پاسخ : صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
(آيه 132)
در اين آيه براى تلطيف روح پيامبر (ص) و تقويت قلب او مىفرمايد: «و خانواده خود را به نماز دستور ده و خود نيز بر انجام آن شكيبا و پر استقامت باش» (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها). چرا كه اين نماز براى تو و خاندانت مايه پاكى و صفاى قلب و تقويت روح و دوام ياد خداست.
سپس اضافه مىكند: اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده است منافع و بركاتش تنها متوجه خود شماست «ما از تو روزى نمىخواهيم بلكه به تو روزى مىدهيم» (لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ).
اين نماز چيزى بر عظمت پروردگار نمىافزايد، بلكه سرمايه بزرگى براى تكامل شما انسانها و كلاس عالى تربيت است.
و در پايان آيه اضافه مىكند: «و عاقبت و سر انجام نيك از آن تقواست» (وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى).
آنچه باقى مىماند و سر انجامش مفيد و سازنده و حياتبخش است همان تقوا و پرهيزكارى است، پرهيزكاران سر انجام پيروزند و بىتقوايان محكوم به شكست.
(آيه 133)
اين آيه به يكى از بهانه جوييهاى كفار اشاره كرده، مىگويد: «و آنها گفتند: چرا پيامبر معجزهاى از سوى پروردگارش (آن چنان كه ما مىخواهيم) نمىآورد» (وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ).
بلا فاصله به آنها پاسخ مىگويد: «آيا خبرهاى روشن (اقوام پيشين) كه در كتب آسمانى گذشته بوده است براى آنها نيامده»؟ (أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الْأُولى). كه پى در پى براى آوردن معجزات بهانهجويى مىكردند و پس از مشاهده برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 152
معجزات به كفر و انكار ادامه مىدادند و عذاب شديد الهى دامنشان را مىگرفت، آيا نمىدانند اگر اينها نيز همين راه را بروند همان سرنوشت در انتظارشان است.
(آيه 134)
به هر حال اين بهانه جويان مردمى حق طلب نيستند بلكه دائما در فكر بهانه گيرى تازهاى مىباشند حتى «اگر ما آنها را قبل از نزول اين قرآن و آمدن پيامبر اسلام مجازات و هلاك مىكرديم در قيامت مىگفتند: پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى، تا از آيات تو پيروى كنيم پيش از آن كه ذليل و رسوا شويم»؟! (وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى).
ولى اكنون كه اين پيامبر بزرگ با اين كتاب با عظمت به سراغ آنها آمده هر روز سخنى مىگويند و براى فرار از حق بهانهاى مىتراشند.
(آيه 135)
به آنها اخطار كن و «بگو: همه ما و شما در انتظاريم» (قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ).
ما انتظار وعدههاى الهى را در مورد شما داريم، شما هم در انتظار اين هستيد كه مشكلات و مصائب دامان ما را بگيرد.
«اكنون كه چنين است در انتظار باشيد»! (فَتَرَبَّصُوا).
«اما به زودى خواهيد دانست چه كسانى اهل راه مستقيم و آيين حقند و چه كسانى (به منزلگاه حق، و نعمت جاودان الهى) هدايت يافتند» (فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى).
و با اين جمله قاطع و پر معنى گفتگوى خود را با اين منكران لجوج و بهانهجو در اينجا پايان مىدهد.
«پايان سوره طه»
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-101-135.aspx
پاسخ : صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
آغاز جزء هفدهم قرآن مجيد
سوره انبياء [21]
اين سوره در «مكّه» نازل شده، و 112 آيه است.
محتواى سوره:
1- اين سوره چنانكه از نامش پيداست، سوره پيامبران است، چرا كه نام شانزده پيامبر، بعضى، با ذكر فرازهايى از حالاتشان و بعضى تنها به صورت اشاره در اين سوره آمده است- موسى- هارون- ابراهيم- لوط- اسحاق- يعقوب- نوح- داود- سليمان- ايوب- اسماعيل- ادريس- ذا الكفل- ذا النون (يونس)- زكريا و يحيى.
2- ويژگى سورههاى «مكّى» كه از عقايد دينى، مخصوصا از مبدأ و معاد سخن مىگويد، كاملا در اين سوره منعكس است.
3- بخش ديگرى از اين سوره، از پيروزى حق بر باطل، توحيد بر شرك و لشكريان عدل و داد بر جنود ابليس، سخن گفته شده است.
جالب اين كه اين سوره با هشدارهاى شديد نسبت به مردم غافل و بىخبر از حساب و كتاب آغاز شده، و پايان آن نيز با هشدارهاى ديگرى در اين زمينه تكميل مىگردد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله چنين نقل شده:
«هر كس سوره انبياء را بخواند خداوند حساب او را آسان مىكند (و در محاسبه برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 154
اعمالش در روز قيامت سختگيرى نخواهد كرد) و هر پيامبرى كه نام او در قرآن ذكر شده با او مصافحه كرده و سلام مىفرستد».
پيداست خواندن مقدمهاى است براى انديشيدن، و انديشيدن مقدمهاى براى ايمان و عمل.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/anbia-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
اين سوره با يك هشدار نيرومند به عموم مردم آغاز مىشود، هشدارى تكاندهنده و بيدار كننده، مىگويد: «حساب مردم به آنها نزديك شده، در حالى كه آنها در غفلتند و روى گردانند» (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ).
عمل آنها نشان مىدهد كه اين غفلت و بىخبرى سراسر وجودشان را گرفته و گر نه چگونه ممكن است انسان ايمان به نزديكى حساب، آن هم از حسابگرى فوق العاده دقيق، داشته باشد و اين چنين همه مسائل را سرسرى بگيرد و آلوده هر گونه گناه باشد؟
منظور از نزديك شدن حساب و قيامت آن است كه باقيمانده دنيا در برابر آنچه گذشته كم است، و به همين دليل رستاخيز نزديك خواهد بود (نزديك نسبى) بخصوص اين كه از پيامبر اسلام (ص) نقل شده كه فرمود: «بعثت من و روز قيامت مانند اين دو است»! (به انگشت «سبابه» و «وسطى» كه در كنار هم قرار دارند اشاره فرمود).
(آيه 2)
اين آيه يكى از نشانههاى اعراض و روى گردانى آنها را به اين صورت بيان مىكند، مىفرمايد: «هيچ ياد آورى تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنها نمىآيد، مگر آنكه با بازى (و شوخى) به آن گوش مىدهند»! (ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ).
در حالى كه اگر حتى يك بار به صورت جدّى با آن بر خورد كنند چه بسا مسير زندگانى آنها در همان لحظه تغيير پيدا مىكند.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 155
(آيه 3)
باز براى تأكيد بيشتر مىگويد: «آنها در حالى هستند كه دلهايشان در لهو و بىخبرى فرو رفته است» (لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ).
زيرا آنها از نظر ظاهر همه مسائل جدى را لعب و بازى و شوخى مىپندارند.
و طبيعى است چنين كسانى هرگز راه سعادت را نخواهند يافت.
بعد به گوشهاى از نقشههاى شيطانى آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «و اين ظالمان گفتگوهاى در گوشى خود را (كه براى توطئه انجام مىدهند) پنهان مىدارند، و مىگويند: آيا اين جز يك بشر عادى همچون شماست»؟ (وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ).
حال كه او يك بشر عادى بيش نيست لابد اين كارهاى خارق العاده او و نفوذ سخنش چيزى جز سحر نمىتواند باشد «پس آيا شما به سراغ سحر مىرويد با اين كه مىبينيد»؟ (أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ).
آنها در اين گفتارشان روى دو چيز تكيه داشتند، يكى بشر بودن پيامبر (ص) و ديگرى بر چسب سحر، و در آيات بعد برچسبهاى ديگرى نيز خواهد آمد كه قرآن به آنها پاسخ مىدهد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/anbia-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 187 از قرآن کریم شامل آیات 124 تا 135 از سوره ی طه و آیات 1 تا 3 از سوره ی انبیاء
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ أَعْمَيٰ(124)
و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگي تنگ [و سختي] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مي كنيم(124)
صفحه ی 188 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 24 از سوره ی انبیاء
[golrooz]صفحه ی 188 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 24 از سوره ی انبیاء [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(4)
[پيامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ي] را در آسمان و زمين مي داند و اوست شنواي دانا(4)
بَلْ قَالُوٓا۟ أَضْغَٰثُ أَحْلَٰمٍۭ بَلِ افْتَرَيٰهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بَِٔايَةٍ كَمَآ أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ(5)
بلكه گفتند خوابهاي شوريده است [نه] بلكه آن را بربافته بلكه او شاعري است پس همان گونه كه براي پيشينيان هم عرضه شد بايد براي ما نشانه اي بياورد(5)
مَآ ءَامَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَٰهَآ أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ(6)
قبل از آنان [نيز مردم] هيچ شهري كه آن را نابود كرديم [به آيات ما] ايمان نياوردند پس آيا اينان [به معجزه] ايمان مي آورند(6)
وَمَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِيٓ إِلَيْهِمْ فَسَْٔلُوٓا۟ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(7)
و پيش از تو [نيز] جز مرداني را كه به آنان وحي مي كرديم گسيل نداشتيم اگر نمي دانيد از پژوهندگان كتابهاي آسماني بپرسيد(7)
وَمَا جَعَلْنَٰهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا۟ خَٰلِدِينَ(8)
و ايشان را جسدي كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان [هم] نبودند(8)
ثُمَّ صَدَقْنَٰهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَٰهُمْ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ(9)
سپس وعده [خود] به آنان را راست گردانيديم و آنها و هر كه را خواستيم نجات داديم و افراطكاران را به هلاكت رسانيديم(9)
لَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ كِتَٰبًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(10)
در حقيقت ما كتابي به سوي شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است آيا نمي انديشيد(10)
وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِينَ(11)
و چه بسيار شهرها را كه [مردمش] ستمكار بودند در هم شكستيم و پس از آنها قومي ديگر پديد آورديم(11)
فَلَمَّآ أَحَسُّوا۟ بَأْسَنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ(12)
پس چون عذاب ما را احساس كردند بناگاه از آن مي گريختند(12)
لَا تَرْكُضُوا۟ وَارْجِعُوٓا۟ إِلَيٰ مَآ أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَٰكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسَْٔلُونَ(13)
[هان] مگريزيد و به سوي آنچه در آن متنعم بوديد و [به سوي] سراهايتان بازگرديد باشد كه شما مورد پرسش قرار گيريد(13)
قَالُوا۟ يَٰوَيْلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ(14)
گفتند اي واي بر ما كه ما واقعا ستمگر بوديم(14)
فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَيٰهُمْ حَتَّيٰ جَعَلْنَٰهُمْ حَصِيدًا خَٰمِدِينَ(15)
سخنشان پيوسته همين بود تا آنان را دروشده بي جان گردانيديم(15)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَٰعِبِينَ(16)
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم(16)
لَوْ أَرَدْنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فَٰعِلِينَ(17)
اگر مي خواستيم بازيچه اي بگيريم قطعا آن را از پيش خود اختيار مي كرديم(17)
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَي الْبَٰطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ(18)
بلكه حق را بر باطل فرو مي افكنيم پس آن را در هم مي شكند و بناگاه آن نابود مي گردد واي بر شما از آنچه وصف مي كنيد(18)
وَلَهُ مَن فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ(19)
و هر كه در آسمانها و زمين است براي اوست و كساني كه نزد اويند از پرستش وي تكبر نمي ورزند و درمانده نمي شوند(19)
يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ(20)
شبانه روز بي آنكه سستي ورزند نيايش مي كنند(20)
أَمِ اتَّخَذُوٓا۟ ءَالِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ(21)
آيا براي خود خداياني از زمين اختيار كرده اند كه آنها [مردگان را] زنده مي كنند(21)
لَوْ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَٰنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ(22)
اگر در آنها [=زمين و آسمان] جز خدا خداياني [ديگر] وجود داشت قطعا [زمين و آسمان] تباه مي شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مي كنند(22)
لَا يُسَْٔلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسَْٔلُونَ(23)
در آنچه [خدا] انجام مي دهد چون و چرا راه ندارد و[لي] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد(23)
أَمِ اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً قُلْ هَاتُوا۟ بُرْهَٰنَكُمْ هَٰذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ(24)
آيا به جاي او خداياني براي خود گرفته اند بگو برهانتان را بياوريد اين است يادنامه هر كه با من است و يادنامه هر كه پيش از من بوده [نه] بلكه بيشترشان حق را نمي شناسند و در نتيجه از آن رويگردانند(24)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 188 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 24 از سوره ی انبیاء
(آيه 4)
قرآن به صورت كلى به آنها از زبان پيامبر (ص) چنين پاسخ مىگويد: (پيامبر) گفت: پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمين مىداند و او شنوا و داناست» (قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
چنين تصور نكنيد كه سخنان مخفيانه و توطئههاى پنهانى شما بر او مخفى باشد، «چرا كه او هم شنوا و هم داناست» (وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ). او همه چيز را مىداند و از همه كار با خبر است، نه تنها سخنان را مىشنود، بلكه از انديشههايى كه از مغزها مىگذرد، و تصميمهايى كه در سينهها پنهان است آگاه است.
(آيه 5)
بعد از ذكر دو قسمت از بهانه جوييهاى مخالفان، به چهار قسمت ديگر از آن پرداخته چنين مىگويد: «آنها گفتند: (آنچه محمد آورده وحى نيست) بلكه خوابهاى آشفته است» كه آنها را حقيقت و واقعيت مىپندارد! (بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 156
و گاه اين سخن خود را عوض مىكنند و مىگويند: او مرد دروغگويى است كه اين سخنان را «به خدا افترا بسته»! (بَلِ افْتَراهُ).
و گاه مىگويند: «نه او يك شاعر است» و اين آيات مجموعهاى از تخيلات شاعرانه اوست (بَلْ هُوَ شاعِرٌ).
و در آخرين مرحله مىگويند: از همه اينها كه بگذريم اگر او راست مىگويد كه فرستاده خداست «پس بايد معجزهاى براى ما بياورد همان گونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند» (فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ).
بررسيهاى اين نسبتهاى ضد و نقيض به پيامبر (ص) خود بهترين دليل بر آن است كه آنها حق طلب نبودند، بلكه هدفشان بهانه جويى و به اصطلاح بيرون كردن حريف از ميدان به هر قيمت و به هر صورت بوده است.
(آيه 6)
پيامبران همه از نوع بشر بودند: در آيات گذشته شش نمونه از ايرادهاى ضد و نقيض دشمنان اسلام به پيامبر (ص) بازگو شده است، در اينجا نيز به پاسخ آنها پرداخته، نخست به پيشنهاد معجزات دلخواه آنان به عنوان بهانه گيرى اشاره كرده، مىگويد: «تمام شهرها و آباديهايى كه پيش از اينها هلاكشان كرديم (تقاضاى اين گونه معجزات را كردند، ولى هنگامى كه پيشنهادشان عملى شد) هرگز ايمان نياوردند، آيا اينها ايمان مىآورند»؟! (ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ).
در ضمن به آنها اخطار مىكند كه اگر به تقاضاى شما در زمينه معجزات اقتراحى پاسخ گفته شود و ايمان نياوريد، نابودى شما حتمى است!
(آيه 7)
اين آيه به پاسخ نخستين ايراد آنها در زمينه بشر بودن پيامبر (ص) پرداخته، مىگويد: «ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم» همه انسان بودند و از جنس بشر (وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ).
اين يك واقعيت تاريخى است كه همگان از آن آگاهند «اگر شما نمىدانيد از آگاهان بپرسيد» (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 157
(آيه 8)
اين آيه توضيح بيشترى در مورد بشر بودن پيامبران مىدهد، مىگويد: «و ما پيامبران را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم و آنها هرگز عمر جاويدان نداشتند» (وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ).
رهبر انسانها بايد از جنس خودشان باشد، با همان غرايز، عواطف، احساسها، نيازها، و علاقهها، تا دردهاى آنها را لمس كند، و بهترين طريق درمان را با الهام گرفتن از تعليماتش انتخاب نمايد، تا الگو و اسوهاى براى همه انسانها باشد و حجت را بر همه تمام كند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/anbia-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 188 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 24 از سوره ی انبیاء
(آيه 9)
سپس به عنوان تهديد و هشدارى به منكران سر سخت و لجوج چنين مىگويد: ما به پيامبرانمان وعده داده بوديم كه آنها را از چنگال دشمنان رهائى بخشيم و نقشههاى آنها را نقش بر آب كنيم، آرى «ما سر انجام به اين وعده خود وفا كرديم و صدق آن را آشكار ساختيم، آنها و تمام كسانى را كه مىخواستيم نجات داديم و مسرفان را هلاك نموديم»! (ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ).
آرى! همان گونه كه سنت ما انتخاب كردن رهبران بشر از ميان افراد بشر بود، اين هم سنت ما بود كه در برابر توطئههاى مخالفان از آنها حمايت كنيم و اگر اندرزهاى پى در پى در آنها مؤثر نيفتاد، صفحه زمين را از لوث وجودشان پاك سازيم.
(آيه 10)
اين آيه در يك جمله كوتاه و پر معنى، به اكثر ايرادهاى مشركان مجددا پاسخ داده، مىگويد: «ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله بيدارى شما در آن است آيا تعقل نمىكنيد»؟! (لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
هر كس آيات اين كتاب را كه مايه تذكر و بيدارى دل و حركت انديشه و پاكى جامعههاست بررسى كند به خوبى مىداند يك معجزه روشن و جاويدان است، با وجود اين معجزه آشكار كه از جهات مختلف آثار اعجاز در آن نمايان است- از جهت جاذبه فوق العاده، از جهت محتوا، احكام و قوانين، عقايد و معارف و ...- آيا باز در انتظار ظهور معجزه ديگرى هستيد؟
البته بيدار كننده بودن قرآن جنبه اجبارى و الزامى ندارد، بلكه مشروط است برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 158
به اين كه انسان خودش بخواهد و دريچههاى قلبش را به روى آن بگشايد.
(آيه 11)
چگونه ستمگران در چنگال عذاب گرفتار شدند؟ در اينجا به دنبال گفتگوهايى كه در باره مشركان و كافران لجوج گذشت سر نوشت آنها را با مقايسه با سر نوشت اقوام پيشين، مشخص مىكند.
نخست مىگويد: «چه بسيار شهرها و آباديهاى ظالم و ستمگرى را در هم شكستيم» (وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً).
«و بعد از آنها قوم و جمعيت ديگرى را به روى كار (و به ميدان آزمايش) آورديم» (وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ).
(آيه 12)
آنگاه شرح حال آنها را به هنگامى كه دامنه عذاب در آبادى آنها گسترده مىشد، و وضع بيچارگى آنان را در مقابل مجازات الهى مشخص مىكند، مىگويد: «پس هنگامى كه آنها احساس كردند عذاب الهى مىخواهد دامنشان را بگيرد، پا به فرار گذاردند» (فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ).
درست همانند يك لشكر شكست خورده كه شمشيرهاى برهنه دشمن را پشت سر خود مىبينند و به هر سو پراكنده مىشوند.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/anbia-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 188 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 24 از سوره ی انبیاء
(آيه 13)
اما به عنوان توبيخ و سرزنش به آنها گفته مىشود: «فرار نكنيد و باز گرديد به سوى زندگانى پر ناز و نعمتتان! و به سوى كاخها و قصرها و مسكنهاى پر زر و زيورتان، شايد (سائلان بيايند و) و از شما تقاضا كنند» (لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ).
اين عبارت ممكن است اشاره به آن باشد كه همواره در اين زندگى پر ناز و نعمتى كه داشتند سائلان و تقاضا كنندگان بر در خانههايشان رفت و آمد داشتند، با اميد مىآمدند و محروم باز مىگشتند به آنها مىگويد: باز گرديد و همان صحنههاى نفرت انگيز را تكرار كنيد، و اين در حقيقت يك نوع استهزاء و سرزنش است.
(آيه 14)
به هر حال آنها در اين هنگام بيدار مىشوند، آنچه را قبلا شوخى مىپنداشتند به جدىترين صورت در برابر خويش مىبينند و فريادشان بلند مىشود «مىگويند: اى واى بر ما كه ظالم و ستمگر بوديم»! (قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ).
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 159
(آيه 15)
اما اين بيدارى اضطرارى كه در برابر صحنههاى جدى عذاب براى هر كس پيدا مىشود بىارزش است، و اثرى در تغيير سر نوشت آنها ندارد، لذا قرآن در اين آيه اضافه مىكند: «و همچنان اين سخن را (واى بر ما ظالم و ستمگر بوديم) تكرار مىكردند تا آنها را درو كرده و خاموش ساختيم» (فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ).
(آيه 16)
آفرينش آسمان و زمين بازيچه نيست: از آنجا كه در آيات گذشته اين حقيقت منعكس بود كه ظالمان بىايمان هدفى براى آفرينش خود جز عيش و نوش قائل نبودند، و در واقع عالم را بىهدف مىپنداشتند، قرآن مجيد در اينجا براى ابطال اين طرز فكر و اثبات وجود هدف با ارزشى براى آفرينش كل جهان مخصوصا انسانها چنين مىگويد: «ما آسمان و زمين و آنچه ميان آنهاست از روى بازى نيافريديم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ).
اين زمين گسترده، اين آسمان پهناور، و اين همه موجودات متنوع و بديعى كه در صحنه آنهاست نشان مىدهد، غرض مهمى در كار بوده است، آرى هدف اين بوده كه از يك سو بيانگر آن آفريننده بزرگ باشند و نشانهاى از عظمتش، و از سوى ديگر دليلى بر «معاد» باشد و گر نه اين همه غوغا براى اين چند روز معنى نداشت.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/anbia-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 188 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 24 از سوره ی انبیاء
(آيه 17)
اين آيه مىگويد: اكنون كه مسلم شد عالم بىهدف نيست، اين هم مسلم است كه هدف اين آفرينش، سرگرمى خدا به امر خلقت نبوده است كه اين سرگرمى نامعقولى است «به فرض محال اگر مىخواستيم سر گرمى انتخاب كنيم چيزى متناسب خود انتخاب مىكرديم» (لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ).
اين آيه بازگوى دو حقيقت است: نخست اين كه محال است هدف پروردگار سر گرمى خويشتن باشد.
سپس مىگويد: به فرض كه هدف سر گرمى بود بايد سر گرمى مناسب ذات او باشد، از عالم مجردات و مانند آن، نه عالم محدود ماده.
(آيه 18)
سپس با لحن قاطعى براى ابطال اوهام بىخردانى كه دنيا را برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 160
بىهدف يا تنها مايه سر گرمى مىپندارند چنين مىگويد: اين جهان، مجموعهاى است از حق و واقعيت، چنين نيست كه اساس آن بر باطل بوده باشد «بلكه ما حق را بر سر باطل مىكوبيم تا آن را هلاك سازد و اين گونه باطل محو و نابود مىشود» (بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ).
و در پايان آيه مىگويد: «اما واى بر شما از اين توصيفى كه (از بىهدفى عالم) مىكنيد» (وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ).
يعنى ما همواره دلايل عقلى و استدلالات روشن و معجزات آشكار خود را در برابر پندارها و اوهام بيهوده گرايان قرار مىدهيم، تا در نظر انديشمندان و صاحبان عقل، اين پندارها در هم كوبيده و نابود شود.
(آيه 19)
در آيات گذشته سخن از اين واقعيت بود كه عالم هستى داراى هدف تكاملى حساب شدهاى است براى انسانها.
و از آنجا كه ممكن است اين توهم به وجود آيد كه خدا چه نيازى به ايمان و عبادت ما دارد؟ به پاسخ اين سخن مىپردازد و مىگويد: «و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از آن اويند» (وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«و آنها كه نزد اويند [فرشتگان] هيچگاه از عبادتش استكبار نمىورزند، و هرگز خسته نمىشوند» (وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ).
(آيه 20)
«تمام شب و روز تسبيح مىگويند و كمترين ضعف و سستى به خود راه نمىدهند» (يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ).
با اين حال او چه نيازى به طاعت و عبادت شما دارد، پس اگر دستور ايمان و عمل صالح و بندگى و عبوديت به شما داده، سود و فايدهاش متوجه خود شماست.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/anbia-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 188 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 24 از سوره ی انبیاء
(آيه 21)
پس از آن كه بيهودگى و بىهدفى عالم هستى در آيات گذشته، نفى شد در اينجا به مسأله وحدت معبود و مدير و مدبر اين جهان پرداخته، چنين مىگويد: «آيا آنها خدايانى از زمين برگزيدند، خدايانى كه مىتوانند (موجودات زنده را) بيافرينند و در جهان پخش كنند»؟! (أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ).
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 161
(آيه 22)
اين آيه يكى از دلايل روشن نفى «آلهه» و خدايان مشركان را به اين صورت بيان مىكند: «اگر در آسمان و زمين، معبودها و خدايانى جز اللّه بود هر دو فاسد مىشدند» و نظام جهان بر هم مىخورد (لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا).
«پس منزّه و پاك است خداوند، پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مىكنند» (فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ).
اين نسبتهاى ناروا، و اين خدايان ساختگى و آلهه پندارى، اوهامى بيش نيستند و دامان كبريايى ذات پاك او با اين نسبتهاى ناروا آلوده نمىگردد.
دليلى كه براى توحيد و نفى آلهه در آيه فوق، آمده است، در عين سادگى و روشنى، يكى از براهين دقيق فلسفى در اين زمينه است كه دانشمندان از آن، به عنوان «برهان تمانع» ياد مىكنند، خلاصه اين برهان را چنين مىتوان بيان كرد:
بدون شك نظام واحدى در اين جهان حكمفرماست اين هماهنگى قوانين و نظامات آفرينش از اين حكايت مىكند كه از مبدأ واحدى سر چشمه گرفته است چرا كه اگر مبدأها متعدد بود و ارادهها مختلف، اين هماهنگى هرگز وجود نداشت چرا كه هر يك اقتضايى داشت و هر كدام اثر ديگرى را خنثى مىكرد و سر انجام جهان به فساد مىگراييد.
(آيه 23)
پس از آن كه با استدلالى كه در آيه قبل آمد توحيد مدبر و اداره كننده اين جهان اثبات شد، در اين آيه مىگويد: او آن چنان حكيمانه جهان را نظم بخشيده كه جاى هيچ ايراد و گفتگو در آن نيست آرى «هيچ كس نمىتواند بر كار او خرده بگيرد (و از آن سؤال كند) در حالى كه ديگران چنين نيستند و در افعالشان جاى ايراد و سؤال بسيار است» (لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ).
دو گونه سؤال داريم، يك نوع سؤال توضيحى است كه انسان مىخواهد نكته اصلى و هدف واقعى كارى را بداند، اين گونه سؤال در افعال خدا نيز جايز است.
اما نوع ديگر، سؤال اعتراضى است، كه مفهومش اين است عمل انجام شده نادرست و غلط بوده مسلما اين نوع سؤال در افعال خداوند حكيم معنى ندارد ولى جاى اين گونه سؤال در افعال ديگران بسيار است.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 162
(آيه 24)
اين آيه مشتمل بر دو دليل ديگر در زمينه نفى شرك است، كه با دليل گذشته مجموعا سه دليل مىشود.
نخست مىگويد: «آيا آنها جز خدا معبودانى براى خود انتخاب كردهاند؟
بگو: دليل خود را بياوريد» (أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ).
اشاره به اين كه اگر از دليل گذشته داير به اين كه نظام عالم هستى دليل بر توحيد است صرف نظر كنيد لا اقل هيچ گونه دليلى بر اثبات شرك و الوهيت اين خدايان وجود ندارد، انسان عاقل چگونه مطلبى را بىدليل مىپذيرد؟
سپس به آخرين دليل اشاره كرده، مىگويد: اين تنها من و همراهانم نيستيم كه سخن از توحيد مىگوييم، «اين سخن كسانى است كه با من هستند، و سخن كسانى [پيامبرانى] است كه پيش از من بودند»! (هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي).
اين همان دليلى است كه دانشمندان عقايد تحت عنوان اجماع و اتفاق پيامبران بر مسأله يگانگى خدا ذكر كردهاند.
و از آنجا كه ممكن است گاهى كثرت بت پرستان براى بعضى مانع از پذيرش توحيد گردد، چنين اضافه مىكند: «اما اكثر آنها حق را نمىدانند لذا از آن روى گردانند» (بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ).
هميشه مخالفت كردن اكثريت نادان در بسيارى از جامعهها دليلى بوده است، براى اعراض ناآگاهان، و قرآن تكيه بر اين اكثريت را شديدا محكوم كرده است.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/anbia-1-50.aspx