http://fc09.deviantart.net/fs11/i/20..._LadybirdM.jpg
نمایش نسخه قابل چاپ
مهربونم:
کاش میدانستی چه دردی در این صدا زدن ها نهفته
کاش می دیدی تمام اشتیاق و حسرتی که در پشت خیسی چشمانم
مات و مبهم به زنجیر کشیده شده
داغی اشکهایم گرمی نگاهت را بر گونه هایم حمل می کنند
دلم تنگ است
دلم برایت تنگ است
دلم برای با تو بودن تنگ است
میدانی....دلم برای حرف هایت
درد دلهایت
برای نوازش هایت ...
دلم بدجوری برایت تنگ شده
اشتیاق تلخ تمام وجودم را در بر گرفته....
چترم بسته باشد یا بازنمیدانم،
بی دوست همیشه خیس
بارانم...
و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . .دوست داشتن بهترین شکل مالکیت
باران بهانه ای بود
که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی
کاش نه باران تمام می شد نه کوچه انتهایی داشت...
بذار خالی شم از فکرت که من در فکر پایانم
حالا محو تماشای سکوت بعد طوفانم
- - - به روز رسانی شده - - -
تو که تو شهر تاریکی به آغوشم امون دادی
چرا خورشید قلبت رو به نامحرم نشون دادی
حق با تو ء عزیزم من که همیشه گفتم از ارتفاع چشمات آخر یه روز می افتم
- - - به روز رسانی شده - - -
حق با تو ء عزیزم من که همیشه گفتم از ارتفاع چشمات آخر یه روز می افتم
رفتی و مرا با دلتنگیهایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنهاامیدم خدا بود و ترانه و تو که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ... توکه گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابیتو که گمان میکردم ساده ای و سادگی ام را باور داریو افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ... افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من و حتی ساده مثل سادگی هایم ! من ماندم و یک عمر خاطره و حتی باور نکردم این بریدن راکاش کمی از آنچه کهدر باورم بودی ، در باورت خانه داشتم ! کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بودو در نگاهت نبودکاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد ... رفتی و گریههایم را ندیدی و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که ....قصه به پایان رسید و منهنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستمو چرا تو به این سادگی از من دل بریدی؟!! که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی ؟!! ترانه هایی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باورنکردی !
گناهت را می بخشم ! میبخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید !
ندیدی اشک هایی را کهقطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هرچه بود از شادی نبود !بغضی که به دستتو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی ! اعتنا نکردی به حرمت ترانه ها یی که تنها سهم من از چشمانت بود ! به حرمتآن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد !به حرمت قدمهایی که با هم درآن کوچه ی همیشگی زدیم !به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایمهم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و منهمچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و منهنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
خدانگهدار ... خدانگهدا
خسته ام
فردا نگاهت را برایم پست کن
لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن
بمان با من که من بی تو صدای خسته در بادم
در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم
نمیدانم چرا غمها نمیدانندکه من سلطان غم هایم
بیا آن لحظه بامن باش که من تنهای تنهایم.
دستهایت را که بازکنی...به هیچ جا بند نیستم...سقوط میکنم
هر وقت کم می آورم می گویم اصلا مهم نیست
اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است....!ا
- - - به روز رسانی شده - - -
دستم نمی رسد به این آسمان اما دست تو را که می گیرم
انگار چند ستاره در مشتم پنهان کرده ام
به تو حسودیم میشه! چون قلبم به جای اینکه اول برای خودم بتپه برای تو میتپه[golrooz]
نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند،
می گویند حساسیت فصلی است،
آری من به فصل فصل این دنیا بی تو حساسم...
- - - به روز رسانی شده - - -
نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند،
می گویند حساسیت فصلی است،
آری من به فصل فصل این دنیا بی تو حساسم...
گاهي اوقات
احتياج به يه آدمي داري
يه دوستي
که وايسته رو به روت
که توي چشمات نگات کنه
و محکم بزنه تو گوشت
که تو صورتت خم شه و دستت رو بذاري
روي گونت و دوباره نگاش کني
ببيني که خشمگينه
ببيني که از دستت عصبانيه
توي اخم صورتش ببيني که دوستت داره
ببيني که دوستته
که نگاش کني همونجوري که دستت روي صورتيه که اون بهش کشيده زده
که بهت بگه
تو چته؟
بسه به خودت بيا .. تو چته؟
که سرت فرياد بکشه
که تو يه هو بلرزي
که بري بغلش
که بغلت کنه
همون دستي که کوبيد تو صورتت رو بذاره رو سرت
توي موهاتکه سرت رو فشار بده توي گودي شونش
که تو چشمات رو ببندي
روي شونش گريه کني
بلرزي
وباخودت فکر کنی که
تو واقعاً چته ؟
وجود یخ بسته ام را
به وجود خورشیدی تو گره زده ام
اما یخ تن من باز نمیشود
چرا تنهایم گذاشتی
دستهایم را بگیر رهایم مکن
من از دنیایی بی تو بودن میترسم
خدایا کمکم کن
خداونداتقدیرم را زیبا بنویس :
کمکم کن آنچه را که تو زود میخواهیمن دیر نخواهم و آنچه راکه تو دیر میخو اهی من زود نخواهمپروردگارابه من بیاموزدوست بدارم کسانی راکهدوستم ندارندعشق بورزم به کسانیکه عاشقم نیستند...به من بیاموزلبخند بزنم به کسانی کههرگز تبسمی به صورتم ننواختند...محبت کنم
به کسانی که محبتی درحقم نکردند
پرم از تنهایی..
پرم از هرچی دلتنگیه..پرم از دلشوره..از بی تو بودنها..پرم از اشکهایی که باید رو شونه های تو خالی کنم..چرا نیستی؟چرا احساست نمیکنم ..!بدجور دلم گرفته..این نفس کشیدنای اجباریو نمیخوام..این خنده های تلخو و زورکیو نمیخوام..دلم آرامش میخواد..
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند!
مرا در آغوش خود بگیر؛ دلم آرامشِ خدایی می خواهد.. .
http://www.jazzaab.ir/upload/3/0.514...jazzaab_ir.jpg
(بخاطر سه چیز ممنونم)شرمنده ام که چه لحظه های تو زندگی گمت کردم اما تو همیشه کنارم بودی ...
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی...
چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور، تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی ...
چه روزهایی که سرم تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم تو برای تلافی کارهای بدم برام فرستادی دست و پا زدم ، اما تو همیشه کاری کردی که به صلاح منه ...
وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه اوردم تو پناهم دادی...
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت ... و دنیا غم هاش و بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرمش دادی...
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ، به زندگیم ، به نفس کشیدنم رنگ دادی...
وقتی قلبم تپید تو همه عظمت و بزرگیت رو تو قلب کوچک و خسته ام جا دادی...
وقتی دوستام درددلاشون و برام گفتن و من خالصانه رو به درگاهت براشون دعا کردم فهمیدم که غم و غصه های دیگرون بارش سنگین تر از از غصه های خودمه...
اون وقت تو وجودم شیرینیه به یاد دیگران بودن رو چشیدم ...
وقتی بهم بخشیدی و ازم گرفتی فهمیدم این معادله زندگیه نه غصه خوردن واسه نداشته هاش ... نه شاد بودن واسه داشته ها ... و وقتی به ازای نداشته ها بهم چیز های دیگه ای دادی اونوقت به بزرگی و مهربونیت بیشتر پی بردم ...
و فهمیدم بیشتر از اون چه که هستی باید مهربون باشی ...خدا جونم خیلی دوست دارم خیلی زیاد و به خاطر همه چیز ممنون وسپاسگزارم .....
ای بهترینم دوست دارم بخدا شرمنده ام
خدایا به خاطر سه چیز سپاسگذارم دادن هایت ندادن هایت گرفتن هایت
دادن هایت را نعمت ، ندادن هایت را رحمت ، گرفتن هایت را حکمت...
غریبه
نمیدانم
گنجشک ها که آنقدر شبیه یکدیگر هستند
چطور هم دیگر رو میشناسند
ونمیدانم
چقدر شبیه من هستند
که تو مرا نمیشناسی
بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ای
برای من فقط بگو خواب بدی که دیده ای
اگر که اعتماد تو به دست این و آن کم است
تکیه به شانه ام بده که مثل صخره محکم است
به پای صحبتم بشین فقط ترانه گوش کن
جام به جام من بزن جام مرا تو نوش کن
ترا به شعر می کشم چو واژه پیش می روی
مرگ فرا نمی رسد تو تازه خلق می شوی
تو در شب تولدت به شعله فوت می کنی
به چشم من که می رسی فقط سکوت می کنی
اگر کسی در دل توست بگو کنار می روم
گناه کن به جای تو بر سر دار می روم
شاعر: افشین مقدم
با عشق دوست ماند و با يار بيقراري / از دوست درد ماند و از يار يادگاري . . .
توی تاکسی اونقدر تو فکرت بودم که موقع پیاده شدن ،
ناخداگاه گفتم : دو نفر حساب کنید
چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،
صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل ...
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم
.
.
وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم
بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم
و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود
بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند
خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت
اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت
ولی نظرت را از من مگیر
یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی
http://images.persianblog.ir/488679_2dbcnTqe.jpg
به چه میخندی تو؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟
به چه چیز؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟
به چه میخندی تو؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟
یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟
به چه میخندی تو؟
به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد به فکر خویش نیست؟؟؟؟!!!!!!
به چه میخندی تو؟؟!!!!!
مهربانی در گفتار اعتماد به نفس ایجاد می کند.
مهربانی در اندیشه عظمت می آفریند.
مهربانی در رفتار عشق می آفریند.
http://sphotos-b.xx.fbcdn.net/hphoto...12172845_n.jpg
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس نشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
دوستت دارم ٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه دوستت دارم
پدرم
ای بهترین بهانه ام...
کسی را که دوست داری رهایش کن اگر سوی تو بازگشت از آن توست و اگر بازنگشت از اول برای تو نبوده است..
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی ... پیر شده
وقتی داره صورتشو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی .... پیر شده
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره
اما هیچی نمیگه.... و
وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو بوده
دلت....میخواد.....بمیری
سلامتیِ همه ی باباهاااااااااااااااااااا اا[golrooz]
آدمهایی که عشقشون رو مثل کانال تلویزیون عوض میکنن ،
آخرش باید بشینن برفک تماشا کنن !
- - - به روز رسانی شده - - -
آدمهایی که عشقشون رو مثل کانال تلویزیون عوض میکنن ،
آخرش باید بشینن برفک تماشا کنن !
چه نامردانه است انسانی را دنبال خود کشیدن ،
عاشق کردنش
و در اوج تنهاییش رها کردنش و گفتن اینکه :
دیگر تو را نمیخواهم ...!
- - - به روز رسانی شده - - -
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند
عاشق که شدی کوچ میکنند ...
اگه یکی هست که به فکر خوشحال کردنته ... این یعنی خوشبختی ♥
http://sphotos-a.xx.fbcdn.net/hphoto...03646880_n.jpg
یه وقتى مي شه كه تازه مي فهمى اونى كه
از همه ساكت تر بود از همه بيشتر دوستت داشت.،
ولى تو حواست به شيرين زبونى يه عشق دروغى بود. . . !!
- - - به روز رسانی شده - - -
خواستی بدونی چقدر ثروتمندی پولاتو نشمار,قطره ای اشک بریز و دستهایی رو که برای پاک کردن اشکات میان بشمار…این است ثروت واقعی
حالم خوب است
اما
دلم تنگ آن روزهایی شده که می توانستم از ته دل بخندم...
خودت باش، کسی هم خوشش نیومد به جهنم که نیومد! اینجا مجسمه سازی نیست .
از استادی پرسیدﻧﺪ :ﺁﯾﺎ ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖ
ﺷﻮﺩ؟
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ.
ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟ ..
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟؟؟؟؟؟