دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست/شکسته باد کسی که این چنینمان می خواست..
نمایش نسخه قابل چاپ
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست/شکسته باد کسی که این چنینمان می خواست..
باران ببار باران ببار مرا به یاد من بیار
ببر مرا ازین دیار به دست یارم بسپار
دیار
من زاده دیار تنهایی ام
چه جرم کرده ام ای جان و دل به حضرت تو ....
در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب مي ميرد
دختري در عذاب تنهايي غرق در التهاب مي ميرد
شميم
با مــــــن بـــــگو سخـــن که تو تا لـــب گشوده ای
بی پــــــرده بر زبــــــان تو برهـــــان شکفته است
پا گر نهی به عرصه تو ، چون روز روشــن است
چون موج از خــــــروش تو جولان شکـــفته است
خلقـــــی اگــــــر به تیـــــغ تـــــــو از پــــای اوفتند
بر گردنــت که گفــــــته که تــــاوان شکفته است ؟
جانم فـــــدای خــــــــوی تـــــو ، دردت به جان من
در درد بـــــا شمــــــیم تو درمـــــــان شکـفته است
گاهی دوست داشتن آدم ها درد دارد
دردش این است که کسی
حرف دلت را نمی فهمد...!
"هوشنگ ابتهاج"
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت / باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین / افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را / با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از یمن دعای شب و ورد سحری بود
خـدا به هر که شبی عاشقانه تر داده
دو چشم جاری و اشکی روان تر داده
زمان خلقت عالم خدای عشق پسند
به عاشقان جگری پر زبانه تر داده
خدا يا همتي كن عطا
كه با چشم همت بجويم تو را
كلمه بعدي به رنگ سبز مشخص شده ادامه بده
ما که عاشق می شویم خدا را گم میکنیم!
خوشا به حال زلیخا...
عاشق که شد خدا را پیدا کرد...