پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
باز در آغاز اين سوره با حروف مقطعه، رو برو مىشويم، كه حسّ كنجكاوى انسان را بر مىانگيزد «ط، ه» (طه).
در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم «طه» از اسامى پيامبر است و معنى آن يا طالب الحقّ، الهادى اليه «اى كسى كه طالب حقى، و هدايت كننده به سوى آنى» است.
«طه» مركب از دو حرف رمزى است «طا» اشاره به «طالب الحقّ» و «ها» اشاره به «هادى اليه» مىباشد، مىدانيم استفاده از حروف رمزى و علايم اختصارى در زمان گذشته و حال، فراوان بوده است، مخصوصا در عصر ما بسيار مورد استفاده است.
و كلمه «طه» مانند «يس» بر اثر گذشت زمان، تدريجا به صورت «اسم خاص» براى پيامبر اسلام (ص) در آمده است، تا آنجا كه آل پيامبر (ص) را نيز «آل طه» مىگويند، و از حضرت مهدى- عج- در دعاى ندبه «يابن طه» تعبير شده است.
(آيه 2)
شأن نزول:
پيامبر (ص) بعد از نزول وحى و قرآن، بسيار عبادت مىكرد، مخصوصا ايستاده به عبادت مشغول مىشد، آنقدر كه پاهاى او متورم مىگرديد- آيه نازل شد و به پيامبر دستور داد كه اين همه رنج و ناراحتى بر خود تحميل نكن.
تفسير:
در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مىفرمايد: «ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى» (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى).
درست است كه عبادت از بهترين كارهاست، ولى هر كار حسابى دارد، نبايد آن قدر بر خود تحميل كنى كه پاهايت متورم گردد و نيرويت براى تبليغ و جهاد كم شود.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 111
(آيه 3)
در اين آيه هدف نزول قرآن را چنين شرح مىدهد: ما قرآن را «جز براى يادآورى كسانى كه از خدا مىترسند» نازل نكرديم (إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى).
تعبير «من يخشى» نشان مىدهد تا يك نوع احساس مسؤوليت (خشيت و ترس) در آدمى نباشد، پذيراى حقايق نخواهد شد.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
(آيه 4)
سپس به معرفى خداوندى كه «نازل كننده قرآن» است مىپردازد، تا از طريق شناخت او، عظمت قرآن آشكارتر شود، مىگويد: «اين قرآن از سوى كسى نازل شده كه خالق زمين و آسمانهاى بلند و بر افراشته است» (تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى).
در حقيقت اين توصيف، اشاره به ابتدا و انتهاى نزول قرآن مىكند، انتهاى آن زمين و ابتدايش آسمانهاست.
(آيه 5)
باز به معرفى پروردگار نازل كننده قرآن ادامه داده، مىگويد: او خداوندى است «رحمان كه فيض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى).
جمله فوق كنايه از تسلط پروردگار و احاطه كامل او نسبت به جهان هستى و نفوذ امر و فرمان و تدبيرش در سراسر عالم است.
(آيه 6)
به دنبال «حاكميت» خدا بر عالم هستى از «مالكيت» او سخن مىگويد: «از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان اين دو، و آنچه در زير خاك (پنهان) است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى).
(آيه 7)
در اين آيه به چهارمين ركن يعنى «عالميت» او اشاره كرده، مىگويد: او آن قدر احاطه علمى دارد كه «اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى) او اسرار- و حتى پنهانتر از آن- را نيز مىداند» (وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى).
(آيه 8)
از مجموع آيات فوق شناخت اجمالى نسبت به نازل كننده قرآن در ابعاد چهار گانه «خلقت» و «حكومت» و «مالكيت» و «علم» حاصل مىگردد. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 112
و شايد به همين جهت است كه در اين آيه مىگويد: «او اللّه است همان خداوندى كه معبودى جز او نيست براى او نامها و صفات نيك است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
«اسماء الحسنى» به معنى نامهاى نيك است و بديهى است كه همه نامهاى پروردگار نيك است ولى از آنجا كه در ميان اسماء و صفات خدا بعضى داراى اهميت بيشترى است، به عنوان «اسماء حسنى» ناميده شده است.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
(آيه 9)
آتشى در آن سوى بيابان! از اينجا داستان موسى، پيامبر بزرگ خدا شروع مىشود و در بيش از هشتاد آيه بخشهاى مهمى از سر گذشت پر ماجراى او تشريح مىگردد، تا دلدارى و تسليت خاطرى باشد براى پيامبر (ص) و مؤمنان كه در آن ايام در مكه، سخت از سوى دشمنان در فشار بودند.
اين آيات را مىتوان به چهار بخش تقسيم كرد:
بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسى و اولين جرقههاى وحى سخن گفته.
بخش دوم: از دعوت موسى و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونيان به آيين يكتا پرستى سخن مىگويد.
بخش سوم: از خروج موسى و بنى اسرائيل از مصر و چگونگى نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونيان بحث مىكند.
بخش چهارم: پيرامون گرايش تند انحرافى بنى اسرائيل از آيين توحيد به شرك و پذيرش وسوسههاى سامرى سخن مىگويد.
در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «و آيا خبر موسى به تو رسيده است»؟! (وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى).
(آيه 10)
سپس مىگويد: «در آن زمان كه آتشى (از دور) مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكى مكث كنيد كه من آتشى ديدم (به سراغ آن بروم) شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم و يا به وسيله اين آتش راهى پيدا كنم» (إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً).
(آيه 11)
«پس هنگامى كه موسى نزد آتش آمد، صدايى شنيد كه (او را
مخاطب ساخته) مىگويد: اى موسى»! (فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى).
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 113
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 181 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 98 از سوره ی مریم و آیات 1 تا 15 از سوره ی طه
(آيه 12)
«من پروردگار توام، كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى» (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً).
موسى با شنيدن اين نداى روحپرور: «من پروردگار توام» هيجان زده شد و لذت غير قابل توصيفى سر تا پايش را احاطه كرد.
او مأمور شد تا كفش خود را از پاى در آورد، چرا كه در سر زمين مقدسى گام نهاده، سر زمينى كه نور الهى بر آن جلوهگر است، پيام خدا را در آن مىشنود و پذيراى مسؤوليت رسالت مىشود، بايد با نهايت خضوع و تواضع در اين سر زمين گام نهد، اين است دليل بيرون آوردن كفش از پا.
(آيه 13)
سپس از همان گوينده اين سخن را نيز شنيد: «و من تو را براى مقام رسالت بر گزيدهام، پس اكنون به آنچه به تو وحى مىشود گوش فرا ده»! (وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى).
(آيه 14)
و به دنبال آن نخستين جمله وحى را موسى به اين صورت دريافت كرد «من اللّه هستم، معبودى جز من نيست» (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا).
«اكنون (كه چنين است) تنها مرا عبادت كن» (فَاعْبُدْنِي). عبادتى خالص از هر گونه شرك.
«و نماز را بر پاى دار، تا هميشه به ياد من باشى» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي).
در اين آيه پس از بيان مهمترين اصل دعوت انبياء كه مسأله توحيد است موضوع عبادت خداوند يگانه به عنوان يك ثمره براى درخت ايمان و توحيد بيان شده، و به دنبال آن دستور به نماز، يعنى بزرگترين عبادت و مهمترين پيوند خلق با خالق و مؤثرترين راه براى فراموش نكردن ذات پاك او داده شده.
(آيه 15)
و از آنجا كه بعد از ذكر «توحيد» و شاخ و برگهاى آن، دومين اصل اساسى مسأله «معاد» است در اين آيه اضافه مىكند: «رستاخيز بطور قطع خواهد آمد، من مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوششهايش جزا ببيند» (إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 114
علت مخفى نگاه داشتن تاريخ قيامت، طبق آيه فوق آن است كه «خداوند مىخواهد هر كسى را به تلاش و كوششهايش پاداش دهد» و يك نوع آزادى عمل براى همگان پيدا شود.
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَن لَّا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَيٰهُ فَتَرْدَيٰ(16)
پس هرگز نبايد كسي كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروي كرده است تو را از [ايمان به] آن باز دارد كه هلاك خواهي شد(16)
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَيٰ(17)
و اي موسي در دست راست تو چيست(17)
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُا۟ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَيٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مََٔارِبُ أُخْرَيٰ(18)
گفت اين عصاي من است بر آن تكيه مي دهم و با آن براي گوسفندانم برگ مي تكانم و كارهاي ديگري هم براي من از آن برمي آيد(18)
قَالَ أَلْقِهَا يَٰمُوسَيٰ(19)
فرمود اي موسي آن را بينداز(19)
فَأَلْقَيٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَيٰ(20)
پس آن را انداخت و ناگاه ماري شد كه به سرعت مي خزيد(20)
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَيٰ(21)
فرمود آن را بگير و مترس به زودي آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد(21)
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَيٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخْرَيٰ(22)
و دست خود را به پهلويت ببر سپيد بي گزند برمي آيد [اين] معجزه اي ديگر است(22)
لِنُرِيَكَ مِنْ ءَايَٰتِنَا الْكُبْرَي(23)
تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم(23)
اذْهَبْ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَيٰ(24)
به سوي فرعون برو كه او به سركشي برخاسته است(24)
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي(25)
گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان(25)
وَيَسِّرْ لِيٓ أَمْرِي(26)
و كارم را براي من آسان ساز(26)
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي(27)
و از زبانم گره بگشاي(27)
يَفْقَهُوا۟ قَوْلِي(28)
[تا] سخنم را بفهمند(28)
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي(29)
و براي من دستياري از كسانم قرار ده(29)
هَٰرُونَ أَخِي(30)
هارون برادرم را(30)
اشْدُدْ بِهِۦٓ أَزْرِي(31)
پشتم را به او استوار كن(31)
وَأَشْرِكْهُ فِيٓ أَمْرِي(32)
و او را شريك كارم گردان(32)
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا(33)
تا تو را فراوان تسبيح گوييم(33)
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا(34)
و بسيار به ياد تو باشيم(34)
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا(35)
زيرا تو همواره به [حال] ما بينايي(35)
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَٰمُوسَيٰ(36)
فرمود اي موسي خواسته ات به تو داده شد(36)
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَيٰٓ(37)
و به راستي بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم(37)
إِذْ أَوْحَيْنَآ إِلَيٰٓ أُمِّكَ مَا يُوحَيٰٓ(38)
هنگامي كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحي مي شد وحي كرديم(38)
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَيٰ عَيْنِيٓ(39)
كه او را در صندوقچه اي بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وي او را برگيرد و مهري از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابي(39)
إِذْ تَمْشِيٓ أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَيٰ مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَٰكَ إِلَيٰٓ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَٰكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّٰكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِيٓ أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَيٰ قَدَرٍ يَٰمُوسَيٰ(40)
آنگاه كه خواهر تو مي رفت و مي گفت آيا شما را بر كسي كه عهده دار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوي مادرت بازگردانيديم تا ديده اش روشن شود و غم نخورد و [سپس] شخصي را كشتي و [ما] تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالي چند در ميان اهل مدين ماندي سپس اي موسي در زمان مقدر [و مقتضي] آمدي(40)
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي(41)
و تو را براي خود پروردم(41)
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بَِٔايَٰتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي(42)
تو و برادرت معجزه هاي مرا [براي مردم] ببريد و در يادكردن من سستي مكنيد(42)
اذْهَبَآ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَيٰ(43)
به سوي فرعون برويد كه او به سركشي برخاسته(43)
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَيٰ(44)
و با او سخني نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد(44)
قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَآ أَوْ أَن يَطْغَيٰ(45)
آن دو گفتند پروردگارا ما مي ترسيم كه [او] آسيبي به ما برساند يا آنكه سركشي كند(45)
قَالَ لَا تَخَافَآ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسْمَعُ وَأَرَيٰ(46)
فرمود مترسيد من همراه شمايم مي شنوم و مي بينم(46)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 16)
در اين آيه به يك اصل اساسى كه ضامن اجراى همه برنامههاى عقيدتى و تربيتى فوق است اشاره كرده، مىفرمايد: «پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مىكند، تو را از آن باز دارد كه هلاك خواهى شد»! (فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى).
در برابر افراد بىايمان و وسوسهها و كار شكنيهاى آنان محكم بايست، نه از انبوه آنها و توطئههايشان وحشت كن، و نه در حقانيت دعوت و اصالت مكتبت از اين هياهوها شك و ترديدى داشته باش.
(آيه 17)
عصاى موسى و يد بيضا! بدون شك پيامبران براى اثبات ارتباط خود با خدا نياز به معجزه دارند و گر نه هر كس مىتواند ادعاى پيامبرى كند.
موسى (ع) پس از دريافت فرمان نبوت بايد سند آن را هم دريافت دارد، لذا در همان شب پر خاطره، موسى (ع) دو معجزه بزرگ از خدا دريافت داشت.
قرآن اين ماجرا را چنين بيان مىكند: «و چه چيز در دست راست توست اى موسى»؟ (وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى).
(آيه 18)
موسى در پاسخ «گفت: اين (قطعه چوب) عصاى من است» (قالَ هِيَ عَصايَ).
و از آنجا كه مايل بود سخنش را با محبوب خود كه براى نخستين بار در را به روى او گشوده است ادامه دهد، و نيز از آنجا كه شايد فكر مىكرد تنها گفتن اين عصاى من است كافى نباشد، بلكه منظور باز گو كردن آثار و فوايد آن است، اضافه كرد: «من بر آن تكيه مىكنم» (أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها).
«و برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرو مىريزم» (وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِي). «علاوه بر اين فوايد و نيازهاى ديگرى نيز در آن دارم» (وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 115
موسى در تعجب عميقى فرو رفته بود، اين چه سؤالى است و من چه جوابى دارم مىگويم.
(آيه 19)
ناگهان «به او فرمان داد: اى موسى عصايت را بيفكن»! (قالَ أَلْقِها يا مُوسى).
(آيه 20)
«موسى فورا (و بدون فوت وقت) عصا را افكند، ناگهان مار عظيمى شد و شروع به حركت كرد» (فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 21)
در اينجا «به موسى فرمود: آن را بگير، و نترس، ما آن را به همان صورت نخستين باز مىگردانيم»! (قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى).
(آيه 22)
سپس به دومين معجزه مهم موسى اشاره كرده به او دستور مىدهد: «و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد، اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است» (وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى).
(آيه 23)
در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى از آنچه در آيات قبل بيان شد مىفرمايد: ما اينها را در اختيار تو قرار داديم «تا آيات بزرگ خود را به تو نشان دهيم» (لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى).
منظور از «آيات كبرى» همان دو معجزه مهمّى است كه در بالا آمد.
(آيه 24)
خواستههاى حساب شده موسى: از اين به بعد فرمان رسالت به نام موسى صادر مىشود، رسالتى بسيار عظيم و سنگين، رسالتى كه از ابلاغ فرمان الهى به زورمندترين و خطرناكترين مردم محيط شروع مىشود، مىفرمايد: «به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است»! (اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى).
طغيان يعنى تجاوز از حد و مرز در تمام ابعاد زندگى و به همين جهت به اين گونه افراد «طاغوت» گفته مىشود.
آرى! براى اصلاح يك محيط فاسد و ايجاد يك انقلاب همه جانبه بايد از سردمداران فساد و ائمه كفر شروع كرد از آنها كه در تمام اركان جامعه نقش دارند.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 116
(آيه 25)
موسى (ع) نه تنها از چنين مأموريت سنگينى وحشت نكرد، و حتى كمترين تخفيفى از خداوند نخواست، بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهى وسايل پيروزى در اين مأموريت را از خدا خواست.
و از آنجا كه نخستين وسيله پيروزى روح بزرگ، فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگى سينه است «عرض كرد: پروردگار من! سينه مرا گشاده بدار» (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 26)
و از آنجا كه اين راه مشكلات فراوانى دارد كه جز به لطف خدا گشوده نمىشود در مرحله دوم از خدا تقاضا كرد كه كارها را بر او آسان گرداند و مشكلات را از سر راهش بردارد، عرض كرد «و كار مرا آسان گردان» (وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي).
(آيه 27)
سپس موسى تقاضاى قدرت بيان هر چه بيشتر كرد و عرضه داشت: «و گره از زبانم بگشا» (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي).
(آيه 28)
و مخصوصا علت آن را چنين بيان كرد: «تا سخنان مرا درك كنند» (يَفْقَهُوا قَوْلِي).
اين جمله در حقيقت، آيه قبل را تفسير مىكند. يعنى، آن چنان فصيح و بليغ و رسا و گويا سخن بگويم كه هر شنوندهاى منظور مرا به خوبى درك كند.
(آيه 29)
و از آنجا كه رساندن اين بار سنگين به مقصد (بار رسالت پروردگار و رهبرى انسانها و مبارزه با طاغوتها و جباران) نياز به يار و ياور دارد، و به تنهايى ممكن نيست، چهارمين تقاضاى موسى (ع) از پروردگار اين بود: «و خداوندا! وزير و ياورى از خاندانم براى من قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي).
(آيه 30)
سپس مخصوصا انگشت روى برادر خويش گذاشت و عرضه داشت: «برادرم هارون را» (هارُونَ أَخِي).
هارون، برادر بزرگتر موسى بود و سه سال با او فاصله سنى داشت، قامتى بلند و رسا و زبانى گويا و درك عالى داشت سه سال قبل از وفات موسى، دنيا را ترك گفت.
او نيز از پيامبران مرسل بود، كه خداوند از باب رحمتش به موسى بخشيد.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 117
(آيه 31)
سپس موسى هدف خود را از تعيين هارون به وزارت و معاونت چنين بيان مىكند: خداوندا! «پشتم را با او محكم كن» (اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 32)
و براى تكميل اين مقصد، تقاضا مىكند: «و او را در كار من شريك گردان» (وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي).
هم شريك در مقام رسالت باشد، و هم در پياده كرده اين برنامه بزرگ شركت جويد، ولى به هر حال او پيرو موسى در تمام برنامهها بود و موسى امام و پيشواى او.
(آيه 33)
سر انجام نتيجه خواستههاى خود را چنين بيان مىكند: «تا تو را بسيار تسبيح گوييم» (كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً).
(آيه 34)
«و تو را بسيار ياد كنيم» (وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً).
(آيه 35)
چرا كه «تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى» (إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً).
(آيه 36)
از آنجا كه موسى در اين تقاضاهاى مخلصانهاش نظرى جز خدمت بيشتر و كاملتر نداشت، خداوند تقاضاى او را در همان وقت اجابت فرمود «به او گفت: آنچه را خواسته بودى به تو داده شد اى موسى»! (قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى).
در واقع در اين لحظات حساس و سرنوشتساز هر چه لازم داشت يكجا از خدا در خواست كرد، و او نيز ميهمانش را گرامى داشت و همه خواستههاى او را در يك جمله كوتاه با ندايى حياتبخش اجابت كرده بىآنكه در آن قيد و شرط يا چون و چرايى كند.
(آيه 37)
چه خداى مهربانى! در اينجا خداوند به يكى ديگر از فصول زندگانى موسى (ع) اشاره مىكند كه مربوط به دوران كودكى او و نجات اعجاز آميزش از چنگال خشم فرعونيان است، اين فصل گر چه از نظر تسلسل تاريخى قبل از فصل رسالت و نبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براى شمول نعمتهاى خداوند، نسبت به موسى (ع) از آغاز عمر، ذكر شده، در درجه دوم اهميت نسبت به موضوع رسالت مىباشد. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 118
نخست مىگويد: «اى موسى! ما بار ديگر نيز بر تو منت گذارديم، و تو را مشمول نعمتهاى خويش ساختيم» (وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى).
(آيه 38)
بعد از ذكر اين اجمال به شرح و بسط آن مىپردازد، مىگويد:
«در آن هنگام كه وحى كرديم به مادر تو آنچه بايد وحى شود» (إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى).
اشاره به اين كه: تمام خطوطى كه منتهى به نجات موسى (ع) از چنگال فرعونيان در آن روز مىشد همه را به مادرت تعليم داديم
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 182 از قرآن کریم شامل آیات 16تا 46 از سوره ی طه
(آيه 39)
فرعون براى جلوگيرى از به وجود آمدن فرزندى كه پيش بينى كرده بودند از بنى اسرائيل بر مىخيزد و دستگاه فرعون را در هم مىكوبد، دستور داده بود پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براى كنيزى و خدمتگزارى زنده نگهدارند.
به هر حال مادر احساس مىكند كه جان نوزادش در خطر است. در اين هنگام خدايى كه اين كودك را براى قيامى بزرگ نامزد كرده است، به قلب مادر موسى چنين الهام كرد: «او را در صندوقى بيفكن، سپس آن صندوق را به دريا بينداز»! (أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ).
كلمه «تابوت» به معنى صندوق چوبى است و به عكس آنچه بعضى مىپندارند هميشه به معنى صندوقى كه مردگان را در آن مىنهند نيست.
سپس اضافه مىكند: «دريا مأمور است كه آن را به ساحل بيفكند، تا سر انجام دشمن من و دشمن او وى را بر گيرد» و در دامان خويش پرورش دهد! (فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ).
و از آنجا كه موسى (ع) بايد در اين راه پر فراز و نشيب كه در پيش دارد در يك سپر حفاظتى قرار گيرد، خداوند پرتوى از محبت خود را بر او مىافكند آن چنان كه هر كس وى را ببيند دلباخته او مىشود، نه تنها به كشتن او راضى نخواهد بود بلكه راضى نمىشود كه مويى از سرش كم شود! آن چنانكه قرآن مىگويد: «و من محبتى از خودم بر تو افكندم» (وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 119
مىگويند: قابله موسى از فرعونيان بود و تصميم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبّار فرعون بدهد، اما نخستين بار كه چشمش در چشم نوزاد افتاد گويى برقى از چشم او جستن كرد كه اعماق قلب قابله را روشن ساخت، و رشته محبت او را در گردنش افكند و هر گونه فكر بدى را از مغز او دور ساخت! در پايان اين آيه مىفرمايد: «هدف اين بود كه در پيشگاه من و در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابى» (وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/taha-1-50.aspx