از وقتی نیستی،
دیگر با اشکهایم خیس میشود
تمام تنم...
خیس تر از وقتی که
با باران
در کوچه ها پرسه میزدم...
نمایش نسخه قابل چاپ
از وقتی نیستی،
دیگر با اشکهایم خیس میشود
تمام تنم...
خیس تر از وقتی که
با باران
در کوچه ها پرسه میزدم...
باور نكن تنهاييت را
من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزديكتر تو
از تو به تو نزديكتر من
باور نكن تنهاييت را تا يك دلو يك درد داري
تا در عبور از كوچه عشق
بر دوش هم سر ميگذاريم
دل تاب تنهايي ندارم باور نكن تنهاييت را
هر جاي اين دنيا كه باشي من با توام تنهاي تها
من با توام هر جا كه هستي
حتي اگر با هم نباشيم
حتي اگر يك لحظه يك روز با هم در اين عالم نباشيم
اين خانه را بگذارو بگذر با من بيا تا كعبه ي دل
باوور نكن تنهاييت را من با توام منزل به منزل
من باختم !!
و چه آسان هم باختم!
نه که فکر کنی فراموشی گرفته ام،
نه که فکر کنی برایم مهم نبود،
نه که فکر کنی تو زرنگی کرده ای، نه!
ولی.. این باخت می ارزید..
...می ارزید که من بگیرم شاخه گلی را از تو و تو با لبخند، فریاد بزنی که: "یادم تو را فراموش"
ولی خودمانیم.. یادم بود!
نگو که باورت می شود بعد از یک هفته، من شرط بندیمان را فراموش کرده باشم!
و تو چه خوب می دانستی که من گلی که بوی دستان تو را می دهد را دوست دارم.. به قدری که حاضرم خود را به فراموشی بزنم و آن را بگیرم از دست تو و تو برنده ی این بازی باشی..
ولی.. بازی به کنار.. چقدر خوشحالم که ما هنوز روی قولی که به هم دادیم، هستیم، که هرگز "یادت مرا فراموش" مباد
عشق است و آتش و خون داغ است درد دوري
كي مي توان نگفتن كي مي توان صبوري
كي مي توان نرفتن گيرم پري نمانده
گيرم كه سوختيم و خاكستري نمانده
با دوست عشق زيباست با يار بيقراري
از دوست درد مانده و از يار يادگاري
گفتي از روز سفر گفتم از من مگذر
مجنون ، ليلا ، رفتي بي بال و بي پر
گــــــــــــــــــــــــ ـــــــاهی...
هنوز گــــــــــــــــــــــــ ـاهی......!
مــــــــــــــــــــــــ ـــــــرا....
به جان تــــــــــــــو قـــــــــــسم میدهند
بـــبـــــین!!!!!!!
تنــــها من نیــــــــستم
که رفـــــتنت را بـــــــاور نمی کنـــــــــم!!!!!!!!!!
- - - به روز رسانی شده - - -
بآز پآییز ...
و ترس تمآمـــ ِ وجودمــــ رآ می گیرد
کهـ نکند یآدتـــ همــــ در یکی از این پآییزهآ
تنهآیمــــــــ بگذآرد ...
نمیـــدانـــم چــــرا هیـــچ معلمـــی بـــه مـــا نگــفـــت
بــــرای "شـما" شدنِ "مــا" ،
"شـــ" لــــازم نیــســــت ،
" او" لـــــازم اســـــت ...
چه در دل من ؟
چه در سر تو ؟
از عشق است
وگرنه من هیچوقت این همه قانع وصبور نبوده ام..........
از این زخم پنهان میمیرم...!
من اینجوری دلم خوش نیست
شبم با ترس هم مرزه
بهشتم اون ورش باشه
به این برزخ نمی ارزه