مینویسم - دلتنگتم - نگو تکراریست
شاید روزی نباشم که - ت ک ر ا ر ش - کنم
نمایش نسخه قابل چاپ
مینویسم - دلتنگتم - نگو تکراریست
شاید روزی نباشم که - ت ک ر ا ر ش - کنم
یه جایی توی قلبت هست که روزی خونه ی من بود
به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود
goodbye for always
[golrooz]
یآבَت هَست بآבباבَکے رآ کــﮧ برآیم ساختــﮧ بوבے ؟؟
بــآב اَز مَن ربوבشــ ـ ـ ـ
نَخَش اَمآ...هَنوز بــﮧ یــآבگـــار اینجآست בَر בَستمــ ـ ـ ـ
ببین...
בور اَنگُشتَمـــ پیچیدَمـــ ـ ـ ـ
تآ یآבَم بمانَـב ـ ـ ـ
بآב آوَرבه رآ بآב میبرَב ـ ـ
http://upcity.ir/images/84994236609430294689.jpg
خدایا راضیم به رضات ناامیدم نکن
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بر دارم
و به سمتی بروم...
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا میخواند...
باید امشب بروم.....
آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن
این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند
آن روزها مال باخته می شدی
و این روز ها دلباخته . . .
گاهی باید یه نقطه بزاری
باز شروع کنی
باز بخندی
باز بجنگی
باز بیفتی و محکمتر پاشی
گاهی باید
یه لبخندِ خوشگل به همه تلخی ها بزنی و بگی
مرسی که یادم دادین
جز خودم هیچکی به دادم نمی رسه !!!
ای خداوند جهان!دیر شد آمدنش
و دلم طوفاني است
كه چرا اين شب تاريك نرفته است و سحر پيدا نيست.
برسان زودتر اين وقت طلوع ،
برسان زودتر اين صبح سپيد
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن استبازهم همان حکایت همیشگیپیش از آن که با خبر شویلحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شودآه ای دریغ و درد!ناگهان چه زود دیر می شود!
- - - به روز رسانی شده - - -
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن استبازهم همان حکایت همیشگیپیش از آن که با خبر شویلحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شودآه ای دریغ و درد!ناگهان چه زود دیر می شود!
خدا را با عظمت خودش صدا بزن و چشماتو ببند دستتو بذار روي قلبتاونوقت خدا رو حس مي كني كه داره صدات ميزنهحالا دلت لرزيد ؟حالا باور كردي خدا توي دل خودته؟حالا فقط كافيه با خودت يه سبد تمنا ببري...تا با يك سبد پر از رحمت بر گردي ...پس پنجره را باز كن تا خدا را صدا بزني تا بگوئي چقدر دوستش دارياگر آن قدر كوچكي يا خسته كه دستت به دستگيره پنجره نمي رسد تا بازش كنيآهسته خدا را صدا بزن تا پنجره را باز كند تا بگويد چقدر دوستت دارد...