اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است ، دل عجب موجود سخت جانی است ! هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد .
نمایش نسخه قابل چاپ
اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است ، دل عجب موجود سخت جانی است ! هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد .
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد ! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی !
.
جای خالیت را نفس عمیق می کشم ، عطرت از تو باوفاتر است
عشق چیز عجیبی نیست ، عزیز دلم ! همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم !
سنگهایی که به دیوار فراق تو زدم ، کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم
از قدیم ندیما میگفتن واسه کسى بمیر که واست تب کنه…!
قدیمیا چه پر توقع بودن!
من واست میمیرم حرفى نیست!
اما خدا نکنه تو تب کنى…!
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد
من خودم هستم ویک دنیا ذکرکه درونم لبریز شده از شعر حقیقت جویی
من دلم میخواهد ساعتی غرق درونم باشم
عاری از عاطفه ها خالی از هرچه فراق
من دلم تنگ خودم گشته و بس
این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشتهر کجا بخت خوش افتاد همانجاست بهشتدوزخ از تیرگی بخت درون تو بودگر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
همیشه هر ۳۹ روز یکبار یادی از رفیقت بکن که اگه مرده بود به چهلمش برسی!
از اوج فلک ستاره چیدن سخت است / دور از منی و به تو رسیدن سخت است
ای دوست که بی تو زندگی زندان است / بدان که از تو دل بریدن سخت است
سلامتیه اونایی که
رو هر کی دست گذاشتن
رو دلشون پا گذاشت.....!
کاش باران بگیرد ...
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش "ها" کنم
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم ...
و خلاص....
قلبم محکوم شد به شکستن ، غرورم محکوم شد به شکستن ، احساسم محکوم شد به بازی گرفتن و چشمانم محکوم شدند به باریدن . . .
اما عشقت محکوم شد که بماند در تکه تکه قلبم و قطره قطره ی جانم . . .
احساس خوبیه وقتی یه نفر دلتنگت میشه...
احساس بهتریه وقتی یه نفر عاشقت میشه.....
اما بهترین احساس اینکه که بدونی یه نفر هیچ وقت.....
فراموشت نمیکنه.....
- - - به روز رسانی شده - - -
اي اشک ، آهسته بريز که غم زياد است / اي شمع آهسته بسوز که شب دراز است
امروز کسي محرم اسرار کسي نيست / ما تجربه کرديم ، کسي يار کسي نيست . . .
گاهی وقتا دوست دارم خدا بیاد پایین دستامو بگیره و اشکامو پاک کنه و بهم بگه ادما اذیتت کردن؟بیا پیش خودم...
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ، ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن ، دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا ، دل شکستن کار آسانی است حرفش را نزن
جای قول و قرارهایمان امن است ، زیر پاهای تو!!!!!!!!
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد
دلم
یه دنییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییا
گریه میخواد .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .....................................
.sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_do khtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3 sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dok htar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3s h_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokh tar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh _dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokht ar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_ dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3
.sh_dokhtar3
گاهي دوست دارم ..
نام زيبايت را در کنار نامم قرار دهم..
اما مي ترساندم..
......
آينده را ميگويم..
...آينده اي که ميدانم تو را هيچگاه قسمت من نخواهد کرد :(
تاوان حرفهایی که نمیتونی بگی تارهای سفیدیه که تو یه شب لابه لای موهات بوجود میاد !
- - - به روز رسانی شده - - -
اسمان به دریا گفت:این بالا خیلی خوبه همه جارو میشه دید.
دریا گفت:این پایین از اون بالا هم بهتره چون فقط تورو میشه دید..
سکوت تفسیری از دوست داشتن است ! پس به سکوتم اعتماد کن ....
من غروب غمنگیز خورشید را زمانی دوست دارم که بدانم فردایش تو را می بینم..
مهربون،اي هم قبيله، ميدونم دستات چه سرده
هر كي ميگه غم نداره، تو دلش يه دنيا درده
تو ميخواي كه من ندونم، دلت از غصه هلاكِ
جاي شلاق سياهي، رو تن نجيب و پاكِ
اما ناگفته هويداست، غمي كه ريشه دَوونده
اون غمي كه غير شاخه، زده ريشه رو سوزونده
تو خودت گفتي قديما، قصه گل و تگرگُ
قصه خويش دلآزار، قصه ريزش برگُ
نميدونم توي دنيا چرا آدما حقيرن
چرا خوبا واسه خوبي، توي دست شب اسيرن
اين چرا، چرا، چراها، هيچكدوم درمون نميشه
آخه دردِ ديگه اينجاست، از يه خاكيم و يه ريشه
تا بوده قصه دنيا، قصه غربت و درده
پس ديگه دلو نسوزون، زندگي قسمت و بخته
تو بخند، تو اين زمونه، چارهاي ديگه نداريم
شايدم با خندههامون، غصه رو تنها بذاريم
وقتی دلتنگ میشوم ب آسمان نگاه میکنم.. دلم قرص میشود ک تو هم زیر همین سقفی...
دلم یک آلزایمر خفیف می خواهد ...!
چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری میشه کرد
کاری از ما نمیاد ،یاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می خواد
هر چی دریا رو زمین داره خدا، با تموم ابرای آسمونا
کاشکی میداد همه رو به چشم من
تا چشمام به حال من گریه کنند
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد تا قیامت دل من گریه میخواد
قصه ی گذشته های خوب من ، خیلی زود مثل یه خواب تموم شدند
حالا باید سر رو زانوم بذارم ، تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچکی مثل من غم نداره ، مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه ، چرا چشمم اشکشو کم میاره
خورشید روشن مارو دزدیدند ، زیر اون ابرای سنگی کشیدند
همه جا رنگ سیاه ماتمه ، فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
تنها ترین تنهای تو زخم زبونا خورده بود/خدانگهداری نکرد چون قبل رفتن مرده بود
مسافر دلتنگیا از بعد تو بیچاره شد/بعد از وداع آخرش رفتو دیگه آواره شد
- - - به روز رسانی شده - - -
وای چقدر دلم گرفت بیخیال .. اعصابم خورد شد بابا
رفتی و مرا با دلتنگیهایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنهاامیدم خدا بود و ترانه و تو که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ... توکه گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابیتو که گمان میکردم ساده ای و سادگی ام را باور داریو افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ... افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من و حتی ساده مثل سادگی هایم ! من ماندم و یک عمر خاطره و حتی باور نکردم این بریدن راکاش کمی از آنچه کهدر باورم بودی ، در باورت خانه داشتم ! کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بودو در نگاهت نبودکاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد ... رفتی و گریههایم را ندیدی و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که ....قصه به پایان رسید و منهنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستمو چرا تو به این سادگی از من دل بریدی؟!! که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی ؟!! ترانه هایی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باورنکردی !
گناهت را می بخشم ! میبخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید !
ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هرچه بود از شادی نبود !بغضی که به دستتو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی ! اعتنا نکردی به حرمت ترانه ها یی که تنها سهم من از چشمانت بود ! به حرمتآن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد !به حرمت قدمهایی که با هم درآن کوچه ی همیشگی زدیم !به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایمهم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و منهمچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و منهنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
خدانگهدار ... خدانگهدا
به تو ميانديشم،
و به رؤياهايت، و غم دیروزی.
با همه دلتنگی
خنده هایت همه آرامش بود،
تو پيام آور شادي بودي.
و در آن تاريكي
چشمهایت روشن، گويي از جنس بلور.
گونههايت همه سرخ و نگاهت گيرا.
همه را خوب به خاطر دارم.
***
تو بدان،
باور كن،
روشنيها با توست .
من به ايمان تو ايمان دارم.
***
به تو ميانديشم، و به رؤياهايت، و سرانجام سپيد.
تا ابد خواهم ماند.
رفتني نيست مرا.
زود رفته ای
شروع شده ام تازه
از میان ریل های قطار ابدیت
من یکه و تنها
در میان جاده های پر از سکوت نفرین شده
به تو مینگرم
و تو در قطاری
برایم دست تکان میدهی
اما چرا ناگهان بر بلور اشک چشمانم سنگ زدی؟
چه آرام و صبور در كنج غم، در فكر و روياها فرو رفته
گلويش مملو از بغضي گره خورده.
نمي داند كدامين درد را مهمان كند امشب
گناهش چيست؟ عشقي پاك!
و اين پاداش احساسش
به اوج لحظه خواهش دلش هم گريه مي خواهد
دريغ از اشك
حتي قطره اي بهر تسلايش.
دلش روي زمين مانده
دلش زخمي ترين دلهاست، از دست عزيزانش
نه دشمن، بلكه جانانش.
نگاهي خسته و غمخورده بر در
انتظاري بيهوده را طي مي كند امشب
و فردايي ندارد
تا به اميدش، شب سرد و غروب تنگ را فردا سحر سازد
* * *
كنون اي نازنين گر قصه را خواندي
بدان در شهر درد آلود، در اين غربت، گرفتارم
دلم غمگين و بيمارم و با اين درد و دلتنگي كه از ياران به دل دارم
زجانم دوستت دارم.
سبب منم که می شکنم
اما حرفی نمیزنم
اگه هیچ کس برام نموند
واسه اینه که سبب منم
غرق دردیم، ولی می خندیم خنده ای زهرآلود،
بدتر از ناله شب
عمق شب پیدا نیست،
زندگی زیبا نیست
***
سادگی زیبا نیست - این نشانی است که بر نقش دلم نقش شده
ولی افسوس چه دیر
ولی افسوس چه دیر، این دل ساده بی آلایش
درد را باور کرد
***
به چه می اندیشی؟ و چه می اندیشی؟
که چرا آمده ایم؟ یا چرا باید رفت؟
و من امروز به تلخي ديدم،
ساده دل بود دل ما که گمان داشت صداقت زیباست
***
آخر قصه چه شد؟
آخرین قصه چه شد؟
قصه ای تکراری،
قصه بیزاری ،
عشق هم زیبا نیست!!؟؟
تا به حال به اشکت نگاه کرده ای ؟تا به حال خودت را در اعماق اشکت دیده ای؟تا به حال فروغ دیدگانت را از قطره های نمناک دیدگانت سراغ گرفته ای؟خداوندا که چه زیباست این قطره از دریای بی منتهای عشقتان اشک عشق است و ان عشق اشکعشق اسمانی و اشک زمینیاگر اشک نباشد عشق تیستاگر عشق نباشد اشک
- - - به روز رسانی شده - - -
من خيس هزار خاطره امبه نجواهايم با پريان اسماني گوش ندهمن پاسبان تنهايي اماي دروغ رنگ دروغين دروغهامن به روي تمام دروغگوها خطي از ابهام کشيده اممن پاسبان اين تنهايي مهيباواز يک نجابت صدسال مرده اممن خيس هزار خاطره ام
خزان آمد به این بستان و گلزارم چه ویران شد
خداوندا چرایارم چنین بشکسته پیمان شد
دلم از اینهمه اندوه دیگر غرق خون گشته
دلی آسوده خاطر داشتم آن هم پریشان شد
نگار نازنین ما که حرف با وفایی زد
وفا را برد از یاد و به راه بی وفایان شد
نه مهری دید دل از او نه لبخندی به روی لب
همه خوبی ز خاطر برد و از نا مهربانان شد
قرارم بود تا مردن بمانم بر سر عهدش
ولی او خود گسست آن عهد و عشق ما به پایان شد
به او گفتم رفاقت را ز خاطر برده ای دیگر
بگفتا رسم این دنیا مرام نارفیقان شد
به او گفتم وفا رابین به پایت سوختم عمری
بسوزاند او مرا بدتر ز دیدارم گریزان شد
به او گفتم پشیمان می شوی از رفتنت جانا
تو می آیی ولی آندم که عمر من به پایان شد
زمان دوستی چو عمر گل کوتاه بود اما
به یادت تا ابد قلبم چه سرگردان و نالان شد
کنون چون رفت بی همره خداوندا نگهدارش
ولی با رفتن لیلی دل مجنون چه ویران شد...
این آخرین دل نوشته امروزم: تقدیم بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه ...[golrooz]
بی خبر می آیم
ترسم که پاسبان را
خبر کنی به جرم حبس نفست
و
شاید هم اسارت روحت
با شادی تو لبخند بر
لبانم نقش می بندد
بگذار برود هر آنچه دلتنگی هست
من می آیم٬ اما ...
چه
فایده که تو نمی مانی
گویا با هر آمدنی رفتنی هست
ما با همیم
گرچه دور
اما نزدیکتر از هر نفس به هم
همین مارا بس است.
آری
من برای همیشه دوستت
خواهم داشت...
بعدازمدتها دیدمش!!
دستاموگرفت وگفت :چقدر دستات تغییرکردند...
خودموکنترل کردم فقط لبخند زدم...تودلم گریه کردم
توگوشش گفتم:بی معرفت!!دستای من تغییرنکرده..دستات ب دستای اون عادت کرده.
چه کسی میگوید ک گرانی شده است!؟
دوره ی ارزانیست!!
دل ربودن ارزان...دل شکستن ارزان...
دوستی ارزان است...دشمنی ها ارزان...
چه شرافت ارزان...تن عریان ارزان...
آبروقیمت یک تکه ی نان
و
دروغ ازهمه چیزارزانتر.
قیمت عشق چقدر کم شده است!!!
کمتراز آب روان!!!
وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت هرانسان...!
خدایا حكمت قدمهایی را كه برایم بر میداری آشكار كن تا درهایی را كه به سویم
میگشایی ندانسته نبندم و درهاییكه به رویم میبندی به اصرار نگشایم