب اين كه: «هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند» و از ديگران بيزار (كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ).
آيه فوق يك حقيقت مهم روانى و اجتماعى را باز گو مىكند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروههاست كه هر يك راه و آئينى را براى خود برگزيده، و دريچههاى مغز خود را به روى هر سخن ديگرى بستهاند اين حالت- كه از خودخواهى و حبّ ذات افراطى سر چشمه مىگيرد- بزرگترين دشمن تبيين حقايق و رسيدن به اتحاد و وحدت امتهاست.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 256
(آيه 54)
لذا در اين آيه مىگويد: اكنون كه چنين است «آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى» كه مرگشان فرا رسد، يا گرفتار عذاب الهى شوند كه اين قبيل افراد سرنوشتى غير از اين ندارند (فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-51-100.aspx
پاسخ : صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون
(آيه 55)
از آنجا كه در آيات گذشته سخن از احزاب و گروههاى لجوج و متعصب به ميان آمد به بعضى ديگر از پندارهاى خود بينانه آنان اشاره كرده، مىگويد: «آيا آنها گمان مىكنند اموال و فرزندانى را كه به آنان دادهايم ...» (أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ).
(آيه 56)
براى اين است كه: «درهاى خيرات را به سرعت به روى آنها بگشاييم»؟! (نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ).
آيا آنها داشتن اموال سرشار و فرزندان بسيار را دليل بر حقانيت روش خود مىپندارند و نشانه قرب و عظمت در درگاه خدا مىدانند؟
نه، هرگز چنين نيست «بلكه آنها نمىفهمند» (بَلْ لا يَشْعُرُونَ).
آنها نمىدانند كه اين اموال و فرزندان فراوان در حقيقت يك نوع عذاب و مجازات يا مقدمه عذاب و كيفر براى آنهاست، آنها نمىدانند كه خدا مىخواهد آنها را در ناز و نعمت فرو برد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال كيفر الهى، تحمل عذاب بر آنها دردناكتر باشد.
(آيه 57)
بعد از نفى پندارهاى اين غافلان خود خواه، چگونگى حال مؤمنان و سرعت كنندگان در خيرات را ضمن چند آيه باز گو مىكند.
نخست مىگويد: «مسلما كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند» (إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ).
(آيه 58)
سپس اضافه مىكند: «و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مىآورند» (وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ).
(آيه 59)
بعد از مرحله ايمان به آيات پروردگار، مرحله تنزيه و پاك شمردن او از هر گونه شبيه و شريك فرا مىرسد، مىگويد: «و آنها كه به پروردگارشان شرك نمىورزند» (وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ).
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 257
(آيه 60)
بعد از اين، مرحله ايمان به معاد و رستاخيز و توجه خاصى كه مؤمنان راستين به اين مسأله دارند فرا مىرسد، مىگويد: «و كسانى كه نهايت تلاش و كوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند و با اين حال دلهايشان هراسناك است از اينكه سر انجام به سوى پروردگارشان باز مىگردند» (وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-51-100.aspx
پاسخ : صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون
(آيه 61)
بعد از شرح اين صفات چهار گانه مىفرمايد: «چنين كسانى در خيرات سرعت مىكنند و از ديگران پيشى مىگيرند» و مشمول عنايات ما هستند (أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ).
آيات فوق ترسيم جالب و تنظيم كاملا منطقى براى بيان صفات اين گروه از مؤمنان پيشگام است، نخست از ترس آميخته با احترام و تعظيم- كه انگيزه ايمان به پروردگار و نفى هر گونه شرك است- شروع كرده و به ايمان به معاد و دادگاه عدل خدا كه موجب احساس مسؤوليت و انگيزه هر كار نيك است منتهى مىگردد و مجموعا چهار ويژگى و يك نتيجه را بيان مىكند- دقت كنيد.
(آيه 62)
از آنجا كه صفات برجسته و ويژه مؤمنان كه سر چشمه انجام هر گونه كار نيك است و در آيات قبل به آن اشاره شد، اين سؤال را بر مىانگيزد كه اتصاف به اين صفات و انجام اين اعمال، كار همه كس نيست، و از عهده همه بر نمىآيد.
در اين آيه به پاسخ پرداخته، مىگويد: «ما هيچ كس را جز به مقدار توانائيش تكليف نمىكنيم» و از هر كس به اندازه عقل و طاقتش مىخواهيم (وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها).
اين تعبير نشان مىدهد كه وظائف و احكام الهى در حدود توانايى انسانها است، و در هر مورد بيش از ميزان قدرت و توانايى باشد ساقط مىشود و به تعبير علماى اصول، اين قاعده بر تمام احكام اسلامى حكومت دارد و بر آنها مقدم است.
و باز از آنجا كه ممكن است اين سؤال پيش آيد كه چگونه اين همه انسانها اعمالشان از كوچك و بزرگ، مورد حساب و بررسى قرار مىگيرد؟ برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 258
اضافه مىكند: «و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مىگويد (و تمام اعمال بندگان را ثبت و باز گو مىكند) و به همين دليل هيچ ظلم و ستمى بر آنها نمىشود» (وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ).
اين اشاره به نامههاى اعمال و پروندههايى است كه همه كارهاى آدمى در آن ثبت است و نزد خداوند محفوظ است.
(آيه 63)
ولى از آنجا كه بيان اين واقعيات تنها در كسانى اثر مىكند كه مختصر بيدارى و آگاهى دارند بلافاصله اضافه مىكند: «ولى دلهاى آنها از اين نامه اعمال (و روز حساب و آيات قرآن) در بىخبرى فرو رفته و اعمال (زشت) ديگرى جز اين دارند كه پيوسته آن را انجام مىدهند» (بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ).
(آيه 64)
اما آنها در اين غفلت و بىخبرى همچنان باقى مىمانند «تا روزى كه مترفين را (آنان كه غرق ناز و نعمتند) در چنگال عذاب گرفتار سازيم در اين هنگام نعره استغاثهآميز آنها همچون نعره وحوش بيابان بر مىخيزد» و از سنگينى عذاب و مجازات دردناك الهى ناله سر مىدهند (حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ).
(آيه 65)
ولى به آنها خطاب مىشود «فرياد نكنيد و ناله نزنيد كه شما امروز از ناحيه ما يارى نخواهيد شد»! (لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-51-100.aspx
پاسخ : صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون
(آيه 66)
اين آيه در حقيقت بيان علت اين سر نوشت شوم است، مىگويد:
آيا فراموش كردهايد كه: «در گذشته آيات من بطور مداوم بر شما خوانده مىشد اما (به جاى اين كه از آن، درس بياموزيد و بيدار شويد) اعراض مىكرديد و به عقب باز مىگشتيد» (قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ).
(آيه 67)
نه تنها در برابر شنيدن آيات الهى عقب گرد مىكرديد، بلكه: «در برابر آن حالت استكبار به خود مىگرفتيد» (مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ).
و علاوه بر اين «جلسات شب نشينى تشكيل مىداديد و (از پيامبر و قرآن و مؤمنان) بد گويى مىنموديد» (سامِراً تَهْجُرُونَ). يعنى شبها تا مدت طولانى بيدار برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 259
مىمانيد و همچون بيماران هذيان مىگوييد و فحش و ناسزا مىدهيد.
(آيه 68)
بهانههاى رنگارنگ منكران: در تعقيب آيات گذشته كه سخن از اعراض و استكبار كفار در برابر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بود در اينجا از بهانههايى كه ممكن است آنها براى خود در اين زمينه بتراشند و پاسخ دندانشكن آن سخن مىگويد، ضمنا علل واقعى اعراض آنها را نيز شرح مىدهد كه در پنج قسمت خلاصه مىشود:
نخست مىگويد: «پس آيا آنها در اين گفتار (آيات الهى) تدبر و انديشه نكردند»؟ (أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ).
آرى! نخستين عالم بدبختى آنها تعطيل انديشه و تفكر در محتواى دعوت تو است، كه اگر بود مشكلات آنها حل مىشد.
در دومين مرحله مىگويد: «يا اين كه مطالبى براى آنها آمده است كه براى نياكانشان نيامده»؟! (أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ).
يعنى اگر توحيد و معاد و دعوت به نيكيها و پاكيها تنها از ناحيه تو بود، ممكن بود بهانه كنند كه اينها سخنان نو ظهورى است.
(آيه 69)
در سومين مرحله مىگويد: «يا اين كه آنها پيامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نيستند) لذا او را انكار مىكنند» (أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ).
يعنى اگر اين دعوت از ناحيه شخص مرموز يا مشكوكى صورت گرفته بود ممكن بود بگويند نمىتوان به ظاهر سخنانش فريب خورد.
ولى اينها سابقه تو را به خوبى مىدانند، در گذشته تو را «محمّد امين» مىخواندند به عقل و دانش و امانت تو معترف بودند، پس جايى براى اين گونه بهانهها نيز نيست.
(آيه 70)
در چهارمين مرحله مىگويد: «يا اين كه مىگويند: او ديوانه است»؟! (أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ).
يعنى شخص او را به خوبى مىشناسيم، اما به عقل و فكر او ايمان نداريم، برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 260
چه بسا اين سخنان را از روى جنون مىگويد، چرا كه با افكار عمومى محيط هماهنگ نيست.
قرآن بلافاصله براى نفى اين بهانهجويى مىگويد: «بلكه پيامبر براى آنها حق آورده است» و سخنانش گواه بر اين حقيقت است (بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ).
عيب كار اينجاست كه «بيشتر آنها از حق كراهت دارند» و گريزانند! (وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-51-100.aspx
پاسخ : صفحه ی 202 از قرآن کریم شامل آیات 50 تا 74 از سوره ی مومنون
(آيه 71)
در حالى كه هيچ لزومى ندارد كه حق تابع تمايلات مردم باشد «و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى كند (و جهان هستى بر طبق تمايل آنها گردش داشت) آسمانها و زمين و همه كسانى كه در آنها هستند تباه مىشوند»! (وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ). زيرا هوى و هوسهاى مردم معيار و ضابطهاى ندارد، بلكه در بسيارى از موارد به سوى زشتيها مىگرايد.
سپس براى تأكيد بيشتر روى اين موضوع مىگويد: «ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه ياد آورى (و عزّت و شرف) براى آنهاست، ولى آنها از (آنچه مايه) ياد آوريشان (است) روى گردانند» (بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ).
(آيه 72)
در پنجمين و آخرين مرحله مىگويد: «يا اين كه تو از آنها اجر و مزد و هزينهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى با اين كه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است» (أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ).
قرآن با بيان گويايى كه در اين پنج مرحله بيان داشته روشن مىسازد كه اين كور دلان تسليم حق نيستند و عذرهايى كه براى توجيه مخالفت خود ذكر مىكنند بهانههاى بىاساس بيش نيستند.
(آيه 73)
در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى كلى از آنچه گذشت چنين مىگويد: «بطور قطع و يقين تو آنها را به صراط مستقيم دعوت مىكنى» (وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).
گر چه در بعضى از روايات اسلامى «صراط مستقيم» به ولايت على عليه السّلام برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 261
تفسير شده ولى اين گونه روايات بيان بعضى از مصداقهاى روشن است، و هيچ منافات با وجود مصاديق ديگر مانند قرآن و ايمان به مبدء و معاد و تقوى و جهاد ندارد.
(آيه 74)
و نتيجه طبيعى اين موضوع همان است كه در اين آيه باز گو مىكند: «و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند بطور مسلم از اين صراط منحرفند» (وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ).
منظور از «صراط» در اين آيه همان صراط مستقيم در آيه قبل است.
از آيات فوق ضمنا بخشى از صفات رهبران راه حق روشن مىگردد:
آنها هميشه مردمى بودند شناخته شده به نيكيها كه در ترويج مكتب حق اصرار مىورزند هر چند ناخوشايند گروه كثيرى باشد.
ديگر اين كه آنها در برابر دعوت خويش پاداش مادى نمىطلبند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-51-100.aspx
صفحه ی 203 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 99 از سوره ی مومنون
[golrooz]صفحه ی 203 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 99 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ وَلَوْ رَحِمْنَٰهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا۟ فِي طُغْيَٰنِهِمْ يَعْمَهُونَ(75)
و اگر ايشان را ببخشاييم و آنچه از صدمه بر آنان [وارد آمده] است برطرف كنيم در طغيان خود كوردلانه اصرار مي ورزند(75)
وَلَقَدْ أَخَذْنَٰهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا۟ لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ(76)
و به راستي ايشان را به عذاب گرفتار كرديم و[لي] نسبت به پروردگارشان فروتني نكردند و به زاري درنيامدند(76)
حَتَّيٰٓ إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ(77)
تا وقتي كه دري از عذاب دردناك بر آنان گشوديم بناگاه ايشان در آن [حال] نوميد شدند(77)
وَهُوَ الَّذِيٓ أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَٰرَ وَالْأَفِْٔدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ(78)
و اوست آن كس كه براي شما گوش و چشم و دل پديد آورد چه اندك سپاسگزاريد(78)
وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(79)
و اوست آن كس كه شما را در زمين پديد آورد و به سوي اوست كه گرد آورده خواهيد شد(79)
وَهُوَ الَّذِي يُحْيِ وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَٰفُ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(80)
و اوست آن كس كه زنده مي كند و مي ميراند و اختلاف شب و روز از اوست مگر نمي انديشيد(80)
بَلْ قَالُوا۟ مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ(81)
[نه] بلكه آنان [نيز] مثل آنچه پيشينيان گفته بودند گفتند(81)
قَالُوٓا۟ أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(82)
گفتند آيا چون بميريم و خاك و استخوان شويم آيا واقعا باز ما زنده خواهيم شد(82)
لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ(83)
درست همين را قبلا به ما و پدرانمان وعده دادند اين جز افسانه هاي پيشينيان [چيزي] نيست(83)
قُل لِّمَنِ الْأَرْضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(84)
بگو اگر مي دانيد [بگوييد] زمين و هر كه در آن است به چه كسي تعلق دارد(84)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ(85)
خواهند گفت به خدا بگو آيا عبرت نمي گيريد(85)
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَٰوَٰتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ(86)
بگو پروردگار آسمانهاي هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست(86)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ(87)
خواهند گفت خدا بگو آيا پرهيزگاري نمي كنيد(87)
قُلْ مَنۢ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(88)
بگو فرمانروايي هر چيزي به دست كيست و اگر مي دانيد [كيست آنكه] او پناه مي دهد و در پناه كسي نمي رود(88)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّيٰ تُسْحَرُونَ(89)
خواهند گفت خدا بگو پس چگونه دستخوش افسون شده ايد(89)
بَلْ أَتَيْنَٰهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَٰذِبُونَ(90)
[نه] بلكه حقيقت را بر ايشان آورديم و قطعا آنان دروغگويند(90)
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَٰهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهٍۭ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ سُبْحَٰنَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ(91)
خدا فرزندي اختيار نكرده و با او معبودي [ديگر] نيست و اگر جز اين بودقطعا هر خدايي آنچه را آفريده [بود] باخود مي برد و حتما بعضي از آنان بر بعضي ديگر تفوق مي جستند منزه است خدا از آنچه وصف مي كنند(91)
عَٰلِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَيٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(92)
داناي نهان و آشكار و برتر است از آنچه [با او] شريك مي گردانند(92)
قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ(93)
بگو پروردگارا اگر آنچه را كه [از عذاب] به آنان وعده داده شده است به من نشان دهي(93)
رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّٰلِمِينَ(94)
پروردگارا پس مرا در ميان قوم ستمكار قرار مده(94)
وَإِنَّا عَلَيٰٓ أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَٰدِرُونَ(95)
و به راستي كه ما تواناييم كه آنچه را به آنان وعده داده ايم بر تو بنمايانيم(95)
ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ(96)
بدي را به شيوه اي نيكو دفع كن ما به آنچه وصف مي كنند داناتريم(96)
وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَٰتِ الشَّيَٰطِينِ(97)
و بگو پروردگارا از وسوسه هاي شيطانها به تو پناه مي برم(97)
وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ(98)
و پروردگارا از اينكه [آنها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مي برم(98)
حَتَّيٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ(99)
تا آنگاه كه مرگ يكي از ايشان فرا رسد مي گويد پروردگارا مرا بازگردانيد(99)
صدق الله العلي العظيم