این جا، جای من نیست.
بر روی این زمین غریبم.
این آسمان ، سقف خانه ی من نیست.
نباید به این جا می آمدم.
این جا تبعیدگاه من است.
چه گناهی مرا به این غربت دور رانده است؟
نمایش نسخه قابل چاپ
این جا، جای من نیست.
بر روی این زمین غریبم.
این آسمان ، سقف خانه ی من نیست.
نباید به این جا می آمدم.
این جا تبعیدگاه من است.
چه گناهی مرا به این غربت دور رانده است؟
باورت گر بشود ،یا نشود، حـــــرفی نیست
امـــــــــــــــــا
نفسم میگیرد:
در هوایی که نفس های تو نیست...
غصه نخور ؛کنار امده ام با نبودنت...
خیلی که دلم بگیرد،گــــــــــــــریه میکنم!
خدایا
یک مرگ بدهکارم
و هزار آرزو طلبکار
خسته ام.....
یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر...
خدا به این جسارت تو نمی خندد...
به سرآستین پاره کارگری که دیوارت را میچیند و به تو میگوید ارباب ،نخند!
به پسرکی که آدامس میفروشد و تو هرگز نمیخری ،نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه میرود و شاید چندثانیه کوتاه معطلت کند ،نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه پیراهنش جمع شده نخند!
به دستان پدرت،
به جارو کردن مادرت،
به همسایهای که هر صبح نان سنگگ میگیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس،
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده آژانسی که چرت میزند،
به پلیسی که سر چهارراه با کلاه صورتش را باد میزند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه میرود تا شماره کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچهها جار میزند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت میریزد،
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،
به مسافری که سوار تاکسی میشود و بلند سلام میگوید،
به فروشندهای که به جای پول خرد به تو آدامس میدهد،
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی،
به هول شدن همکلاسیات پای تخته،
به مردی که در بانک از تو میخواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی،…
… نخند، نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین چیزهای نابجای آدمهایی بخندی که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند، آدمهایی که هرکدام برای خود و خانوادهای همه چیز و همه کسند، آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا میکنند، بار میبرند، بی خوابی میکشند، کهنه میپوشند، جار میزنند، سرما و گرما میکشند و گاهی خجالت هم میکشند، … خیلی ساده … نخند …
دوست من! هرگز به آدمها نخند، خدا به این جسارت تو نمی خندد. اخم میکند.[golrooz]
باتو نیستم
به خودت نگیر ،
اصلا تو یکی نخوان ...
دارم با خودم زمزمه می کنم ،
با خودم حرف می زنم ...
دلگیرم از آدم هایی که می آیند
و
می روند
و
پشت سرشان را هم نگاه نمی کنند ...
نمی بینند که پشت سرشان به جای کاسه ی آب ، اشک ریخته می شود ...
به جای خداحافظی ، بغض می کنند ...!
از تو دلگیر نیستم ،
رفتن حق آدم هاست !!
با خودم حرف می زنم
خيلى بده دلت هــــواى روزهــــايى رو بكنه
كه ميــــــــدونى ديگه نميــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــاد!!
خداوندا
نادانی دیروز،شادی امروزم را گرفت
نادانی امروزم را بگیِر تا شادی فردایم را از دست ندهم ......
وقتي بزرگ مي شوي ديگر ..
خجالت مي كشي به گربه ها سلام كني و براي پرنده هايي كه آوازهاي نقره اي مي خوانند دست تكان بدهي..
خجالت مي كشي دلت شور بزند براي جوجه قمري هايي كه مادرشان بر نگشته، فكر مي كني آبرويت ميرود اگر يكروز مردم _همانهاي كه خيلي بزرگ شده اند_ دل شوره هاي قلبت را ببينند و به تو بخندند
وقتي بزرگ مي شوي ديگر ..
نمي ترسي كه نكند فردا صبح خورشيد نيايد،حتي دلت نمي خواهد پشت كوهها سرك بكشي و خانه خورشيد را از نزديك ببيني..
ديگر دعا نمي كني براي آسمان كه دلش گرفته ، حتي آرزو نمي كني كاش قدت مي رسيد و اشكهاي آسمان را پاك مي كردي..
وقتي بزرگ مي شوي..
قدت كوتاه مي شود .آسمان بالا مي رود و تو ديگر دستت به ابرها نميرسد و برايت مهم نيست كه توي كوچه پس كوچه هاي پشت ابرها ستاره ها چه بازي مي كنند ..
آنها آنقدر دورند كه تو حتي لبخندشان را هم نمي بيني !!و ماه ، همبازي قديم تو آنقدر كمرنگ مي شود كه اگر تمام شب را هم دنبالش بگردي پيدايش نمي كني
وقتي بزرگ مي شوي ..
دور قلبت سيم خاردار مي كشي و درمراسم تدفين درختها شركت مي كني و فاتحه تمام آوازها و پرنده ها را مي خواني و يكروز يادت مي افتد كه تو سالهاست چشمانت را گم كرده اي و دستانت را در كوچه هاي كودكي جا گذاشته اي ، آنروز ديگر خيلي دير شده است .....
فرداي آنروز تو را به خاك مي دهند و ..
مي گويند: خيلي بزرگ شده بود ......!!!!
در این شهر صدای پای مردمیست که همچنان که تو را میبوسند طناب دار تو را میبافند،مردمی که صادقانه دروغ میگویند،خالصانه به تو خیانت میکنند...
در این شهر هر چه تنها تر باشی پیروز تری.....