صفحه ی 200 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 27 از سوره ی مومنون
[golrooz]صفحه ی 200 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 27 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَٰنَٰتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَٰعُونَ(8)
و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مي كنند(8)
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَيٰ صَلَوَٰتِهِمْ يُحَافِظُونَ(9)
و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مي نمايند(9)
أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْوَٰرِثُونَ(10)
آنانند كه خود وارثانند(10)
الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ(11)
همانان كه بهشت را به ارث مي برند و در آنجا جاودان مي مانند(11)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٍ مِّن طِينٍ(12)
و به يقين انسان را از عصاره اي از گل آفريديم(12)
ثُمَّ جَعَلْنَٰهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ(13)
سپس او را [به صورت] نطفه اي در جايگاهي استوار قرار داديم(13)
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَٰمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَٰمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَٰهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَٰلِقِينَ(14)
آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايي ساختيم بعد استخوانها را با گوشتي پوشانيديم آنگاه [جنين را در] آفرينشي ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است(14)
ثُمَّ إِنَّكُم بَعْدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ(15)
بعد از اين [مراحل] قطعا خواهيد مرد(15)
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ تُبْعَثُونَ(16)
آنگاه شما در روز رستاخيز برانگيخته خواهيد شد(16)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَآئِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَٰفِلِينَ(17)
و به راستي [ما] بالاي سر شما هفت راه [آسماني] آفريديم و از [كار] آفرينش غافل نبوده ايم(17)
وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءًۢ بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّٰهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَيٰ ذَهَابٍۭ بِهِ لَقَٰدِرُونَ(18)
و از آسمان آبي به اندازه [معين] فرود آورديم و آن را در زمين جاي داديم و ما براي از بين بردن آن مسلما تواناييم(18)
فَأَنشَأْنَا لَكُم بِهِ جَنَّٰتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَٰبٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوَٰكِهُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ(19)
پس براي شما به وسيله آن باغهايي از درختان خرما و انگور پديدار كرديم كه در آنها براي شما ميوه هاي فراوان است و از آنها مي خوريد(19)
وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَآءَ تَنۢبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْءَاكِلِينَ(20)
و از طور سينا درختي برمي آيد كه روغن و نان خورشي براي خورندگان است(20)
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَٰمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَٰفِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ(21)
و البته براي شما در دامها[ي گله درس] عبرتي است از [شيري] كه در شكم آنهاست به شما مي نوشانيم و براي شما در آنها سودهاي فراوان است و از آنها مي خوريد(21)
وَعَلَيْهَا وَعَلَي الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ(22)
و بر آنها و بر كشتيها سوار مي شويد(22)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَيٰ قَوْمِهِ فَقَالَ يَٰقَوْمِ اعْبُدُوا۟ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ(23)
و به يقين نوح را به سوي قومش فرستاديم پس [به آنان] گفت اي قوم من خدا را بپرستيد شما را جز او خدايي نيست مگر پروا نداريد(23)
فَقَالَ الْمَلَؤُا۟ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِن قَوْمِهِ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا الْأَوَّلِينَ(24)
و اشراف قومش كه كافر بودند گفتند اين [مرد] جز بشري چون شما نيست مي خواهد بر شما برتري جويد و اگر خدا مي خواست قطعا فرشتگاني مي فرستاد [ما]در ميان پدران نخستين خود چنين [چيزي] نشنيده ايم(24)
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌۢ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا۟ بِهِ حَتَّيٰ حِينٍ(25)
او نيست جز مردي كه در وي [حال] جنون است پس تا چندي در باره اش دست نگاه داريد(25)
قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ(26)
[نوح] گفت پروردگارا از آن روي كه دروغزنم خواندند مرا ياري كن(26)
فَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَٰطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوٓا۟ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ(27)
پس به او وحي كرديم كه زير نظر ما و [به] وحي ما كشتي را بساز و چون فرمان ما دررسيد و تنور به فوران آمد پس در آن از هر نوع [حيواني] دو تا [يكي نر و ديگري ماده] با خانواده ات بجز كسي از آنان كه حكم [عذاب ] بر او پيشي گرفته است وارد كن در باره كساني كه ظلم كرده اند با من سخن مگوي زيرا آنها غرق خواهند شد(27)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 200 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 27 از سوره ی مومنون
(آيه 8)
در اين آيه به پنجمين و ششمين صفت برجسته مؤمنان اشاره كرده، مىگويد: «و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند» (وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ).
حفظ و اداى امانت و همچنين پايبند بودن به عهد و پيمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مؤمنان است. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 242
در مفهوم وسيع «امانت» امانتهاى خدا و پيامبران الهى و همچنين امانتهاى مردم جمع است، نعمتهاى مختلف خدا هر يك امانتى از امانات او هستند، آيين حق، كتب آسمانى، دستور العملهاى پيشوايان راه حق و همچنين اموال و فرزندان و پستها و مقامها، همه امانتهاى اويند كه مؤمنان در حفظ و اداى حق آنها مىكوشند.
همچنين حكومت از مهمترين وديعههاى الهى است كه بايد آن را به اهلش سپرد.
(آيه 9)
در اين آيه آخرين ويژگى مؤمنان را كه محافظت بر نمازهاست بيان كرده، مىگويد: «و آنها بر نمازشان مواظبت مىنمايند» (وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ).
جالب اين كه: نخستين ويژگى مؤمنان را «خشوع در نماز» و آخرين صفت آنها را «محافظت بر نماز» شمرده است، از نماز شروع مىشود و به نماز ختم مىگردد چرا كه نماز مهمترين رابطه خلق و خالق است كه هر گاه با آدابش انجام گيرد زمينه مطمئنى براى همه خوبيها و نيكيها خواهد بود.
(آيه 10)
بعد از ذكر اين صفات ممتاز، نتيجه نهايى آن را به اين صورت بيان مىكند: آرى! «آنها وارثانند» (أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ).
(آيه 11)
همان وارثانى «كه بهشت برين را به ارث مىبرند و جاودانه در آن خواهند ماند» (الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ).
«فردوس» به معنى بهشت برين و برترين باغهاى بهشت مىباشد، كه طبق ظاهر آيات فوق مخصوص مؤمنانى است كه داراى صفات بالا هستند به اين ترتيب ديگر بهشتيان در مراحل پايينتر قرار دارند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 200 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 27 از سوره ی مومنون
(آيه 12)
مراحل تكامل جنين در رحم مادر: اين آيه و قسمتى از آيات آينده، طرق اساسى تحصيل اميان و معرفت را نشان مىدهد، نخست دست انسان را گرفته و به كاوش در اسرار درون و «سير در عالم انفس» وا مىدارد، و در آياتى كه بعد از آن خواهد آمد او را به جهان برون و موجودات شگرف عالم هستى توجه مىدهد و به «سير آفاقى» مىپردازد.
نخست مىگويد: «ما انسان را از چكيده و خلاصهاى از گل آفريديم» (وَ لَقَدْ برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 243
خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ).
(آيه 13)
«سپس او را نطفهاى در قرارگاه مطمئن [رحم] (ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ).
در حقيقت آيه قبل به آغاز وجود همه انسانها اعم از آدم و فرزندان او اشاره مىكند كه همه به خاك باز مىگردند و از گل برخاستهاند، اما در اين آيه به تداوم نسل آدم از طريق تركيب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن در قرارگاه رحم توجه مىدهد.
تعبير از رحم به «قَرارٍ مَكِينٍ» (قرارگاه امن و امان) اشاره به موقعيت خاص رحم در بدن انسان است، در واقع در محفوظترين نقطه بدن كه از هر طرف كاملا تحت حفاظت است قرار گرفته، ستون فقرات و دندهها از يك سو، استخوان نيرومند لگن خاصره از سوى ديگر، پوششهاى متعدد شكم از سوى سوم حفاظتى كه از ناحيه دستها به عمل مىآيد از سوى چهارم، همگى شواهد اين قرارگاه امن و امان است.
(آيه 14)
بعد به مراحل شگفت آور و بهت آور سير نطفه در رحم مادر و چهرههاى گوناگون خلقت كه يكى بعد از ديگرى در آن قرارگاه امن و دور از دست بشر ظاهر مىشود اشاره كرده، مىفرمايد: «سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته]، و علقه را به صورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده] و مضغه را به صورت استخوانهايى در آورديم، و بر استخوانها گوشت پوشانديم» (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً).
جمله «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» يك معجزه علمى است كه پرده از روى اين مسأله كه در آن روز براى هيچ كس روشن نبود بر مىدارد، زيرا قرآن نمىگويد: ما مضغه را تبديل به استخوان و گوشت كرديم، بلكه مىگويد: ما مضغه را تبديل به استخوان كرديم و بر استخوانها لباس گوشت پوشانديم، اشاره به اين كه مضغه نخست تبديل به استخوان مىشود و بعد از آن گوشت روى آن را مىپوشاند.
و در پايان آيه به آخرين مرحله كه در واقع مهمترين مرحله آفرينش بشر است با يك تعبير سر بسته و پر معنى اشاره كرده، مىفرمايد: «سپس ما آن را آفرينش برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 244
تازهاى داديم» (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ).
اين همان مرحلهاى است كه جنين وارد حيات انسانى مىشود، كه در روايات اسلامى از آن تعبير به مرحله «نفخ روح» (دميدن روح در كالبد) شده، و اينجاست كه انسان را از همه جهان ممتاز مىسازد، و به او شايستگى خلافت خدا در زمين را مىدهد.
«پس بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين آفرينندگان است» (فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ).
آفرين بر اين قدرت نمايى بىنظير كه در ظلمتكده رحم اين چنين تصوير بديعى با اين همه عجائب و شگفتيها، بر قطره آبى نقش مىزند.
آفرين بر آن علم و حكمتى كه اين همه استعداد و لياقت و شايستگى را در چنين موجود ناچيزى ايجاد مىكند آفرين بر او و بر خلقت بىنظيرش.
(آيه 15)
اين آيه از مسأله توحيد و شناخت مبدء به طرز زيبا و ظريفى به مسأله «معاد» منتقل مىشود، و مىگويد: اين انسان با همه شگفتيهايش تا ابد زنده نمىماند، زمانى فرا مىرسد كه اين ساختمان عجيب از هم فرو مىريزد و «شما بعد از اين زندگى همگى مىميريد» (ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 200 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 27 از سوره ی مومنون
(آيه 16)
ولى براى اين كه اين تصور پيش نيايد كه با مردن انسان همه چيز پايان مىگيرد پس اين آفرينش با اين همه شكوه و عظمت براى اين چند روز زندگى امرى بيهوده بوده است بلا فاصله مىافزايد: «سپس در روز قيامت (بار ديگر به زندگى باز مىگرديد و) بر انگيخته مىشويد» البته در سطحى عاليتر و در جهانى وسيعتر و گستردهتر (ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ).
(آيه 17)
باز هم نشانههاى توحيد: پس از ذكر آيات انفسى اكنون به جهان برون و آيات آفاقى مىپردازد، و عظمت آفرينش را در آسمان و زمين منعكس مىكند مىفرمايد: «ما بر بالاى سر شما هفت راه [طبقات هفتگانه آسمان] قرار داديم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ).
ممكن است اين راهها طرق رفت و آمد فرشتگان باشد، و ممكن است مدار برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 245
گردش ستارگان آسمان- در باره آسمانهاى هفتگانه در جلد اول ذيل آيه 29 سوره بقره سخن گفتهايم.
و از آنجا كه تعدّد عوالم و طرق آنها ممكن است اين توهم را به وجود آورد كه آيا اين وسعت و عظمت عالم موجب نخواهد شد كه آفريدگار از آنها غافل گردد، در پايان آيه بلا فاصله مىفرمايد: «و ما (هرگز) از آفرينش (خلق) خود غافل نبودهايم» (وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِينَ).
(آيه 18)
اين آيه به يكى ديگر از مظاهر قدرت الهى كه از بركات آسمانى و زمين محسوب مىشود يعنى باران اشاره كرده، مىگويد: «و از آسمان آبى به اندازه معين نازل كرديم» (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ).
نه آن قدر زياد كه زمينها را در خود غرق كند، و نه آنقدر كم كه تشنه كامان در جهان گياهان و حيوانات سيراب نگردند.
سپس به مسأله مهمترى در همين رابطه كه مسأله ذخيره آبها در منابع زير زمينى است پرداخته، مىگويد: «و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم و ما بر از بين بردن آن كاملا قادريم» (فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ).
مىدانيم قشر روئين زمين از دو طبقه كاملا مختلف تشكيل يافته خداوند بزرگ و منان قشر بالا را نفوذپذير و قشر زيرين را نفوذناپذير قرار داده تا آبها در زمين فرو روند و در منطقه نفوذناپذير مهار شوند و ذخيره گردند، و بعدا از طريق چشمهها، چاهها و قناتها مورد استفاده واقع شوند، بىآنكه بگندند و توليد مزاحمت كنند يا آلودگى پيدا كنند «1».
(آيه 19)
در اين آيه به دنبال نعمت پر بركت باران به محصولاتى كه از آن مىرويد اشاره كرده، مىگويد: «سپس به وسيله آن، باغهايى از درختان نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم، باغهايى كه در آن ميوههاى بسيار است و از آن مىخوريد» (فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ لَكُمْ فِيها فَواكِهُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ).
__________________________________________________
(1) بايد توجه داشت كه عبور آبهاى آلوده از قشر نفوذپذير زمين غالبا موجب تصفيه آن مىشود!
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 246
خرما و انگور تنها محصول آنها نيست بلكه اين دو محصول عمده و پر ارزش آنهاست و گر نه انواع مختلفى از ديگر نيز ميوه ها در آن يافت مىشود.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 200 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 27 از سوره ی مومنون
(آيه 20)
بعد به يكى ديگر از درختان پر بركتى كه از همين آب باران پرورش مىيابد اشاره كرده، مىگويد: «و (نيز علاوه بر اين باغهاى نخل و انگور و ميوههاى ديگر) درختى را كه از طور سينا مىرويد [زيتون] و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان فراهم مىآيد» آفريديم (وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ).
(آيه 21)
بعد از بيان گوشهاى از نعمتهاى پروردگار در جهان گياهان كه به وسيله آب باران پرورش مىيابد به بخش مهمى از نعمتها و مواهب او در جهان حيوانات پرداخته، مىگويد: «و در چهار پايان براى شما عبرت بزرگى است» (وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً).
سپس اين عبرت را چنين شرح مىدهد: «ما از آنچه در درون آنهاست شما را سيراب مىكنيم» (نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِها).
آرى! شير گوارا اين غذاى نيرو بخش و كامل را از درون اين حيوانات، از لابلاى خون و مانند آن بيرون مىفرستيم تا بدانيد چگونه خداوند قدرت دارد از ميان چنين اشياء ظاهرا آلودهاى يك نوشيدنى به اين پاكى و گوارايى بيرون فرستد.
سپس اضافه مىكند: مسائل عبرتانگيز و بركات حيوانات منحصر به شير نيست بلكه «براى شما در آنها منافع بسيارى است و از گوشت آنها نيز مىخوريد» (وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ).
(آيه 22)
از همه اينها گذشته، از چهار پايان به عنوان مركبهاى راهوار در خشكى و از كشتيها براى درياها استفاده كرده «و بر آنها و كشتيها سوار مىشويد»َ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ)
.
اين همه آثار و خواص و فوائد در اين حيوانات به راستى مايه عبرت است، هم انسان را به آفريننده اين همه نعمت آشنا مىسازد و هم حس شكر گزارى را در او بر مىانگيزد.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 247
(آيه 23)
منطق كور دلان مغرور: از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از توحيد و معرفت خداوند و دلائل عظمت او در جهان آفرينش بود، همين مطلب را در اين آيه و آيات آينده از زبان پيامبران بزرگ و در لابلاى تاريخ آنها بيان مىكند.
نخست از نوح نخستين پيامبر اولوا العزم و منادى توحيد شروع كرده، مىگويد: «و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس او به آنها گفت: اى قوم من! خداوند يكتا را بپرستيد كه جز او معبودى براى شما نيست» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ).
«آيا (با اين بيان روشن از پرستش بتها) پرهيز نمىكنيد»؟ (أَ فَلا تَتَّقُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 200 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 27 از سوره ی مومنون
(آيه 24)
«جمعيت اشرافى (و مغرور كه چشمها را در ظاهر پر مىكنند و از درون خالى هستند) از قوم نوح كه كافر بودند، گفتند: اين مرد جز بشرى همچون شما نيست كه مىخواهد بر شما برترى جويد» (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ).
و به اين ترتيب انسان بودنش را نخستين عيبش دانستند و به دنبال آن متهمش ساختند كه او يك فرد سلطهجو است.
سپس افزودند: «و اگر خدا مىخواست (رسولى بفرستد) فرشتگانى نازل مىكرد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً).
و براى تكميل اين استدلال واهى گفتند: «ما هرگز چنين چيزى را از نياكان پيشين خود نشنيدهايم» كه انسانى دعوى نبوّت كند و خود را نماينده خدا بداند! (ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ).
(آيه 25)
ولى اين سخنان بىاساس در روح اين پيامبر بزرگ اثر نكرد و نوح همچنان به دعوت خود ادامه مىداد و نشانهاى از برترىجويى و سلطه طلبى در كار او نبود، لذا او را به اتهام ديگرى متهم ساختند و آن اتهام «جنون و ديوانگى» بود كه همه پيامبران الهى و رهبران راستين را در طول تاريخ به آن متهم ساختند، گفتند: «او فقط مردى است كه به نوعى جنون مبتلاست، پس مدتى در باره او صبر كنيد» تا مرگش فرا رسد و يا از اين بيمارى رهايى يابد! برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 248
(إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ).
(آيه 26)
پايان عمر يك قوم سر كش! در آيات گذشته بخشى از تهمتهاى ناروائى را كه دشمنان نوح به او زدند خوانديم ولى از آيات ديگر قرآن به خوبى استفاده مىشود كه اذيت و آزار اين قوم سر كش تنها منحصر به اين امور نبود بلكه با هر وسيلهاى توانستند او را در فشار و سختى قرار دادند و نوح هنگامى كه از تلاشهاى خود مأيوس شد و جز گروه اندكى ايمان نياوردند از خدا تقاضاى كمك كرد چنانكه در اين آيه مىخوانيم: «گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهايى كه كردند يارى كن» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ).
(آيه 27)
در اينجا فرمان پروردگار فرا رسيد و مقدمات نجات نوح و ياران اندكش و نابودى مشركان لجوج فراهم شد.
«ما به نوح وحى كرديم كه: كشتى را در حضور ما مطابق وحى ما بساز» (فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا).
تعبير «بِأَعْيُنِنا» (در برابر ديدگان ما) اشاره به اين است كه تلاش و كوشش تو در اين راه در حضور ماست و تحت پوشش حمايت ما.
در ادامه مىفرمايد: «پس هنگامى كه فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (كه نشانه فرا رسيدن طوفان است) از هر يك از انواع حيوانات يك جفت (نر و ماده) در كشتى سوار كن» (فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ).
«و همچنين خانوادهات را مگر آنها [همسر و فرزند كافرت] كه قبلا وعده هلاكشان داده شده است» (وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ).
و باز اضافه مىكند: «و ديگر در باره ستمگران (كه هم بر خويش ستم كردند و هم بر ديگران) با من سخنى مگو كه آنها همگى غرق خواهند شد» و جاى شفاعت و گفتگو نيست (وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
صفحه ی 201 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 49 از سوره ی مومنون
[golrooz] صفحه ی 201 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 49 از سوره ی مومنون [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَي الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّيٰنَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّٰلِمِينَ(28)
و چون تو با آنان كه همراه تواند بر كشتي نشستي بگو ستايش خدايي را كه ما را از [چنگ] گروه ظالمان رهانيد(28)
وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ(29)
و بگو پروردگارا مرا در جايي پربركت فرود آور [كه] تو نيكترين مهمان نوازاني(29)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ(30)
در حقيقت در اين [ماجرا] عبرتهايي است و قطعا ما آزمايش كننده بوديم(30)
ثُمَّ أَنشَأْنَا مِنۢ بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِينَ(31)
سپس بعد از آنان نسل[هايي] ديگر پديد آورديم(31)
فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا۟ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ(32)
و در ميانشان پيامبري از خودشان روانه كرديم كه خدا را بپرستيد جز او براي شما معبودي نيست آيا سر پرهيزگاري نداريد(32)
وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَكَذَّبُوا۟ بِلِقَآءِ الْءَاخِرَةِ وَأَتْرَفْنَٰهُمْ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ(33)
و اشراف قومش كه كافر شده و ديدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگي دنيا آنان را مرفه ساخته بوديم گفتند اين [مرد] جز بشري چون شما نيست از آنچه مي خوريد مي خورد و از آنچه مي نوشيد مي نوشد(33)
وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَّخَٰسِرُونَ(34)
و اگر بشري مثل خودتان را اطاعت كنيد در آن صورت قطعا زيانكار خواهيد بود(34)
أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَكُنتُمْ تُرَابًا وَعِظَٰمًا أَنَّكُم مُّخْرَجُونَ(35)
آيا به شما وعده مي دهد كه وقتي مرديد و خاك و استخوان شديد [باز] شما [از گور زنده] بيرون آورده مي شويد(35)
۞ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ(36)
وه چه دور است آنچه كه وعده داده مي شويد(36)
إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ(37)
جز اين زندگاني دنياي ما چيزي نيست مي ميريم و زندگي مي كنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد(37)
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَيٰ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ(38)
او جز مردي كه بر خدا دروغ مي بندد نيست و ما به او اعتقاد نداريم(38)
قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ(39)
گفت پروردگارا از آن روي كه مرا دروغزن خواندند ياريم كن(39)
قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَّيُصْبِحُنَّ نَٰدِمِينَ(40)
فرمود به زودي سخت پشيمان خواهند شد(40)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَٰهُمْ غُثَآءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّٰلِمِينَ(41)
پس فرياد [مرگبار] آنان را به حق فرو گرفت و آنها را [چون] خاشاكي كه بر آب افتد گردانيديم دور باد [از رحمت خدا] گروه ستمكاران(41)
ثُمَّ أَنشَأْنَا مِنۢ بَعْدِهِمْ قُرُونًا ءَاخَرِينَ(42)
آنگاه پس از آنان نسلهاي ديگري پديد آورديم(42)
مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَْٔخِرُونَ(43)
هيچ امتي نه از اجل خود پيشي مي گيرد و نه باز پس مي ماند(43)
ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَآءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَٰهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ(44)
باز فرستادگان خود را پياپي روانه كرديم هر بار براي [هدايت] امتي پيامبرش آمد او را تكذيب كردند پس [ما امتهاي سركش را] يكي پس از ديگري آورديم و آنها را مايه عبرت [و زبانزد مردم] گردانيديم دور باد [از رحمت خدا] مردمي كه ايمان نمي آورند(44)
ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَيٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بَِٔايَٰتِنَا وَسُلْطَٰنٍ مُّبِينٍ(45)
سپس موسي و برادرش هارون را با آيات خود و حجتي آشكار فرستاديم(45)
إِلَيٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَإِي۟هِ فَاسْتَكْبَرُوا۟ وَكَانُوا۟ قَوْمًا عَالِينَ(46)
به سوي فرعون و سران [قوم] او ولي تكبر نمودند و مردمي گردنكش بودند(46)
فَقَالُوٓا۟ أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ(47)
پس گفتند آيا به دو بشر كه مثل خود ما هستند و طايفه آنها بندگان ما مي باشند ايمان بياوريم(47)
فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا۟ مِنَ الْمُهْلَكِينَ(48)
در نتيجه آن دو را دروغزن خواندند پس از زمره هلاك شدگان گشتند(48)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتَٰبَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ(49)
و به يقين ما به موسي كتاب [آسماني] داديم باشد كه آنان به راه راست روند(49)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 201 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 49 از سوره ی مومنون
(آيه 28)
در اين آيه مىفرمايد: «و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد و استقرار يافتيد (سپاس خدا را به خاطر اين نعمت برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 249
بزرگ به جا آور) و بگو: ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد» (فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
(آيه 29)
و بعد از حمد و ستايش خدا در برابر نخستين نعمت بزرگ او يعنى نجات از چنگال ظالمان، از درگاهش چنين تقاضا كن «بگو: پروردگارا! مرا در منزلگاهى پر بركت فرود آر، و تو بهترين فرود آورندگانى» (وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ).
(آيه 30)
در اين آيه اشاره به مجموع اين داستان كرده، مىگويد: «در اين (ماجراى نوح و پيروزيش بر ستمكاران و مجازات اين قوم سر كش به شديدترين وجه) آيات و نشانههايى (براى صاحبان عقل و انديشه) است»! (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ).
«و ما بطور مسلم (همگان را) آزمايش مىكنيم» (وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ).
(آيه 31)
سرنوشت غمانگيز يك قوم ديگر (قوم ثمود): در اينجا به بحث پيرامون اقوام ديگرى كه بعد از نوح (ع) بر سر كار آمدند پرداخته، و منطق آنها را كه هماهنگ منطق كفار پيشين بوده، و همچنين سر نوشت دردناكشان را شرح مىدهد، و بحثهايى را كه در آيات گذشته ذكر شد تكميل مىكند.
نخست مىگويد: «سپس جمعيت ديگرى را بعد از آنها به وجود آورديم» و قوم تازهاى به روى كار آمدند (ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 201 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 49 از سوره ی مومنون
(آيه 32)
از آنجا كه بشر نمىتواند بدون يك رهبر الهى باشد خداوند پيامبر بزرگى را براى نشر دعوت توحيد و آيين حق و عدالت به سوى آنها فرستاد چنانكه آيه مىگويد: «و در ميان آنها رسولى از خودشان فرستاديم كه: پروردگار يكتا را بپرستيد جز او معبودى براى شما نيست» (فَأَرْسَلْنا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ).
اين همان چيزى بود كه نخستين پايه دعوت همه پيامبران را تشكيل مىداد اين نداى توحيد بود كه زير بناى همه اصلاحات فردى و اجتماعى است.
«با اين همه از شرك و بت پرستى پرهيز نمىكنيد» (أَ فَلا تَتَّقُونَ). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 250
منظور «قوم ثمود» است كه در سر زمينى در شمال حجاز زندگى مىكردند و پيامبر بزرگ الهى «صالح» براى هدايت آنها مبعوث شد، آنها كفر ورزيده و راه طغيان پيش گرفتند، سر انجام به وسيله صيحه آسمانى (صاعقهاى مرگبار) از ميان رفتند.
(آيه 33)
به هر حال ببينيم عكس العمل اين قوم سر كش در برابر نداى توحيدى اين پيامبر بزرگ چه بود؟ قرآن در اين آيه مىگويد: «ولى اشرافيان (خود خواه) از قوم او كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب مىكردند، و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم گفتند: اين بشرى است مثل شما، از آنچه شما مىخوريد مىخورد، و از آنچه مىنوشيد مىنوشد» پس چگونه مىتواند پيامبر باشد؟ (وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ).
آرى! چون دعوت اين پيامبر بزرگ را مخالف هوسهاى خود مىديدند و مزاحم منافع نامشروع و استكبار بىدليلشان، به ستيزه برخاستند، درست با همان منطقى كه سركشان قوم نوح داشتند.
(آيه 34)
سپس به يكديگر گفتند: «اگر شما بشرى همانند خودتان را اطاعت كنيد بطور قطع زيانكاريد»! (وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ).
(آيه 35)
سپس به انكار معاد كه هميشه قبول آن سدى بر سر راه خود كامگان و هوسرانان است پرداخته و گفتند: «آيا (اين مرد) به شما وعده مىدهد هنگامى كه مرديد و خاك و استخوان (پوسيده) شديد باز هم از قبرها بيرون مىآييد» و حيات نوينى را آغاز مىكنيد؟! (أَ يَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 201 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 49 از سوره ی مومنون
(آيه 36)
«هيهات! هيهات! از اين وعدههايى كه به شما داده مىشود» وعدههاى بىاساس و تو خالى! (هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ). اصلا مگر ممكن است انسانى كه مرد و خاك شد و ذرات آن به هر سو پراكنده گشت باز هم به زندگى باز گردد؟ چنين چيزى محال است محال!
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 251
(آيه 37)
سپس با اين سخن، انكار معاد را تأكيد بيشترى كردند كه: «مسلما غير از اين زندگى دنياى ما چيزى در كار نيست، پيوسته گروهى از ما مىميريم و نسل ديگرى جاى ما را مىگيرد (و بعد از مرگ ديگر هيچ خبرى نيست!) و ما هرگز بر انگيخته نخواهيم شد»! (إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ).
(آيه 38)
سر انجام به عنوان يك جمعبندى در اتهامى كه نسبت به پيامبرشان داشتند چنين گفتند: «او فقط مردى دروغگوست كه بر خدا افترا بسته، و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد»! (إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ).
(آيه 39)
هنگامى كه غرور و طغيان آنها از حد گذشت و بىشرمى را در انكار رسالت و معجزات و دعوت انسان ساز پيامبرشان به آخرين حد رساندند، و خلاصه بر همه آنها اتمام حجت شد، اين پيامبر بزرگ الهى رو به درگاه خدا كرد و «گفت: پروردگارا! مرا در مقابل تكذيبهاى آنها يارى كن» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ).
آنها هر چه توانستند گفتند و هر تهمتى مىخواستند زدند، تو مرا كمك فرما.
(آيه 40)
پروردگار جهان «به او فرمود: آنها به زودى از كار خود پشيمان خواهند گشت» و ميوه درخت تلخى را كه نشاندهاند خواهند چشيد (قالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ). اما زمانى پشيمان مىشوند كه سودى به حالشان ندارد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/momenoon-1-50.aspx