پاسخ : صفحه ی 176 از قرآن کریم شامل آیات 99 تا110 از سوره ی کهف و آیات 1 تا 6 از سوره ی مریم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
بار ديگر در آغاز اين سوره به حروف مقطعه بر خورد مىكنيم «ك، ه، ى، ع، ص» (كهيعص).
در خصوص حروف مقطعه اين سوره دو دسته از روايات در منابع اسلامى ديده مىشود:
نخست رواياتى است كه هر يك از اين حروف را اشاره به يكى از اسما بزرگ خداوند (الْأَسْماءُ الْحُسْنى) مىداند «ك» اشاره به كافى و «ه» اشاره به هادى، و «ى» اشاره به ولى، و «ع» اشاره به عالم و «ص» اشاره به «صادق الوعد» (كسى كه در وعده خود صادق است).
دوم رواياتى است كه اين حروف مقطعه را به داستان قيام امام حسين (ع) در كربلا تفسير كرده است: «ك» اشاره به «كربلا»، «هاء» اشاره به «هلاك خاندان پيامبر» (ص) و «ى» به «يزيد» و «ع» به مسأله «عطش» و «ص» به «صبر و استقامت» حسين و ياران جانبازش.
البته آيات قرآن تاب معانى مختلف را دارد كه در عين تنوع منافاتى هم با هم ندارند.
(آيه 2)
دعاى گيراى زكريّا- بعد از ذكر حروف مقطعه، نخستين سخن از داستان زكريا (ع) شروع مىشود، مىفرمايد: «اين يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش زكريّا ...» (ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا).
(آيه 3)
«در آن هنگام كه (از نداشتن فرزندى، سخت ناراحت و غمناك بود) پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند ...» (إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا).
(آيه 4)
«گفت: پروردگارا! استخوانم (كه ستون پيكر من و محكمترين اعضاى تن من است) سست شده (قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي).
«و شعله پيرى تمام سرم را فرا گرفته» (وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً).
سپس مىافزايد: پروردگارا! «و من هرگز در دعاى تو از اجابت محروم نبودهام» (وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا). تو همواره در گذشته مرا به اجابت دعاهايم عادت دادى و هيچگاه محرومم نساختهاى، اكنون كه پير و ناتوان شدهام سزاوارترم كه دعايم را اجابت فرمايى و نوميد باز نگردانى.
(آيه 5)
سپس حاجت خود را چنين شرح مىدهد: پروردگارا! «من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است، تو از نزد خود جانشينى به من ببخش ...» (وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا).
(آيه 6)
«جانشينى كه وارث من و دودمان يعقوب باشد، و او را مورد رضايتت قرار ده!» (يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا).
به عقيده ما «ارث» در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه هم ارث اموال را شامل مىشود و هم ارث مقامات معنوى را، چرا كه اگر افراد فاسدى صاحب اختيار اموال فراوان او مىشدند به راستى نگران كننده بود، و نيز اگر رهبرى معنوى مردم به دست افراد ناصالح مىافتاد آن نيز بسيار مايه نگرانى بود بنا بر اين خوف زكريا در هر دو صورت قابل توجيه است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread337.html
پاسخ : صفحه ی 176 از قرآن کریم شامل آیات 99 تا110 از سوره ی کهف و آیات 1 تا 6 از سوره ی مریم
صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ اسْمُهُ يَحْيَيٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا(7)
اي زكريا ما تو را به پسري كه نامش يحيي است مژده ميدهيم كه قبلا همنامي براي او قرار ندادهايم(7)
قَالَ رَبِّ أَنَّيٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا(8)
گفت پروردگارا چگونه مرا پسري خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگي ناتوان شدهام(8)
قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَئًْا(9)
[فرشته] گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است و تو را در حالي كه چيزي نبودي قبلا آفريدهام(9)
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيٓ ءَايَةً قَالَ ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٍ سَوِيًّا(10)
گفت پروردگارا نشانهاي براي من قرار ده فرمود نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمي با مردم سخن نميگويي(10)
فَخَرَجَ عَلَيٰ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَيٰٓ إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا۟ بُكْرَةً وَعَشِيًّا(11)
پس از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد(11)
يَٰيَحْيَيٰ خُذِ الْكِتَٰبَ بِقُوَّةٍ وَءَاتَيْنَٰهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا(12)
اي يحيي كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير و از كودكي به او نبوت داديم(12)
وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَوٰةً وَكَانَ تَقِيًّا(13)
و [نيز] از جانب خود مهرباني و پاكي [به او داديم] و تقواپيشه بود(13)
وَبَرًّۢا بِوَٰلِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا(14)
و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگويي نافرمان نبود(14)
وَسَلَٰمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا(15)
و درود بر او روزي كه زاده شد و روزي كه ميميرد و روزي كه زنده برانگيخته ميشود(15)
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَٰبِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا(16)
و در اين كتاب از مريم ياد كن آنگاه كه از كسان خود در مكاني شرقي به كناري شتافت(16)
فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَآ إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا(17)
و در برابر آنان پردهاي بر خود گرفت پس روح خود را به سوي او فرستاديم تا به [شكل] بشري خوشاندام بر او نمايان شد(17)
قَالَتْ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا(18)
[مريم] گفت اگر پرهيزگاري من از تو به خداي رحمان پناه ميبرم(18)
قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمًا زَكِيًّا(19)
گفت من فقط فرستاده پروردگار توام براي اينكه به تو پسري پاكيزه ببخشم(19)
قَالَتْ أَنَّيٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا(20)
گفت چگونه مرا پسري باشد با آنكه دست بشري به من نرسيده و بدكار نبودهام(20)
قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا(21)
گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانهاي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم و [اين] دستوري قطعي بود(21)
۞ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا(22)
پس [مريم] به او [=عيسي] آبستن شد و با او به مكان دورافتادهاي پناه جست(22)
فَأَجَآءَهَا الْمَخَاضُ إِلَيٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَٰلَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا(23)
تا درد زايمان او را به سوي تنه درختخرمايي كشانيد گفت اي كاش پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموششده بودم(23)
فَنَادَيٰهَا مِن تَحْتِهَآ أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا(24)
پس از زير [پاي] او [فرشته] وي را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير [پاي] تو چشمه آبي پديد آورده است(24)
وَهُزِّيٓ إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَٰقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا(25)
و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان بر تو خرماي تازه ميريزد(25)
فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِيٓ إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا(26)
و بخور و بنوش و ديده روشن دار پس اگر كسي از آدميان را ديدي بگوي من براي [خداي] رحمان روزه نذر كردهام و امروز مطلقا با انساني سخن نخواهم گفت(26)
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا۟ يَٰمَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَئًْا فَرِيًّا(27)
پس [مريم] در حالي كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اي مريم به راستي كار بسيار ناپسندي مرتكب شدهاي(27)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
(آيه 7)
زكريّا به آرزوى خود رسيد: اين آيه استجابت دعاى زكريا را در پيشگاه پروردگار، استجابتى آميخته با لطف و عنايت ويژه او بيان مىكند، و با اين جمله شروع مىشود «اى زكريا! ما تو را بشارت به پسرى مىدهيم كه نامش يحيى است پسرى (بىسابقه) كه همنامى براى او پيش از اين قرار ندادهايم» (يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا).
(آيه 8)
اما زكريا كه اسباب ظاهر را براى رسيدن به چنين مطلوبى مساعد نمىديد از پيشگاه پروردگار تقاضاى توضيح كرد و «گفت: پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود؟ در حالى كه همسرم نازا و عقيم است و من نيز از شدّت پيرى افتاده شدهام» (قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا).
(آيه 9)
اما به زودى زكريا در پاسخ سؤالش اين پيام را از درگاه خداوند دريافت داشت: «فرمود: مطلب همين گونه است كه پروردگار تو گفته و اين بر من آسان است» (قالَ كَذلِكَ قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ).
اين مسأله عجيبى نيست كه از پير مردى همچون تو و همسرى ظاهرا نازا فرزندى متولد شود «من تو را قبلا آفريدم در حالى كه هيچ نبودى» (وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً).
خدايى كه توانايى دارد از هيچ، همه چيز بيافريند، چه جاى تعجب كه در اين سنّ و سال و اين شرايط فرزندى به تو عنايت كند.
(آيه 10)
زكريا با شنيدن سخن فوق بسيار دلگرم و خوشحال شد و نور اميد سر تا پاى وجودش را فرا گرفت اما از آنجا كه اين پيام از نظر او بسيار سر نوشت ساز و پر اهميت بود از خدا تقاضاى نشانهاى بر اين كار كرد و «گفت: پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده» (قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً).
بدون شك زكريا به وعده الهى ايمان داشت ولى براى اطمينان بيشتر- همان گونه كه ابراهيم مؤمن به معاد تقاضاى شهود چهره معاد در اين زندگى كرد تا قلبش اطمينان بيشترى يابد- زكريا از خدا تقاضاى چنين نشانه و آيتى نمود.
«خدا به او فرمود: نشانه تو آن است كه سه شبانه روز تمام (در حالى كه زبانت سالم است) قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت» تنها زبانت به ذكر خدا و مناجات با او گردش مىكند (قالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا).
اين نشانه آشكارى است كه انسان با داشتن زبان سالم و قدرت بر هر گونه نيايش با پروردگار، در برابر مردم توانايى سخن گفتن را نداشته باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread337.html
پاسخ : صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
(آيه 11)
«بعد از اين (بشارت و اين آيت روشن) زكريا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد و با اشاره به آنها چنين گفت: صبح و شام تسبيح پروردگار بگوييد» (فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا).
چرا كه نعمت بزرگى كه خدا به زكريا ارزانى داشته دامنه آن همه قوم را فرا مىگرفت و در سر نوشت آينده همه آنها تأثير داشت.
از اين گذشته اين موهبت كه اعجازى محسوب مىشد مىتوانست پايههاى ايمان را در دلهاى افراد محكم كند.
(آيه 12)
صفات برجسته يحيى: در آيات گذشته ديديم كه خداوند چگونه به هنگام پيرى زكريا، يحيى را به او مرحمت فرمود، به دنباله آن در اين آيه فرمان مهم الهى را خطاب به «يحيى» مىخوانيم: «اى يحيى! كتاب خدا را با قوت و قدرت بگير»! (يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ).
منظور از «كتاب» در اينجا «تورات» است. و منظور از گرفتن كتاب با قوت و قدرت آن است كه با قاطعيت هر چه تمامتر محتواى آن را اجرا كند، و به تمام آن عمل نمايد، و در راه تعميم و گسترش آن از هر نيروى مادى و معنوى، فردى و اجتماعى، بهره گيرد.
بعد از اين دستور، به مواهب دهگانهاى كه خدا به يحيى داده بود، و يا او به توفيق الهى كسب كرد، اشاره مىكند.
1- «ما فرمان نبوت و عقل و هوش و درايت را در كودكى به او داديم» (وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا).
(آيه 13)
دوم: «و به او رحمت و محبت (نسبت به بندگان) از سوى خود بخشيديم» (وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا).
3- «و به او پاكى (روح و جان و پاكى عمل) داديم» (وَ زَكاةً).
4- «و او پرهيز كار بود» (وَ كانَ تَقِيًّا). و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دورى مىكرد.
(آيه 14)
پنجم: «او نسبت به پدر و مادرش نيكو كار بود» (وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ).
6- «و جبّار (و متكبر) و عصيانگر نبود» (وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً).
7- «او معصيت كار و آلوده به گناه نبود» (عَصِيًّا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread337.html
پاسخ : صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
(آيه 15)
8 و 9 و 10- و چون او جامع اين صفات بر جسته و افتخارات بزرگ بود، «سلام بر او، آن روز كه تولّد يافت، و آن روز كه مىميرد، و آن روز كه زنده بر انگيخته مىشود» (وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا).
جمله فوق نشان مىدهد كه: در تاريخ زندگى انسان و انتقال او از عالمى به عالم ديگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن به اين دنيا «يَوْمَ وُلِدَ»
و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ «يَوْمَ يَمُوتُ»
و روز بر انگيخته شدن در جهان ديگر «وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا»
و از آنجا كه اين سه روز انتقالى طبيعتا با بحرانهايى رو برو است خداوند سلامت و عافيت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار مىدهد و آنها را در اين سه مرحله توفانى در كنف حمايت خويش مىگيرد.
شهادت يحيى!
يحيى قربانى روابط نامشروع يكى از طاغوتهاى زمان خود شد به اين ترتيب كه «هروديس» پادشاه هوسباز فلسطين، عاشق «هيروديا» دختر برادر خود شد، و تصميم به ازدواج با او گرفت! پيامبر بزرگ خدا يحيى (ع) صريحا اعلام كرد كه اين ازدواج نامشروع است و من به مبارزه با چنين كارى قيام خواهم كرد.
آن دختر كه يحيى را بزرگترين مانع راه خويش مىديد تصميم گرفت در يك فرصت مناسب از وى انتقام گيرد ارتباط خود را با عمويش بيشتر كرد و زيبايى خود را دامى براى او قرار داد.
روزى به او گفت: من هيچ چيز جز سر يحيى را نمىخواهم! «هروديس» كه ديوانهوار به آن زن عشق مىورزيد بىتوجه به عاقبت اين كار تسليم شد و چيزى نگذشت كه سر يحيى را نزد آن زن بد كار حاضر ساختند اما عواقبت دردناك اين عمل، سر انجام دامان او را گرفت.
سالار شهيدان امام حسين (ع) مىفرمود: «از پستيهاى دنيا اينكه سر يحيى بن زكريا را به عنوان هديه براى زن بد كارهاى از زنان بنى اسرائيل بردند».
(آيه 16)
سر آغاز تولد مسيح (ع): بعد از بيان سر گذشت يحيى (ع) رشته سخن را به داستان تولد عيسى (ع) و سر گذشت مادرش مريم مىكشاند، چرا كه پيوند بسيار نزديكى در ميان اين دو ماجرا است.
اگر تولد يحيى از پدرى پير و فرتوت و مادرى نازا عجيب بود، تولد عيسى از مادر بدون پدر عجيبتر است.
اگر رسيدن به مقام عقل و نبوت در كودكى، شگفتانگيز است، سخن گفتن در گهواره آن هم از كتاب و نبوت، شگفتانگيزتر است.
و به هر حال هر دو آيتى است از قدرت خداوند بزرگ، يكى از ديگرى بزرگتر، و اتفاقا هر دو مربوط به كسانى است كه با هم قرابت بسيار نزديك از جهت نسب داشتند چرا كه مادر يحيى خواهر مادر مريم بود، و هر دو زنانى نازا و عقيم بودند و در آرزوى فرزندى صالح به سر مىبردند.
آيه مىگويد: «و در كتاب آسمانى قرآن از مريم سخن بگو آنگاه كه از خانواده خود (به صورت متواضعانه و گمنام) جدا شده و در يك منطقه شرقى قرار گرفت» (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا).
او در حقيقت مىخواست مكانى خالى و فارغ از هر گونه دغدغه پيدا كند كه به راز و نياز با خداى خود بپردازد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread337.html
پاسخ : صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
(آيه 17)
در اين هنگام، مريم «ميان خود و آنان حجابى افكند» تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد (فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً).
«در اين هنگام ما روح خود (يكى از فرشتگان بزرگ) را به سوى او فرستاديم و او در شكل انسان كامل بىعيب و نقص و خوش قيافهاى بر مريم ظاهر شد» (فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا).
(آيه 18)
پيداست كه در اين موقع مريم از ديدن چنين منظرهاى كه مرد بيگانه زيبايى به خلوتگاه او راه يافته چه ترس و وحشتى به او دست مىدهد؟ لذا بلا فاصله «صدا زد: من به خداى رحمان از تو پناه مىبرم اگر پرهيزكار هستى» (قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا).
و اين نخستين لرزهاى بود كه سراسر وجود مريم را فرا گرفت.
بردن نام خداى رحمان، و توصيف او به رحمت عامهاش از يك سو، و تشويق او به تقوا و پرهيز كارى از سوى ديگر، همه براى آن بود كه اگر آن شخص ناشناس قصد سوئى دارد او را كنترل كند.
(آيه 19)
مريم با گفتن اين سخن در انتظار عكس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظارى آميخته با وحشت و نگرانى بسيار، اما اين حالت ديرى نپاييد، ناشناس زبان به سخن گشود و مأموريت و رسالت عظيم خويش را چنين بيان كرد و «گفت:
من فرستاده پروردگار توام»! (قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ).
اين جمله همچون آبى كه بر آتش بريزد، به قلب پاك مريم آرامش بخشيد.
ولى اين آرامش نيز چندان طولانى نشد، چرا كه بلا فاصله افزود: من آمدهام «تا پسر پاكيزهاى (از نظر خلق و خوى و جسم و جان) به تو ببخشم»! (لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا).
(آيه 20)
از شنيدن اين سخن لرزش شديدى وجود مريم را فرا گرفت و بار ديگر در نگرانى عميقى فرو رفت و «گفت: چگونه ممكن است من صاحب پسرى شوم، در حالى كه تا كنون انسانى با من تماس نداشته و هرگز زن آلودهاى نبودهام»؟! (قالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا).
او در اين حال تنها به اسباب عادى مىانديشيد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread337.html
پاسخ : صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
(آيه 21)
اما به زودى توفان اين نگرانى مجدد با شنيدن سخن ديگرى از پيك پروردگار فرو نشست او با صراحت به مريم «گفت: مطلب همين است كه پروردگارت فرموده، اين كار بر من سهل و آسان است» (قالَ كَذلِكِ قالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ).
تو كه خوب از قدرت من آگاهى، تو كه ميوههاى بهشتى را در فصلى كه در دنيا شبيه آن وجود نداشت در كنار محراب عبادت خويش ديدهاى، تو كه ميدانى جدت «آدم» از خاك آفريده شد، اين چه تعجب است كه از اين خبر دارى؟! سپس افزود: «و ما مىخواهيم او را آيه و اعجازى براى مردم قرار دهيم» (وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ).
و ما مىخواهيم او را «رحمتى از سوى خود» براى بندگان بنماييم (وَ رَحْمَةً مِنَّا).
و به هر حال «اين امرى است پايان يافته» و جاى گفتگو ندارد (وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا).
(آيه 22)
مريم در كشاكش سختترين طوفانهاى زندگى: «سر انجام مريم باردار شد» (فَحَمَلَتْهُ). و آن فرزند موعود در رحم او جاى گرفت.
«اين امر سبب شد كه او (از بيت المقدس) به مكان دور دستى برود» (فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا).
او در اين حالت در ميان يك بيم و اميد، يك حالت نگرانى توأم با سرور به سر مىبرد، گاهى به اين مىانديشيد كه اين حمل سر انجام فاش خواهد شد، چه كسى از من قبول مىكند زنى بدون داشتن همسر باردار شود، من با اين اتهام چه كنم؟
اما از سوى ديگر، احساس مىكرد كه اين فرزند پيامبر موعود الهى است يك تحفه بزرگ آسمانى مىباشد، خداوندى كه مرا به چنين فرزندى بشارت داده و با چنين كيفيت معجز آسايى او را آفريده چگونه تنهايم خواهد گذاشت؟
(آيه 23)
هر چه بود دوران حمل پايان گرفت، گر چه در اين حالت زنان به آشنايان و دوستان خود پناه مىبرند تا براى تولد فرزند به آنها كمك كنند، ولى چون وضع مريم يك وضع استثنايى بود و هرگز نمىخواست كسى وضع حمل او را ببيند، با آغاز درد زائيدن، راه بيابان را پيش گرفت.
قرآن در اين زمينه مىگويد: «درد وضع حمل، او را به كنار درخت خرمايى كشاند» (فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ).
كه تنها بدنهاى از آن درخت باقى مانده، يعنى درختى خشكيده بود.
در اين حالت، توفانى از غم و اندوه، سراسر وجود پاك مريم را فرا گرفت. به قدرى اين توفان سخت بود كه اين بار بر دوشش سنگينى مىكرد كه بىاختيار «گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و بكلى فراموش مىشدم»! (قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا).
بديهى است تنها ترس تهمتهاى آينده نبود كه قلب مريم را مىفشرد، مشكلات و مصائب ديگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و ياور، در بيابانهاى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشيدن و غذا براى خوردن، وسيله براى نگاهدارى مولود جديد، اينها همه امورى بود كه سخت او را تكان مىداد.
(آيه 24)
اما اين حالت زياد به طول نيانجاميد و همان نقطه روشن اميد كه همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشيدن گرفت «ناگهان از طرف پايين پايش صدا زد كه: غمگين مباش! پروردگارت زير پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است» (فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread337.html
پاسخ : صفحه ی 177 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 27 از سوره ی مریم
(آيه 25)
و نظرى به بالاى سرت بيفكن چگونه ساقه خشكيده به درخت نخل بارورى تبديل شده كه ميوهها، شاخههايش را زينت بخشيدهاند «تكانى به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد» (وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا).
(آيه 26)
از اين غذاى لذيذ و نيرو بخش «بخور، و (از آن آب گوارا) بنوش» (فَكُلِي وَ اشْرَبِي).
«و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار»! (وَ قَرِّي عَيْناً).
و اگر از آينده نگرانى، آسوده خاطر باش «پس هر گاه بشرى ديدى (و از تو در اين زمينه توضيح خواست) با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفتهام (روزه سكوت) و به همين دليل امروز با احدى سخن نمىگويم» (فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا).
بنا بر اين، از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نيابد.
از تعبير آيه چنين بر مىآيد كه نذر روزه سكوت براى آن قوم و جمعيت، كار شناخته شدهاى بود، به همين دليل اين كار را بر او ايراد نگرفتند. ولى اين نوع روزه در شرع اسلام، مشروع نيست.
از امام على بن الحسين (ع) در حديثى چنين نقل شده: «روزه سكوت حرام است».
از امير مؤمنان على (ع) مىخوانيم كه از پيامبر اسلام (ص) نقل مىفرمايد:
«بايد اولين چيزى كه زن پس از وضع حمل مىخورد رطب باشد».
و از پارهاى از روايات استفاده مىشود كه بهترين غذاى زن باردار و داروى او رطب است.
(آيه 27)
مسيح در گاهواره سخن مىگويد: «سر انجام مريم در حالى كه او (كودكش) را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد» (فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ).
هنگامى كه آنها كودكى نوزاد را در آغوش او ديدند، دهانشان از تعجب باز ماند، بعضى كه در قضاوت و داورى، عجول بودند گفتند: حيف از آن سابقه درخشان، با اين آلودگى! و صد حيف از آن دودمان پاكى كه اين گونه بد نام شد.
«گفتند: اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى»! (قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread337.html
صفحه ی 178 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 48از سوره ی مریم
صفحه ی 178 از قرآن کریم شامل آیات 28 تا 48از سوره ی مریم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأُخْتَ هَٰرُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا(28)
اي خواهر هارون پدرت مرد بدي نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود(28)
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا۟ كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا(29)
[مريم] به سوي [عيسي] اشاره كرد گفتند چگونه با كسي كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم(29)
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَيٰنِيَ الْكِتَٰبَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا(30)
[كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است(30)
وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَٰنِي بِالصَّلَوٰةِ وَالزَّكَوٰةِ مَا دُمْتُ حَيًّا(31)
و هر جا كه باشم مرا با بركتساخته و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است(31)
وَبَرًّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا(32)
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است(32)
وَالسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا(33)
و درود بر من روزي كه زاده شدم و روزي كه ميميرم و روزي كه زنده برانگيخته ميشوم(33)
ذَٰلِكَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ(34)
اين است [ماجراي] عيسي پسر مريم [همان] گفتار درستي كه در آن شك ميكنند(34)
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَٰنَهُ إِذَا قَضَيٰٓ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(35)
خدا را نسزد كه فرزندي برگيرد منزه است او چون كاري را اراده كند همين قدر به آن ميگويد موجود شو پس بيدرنگ موجود ميشود(35)
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَٰذَا صِرَٰطٌ مُّسْتَقِيمٌ(36)
و در حقيقت خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد اين است راه راست(36)
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنۢ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ(37)
اما دستهها[ي گوناگون] از ميان آنها به اختلاف پرداختند پس واي بر كساني كه كافر شدند از مشاهده روزي دهشتناك(37)
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَٰكِنِ الظَّٰلِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(38)
چه شنوا و بينايند روزي كه به سوي ما ميآيند ولي ستمگران امروز در گمراهي آشكارند(38)
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ(39)
و آنان را از روز حسرت بيم ده آنگاه كه داوري انجام گيرد و حال آنكه آنها [اكنون] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند(39)
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ(40)
ماييم كه زمين را با هر كه در آن است به ميراث ميبريم و [همه] به سوي ما بازگردانيده ميشوند(40)
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَٰبِ إِبْرَٰهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا(41)
و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز زيرا او پيامبري بسيار راستگوي بود(41)
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَئًْا(42)
چون به پدرش گفت پدر جان چرا چيزي را كه نميشنود و نميبيند و از تو چيزي را دور نميكند ميپرستي(42)
يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدْ جَآءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِيٓ أَهْدِكَ صِرَٰطًا سَوِيًّا(43)
اي پدر به راستي مرا از دانش [وحي حقايقي به دست] آمده كه تو را نيامده است پس از من پيروي كن تا تو را به راهي راست هدايت نمايم(43)
يَٰٓأَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَٰنَ إِنَّ الشَّيْطَٰنَ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ عَصِيًّا(44)
پدر جان شيطان را مپرست كه شيطان [خداي] رحمان را عصيانگر است(44)
يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَٰنِ وَلِيًّا(45)
پدر جان من ميترسم از جانب [خداي] رحمان عذابي به تو رسد و تو يار شيطان باشي(45)
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبْرَٰهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا(46)
گفت اي ابراهيم آيا تو از خدايان من متنفري اگر باز نايستي تو را سنگسار خواهم كرد و [برو] براي مدتي طولاني از من دور شو(46)
قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّيٓ إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا(47)
[ابراهيم] گفت درود بر تو باد به زودي از پروردگارم براي تو آمرزش ميخواهم زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است(47)
وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُوا۟ رَبِّي عَسَيٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيًّا(48)
و از شما و [از] آنچه غير از خدا ميخوانيد كناره ميگيرم و پروردگارم را ميخوانم اميدوارم كه در خواندن پروردگارم نااميد نباشم(48)
صدق الله العلي العظيم