تحدی قرآن نیز نشان می دهد قرآن شکل خاصی دارد و خدا در قرآن با تحدی گفته اگه راست میگویید سوره و... بیاورید
نمایش نسخه قابل چاپ
بسم الله الرحمن الرحیم
منظور شما الگوریتم قران و طریقه رمز گشایی اون است .
توضیح در این باب بسیار طولانی است ولی خلاصه :
من قبلا در زمینه هک و بخصوص شکستن پسورد ها کار میکردم و بعد تصمیم برا رمز گشایی قرآن که نتیجه :
رمز چیست؟ به حروفی قابل فهم یا غیر قابل فهم که با یک کلید خاص از حالت رمز در آمده و پیغامی به ما می دهد.
انواع رمز گشایی و پیغامی که می دهد :
1 فقط یک پیام خاص می دهد .
2 حتما نیاز به یک یا چند کلید خاص هست و یک پیام می دهد .
3 به ازای هر کلید یک پیام خاص متناظر می دهد که تمام پیام های استخراج شده بر اساس کلید ها صحیح می باشد به این حالت مولتی دکود می گویند. Multi Decode
قرآن حالت رمزنگاری اش مولتی دکود است، یعنی هر آیه اش یک تا چند پیام خاص متفاوت می دهد که تمام پیام ها صحیح است.
حال مسئله این است که این کلید ها چگونه به دست بیاوریم ؟
یکی از جواب ها استفاده از ریاضی به روش آزمایش و خطاست که بسیار زمان بر و پر مشقت ولی جوینده یابنده است.
نکته بسیار مهم :
هر آیه یک مولتی دکود است.
از کنار هم گذاشتن هر دو یا چند آیه از یک سوره یک مولتی دکود بدست می آید.
از کنار هم گذاشتن هر دو یا چند آیه از سوره های مختلف یک مولتی دکود بدست می آید.
پس با یک حساب کتاب ساده می فهمیم که قرآن حاوی میلیارد ها میلیارد پیغام است اما برای استخراج این پیغام ها نیاز به کلید ها و یک برنامه کامپیوتری است زیر ا توان محاسبه تمام این آیه و پیغام ها از قدرت عادی انسان عملا خارج است.
مثل اینه که شما یک نفره بخواهید یک جنگنده بسیار پیشرفته رو محاسبه وبسازید !
نتیجه :
از ریاضی استفاده کن
از روایات و احادیث و منابع با دید کاراگاهانه (سرنخ یابی) استفاده کن
برای آمارگیری و محاسبات مختلف حتما از کامپیوتر استفاده کن ، چون نباید حتی یک هزارم رقم اعشار خطا وجود داشته باشد
راستی بنده حقیر پس از 2 سال تحقیق و مطالعه به نتایج بالا رسیدم و هیچگاه یادم نرفت که:یک جنگجو همیشه تنهاست ، جوینده یابنده استالله اعلم
صفحه ی 24 از قرآن کریم شامل آیات 250 تا 257 از سوره ی البقرة
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَلَمَّا بَرَزُوا۟ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا۟ رَبَّنَآ أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَٰفِرِينَ(250)
و هنگامي كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند گفتند پروردگارا بر [دلهاي] ما شكيبايي فرو ريز و گامهاي ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پيروز فرماي(250)
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَيٰهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَآءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَٰلَمِينَ(251)
پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داوود جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهي و حكمت ارزاني داشت و از آنچه مي خواست به او آموخت و اگر خداوند برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نمي كرد قطعا زمين تباه مي گرديد ولي خداوند نسبت به جهانيان تفضل دارد(251)
تِلْكَ ءَايَٰتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ(252)
اين[ها] آيات خداست كه ما آن را بحق بر تو مي خوانيم و به راستي تو از جمله پيامبراني(252)
۞ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَٰتٍ وَءَاتَيْنَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَٰتِ وَأَيَّدْنَٰهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنۢ بَعْدِهِم مِّنۢ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَيِّنَٰتُ وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا۟ فَمِنْهُم مَّنْ ءَامَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا۟ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ(253)
برخي از آن پيامبران را بر برخي ديگر برتري بخشيديم از آنان كسي بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضي از آنان را بالا برد و به عيسي پسر مريم دلايل آشكار داديم و او را به وسيله روح القدس تاييد كرديم و اگر خدا مي خواست كساني كه پس از آنان بودند بعد از آن [همه] دلايل روشن كه برايشان آمد به كشتار يكديگر نمي پرداختند ولي با هم اختلاف كردند پس بعضي از آنان كساني بودند كه ايمان آوردند و بعضي از آنان كساني بودند كه كفر ورزيدند و اگر خدا مي خواست با يكديگر جنگ نمي كردند ولي خداوند آنچه را مي خواهد انجام مي دهد(253)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقْنَٰكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَٰعَةٌ وَالْكَٰفِرُونَ هُمُ الظَّٰلِمُونَ(254)
اي كساني كه ايمان آورده ايد از آنچه به شما روزي داده ايم انفاق كنيد پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن نه داد و ستدي است و نه دوستي و نه شفاعتي و كافران خود ستمكارانند(254)
اللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَلَا ئَُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ(255)
خداست كه معبودي جز او نيست زنده و برپادارنده است نه خوابي سبك او را فرو مي گيرد و نه خوابي گران آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند آنچه در پيش روي آنان و آنچه در پشت سرشان است مي داند و به چيزي از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمي يابند كرسي او آسمانها و زمين را در بر گرفته و نگهداري آنها بر او دشوار نيست و اوست والاي بزرگ(255)
لَآ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّٰغُوتِ وَيُؤْمِنۢ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَيٰ لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(256)
در دين هيچ اجباري نيست و راه از بيراهه بخوبي آشكار شده است پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزي استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواي داناست(256)
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّٰغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَٰتِ أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ(257)
خداوند سرور كساني است كه ايمان آورده اند آنان را از تاريكيها به سوي روشنايي به در مي برد و[لي] كساني كه كفر ورزيده اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايي به سوي تاريكيها به در مي برند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند(257)
صدق الله العلي العظيم
چقدر جالب.
خوشحال میشم شان نزول یه سری از این ایه ها رو بذارین مثل ایه های:253/256/257
همچنان حکمت یه سری از اینا واسم مجهوله، مثل:
و اگر خدا مي خواست كساني كه پس از آنان بودند بعد از آن [همه] دلايل روشن كه برايشان آمد به كشتار يكديگر نمي پرداختند ولي با هم اختلاف كردند پس بعضي از آنان كساني بودند كه ايمان آوردند و بعضي از آنان كساني بودند كه كفر ورزيدند و اگر خدا مي خواست با يكديگر جنگ نمي كردند ولي خداوند آنچه را مي خواهد انجام مي دهد(253)
وَلَمَّا بَرَزُوا۟ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا۟ رَبَّنَآ أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَٰفِرِينَ(250)
آیه، در مورد صحنۀ روبرو شدن سپاه حق و باطل؛ یعنی، سپاه طالوت و جالوت است. هنگامی که طالوت و لشکریان اندک او، با قلبی پر از ایمان، برابر لشکر انبوه جالوت، صف آرایی کردند؛ به قدرت بی پایان الهی پناه برده ،دست به دعا برداشتند و تقاضای صبر و استقامت و پیروزی کردند.
نزول صبر از جانب خدا
صبر، به معنای تحمل دشواری ها و ناراحتی های جسمی و روحی است. سپاهیان طالوت با دیدن لشکر عظیم دشمن و تعداد اندک خود، چون قلبی آکنده از ایمان داشتند، هرگز روحیۀ خود را نباخته و میدان را برای دشمن خالی نگذاشتند؛بلکه به پناهگاه مطمئن الهی پناه برده، از خداوند درخواست صبر و شکیبایی کردند،تا برابر هیچ دشواری متزلزل نشوند.
آثار و نتایج صبر:
در این آیه پس از درخواست نزول صبر می خوانیم:{وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا...}یعنی خدایا مارا ثابت قدم بدار، تا قدم هایمان سست نشود و از جای کنده نشویم و از رویارویی با دشمن فرار نکنیم.
دعای اول ، جنبۀ باطنی و درونی داشت و این دعا، جنبۀ ظاهری و بیرونی. درواقع ثبات قدم، از نتایج اولیۀ استقامت و صبر است.
{وَانصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَٰفِرِينَ} نتیجۀ استقامت و ثبات قدم است؛ یعنی خدایا! ما را در پرتو صبر و ثبات قدم، بر کافران پیروز کن.
در آیۀ بعد، نیز نتیجۀ شیرین دعا به درگاه خدا و صبر و استقامت را بیان می کند{فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ}یعنی دشمنان را به اذن خدا شکست دادند.
جایگاه صبر:
الف)- صبر در قرآن:
در قرآن کریم برای صبر جایگاه بسیار ارزشمندی ترسیم شده است به طوری که واژۀ صبر و مشتقات آن ، بیش از صد بار در قرآن ذکر و بر آن تأکید شده است. قرآن پیامبران بزرگی چون ایوب، یعقوب و پیامبران اولوالعزم را الگوهای صبر معرفی کرده و داستان های آنان را بارها ذکر کرده است.
این تأکید نشان می دهد که قرآن برای این ویژگی اخلاقی و عملی، فضیلت فراوانی قائل است و آن را خمیر مایۀ سعادت و مقدمۀ رسیدن به هرگونه خوشبختی معرفی می کند.
ب)- صبر، بهترین مرکب سواری
رسول خدا(ص) فرمودند: «صبر بهترین مرکب سواری است. خداوند هیچ بنده ای را به بهتر و گسترده تر از صبر روزی نداده است.»
مولا امیرمومنان علی(ع) فرمودند: «بر شما باد به صبر و استقامت؛ زیرا صبر، نسبت به ایمان ، همچون سر به بدن است».
پیامهای این آیه:
1- نیایش با خداوند - در هنگامۀ پیکار با دشمنان ضروری است{وَلَمَّا بَرَزُوا۟ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا۟ رَبَّنَا...}
2- دعا و حرکت همراه هم لازم است؛ نه اینکه دعا به جای حرکت باشد{وَلَمَّا بَرَزُوا۟ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا۟ رَبَّنَا...}
3- صبر و پیروزی ملازم یکدیگرند. بر اثر صبر، پیروزی به دست می آید(در ابتدای آیه، صبر و پایداری و در پایان آن، پیروزی از خدا خواسته شده است.)
4- پیروزی در جنگ زمانی با ارزش است که هدف رزمندگان، برتری حق بر باطل باشد؛ نه برتری بر یکدیگر{وَانصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَٰفِرِينَ}
5- استمداد و کمک از خداوند، باید در تمام مراحل مختلف زندگی باشد{أفرغ...ثبّت... وانصرنا}.
برگرفته از کتاب تفسیرهمراه
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّٰغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَٰتِ أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ(257)
انسانها در زندگی و راه و رسمی که برمی گزینند دو راه بیشتر در برابر خود ندارند.راه حق و راه باطل ، ایمان نشانۀ طی مسیر حق است و کفر علامت باطل ، ولی موضوع در این مرحله پایان نمی پذیرد، بلکه عوامل موثر دیگری نیز بکارند، مومنان را خداوند سرپرستی می کند و مورد حمایت قرار می دهد و کافران را طاغوت، در این آیه آمال و نتیجۀ این دو ولایت مورد بحث قرار گرفته است.
ولی: ولی در اصل به معنای نزدیکی و عدم جدایی است، به همین جهت به سرپرست و مربی انسان و دوستان صمیمی ولی گفته می شود.
طاغوت: به معبودهای باطل مانند: بت ها ، شیاطین، جن ها و پیشوایان گمراهی که وسیلۀ طغیان باشند نیز طاغوت گفته می شود.
انسانها و انواع ولایت بر آنها:
انسانها دو گروهند:
1- مومنان که سرپرست و ولی آنها خداوند متعال است و آنان را به آنچه صلاح آنها است هدایت می نماید. فطرت خداجوی آنها را شکوفا می سازد و در پرتو عقل و برهان و آیات روشنگرش به سوی حقیقت رهنمون می گردد.
2- کفار، که ولی و سرپرست آنها طاغوت است، وقتی می خواهد پیروان خود را تحت سلطه قرار دهد، ابتدا جنبه های نورانی او را از بین برده و وی را درفضای نادانی و کفر قرار می دهد.
مقایسۀ ولایت الهی و ولایت طاغوت:
ولایت الهی:
الف)- مسیر پیروان ولایت الهی از ظلمت به نور است{ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ}
ب)- یاور و دوست آن ها خداست{اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟}
ج) ولیّ آنها یکی است{ولیّ به صورت مفرد ذکر شده}
د)- اهل ایمان به علت ولایت واحد متحدند{...إِلَي النُّورِ}
مومنان از بهترین و برترین ولیّ(خدا) برخوردارند{ از مقدم بودن «الله» بر «الّذینَ آمنوا» برتری خداوند استفاده می شود}.
ولایت طاغوت:
الف)- مسیر پیروان طاغوت از نور به سوی تاریکی است{يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَٰتِ}
ب)- یاور و دوستان کفار، طاغوت و شیطان صفتانند{أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّٰاغُوتُ}
ج)- راه های طاغوتیان و تاریکی های آن ها متعدد و در آن اختلاف های فراوان است{...إِلَي الظُّلُمَٰاتِ}
د)- از اولیای مختلف برخوردارند{أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّٰغُوتُ}
ه)- کافران و اولیاء آن ها جایگاهشان دوزخ است و در آن ماندگار خواهند شد{أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ}
و)- صفوف کافران به لحاظ کمیت اولیاء متعدد طاغوتی، متشتّت و پراکنده است{أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّٰغُوتُ ... إِلَي الظُّلُمَٰتِ}.
پیامهای این آیه:
1- راه حق یکی است و راه های باطل متعددند{چون در مورد راه حق کلمۀ نور که مفرد است آمده و در مورد باطل تعبی به ظلمات شده که جمع می باشد.}
2- هر ولایتی جز ولایت الهی طاغوت است{اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ... وَالَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّٰغُوتُ}
3- ایمان به خداوند زمینه ساز راهیابی انسان به نور است{اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ}
4- همان طور که نور منبع حیات و برکات و سرچشمۀ رشد و تکامل و تحرک است، نور ایمان نیز تاریکی های جهل و کفر و گمراهی را از بین برده و فطرت را شکوفا کرده و جان و روح انسان را حیات و روشنایی می بخشد{يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ}.
برگرفته از کتاب تفسیر همراه
سلام ممنون از دعوتتون[shaad]
استاد مرحوم مصطفی اسماعیل این قسمت رو بسیار زیبا تلاوت کرده.فایلشم برای دی ال قرار دادم.
التماس دعا
صفحه ی 25 از قرآن کریم شامل آیات 258 تا 264 از سوره ی البقرة
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي حَآجَّ إِبْرَٰهِۦمَ فِي رَبِّهِۦٓ أَنْ ءَاتَيٰهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَٰهِۦمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِ وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا۠ أُحْيِ وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَٰهِۦمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(258)
آيا از [حالِ] آن كس كه چون خدا به او پادشاهي داده بود ]و بدان مي نازيد، و[ با ابراهيم دربارة پروردگارش محاجّه ]مي[ كرد، خبر نيافتي؟ آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگار من همان كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند.» گفت: «من ]هم[ زنده مي كنم و ]هم[ مي ميرانم.» ابراهيم گفت: « خدا ]ي من[ خورشيد را از خاور بر مي آورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمي كند(258)
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَيٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَيٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّيٰ يُحْيِ هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِا۟ئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِا۟ئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَيٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَيٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَي الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(259)
يا چون آن كس كه به شهري كه بامهايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ ]با خود مي[ گفت: «چگونه خداوند، (اهل) اين ]ويرانكده[ را پس از مرگشان زنده مي كند؟». پس خداوند، او را ]به مدت[ صد سال مي ميراند. آنگاه او را برانگيخت، ]و به او[ گفت: «چقدر درنگ كردي؟» گفت: «يك روز يا پاره اي از روز را درنگ كردم.» گفت: « ]نه[ بلكه صد سال درنگ كردي، به خوراك و نوشيدني خود بنگر ]كه طعم و رنگ آن[ تغيير نكرده است، و به درازگوش خود نگاه كن ]كه چگونه متلاشي شده است. اين ماجرا براي آن است كه هم به تو پاسخ گوييم[ و هم تو را ]در مورد معاد[ نشانه اي براي مردم قرار دهيم. و به ]اين[ استخوان ها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پيوند مي دهيم؛ سپس گوشت بر آن مي پوشانيم.» پس هنگامي كه ]چگونگيِ زنده ساختن مرده[ براي او آشكار شد، گفت: « ]اكنون[ مي دانم كه خداوند بر هر چيزي تواناست.»(259)
وَإِذْ قَالَ إِبْرَٰهِۦمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتَيٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَيٰ وَلَٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَيٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(260)
و ]ياد كن[ آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مي كني؟» فرمود: «مگر ايمان نياورده اي؟» گفت: «چرا، ولي تا دلم آرامش يابد.» فرمود: «پس، چهار پرنده برگير؛ و آنها را پيش خود، ريز ريز گردان؛ سپس بر هر كوهي پاره اي از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فراخوان، شتابان به سوي تو مي آيند، و بدان كه خداوند توانا و حكيم است.»(260)
مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٍ مِّا۟ئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ(261)
مَثَل ]صدقاتِ[ كساني كه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مي كنند همانند دانه اي است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه اي صد دانه باشد؛ و خداوند براي هر كس كه بخواهد ]آن را[ چند برابر مي كند، و خداوند گشايشگر داناست(261)
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُوا۟ مَنًّا وَلَآ أَذًي لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(262)
كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي كنند، سپس در پي آنچه انفاق كرده اند، منت و آزاري روا نمي دارند، پاداش آنان برايشان نزد پروردگارشان ]محفوظ[ است، و بيمي بر آنان نيست و اندوهگين نمي شوند(262)
۞ قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًي وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ(263)
گفتاري پسنديده ]در برابر نيازمندان[ و گذشت ]از اصرار و تنديِ آنان[ بهتر از صدقه اي است كه آزاري به دنبال آن باشد، و خداوند بي نياز بردبار است(263)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تُبْطِلُوا۟ صَدَقَٰتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَيٰ كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَآءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْءَاخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَّا يَقْدِرُونَ عَلَيٰ شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُوا۟ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَٰفِرِينَ(264)
اي كساني كه ايمان آورده ايد، صدقه هاي خود را با منت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسي كه مالش را براي خودنمايي به مردم، انفاق مي كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند. پس مَثَلِ او همچون مَثَلِ سنگ خارايي است كه بر روي آن، خاكي ]نشسته[ است، و رگباري به آن رسيده و آن ]سنگ[ را سخت و صاف بر جاي نهاده است. آنان ]=رياكاران[ نيز از آنچه به دست آورده اند، بهره اي نمي برند؛ و خداوند، گروه كافران را هدايت نمي كند(264)
صدق الله العلي العظيم